بازی، هرگونه فعالیتی به قصد سرگرمی و مشغولیت که انگیزة آن دستیافتن به فایده، محصول یا نتیجهای بخصوص نباشد. در جهان اسلام، بازی یکی از مفاهیم اساسی با دلالتهای متعدّد ضمنی و بسیار وسیع جامعهشناسی و روانشناسی است. در این مقاله تنها میتوان به بعضی از جنبههای مهم آن پرداخت:الف. واژةبازیب. بازی در تمدن اسلامیتکملة 1 (مباحث دینی)ج. بازی در ایرانتکملة 2 (پیشینه)الف. واژه بازی . «بازی» در لغت بیشتر به معنای سرگرمی، تفریح و مشغولیت است (برای آگاهی بیشتر و نیز نام انواع بازیها و ترکیبات کلمات با بازی رجوع کنید به دهخدا ذیل «بازی»؛ معین، همان ماده). «بازی» در فارسی میانه «وازیگ»است که از ریشة ایرانی باستان «واز-») (زالمان، ص 79)، به معنای جنبیدن و پریدن آمده است.«وزیدن»(به معنای دمیدن، جنبیدن و پریدن) و «وازیدن» (به همان معانی و همچنین بازی کردن) در فارسی میانه و «باختن» و «بازیدن» (به معنای بازیکردن و ورزیدن) در فارسی دری، از همین ریشه است (برای ریشهشناسی واژه رجوع کنید به سیمس ـ ویلیامز ؛ هوبشمان ، ص 202؛ نیبرگ ،ص 207). در زبان عربی معادل این واژه کلمات «لَعِبْ، لِعبْ، لَعبْ»، در زبان ترکی «اُیون» و در زبان اردو «کِهیْلْ» است که در معانی بسیار وسیع به کار رفته است (برای منابع رجوع کنید به منابع قسمت ب و ج در همین مقاله).ب. بازی در تمدن اسلامی . خصیصة بازی که در بسیاری از فعالیتهای بشری مانند رقص، نمایش، موسیقی و جز آنها وجود دارد، و نیز بازیهای آیینی که بازماندة آداب برانگیخته از مذهب در دوران قبل از اسلام است، مناسبتی با بحث ما ندارد، و فقط گهگاه از آن یاد میشود؛ کما اینکه مثلاً به آداب سال نو (ابوریحان بیرونی، ص 216) یا به یکی از مراسم مذهبی ایرانیان که بر روی اَلاّ کلنگ انجام میگرفته (همانجا) اشاره شده است (دربارة نمونهای از جنوب مراکش در عصر حاضر رجوع کنید به راباته ، ج 10، ص 239-262). در مقالة حاضر تأکید بر بازیهای کودکان است؛ ولی در جهان اسلام نیز، مانند دیگر جاها، بازیهای کودکان بوضوح از بازیهای بزرگسالان مجزّا نشده است و تمایزی گونه شناختی وجود ندارد؛ تنها تفاوت گاهی در برخی از وسایل بازی دیده میشود. جاحظ (ج 3، ص 79) احتمالاً متوجه این نکته بوده که کبوتربازی را سهلترین نمونة امکان انتقال از جنبة سرگرمی به جنبة جدی بازی شمرده است. مظاهر گوناگون و غریزة بازی در بشر و انواع مختلف بازیها، در جهان اسلام پرورش یافت. استفادة مستمر از استعارههای مبتنی بر ترکیبات «لَعَبَ» (بازی کرد)، شاهد دوام این مفهوم است.نقش عظیم «بازی» در حیات مسلمانان، بدین سبب که با اعتراضات شدید مذهبی روبرو بوده است، بسیار جالبتر جلوه میکند. این اعتراضات بر نگرش مسلمانان نسبت به بازی عمیقاً تأثیر نهاده است، و شکی نیست که محدودیت اطلاعات ما دربارة بازیها متأثر از همین امر است. در قرآن به «لَعِب» (و «لَهْو»= هوسرانی)، بخصوص به عنوان مظهر بسیار گمراهکنندهای از بیتوجهی بشر به رسالت واقعی خود در این دنیا، که تلاش برای نیل به رستگاری در آن دنیاست، اشاره شده است. چنانکه اظهارات بیشماری، مانند ابیات متعدد ابوالعتاهیه در «زهدیات» یا رد کردن خشمآلود حضرت علی علیهالسّلام عنوان «تِلع'ابَه تِمْزاحُه» (بلاذری، ج 2، ص 151) را گواه است، فرزانگان مسلمان در تقبیح آن، مهارت بسیار به خرج دادند. این اندیشه که کار مداوم و بدون هیچگونه تفریح، ذهن بزرگترین و مخلصترینِ افراد را نیز کُند میکند، بیشباهت به رأی آناکارسیس (ارسطو، 1176 پ 33) نیست که میگفت بازی کردن تنها در صورتی مجاز است که بر توانایی انسان برای پرداختن به امور جدی بیفزاید. بنابراین، تفریح مختصر قابل چشمپوشی است (مثلاً ف. روزنتال ، ص 5، و رجوع کنید به جد و هزل * )، ولی بعید مینماید که مؤلفان راوی گفتههایی از این قبیل در تعبیر خود از تفریح، بازیهای ساده را نیز در مدِّنظر داشته باشند. مصلحت دنیوی ایجاب میکرد که حکام را از افراط در فعالیتهای تفریحی برحذر دارند. در واقع، در اسلام «بازی» از حقوق انحصاری کودکان شمرده میشد، و گاه زنان را نیز در این مورد به ایشان میافزودند. در سنّت یونانیان، چنانکه برایسون آورده است (ص 202؛ نیز رجوع کنید به غزالی، ج 3، ص 63) و متفکران بانفوذی چون مسکویه به کار گرفتهاند، حتی به کودکان نیز در حد اعتدال و به عنوان تفریح اجازة بازی داده میشد، و منظور از آن، تنها این بود که بتوانند شداید تحصیل علم یا (بنابه نوشتة عامری، ص 360) کسب مهارتهای جدی را بهتر تحمل کنند. گاهی به گفتههایی از این نوع برمیخوریم که بیاعتنایی کودک به بازی، نویدبخش عظمت او در آینده است. ذکر کودکان غالباً به طور طبیعی با اشاره به بازی همراه است. کشته شدن پسری در قصص قرآن (کهف: 74) که گفته شده است او را در حال بازی با دیگران یافتند (صحیح بخاری؛ رجوع کنید به ابنحجر عسقلانی، ج 1، ص 232؛ ج 11، ص 25، 33؛ طبری، ذیل همین آیه)، یا ابراز نگرانی از این که بازی کردن یوسف علیهالسّلام (یوسف: 12؛ تنها اشارة قرآن به «بازی کردن» که از نظر اخلاقی خنثی است) ممکن است شامل برادرانِ بزرگسال او نیز بشود (گلدزیهر ، ص 28 به بعد؛ نیز رجوع کنید به تکمله 1)، یا اطلاق تعبیر «دَعامیص» که در حدیث به کار رفته به کودکان مسلمان در بهشت، به لحاظ شباهت آنها با حشرات آبی (؟) به هنگام بازی کردن در انهار بهشت (شریف رضی، ص 406)، بسیار طبیعی بود. گفته شده است که پیامبراکرم صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم در زمان طفولیت به بازی «عَظْم (عُظَیم) وَضّاح» میپرداخته است. این بازی را چنین وصف کردهاند: جستجو کردن (در تاریکی) به منظور یافتن استخوان سفیدی که به نقطهای دور پرتاب شده است، همبازیها یابنده را بر پشت خود سوار میکردهاند (لین ، 2087 پ، 2947 ر؛ ابنمنظور، ج 4، ص 476؛ ابنظفر، ص 24)؛ ادعای شرکت پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم در چنین بازیی بسهولت میتوانست در نظر مفسران سختگیرِ اصلِ «عصمت» غیرقابل قبول جلوه کند و، در واقع، بسیار بندرت ذکری از آن به میان میآید. گفته شده است که عباس، عموی پیغمبر، در زمان کودکی «قُلَه» بازی میکرده است. این بازی که در شعر دوران جاهلیت بدان اشاره شده (عمروبن کلثوم، لبید، رجوع کنید به نُلدکه ، ص 47؛ لبیدبن ربیعة، ص 81) بدین صورت وصف شده که دو تکه چوب در آن به کار میرفته است، که طول یکی دو برابر دیگری بوده، و با یکی از آن دو («مِقْلاء») به دیگری میزدهاند. این حکایت به منظور نشان دادن نجابت فطری عباس نقل شده است (ابنظفر، ص 52).نافذترین اشاره به بازی کودکانه، به شرح حال عایشه بر میگردد که، با تفاوتهایی ناچیز، در روایات متعدد نقل شده است (مثلاً ونسینک، ذیل «ل ـ ع ـ ب»؛ ابنسعد، ص 40-45؛ بلاذری، ج 1، ص 410-412)؛ مانند الاّ کلنگ بازی («اُرجوحه، مَرجوحه»)یا عروسک بازی او که پیامبراکرم صلّیاللّه علیه و آله و سلّم، یک یا چندبار، سرگرم این بازیهایش دیده بود. بدین ترتیب، دربارة عروسک («بَنات»= دختران، یا «لُعْبَه» جمع: «لُعَب»= نوعاً «اسباب بازی») در کتب فقهی بحث فراوان قرار شد. اهمّ بحثهای فقهای سنّی و جزییات مسئلهانگیزی را که برای بررسی انتخاب کردند میتوان از ابنحَجَر، ج 13، ص 143 به بعد) دریافت. به طور خلاصه، عروسک از آن جهت که به دختران کوچک میآموخت که مادران شایستهای باشند، دارای ارزش آموزشی بود و معمولاً با اکراه بسیار مجاز شمرده میشد. تعارض آشکار تحریمِ صورتسازی ] رجوع کنید به د.