باطیه، صورت فلکی کوچکی با هفت ستاره در نیمکرةجنوبی آسمان، که بر پشت صورت فلکی شجاع * ، غرب صورت فلکی غُراب * و در فاصلة تقریبی سی درجه جنوب ستارة ذنب الاسد قرار دارد. این صورت فلکی شبیه هلالی است که دهانهاش بهسوی شمالشرقی آسمان باشد.منجّمان دورة اسلامی این نام را، مانند نام بسیاری از صورتهای فلکی، از منابع یونانی، بویژه مَجِسطی گرفتند؛ ابتدا معرّب صورت یونانی (اقراطیرس، معرّب کراتریس ) را بهکار بردند، سپس معادل عربی (باطیه، کأس) را جایگزین آن کردند. نامهای دیگری که برای آن ذکر شده عبارت است از: اِجّانه، کوب، ناجود، حوض، پیاله (ابوریحان بیرونی، 1362 ش، ص قمد).باطیه مانند بسیاری از صورتهای فلکی سابقة اسطورهای دارد. یونانیان آن را جام یا کاسة آپولون میدانستند. رومیان آن را به شکل خمره تجسّم میکردند و در اشعارشان از آن به جام آپولون و چند ربّالنوع دیگر، مانند باکوس، هرکول و اخیلُس، یاد میکردند (آلن، ص 183) و نزد قوم یهود کأس نامیده میشد (همانجا).به نقل صوفی (ص 318) عربهای پیش از اسلام این صورت فلکی را «مِعْلَف» (آخور) مینامیدند، امّا دربارة صورت فرضی و جای دقیق آن اتّفاقنظر نداشتند. ابنقُتَیبه (ص 73) در شمارش ستارههای منسوب به صورت فلکی عقرب * ، به مجموعة ستارههایی به گرد یکدیگر، ولی با ترتیب نامشخّص اشاره میکند. او نام این مجموعه را مِعْلف و محلّ آن را بین شَراسیف (رجوع کنید به شجاع) و خبا (رجوع کنید به غراب) میداند.صوفی پس از ذکر این روایت ابنقتیبه، روایات دیگری را نیز نقل کرده است. به عقیدة او این چندگونگی نشانة ناآگاهی راویان است (ص 313)؛ چنانکه ابوریحان بیرونی (همانجا) نیز بیشتر به دلیل همین اختلاف آرا، از گزارش اقوال عربها در این باب صرفنظر کرده است.صوفی و بیرونی، به پیروی از بطلمیوس، باطیه را نهمین صورت فلکی نیمکرة جنوبی میدانستند و آن را با دو صورت فلکی شجاع و غراب یکجا وصف و تصویر آنها را نیز رسم کردهاند. در بیشتر متنهای نجومی بعدی نیز همین روش بهکار بسته شده است (رجوع کنید به شهمردان رازی، ص 474ـ476). امّا صوفی، چنانکه شیوة اوست، صرفاً به نقل مطالب بطلمیوس در مجسطی نپرداخته و حاصل اندازهگیریهای خود را، بویژه در بارة جای ستارههای باطیه و اندازة درخشندگی (قدر) آنها، که در سه مورد با اندازهگیری بطلمیوس فرق دارد، ذکر کرده است (ص 318). ابوریحان بیرونی (1373ـ1375، ج 3، ص 1114) نیز در جدولی موارد اختلاف بطلمیوس و صوفی را نشان داده است. طبق اندازهگیری صوفی (ص 318) نخستین ستارة باطیه در پایة آن بین ستارة هجدهم و نوزدهم از صورت فلکی شجاع قرار دارد و درخشندگی آن از قدر چهارم است. ستارة دوم و سوم از قدر چهارم، ستارة چهارم از درجة پایین قدر پنجم، ستارة پنجم از پایینترین درجة قدر چهارم و نزدیکتر به قدر پنجم، ستارة ششم و هفتم نیز از درجة پایین قدر چهارم هستند؛ امّا بطلمیوس، هر هفت ستاره را از قدر چهارم میداند و با صوفی در کمی و زیادی درخشندگی (صِغَر و کِبَر) آنها اختلاف رأی دارد. حمداللّه مستوفی (ص 25) صورت باطیه را به قدحی تشبیه کرده که پایة آن بر پشت صورت شجاع قرار گرفته است، زیرا این دو صورت فلکی دو ستارة مشترک دارند.