بَتِنْده (اُردو: بهتنده )، مرکزتحصیل گووِندگر در ایالت پیشین پَتیاله که اکنون جزو استان پنجاب هند شده است. این شهر در 30 درجه و 13 دقیقه عرض شمالی و 75 درجه طول شرقی واقع است. جمعیت آن طبق سرشماری 1330 ش/ 1951، 991 ، 34 تن بوده است. این شهرباستانی، که مقرّ راجپوتهای بهاتیا * یا بَهتی بود، بر راههای سوقالجیشی مُلتان به راجستان و درة گنگ، از جمله بر نقاط تاریخی آن مانند پانی پَت * و قدری فراتر ایندراپَت (دهلی)، که همواره گذرگاه مهاجمان شمالغربی به شبه قارة هند بوده، مشرف است. بتنده در قدیم در کنار شاخهای از رود کوچک گهگّر ـ که هنوزهم از اَنباله میگذرد ـ قرار داشت و مناطق اطراف آن تقریباً غیرمسکون بود. این شهر پیش از حکومت اسلامی به وِکرم گر معروف بود. در منابع تاریخی متقدم هنداسلامی، مانند طبقات ناصری و تاج المآثر (نسخة خطی دانشگاه پنجاب)، از آن به تَبَرْهِنْدَه (مصحّف نام درست آن: بَتْرِنده بْهَتْرِندَه یادشده است. ضبط مرتضی زبیدی (ج 9، ص 212) به صورت «البِتَرنده» به واقعیت نزدیکتر است. کلمة بهترنده از دو جزء بهتی (خارپشت) و رِنده (جنگل، کُنام جانوران وحشی) ترکیب شده و به معنای محلی است که در آن بهتی فراوان است.دربارة کثرت بهتیها در داخل و اطراف بتنده شواهد کافی وجود دارد ( رجوع کنید به فرهنگ جغرافیایی سلطنتی هند ، ج 8، ص 91). حدس کانینگام (ج 23، ص 2 ـ 8) دربارة ریشة کلمة بتنده بیاساس است.محمود غزنوی در 395 این شهر را فتح کرد و همین پیروزی، سبب نفوذ اسلام در نواحی بهاتیانا، سامانه و انباله ـ حصارِ هند شد. در بارة شناخت دقیق بهاطیه (بهاتیا) که عتبی (ص 209 به بعد) یادکرده اختلاف نظر وجود دارد. محمدناظم (ص 197ـ203) قاطعانه اظهار میدارد که این محل جایی بجز بتنده نیست، ولی هنوز در نزدیکی راولپندی محلی نسبتاً گمنام موسوم به هاطیّه وجود دارد که تا اندازهای با وصف عتبی مطابقت دارد. تا زمانی که دلایل قاطعتری به دست نیاید، باید نظرمحمدناظم را مرحّج دانست. عتبی (ص 209) از باروی بلند و محکم بتنده به صورتی که در عصر محمود وجود داشت بهدست داده است.در 587، این شهر به تصرف معزالدین محمدبنسام معروف به شهابالدین محمد غوری درآمد. پس از عقبنشینی اوبه غزنه، رای پِتورا (پرِْتْوی راج) به نیروهایی که او به فرماندهی ملک ضیاءالدین تولکی در بتنده باقی گذاشته بود حمله و دژِ شهر را سیزده ماه در محاصره نگه داشت. سرانجام تولکی با دشمن صلح و قلعه را تسلیم او کرد. ناصرالدین قباچه پس از درگذشت قطبالدین آیبَک در 607 آن را تسخیر کرد و از آن پس این شهر در تصرف پادشاهانِ غلام باقی ماند. در 637، ملک اختیارالدین التونیه، فرمانده بتنده، شورش کرد و یاقوت حبشی را کشت، سپس رضیّه سلطانه * را اسیر و در قلعه جای داد و در همانجابا وی ازدواج کرد. هنگامی که هر دو از بتنده رهسپار دهلی بودند، در راه به دست هندوان کشته شدند. در 651، ناصرالدین محمود دژ را تصرف کرد و ملک شیرخان را به فرماندهی آن گماشت.