بادْرَنْگبویه ، گیاهی خوشبو از تیرة لبدیسان دارای خواص دارویی. املاهای متعددی از این واژه در منابع عربی و فارسی یافته میشود: بادرنجبویه ، باذرنجبویه ، باذرنجویه ، بادرنجویه ، بدرنجویه ، بذرنبوذه و غیره (مفروضاً معرّبهای همان)؛ باذرنگ بویه ، بادرنبویه ، بارنگبویه و غیره. در ایران پیش از اسلام، در برخی از نوشتههای پهلوی، با نامِ واتْرنگ بوی (لفظاً به معنای «دارای بوی بادرنگ * ] = اُترجّ، تُرنج [ »؛ ابنالبیطار، ج 1، ص 74ـ75، آن را «الاُتْرجْیّ الرائحة» ترجمه کرده) به عنوان گیاهی خوشبو و منسوب به ایزدِ نگهبان روز هشتم هرماه شمسی («دی به آذر») مذکور است (پورداود، ص 80). از سوی دیگر، دیسقوریدوس (قرن اول میلادی)، در کتاب الحشائش آن را با نام ملیسوفیلن (یا ملیتائینان و غیره) وصف کرده است (ترجمة عربی آن منقول در الجامع ابنالبیطار، همانجا؛ این واژههای یونانی در الجامع ابنالبیطار به شکلهای مالسونان و مالیطانا ، در تذکرة انطاکی، ج 1، ص 58، به گونة مالبوفلن ، و در تحفة حکیم مؤمن ، ص 135ـ136، و مخزن الادویة عقیلی خراسانی، ص 1024، به صورت مالینوفلن محرّف و مصحّف گشته است؛ برای آگاهی بیشتر دربارة این نامهای یونانی رجوع کنید به تعلیقات انگلیسی م. لوی بر ترجمة اقراباذین سمرقندی)، مرکّب از ملیسا / ملیتا به معنای «زنبورعسل» و فیلُن به معنای «برگ»، لفظاً یعنی «برگِ ] محبوب [ زنبورعسل». چنانکه دیده میشود، ایرانیها آن را نظر به بوی آن که مانند بوی بادرنگ یا لیموترش است و یونانیها نظر به گرایش زنبورعسل به بوی و شهد آن نامگذاری کردهاند (همانا گلهای بادرنگبویه از گلهای «انگبین آورِ » معروف است). در این میان، مؤلفان دورة اسلامی یا صورتهای معرّبی از واژة بادرنگبویه را به کار بردهاند یا عباراتی دالّ بر بوی بادرنگی این گیاه، مثلاً: بَقْلَة الاُترجیّة ، حَبَق طُرُنجانّی (هر دو به نقلِ ابن البیطار)، ترجان ] کذا در نسخة چاپی؛ شاید تُرُنجان [ ، «در تداول عامة مردم» (به گفتة همو)، حَبَق التُرُنج ( تحفة الاحباب ، ص 10)، حَبَق قَرَنْفُلیّ (به نقل شارحان تحفة الاحباب ، ص 33، ش 72، از کشف الرموز عبدالرزاق جزائری و حدیقة الازهار ابو محمد قاسم غَسّانی).از آنجا که بسیاری از گیاهان تیرة لبدیسان (مثلاً گونههای نعناع و سیسنبر و ریحان) بویی خوش کمابیش مانند بوی بادرنگ یا لیموترش و خواص دارویی کمابیش همانندی دارند، از دیرباز خَلطی میان بادرنگبویه و یکی دو گیاه دیگر روی داده است و، در نتیجه، در منابع جدید به نامهای علمی مختلفی برای بادرنگبویه برمیخوریم؛ مثلاً، برخی آن را معادل بادْروج (یا باذروج/بادروگ/بادروز/بادرو= حَوک = ضیمران = ریحان ) گرفته یا آن را «بادروی کوهی» گفتهاند، و برخی آن را معادل فَرَنجمِشک (= پَلَنگمِشگ/ فَلَنجمُشک/ فَرَنجمِسک ، وغیره) (برای توضیح بیشتر دربارة این خلط، رجوع کنید به شرح فرانسوی تحفة الاحباب ، ص 23ـ24، ش 72، ص 144، ش 327، و حکیم مؤمن، همانجا).