اسلام ، ج 1، ذیل «صوره» [ با تجویز عروسک، هر چند که غالباً تقلید واقعگرایانه از موجودات زنده نبود، به نحوی حلوفصل نشد که رضایت همگان را جلب کند. نسبت این امر به بتپرستی فقط به شیوهای آمیخته با تردید ذکر میشد. در ضمن، احادیث حاکی است که عروسکها پشمی بود (ونسینک، ذیل «عِهن») و به منظور سرگرم کردن کودکانی که روزه میگرفتند به آنها داده میشد (چنانکه قول اسباب بازیهای دیگری، مانند چوبِچوگان، به کودکان داده میشد تا آنها را به درس خواندن تشویق کنند رجوع کنید به ابنعَقْنین، ص 70 پ). برخی از اسباب بازیهای عایشه به شکل اسبهای بالدار بود، یا خود طفل در عالم خیال آنها را چنین میدید، و بالها از پارچة کهنه ساخته شده بود. در این زمینه، غزالی («آداب السماع»، ج 2، ص 245) «شکلهای ناقص» (اسباب بازیهایی) را که کودکان از گِل و پارچة کهنه بسازند از نظر مذهب شافعی بلا ایراد میداند، چنانکه در موضعی دیگر (غزالی، «آداب الکسب»، ج 2، ص 60) به اسباب بازیهایی به شکل حیوانات اشاره میکند که از گِل ساخته شده بود و در اعیاد به کودکان داده میشد.اسامی بسیاری از بازیها بدینعنوان که از نظر لغویان جالباند، یا به دلیل شکلهای نامأنوس یا پیوندهای ادبی آنها فهرست شده است (مثلاً، عسکری، ص 718-724؛ و نیز رجوع کنید به روزنتال، ص 65). اشارههایی نیز به چیزهایی مانند « دِحِنْدِحْ»، «دِرْکِلَه»، «دَعْلَجَه» (بازی دویدن و ؟ گرفتن؛ قالی، ج 2، ص 315؛ ابنمنظور، ج 3، ص 97)، یا گذاشتن «فِجْرِم» در «اُوَقْ»(قالی، ج 2، ص 4 به بعد). گاهی نام بازیها به صورت ترکیبی از اسمها یا جملههاست؛ مانند «المعلّم و الاجیر» («استاد و مستخدم»؛ هید ، ص 234-236)، «جِئْتکُم خذونی» («آمدم، مرا بگیر»؛ هید، ج 2، ص 240 به بعد)، «خسی' و زَکی'» به معنای طاق و جفت (ترکی: «توت لیلا»، یعنی «لیلا را بگیر»، ریتر ، ج 26، ص 49-57)، و جز اینها. چنانکه انتظار میرود، نام بازیها در طول زمان تغییر میکند، به طوری که نامهایی که هید از قرن یازدهم به دست داده است و حتی بیش از آنها، نامهای دوران اخیر( مثلاً تالکویست ، یا ریتر) تقریباً همگی، صرفنظر از تفاوتهای محلی، با نامهایی که از منابع قدیم میشناسیم متفاوت است.البته، لغویان غالباً دربارة بازیهایی که به شرح آنها میپرداختند تجربة شخصی نداشتند؛ و لذا غالباً شرحی در این خصوص وجود ندارد و یا شرح چنان مختصر است که بندرت حاوی مطلبی بیش از نوع کلّی بازی است و عملاً فایدهای ندارد. البته این امر منحصر به لغویان مسلمان نیست و جنبة جهانی دارد؛ چرا که ارضای غریزة بازی مستلزم قواعد پیچیده و فرّاری است که وصف کامل آن مشکل است. ابهام در تعبیر نیز همواره وجود دارد. شباهت میان نامهای قدیم و جدید، در موارد نادری که مشاهده میشود، لزوماً دالّ بر آن نیست که بازیها یکی باشند، مثلاً «لَعْبَالخُمَیْسَه» مورد اشارة ابنقُزْمان (گارسیا گومز ، ج 1، ص 32/33، 36، حاشیة ش 6) به هیچ وجه «خِمیس» الجزایر نیست که روبر (ص 69) وصف کرده است. بازی حلقة («خاتَم») تردستان و شعبدهبازان قطعاً، همان بازی حدس و گمانی است که روبر وصف کرده است، ولی شامل همة بازیهایی نیست که بدیننام خوانده میشوند (رجوع کنید به روزنتال، ص 62؛ سِماوی، فصل 11). همان طوری که ریتر اشاره کرده است، بازی معاصر موسوم به «بِلْبِلْ» را میتوان برگرفته از بازی «قُلَة» قدیم دانست، ولی برای درک این مطلب که این وابستگی، اگر واقعاً وجود داشته باشد، تا چه حد دربارة جزئیات صادق است راهی نمیشناسیم.برخی از انواع مهم بازی عبارتاند از: 1) بازیهای حدس و گمان، مانند « خَریج»؛ 2) بازیهایی از نوع شطرنج * و نرد * و «مَنْقَلَه» که معمولاً، ولی نه همیشه، بر روی تخته انجام میگیرد و متضمن قراردادن مهرههایی در سوراخهاست، مانند بازی «چهارده» («اَرْبَعَةَ عَشَرَه»)، انداختن طاس و، قدیمتر از همه در جزیرةالعرب، قاب بازی («کَعبْ»، جمع آن: «کِعاب») و نیز گردو («جُوز») بازی (نیز رجوع کنید به خَربْگَهْ * )، 3) بازیهای مهارتی و ورزشی، مانند توپبازی، مورد علاقة کودکان که غالباً در خیابانها انجام میشده، و نیز بازی با توپ و چوب یعنی چوگان (رجوع کنید به غزالی، «ریاضتالنفس»، ج 3، ص 53)، بازیهای پریدن، گرفتن، الاّ کلنگ، جَنگبازی، تخممرغ بازی، نیز فرفره («دُوّامَه»، «خُذروف»)، رقص با اسب چوبی («کُرَّجْ») ظاهراً بازی بچهها نبوده است (رجوع کنید به گودفرواـ دومومبین ، ص 155- 160)؛ و 4) «بازی» با حیواناتی مانند پرندگان کوچک، کبوتر، سگ (جاحظ، ج 2، ص 28؛ روزنتال، ص 58، حاشیة 242 ر)، یا خزندگان، چه به صورت تفریحی ساده یا به صورت قمار، مسابقه، و ورزش رزمی.از آنجا که بیشتر بازیهای کودکان متضمن پاداش برای برنده و جریمه برای بازنده است عامل قمار در آن وارد میشود (رجوع کنید به قِمار * ). این امر بر نگرانیهای مولود از مفهوم بازی به طور کلی و مسئلة صورت سازی در مورد عروسک مزید شد و فقها را نسبت به مشروعیت خریدوفروش اسباببازی دچار تردید کرد. این نگرانی، همراه با اوضاع اقتصادی حاکم، احتمالاً باعث شد که اسباببازیهای کودکان بیشتر ساده و بیدوام باشند.منابع: علاوه بر قرآن؛ ابنحَجَر عسقلانی، فتح الباری بشرح البخاری ، قاهره 1378ـ1383؛ ابنسعد، کتابالطبقاتالکبیر ، چاپ ادوارد سخو، لیدن 1904ـ1940؛ ابنظفر، انباء نجباءالابناء ، قاهره ] بی تا. [ ؛ ابنعقنین، طب النفوس ، نسخة خطی کتابخانه بادلیان، ش or. Hunt. 518 ؛ ابنمنظور، لسانالعرب ؛ محمدبن احمد ابوریحان بیرونی، آثارالباقیه ، چاپ Sachau ، لایپزیک 1878، 1923؛ احمدبن یحیی بلاذری، انسابالاشراف ، چاپ محمدباقر محمودی، بیروت 1394/1974؛ همان، چاپ م. حمیدالله، قاهره 1959؛ عمروبن بحر جاحظ، الحیوان ، قاهره 1323 ـ 1325؛ ابوالقاسمبن احمد سماوی، عیونالحقائق و کشف الطرائق ؛ محمدبنحسین شریف رضی، مَجازات ، قاهره 1387/1967؛ محمدبنجریرطبری، جامعالبیان فی تفسیرالقرآن ، بیروت 1400/1980 ـ 1403/1983؛ محمدبن یوسف عامری، السعادة والاسعاد فی السیرةالانسانیة ، چاپ مجتبی مینوی، ویسبادن 1957ـ1958؛ حسنبن عبدالله عسکری، التلخیص فی معرفة اسماءالاشیاء ، دمشق 1389ـ1390؛ محمدبن محمد غزالی، احیاء علومالدین ، قاهره 1352؛ اسماعیلبن قاسمقالی، امالی ، قاهره 1373؛ لبیدبن ربیعة، شرح دیوان لبید ، کویت 1962؛ آرنتیان ونسینک، المعجمالمفهرس لالفاظالحدیثالنّبوی ، لیدن 1936ـ1969؛Aristotle, Nicomachean Ethics; Bryson, edited by M. Plessner, Heidelberg 1928; EI 1. s. v. "Su ¦ ra" (by A. J. Wensinck), E. Garcia Gomez, Todo Ben Quzma ¦ n , Madrid 1972; M. Gaudefroy - Demombynes, "Sur le cheval - Jupon et al - Kurraj", in Mel. Wm. Marcis , Paris 1950; I. Goldziber, Die Richtungen der islamischen Koranauslegung Leiden 1920; T. Hyde, De ludis orientalibus , Oxford 1694; Lane; H. J. R. Murray, Board games , Oxford 1952; T. Noldeke, Funf Mocallaqat , i, Vienna 1899; M. R. Rabate, "Les jeux de l`Achoura dans la vallee du Dra (Sud Marocain)", in Objets et mondes , x (1970); H. Ritter, "Knabenspiele aus Ama ¦ ra", in Islam , xxvi (1942); A. Robert, "Jeux et divertissements des indigenes d`Algerie " in Revue Afric , lxii (1921); F. Rosenthal , Gambling in Islam , Leiden 1975; idem Humor in early Islam , Leiden 1956; K. L. Tallqvist, Arabische Sprichworter und Spiele , Helsing fors 1897.