از آن پس دربارة این شهر اطلاع چندانی در دست نیست. قلعة آن ـ که از نظر استحکام و تسخیرناپذیری همیشه معروف بوده ـ ظاهراً روبه زوال نهاده و اهمیتش را ازدست داده است. عجب اینکه در بابِرنامه هیچ سخنی دربارة آن نیست. اکبر در جنگل بتنده به شکار پلنگ میپرداخت (علاّ می، ج 1، ص 286). بیرام * خان، قیّم او، چون از اکبر بیمهری دید، خانوادة خود را در این قلعه گذارد و رهسپار جالندَهر شد و در آنجا در نبردی با سپاهیان شاهی، شکست خورد. از آن پس تا 1168، که آلاسینگ، را جای پتیاله، فتح کرد، از بتنده نامی به میان نیامده است. بعد از آلاسینگ، این شهر در تصرف بازماندگان او بوده است تا اینکه در 1335 ش/1956 به هند ملحق شد. قلعة کنونی، با ارتفاع 35 متر و با 36 بُرج نظامی و دفاعی، برشهر مشرف است و از شعاع چند کیلومتری دیده میشود. به فرمان سلطان محمود، خندق گود پهنِ گرداگرد آن را با سنگ و درخت پُر کردند و سپس قلعه را گشودند. آثار خندق هنوز باقی است. قلعه روبه ویرانی است و شکافهای خطرناکی در قوسهای دروازة اصلی آن باز شده است. دو منارة بزرگ آن در 1337 ش/1958 فروریخت.میگویند باباحاجی رَتَن * هندی اهل بتنده بوده است. اکنون این شهر مرکز تجاری پنجاب هند است.منابع: ابن حجر عسقلانی، لسانالمیزان ، حیدرآباد دکن 1330، ج 2، ص 450؛ سجان رای، خلاصة التواریخ ، چاپ ظفرحسن، دهلی 1918، فهرست؛ محمدبن عبدالجبار عتبی، تاریخ یمینی (کتاب الیمینی) ، لاهور 1300/1882؛ محمد قاسمبن غلامعلی فرشته، گلشن ابراهیمی (تاریخ فرشته) ، لکهنو 1874، ص 24؛ عبدالحیبن ضحاک گردیزی، زینالاخبار ، چاپ محمد ناظم، کمبریج 1929، ص 67؛ محمدبنمحمد مرتضی زبیدی، تاجالعروس ؛ عثمانبن محمد منهاج سراج، طبقات ناصری ، چاپ عبدالحی حبیبی، ج 1، کلکته 1949، ج 2، لاهور 1954، فهرست؛ حسن نظامی، تاجالمآثر ، نسخة خطی کتابخانة دانشگاه پنجاب؛Abu'l –Fadl - Alla ¦ m ¦ â , A ¦ Ý i ¦ n-i Akbar i ¦ , tr. Jarrett, Calcutta 1891, ii, 205, 360-i idem, Akbar- na ¦ ma (Bib. Ind. Eng. transl.), Ë Ë , 166; Bada ¦ Ý u ¦ n ¦ â , Muntakhab al- tawa ¦ r ¦ â kh , Eng. transl., Calcutta 1898,i, index; The Cambridge history of India , iii, 14; A. Cunningham, Archaeological survey of India (annual reports); EI 1 , Supp., s.v. "Ratan" (by Mohammad Shaf ¦ â Ü ); Imperial gazetteer of India , Oxford 1908, Viii, 89-90; Journal of the Punjab Historical Society , ii, 109, iii, 35; Kh w a ¦ dja Niz ¤ a ¦ m al- D ¦ â n Ah ¤ mad, T ¤ abak ¤ at-i Akbar i ¦ , Eng. transl., Calcutta 1927, i, 5 ff.; Minhaj Siraj, T ¤ abak ¤ a ¦ t-i Na ¦ s ¤ ir i ¦ , tr. H.G.Raverty, London 1881,i, 79-80, 462,533, 645,ii, 794; Muh ¤ ammad Na ¦ z ¤ im, The life and times of Sult ¤ a ¦ n Mah ¤ mu ¦ d of Ghazna , Cambridge 1931, 196 and index; P.W. Powlett, Gazetteer of B i ¦ ka ¦ ne ¦ r State ,1874, 122 ff., ـ Utb ¦ â , Ta ف r i ¦ kh-i Yam i ¦ n i ¦ , tr. J. Reynolds, London 1858, 322-323./ د.