/ رَهبانيّت، شيوه زندگى توأم با رياضت و سختى در ميان پيروان برخى اديان، به ويژه مسيحيت. كلمه رهبانيت، مشتق از رَهْبَة به معناى ترس و خوف، در بيشتر كتابهاى لغت به معناى سبك زندگى متعبدانه و خائفانه در صومعه است (براى نمونه ← ازهرى؛ صاحب بن عَبّاد؛ ابن فارِس؛ ابن منظور، ذيل «رهب»؛ براى معادل لاتينى رهبانيت، ريشه يونانى و مشتقات لاتينى و يونانى آن ريشه ← >دايرة المعارف دين<[1] ، ذيل "Monasticism: an overview"؛ د. دين و اخلاق، ج 8، ص 781). چون تعاملات مسلمانان بيشتر با راهبان مسيحى بوده تا راهبان اديان ديگر، و در قرآن نيز رهبانيت درباره مسيحيت به كار رفته است ( ← ادامه مقاله)، نخست به تاريخ رهبانيت مسيحى قبل و بعد از ظهور اسلام و به ويژه مناسبات مسلمانان با راهبان پرداخته مى شود و سپس رهبانيت در قرآن و تفسير و حديث بررسى خواهد شد. به لحاظ تاريخى، رهبانيت مسيحى در قرن سوم ميلادى در مصر با قديسى به نام آنتونى[2] آغاز شد و سپس افرادى چون آمونيوس[3] و پاخوميوس[4] و ماكاريوس[5] آن را در مصر تثبيت و جنبه اجماعى آن را تقويت كردند ( ← فيشر[6] ، ص 111ـ112؛ د.دين و اخلاق، ج 8، ص 787ـ788؛ جانسون[7] ، ص140). درحالى كه رهبانيت راه خود را به غرب و مناطق لاتينى زبان امپراتورى روم مى گشود (>دايرة المعارف دين<، ذيل "Monasticism.Christian monasticism")، به تدريج به صحراى سينا و سوريه و فلسطين و شمال جزيرة العرب نيز نفوذ كرد (د.دين و اخلاق، ج 8، ص 788ـ789). گزارشهاى تاريخى و باستان شناختى از حضور راهبان مسيحى در مناطقى كه بعدها تحت سيطره اسلام قرار گرفت، حكايت مى كنند؛ اما در برخى كتابهاى عمومى تاريخ مسيحيت ــكه به مناسبات مسيحيان و مسلمانان پرداخته اندــ به راهبانى كه در زمان ظهور اسلام در شبه جزيره و اطراف آن سكونت داشتند، اشاره اى نشده است. در قرن پنجم ميلادى، راهبان مسيحى و جوامع و نهادهاى راهبانه، مانند ديرها، در مرزهاى شبه جزيره عربستان، از صحراى سينا تا سوريه و فلسطين و بين النهرين و عراق و مصر و حبشه، حضور داشتند. در برخى جاها راهبان براى گسترش مسيحيت در ميان قبايل عربِ همسايه تلاش مى كردند. در سوريه بسيارى از عربها به زيارت مقبره قديسان مسيحى مى رفتند. در شهرهايى چون حيره راهبان بسيارى، كه ظاهرآ عرب زبان بودند، سكونت داشتند. به هر روى، از طريق اين مراكز راهبانه رهبانيت در قرنهاى پنجم و ششم ميلادى به شبه جزيره عربستان راه يافت. بقايايى از نهادهاى راهبان در سواحل جنوبى عربستان و نيز در شهرهاى نجران كشف شده است (>دايرة المعارف قرآن<[8] ، ذيل "Monasticism and monks"). همچنين، در پاره اى متون سريانى و عربى قبل از اسلام، از فعاليتهاى راهبان در عربستان ياد شده است. مثلا، در بعضى قصايد عربى به نور روشنِ صومعه هاى راهبان در تاريكى شب اشاره شده كه توجه مسافران را از دور جلب مى كرده و آنان را به ياد مأمنى براى استراحت مى انداخته است (براى نمونه ← امرئالقيس، ص 22، بيت 71 و 72؛ نيز ← د.