تکملة 1. (مباحث دینی) . مقولة بازی در منابع فقه و حدیث بندرت مستقلاً مطرح شده و احکام فقهی و توصیههای اخلاقی راجع به آن، کمتر یکجا گرد آمده است؛ اما در ابواب و مباحث گوناگون، مطالبی دربارة آن یافت میشود. این مطالب بیش از همه در مبحث قرارداد مسابقه بر سر سوارکاری و تیراندازی (زیر عنوان: «السّبق و الرِّمایه» یا «السَّبق و الرَّمی»، از جمله رجوع کنید به ابن قدامه، ج 8، ص 651 و بعد؛ طوسی، ج 6، ص 289 به بعد؛ محقّق حلّی، ج 2، ص 235 به بعد؛ شهید ثانی، ج 4، ص 421 به بعد؛ نجفی، ج 28، ص 212 به بعد؛ زُحیلی، ج 5، ص 786-790؛ مجلسی، ج 100، ص 189-192؛ حرّ عاملی، ج 13، ص 345-351) و در مبحث شهادات، به مناسبت بررسی شرایط قبول شهادت و نشانههای عدل و فسق (از جمله رجوع کنید به ابواسحاق شیرازی، ج 2، ص 326ـ327؛ شمسالائمه سرخسی، ج 16، ص 131؛ ابنقُدامه، ج 9، ص 170ـ172؛ طوسی، ج 8، ص 221-222؛ محقّق حلّی، ج 4، ص 128؛ نجفی، ج 41، ص 43-46) و همچنین در متون متأخر فقهی شیعه، در مبحث تجارت، به مناسبت درآمد حاصل از برد و، باخت (قِمار، مَیْسر؛ نجفی، ج 22، رجوع کنید به شهید ثانی، ج 3، ص 210-211؛ ص 25-26؛ انصاری، ص 47-49، 53-54؛ خوانساری، ج 3، ص 27-28؛ امام خمینی، ج 2، ص 22-23؛ خویی، ج 1، ص 368-371 و 420-425) آمده است. زُحیلی در تبویب خاصی از مباحث فقهی در کتاب خود در بخش عبادات در مبحثی از باب «الحظر والاباحة» (= ممنوعیت و جواز) ج 3، ص 571-573) به بعضی از احکام بازی اشاره کرده است. برخی مؤلفان در باب «اشربه» (نوشیدنیها)، شماری از مسایل بازی را مطرح کردهاند؛ از جمله کلینی در کافی ، علاوه بر نقل احادیثی در «کتاب المعیشه» (ج 5، ص 122-124) در آداب و احکام تجارت، آخرین باب «کتاب الاشربه» (ج 6، ص 435-437) را نیز به نقل احادیث مربوط به بازیهای متداول، مانند شطرنج * و نرد * و سُدَّر، اختصاص داده است؛ همچنانکه در مجموعة فتاوی ابنتیمیّه، ضمن «باب الاشربه»، در بیان آشامیدنیهای حرام به مسألة، بازی اشاره شده است (رجوع کنید به ج 4، ص 260-261). غزالی در «کتاب آداب السَّماع والوجد» از احیاءعلومالدین (ج 2، ص 303-304) اشارة کوتاهی به بازی کرده، و مجلسی نیز در چند باب از بحارالانوار ، به این موضوع پرداخته است، از جمله، «باب القمار»، و «باب المعازف و الملاهی»، از «ابواب المعاصی و الکبائر و حدودها» (ج 76، ص 228-238، 248-253) و «باب الغفله و اللّهو و کثرةالفرِح» از «کتاب الایمان و الکفر» (ج 70، ص 154-158).نکتة مهم آن است که در قرآن و حدیث، و بالتَّبَع در فقه و اخلاق، واژة لعب (معادل بازی) دقیقاً بر کاربرد آن در زمان حاضر منطبق نیست، شاید بتوان ادّعا کرد که بنابر مطالب فرهنگهای لغت عرب ذیل واژة «لعب»، جدی نبودن، سرگرمی غرض عقلایی نداشتن کار انجام شده لحاظ بوده است (رجوع کنید به و ابنمنظور؛ فیروزآبادی و مرتضی زبیدی ذیل واژه؛ انصاری، ص 54 ). در قرآن نیز «لعب» غالباً با همین جنبة منفی به کار است (مثلاً رجوع کنید به انبیاء: 16 و 55؛ دخان: 38؛ انعام: 32؛ عنکبوت: 64؛ محمد: 36؛ حدید: 20؛ توبه: 65 که در آنها «لعب» از خدا نفی شده و دنیا و سرگرم شدن به آن «لعب» شمرده شده است). ازینرو، مفسّران در تفسیر آیة 12 یوسف (اَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً یَرتَعْ وَ یَلْعَبْ) که در آن به یوسف، و بنابر برخی قرائتها به برادران او، نسبت «لعب» داده شده و از سیاق آیات قبل و بعد نیز برمیآید که یعقوب اعتراضی بدان نداشته، دچار مشکل شدهاند. چنانکه برخی به کودکی و مکلّف نبودن یوسف اشاره کردهاند؛ برخی مراد آیه را بازیهای مباح دانستهاند و برخی به استناد آیة 18 همین سوره، بنابر گزارشِ برادران یوسف از «استباق» خود، لعب را به تیراندازی و مسابقة اسبسواری و دوندگی تفسیر کردهاند که به سبب فواید و آثار خوب آن، مثلاً پیکار با دشمن و باز پس گرفتن گوسفندان از چنگال گرگ، جنبة زمخشری لهوی نداشته است (رجوع کنید به طبری؛ طبرسی؛ فخررازی؛ زمخشری، ذیل آیه). از این تفاسیر رجوع کنید به زمخشری، میتوان دریافت که مفهوم متبادر به ذهن از واژة «لعب» و اشتقاقات آن، اغلب کارهای غیر جدی و سرگرمکننده بوده است. البته اگر به گفتة برخی مفسّران «استباق» مصداق «لعب» باشد، میتوان این رأی را پذیرفت که سرگرم کردن، غیر جدی بودن و از یاد خدا بازداشتن، در معنای اصلی واژه وجود ندارد. البته این احتمال نیز هست که کاربرد «لعب» برای استباق، مجاز میباشد؛ بخصوص که در حدیث نیز واژة لعب برای بازیهای ورزشی و رزمی به کار نرفته است، همچنانکه اخوینی بخاری در اثر مهمّ طبّی خود، بازیهای ورزشی را با عنوان «الریاضه» (ص 172-178) آورده است.در سطور آتی، احکام فقهی و نکات اخلاقی راجع به بازی، که در احادیث نیز آمده، به اختصار، بررسی میشود:الف. احکام فقهی. بازیها را از نظر فقهی میتوان در چهار گروه دستهبندی کرد: 1) بازی با ابزارهای رایج و چه بسا با منشأ قماری، به همراه قرارداد بردوباخت (مَعَالْمُراهَنه، مَعَالرَّهن)؛ 2) بازی با همان ابزارها بدون قرارداد برد و باخت؛ 3) بازی با ابزارهای غیر قماری یا بدون ابزار خاص همراه با قرارداد برد و باخت؛ 4) بازی غیرقماری بدون قرارداد بردوباخت (انصاری، ص 47-49؛ و نیز رجوع کنید به ابنقدامه، ج 9، ص 170).حرمت بازیهای گروه یک و خروج مرتکب آنها از عدالت، مورد اتفاق فقهای همة مذاهب و به تعبیر برخی، از ضروریات شرع اسلام است (ابواسحاق شیرازی، ج 2، ص 326؛ ابنقدامه، ج 9، ص 170؛ طوسی، ج 8، ص 221- 222؛ ابنتیمیّه، ج 4، ص 260؛ نجفی، ج 22، ص 109؛ ج 41، ص 43-45؛ انصاری، ص 47؛ خویی، ج 1، ص 368). تعبیر صریح قرآن در آیة 92 و 93 مائده ( اِنَّماالْخمُر والْمَیْسِرُ... رِجسٌ، مِنْ عَمَلِالشَّیطانِ فَاجْتَنِبوه) و مضامین احادیث، ابهامی در این حکم باقی نمیگذارد. اغلب فقها با توجه به احادیث، حضور در محل برگزاری اینگونه بازیها و حتی سلام کردن بر بازیکنندگان را جایز نشمرده (نجفی، ج 22، ص 111؛ ابنرشد، ج 18، ص 274؛ ابنتیمیّه، ج 4، ص 261) و بر حرمت استفاده از مالِ حاصل از این بازیها، ولو در بازی کودکان، تصریح کردهاند (نجفی، ج 22، ص 110: وَلا' فرقَ فی ذلک بَیْنَ مُقامَرَةِالاطفالِ وَ غَیْرهم؛ شهیدثانی، ج 3، ص 216؛ انصاری، ص 47- 48؛ کلینی، ج 5، ص 123- 124).در کتابهای فقهی، همچنانکه در متون حدیث، نام شماری از بازیهای قماری و غیر آن آمده است؛ از جمله شطرنج، نرد، اربعةعشر، جرّه، بُقَّیری'، اللّعب بالکعاب (قاب بازی)، اللَّعب بالجوز (گردو بازی که بیشتر بازی کودکان بوده است)، لُعبةالامیر، لُعبةالشَّبیب، لُعبةالثلاث، سُدَّر، اللّعب بالمَداحی، صولجان (دربارة معانی این بازیها و مترادف بودن برخی با برخی دیگر رجوع کنید به ابنمنظور، ذیل واژه؛ شهیدثانی، ج 3، ص 210؛ طوسی، ج 8، ص 222؛ ادّی شیر، ص 85؛ برهان قاطع ، ذیل «سردرگلیم»؛ رکبی. شرح مهذب ابواسحاق شیرازی، ج 2، ص 326؛ ابنرشد، ج 17، ص 577).بازیهای گروه سوم نیز از آنرو که مشمول نهی صریح قرآن و حدیث هستند، تحریم شدهاند (ابنقدامه، ج 9، ص 170: کلُّ لَعبٍ فیه قِمارٌ فَهُوَ مُحرَّمٌ اَیَّ لعبٍ کان = هر بازی که در آن برد و باخت باشد، حرام است، و نیز رجوع کنید به قمار * ). از این قبیل است قرارداد برد و باخت در کُشتی، پرش، پرتاب سنگ با دست یا فلاخن، پرتاب گلوله و جز آن. بااینهمه، نجفی (ج 22، ص 109؛ ج 28، ص 222) حرمت اینگونه بازیهای قماری را به حرمت وضعی، در معنای نامشروع بودن مال حاصل از آن، منحصر دانسته و حرمت تکلیفی را نفی کردهاست. او حتی احتمال داده است که اگر بازنده مبلغ مقرر را با طیب نفس بپردازد، برنده میتواند آن را به عنوان «وفای به عهد» (از بازنده) بپذیرد؛ هرچند اصل قرارداد شرعاً باطل بوده است (در بارة تبیین و نقد این رأی رجوع کنید به انصاری، ص 48؛ خویی، ج 1، ص 374ـ 379). برخی فقهای اهل سنّت نیز فقط صورت خاصّی از قرارداد برد و باخت را مشمول حکم تحریم قمار میدانند. از نظر آنان، قمار آن است که حتماً طرف برنده مالی را به دست آورد و طرف بازنده مالی را از دست بدهد. در غیر این صورت (مثلاً فقط یکی از دو طرف، بر فرض باختنِ بازی، پرداخت مبلغی را متعهد شود)، با وجود عدم صحت قرارداد، برنده نمیتواند در مال حاصل تصرف کند، اما این نوع بازی حرام نیست و بازیکننده را نمیتوان فاسق خواند (ابواسحاق شیرازی، ج 2، ص 326؛ طوسی، ج 8، ص 221).