رصد و رصدخانه، بناهايى براى رصد ماه، خورشيد، سيارات و ستاره ها.
۱) رصدها و رصدگران دوره اسلامى. در اين بخش، ضمن بررسى مهم ترين موضوعات رصدى دوره اسلامى، به رصدگرانى كه به اين موضوعها مى پرداختند و كسانى كه نوآوريهايى در رصدهاى نجومى داشتند نيز اشاره خواهد شد. در آغاز، ذكر نكاتى ضرورى است: نخست آنكه پيشينه بسيارى از موضوعات رصدى دوره اسلامى به يونان باستان بازمى گردد، هرچند به نظر مى رسد مسلمانان با توسعه برخى زمينه هاى نجوم رصدى و تدقيق آنها، در حفظ و روزآمدكردن سنّت نجوم رصدى يونانى سهم بسزايى داشتند. دوم آنكه نجوم رصدى عمدتآ در رصدخانه ها و رصدگاهها ( ← بخش :۲ رصدخانه ها و رصدگاههاى دوره اسلامى) و با حمايت حاكمان صورت مى گرفت، ازاين رو بايد به انگيزه هاى انجام دادن آنها نيز توجه داشت كه مهم ترينِ آنها، مباحث احكام نجوم، همچون پيشگويى حوادث آينده و جنگها، به كمك محاسبات و رصدها و درنهايت، استفاده از آنها در قواعد ازپيش تدوين شده احكام نجوم بوده است ( ← ابوريحان بيرونى، ۱۳۶۲ش، ص ۳۱۶ـ ۵۰۷؛ نيز ← بخش ۲). نكته ديگر كاربردهاى عملى گروهى از رصدها بوده است؛ چنان كه زمان سنجى، با ساعتهاى آفتابى و اندازه گيرى طول و عرض جغرافيايى شهرها، به ترتيب با رصد ماه گرفتگيها از دو شهر مختلف و رصد گذر نصف النهارى خورشيد صورت مى گرفت. مختصات جغرافيايى شهرها در محاسبه فاصله شهرها، قبله يابى و حتى تدوين زيجها تأثير بسزايى داشت، زيرا معمولا جدولهاى عددى هر زيج براساس طول و عرض جغرافيايى شهرى مشخص يا نقطه اى معيّن تدوين مى شد. همچنين اهميت رصد قران*هاى سيارات، غير از احكام نجوم، آزمودن دقت مقادير زيجها در محاسبه مواضع سيارات بوده است. نكته پايانى كاربردهاى عملى رصدها در پيش بينى يا محاسبه برخى فرايض اسلامى بوده است، همچون قبله يابى به كمك خورشيد، رؤيت هلال در آغاز ماههاى قمرى، به ويژه رمضان و شوال، و اوقات شرعى ( ← رؤيت هلال*). بديهى است فزونى دقت رصدها در ارتقاى نتايج محاسبات نجومى اهميت بسيارى داشته و يافتن روشهايى براى افزايش دقت نتايج رصدها همواره از دغدغه هاى منجمان دوره اسلامى بوده است. ابوريحان بيرونى (۱۹۲۳، ص ۹ـ۱۰) كم وزيادبودن فاصله زمانى ميان رصدها را باعث به دست آوردن نتايج مختلف دانسته، همچنين حركت اجرام آسمانى و كوچكى ابزارهاى رصدى را، در قياس با كمانهاى مفروض در آسمان، از عوامل بروز خطا در رصدها ذكر كرده است. وى براى كاهش خطاها، بر تكرار رصدها تأكيد كرده است. در رصدخانه هاى دوره اسلامى، در حالت بهينه، دوره رصدى سيارات را سى سال (معادل يك دور گردش زُحَل در فلكش) درنظر مى گرفتند (نصيرالدين طوسى، گ ۳پ). احمدبن محمد نهاوندى* (متوفى ۲۲۰ يا ۲۳۰) احتمالا نخستين رصدگر ايرانى در دوره اسلامى بود و در جنديشاپور در جنوب غربى ايران رصد مى كرد (ابن يونس، ص ۱۹۵). به نوشته ابن يونس (همانجا)، از زمان بطلميوس (سده دوم ميلادى) تا تأليف زيج ممتَحَن ( ← بخش:۲ رصدخانه ها و رصدگاههاى دوره اسلامى)، به جز رصد نهاوندى، هيچ رصدى از حركت ميانگين خورشيد انجام نشده بود. ابوحنيفه دينوَرى*، از منجمان سده سوم، رصدهايش در ۲۳۵ در دينور را در كتاب الرصد گردآورده بود. به نوشته عبدالرحمان صوفى، كه در ۳۳۵ و سالها پس از مرگ دينورى به دينور رفته بود، او بر بام حجره اش رصد مى كرده است (۱۴۰۶، ص ۹ـ۱۰). صوفى با مشاهده كتاب دينورى دريافت كه رصدهاى وى محدود و درباره موارد مشخصى بوده است ( ← همانجا). صوفى، كه رصدگر ماهرى نيز بود، قدرهاى فهرست ستاره اى بطلميوس را دوباره اندازه گيرى و ثبت كرد. براساس قدرسنجيهاى ستاره اى فريدريش ويلهم آرگلاندر[۱] (اخترشناس آلمانى، متوفى ۱۲۹۲/ ۱۸۷۵)، در مجموع دقت قدرهاى ستاره اى صوفى بيشتر از بطلميوس بوده است ( ← صوفى[۲] ، ۱۹۹۷، ترجمه و تعليقات شيئلروپ[۳] ، ص ۱۳ـ۲۱). بنواَماجور* در سالهاى ۲۷۲ تا ۳۲۱ در بغداد و شيراز به فعاليتهاى رصدى مى پرداختند. گزارشهاى رصدى اين خانواده منجم را ابن يونس در زيج كبير حاكمى (ص۱۶۳ـ ۱۷۹) آورده است. آنها رصدهاى متعددى براى اندازه گيرى عرض دايرة البروجى ماه انجام دادند و مقدار بيشينه آن را به درستى بزرگ تر از مقدار بطلميوسى (يعنى ۵ درجه) يافتند (كندى[۴] ، ص۱۱). ديگر فعاليتهاى آنها شامل رصد چندين خورشيدگرفتگى و ماه گرفتگى، رصدهاى سياره اى و رصد مقدار تغيير تقديم اعتدالين* بود. از ابزارهاى رصدى و رصدخانه احتمالى آنها اطلاع دقيقى دردست نيست، اما تأليف پنج زيج به اين منجمان منسوب است كه هيچ يك از آنها برجا نمانده است (همانجا؛ صاييلى[۵] ، ص ۱۰۱ـ۱۰۳). ابن اَعلَم* (متوفى ۳۷۴)، منجم دربار عضدالدوله ديلمى، زيجى تأليف كرده بود كه تا زمان قفطى (متوفى ۶۴۶) بسيار مورد توجه بود. به نوشته بيهقى (ص ۸۶)، موضع مريخ با استفاده از زيج ابن اعلم دقيق تر از هر زيج ديگرى به دست مى آمد. به نوشته ابن يونس (متوفى ۳۹۹؛ ص ۱۹۳ـ۱۹۵)، كسانى كه ابن اعلم را مى شناختند دانش او در نجوم و دقت رصدهايش را تحسين مى كردند. چند قرن بعد، خواجه نصيرالدين طوسى (متوفى ۶۷۲)، براساس رصدهاى انجام يافته در رصدخانه مراغه، جدولهاى نجومى ابن يونس و ابن اعلم را قابل اعتمادتر از ديگران دانسته است ( ← نصيرالدين طوسى، همانجا). ابن يونس، در زيج كبير حاكمى (ص ۱۴۹ـ ۱۵۱، ۲۰۹ـ۲۱۱، ۲۱۳، ۲۳۳ـ۲۶۹)، فهرستى آورده است از مقارنه هايى كه منجمان پيش از او، همچون ماهانى*، حبش حاسب* و على بن اماجور، رصد كرده اند (براى آگاهى بيشتر از رصد قرانها و اهميت آنها در نجوم دوره اسلامى ← قِران*). از مشخصه هاى نجومى مهم ديگر در دوره اسلامى، اندازه گيرى حركت تقديمى