اسلام / (بزمی انصاری )NNNNبَتو رجوع کنید به باتوNNNNبتول رجوع کنید به فاطمه؛ مریمNNNNبتومی رجوع کنید به باطومNNNNبُته (یا بوته)، از رایجترین نگارههای کهن ایرانی در طرحهای قالی و دستبافتهها، کندهکاریهای روی چوب و سنگ، نقش روی آبگینهها، سفالینهها و تذهیب. بته معمولاً به شکل برگِ دندانهداری است با سری کج که در اندازههای کوچک و بزرگ و با خطهای شکسته، با کنارههای آراسته به گل و برگ، نقش میشود. کهنترین نقش بته، در تزیینات پوشش چرمی قمقمههایی دیده میشود که از مقبرههای سکایی در پازیریک * سیبری، از قرن پنجم ق م، به دست آمده است. وجود نقش بته در حجاریهای ستون سنگی مسجدی در بلخ، بر قوری سفالین ری و بشقاب سفالین کاشان، به ترتیب متعلق به قرنهای چهارم و پنجم و ششم، نشانة سابقة دیرین آن در هنرهای آذینی ایران است. هنرشناسان در معنای نمادین نگارة بتهای اختلافنظر دارند. گروهی آن را مظهر شعلة آتش آتشکدههای زرتشتی، گروهی تمثیل بادام یا گلابی یا مشت بسته، و برخی آن را تجسم گیاهی هندی دانستهاند و، به تبع آن، نظر دادهاند که بتة جقهای (نوعی از بته رجوع کنید به ادامة مقاله) از هند به ایران آمده و، به صورتهای متفاوت، متحوّل و متداول شده است. به نظر نمیرسد هیچ یک از این نظریهها درست باشد و به احتمال زیاد بته در اصل سرو بوده و، برخلاف تصور رایج، از ایران به هند رفته است. در هنرهای قبل از اسلام نیز نگارة بته به صورت سرو، در مقام درخت مقدس، مظهر رمزی دینی و نشانهای نمادین از خرمی و همیشه بهاری است. در آن دوره سرو را در هنرها به شکل اصلی و طبیعی خود تصویر میکردند. در ایران عصراسلامی سرو معنای گذشتة خود را از دست داد و از مفهوم دینی و شکل اصلی و طبیعی خود بتدریج دور و به نگارهای زینتی مبدّل شد. سپس به صورت بسیار ساده درآمد که با دو منحنی به هم پیوسته تصویر میشد و رفته رفته تارک آن به یک سو خمیده یا شاخههایش به نقش و نگارههایی تبدیل شد که در سرو طبیعی دیده نمیشود (پرهام و آزادی، ج 1، ص 207ـ 208).نقش بته، به عنوان نگارهای مستقل تا قرن دوازدهم بر قالی و گلیم دیده نمیشود، بعد از آن بر اثر نفوذ شرکتهای غربی خریدار فرش کاربرد این نقش، به عنوان طرحی تزیینی، متداول شد. مهمترین اشکال بته عبارتاند از:بته جقهای. طرح اصلی این نگاره که در بیشتر دستبافتههای ایرانی دیده میشود سرو سرخم است. داخل بته جقه را با نقشهای مختلف اسلیمی، ختایی و بته جقههای کوچکتر تزیین میکنند و گاه حاشیة آن را هم با اسلیمی یا طرحهای سادهای از خود بته جقه میآرایند. انواع بته جقه بیشمار است و هر طراحی میتواند به ابتکار خود زینتهای مختلفی بر طرح اصلی بیفزاید و نوع خاصی به وجود آورد. برخی از بته جقهها را با خطوط مستقیم طرح میکنند، ولی آنچه بیشتر معمول است با خطوط منحنی است. در قالیها و شالها، بته جقهها را بیشتر به صورت مجزّا کنار هم قرار میدهند و ردیفهایی به وجود میآورند که شبیه ردیف درختان سرو است؛ همین طرح را در قالیچههای کوچک و گاهی در لچکها نیز به کار میبرند. بته جقهای علاوه برقالی، در ترمهبافی، زری دوزی، پتهدوزی، سوزندوزی، نگارگری، قلمزنی و گاه در تزیین لباس و سایر هنرهای تزیینی نیز دیده میشود. در تصویرهای بازمانده از دورة صفویه، تاج پادشاهان و نیمتاج شاهزادگان و بانوان درباری با نقشهای بته جقة جواهرنشان زینت شده است (حیدری، ص 1027، 1029ـ1030). در آن دوره این نگاره همراه نقشهای قالی و شال ایرانی به