همة فقها، قرارداد برد و باخت را در تیراندازی و سوارکاری و احیاناً در یکی دو مورد دیگر (به نظر برخی از فقها)، به استناد چند حدیث مشهور، جایز و درست دانستهاند (برای تفصیل بیشتر رجوع کنید به مسابقه * ).نسبت به بازیهای گروه دوم (بازی با ابزارهای رایج قمار، به طور مشخص: شطرنج ونرد، بدون قرارداد برد و باخت) میان فقها اختلافنظر وجود دارد. اغلب فقهای امامیّه به حرمت فتوا دادهاند و حتّی برخی تصریح کردهاند که بازی با این ابزار، حتی به قصد کسب مهارت (قصد به الحَذْق)، جایز نیست (محقّق حلّی، ج 4، ص 128؛ عاملی غروی، ج 4، ص 56؛ خویی، ج 1، ص 369). این فتوا، گذشته از اتفاق رأیی که به آن اشاره شد، به استناد احادیث فراوانی است که در آنها بازی با آلات قمار مطلقاً نهی شده ( مثلاً: نَهی رسولُاللّه عن اللَّعبِ بِالشطرنج و النّرد: کلینی، ج 6، ص 437) یا در آنها تعبیراتی به کار رفته که فقط با حرام بودن آن بازیها تناسب دارد؛ از جمله حدیثی که بازی شطرنج را در حکم شرک ورزیدن به خدا میداند (مجلسی، ج 76، ص 233)، یا حدیثی که این ابزارها را در شمار مصداقهای باطل (در برابر حق) میشناساند (کلینی، ج 6، ص 436) و یا حدیثی که پرداختن به لهو و لعب را از ساحَت مؤمن دور میداند (انّ المؤمن لمشغولْ عن اللّعب: مجلسی، ج 76، ص 231؛ ابنبابویه، ص 26). با اینهمه، مناقشات چندی نیز بر این ادله وارد شده است: شماری از احادیث یاد شده ناظر به بازی همراه با برد و باخت است که بعضاً از برخی قرائن موجود در متن آنها معلوم میشود؛ برخی از این احادیث نکات اخلاقی را مطرح کردهاند و بر بیشتر از کراهت دلالت ندارند، و برخی دیگر به سبب ضعف سند، قابل استناد فقهی نیستند (انصاری، ص 48-49؛ خوانساری، ج 3، ص 27-28؛ خویی، ج 1، ص 369-373). البته چنانکه اشاره شد، اتفاقنظر فقها موجب شده است که اینگونه مناقشات، در اصل حکم تغییری ندهند؛ هرچند در این که ارتکاب این بازی گناه صغیره یا کبیره است ـ که در صورت اوّل فقط اصرار و تکرار آن موجب زوال ملکة عدالت میشود ـ برخی فقها نکاتی را مطرح کردهاند (طباطبایی، ج 2، ص 430؛ نجفی، ج 41، ص 45- 46).این نکته نیز که ممکن است برخی از ابزارهای قماری با گذشت زمان تغییر عنوان دهند و در غیرقمار رواج یابند، شایان تأمّل است؛ زیرا در این صورت، مشمول حکم حرمت بازی با ابزارهای قماری نمیشوند (دراین باره رجوع کنید به شطرنج * ، قمار * ).فقهای اهل سنت، از میان بازیهای معروف قماری، حکم سه بازی شطرنج، نرد و اربعهعشر را بیان کردهاند که در این باره بین شماری از شافعیان و دیگر فقها اختلاف فتوا وجود دارد. گروه نخست بازی شطرنج را مکروه و دو بازی دیگر را حرام و موجب فسق میدانند و، البته میافزایند که اگر پرداختن به این بازی سبب ترک عمدی نماز بدفعات شود، به زوال عدالت و بالتَّبَع ردّ شهادتِ فرد میانجامد. همچنین اگر کسی در معبر مردم شطرنج بازی کند، یا به هنگام بازی کلمات ناروا و سخیف بر زبان آورد و یا سراسر روز را به این بازی بپردازد (اِشْتَغَلَ باللَّیْلِ والنّهار)، به سبب ترک مروّت، از عدالت خارج میشود و شهادتش پذیرفته نخواهد بود (ابواسحاق شیرازی، ج 2، ص 326-327؛ ابنقدامه، ج 9، ص172؛ طوسی، ج 8، ص 221). مهمترین دلیل این گروه بر حرام نبودن شطرنج، علاوه بر قول چند تن از صحابه و تابعین، آن است که شطرنج، برخلاف نرد و اربعه عشر، بر فکر و تدبیر مبتنی است (ابواسحاق شیرازی: فِاَّن الْمَعَولَ فیهِ علی' رأیِهِ) و بازیکننده روش تدبیر در جنگ را میآموزد و از این جهت شطرنج به بازی با ابزارهای جنگی (اللَّعْبُ بالْحِراب) شباهت دارد (ابنقدامه، ج 9، ص171-172؛ ابنتیمیّه، ج 4، ص 261)؛ و نیز ممکن است موجب تقویت ذهن (تشحیذُ الخواطر) شود (زحیلی، ج 3، ص573؛ خویی، ج 1، ص 369).دیگر فقهای اهل سنّت با استناد به حدیث و اقوال صحابه، از جمله سخن حضرت علی علیهالسّلام که آن را صائبترین نظر شمردهاند، جانب حرمت را گرفتهاند (ابنقدامه، ج 9، ص 170ـ172؛ ابنرشد، ج 17، ص 578؛ ابنتیمیّه، ج 4، ص260ـ261؛ زُحیلی، ج 3، ص 571-573)؛ اما غالباً بر این نظرند که اینگونه بازی، فقط در صورت تکرار و مداومت، به پذیرفته نشدن شهادت فرد میانجامد (ابنقدامه، ج 9، ص170؛ ابنرشد، ج 17، ص 578؛ وهبه زحیلی، ج 3، ص572).دربارة بازی بدون ابزارهای قماری، به صورت مسابقة بیبرد و باخت یا بازیهای فردی، در برخی از متون فقهیِ اهل سنّت نکاتی مطرح شده است. شماری از فقها صریحاً به جواز فتوا دادهاند، ابنقدامه (ج 8، ص 651؛ ج 9، ص 172). مسابقههای بدون برد و باخت، از قبیل دو، کُشتی، قایق سواری و وزنهبرداری، و همچنین بازیهای بدون برد و باخت را، اگر متضمّن ضرر به دیگران و ترک واجب نباشد، جایز دانسته است (نیز رجوع کنید به زحیلی، ج 3، ص 571 و 575؛ ج 5، ص 787-788). غزالی (ج 2، ص 303-304) نیز به استناد چند داستان و حدیث منسوب به پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم منقول در الجامع الصحیح بخاری و مسلم، تحریم بازی در اسلام را رد میکند (انَّ اللَّعْبَ لَیْسَ بِحَرامٍ). با اینهمه از تعبیرات برخی فقها چنین برمیآید که رأی به حرمت و دستِ کم کراهت را ترجیح میدهند؛ از جمله شمسالائمه سرخسی (ج 16، ص131) در استدلال بر عدم قبول شهادت کبوترباز میگوید که این فرد بر نوعی بازی پافشاری دارد (اِنّه مُصرٌّ علی نوع لَعْبٍ). ابنرشد (ج 17، ص578) نیز در بحث حرمت بازیهای قماری، ضمن مکروه شمردن بازی بدون بردوباخت، از مالکبنانس نقل میکند که بازی درخورِ شأن مؤمن نیست؛ هرچند که از سیاق عبارت او میتوان احتمال داد که مراد او فقط بازی با ابزارهای قماری بوده است. گذشته از این، به تصریح برخی، بازیهای متضمّن لهو، و گذراندن بیفایدة وقت مکروه است (زحیلی، ج 3، ص 571)، چنانکه شافعیانِ قایل به جواز بازی شطرنج نیز از همین دیدگاه آن را مکروه خواندهاند (ابواسحاق شیرازی، ج 2، ص 326؛ زحیلی، ج 3، ص 573). همچنین دربارة برخی بازیها، از جمله کبوتربازی، از آنرو که غالباً با کارهای ناروا همراه است، فتوا به حرمت و پذیرفته نشدن شهادت کبوترباز دادهاند؛ و البته یادآوری کردهاند که نگهداری و پرواز دادن پرندگان اگر به قصد تربیت آنها برای نامهبری و کارهای دیگر باشد، جایز است (شمسالائمه سرخسی، ج 16، ص131؛ ابواسحاق شیرازی، ج 2، ص327؛ ابنقدامه، ج 9، ص172؛ زحیلی، ج 6، ص 566). عروسکبازی (لُعْبةالبنات) نیز از بازیهای مذکور در فقه و حدیث است که اغلب فقهای اهل سنّت، به استناد روایتی منقول از عایشه، به جواز آن فتوا دادهاند (غزالی، ج 2، ص 302-303؛ ابنرشد، ج 18، ص573).