بود. يكى از روشهاى مرسوم در نجوم دوره اسلامى (به پيروى از يونانيان) براى اندازه گيرى مقدار حركت تقديمى، رصد ستاره قلب الاسد بود ( ← بطلميوس[۶] ، ص ۳۲۷ـ ۳۲۸). ابن يونس گزارشهايى را از رصد اين ستاره توسط منجمان دوره اسلامى در زيج كبير حاكمى (ص ۱۹۷ـ۲۰۹) آورده است (نيز ← تقديم اعتدالين*). در سده هاى بعد نيز منجمان دوره اسلامى به رصدهايى براى اندازه گيرى اين مشخصه نجومى پرداختند و براساس اين رصدها، مقدار حركت تقديمى را حدود يك درجه در هر ۶۶ سال اندازه گرفتند كه از مقدار عرضه شده در مجسطى بطلميوس (ص ۳۲۸)، يك درجه در هر صد سال، دقيق تر و به مقدار جديد بسيار نزديك است ( ← صاييلى، ص ۷۸). رصد خورشيد از ديگر شاخه هاى مهم نجوم رصدى بود. ايرانيان نقطه اوج خورشيد را، در حدود ۴۵۰ ميلادى، رصد و طول دايرة البروجى آن را در زيج شاه ثبت كرده بودند (پينگرى[۷] ، ص ۳۳۴ـ۳۳۶). بطلميوس موضع اوج خورشيد در آسمان را به نادرست ثابت مى دانست. در دوره اسلامى، رصدهاى موضع اوج خورشيد ادامه يافت و نخستين بار ابوريحان بيرونى مقدارى نه چندان دقيق براى تغييرات آن عرضه كرد، بعدها زرقالى (قرن پنجم) مقدارى دقيق تر براى اين مشخصه به دست آورد (پدرسن[۸] ، ص ۱۴۷، پانويس ۱۰). منجمان دوره اسلامى رصد خورشيد را با اهداف گوناگونى چون گاه شمارى و زمان سنجى ( ← خورشيد*) و نيز اندازه گيرى ميل* كلّى ( ← ابوريحان بيرونى، ۱۴۱۳، ص ۸۸ـ۱۱۶) و به دست آوردن عرض جغرافيايى شهرها براساس آن ( ← همان، ص ۱۱۷ـ۱۵۵) به طور جدّى ترى پى گرفتند. چنان كه در زيج مفرد آمده است، در زمان صدور حكم ملكشاه سلجوقى (حك : ۴۶۵ـ۴۸۵) براى يافتن مقدار دقيق طول سال شمسى، گروهى، احتمالا در اصفهان، مشغول رصد شدند، حاسب طبرى نيز در آمل به همين منظور به رصد خورشيد پرداخت. او خود تاريخ اين رصد را اول جمادى الاولى ۴۷۶ ذكر كرده است (طبرى، گ ۱۵ر). تعيين خروج از مركز و نقطه اوج خورشيد نيز از ديگر موارد رصدهاى خورشيدى بود كه در قرن هفتم، محيى الدين مغربى* در رصدخانه مراغه به آن پرداخت ( ← صليبا[۹] ، ۱۹۹۴، ص ۱۷۸ـ۱۸۴). از ديگر رصدهاى دوره اسلامى، رصد سيارات بود كه معمولا با هدف درك چگونگى حركتهاى آنها در فلكهايشان (براساس باورهاى نجوم قديم) انجام مى شد، ازجمله رصد حركت رجوعى مشترى و نيز رصد مريخ، هر دو در صفر و ربيع الاول ۳۰۶ (ابن يونس، ص ۱۵۹، ۱۶۱)؛ رصد سحرگاهى زهره و عطارد، در ۱۸ رجب ۳۵۶ در نزديكى قلب العقرب؛ و نيز رصد مريخ، در رجب ۳۰۶ در برج سرطان، همگى توسط على بن اماجور (همان، ص ۱۶۳ـ۱۶۵). در پى رصد سيارات، منجمان دوره اسلامى الگوهاى سياره اى جديدى عرضه كردند (براى آگاهى از برخى دستاوردهاى نظرى كه منجمان رصدخانه مراغه از رصدهاى سيارات به دست آورده اند ← صليبا، ۱۹۹۱، ص ۶۸ـ۷۴). همواره يكى از مهم ترين بخشهاى زيجهاى دوره اسلامى جدولهايى حاوى مشخصه هاى نجومى سيارات بود، كه در مواردى، از رصدهايى به دست مى آمد كه در دوره فراهم كردن زيج انجام مى شد (براى نمونه ← كاشانى، گ ۱۲۸رـ۱۳۰ر، گ۱۳۱رـ۱۳۸ر، گ۱۳۹رـ۱۴۱پ؛ الغ بيگ، گ ۱۴۵رـ ۱۶۱پ). ابن شاطر* دمشقى (متوفى ۷۷۷) مبانى نظرى الگوهاى سياره اى خود را در كتاب نهاية السؤل فى تصحيح الاصول آورده و داده هاى رصدى مؤيد اين مبانى نظرى را در اثرى به نام تعليق الارصاد نوشته كه تاكنون نسخه اى از آن يافت نشده است، اما از طريق اشاره هايى كه در نهاية السؤل به آن شده است مى توان تاحدى به محتواى تعليق الارصاد پى برد. از نوشته ابن شاطر در نهاية السؤل چنين برمى آيد كه او، در انتقاد به الگوى حركتى خورشيد در نظام بطلميوسى، با روش خاصى خورشيد را رصد كرده است ( ← صليبا، ۱۹۹۴، ص ۲۳۳ـ۲۳۴). وى همچنين نتيجه رصدهاى ستاره اى خود در دمشق را در جدولهاى زيج جديد آورده است ( ← كندى، ص ۱۳). رؤيت هلال از ديگر شاخه هاى نجوم رصدى دوره اسلامى بود كه به جهت ارتباط با گاه شمارى و فرايض مسلمانان اهميت بسيارى داشت. بخشى از زيجهاى دوره اسلامى به جنبه هاى محاسباتى و رصدى اين موضوع اختصاص يافته است ( ← رؤيت هلال*، بخش :۲ نجوم دوره اسلامى). در برخى منابع دوره اسلامى، ازجمله منابع نجومى و تاريخى، گزارشهاى كوتاهى از رصد گذر سيارات عطارد و زهره از مقابل خورشيد آمده است. براساس اطلاعات يا تاريخهاى اين گزارشها، عمومآ اين رصدها نادرست بوده و گاه رصد يك لكه بزرگ خورشيدى، به اشتباه، گذر عطارد يا زهره از مقابل خورشيد ثبت شده است. بااين حال منجمان دوره اسلامى از اين گزارشها براى توجيه ترتيب سيارات در نظام زمين مركزى بهره مى بردند (براى تحليل چند گزارش از رصد گذر سيارات داخلى در منابع دوره اسلامى ← گولداستاين[۱۰] ، ص ۵۱ـ۵۵). از مهم ترين رصدهاى دوره اسلامى، رصد ماه گرفتگيها بود كه در به دست آوردن اختلاف طول جغرافيايى بين شهرها اهميت داشته است، ازجمله رصد هم زمان بوزجانى در بغداد و ابوريحان بيرونى در خوارزم از ماه گرفتگى ۳۸۷ كه براساس آن، اختلاف زمانى بين نصف النهارهاى گذرنده از اين دو شهر حدود يك ساعت مستوى (ْ۱۵) محاسبه شد ( ← ابوريحان بيرونى، ۱۴۱۳، ص۲۵۰؛ نيز ← زمين*). همچنين رصد چند خسوف متوالى در تعيين برخى مشخصه هاى ماه اهميت داشت ( ← كاشانى، گ ۴؛ براى آگاهى از فهرستى از رصدهاى خسوف و كسوف در دوره اسلامى ← كسوف و خسوف*). يكى از نخستين رصدهاى ثبت شده از كسوف در منابع دوره اسلامى متعلق به محمدبن محمد ايرانشهرى از يك خورشيدگرفتگى حلقوى است، كه به نوشته ابوريحان بيرونى (۱۳۷۳ـ۱۳۷۵، ج ۲، ص ۶۳۲)، در ۲۹ رمضان ۲۵۹ انجام شده است. اين مورد، كهن ترين رصد ثبت شده درخور اعتماد از خورشيدگرفتگى حلقوى در منابع نجوم دوره