هند برده شد و بافندگان شال کشمیر در بافتههای خود از آن تقلید کردند و شال کشمیر با نقش بته جقه به ایران آمد و بته جقة ایرانی به بته کشمیری و بتة ترمه معروف شد. فراوانی نقش بته در شال کشمیری باعث پیدایش این تصور شد که این نقش از هند به ایران آمده است. طرحهای بته جقه به سبب تنوع، علاوه بر بتة کشمیری و بتة ترمه با نامهای دیگری نیز خوانده میشود:1) بتة کشمیری ، دو بتة کوچک و بزرگ کنارهم است و بتة کوچک از کنار بتة بزرگ بیرون آمده است. این نقش در قالی و شال معمولاً جدا از هم یا کنار هم، به صورت درهم یا منظّم و در ردیف اریب و یک طرفه، نقش میشود و بین بتهها را با نقش شکوفه میآرایند؛2) بتة ترمه ، که گونة متوسط بتههای کاج مانند است، زمانی در شالهای معروف به شال ترمه نقش میشده است. قالیبافی کرمان که زمانی در قیاس با شالبافی آن شهر اعتباری نداشت، پس از تنزّل هنرشالبافی، میراث نقش ونگار ترمهدوزی را به کار گرفت و احیا کرد. این نقش به صورتهای ساده، دوقلو و سه قلو بافته میشود؛3) بتة کج (کج بته) ، بته جقههای جفت است که از پایه به هم نزدیک و از سر دور از هماند و کج قرار گرفتهاند؛4) بته جقة برگی ، که در شکل کلّی مانند برگ است. بعلاوه، بته جقة رایج در هر محل به نام آن محل خوانده میشود، مثلاً: بتة حاجیآباد، بتة ساروق، بتة نایین، بتة کرمان، بتة شیراز، بتة کاشان، بتة آذربایجان و بتة همدان، که در آن شهر بتة هشت گلی خوانده میشود. طرح اصلی این بتههاـ بتة بزرگی که بتة کوچکی از درون آن سربرآورده ـ غالباً یکی است. زیباترین بته در کرمان بافته میشود.علاوه بر بته جقه و اقسام آن، انواع دیگری از نقش بته عبارتاند از: بتة میری یا سرابندی، که در منطقة سرابند (حومة بروجرد) بافته میشود و از قرن دوازدهم رواج یافته است و به صورت نقشی سراسری با بافتی درشت روی زمینة لاکی، شیری یا سرمهای بافته میشود. این نقش را، به دلیل شباهت آن به گلابی، بتة گلابی هم مینامند. بتة خرقهای، شبیه کاج بزرگی است. برای تزیین درون آن، شاخههای پرگل به کار میبرند. این بته با بتههای میری و ترمهای شبیه است. بتة قبادخانی، برخلاف دیگر بتهها شکلی تقریباً گرد دارد و بیشتر در کرمان معمول است. بتة شال، که نگارة آن تقریباً مثلثی است. بتة هشتپر یا کردستانی، که در قالیهای کردی به کار میرود، قابی است چهارگوش که دور آن چهار جفت بتة قرینه قرار دارد و در میان هر جفت بته، قابی دیگر نقش شده است و همین نگارهها در متن فرش به ردیف تکرار میشود. بتة بولْوردی، ترکیبی از خطهای راست و کمانی است با نگارهای لوزی مانند در میان، و دو لوزی درکنارش که در میان پیکرهای جا دارد و بر روی هم به بته میماند. نگارة لوزی در قالیبافی بولوردی کاربرد فراوان دارد. بتة تاکی، از نقشهای قالیبافی بولوردی و قالی قشقایی و برخی دیگر از مراکز بافندگی جنوب ایران است. این نقش مانند داربست درخت انگور یا آلاچیق پرگلی است که در بولوردی در قالیچههایی که اغلب بیش از دو زرع مساحت دارد به کار میرود.