در زیج آلفونسی (تهیه شده در670/12 رجوع کنید به دایرةالمعارف فارسی ذیل «آلفونسی، زیج»)، که عمدتاً برگرفته از زیجهای دورة اسلامی است، واژة کأس به صورت اَلهاس و بعدها به شکل اَلکِر و اَلْکیس تحریف شده که همان صورت باطیه است. اکنون نیز در زبانهای اروپایی، پرنورترین ستارة باطیه را، که در پایة آن قرار دارد، اَلْکِس میخوانند، و به تَبَع آن، در ترجمههای فارسی کتابهای جدید نجومی، واژة کأس را معرّف آن ستاره قرار دادهاند. در حقیقت، در کاربرد پیشین، کأس معرّف صورت فلکی بوده، امّا در کاربرد کنونی معرّف پرنورترین ستارة آن است. در نجوم جدید، باطیه صورتی فلکی، و به تعبیر دقیقتر، منطقهای است در آسمان حول ستارة دوم صورت فلکی باطیه و به مساحت 282 درجة مربع، که مختصّات مرکز آن 5 ر11 ساعت (بُعد) و ْ15- (میل) است و همانطور که منجّمان قدیم اندازه گرفتهاند، در آن ستارهای نورانیتر از قدر چهارم دیده نمیشود (ایلینگورث، ذیل «کریتر »).گفتنی است که منجّمان اسلامی، ستارهای ابری واقع در صورت سرطان * را مِعْلف مینامیدند، و این غیر از صورت باطیه است که در میان عرب مِعْلف خوانده میشد (صوفی، ص 173؛ ابنقتیبه، ص 54؛ ابوریحان بیرونی، 1362 ش، ص 109). در نجوم جدید این ستارة ابری را، که خوشهای باز و ستارهای شکل است، پْرِسیپ به معنی مِعْلف و در انگلیسی بیهایو ، به معنی کندوی عسل، میخوانند (ایلینگورث، ذیل «پرسپ»).در احکام نجوم برای باطیه ویژگیهایی ذکر کردهاند، از جمله آن را از مزاج زهره (سَعد اصغر) و اندکی عطارد فرض میکردند (شهمردان رازی، ص 475) (عطارد باسعود، سعد است و با نحوس، نحس) و برای کسانی که در زمان تأثیر آن متولّد میشدند، رفعت و بزرگی پیشبینی میکردند (آلن، ص 184؛ نیز رجوع کنید به احکام * نجوم).در هندسه و معماری اسلامی، باطیه نوعی چهار ضلعی مسطح است که اضلاع مجاور آن، دو به دو با هم برابرند و زاویة بین دو ضلع نابرابر مجاور حاده است. باطیه حالت خاصی از ذوالیمینین است که زاویة بین دو ضلع نابرابرِ مجاور در آن، ممکن است قائمه یا منفرجه نیز باشد که در این دو حالت، آن را به نامهای خاصّ لوزه و جودانه میخوانند (غیاثالدین، ص 137).منابع : ابنقتیبه، کتاب الانواء ، حیدرآباد دکن 1375/1956؛ محمدبن احمد ابوریحان بیرونی، قانون مسعودی ، حیدرآباد دکن 1373ـ 1375/ 1954ـ1956؛ همو، کتاب التفهیم لاوایل صناعة التنجیم ، چاپ جلالالدین همایی، تهران 1362 ش؛ حمداللّهبنابیبکر حمداللّه مستوفی، کتاب نزهة القلوب ، چاپ سنگی بمبئی 1311؛ دایرةالمعارف فارسی ، به سرپرستی غلامحسین مصاحب، تهران 1345 ش ــ ؛ شهمردان رازی، روضة المنجمین ، چاپ عکسی از روی نسخة کتابخانة ملک، تهران 1368 ش؛ عبدالرحمنبنعمر صوفی، صورالکواکب الثمانیة والاربعین ، بیروت 1401/1981؛ جمشیدبن مسعود غیاثالدین، مفتاح الحساب ، چاپ احمد سعید دمرداش و محمد حمدی حفنی شیخ، قاهره ] تاریخ مقدمه 1967 [ ؛Richard Hinckley Allen, Star names, their lore and meaning , NewYork 1963; V.Illingworth, Macmillan dictionary of astronomy , London 1985.