اسلامى است (گياهى يزدى[۱۱] ، ۲۰۱۱، ص ۵۰۲). پس از او، چنين رصدى را شمس الدين محمد وابِكنَوى* (قرن هفتم) انجام داده كه افزون بر رصد، فرايند محاسبه درصد گرفتگى حلقوى در مُغان را نيز توضيح داده است ( ← وابكنوى، گ ۱۲۸، گ ۱۳۲پ ـ ۱۳۴پ). در برخى آثار تاريخى، ادبى و دينى كهن به پديدارشدن دنباله دارها و شهاب ها اشاره شده و اين امر هم زمان با تولد يا مرگ اشخاص مهم يا نشانه اى براى انجام دادن امور مهم ذكر شده است، اما نمى توان براساس شواهد نجومى، تاريخ دقيق اين پديده ها را تأييد كرد ( ← كوك[۱۲] ، ص ۱۳۱ـ۱۳۴؛ رادا[۱۳] و استفنسون[۱۴] ، ص ۶، ۱۱ـ۱۵). باوجوداين مواردى از رصدهاى دنباله دارها و شهابها در متون نجومى دوره اسلامى به دقت ثبت شده اند كه برخى از آنها منابع درخور اعتمادى در محاسبه مدار دنباله دارها و بارشهاى شهابى اند ( ← دنباله دارها*؛ شهاب*؛ براى آگاهى از فهرستى از رصد دنباله دارها در منابع نجوم دوره اسلامى ← كوك، ص ۱۳۵ـ۱۵۳؛ نيز ← رادا، ص ۷۸ـ۸۹؛ براى تحليل نخستين نمونه از رصد علمى يك دنباله دار در دوره اسلامى از كندى ← گياهى يزدى، ۲۰۱۴، ص ۶۱ـ۷۳). در دوره اسلامى، رصد ستاره ها عمومآ با اهداف گوناگونى صورت مى گرفت. تعيين مختصات دايرة البروجى ستاره ها، در ساخت اسطرلاب، احكام نجوم، زمان سنجى و نيز تعيين عرض جغرافيايى محل رصد به كار مى رفت. نمونه اى از رصد ستاره ها براى تعيين عرض جغرافيايى، رصد ستارگان دُبّ اكبر توسط بنوموسى (قرن سوم) بود ( ← ابوريحان بيرونى، ۱۴۱۳، ص ۶۶). همچنين رصد ستاره قطبى و رصد ستارگان پيراقطبى براى تعيين عرض جغرافيايى شهرها به كار مى رفت ( ← بتّانى، ج ۱، ص ۴۳ـ۴۴؛ نيز ← جُدَى*). نزديكى ستاره قطبى به قطب شمال سماوى موجب شد تا در زمان مأمون عباسى (حك : ۱۹۸ـ۲۱۸)، براى اندازه گيرى محيط زمين از روش زمين پيمايى و رصد ستاره قطبى استفاده كنند (ابن خلّكان، ج ۵، ص ۱۶۲ـ ۱۶۳؛ نيز ← زمين*). كِنِدى (ص ۱۹۹) چهار نمونه از رصدهاى مستقل ستاره اى، ازجمله در رصدخانه مراغه، را براى تعيين مختصات آنها برشمرده است. افزون براين جدولها، گسترده ترين رصد ستاره اىِ تقريبآ مستقل در دوره اسلامى، رصد الغ بيگ و همكاران او در رصدخانه سمرقند و مشتمل بر رصد دوباره مختصات ۱۰۱۸ ستاره بوده است ( ← همان، ص ۱۹۱). تقريبآ همه زيجهاى مهم دوره اسلامى جدولهايى كوچك يا فهرستهايى مفصّل از مختصات ستاره ها را دربر داشتند و تاريخ رصد ستاره ها، كه گاه براساس آن مى توان به تاريخ تأليف زيج پى برد، در بالاى جدولها مى آمد (براى نمونه ← كاشانى، گ ۱۶۷ر؛ الغ بيگ، گ ۱۷۷رـ ۲۰۵پ؛ براى آگاهى از منجمانى كه رصدهايى مستقل براى به دست آوردن مختصات ستاره ها داشته اند ← كندى، ص ۱۹۷ـ۱۹۸). رصدهاى روشمند منجمان مسلمان از نيمه اول قرن دوم آغاز شد و دست كم تا نيمه قرن نهم در رصدخانه سمرقند ادامه داشت و پس از آن، هرچند در اواخر قرن دهم رصدهاى درخور توجهى در رصدخانه كوچك تقى الدين در استانبول صورت گرفت، عمر اين رصدخانه، كوتاه تر از آن بود كه تغييرى چشمگير در سنّت نجوم رصدى دوره اسلامى پديد آورد ( ← تقى الدين راصد*؛ نيز ← بخش ۲).
منابع : ابن خلّكان؛ ابن يونس، كتاب الزيج الكبير الحاكمى = Le livre de La grande table HakÅmite، نصوص عربية مع ترجمة فرنسية: كوسن دوپراسوال، در الرياضيات الاسلامية و الفلك الاسلامى = Islamic mathematics and astronomy ، ج ۲۴، فرانكفورت: معهد تاريخ العلوم العربية و الاسلامية، ۱۴۱۸/۱۹۹۷؛ ابوريحان بيرونى، الآثار الباقية عن القرون الخالية، چاپ ادوارد زاخاو، لايپزيگ ۱۹۲۳؛ همو، كتاب التفهيم لاوائل صناعة التنجيم، چاپ جلال الدين همائى، تهران ۱۳۶۲ش؛ همو، كتاب القانون المسعودى، حيدرآباد، دكن ۱۳۷۳ـ۱۳۷۵/ ۱۹۵۴ـ۱۹۵۶؛ همو، كتاب تحديد نهايات الاماكن لتصحيح مسافات المساكن، چاپ پ. بولجاكوف، در الجغرافيا الاسلامية، ج ۲۵، چاپ فؤاد سزگين، فرانكفورت: معهد تاريخ العلوم العربية و الاسلامية، ۱۴۱۳/۱۹۹۲؛ الغ بيگ، زيج الغ بيگ، نسخه خطى كتابخانه ملى تبريز، مجموعه حاج محمدآقا نخجوانى، ش ۳۵۹۸؛ محمدبن جابر بتّانى، كتاب الزيج الصابى، اعتنى بطبعه و تصحيحه و ترجمه الى اللغة اللاتينية و علّق حواشيه كارلو آلفونسو نالينو، رم ۱۸۹۹ـ۱۹۰۷، چاپ افست هيلدسهايم ۱۹۷۷؛ على بن زيد بيهقى، تتمة صوان الحكمة، چاپ رفيق العجم، بيروت ۱۹۹۴؛ عبدالرحمان بن عمر صوفى، كتاب صورالكواكب، چاپ عكسى از نسخه خطى كتابخانه بودليان، ش ۱۴۴Marsh.، فرانكفورت ۱۴۰۶/۱۹۸۶؛ محمدبن ايوب طبرى، زيج مفرد، نسخه خطى كتابخانه دانشگاه كيمبريج، ش Browne O.۱.(۱۰)، نسخه عكسى كتابخانه بنياد دايرة المعارف اسلامى؛ غياث الدين جمشيد كاشانى، زيج خاقانى، نسخه خطى كتابخانه اينديا آفيس، ش ۴۳۰؛ ادوارد استورات كندى، پژوهشى در زيجهاى دوره اسلامى، ترجمه محمد باقرى، تهران ۱۳۷۴ش؛ محمدبن محمد نصيرالدين طوسى، زيج ايلخانى، نسخه خطى كتابخانه موزه بريتانيا، ش Or.۷۴۶۴؛ شمس الدين محمد وابكنوى، زيج المحقق السلطانى على اصول الرصد الايلخانى، نسخه خطى مجموعه خصوصى محمدعلى علومى، ميكروفيلم كتابخانه مركزى دانشگاه تهران، ش ۲۲۹۰؛