بتهها از نظر نحوة قرارگرفتن در کنار یکدیگر، به صورتهای گوناگونی درمیآید و نامهای مختلفی بر آنها گذاشتهاند: بتة قهروآشتی. در این طرح بر خلاف شیوة معمولی قالی که بتهها در کنارهم ردیف میشود و سر همة آنها به یک سو است ـ هر ردیف از بتهها را در جهتی مخالف ردیف قبلی نقش میکنند؛ بتههای برهم سوار، به بتههایی میگویند که بخشی از پیکر هریک به گونهای بر بتة دیگر نقش میشود، گویی که هردو یک پایه دارد؛ در بتههای مادر بچه، بتة کوچک درکنار یا درون بتة بزرگ قرار میگیرد؛ در بتههای مادر بچههای دوقلو، دو بتة کوچک و به هم چسبیده از میان یک بتة بزرگ بیرون آمده است؛ در بتة شاخ گوزن، سر بته با پیچ و خمهایی چون شاخ گوزن نقش میشود؛ بتة جمع، بتهای است که در کنار بتة دیگر نقش شده باشد؛ بتة فرد، به بتهای گویند که جدا از بتة دیگر قرار گرفته باشد.بته در مراکز مختلف قالیبافی. در اکثر مراکز قالیبافی ایران از نگارة بته استفاده میشود، و بته به زیباترین صورت و با جزئیات و ریزهکاریهای فراوان، در کرمان نقش میشود. در کرمان بته گاه درمیان انبوهی از بتههای دیگر، یا به صورت بتة خرقهای و ترمهای با طرح سراسری، نقش میشود و گاه زمینة طرح اصلی قالی و طرح حاشیه را تشکیل میدهد. در غرب ایران و در سنندج نقش بته، بویژه طرح هشت گلی، رایج است و در آن هشت بته به صورت شعاعهایی که از یک گل مرکزی برآمده باشد قرار میگیرد و تکرار آن تمام زمینه را پر میکند. در قالی بیجار این نقش بیشتر به شکل میوة کاج در انتهای شاخة درخت یا به صورت نقوش فرعی دیده میشود. در زنجان نیز گاه قالیهایی با طرحهای ملهم از نقش بتة بیجار بافته میشود که با توجه به جنس و بافت درشت آن، براحتی قابل تشخیص است. در اصفهان و همدان این نقش به صورت طرح غیراصلی و با تغییرات خاص منطقه دیده میشود. عشایر جنوب ایران و استان فارس این نقش و بخصوص نقش قبادخانی را، به صورت ساده یا گلدار، بهطور سراسری با رنگهای بدیع همراه با نقوش ستارهای شکل به کار میبرند. بته در برخی از بافتههای عشایر بختیاری در طرح قابقابی یا باغی به صورت یکی از نقوش قابها، درحالی که بتهای پشت بتة دیگر ولی در جهت عکس آن قرار گرفته است، در حالت گردان یا هندسی به کار میرود. در بافتههای عشایر شاهسون اردبیل نقش بته به صورتی که بیشباهت به نقش گل فرنگ نیست، به صورت هندسی با رنگهای قرمز لاکی و روشن متداول است. عشایر افشار نقش بته را به دو شکل هندسی و گردان، با نقش فرعی برای پر کردن زمینه، به کار میبرند. در خراسان انواع زیباترین نقوش بته با ظرافت به کار میرود. قم از مراکز بافت نقش بته به سبک بتههای خراسان است. در فراهان، ساروق و ملایر نیز نقش بته بافته میشود. در قفقاز، نقش بته با طرحهای هندسی زیبای انتزاعی از قرن سیزدهم باقی مانده است. در مقابل در طرحهای بتة گنجه و شروان، بیشتر طرح گیاهی به صورت شکسته یا گردان به کار میرود.در ایران، انواع طرح بته، نخستین بار در بهمن 1370 ش در نمایشگاه موزة فرش به نمایش گذاشته شد.منابع: حسن آذرپاد، فضلالله حشمتی رضوی، فرشنامه ایران ، تهران 1372 ش؛ سیروس پرهام، سیاوش آزادی، دستبافتهای عشایری و روستایی فارس ، ج 1، تهران 1364 ش؛ علیرضا حیدری، «قالیبافی در ایران»، سخن ، دورة 10، ش 10 (دی ماه 1338 ش)؛ نمایشگاه طرح بته (تهران: بهمن 1370 ش)، نقش بته ، تهران 1370 ش.