اسلام، چاپ دوم، ذيل «راهب»؛ >دايرة المعارف قرآن<، همانجا). افزون برآن، پاره اى سخنان و پيشگوييهاى راهبان درباره نبوت پيامبر اكرم ــكه ايشان را پيش از بعثت، در نوجوانى، ديده بودندــ شاهدى ديگر بر حضور گسترده آنان در شبه جزيره و اطراف آن است ( ← محمد صلى اللّه عليه وآله وسلم*). گاهى اين پيشگوييها در حضور خود پيامبر بوده است ( ← ابن اسحاق، ص 53ـ56، 59؛ ابن سعد، ج 1، ص 120ـ121، 131، 153ـ 155؛ بحيرا*). گاهى هم افراد ديگرى، از قول راهبان بشارت نبوت آن حضرت را نقل كرده اند (براى نمونه ← ابن سعد، ج 3، ص 214ـ215؛ ابن ابى شيبه، ج 8، ص 453ـ454؛ طبرى، تاريخ، ج 2، ص 277ـ 279؛ مقدسى، ج 5، ص 77). در برخى منابع، سخنانى از راهبان درباره امامت و وصايت امام على عليه السلام نيز نقل شده است كه به نوعى حالت پيشگويانه دارند ( ← اسكافى، ص 134ـ135؛ قاضى نعمان، ج 2، ص 367ـ 369؛ طوسى، 1414، ص 199ـ200؛ ابن ابى الحديد، ج 3، ص 205ـ206). درباره نحوه مواجهه پيامبر اكرم و خلفا و مسلمانان با راهبان مسيحى، بعد از بعثت پيامبر و به ويژه در زمان تشكيل جامعه اسلامى در مدينه، گزارشهايى در دست است. نامه اى از پيامبر نقل شده كه در آن به اهل نجران قول داده اند كه در صورت تسلط مسلمانان بر آنجا، هيچ اسقفى بركنار و هيچ راهبى به زور از رهبانيت خارج نمى شود ( ← ابن سعد، ج 1، ص 287ـ288؛ بَلاذُرى، ص 87ـ88، 279؛ ابن كثير، ج 5، ص 55؛ قس طبرى، تاريخ، ج 3، ص 321ـ322، كه نامه اى با مضمون مشابه را به ابوبكر نسبت داده است). در زمان خلفا و با شروع فتوحات اسلامى، برخورد مسلمانان با راهبان مسيحى جدّى تر شد. درباره نقش راهبان در رويارويى سپاه روم با لشكر مسلمانان، ازجمله تهييج روميان، مطالبى وجود دارد ( ← واقدى، ج 1، ص 31، 183، 193؛ طبرى، تاريخ، ج 3، ص 393). بنابر پاره اى گزارشهاى تاريخى، خلفا قصد آزار راهبان را نداشتند، به آنان امان مى دادند و در اين مورد به سپاهيان توصيه هايى مى كردند ( ← واقدى، ج 1، ص 8؛ طبرى، تاريخ، ج 3، ص 321ـ322؛ ياقوت حَمَوى، ج 1، ص 779ـ780)؛ هرچند اخبار ديگرى حاكى از تخريب ديرها و صومعه ها در برخى منابع آمده است ( ← ابن حزم، ج 7، ص 346؛ ابن كثير، ج 9، ص 145ـ146). در برخى منابع، از جزيه پرداختن راهبان مسيحى در صورت نپذيرفتن اسلام، سخن به ميان آمده ( ← طبرى، تاريخ، ج 3، ص 364؛ ابن كثير، ج 7، ص 97ـ98)، اگرچه طبرى (تاريخ، همانجا) يادآور شده است كه پرداختن جزيه براى كسانى كه كاملا تارك دنيا بودند و هيچ دارايى اى نداشتند، الزامى نبود. از روايت ابن قدامه (ج 8، ص510ـ511) نيز برمى آيد كه راهبان، اغلب، از جزيه معاف بودند (نيز ← >دايرة المعارف قرآن<، همانجا). به نوشته ابن حزم (ج 7، ص 347)، در زمان خليفه عمربن عبدالعزيز (حك : 99ـ101)، پرداخت دو دينار جزيه براى هر راهب الزامى بوده است. در منابع به مسلمان شدن راهبان نيز اشاره شده است و براى آن عللى مانند قانع شدن راهبان از پاسخهايى كه مسلمانان به سؤالات آنان مى دادند و نيز مشاهده بعضى كمالات مسلمانان برشمرده اند ( ← واقدى، ج 1، ص 279ـ280؛ ابوالفرج اصفهانى، ج 15، ص 262). برخى، همچون ابن حِبّان (ج 2، ص 312ـ313) و احمدبن على طبرِسى (ج 1، ص 484ـ 488)، از اسلام آوردن بعضى راهبان با مشاهده اعمال و رفتار امامان شيعه، از جمله امام على و امام حسين عليهماالسلام، در كنار مظلوميت ايشان، سخن گفته اند. به هرحال، راهبان مسيحى قرنها بعد از ظهور اسلام و به رغم مخالفت جدّى اسلام با رياضتهاى