David Cook, "A survey of Muslim material on comets and meteors", Journal for the history of astronomy, vol.30, pt. 2 (May 1999); HamidReza Giahi Yazdi, "The fragment of al-Kind¦â's lost treatise on observations of Halley's comet in A.D. 837", Journal for the history of astronomy, vol.45, no.1 (Feb. 2014); idem, "Al-Khwa¦rizm¦â and annular solar eclips", Archive for history of exact sciences, vol. 65, no.5 (Sept. 2011); Bernard R. Goldstein "Some medieval reports of Venus and , Mercury transits", Centaurus, vol.14, no. 1 (Dec. 1969);Olaf Pedersen A survey of the Almagest , with annotation and new commentary by Alexander Jones, New York [2011]; David Pingree, "The Persian observation of the solar apogee in CA. A. D. 450", Journal of Near Eastern studies, vol.24, no.4, pt.2 (Oct. 1965); Claudius Ptolemy, Ptolemy's Almagest, translated and annotated by G.J. Toomer, Princeton, N. J. 1998; W. S. Rada, "A catalogue of medieval Arabic and Islamic observations of comets during the period AD 700-1600", Zeitschrift fÏr Geschichte der arabisch- islamischen Wissenschaften, vol.13 (2000); W. S. Rada and F. R. Stephenson, "A catalogue of meteor showers in medieval Arab chronicles", Quarterly Journal of the Royal Astronomical Society, vol.33, no.1 (1992); George Saliba, "The astronomical tradition of Maragha: a historical survey and prospects for future research", Arabic sciences and philosophy, vol.1 (1991): idem, A history of Arabic astronomy: planetary theories during the golden age of Islam, New York 1994; Aydân Sayâlâ, The observatory in Islam and its place in the general history of the observatory, Ankara 1960; `Abd al-Rahman ibn `Umar Sufi, Description des Åtoiles fixes, composÅe au milieu du dixiÉme siÉcle de notre Ére, tr. H. C. F. C. Schjeller, Saint Petersburg 1874, repr. in Islamic mathematics and astronomy, collected and reprinted by Fuat Sezgin, vol.26, Frankfurt am Main: Institute for History of Arabic- Islamic science at the Johann Wolfgang Goethe University, 1997.
/ حميدرضا گياهى يزدى و پويان رضوانى /
۲) رصدخانه ها و رصدگاههاى دوره اسلامى. در طول تاريخ، پيشرفت علم نجوم مبتنى بر همراهى نجوم نظرى و رصدى بوده است. از گذشته تا كنون، رصدخانه ها بناهايى بوده اند كه در آنجا اخترشناسان با استفاده از ابزارهاى نجومى گوناگون اجرام آسمانى را رصد كرده اند. قدمت ساخت رصدخانه ها به تمدنهاى كهن بازمى گردد، چنان كه نخستين رصدخانه ها سازه هاى سنگى ساده اى بودند كه بيشتر كاربرد زمان سنجى داشتند (سيدز[۱۵] ، ص ۶۳ـ۶۴). در اين مسير، رصدهاى مختلف در رصدخانه ها، ابزارى براى نظريه پردازى درباره حركت اجرام آسمانى و محاسبه مواضع آنها بود. اگرچه امروزه درباره تعدادى از رصدهاى تمدنهاى كهن، چون بابِليها و مصريها، آگاهيهايى وجود دارد، از رصدخانه هاى احتمالى آنها اطلاعى دردست نيست. بطلميوس[۱۶] در مجسطى (ص ۱۹۱ـ۱۹۲، ۲۱۲ـ۲۱۵، ۲۵۳، ۶۳۸) رصدهايى را از بابليها و يونانيها نقل كرده كه انجام دادن بعضى از آنها نيازمند ابزارهاى نجومى بزرگى بوده است، كه شايد در ساختمانهايى نگهدارى مى شدند؛ اما از ساخت رصدخانه در اين تمدنها سخنى نگفته است. پس از ترجمه مجسطى بطلميوس از يونانى يا سريانى به عربى، با حمايت خلفاى عباسى (حك : ۱۳۲ـ۶۵۶)، نجوم دوره اسلامى از اواخر سده دوم رشد كرد كه تا سده دهم نيز ادامه يافت. منجمان در قلمرو اسلامى براى تهيه زيجها و تكميل نظريات خود، رصدهايى كوتاه مدت و بلندمدت، طى چندين سال يا دهه، انجام مى دادند كه اغلب با حمايت حكمرانان رصدخانه هايى نيز ساخته مى شد. مهم ترين كاربرد ساخت رصدخانه ها، تدقيق مشخصه هاى نجومى و در پى آن، پيش بينى دقيق تر پديده هاى نجومى بوده است. اين موضوع به ويژه در احكام نجوم كاربرد داشته است (نصيرالدين طوسى، گ ۲پ ـ ۳ر). علاوه بر رصدخانه ها، ابزارهاى رصدى كوچك و بزرگ در رصدگاههاى موقت (كه فاقد بنا بودند) نيز به كار مى رفتند. در بسيارى موارد، بازشناسى رصدخانه ها از رصدگاهها در متنهاى تاريخى دشوار است، زيرا گاهى در رصدگاهها نيز از ابزارهاى بزرگ رصدى استفاده مى كردند كه در رصدهاى درازمدت به كار مى رفتند. مورخان نيز اغلب اشاره واضحى به وجود ساختمان رصدخانه ها نكرده اند؛ احتمالا در مواردى رصدگاهها در نزديكى رصدخانه ها بوده و پيوند نزديكى باهم داشته اند. تأسيس رصدخانه هاى دوره اسلامى ــكه در آنها ابزارها، كتابخانه ها و تجهيزات نجومى نگهدارى مى شدــ نتيجه همكارى گروههايى از منجمان، ابزارسازان، مهندسان و معماران بود. اين رصدخانه ها علاوه بر آنكه مكانهايى براى تبادل آراى علمى و فعاليتهاى پژوهشى بودند، نهادهايى علمى به حساب مى آمدند كه در آنها نجوم و رياضيات نيز آموزش داده مى شد ( ← رصدخانه سمرقند*؛ رصدخانه مراغه*؛ ادامه مقاله). در ادامه، مهم ترين رصدخانه ها و رصدگاههاى دوره اسلامى، به ترتيب تاريخى، بررسى مى شوند.
الف) سده هاى دوم تا پنجم رصدخانه هاى شمّاسيه و قاسيون. نخستين رصدخانه هاى دوره اسلامى به دستور مأمون عباسى (حك : ۱۹۸ـ۲۱۸) ساخته شد كه يكى از آنها در شمّاسيه بغداد و ديگرى در ديرمُران، در كوههاى قاسيون، در شمال غربى دمشق قرار داشت. مأمون سرپرستى رصدخانه شمّاسيه را به يحيى بن ابى منصور، از منجمان مهم خاندان بنومنجم ( ← بنومنجم*)، سپرد. نتايج رصدهاى وى و گروهش، كه به اصحاب ممتحِن معروف بودند، در زيج مُمتَحَن (آزمايش شده) گرد آمده است. ابوريحان بيرونى (۱۴۱۳، ص ۸۹ـ۹۰) و قاضى صاعد اندلسى (ص ۲۱۸) رصد اصحاب ممتحن را از نخستين رصدهاى ]رصدخانه اىِ [منجمان دوره اسلامى دانسته اند. از موارد جالب توجه درباره اين رصدخانه ها، انجام دادن رصدهاى مشخص در آنها و مقايسه نتايج با هم بود كه مأمون نيز از آنها اطلاع مى يافت.
