باصِری، ایل، از ایلات خمسة * فارس (جمعیت، طبق سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده در 1366 : 868 ، 7 تن). در نواحی آباده، اقلید، مرودشت، جهرم، شیراز، لار (در استان فارس)، در منطقة باریکی در جهت شمالی ـ جنوبی به طول 320 کیلومتر و عرض 40 تا 80 کیلومتر، زیست میکنند. قشلاق آنان در منطقة لار و ییلاقشان در دامنة کوهستان بُل (در مشرق اقلید) است. این ایل مشتمل است بر 14 تیره یا طایفه و 41 بُنْکو یا اولاد. هر بنکو شامل 4 تا 9 خانوار است که در سیاه چادر زندگی میکنند و از هر چند سیاه چادر یک اردو تشکیل میشود. سرپرست اردوها در قدیم از طرف خان تعیین میشد و، در غیاب او، ریشسفیدان بنکو مسئولیت اردو را بر عهده داشتند. ریاست ایل تا پیش از انقلاب با خان یا کلانتر (از تیرة کُلُمْبهای) و منصب او موروثی بود (اماناللهی بهاروند، ص 191). تیرههای ایل باصری عبارتاند از: فرهادی، ننه عرب، آل قلی، ظهرابی، ایلخاص، علی قنبری، کرمی، لبوموسی، علی شاهقلی، کُلُمْبهای، حنایی، عبدلی (عبدالهی)، میر، جوچین. گاهی بنکوها از یک تیره به تیرة دیگر منتقل میشوند. در دورة قاجاریه، تیرههای مهم ایل باصری عبارت بودند از: چاربُنیچه (یا: تَربُرچاربنیچة) ترک زبان شکاری، علی قنبری، علی میرزایی، ویسی. این تیرهها مشتمل بر 000 ، 3 خانوار بود (فسایی، ج 2، ص 1577؛ کیهان، ج 2، ص 87). باصریها عمدتاً شیعه و فارسی زباناند. برخی تیرهها، مانند شاهقلی و حنایی، به زبان عربی و برخی دیگر، مانند آل قلی، به ترکی قشقایی سخن میگویند. شغل باصریهای آبادینشین زراعت و کار عمدة چادرنشینان دامداری (پرورش گوسفند و بز و اسب) است. صنایع دستی آنها جاجیمبافی و گلیمبافی است. بافت قالی و قالیچه بیشتر در تیرههای آبادینشین باصری در برخی ا ز دهکدههای دهستان خُنگِشت رایج است. رنگ نارنجی قالیها مشخصة آنهاست (پرهام، ج 1، ص 43، 232). در گذشته، قالیچههای مرغوبی میبافتند (ادواردز، ص 322). چادرنشینان باصری از 15 اسفند از ییلاق به قشلاق حرکت میکنند و نوروز را، که با آغاز کوچ بهاره کمابیش مطابقت دارد، جشن میگیرند. 15 روز تا یک ماه در کوچراهاند. حرکت از قشلاق به ییلاق از نیمة دوم شهریور آغاز میشود و باصریها در مسیر خود به زیارت امامزادهها میروند.پساز انقلاباسلامی ایران در 1357، باصریها، مانند بسیاری از عشایر، از دبستانعشایری و دیگر امکانات آموزشی و همچنین از مراکز خدماتبهداشتی و ایستگاههای سیار دامپزشکی و از فروشگاههای تعاونی عشایری بیشتر بهرهمند شدند.پیشینه. منابع دست اوّل موثقی دربارة ایل باصری پیش از دورة قاجاریه در دست نیست. ظاهراً بر طبق نوشتة فسایی، از زمان صفویه حکومت و ضابطیِ ایل باصری ضمیمة حکومت ایل عرب بود و در 1279 ضابطیِ این ایل از دست خوانین باصری و عرب خارج شد (ج 2، ص 1576، 1577). از دورة قاجاریه اطلاعات فراوانی دربارة باصریها در متون تاریخی دیده میشود. در 1291، قوامالملک امور ایل باصری را به حاجی نصراللّهخان سرتیپ واگذار کرد. در 1292، باصریها از سنگینی مالیات به مرکز شکایت کردند. در 1301، اسماعیلخان، یکی از خوانین ایل، در نزدیکیهای ده بید به دست چند تن کشته شد. در 1308، باصریها همراه نیروهای دولتی در سرکوب شورش بهارلوها به رهبری حسینخان بهارلو شرکت داشتند. در 1312، سرپرستی ایلات اربعه، متشکل از ایلات عرب و اینانلو * و فِیلی * و باصری، به نواب عینالملک داده شد ( وقایعاتّفاقیه ، ص 9، 28، 217، 382، 481). تشکّل ایلات اربعه، مانند ایلات خمسه * ، نمودار نوعی اتحاد سیاسی است و نه متاثر از ساختار عشیرهای. در 1319، ضابط ایلات عرب و باصری امیر آقاخان بود (همان، ص 663). ده سال بعد، در 1329، هنگام وقوع حوادث جنوب (نورزاده بوشهری، ص 3ـ5)، آقاخان، کلانتر باصری، و دیگر خانهای