سخت، در جوامع اسلامى (مانند عراق، سوريه، آسياى صغير، فلسطين و مصر) اقامت داشته اند. در پاره اى منابع، حتى موقعيت جغرافيايى و آب وهوايى ديرهاى راهبان در اين سرزمينها ذكر شده است (براى نمونه ← شابشتى، ص313ـ315؛ ياقوت حموى، ج2، ص639ـ 710؛ ابن بطوطه، ج 1، ص 98ـ99، 358ـ359). البته گاهى اين ديرها صرفآ مكانى براى رياضت تلقى نمى شده، بلكه محلى براى اجتماعات راهبان در اعياد و شاديها نيز بوده است ( ← شابشتى، ص 46ـ48، 93ـ95؛ نيز ← دير*). از اعمال و فعاليتهاى راهبان، افزون بر رياضت كشى در ديرها، پيشگويى (همان طور كه درباره نبوت پيامبر اشاره شد) بيشتر مورد توجه مسلمانان بوده است ( ← طبرى، تاريخ، ج 7، ص 618ـ619؛ ياقوت حموى، ج 1، ص 681). از راهبان، سخنان و اعمال حكيمانه اى درباره دنيا و مرگ و زهد و جز آن نيز نقل شده است (براى نمونه ← كلينى، ج 2، ص 69ـ70؛ ابوالفرج اصفهانى، ج 4، ص100؛ ابن عساكر، ج 6، ص 11ـ16؛ ابن كثير، ج 9، ص 286ـ287، ج10، ص 47ـ48). فعاليتهاى تبليغى راهبان مسيحى در برخى دوره ها، مانند اوايل خلافت عباسى، رونق داشته است. راهبان مسيحى از نخستين كسانى بودند كه توجه مسيحيان ديگر را به چالشهاى عقيدتى و اخلاقى با مسلمانان جلب كردند (>دايرة المعارف قرآن<، همانجا). از جمله فعاليتهاى آنان، ترجمه پاره اى متون مسيحى به زبان عربى و مناظرات قلمى درباره عقايد دينى مسلمانان بوده است ( ← گريفيث[9] ، 1992الف، ص VII، 1992ب، ص 104؛ ساهاس[10] ، ص 66)، كه البته متكلمان مسلمان نيز به آنها پاسخ داده اند ( ← ردّيه و ردّيه نويسى، بخش 4؛ ← قُشَيرى، ص50؛ طوسى، 1400، ص 11). برخى محققان غربى، مانند آسين پالاسيوس[11] و ونسينك[12] و مركس[13] ، از تأثير رهبانيت مسيحى بر زاهدان و متصوفه مسلمان سخن گفته و اين تأثير را در پژوهشهايشان نشان داده اند (زرين كوب، ص 13؛ براى آگاهى بيشتر ← تصوف*، بخش :13 مستشرقان و تصوف). همچنين شايان ذكر است كه ابن نديم (ج 1، جزء2، ص 662) از كتابى با عنوان كتاب الرهبان نام برده است. رهبانيت در قرآن، تفسير و حديث. در قرآن يك بار واژه رهبانيت (حديد: 27) و سه بار رُهبان (جمع راهب؛ مائده: 82؛ توبه: 31، 34) ذكر شده است. بيان قرآن در باره راهبان بخشى از نگرش آن به مسيحيان است ( ← د.اسلام، همانجا). در آيه 82 سوره مائده، مسيحيان نزديك ترين افراد اهل كتاب به مؤمنان، از حيث دوستى، دانسته شده اند، زيرا برخى از آنان كشيشان و راهبانى اند كه تكبر نمى ورزند. اما در آيه ديگرى (توبه: 31) آمده است كه يهوديان و مسيحيان، احبار و راهبان خود را به جاى خدا به خدايى گرفتند و در ادامه (توبه: 34) تأكيد شده است كه بسيارى از احبار و راهبان، اموال مردم را به ناروا مى خورند و ديگران را از راه خدا بازمى دارند. برخى لغت شناسان متقدم، مانند ازهرى (ذيل «رهب»)، معناى آيه 27 سوره حديد را كه بعد از ذكر اسم عيسى بن مريم و انجيل، چنين ادامه يافته است: «... وَجَعَلنا فى قلوبِ الّذينَ اتَّبعوهُ رَأفةً و رحمةً و رَهبانيّةً ابْتَدَعُوها ماكَتَبناها عَلَيهِمْ اِلّا ابتغآءَ رضوانِ اللّهِ فما رَعَوْها حقَّ رِعايَتِها...»