فقهای امامیّه نسبت به مسابقة بیبردوباخت و نیز مطلق بازی، رأی یکسانی ندارند؛ هرچند غالباً تحریم مطلق بازی را رد کردهاند. به گفتة انصاری (ص53ـ54) فقط ابنادریس حلّی به حرمت همة بازیها فتوا داده است (او این رأی را در بحث پذیرفته نشدن شهادت کبوترباز اظهار کرده است رجوع کنید به ج 2، ص 124). طباطبایی (ج 2، ص 430) نیز با اینکه به استناد احادیث، رأی اخیر را ترجیح داده به سبب «شاذّ» بودن، آن را نپذیرفته است. علاّ مه حلّی هم در مختلف الشیعه نظر ابنادریس را نپذیرفته (انصاری، ص 53)، اما در تذکرةالفقهاء این رأی را که مسابقة بدون بردوباخت، همچنانکه مسابقة با برد و باخت، جز در چند بازی تعیین شده در حدیث، جایز نیست، به همة فقهای امامیه نسبت داده است (انصاری، ص 49،54) از این قبیل است مسابقة کشتی، پرتاب سنگ، بر روی یک پا ایستادن، طاق یا جفت، درنگ در آب، برانگیختن جنگ بین چهارپایان یا خروسها (مناطَحةُالغَنَم، مُهارَشَةُ الدّیک) و چوگانبازی. او علاوه بر اجماع، به حدیث مشهور لاسَبقَ الاّ فی خُفٍّ اَوْ حافرٍ او نَصْلٍ (رجوع کنید به کلینی، ج 5، ص 48ـ50؛ حرّ عاملی، ج 13، ص 348ـ349) که فقط مسابقه در سوارکاری و تیراندازی را جایز میداند استدلال کرده که هر دو مورد مناقشة فقها قرار گرفته است: ادّعای اجماع از آن جهت که ناشی از دلایل دیگر است و استدلال بر حدیث از آن جهت که اجمال دارد؛ زیرا در حدیث مذکور واژة «سبق» به کار رفته، که اگر به فتح «باء» خوانده شود فقط حرمت مسابقة با برد و باخت را میرساند و اگر به سکون باء خوانده شود بر نهی از همة مسابقهها دلالت دارد. به اعتقاد فقها گذشته از شهرت روایت «سَبَق»، وجود اجمال در آن نیز مانع از استدلال به آن میشود، مگر در موارد قطعی (قرارداد مسابقه با برد و باخت؛ انصاری، ص49؛ خوانساری، ج 3، ص 30؛ خویی، ج 1، ص 380؛ بحرانی، ج 22، ص366؛ نجفی، ج 28، ص220-222) در اثبات رأی علاّ مه حلّی دلایل دیگری نیز مطرح شده؛ مانند روایاتی که در آنها برخی بازیهای قماری به استناد «باطل» و «لعب» (بازی) بودن، تحریم شده، یا روایاتی که امام بر محبوب نبودن بازی تصریح کرده است (مجلسی، ج 10، ص 274) یا روایات متضمّن نهی از قمار حتی اگر مسابقة بیبرد و باخت باشد. شماری از فقها (رجوع کنید به نجفی، ج 28، ص 220-222؛ ج 22، ص 109-110؛ انصاری، ص 49؛ خویی، ج 1، ص 380-381؛ خوانساری، ج 3، ص 30) ضمن مناقشه نسبت به این استدلالها، تصریح کردهاند که بر بسیاری از مسابقهها مانند شنا، کُشتی و مشاعره غرض عقلایی تعلق میگیرد و نیز وجود سیرة قطعی بین مؤمنان خود بهترین نشانة جواز این گونه مسابقههاست .گذشته از اینها، برخی در استدلال بر حرمت بازی (لعب)، به حرمت لهو * نیز استناد کردهاند. به گفتة فقها (انصاری، ص 54؛ خویی، ج 1، ص281،420-424) قبول این دلیل متوقف بر دو مقدمه است: اثبات حرمت لهو، و هممعنا بودن دو واژة لهو و لعب، حال آنکه در هر دو امر، خصوصاً در ترادف لهو و لعب تردید است (برای تفصیل بیشتر رجوع کنید به لهو * ). با اینهمه گاهی در فتواهای معاصر (برای نمونه رجوع کنید به گلپایگانی، ج 2، ص 16) در بیان سبب تحریم برخی بازیها، به لهو و لعب بودن آنها استناد شده است؛ هرچند احتمال میرود که این حکم به سبب آثار نامطلوب بازی مانند زخمی شدن بازیکنان، باشد.برخی فقهای امامیّه علاوه بر مناقشه نسبت به دلایل حرمت مطلق بازی یا مسابقة بیبردوباخت، برای اثبات جواز بازی به شواهد دیگری از حدیث استناد کردهاند؛ از جمله روایت کُشتی گرفتن امام حسن و امام حسین علیهماالسّلام در حضور پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم؛ گزارش ابورافع * از بازی خود با امام حسن علیهالسّلام در دوران کودکی ایشان (کُنْتُ اُلاعِبُ الحسَنَبنعلیِّ و هُوَ صَبیٌّ بالْمَداحی، دربارة این واژه رجوع کنید به ابناثیر، ذیل «دَحْو»). و حدیثی که در آن به پذیرفته شدن شهادت کبوترباز تصریح شده است (بحرانی، ج 22، ص 355، 365ـ366؛ مجلسی، ج 100، ص 189، 192؛ نجفی، ج 28، ص 221-222). همچنین از حدیث امام کاظم علیهالسّلام (کلینی، ج 4، ص 367) که کُشتیگرفتن را برای مُحْرم، از آنرو که ممکن است به جراحت بینجامد، جایز نمیداند، میتوان بر جواز کشتیگرفتن در حال عادی استدلال کرد. سفارش به فراگیری برخی بازیها نیز شاهد دیگری بر این رأی است؛ مثلاً در احادیث، یکی از حقوق اخلاقی پسر بر پدر این است که پدر او را شنا بیاموزد (حرّ عاملی، ج 15، ص 199). به تصریح بیشتر فقها، حکمت جواز مسابقة سوارکاری و تیراندازی، سودمندی آن در جنگ و رویارویی با دشمنان بوده است (محقّق حّلی، ج 2، ص 235؛ شهیدثانی، ج 4، ص 421؛ نجفی، ج 28، ص 213؛ بحرانی، ج 22، ص 353؛ ابنادریس، ج 3، ص 146) که میتواند قرینهای بر جواز بازیهای مفید و دارای غرض عقلایی هم باشد. حتی از عبارت بحرانی چنین برمیآید که برخی بازیها نه تنها مباح بلکه مستحبّاند (ج 22، ص 355).ب. نکات اخلاقی . در حدیث، از بازی با تعبیراتی منفی یاد شده است، از جمله اینکه: انسان مؤمن سرگرم بازی نمیشود (إنّ المؤمِنَ لَمَشْغُولٌ عن اللَّعب رجوع کنید به مجلسی، ج 76، ص 230ـ231،236). اما از مصداقهای یاد شده برای بازی میتوان دریافت که این نظر منفی از آنرو بوده که بازیها گذشته از آنکه بیشتر ابزار قمار بودهاند، غالباً سبب غفلت از یاد خدا و معاد و گذران بیفایدة عمر میشدهاند، یا ناشی از خوشی و لذّتجویی بیش از اندازة همراه با رفتارهای ناشایست و کارهای غیراخلاقی بودهاند؛ مثلاً اخته کردن چهارپایان و پرورش دادن آنها برای جنگ با یکدیگر یا رفتن به شکار فقط به انگیزة لذتجویی (نه کسب روزی) که طبعاً به سنگدلی میانجامد (مجلسی، ج 100، ص 191؛ ج 76، ص 252). ظاهراً فقها نیز با نظر به اینگونه بازیها و آثار آنها بوده است که در مواردی بازی را حرام، و اغلب مکروه شمردهاند (رجوع کنید به انصاری، ص 54).منابع: علاوه بر قرآن؛ ابناثیر، النهایة فی غریبالحدیث و الاثر ، چاپ محمودمحمد طناحی و طاهراحمد زاوی، قاهره 1383/1963؛ ابنادریس، کتابالسرائر ، قم 1410ـ1411؛ ابنبابویه، الخصال ، چاپ علی اکبر غفاری، قم 1362 ش؛ ابنتیمیّه، مجموعه فتاوی ابنتیمیه ، لبنان 1980ـ1983؛ ابنرشد، البیان والتحصیل والشرح والتوحید والتعلیل فی مسائلالمستخرجه ، بیروت 1404/1984ـ1407/1987؛ ابنفارس؛ معجم مقاییساللغة ، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قم 1404؛ ابنقدامه، المغنی ، بیروت ] بیتا. [ ؛ ابنمنظور، لسانالعرب ، بیروت ] تاریخ مقدمه 1300 [ ؛ ابراهیمبن علی ابواسحاق شیرازی، المهذب فی فقه الامامالشافعی . و بذیل صحائفه: النظمالمستعذب فی شرح غریبالمهذب لِمحمدبن احمدبن بطالالرکبی، بیروت 1379/1959؛ ربیعبناحمد اخوینی، هدایةالمتعلمین: فیالطب ، چاپ جلال متینی، مشهد 1371 ش؛ مرتضیبن محمدامین انصاری، کتابالمکاسب ، چاپ طاهر خوشنویس، تبریز 1375؛ یوسفبن احمد بحرانی، الحدائق الناظرة فی احکامالقرةالطاهرة ، قم 1363ـ1367 ش؛ محمدحسینبن خلف برهان، برهان قاطع ، چاپ محمد معین، تهران 1361 ش؛ محمدبن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعة ، چاپ عبدالرحیم ربانی شیرازی، بیروت 1403/1983؛ روحاللّه خمینی، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، المکاسبالمحرمه ، قم 1381؛ احمد خوانساری، جامع المدارک ، تهران 1402؛ ابوالقاسم خویی، مصباحالفقاهه ، تقریرات درس به قلم محمدعلی توحیدی، قم1371 ش؛ وهبه مصطفی زحیلی، الفقهالاسلامی و ادلة ، دمشق 1404/1984؛ محمودبن عمر زمخشری، الکشاف عن حقایق غوامضالتنزیل ، بیروت ] بیتا. [ ؛ محمدبن احمد شمسالائمه سرخسی، المبسوط ، بیروت 1406/1986؛ زینالدینبن علی شهیدثانی، الروضة البهیه فی شرح اللمعة الدمشقیه ، بیروت 1403/1983؛ ادی شیر، الالفاظ الفارسیة المعربه ، بیروت 1908؛ علی طباطبایی، ریاضالمسائل فی بیان الاحکام بالدلائل ، قم 1404؛ فضلبن حسن طبرسی، مجمعالبیان فی تفسیرالقرآن ، بیروت 1380؛ محمدبن جریر طبری، جامعالبیان فی تفسیرالقرآن ، بیروت 1400/1980ـ 1403/1983؛ محمدبن حسن طوسی، المبسوط فی فقهالامامیه ، تهران 1387ـ1392؛ جوادبن محمد عاملی غروی، مفتاح الکرامة فی شرح قواعدالعلامه ، قم ] بیتا. [ ؛ محمدبن محمد غزالی، احیاء علومالدین ، لبنان 1406/1986؛ محمدبن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر ، چاپ افست تهران ] بیتا. [ ؛ محمدبن یعقوب فیروزآبادی، ترتیبالقاموسالمحیط ، چاپ احمد زاوی، بیروت 1399/1989؛ محمدبن یعقوب کلینی، الکافی ،چاپ علیاکبر غفاری، بیروت 1401؛ محمدرضا گلپایگانی، مجمع المسائل ، ج 2، قم 1405؛ محمدباقربن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار ، بیروت 1403/1983؛ جعفربن حسن محقّقحلّی، شرایعالاسلام فی مسائل الحلال و الحرام ، نجف 1389/1969؛ محمدبن محمد مرتضی زبیدی، تاجالعروس من جواهرالقاموس ، کویت 1385/ 1965ـ 1406/1986؛ محمدحسنبن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرایعالاسلام ، بیروت 1981.