باب (2)، نزد اسماعیلیه باب یکی از مراتب محسوب می شد. این عنوان پیش از ظهور دولت فاطمی رایج بود. هرچند مدلول آن درست معلوم نیست (رجوع کنید به ایوانف ، 1946، ص 125، پانوشت 2، به نقل از رجال کَشی ، ص 322؛ همو، 1932، ص 455؛ همو، 1955، ص 19 به بعد). در دوران فاطمیانِ مصر مرتبۀ باب درست پس از مرتبۀ «امام » قرار داشت : وی دستورها را مستقیماً از امام دریافت می کرد و به «حجت هایی » که کار دعوت را بر عهده داشتند ابلاغ می کرد. بنابراین ظاهراً این عنوان بر بالاترین مقام در سلسله مراتب دعوت اسماعیلی اطلاق می شد و در اصطلاحِ اسماعیلیان معادلِ عبارت «داعی الدعاة » بود که در نوشته های عمومی تاریخی به کار رفته است . اما در متون اسماعیلی بندرت دیده می شود. فی المثل المؤید فی الدین * شیرازی را، که در نوشته های اسماعیلی «بابِ» المستنصر بالله خوانده شده است ، مورّخان (و از جمله ابنِمُیَسَّر، ص 10) «داعی الدعاةِ» او نامیده اند، و المستنصر بالله خود نیز از او، در سجلّی به تاریخ رمضان 461 که خطاب به حاکم صُلَیحی یمن صادر شده است ، به همین عنوان نام برده است (ص 200). در راحة العقلِ حمیدالدین کرمانی (فهرست ؛ مقایسه کنید با اشتروتمان ، 1943، فهرست ، به خصوص ص 82، 102، 175؛ ایوانف ، 1955، ص 20-23) اشاراتی به مقام و وظایف باب در مذهب اسماعیلی دیده می شود. پس از دوران فاطمی منصب باب اهمیت خود را در دعوت اسماعیلی از دست داد و از قرار معلوم سرانجام از میان رفت . در وصف خواجه نصیر طوسی از سازمان دعوت اسماعیلی الموت (ص 97، مقدمه ، ص چهل و سه ) فقط اسمی از «باب باطن »، که همرتبۀ داعی است ، برده شده است ؛ و ظاهراً در آثار بعدی اسماعیلی دیگر نشانی از این اصطلاح نیست .
در نظام نُصَیْریه * رتبۀ «باب » بعد از «اسم » قرار دارد و منطبق بر سلمان است . باب در هر دوری در وجود شخصی مجسم می شود (سیاهۀ بابهای نصیری را اشتروتمان ، 1953، ص 34-35 و ماسینیون در «نصیریه » در د.اسلام ، چاپ اول ، به دست داده اند. فهرست مشابهی از بابهای اسماعیلی از جعفربن منصور یمنی در کتاب الکشف ، ص 14 آمده است ).
منابع : احمدبن عبدالله حمیدالدین کرمانی ، راحة العقل ، چاپ کامل حسین و مصطفی حلمی ، قاهره 1953؛ محمدبن علی مستنصربالله، خلیفه فاطمی ، السجلاّ ت المستنصریه ، چاپ عبدالمنعم ماجد، قاهره 1954؛ محمدبن محمد نصیرالدین طوسی ، تصورات ، چاپ ایوانف ؛ جعفربن منصور یمنی ، کتاب الکشف ، چاپ اشتروتمان ، 1952؛
EI, s.v. "Nusairi " (by Louis Massignon); W.Ivanow, The alleged founder of Ismailism, Bombay 1946; idem, "Notes sur l'Ummu' l-Kitab", in REI , 1932; idem, Studies in early Persian Ismailism, Bombay 1955, R.Strothmann, Gnosis-Texte der Ismailiten , Göttingen 1943; idem, Morgenlandische Geheimsekten in Abendlandischer Forschung, Berlin 1953 (Abhandlungen der deutschen Akademie der Wissenschaften zu Berlin, Klasse fur Sprachen, Literatur und Kunst, Jahrgang 1952, no.5
/برنارد لوئیس (د.اسلام)/