، دشوار و «عويص» دانسته اند. مفسران (براى نمونه ← طبرى، جامع؛ طوسى؛ فضل بن حسن طبرِسى؛ زمخشرى؛ فخررازى؛ طباطبائى، ذيل آيه)، مقصود آيه را اين گونه دريافته اند كه ما در قلبهاى كسانى كه از او پيروى كردند رأفت و رحمت نهاديم، و رهبانيتى را كه خود آنان براى كسب رضاى خدا پديدآوردند ما بر آنها مقرر نكرده ايم، اما حقِ آن را بسزا رعايت نكردند. براساس اين قرائت، رهبانيت را خداوند بر پيروان عيسى واجب نكرده است، بلكه خودشان بدعت گذاشته اند (نيز براى اطلاع از نظر بعضى محققان جديد ← ايوب[14] ، ص 464؛ >دايرة المعارف قرآن<، ذيل "Asceticism"). اما برخى پژوهشگران غربى، مانند لويى ماسينيون[15] و ونسينك ( ← د. اسلام، چاپ دوم، ذيل "Rahba¦niyya")، معتقدند كه رهبانيت نيز مانند رأفت و رحمت معقولٌبه «جَعَلْنا» است، يعنى رهبانيت را هم خداوند در دلهاى آنان قرار داده است و آن ساخته خود مسيحيان نيست (نيز ← >دايرة المعارف قرآن<، ذيل "Monasticism and monks"). اين نويسندگان دليلى بر اين سخن ذكر نكرده اند. حال آنكه تعبير قرآن حاكى از بدعت بودن رهبانيت است. ماسينيون اين ادعا را نيز مطرح كرده كه مفسران متقدم همين برداشت از آيه را صحيح مى دانستند، اما با رواج رواياتى كه در آنها رهبانيت مسيحى شيوه اى نادرست معرفى شد، به تدريج اين نظر كنار گذاشته شد ( ← د.اسلام، همانجا). او براى اين سخن نيز مستندى نياورده است (نيز ← اس[16] ، ج 3، ص 134، كه در بحث از مَردار* معتزلى كه عنوان راهب داشت، اين ديدگاه ماسينيون را پذيرفته است). در برخى احاديث، رهبانيت شامل هرگونه تهجد و عبادت همراه با مشقت است و ازاين رو، بر مسلمانان هم اطلاق پذير است. احاديثى از پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله وسلم نقل شده كه در آنها آمده هر امتى داراى رهبانيتى خاص است و رهبانيت امت من، جهاد در راه خداست ( ← ابن ابى شيبه، ج 4، ص 565؛ احمدبن حنبل، ج 3، ص 82، 266؛ بيهقى، ج 4، ص 14، ج 7، ص 137ـ138). در حديث نبوى ديگر نوعى رهبانيت، كه بيشتر به معناى عبادت شبانه است، به مثابه كار پسنديده معرفى شده است ( ← كلينى، ج 2، ص 232). در اين حديث، يكى از بيست ويژگى مؤمن، راهب شب و شير روز بودن بيان شده است. احتمالا براساس اين مفهوم از رهبانيت در روايات بوده كه در قرنهاى نخستين اسلامى بر بعضى زاهدان مسلمان، به دليل عبادت و تهجد زياد، راهب اطلاق شده است، مانند راهب قريش، راهب اهل كوفه، راهب معتزله، راهب اين امت و راهب بنى هاشم (براى نمونه ← ابن سعد، ج 5، ص 207ـ208؛ ابن حبّان، ج 5، ص 208؛ ابن بابويه، ج 1، ص 95؛ حاكم نيشابورى، ج 3، ص 402؛ بغدادى، ص 165؛ روذراورى، ص 207). اما معناى خاص رهبانيت در احاديث اسلامى بيشتر ناظر بر رهبانيت مسيحى و شاخصه عزوبت در آن است. حديث «لارَهبانيةَ فى الاسلام» از پيامبراكرم، در رد رهبانيت مسيحى، در آثارى مانند النهاية فى غريب الحديث و الاثر ابن اثير (ج 1، ص 94، ج 2، ص 280) نقل شده است و احاديثى با مضمون كمابيش مشابه آن در برخى منابع وجود دارد؛ از جمله آنكه پيامبر اكرم برخى اصحاب، مانند عثمان بن مظعون و عَكّاف بن وداعه هلالى، را توبيخ كرد، زيرا همانند راهبان به منظور عبادت بيشتر، ازدواج نكرده يا از همسرانشان كناره گرفته بودند و حضرت تأكيد كرد كه اين شيوه زندگىِ راهبانه، موجب خروج از سنّت او مى شود ( ← دارمى، ص 456؛ ابن قتيبه، ج 1، ص180؛ بيهقى، ج 4، ص 381؛ نيز براى تحليلى از قضيه عثمان بن مظعون ← اشپرنگر[17] ، ج 1، ص 387ـ391؛ همچنين براى احاديث ديگر در نهى و ذمّ رهبانيت مسيحى ← ابن ابى شيبه، ج 8، ص 133؛ طبرى، جامع، ذيل مائده: 87). درمجموع، بر مبناى احاديث موجود، رهبانيت مسيحى بارى است بر دوش افراد كه فراتر از دستور خداوند است (>دايرة المعارف قرآن<، همانجا). .