ج. بازی در ایران . قدیمترین منبع متضمن نام بازیهای ایرانی، کتاب خسرو قبادیان و ریدک ، به فارسی میانه و حدوداً متعلق به قرن سوم/نهم، است که در آن غلامِ جوان (ریدک)، در پاسخ به پرسش شاه دربارة بهترین خنیاگران (نوازندگان و بازیگران) پس از برشمردن نام نوازندگان، از این بازیهای هنری و رزمی نام میبرد: رسن وازیگ (رسنبازی)، زنجیر وازیگ (زنجیربازی)، دار وازیگ (داربازی = بازی بر چوب بلند)، مار وازیگ (ماربازی)، چمبر وازیگ (چنبربازی)، تیروازیگ (تیراندازی)، تاس وازیگ (طاسبازی/ کاسهبازی)، وَندگ وازیگ (بندبازی)، اندروای وازیگ (معلق زدن، پشتک زدن)، میخ اُود سپروازیگ (بازی با چوبدستی و سپر)، زین وازیگ (چابکی و مهارت در به کاربردن جنگافزار)، گوی وازیگ (گویبازی)، سِل وازیگ (زوبیناندازی)، شمشیروازیگ (شمشیربازی)، دَشْنگوازیگ (خنجربازی)، وَرْزوازیگ (گُرزبازی)، شیشگ وازیگ (شیشهبازی، بازی و تردستی با پیاله و صراحی)، کبیگ وازیگ (میمونبازی) (چاپ اونوالا، ص 14، 16، 27-29؛ منشیزاده، ص 56، 76 و 77). در بخش دیگری از این متن، غلام با برشمردن مهارتهای خود، به سه بازی دیگر اشاره میکند: «اود پَدْ چَتَرنگ اود نیو اَرْدَخشیر اود هشتپای کردن از همالان فرازترهُم» (در شطرنج، نرد و هشتپای کردن از همگنان خود برترم) (رجوع کنید به همان، ص 16؛ رجوع کنید به ادامة بخش ه ). در کارنامگِ اردخشیرِ پابگان ( کارنامة اردشیر پاپکان )، از بازیهایی چون چترنگ، چوگان و نیو اردخشیر یاد میشود (رجوع کنید به نیبرگ، ج 2، ص 54، 56، 138). در این متن، مهارت در این بازیها جزوی از آموزش شاهزادگان است ( کارنامة اردشیر پاپکان ، ص 9). متن پهلوی کوتاه وِزارشنِ چترنگ اود نِهِشن نیو اردخشیر (گزارش شطرنج و اختراع نرد) شرحی است دربارة این دو بازی مشهور (رجوع کنید به برونر، ص 43- 51).مذهب زرتشتی ظاهراً نسبت به این گونه فعالیتها تسامح داشته، چنانکه در هیچ متن دینی آن، نگرش منفی به سرگرمی دیده نمیشود (برای آگاهی از توجه عمومی مردم به بازی، و ورزش، رقص و موسیقی در ایران عهد ساسانی رجوع کنید به کریستنسن، ص 416-478).بررسی بازیها در ایران . از نخستین قرون اسلامی در فرهنگها و دیگر منابع، از بازیهای گوناگونی یاد شده است. ابوبکر ربیعبناحمد اخوینی * بخاری (نیمة دوم قرن چهارم) در هدایةالمتعلمین ، دربارة ورزشهای مختلف و ارزش بازیها بحث، و چندتایی را وصف کرده است (ص 779). فرهنگهای السّامی فیالاسامی ، اثر احمدبن محمد میدانی (تألیف 518، ص 64)؛ برهان قاطع (تألیف 1) و آنندراج (تألیف 1306) وصفهایی از بازیها آوردهاند که رواج آنها را در آن ایام نشان میدهد (رجوع کنید به محمدصادق کیا). محمد پروین گنابادی (رجوع کنید به منابع) در کتاب خود، بازیهای محلی ایران ، از دستنوشتة منتشرنشدهای یاد میکند که نویسندهای گمنام در 1219 آن را نوشته و شامل واژگانی به لهجة شوشتری است. این اثر بسیاری از بازیهای شوشتر را شرح میدهد.با فزونی یافتن علاقه به آداب و رسوم محلی ایرانی در دهههای اخیر، شرحهایی دربارة بسیاری از بازیهای رایج در بخشهای مختلف ایران به چاپ رسیده که در اغلب آنها واژهنامههای گویشی و محلی نیز یافت میشود (رجوع کنید به مثالها در منابع)، اما هیچ کوشش جامع و منظمی برای ثبت و ذکر تنوعات بومی و محلی بازیها، و همچنین طبقهبندی آنها به شیوة علمی، نشده است. این گونه بازیها از زمانی فراموش شد که ورزشهای جدید، ازقبیل والیبال، فوتبال و جز آن رواج یافت، و اشاعة تلویزیون علاقه به بازیهای سنتی را در کودکان و جوانان ایرانی تضعیف کرد.طبقهبندی بازیها . جروم فراید در مقالة خود (ج 1، ص 433)، از بازیها برحسب فصل، محل، تعداد بازیکنان و جنس یا سن شرکتکنندگان و جز آن بحث میکند. اما برایان ساتناسمیت (ص 7)، با توجه به ویژگیهای تکاملی و ساختاری، بازیها را چنین دستهبندی میکند: همراه با سرود، غیررسمی، دارای استاد، تعقیب و گریز، موزون، بخت و اقبال، همراه با آزار و مشقت، بازیهای محفلی، مهارت و غیره. کسان دیگری نیز بازیها را براساس ویژگیهای روانشناختی، تاریخی، آموزشی یا حتی ساختاری آنها طبقهبندی کردهاند.در مقالة حاضر، این طبقهبندی پذیرفته شده است: الف) بازیهای خردسالان؛ ب) بازیهای نوجوانان و جوانان؛ ج) بازیهای آیینی؛ د) بازیهای نمایشی؛ ه ) بازیهای هوشی (البته درمیان این انواع وجهاشتراکهایی وجود دارد و هر گروه را میتوان به اجزای کوچکتری تقسیم کرد).الف. بازیهای خردسالان. این بازیها را معمولاً بزرگسالان اداره میکنند و منظورشان سرگرم ساختن خردسالان از راه مشغول نگهداشتن آنهاست. این بازیها به صورت خواندن نغمهها و ترانههای کودکانه است که با حرکات سادهای همراه شده است:1) آفتاب مهتاب چه رنگه؟ رجوع کنید به ربیعبناحمد اخوینی، ص 779؛ اصفهان (جمشاد، ص 39)؛ لاسگرد و سمنان ("خارپشتک"، ستوده، 1342 ش، ص 165)؛ یزد ("خِشَتک پُشتَک"، پروین گنابادی، ص 75).2) اَتَل مَتَل توتوله. گیلان («پاپا پلنگی»، ستوده، 1332 ش، ص 31)؛ اصفهان (جمشاد، ص 41)؛ کرمان («اَتَلَک تی تَتَلک»، لریمر، ص 43)؛ لرستان («اَتَل مَتَل»، ایزدپناه، ص 5)؛ سروستان («هَکَل مَکَل»، همایونی، 1348 ش، ص 470)؛ شیراز (فقیری، ص71؛ همایونی، 1353 ش، ص 44)؛ تهران (هدایت، ص 16). نیز رجوع کنید به احمد شاملو (ج 1، ص 107-119).3) جُم جُمَک برگ خزون. اصفهان («جُم جُمک»، جمشاد، ص 91)؛ کرمان («جیمو جیمو هَویزه»، لریمر، ص 44)؛ سروستان («هَبیزه و هبیزه»، همایونی، 1348 ش، ص 442)؛ شیراز («جُمبون جمبون هبیزه»، همایونی، 1353 ش، ص 50)؛ تهران (هدایت، ص 19).4) لیلی لیلی حوضَک. اصفهان (جمشاد، ص 61)؛ سروستان (همایونی، 1348 ش، ص 442)؛ شیراز (فقیری، ص 69)؛ تهران (هدایت، ص 17).5) اوسّا (استاد) بدوش یا کلاغ پر. گیلان («پرپر»، ستوده، 1332 ش، ص 35)؛ اصفهان («تپ تپو»، جمشاد، ص 85)؛ لرستان («تپ تپو»، ایزدپناه، ص 26)؛ مشهد («تپ تپ خمیر»، پروین گنابادی، ص 49)؛ سروستان («قلاغ پر» یا «بِرغو بِرغو»، همایونی، 1348 ش، ص 469)؛ شیراز («قلاغ پر»، فقیری، ص 72؛ همایونی، 1353 ش، ص 57)؛ سمنان («کَلاکه»، ستوده، 1342 ش، ص 309).دیگر بازیها در همین مقوله: «حمومک مورچه داره»، «دس و دس نخود و عدس» و جز آنها.