فارس و بختیاری، با مخابرة تلگراف به مجلس شورای ملّی، به تجاوزات دولت روسیه اعتراض کردند و آمادگی خود را برای فداکاری اعلام داشتند (شریف کاشانی، ج 3، ص 696ـ697). در 1335، پس از تشکیل پلیس جنوب، باصریها همراه دیگر عشایر فارس با آن درگیر شدند (سفیری، ص 139ـ141). در 1336، باصریها و قشقاییها با قشون انگلیس، در 41 کیلومتری مغرب ده بید در دهکدة کافتر، به نبرد پرداختند (مابرلی، ص 317ـ319). پس از کودتای 3 حوت 1299، باصریها، مانند دیگر عشایر جنوب، رفته رفته زیر نفوذ دولت و نظامیان قرار گرفتند. در 1309 ش، بزور تخته قاپو (آبادینشین) شدند و در مناطق سردسیر تلفات سنگینی به آنان وارد آمد. پس از شهریور 1320، تحرک آنان دوباره آغاز شد. در 1323 ش، مصطفی علی قوام، برادرزادة قوام، به سرپرستی ایلخمسه منصوب شد (بک، ص 158). در 1325 ش، شورشیان قشقایی، محمد ضرغامی، رئیس ایل را، به دلیل خودداری از همراهی با نهضت جنوب دستگیر کردند و برادر دیگر او خواهناخواه حاضر به همراهی شد و تفنگچیان باصری بر ضد ارتش وارد عمل شدند (نورزاده بوشهری، ص 7، 8، 23). در 1327 ش، دهات ایلات خمسه، از جمله ایل باصری، زیر نظر قوای انتظامی قرار گرفت. سرپرست ایل از طرف دولت منصوب شد و او در مقابل فرمانده لشکر فارس مسئول بود. بعداً یکی از افسران ارتش بهجای او نشست. سرانجام، یکی از خانها عهدهدار این مقام شد و مقدار محدودی اسلحه و مهمات در اختیار وی گذاشتند تا بتواند نظم را در منطقه برقرار کند (لمتون، ص 503). پس از سقوط دولت دکتر مصدّق در 1332، محمدخان ضرغامی، رئیس ایل باصری، چند بار به زندان افتاد و آزاد شد و به همکاری با نظامیان تن درداد. پس از اصلاحات ارضی 1341، تیرههای مختلف باصری رفته رفته آبادینشین شدند، چنانکه امروز ساکنان آبادیهای دهستان خنگشت از باصریها هستند. پس از انقلاب اسلامی ایران، محمدخان ضرغامی در درگیری با قوای انتظامی کشته شد. پس از 1365، شورای عشایر استان و شورای عشایر شهرستان در همة سازمانهای ایل سهم اساسی پیدا کرد و در رأس هرم قدرت قرار گرفت (سازمان امور عشایر ایران، ص 48ـ50). در سطوح پایینتر، ادارة بنکوها همچنان با ریشسفیدان است که در جامعة عشایری موجّه و محترماند.منابع : آرتور سسیل ادواردز، قالی ایران ، ترجمة مهیندخت صبا، تهران ] بیتا. [ ؛ سکندر اماناللهی بهاروند، کوچنشینی در ایران ، تهران 1367 ش؛ ایران. وزارت دفاع. اداره جغرافیایی ارتش، فرهنگ جغرافیایی آبادیهای کشور جمهوری اسلامی ایران ، ج 93: اقلید ، تهران 1361 ش؛ سیروس پرهام، دستبافتهای عشایری و روستایی فارس ، تهران 1364 ش؛ حسینعلی رزمآرا، فرهنگ جغرافیایی ایران(آبادیها) ، ج 7، استان هفتم (فارس) ، تهران 1355 ش؛ سازمان امور عشایر ایران، عشایر و دولت جمهوری اسلامی ایران ، تهران ] بیتا. [ ؛ فلوریدا سفیری، پلیس جنوب ایران: اس. پی. آر. ، ترجمة منصوره اتحادیه (نظام مافی) و منصوره جعفری فشارکی (رفیعی)، تهران 1364 ش؛ محمدمهدی شریف کاشانی، واقعات اتّفاقیه در روزگار ، چاپ منصوره اتحادیه (نظام مافی) و سیروس سعدوندیان، تهران 1362 ش؛ حسنبنحسن فسائی، فارسنامة ناصری ، چاپ منصور رستگار فسائی، تهران 1367 ش؛ مسعود کیهان، جغرافیای مفصل ایران ، تهران 1310ـ1311 ش؛ ان کاترین سواین فورد لمتون، مالک و زارع در ایران ، ترجمة منوچهر امیری، تهران 1362 ش؛ جیمز فردریک مابرلی، عملیات در ایران ، ترجمة کاوه بیات، تهران 1369 ش؛ مرکز آمار ایران، سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده: 1366 ، نتایج تفصیلی ایل خمسه ، تهران 1368 ش؛ اسمعیل نورزاده بوشهری، اسرار نهضت جنوب: سیاسی و تاریخی ، تهران 1327 ش؛ وقایع اتّفاقیه ، چاپ علیاکبر سعیدی سیرجانی، تهران 1362 ش؛Lois Beck, The Qashqa ف i of Iran , New Haven 1986.