بنوموسى. در قرن سوم، پسران موسى بن شاكر رصدهاى بسيارى در زمان مأمون و پس از او انجام دادند. هرچند از ابزارهاى رصدى آنها اطلاع دقيقى دردست نيست، به احتمال زياد بنوموسى از ابزارهاى قابل حمل استفاده مى كردند ( ← صاييلى[۱۷] ، ص ۹۳ـ۹۴). به نوشته ابوريحان بيرونى، آنها رصدهاى خورشيدى را در خانه شان بر روى پلى در بغداد انجام مى دادند (۱۴۱۳، ص ۶۶ـ۶۷، ۹۴ـ۹۵)، ازاين رو شايد بتوان اين مكان را رصدگاه آنها دانست.
بَتّانى. در قرن سوم، بتّانى* هم بر الگوهاى هيئت بطلميوسى مسلط بود و هم بر روابط مثلثاتى جديدى كه برخى منجمان دوره اسلامى همچون حَبَش حاسب (قرن سوم) از سنّت سِندِ هند گرفته بودند. او با اينكه مدلهاى سياره اى بطلميوس را پذيرفت، بر لزوم دقيق تركردن شاخصه هاى نجومى يونانى با رصدهاى جديد تأكيد داشت. بتّانى بسيارى از مقادير اين مشخصه ها را، به ويژه آنهايى كه در زيج ممتحن آمده بودند، براساس رصد منجمان دوره مأمون و بقيه را براساس رصدهاى شخصى اش تصحيح كرد. از ۲۶۴ تا ۳۰۶، او احتمالا در رصدگاههايى در رَقّه و انطاكيه فعاليت داشت و نتيجه رصدهاى خود را در زيج صابى ثبت كرد ( ← پينگرى[۱۸] ، ص ۴۲؛ نيز ← ندوى، ص ۲۸۵ـ۲۸۶).
عبدالرحمان صوفى. شهرت عبدالرحمان صوفى* (متوفى ۳۷۶) بيشتر به سبب رصدهاى او از ستارگان و صورتهاى فلكى است كه در اثرش صورالكواكب گرد آمده است. علاوه براين، صوفى، به فرمان عضدالدوله ديلمى، در شيراز ميل كلى (تمايل دايرة البروج نسبت به استواى سماوى) را به دست آورد. به نوشته ابوريحان بيرونى (۱۴۱۳، ص ۹۹)، وى اين رصدها را به كمك حلقه اى به قطر ۵ر۲ ذراع (تقريبآ ۱۲۵ سانتيمتر) يا، به نوشته نَسَوى، ۵ ذراع (تقريبآ ۵ر۲ متر) انجام داده بود ( ← صاييلى، ص ۱۰۵). رصدهاى صوفى، در ۳۵۹، در حضور گروهى از اخترشناسان ازجمله ابوسهل كوهى و ابوسعيد احمدبن محمد سِجْزى* صورت گرفت (ابوريحان بيرونى، همانجا). ابن يونس (متوفى ۳۹۹) نيز در زيج خود (ص ۱۰۴ـ۱۰۵) از رصدهاى صوفى ياد كرده است. باتوجه به نقلهاى تاريخى، صوفى دست كم در رصدگاهى به رصد مى پرداخته است، اما شواهدى مبنى بر ساخت رصدخانه به دست وى وجود ندارد.
رصدگاه ابوالوفا بوزجانى. ابوريحان بيرونى (۱۴۱۳، ص۱۰۰) اطلاعاتى از رصدهاى بوزجانى* (متوفى ۳۸۷ يا ۳۸۸) در اندازه گيرى ميل كلى، طول فصلها و موضع اوج خورشيد آورده است. رصدهاى بوزجانى، در ۳۶۵ و ۳۶۶، در ناحيه باب التِّبْن بغداد در زمان حكومت عزالدوله ديلمى انجام مى شده است. ابوريحان بيرونى در قانون مسعودى (ص ۶۵۴، ۶۷۴، ۶۷۷) نيز به رصدهاى بوزجانى براى اندازه گيرى طول فصلها و مشخص كردن موضع اوج خورشيد اشاره كرده است. احتمالا بوزجانى رصدگاه يا رصدخانه اى داشته، زيرا وى در رصدهايش پى گير بوده است.
رصدخانه شرف الدوله. به فرمان شرف الدوله (حك : ۳۷۲ـ۳۷۹)، پسر عضدالدوله ديلمى، ابوسهل كوهى* رصدخانه اى در باغ شخصى او در بغداد بنا كرد. قِفطى (ص۷۹) از اين بنا با عنوان «بيت الرصد» (رصدخانه) ياد كرده است. پس از اتمام ساخت رصدخانه در ۲۷ صفر ۳۷۸، گروهى از منجمان با رصد ورود خورشيد به برج سرطان، سندى را مبنى بر درستى ابزارهاى رصدى امضا كردند. سرپرستى رصدخانه به عهده ابوسهل كوهى بود و منجمان مشهورى چون صاغانى (متوفى ۳۷۹) و بوزجانى در بين گواهى دهندگان بودند. سه ماه بعد، آنها ورود خورشيد را به برج ميزانْ رصد و گواهى ديگرى امضا كردند (همانجا). در اين رصدخانه، براى رصدهاى نجومى، كره اى به قطر ۲۵ ذرع (تقريبآ ۵ر۱۲ متر) وجود داشت و از روزنه اى در سقف بنا پرتوهاى خورشيد به آنجا وارد مى شدند (ابوريحان بيرونى، ۱۴۱۳، ص۱۰۰ـ۱۰۱). رصدخانه شرف الدوله دو ويژگى مهم داشت: نخست آنكه، مانند شمّاسيه، اين رصدخانه نيز پشتوانه حكومتى داشت، اما از لحاظ ساخت و اجرا احتمالا برتر از شماسيه بود؛ ديگر آنكه برنامه اين رصدخانه، كه با مرگ شرف الدوله متوقف شد، رصد تمام سيارات، ماه و خورشيد را شامل مى شده، درحالى كه برنامه رصدخانه شمّاسيه از آن محدودتر بوده است (صاييلى، ص ۱۱۳).
رصدخانه خجندى. ابومحمود حامدبن خضر خجندى* در ۳۸۴ با حمايت فخرالدوله ديلمى، رصدخانه اى در نزديكى شهر رى ساخت. به نوشته ابوريحان بيرونى (۱۴۱۳، ص ۱۰۱ـ ۱۰۲)، خجندى بر كوه طبرك، مجاور شهررى، دو ديوار موازى بر خط نصف النهار به فاصله ۷ ذراع (تقريبآ ۵ر۳ متر) ساخت. وى در ميان طاق دو ديوار، سوراخى به قطر يك وجب تعبيه كرده بود كه نور خورشيد در هنگام گذر از نصف النهار به درون اتاق بر نقطه اى از سُدْسى (مدرَّج) مى تابيد. به اين ترتيب ارتفاع نصف النهارى خورشيد اندازه گيرى مى شد. خجندى اين ابزار را، به افتخار فخرالدوله، سدس فخرى ناميد (نيز ← سدس*). به نوشته ابوريحان بيرونى (۱۴۱۳، ص ۱۰۲ـ ۱۰۸)، سدس فخرى از لحاظ بزرگى و درستى بر هرچه پيش و پس از آن به كار رفته برترى داشته است.