ب. بازیهای نوجوانان و جوانان. از حیث سنخ شناسی، هیچگونه تمایزی میان بازیهای بچهها و بزرگسالان وجود ندارد. اینها عموماً بازیهای مهارت یا بخت و اقبالاند که نیروی عقلانی یا جسمانی، و چالاکی و تحمل را نشان میدهند.1) عمو زنجیرباف. دامغان (طاهریه، ص 82)؛ گیلان («زنجیر زنجیرباز»، ستوده، 1332 ش، ص 126)؛ گلپایگان («اوستای زنجیرباف»، پروین گنابادی، ص 60)؛ لاسگرد («شتر شترو»، ستوده، 1342 ش، ص 253)؛ مشهد (پروین گنابادی، ص 20)؛ سروستان («اُشتر اُشتُرو»، همایونی، 1348 ش، ص 471)؛ سمنان («زنجیرباف»، ستوده، 1342 ش، ص 218).2) اَته تَل توته مَتَل یا اَتَک مَتَک یا گرگَم به هوا. دامغان (طاهریا، ص 81)؛ گیلان («اَن دِرِه اون دره»، ستوده، 1332 ش، ص 12)؛ گلپایگان (پروین گنابادی، ص29)؛ اصفهان («اَتوته توت و مَتل» و «گرک در میان»، جمشاد، ص 47، 191)؛ لاسگرد (ستوده، 1342 ش، ص 10)؛ لرستان (با نام متفاوت «آتش بیار»، ایزدپناه، ص 1)؛ مشهد (پروین گنابادی، ص 22)؛ شیراز («آگرگه»، فقیری، ص 71؛ همایونی، 1353 ش، ص 58)؛ سمنان («اَتَک متک» یا «دبّالبازی» یا «پَته پته»، ستوده، 1342 ش، ص 10، 91، 108).3) گاو، گوساله یا فینگیلی. گیلان («گاو ـ گوساله» و «گاو و گوساله مِنگیلی»، ستوده، ص 209-210)؛ اصفهان («گاو گوساله پنیر»، جمشاد، ص 185)؛ کرمان («گو گوساله فِنْگِلی»، لریمر، ص 50)؛ سروستان («گو گوسُل فِنگِل پنیر»، همایونی، 1348 ش، ص 477)؛ شیراز («گاو گوساله پنیر»، فقیری، ص 72)؛ سمنان («گاو گوساله بِنگیلی»، ستوده، 1342 ش، ص 377؛ نیز «اَتَّری مَتَّری»، همان، ص 270).4) گرگم و گلّه میبرم. گلپایگان («گرگم به گَلَت میزنم»، پروین گنابادی، ص 21)؛ اصفهان («گرگ و گله»، جمشاد، ص 193)؛ لرستان («گرگم گلّه»، ایزدپناه، ص 122)؛ مشهد (پروین گنابادی، ص 21)؛ شیراز (همایونی، 1353 ش، ص 60)؛ تهران (هدایت، ص 20، به صورت «گرگم به هوا» ] ؟ [ ضبط شده است).5) جُفتک چارکُش و «جفتک چارکش خیابونی» شکل دیگری از همین بازی است. گیلان («انزلیدی» و «سَپَّه»، ستوده، 1332 ش، ص 13، 132)؛ گلپایگان («جَسَّن جَسَّنک» یا «جسّنکبازی»، پروین گنابادی، ص 36ـ37)؛ اصفهان («شاه و ولی جست و خیزک»، جمشاد، ص 163)؛ لاسگرد و سمنان («خُسخُس»، ستوده، 1342 ش، ص 168)؛ مشهد («آوپُشتَک»، همچنین «دورجَستَنَک» و «توپ جستنک»، بهار، ص 467،712)؛ شیراز («کووْش ] کفش [ بازی»، همایونی، 1353 ش، ص 58).6) کبوتربازی. بازی بسیار رایجی که با اصطلاحات زیادی همراه است. در ایام قدیم، از کبوتر برای ارسال پیام استفاده میشد. در عصر صفوی، با ساخته شدن کبوترخانههای عظیم در اطراف اصفهان، نگهداری کبوتر و بازی با آن رواج بسیار یافت (محمدجعفر محجوب، ش 2، ص 129-140؛ ش 3، ص 281-298؛ عیسی سپهبدی، ص 38-46).7) نون بیار کباب ببر. نام این بازی در اکثر نواحی یکسان است. برای مثال، اصفهان (جمشاد، ص 219)؛ تهران و غیره (پروین گنابادی، ص 23).8) قایم موشک یا قایم باشک. گیلان («چَمین چِلَر و بردار و برو»، ستوده، 1332 ش، ص 78)؛ گناباد («قایم بازی» و «سرماشورک»، پروین گنابادی، ص 19)؛ اصفهان («قدیمباشک»، جمشاد، ص 173)؛ کرمان («سرگُریزکو»، لریمر، ص 49)؛ لاسگرد («گُل گُلَک»، ستوده، 1342 ش، ص 283، با چند شکل دیگر: «گو گوزَل پَنْدیر» و «مُلاّ ملاّ »، همان، ص 336، 366)؛ لرستان («قایم قایم کُنی»، ایزدپناه، ص 104، با چند شکل دیگر: «کَشکِله شیره»، همان، ص 114)؛ مشهد (رجوع کنید به پروین گنابادی)؛ سروستان («چِش بِگیرَگ»، همایونی، 1348 ش، ص 457).9) اسخون مهتاب. لرستان («گُلْ زِرّ»، ایزدپناه، ص 124)؛ شیراز («اَمسُخون متاب»، فقیری، ص 71؛ ح. حاتمی، ص 19-21).10) قاببازی. بازیی باستانی و بخت و اقبالی که خاستگاه آن، به احتمال زیاد، زندگی شبانی و سرگرمیهای چادرنشینان فلات ایران بوده است (رجوع کنید به جهانشاه؛ گلچین معانی، ص 28-39)؛ لاسگرد («خیته، شخ و وازی دکارَنْدَن»، ستوده 1342 ش، ص 173،250)؛ سمنان («چارقاف»، «یا قاف»، همو، ص 144-423).11) قلعهگیری . لاسگرد و سمنان («قلعه قلعه»، همو، ص 281)؛ اصفهان («گوشهگیر گوششو بگیر»، جمشاد، ص 215)؛ مشهد («گوشهبازی»، پروین گنابادی، ص 22).12) تیلهبازی. گیلان («تیرّه زَنی» و «زیِ زینی» ، ستوده، 1332 ش، ص 60، 127).13) تخممرغ بازی. لاسگرد («مَرغَنه وازی»، همو، 1342 ش، ص 360)؛ لرستان («تُرمَغ بازی»، ایزدپناه، ص 28).14) یه قُل دوقُل. گناباد («ریگِ گُزَل»، پروین گنابادی، ص 47)؛ اصفهان (جمشاد، ص 227)؛ سروستان («قُتور» یا «هَشتَک»، همایونی، 1348 ش، ص 464)؛ شیراز (همایونی، 1353 ش، ص 53)؛ سمنان («عاریسی که» با اندکی اختلاف: «مال مال»، «مَرغَنه مرغنه»، «وَرچین، ورچین»، ستوده، 1342 ش، ص 269، 355، 360، 396).از بازیهای دیگر در همین مقوله میتوان اینها را ذکر کرد: «الک دُلَک»، «دُواَلکبازی» (رجوع کنید به بلوکباشی، ص 28-44)؛ «گردو بازی» (شبیه «تیله بازی»)، «لِیلِی» یا «اَکِردوکِر».ج) بازیهای فصلی و آیینی. تعدادی از بازیهای آیینی از دوران باستان باقی است که با عناصری از سرودهای شعایر و آیینهای جادویی نیز همراهاند. این بازیها در مواقع و فصول خاصی اجرا و، مانند همة بازیها، با قواعد خاصی آغاز میشوند و مستلزم وسایل خاصی هستند.دعای باران. نوعی بازی آیینی برای توقف باران (همایونی، 1348 ش، ص 395-396؛ شکور زاده، ص 270؛ فقیری، 1348 ش، ص36-40؛ لریمر و اَسَترَیان، ص 31-33).در همین مقوله بسیاری از بازیهایی را که در چهارشنبه سوری اجرا میشود، از قبیل «پریدن از روی آتش»، «قاشق زنی» و غیره، میتوان ذکر کرد.بازیهایی از قبیل «تاببازی»، «اَلاَّ کلنگ»، «طناببازی» در تمام فصلهای سال بازی میشود. اما در روز سیزدهبهدر همة این بازیها ممکن است انجام بگیرد. در ایام نوروز و در اوایل بهار «تخممرغ بازی» معمول است.د) بازیهای نمایشی. اینها را معمولاً زنان در جمعهای خصوصی زنانه بازی میکنند. سنّتهای اسلامی نمایش رقص و آواز زنان را در حضور مردان منع کرده است.1) گل گندم. آوازها و رقصهایی که مردان با همراهان مختلط اجرا میکنند و بذرپاشی، آبیاری، درو و خرمنکردن را نشان میدهد (انجوی شیرازی، ص 74 و بعد).2) کیه کیه در میزنه. گفتگوی دختری با مادرش که به او اجازه میدهد در را باز کند و هدایای مردهای مختلفی از قبیل قصاب، نانوا، خیاط، کفاش و غیره را بپذیرد. بروجن، کرمان، طبس، تهران، یزد (انجوی شیرازی، ص 93 به بعد).3) قنبر سیما. گفتگوی زنی با خدمتکار سیاهش دربارة زن دوم که بزودی به اهل خانه اضافه میشود. همدان، تهران (انجوی شیرازی، ص 24).دربارة چنین بازیها نیز رجوع کنید به بلوکباشی، 1343 ش، ص 26-28.ه ) بازیهای هوشی.1) چیستان. معمایی منظوم که پرسیده میشود و باید پاسخ آن را حدس زد.2) دوزبازی. خطها و زاویههایی روی کاغذ ترسیم میشود و ریگها (یا مهرهها)ی مختلفی، بنابه قواعدی، روی آنها حرکت داده میشود. گلپـایگان («دوازده دوز»، پروین گنابادی، ص 59)؛ اصفهان (جمشاد، ص 137)؛ لاسگرد («دوازده خط دوز دوز»، ستـوده 1342 ش، ص 195)؛ لرستان («دوز»، ایزدپناه، ص 62)؛ سمنان («چارتپـه»، ستوده، 1342 ش، ص 142).3) هشتپای. مانند شطرنج و نرد، بازی تختهای است و امروزه، در سنگسر با نامهای «رَچ ای رَچ» (طرف به طرف)، «قلعه به قلعه»، «سی و شش رچه» (سی و شش مهرة ردیف شده) بازی میشود. این بازی، نبردی است که با تصرف قلعهای با چهار دیوار و هشت برج پایان مییابد (چراغعلی اعظمی، ص 105-107؛ آینده ، ص 299ـ300؛ بیلی، ص 233).4) مشاعره. نوعی بازی یا مسابقة محفلی است که در آن، شخصی بیتی شعر میخواند و شخص دیگر باید بیتی بخواند که با آخرین حرف بیت مزبور شروع میشود و به همین ترتیب تا آخر. در قدیم (چنانکه اکنون در هند و پاکستان معمول است)، یک غزل کامل باید از بر خوانده میشد.5) نرد. مشهورترین بازی تختهای در ایران است (رجوع کنید به نرد * ).6) شطرنج. از دوران قدیم در ایران بازی میشود (رجوع کنید به شطرنج * ).