منابع : علاوه بر قرآن؛ ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بيروت [بى تا.]؛ ابن ابى شيبه، المصنَّف فى الاحاديث و الآثار، چاپ سعيد محمد لحّام، بيروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹؛ ابن اثير، النهاية فى غريب الحديث و الاثر، چاپ محمود محمد طناحى و طاهر احمد زاوى، بيروت ۱۳۸۳/۱۹۶۳، چاپ افست قم ۱۳۶۴ش؛ ابن اسحاق، سيرة ابن اسحاق، چاپ محمد حميداللّه، قونيه ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛ ابن بابويه، عيون اخبارالرضا، چاپ مهدى لاجوردى، قم ۱۳۶۳ش؛ ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطة، چاپ محمد عبدالمنعم عريان، بيروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷؛ ابن حِبّان، كتاب الثقات، حيدرآباد، دكن ۱۳۹۳ـ۱۴۰۳/ ۱۹۷۳ـ۱۹۸۳، چاپ افست بيروت [بى تا.]؛ ابن حزم، المُحَلّى، چاپ احمد محمد شاكر، بيروت: دارالآفاق الجديدة، [بى تا.]؛ ابن سعد؛ ابن عساكر؛ ابن فارِس؛ ابن قتيبه، غريب الحديث، بيروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸؛ ابن قدامه، المغنى، بيروت [۱۳۴۷]، چاپ افست [بى تا.]؛ ابن كثير، البداية و النهاية، بيروت ۱۴۱۱/۱۹۹۰؛ ابن منظور؛ ابن نديم؛ ابوالفرج اصفهانى؛ احمدبن حنبل، مسند احمدبن حنبل، استانبول ۱۴۰۲/۱۹۸۲؛ محمدبن احمد ازهرى، تهذيب اللغة، ج ۶، چاپ محمد عبدالمنعم خفاجى و محمود فرج عقده، قاهره [بى تا.]؛ محمدبن عبداللّه اسكافى، المعيار و الموازنة فى فضائل الامام اميرالمؤمنين على بن ابى طالب (صلوات اللّه عليه)، چاپ محمدباقر محمودى، بيروت ۱۴۰۲/۱۹۸۱؛ امرئالقيس، «معلّقه امرؤالقيس»، در معلّقات سبع، ترجمه عبدالمحمد آيتى، تهران: سروش، ۱۳۷۷ش؛ عبدالقاهربن طاهر بغدادى، الفرق بين الفرق، چاپ محمد محيى الدين عبدالحميد، قاهره [بى تا.]؛ بَلاذُرى (بيروت)؛ احمدبن حسين بيهقى، شعب الايمان، چاپ محمدسعيد بسيونى زغلول، بيروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰؛ محمدبن عبداللّه حاكم نيشابورى، المستدرك على الصحيحين، چاپ يوسف عبدالرحمان مرعشلى، بيروت ۱۴۰۶؛ عبداللّه بن عبدالرحمان دارمى، سنن دارمى، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛ محمدبن حسين روذراورى، ذيل كتاب تجارب الامم، چاپ آمدروز، مصر ۱۳۳۴/۱۹۱۶، چاپ افست بغداد [بى تا.]؛ عبدالحسين زرين كوب، ارزش ميراث صوفيه، تهران ۱۳۶۲ش؛ زمخشرى؛ على بن محمد شابشتى، الديارات، چاپ كوركيس عوّاد، بيروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶؛ صاحب بن عَبّاد، المحيط فى اللغة، چاپ محمدحسن آل ياسين، بيروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴؛ طباطبائى؛ احمدبن على طبرِسى، الاحتجاج، چاپ ابراهيم بهادرى و محمدهادى به، [تهران ]۱۴۲۵؛ فضل بن حسن طبرِسى؛ طبرى، تاريخ (بيروت)؛ همو، جامع؛ طوسى؛ محمدبن حسن طوسى، الامالى، قم ۱۴۱۴؛ همو، الاقتصاد الهادى الى طريق الرشاد، تهران ۱۴۰۰؛ محمدبن عمر فخررازى، التفسير الكبير، او، مفاتيح الغيب، بيروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰؛ نعمان بن محمد قاضى نعمان، شرح الاخبار فى فضائل الائمة الاطهار، چاپ محمد حسينى جلالى، قم ۱۴۰۹ـ۱۴۱۲؛ محمدبن سعيد قُشَيرى، تاريخ الرقة و من نزلها من اصحاب رسول اللّه صلى اللّه عليه وسلم و التابعين و الفقهاء و المحدثين، چاپ ابراهيم صالح، دمشق ۱۴۱۹/۱۹۹۸؛ كلينى (بيروت)؛ مطهربن طاهر مقدسى، كتاب البدء و التاريخ، چاپ كلمان هوار، پاريس ۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲؛ محمدبن عمر واقدى، فتوح الشام، بيروت: دارالجيل، [بى تا.]؛ ياقوت حَمَوى
Mahmoud M. Ayoub, "The Islamic context of Muslim- Christian relations", in Conversion and continuity: indigenous Christian communities in Islamic lands, eighth to eighteenth centuries, ed. Michael Gervers and Ramzi Jibran Bikhazi, Toronto: Pontifical Institute of Medieval Studies, ۱۹۹۰; EI۲, s.vv. "Rahb¦ aniyya", "R¦ ahib" (by A. J. Wensinck); Encyclopaedia of religion and ethics, ed. James Hastings, Edinburgh: T. and T. Clark, ۱۹۸۰-۱۹۸۱, s.v. "Monasticism" (by F. Cabrol); Encyclopaedia of the Qur’¦an, ed. Jane Dammen McAuliffe, Leiden: Brill, ۲۰۰۱-۲۰۰۶, s.vv. "Asceticism" (by Julian Baldick), "Monasticism and monks" (by Sidney H. Griffith); The Encyclopedia of religion, ed. Mircea Eliade, New York ۱۹۸۷, s.vv. "Monasticism. an overview" (by George Weckman), "ibid. Christian monasticism" (by Bernard McGinn); Josef van Ess, Theologie und Gesellschaft im ۲.und ۳. Jahrhundert Hidschra: eine Geschichte des religiösen Denkens im frühen Islam, Berlin ۱۹۹۱-۱۹۹۷; George Park Fisher, History of the Christian Church, London ۱۹۱۳; Sidney H. Griffith, A rabic Christianity in the monasteries of ninth-century Palestine, Aldershot, Engl. ۱۹۹۲a; idem, "The prophet Mu¤hammad: his scripture and his message, according to the Christian apologies in Arabic and Syriac from the first Abbasid century", La Vie du prophète Mahomet: Colloque de Strasbourg, Paris: Presses universitaires de France, ۱۹۸۳, repr. in Sidney H. Griffith, ibid, ۱۹۹۲b; Paul Johnson, A history of Christianity, Harmondsworth, Engl. ۱۹۸۲; Daniel J. Sahas, "The art and non-art of Byzatine polemics: patterns of refutation in Byzantine anti-Islamic literature", in Conversion and continuity, ibid; Alois Sprenger, Das L eben und die L ehre des Moh¤ ammad, Berlin ۱۸۶۱-۱۸۶۵, repr. Hildesheim ۲۰۰۳.
/ وحيد صفرى و محمد زارع شيرين كندى /
۱. The Encyclopedia of religion ۲. Anthony ۳. Ammonius ۴. Pachomius ۵. Makarios ۶. Fisher ۷. Johnson ۸. Encyclopaedia of the Qur’¦ an ۹. Griffith ۱۰. Sahas ۱۱. Asin Palacios ۱۲. Wensink ۱۳. Merx ۱۴. Ayoub ۱۵. Louis Massignon ۱۶. Ess ۱۷. Sprenger