رصدگاههاى ابوريحان بيرونى. ابوريحان بيرونى* (متوفى پس از ۴۴۲) براى اندازه گيرى ميل كلى و عرض جغرافيايى شهرها در رصدگاههاى گوناگون به رصد پرداخت. او، به نوشته خودش، نخستين رصدش را در خوارزم و در جوانى، احتمالا در ۳۸۰، انجام داده است. ابوريحان بيرونى به رصدهاى زيادى براى اندازه گيرى عرض جغرافيايى شهرهاى خراسان قديم پرداخت كه فهرست آنها را در كتاب تحديد نهايات الاماكن لتصحيح مسافات المساكن آورده است. وى در اين رصدها از حلقه اى به قطر ۵ر ۷ متر و ربعى به شعاع سه متر استفاده كرده است ( ← همان، ص ۷۹ـ۸۰، ۱۰۹ـ۱۱۰).
رصدخانه علاءالدوله در همدان. ابن سينا* در جهان اسلام بيشتر به سبب فعاليتها و تأليفات پزشكى اش مشهور است، اما افزون براين در تاريخ ساخت رصدخانه نيز جايگاه مهمى دارد. به نوشته ابوعبيد جوزجانى (از شاگردان ابن سينا)، ابن سينا با علاءالدوله كاكويه، حاكم اصفهان، مناسباتى صميمانه داشت. پس از اينكه علاءالدوله همدان را فتح كرد، ابن سينا درباره اشكالات موجود در زيجها (كه براساس رصد گذشتگان تنظيم شده بودند) با او صحبت كرد، كه در پى آن علاءالدوله به ابن سينا دستور داد به رصد سيارات بپردازد و مبلغى براى اين كار درنظر گرفت، ابن سينا نيز هزينه تهيه ابزارهاى نجومى را به جوزجانى پرداخت. ابن سينا در اين رصدخانه ابزار نجومى ابداعى خود را نيز به كار گرفت ( ← گلمن[۱۹] ، ص ۶۶ـ۶۸؛ براى آگاهى از ابزار ابداعى ابن سينا ← ويدمان[۲۰] و يوينبول[۲۱] ، ص ۱۱۱۷ـ۱۲۰۳). به نقل از بعضى منابع تاريخى، جوزجانى و به نقل از برخى ديگر، ابن سينا هشت سال به رصد پرداخت (بيهقى، ص ۶۸؛ قفطى، ص ۴۲۴؛ ابن ابى اُصَيبعه، ص ۴۴۴). دانسته ها درباره رصدخانه علاءالدوله مبهم است و با وجود اشاره بيهقى (همانجا) به رصدهاى ابن سينا، به نظر نمى رسد كه او خود شخصآ رصد كرده باشد. از اين گذشته، براساس اطلاعات موجود، نتيجه فعاليتهاى رصدى اين رصدخانه به صورت زيج يا اثر ديگرى مكتوب نشده است (صاييلى، ص ۱۵۸).
رصدگاه قاضى صاعد اندلسى. در حدود ۴۳۱، گروهى از منجمان اندلس، به رهبرى قاضى صاعد اندلسى (متوفى ۴۶۲)، مجموعه اى از رصدها را آغاز كردند. قاضى صاعد، كه با نجوم آشنا و فردى متمول بوده، از اين گروه حمايت مالى مى كرده است. اعضاى اين گروه چند ابزار نجومى نيز ساخته بودند و علاوه بر تعيين موقعيت سياره ها، طول سال شمسى و ماههاى قمرى، تعديل سيارات و زمان گرفتها را بررسى مى كردند. ابواسحاق ابراهيم زرقالى* نيز در ساخت و برپاكردن ابزارهاى نجومى با اين گروه همكارى مى كرده است (قاضى صاعد اندلسى، مقدمه جمشيدنژاد اول، ص ۷۷ـ۷۹، به نقل از پلسنر[۲۲] ). اما از رصدگاه يا رصدخانه اى مرتبط با اين منجمان اطلاعى دردست نيست.
رصدخانه ملكشاه سلجوقى. به نوشته ابن اثير (ج ۱۰، ص ۹۷ـ۹۸)، سلطان ملكشاه سلجوقى و وزيرش، نظام الملك طوسى، در ۴۶۷، گروهى از منجمان را گردهم جمع كردند. در آن زمان، به سبب اجرانشدن كبيسه گيرى در سالهاى متمادى، در امر تقويم نابسامانى رخ داده بود. منجمان روز آغاز سال نو را، كه به نيمه برج حوت منتقل شده بود، به اول برج حمل منتقل كردند و به اين ترتيب، به نام سلطان ملكشاه تقويم شمسى جلالى يا ملكى را ابداع كردند كه در آن، آغاز سال (مانند تقويم امروزى) هم زمان با آغاز بهار بود. در همان سال، به دستور سلطان ملكشاه، گروهى از اخترشناسان رصدخانه اى بنا كردند. در منابع تاريخى از خيام*، عبدالرحمان خازنى*، ابوحاتِم مظفربن اسماعيل اَسفِزارى*، ميمون بن نجيب واسطى* و ابوالعباس لوكرى* جزو منجمان اين گروه نام برده شده است (همانجا). احتمالا منجمان ملكشاه بر آن بودند برنامه رصدخانه در دوره اى دست كم سى ساله تنظيم شود كه اين موضوع براى نخستين بار در تاريخ رصدخانه هاى دوره اسلامى مطرح شده است ( ← صاييلى، ص ۱۶۶). به نوشته ابن اثير (ج ۱۰، ص ۹۸)، فعاليت رصدخانه تا زمان مرگ سلطان در ۴۸۵، يعنى حدود بيست سال، ادامه داشت. رصدخانه ملكشاه از دو جهت اهميت بسيار داشت: اول اينكه نخستين رصدخانه حكومتى بود كه فعاليت آن براى زمانى طولانى ادامه يافت؛ ديگر آنكه احتمالا فعاليتهاى اين رصدخانه بر تدوين تقويم و رصد سيارات متمركز شده بود. درباره مكان رصدخانه ملكشاه اطلاع مشخصى دردست نيست. به گفته نالينو[۲۳] (خاورشناس ايتاليايى) احتمالا مكان آن نيشابور يا رى بوده است ( ← صاييلى، ص ۱۶۳ـ۱۶۴). سارتون[۲۴] (ج ۱، ص۷۶۰)، علاوه بر شهرهاى مذكور، از اصفهان نيز نام برده است. بيهقى (ص ۱۳۳) به منجمى به نام محمدبن احمد معمورى اشاره كرده كه به فرمان ملكشاه براى ساخت رصدخانه به اصفهان رفته است. باوجوداين، از اين نقل نيز نمى توان نتيجه گرفت كه قطعآ رصدخانه در اصفهان بوده است.
ب) سده هاى ششم تا دهم عبدالرحمان خازنى. به نوشته عبدالرحمان خازنى در زيج معتبر سنجرى (گ ۱۶پ ـ ۱۷ر)، او براى تدوين اين زيج، ۳۵ سال رصد كرده است. در اين زيج (گ ۱۹۱پ)، مختصات ستارگان پرنور براى تاريخ ۵۰۹ تنظيم شده است. در بسيارى از موارد جدولهاى زيج براى عرض جغرافيايى مَرْو محاسبه شده است (براى نمونه ← گ ۱۶۱). كندى[۲۵] (ص ۱۵۴) از رصدخانه خازنى در مرو سخن گفته است، اگرچه شواهدى از وجود چنين رصدخانه اى دردست نيست. قطب الدين شيرازى (متوفى ۷۱۰) در نهاية الادراك (گ ۳۵ر) رصدهاى خازنى در مورد ميل كلى را دقيق دانسته است. براين اساس، احتمالا خازنى ابزارهايى دقيق و رصدگاهى دراختيار داشته است.