منابع: احمد احمدی، «بازیهای شیرین سنتی»، هنر و مردم، سال 13، ش 149 (اسفند 1353 ش)، ص 68ـ70؛ ربیعبناحمد اخوینی، هدایة المتعلمین فیالطّب ، چاپ جلال متینی، مشهد 1344 ش، چراغعلی اعظمی، «هشت پای»، آینده ، سال 12، ش 4ـ6 (تیرـ شهریور 1365 ش)؛ ابوالقاسم انجوی شیرازی، بازیهای نمایشی ، تهران 1352 ش؛ حمید ایزدپناه، فرهنگ لری ، تهران 1343 ش؛ علی بلوکباشی، «دُوالک بازی و تحقیقی در واژة دوال»، هنر و مردم ، دورة جدید، ش 89 (اسفند 1348 ش)؛ همو، «نمایشهای شادیآور زنانه در تهران»، هنر و مردم ، دورة جدید، ش 27 (دی 1343 ش)؛ محمدتقی بهار، «بازیهای ایرانی»، مجله تعلیم و تربیت ، دوره 4، ش 11 (1312 ش)، ص 641ـ647؛ دوره 4، ش 12، ص 711ـ718؛ محمد پروین گنابادی، بازیهای محلی ایران ، تهران 1355 ش؛ نوروز جمشاد، بازیهای باستانی کودکان اصفهان ، اصفهان 1351 ش؛ حسین جهانشاه، قاپبازی در ایران ، تهران 1350 ش؛ حسن حاتمی، «بازیهای محلی کازرون»، پیام نوین ، سال 2، ش 2 (آبان 1338 ش)؛ عیسی سپهبدی، «کبوتر و کبوتربازی»، راهنمای کتاب ، سال 14، ش 1ـ3 (فروردین، خرداد 1350)؛ منوچهر ستوده، فرهنگ سمنانی، سرخهای، لاسگردی، سنگسری، شهمیرزادی ، ج 1، تهران 1342 ش؛ همو، فرهنگ گیلکی ، تهران 1332 ش؛ احمد شاملو، کتاب کوچه ، تهران 1361 ش؛ ابراهیم شکورزاده، عقاید و رسوم عامّة مردم خراسان ، تهران 1346 ش؛ جمشید صداقتکیش، بازیهای محلی آباده ، شیراز 1360 ش؛ محمدعلی طاهریا، ترانهها و فولکلورهای دامغان ، دامغان 1344 ش؛ ابوالقاسم فقیری، بازیهای محلی فارس ، شیراز 1353 ش؛ همو، «گوشهای از بازیهای محلّی شیراز»، هنر و مردم ، دورة جدید، ش 86 و 87 (آذر و دی 1348 ش)، ص 68ـ73؛ همو، «مراسم دعای باران در گوشه و کنار فارس»، هنر و مردم ، دورة جدید، ش 82 (مرداد 1348)؛ کارنامة اردشیر پاپکان ، چاپ صادق هدایت، تهران 1318 ش؛ محمدصادق کیا، بازی و بازیچههای ایرانی در فرهنگ آنندراج و در فرهنگ برهان قاطع ، تهران 1341 ش؛ احمد گلچینمعانی، «بازیهای بُرد و باختی قرن سیزدهم»، هنر و مردم ، سال 4، ش 164 (خرداد 1355)؛ دیوید لاکهارت رابرتسون لریمر، فرهنگ مردم کرمان ، چاپ فریدون وهمن، تهران 1353 ش، ص 41ـ56؛ محمدجعفر محجوب، «یادداشتهایی دربارة کبوتر و کبوتربازی»، سخن ، دوره 19، ش 2 و3 (تیر و مرداد 1348 ش)؛ احمدبن محمد میدانی، السامی فی الاسامی ، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1355 ش؛ صادق هدایت، اوسانه ، تهران 1310 ش؛ صادق همایونی، فرهنگ مردم سروستان ، تهران 1348 ش، ص 443ـ488؛ همو، گوشههایی از آداب و رسوم مردم شیراز ، شیراز 1353 ش؛A. Ch. A ـ zami, "Haیt Pa ¦ y", in Studia Iranica , 14/1 (1985); Bailey, BSOAS , 9 (1937-39); Brunner, "The Middle Persian explanation of chess and invention of backgammon", in The Journal of the Ancient Near Eastern Society of Columbia University , 10(1978); A. Christensen, L`Iran sous les Sassanides , Copenhagen 1944; H. Hدbschmann, Persische Studien , Strassburg 1895; Maria Leach, Jerome Fried, eds. Funk and Wagnalls standard dictionary of folklore, mythology and legend , New York 1949-; Davoud Monchi - Zadeh, "Xusro ¦ v I Kava ¦ ta ¦ n ut Re ¦ tak", in Monumentum Georg Morgenstierne II (= Acta Iranica , 22), Leiden 1982; H. S. Nyberg, A Manual of Pahlavi , II, Wiesbaden 1974; C. Salemans, V. Shukovski, Persische Grammatik, Leipzig 1947; N. Sims - Williams, "The Sogdian Fragments of the British Library", in Indo-Iranian Journal , 18 (1976), p. 82, n. 116; Brian Sutton - Smith, The Games of New Zealand children , Berkeley 1959; J. M. Unvala, ed. , The Pahlavi text "King Husrav and his boy ", Paris [n. d.]; F. Vahman, G. Asatrian, "Invoking the Rain", in West Iranian dialect materials from the Collection of D. H. Lorimer I: Materials on the Ethnography of Baxtia ¦ ri ¦ s, Copenhagen 1987.تکملة 2 (پیشینه) . اشیای باستانی راجع به بازی در ایران، بسیار نادر است. روی بدنة کاسة نقرة زراندودی متعلق به قرن اول/هفتـم که در ایـران کشف شده و در مجموعـة آرثر م. سکلر نگهداری میشود، صحنههایی حکاکی شده است که از جمله دو نفر را در حال کُشتی و دو تن را در حال گونهای بازی روی نطع و ریختن طاس نشان میدهد (هارپر، ص 76). همچنین یک مهرة فیل شطرنج در موزة متروپولیتن نیویورک نگهداری میشود که به قرنهای ششم و هفتم میلادی برمیگردد (همانجا). در کاوشهای منطقة خوزستان، شهر سوخته، کیش و نقاط دیگر تعدادی مهره و تیلة گلی و سفالی به دست آمده که به نظر باستانشناسان، احتمالاً وسیلة بازی هم بوده است (نقل شفاهی محمود موسوی: باستان شناس). همچنین در این کاوشها مجسمههای کوچکی پیدا شده که گمان میرود بازیچه هم بوده است. مجسمههای کوچک گلی، سفالی، چوبی و در مواردی فلزی، که پیش از اسلام جنبة آیینی داشته، در دورة اسلامی به بازیچههای کودکان تبدیل شده است. غزالی میگوید: «... و صورت حیوانات فروشند برای کودکان در عید، و سپر چوبین فروشند برای نوروز...» (ج 2، ص 407). هنوز هم در مراکز تولید سفال، نظیر قم، زنوز، شهرضا (قمشه) و نقاط دیگر تندیسکها و اشیای کوچکی برای بازی کودکان ساخته میشود که همانندی بسیار با نمونههای کهن دارد.انواع گوناگون بازیهای تخته نرد * احتمالاً بسیار کهنتر از این دوران است، و گستردگی آن به وسعت حوزههای فرهنگی مختلف مشرق زمین است. شاید کهنترین آثار یافته شده از این گونه بازیها، تختههای به دست آمده در گورهای شهر سومری اور، در مجاورت مرزهای جنوب غربی ایران امروز باشد. نمونهای از آنها که در 1299 ش کشف شده و در مجموعة اشیای سومری موزة بریتانیا نگهداری میشود، از شش عدد مهرة هرمی شکل و دو ردیف هفتتایی مهرههای سیاه و سفید تشکیل شده است (وولی، ص 57).از جمله بازیهای کهن ایرانی، چوگان * (گویبازی) است که به گواهی متون بازمانده، بازی بومی، ملی و رسمی ایران بوده است (از جمله رجوع کنید به فردوسی، ج 3، ص 85؛ نظامی، ص 95). این بازی در دورة صفویان رواج بیشتری گرفته و موضوع تشبیهات و استعارات زیبا در ادب فارسی و نیز درونمایة بسیاری از نقاشیهای ایرانی شده است. بزکشی * که بازی ملی افغانستان است و جریدبازی یا نیزهبازی که تا حدود یک قرن پیش در بلوچستان معمول بوده، مشابهتهایی با بازی گوی و چوگان دارد. هنری پاتینجر، در سفرنامة خود، از نیزهبازی که در زمان قاجاریه به چشم دیده، شرح مختصری آورده است (ص 70). یکی از رسوم متداول در گیلان، در سابق، آببازی بود. در اردبیل، بازیچههای عید بچهها اسباببازیهایی ازگل پخته بود به نام توتک و دولکه. توتک مجسمهای از گل به شکل حیوانات اهلی، بیشتر به صورت قوچ و گوسفند، و نوعی سوت بود. دولکه ظرفی استوانهای شبیه گلدان بود (باباصفری، ج 2، ص 100). سرمامک نام کهن یکی از بازیهای کودکانه است که تا یکی دو سده پیش به این نام خوانده میشد، و لیکن امروزه، در میان مردم ایران به نامهای دیگر شناخته و بازی میشود (علی بلوکباشی، ص 137). در دیوان خاقانی (ص 53) و همچنین در مثنوی تحفةالعراقین (ص 163) از این بازی نام برده شده است .منابع: علی بلوکباشی، فرهنگ عامه ، تهران 1356 ش؛ هنری پاتینجر، مسافرت سند و بلوچستان: اوضاع جغرافیایی و تاریخی ، ترجمه شاهپور گودرزی، تهران 1348 ش؛ بدیلبنعلی خاقانی، دیوان ، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران 1368 ش؛ همو، مثنوی تحفةالعراقین ، چاپ یحیی قریب، تهران 1333 ش؛ بابا صفری، اردبیل در گذرگاه تاریخ ، تهران 1353 ش؛ محمدبن محمد غزالی، کیمیای سعادت ، چاپ احمد آرام، تهران 1345 ش؛ ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه ، چاپ اسمیرنودوآ، مسکو 1965؛ الیاسبن یوسف نظامی، خسرو و شیرین ، چاپ عبدالحمید، تهران 1353 ش؛ لطفالله هنرفر، اصفهان ، تهران 1346 ش؛P. O. Harper, The Royal Hunker and the Sassanian Empire , New York 1978; Sir Charles Leonard Wooley, Excavations at Ur - Royal Cemetery , London 1934.