از لحاظ خواص درمانی، به نقل از دیسقوریدوس و حکمای دورة اسلامی، بادرنگبویه در این موارد سودمند است: با مزاج گرم و خشک خود (در درجة دوم)، برای همة بیماریهای بلغمی و سوداوی (مثل جَرَب سوداوی)؛ (خوردن محلول ساییدة آن، یا ضماد آن) برای نیش کژدم و رتیل و گزش سگهار؛ (مضمضة دَم کردة آن) برای پیشگیری از فساد دندانها و برای خوشبو کردن دهان؛ برای گشودن سُدّههای دماغ؛ برای کمک به گوارش و رفع سکسکه؛ (خوردن آن با نطرون) برای زخم روده، اختناق ناشی از قارچهای سمّی، و دل پیچه؛ (ضماد آن با نمک) برای تحلیل آماسها و خنازیر؛ برای تسکین درد دندان و مفاصل؛ (در مورد زنان مبتلا به عُسر الطمث، نشستن در ] طشتی حاوی [ دَم کردة آن) برای ادرار طمث؛ برای تقویت دل و دماغ و حواس. در مورد اثر بر قلب، بویژه ابنسینا دربارة آن تأکید کرده است. در کتاب الادویة القلبیّة (ص 267) میگوید که «خاصیتی عجیب هم در تفریح و هم در تقویت قلب دارد». این موضوع و نیز مطلبی که ابنالبیطار، بیتصریح مأخذ خود، آورده که بادرنجبویه «یُفرّحُ قلبَ المحزونِ» سبب شده که برخی از مؤلفان نام عربی بادرنگبویه را «مُفرّح القلب» بپندارند، مثلاً انطاکی، همانجا، و حکیم مؤمن، همانجا (ولی در ص 819: «مفرّح القلب المحزون»)؛ نیز رجوع کنید به ابوریحان بیرونی، ص 92. در پایان، خاصیتی غیر دارویی: ابنالبیطار، همانجا، از حکیمی (نامشخص) نقل میکند که یکی از «خواص جلیلة» بادرنگبویه این است که اگر کسی قدری از ریشه و برگ و دانة آن گرفته خشک کند و در پارچهای بگذارد و آن را با نخ ابریشم ببندد و با خود نگاه دارد، همواره شاد و نزد مردم محبوب است و همة حوایج او برآورده میشود.منابع: ابنالبیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة ، بولاق 1291؛ ابنسینا، کتاب الادویة القلبیة ، در من مؤلّفات ابنسینا الطبیّة ، چاپ محمد زهیر البابا، ] حلب ؟ [ 1984؛ محمد بن احمد ابوریحان بیرونی، کتاب الصیدنة فی الطب ، چاپ عباس زریاب، تهران 1370؛ داود بن عمر انطاکی، تذکرة اولی الالباب ، قاهره 1308؛ ابراهیم پور داود، هرمزد نامه ، تهران 1331 ش؛ تحفة الاحباب فیماهیة النبات والاعشاب ، مع ترجمة بالفرنساویة و حل مشکلاته لرنو و کولن، پاریس 1934؛ محمد مؤمن بن محمد زمان حکیم مؤمن، تحفةحکیم مؤمن، تهران ] تاریخ مقدمه 1402 [ ؛ محمد حسین بن محمد هادی عقیلی خراسانی، مخزن الادویة، کلکته 1844؛Abu Ha mid Muhammad b. ـ Al i Samarqandi , The medical formulary of al-Samarqand i ¦ ..., ed . and tr. by Martin Levey and Noury al-Khaledy, Philadelphia 1967.