رصدخانه اَفضَل شاهنشاه بن اميرالجيوش. افضل شاهنشاه، وزير الآمر باحكام اللّه (حك : ۴۹۵ـ۵۲۴)، خليفه فاطمى، براى حل مشكل اختلاف ميان تقويمهاى مصر و شام، منجمانى چون ابن حلبى، ابن هيثمى و سهلون را در سال ۵۰۰ فراخواند. در پى آن، به دستور او، ساخت رصدخانه اى براى تدوين تقويمى جديد در ۵۱۳ آغاز شد. ابن ابى العيش طرابلسى مسئول ساخت اين رصدخانه شد و ابوعبداللّه محمدبن فاتِك بَطائحى (معروف به مأمون كه پس از افضل به وزارت رسيد) و ابوسعيدبن قِرقَه با او همكارى كردند (مَقريزى، ج ۱، ص ۳۴۰ـ۳۴۱). محل ساخت اين رصدخانه بر فراز كوه مُقَطَّم در شرق فُسطاط بود. در اين رصدخانه، ابزارهاى بسيارى ساخته شد، ازجمله ابزارى معروف به حلقة الكبير كه محيط آن سى ذراع بوده است. اين ابزار كه مدرّج و دقت آن در حد دقيقه بود براى رصد ]نصف النهارى[ خورشيد به كار مى رفت (همان، ج ۱، ص ۳۴۲ـ۳۴۴). با قتل افضل در ۵۱۵، بطائحى تكميل رصدخانه را برعهده گرفت و رصدهاى انجام شده در آن را رصد مأمونى مصحَّح ناميد، در مقابل رصدهاى رصدخانه مأمون عباسى كه رصد مأمونى ممتَحَن نام داشت (همان، ج ۱، ص ۳۴۵). در زمان وزارت بطائحى، ذات الحَلَقى به قطر پنج ذراع (حدود ۵ر۲ متر) در اين رصدخانه ساخته شد. ابن قرقه و ابوجعفريوسف بن حَسداى بر اين كار نظارت مى كردند. مأمون بطائحى تصميم داشت تمام ستاره ها را در اين رصدخانه رصد كند و با نام گذارى اين رصدخانه به مأمونى آن را نه به خليفه، بلكه به خود نسبت دهد، اما با مرگ او در ۵۱۹، كار ناتمام ماند. خليفه پس از آگاهى از تصميم او درباره نام گذارى رصدخانه، دستور تخريب رصدخانه را صادر كرد ( ← همان، ج ۱، ص ۳۴۰ـ ۳۴۶؛ ابن يونس، ص ۱۸ـ۳۳).
رصدخانه غازان خان. اين رصدخانه از معدود رصدخانه هاى قرن هشتم است. شايد پشتيبانى نكردن حاكمان زمان از ساخت رصدخانه، و نيز ساخت رصدخانه مراغه در قرن هفتم و وجود جدولهاى نجومى قابل اعتماد حاصل از رصدهاى آن در قرن هشتم، به ويژه زيج ايلخانى، در قرن هشتم، منجمان را از ساخت رصدخانه جديد بى نياز كرده بود (صاييلى، ص ۲۲۵؛ نيز ← رصدخانه مراغه*). محمود غازان، پس از پذيرش اسلام، به پيروى از سنّت مسلمانان، تصميم به ساخت آرامگاهى براى خود گرفت. ازاين رو محلى را در حومه غربى تبريز به نام شَنْب/ شَم برگزيد، كه به شنبِ غازان* معروف شد، و در كنار آرامگاه، مجموعه اى از مؤسسه هاى خيريه و عام المنفعه بنا كرد، كه مشتمل بود بر مسجدجامع، خانقاه، چند مدرسه، محلى براى اقامت سادات، يك رصدخانه، بيمارستان، كتابخانه، دادگاه، دفتر كار براى متولى موقوفات، حوضخانه، گرمابه و مكتب خانه اى براى آموزش يتيمان (رشيدالدين فضل اللّه همدانى، ص ۲۰۷ـ۲۱۴؛ وصّاف الحضره، ص ۳۸۲ـ۳۸۳). وصاف الحضره (ص ۳۸۲) در ذكر فعاليتهاى رصدخانه به رصد حركت سياره ها، آموزش علم نجوم، تأليف زيج و احكام نجوم اشاره كرده است. ظاهرآ يك ساعت هم در بين ابزارهاى رصدخانه وجود داشته است ( ← رشيدالدين فضل اللّه همدانى، ص ۲۱۰). بيشتر هزينه هاى اين مجموعه از درآمدهاى حاصل از وقف تأمين مى شد و سهم رصدخانه، صرف دستمزد مدرّسان و دستياران آنها، خزانه داران، كتاب داران و ديگر كاركنان آنجا و نيز ترميم ابزارهاى رصدخانه مى شد (همان، ص ۲۱۰، ۲۱۵). محمود غازان، در بازگشت از سوريه، در بهار ۶۹۹ در اقامتى چندروزه در مراغه با دقت از رصدخانه مراغه و ابزارهاى آن ديدن كرد و فرمان داد تا در كنار آرامگاه ابواب البر، رصدخانه اى براى چند منظور خاص، با مشخص كردن كيفيت آنها، بسازند كه مانند آن ساخته نشده باشد. البته نخستين ديدار محمود غازان، يگانه ديدار او از رصدخانه مراغه نبود. ازاين رو به نظر مى رسد بناى رصدخانه در ۶۹۹ آغاز شده و براساس شرح كوتاهى كه رشيدالدين از وقف نامه هاى شنب غازانى نوشته، ساخت رصدخانه تا قبل از درگذشت محمود غازان در ۷۰۳ پايان يافته است ( ← همان، ص ۱۰۴، ۱۳۱، ۱۷۳، ۲۱۰ـ۲۱۵؛ صاييلى، ص ۲۲۸). رشيدالدين فضل اللّه (ص ۱۷۳ـ۱۷۴) به آشنايى محمود غازان با دانشهاى مختلف زمان خود اشاره كرده و ابزارى گنبدى شكل براى رصد خورشيد را ابداع او دانسته است. بنابر نوشته رشيدالدين فضل اللّه همدانى (ص ۱۷۴)، بناى رصدخانه در زمان تأليف تاريخ مبارك غازانى ( ← همان، پيشگفتار، ص XIII)، وجود داشته است. به گزارش رشيدالدين فضل اللّه (ص۲۱۰) و خواندمير (ج ۳، ص ۱۸۸)، در رصدخانه حِكْميات يا علوم حِكْمى تدريس مى شد، كه نشان دهنده تداوم سنّت آموزشى رصدخانه مراغه است. در هيچ يك از منابع موجود، به اعضاى رصدخانه غازان خان و فعاليت نجومى خاصى در آن اشاره نشده است، ازاين رو شايد هدف از ساخت اين مركز، بيش از رصدهاى جديد، آموزش نجوم و علوم مرتبط بوده است. درعين حال، تقويم خانى (تقويم غازانى) درنتيجه فعاليتهاى انجام شده در آنجا به وجود آمده است (صاييلى، ص ۲۲۹). خواندمير (همانجا) به وجود رصدخانه و كتابخانه در شنب غازانى اشاره كرده، اما كتابخانه را بخشى از رصدخانه ندانسته است. بنابراين كتابخانه ساختمان مستقلى داشته است كه منجمان نيز از آن استفاده مى كرده اند. ابن بطوطه (ج ۱، ص ۲۴۱ـ۲۴۲)، در ۷۳۱ يا ۷۳۲، شنب غازانى را ديده و به آرامگاه غازان خان و مدرسه و خانقاه آنجا اشاره كرده، اما از رصدخانه و ديگر مؤسسه هاى ساخته شده در آنجا سخن نگفته است (نيز ← صاييلى، ص ۲۲۸).
رصدخانه فيروزشاه بهمنى. تاج الدين فيروز بهمنى، از پادشاهان مسلمان دكن، كه فردى عالم و از شاگردان فضل اللّه اينجو (از شاگردان سعدالدين تفتازانى) بود، در ۸۱۰، دستور داد رصدخانه اى در بالاگهات[۲۶] دولت آباد بسازند. حكيم حسن گيلانى، سيدمحمود كازرونى و چند تن ديگر از علما به اين كار مشغول شدند، اما برخى امور، ازجمله درگذشت گيلانى، موجب شد ساخت رصدخانه ناتمام بماند (فرشته، ص ۳۱۶؛ آزاد بلگرامى، ص ۲۱).
ج) سده هاى دهم تا سيزدهم رصدخانه تقى الدين راصد. ساخت اين رصدخانه به دستور مراد سوم (سلطان عثمانى) به تقى الدين، در ۹۸۳ آغاز شد و در ۹۸۵ پايان يافت. اين رصدخانه حدود دو سال پابرجا بود. ظهور دنباله دارى در ۹۸۵، شيوع بيمارى طاعون و سعايت برخى افراد موجب شد سلطان به تخريب رصدخانه در ۹۸۷ فرمان دهد (براى آگاهى از باورهاى قدما به شومى دنباله دارها ← دنباله دارها*). رصدخانه تقى الدين شايد آخرين رصدخانه مهم و تأثيرگذار در قلمرو اسلامى باشد (براى آگاهى بيشتر ← تقى الدين راصد*).
رصدخانه جى سينگ. مهاراجه سوايى جى سينگ دوم[۲۷] ، حاكم جِيپور، با مجسطى بطلميوس و نجوم دوره اسلامى آشنايى داشت و به سبب علاقه به نجوم رصدى، در نيمه قرن دوازدهم تصميم به ساخت رصدخانه اى براى انجام رصدهاى جديد و نوشتن زيجى دقيق تر از زيجهاى پيشين گرفت ( ← جى سينگ*). نتايج اين رصدها، كه گروهى از منجمان به سرپرستى جى سينگ انجام دادند، بخشى از زيج محمد شاهى را تشكيل داد كه به زبانهاى فارسى و سنسكريت در هند تأليف شد (سن[۲۸] ، ص ۱۰۱ـ۱۰۲). بسيارى از ابزارهاى مورد استفاده در رصدخانه هاى دوره اسلامى پيشينه يونانى داشتند، اما در مجموع، منجمان مسلمان ابزارهاى نجومى دقيق ترى ساختند و رصدهاى دقيق ترى انجام دادند. ازاين رو منجمان مسلمان تجربه گراتر از منجمان يونانى بودند. ذات الحلق*، حلقه اعتدالى، ذات الشعبتين*، انواع مختلفى از ربع*، سدس*، اسطرلاب* و مانند اينها از مهم ترين ابزارهاى رصدى منجمان مسلمان در رصدخانه ها بودند. نتيجه فعاليتهاى رصدخانه ها و رصدگاهها در مواردى همچون احكام نجوم، تعيين طول و عرض جغرافيايى شهرها، مسائل تقويمى، پيش بينى رؤيت پذيرى يا رؤيت ناپذيرى هلال ماه و محاسبه موضع ماه، خورشيد و سياره ها و طلوع و غروب آنها به كار مى رفتند (صاييلى، ص ۸۸، ۳۰۶ـ۳۴۶).
منابع : ميرغلامعلى بن نوح آزاد بلگرامى، روضة الاولياء، اورنگ آباد ۱۳۱۰؛ ابن ابى اُصَيبعه، عيون الانباءفى طبقات الاطباء، چاپ نزار رضا، بيروت] ۱۹۶۵[؛ ابن اثير؛ ابن بطوطه،رحلة ابن بطوطة،چاپ محمدعبدالمنعم عريان، بيروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷؛ ابن يونس، الزيج الكبير الحاكمى، نسخه خطى كتابخانه ليدن، ش ۱۴۳Or.، نسخه عكسى كتابخانه بنياددايرة المعارف اسلامى؛ ابوريحان بيرونى، كتاب القانون المسعودى، حيدرآباد، دكن ۱۳۷۳ـ۱۳۷۵/۱۹۵۴ـ۱۹۵۶؛ همو، كتاب تحديد نهايات الاماكن لتصحيح مسافات المساكن، چاپ پ. بولجاكوف، در الجغرافيا الاسلامية، ج ۲۵، چاپ فؤاد سزگين، فرانكفورت: معهد تاريخ العلوم العربية و الاسلامية، ۱۴۱۳/۱۹۹۲؛ على بن زيد بيهقى، تتمة صوان الحكمة، چاپ رفيق العجم، بيروت ۱۹۹۴؛ عبدالرحمان خازنى، الزيج المعتبر السنجرى، نسخه خطى كتابخانه واتيكان، ۷۶۱ Arab.، نسخه عكسى كتابخانه بنياد دايرة المعارف اسلامى؛ خواندمير؛ رشيدالدين فضل اللّه همدانى، كتاب تاريخ مبارك غازانى: داستان غازان خان، چاپ كارل يان، لندن ۱۳۵۸/۱۹۴۰؛ محمدقاسم بن غلامعلى فرشته، تاريخ فرشته (گلشن ابراهيمى)، چاپ سنگى كانپور ۱۲۹۰/۱۸۷۴؛ صاعدبن احمد قاضى صاعد اندلسى، ترجمه التعريف بطبقات الامم (تاريخ جهانى علوم)، تحقيق، تصحيح و ترجمه به زبان فارسى: غلامرضا جمشيدنژاد اول، تهران ۱۳۸۳ش؛ محمدبن مسعود قطب الدين شيرازى، نهاية الادراك فى دراية الافلاك، نسخه خطى كتابخانه ملى ملك، ش ۳۵۰۶؛ على بن يوسف قِفطى، تاريخ الحكماء، و هو مختصر الزوزنى المسمى بالمنتخبات الملتقطات من كتاب اخبارالعلماء باخبار الحكماء، چاپ يوليوس ليپرت، لايپزيگ ۱۹۰۳، چاپ افست فرانكفورت ۱۴۱۹/۱۹۹۹؛ ادوارد استوارت كندى، پژوهشى در زيجهاى دوره اسلامى، ترجمه محمد باقرى، تهران ۱۳۷۴ش؛ احمدبن على مَقريزى، المواعظ و الاعتبار فى ذكر الخطط و الآثار، چاپ ايمن فؤاد سيد، لندن ۱۴۲۲ـ۱۴۲۵/۲۰۰۲ـ۲۰۰۴؛ محمدبن محمد نصيرالدين طوسى، زيج ايلخانى، نسخه خطى كتابخانه موزه بريتانيا، ش Or.۷۴۶۴؛ عبداللّه بن فضل اللّه وصّاف الحضره، تاريخ وصّاف، چاپ سنگى بمبئى ۱۲۶۹؛
William E. Gohlman, The life of Ibn Sina, Albany 1974; Sayyid Sulaiman Nadvi, "Muslim observatories", Islamic culture, 20 (1946), repr. in Islamic mathematics and astronomy, Collected and reprinted by Fuat Sezgin, vol. 94, Frankfurt am Main: Institute for the History of Arabic-Islamic Science at the Johann Wolfgange Goethe University, 1998; David Pingree, "The Greek influence on early Islamic mathematical astronomy", Journal of the American Oriental Society, vol.93, no.1 (Jan.-Mar. 1973); Claudius Ptolemy, Ptolemy’s Almagest, translated and annotated by G. J. Toomer, London 1984; George Sarton, Introduction to the history of science, Malabar, Fla. 1975; Aydân Sayâlâ, The observatory in Islam and its place in the general history of the observatory, Ankara 1960; Michael A. Seeds, Foundations of astronomy, Belmont, Calif. 1990; Sailandra Nath Sen, "Astronomy", in A concise history of science in India, ed. D. M. Bose, New Delhi: Indian National Science Academy, 1971; Eilhard Widemann and Theodor Willem Juynboll, "AvicennasSchrift über ein von ihm ersonnenes Beobachtungsinstrument", Acta orientalia, XI, 5(1926), repr. in Eilhard Wiedmann, Gesammelte Schriften zur arabisch-islamischen Wissenschaftsgeschichte, vol.2, Frankfurt am Main 1984.
/ حميدرضا گياهى يزدى و پويان رضوانى /