راضی نجفی

معرف

فقيه امامى قرن سيزدهم و از استادان مشهور حوزه علميه نجف.
متن

 راضى نجفى، فقيه امامى قرن سيزدهم و از استادان مشهور حوزه علميه نجف. پدرش محمدبن محسن بن خضر جناجى (منسوب به جناجيه در اطراف شهر حِله) است. خضر جناجى چهار پسر به نامهاى حسين، محمد، جعفر و محسن داشت كه به ترتيب نياى خاندانهاى آل خضرى، آل عليوى، آل كاشف الغطاء* و آل راضى اند. نسل محسن عمدتآ در اولاد نواده اش راضى تداوم يافت كه مشهورترين فرد برجسته اين خاندان است. شيخ جعفر كاشف الغطاء (متوفى ۱۲۲۷) فقيه مشهور امامى، جدّ مادرىِ راضى و عموى پدرش بود. راضى در نجف به دنيا آمد (← آقابزرگ طهرانى، طبقات: الكرام، قسم ۲، ص ۵۲۷ـ۵۲۸؛ حرزالدين، ج ۱، ص ۳۱۲ـ۳۱۳؛ براى شرح حال محسن، جدّ راضى ← آل محبوبه، ج ۲، ص ۳۰۱ـ۳۰۲). سال ولادت وى در منابع ذكر نشده ولى چون هنگام وفات در ۱۲۹۰، بيش از هفتاد سال داشته، مى توان تولد او را پيش از ۱۲۲۰ دانست (← امين، ج ۶، ص ۴۴۵). راضى دروس مقدماتى را در نجف فراگرفت و سپس نزد داييهاى خود، حسن بن جعفر (متوفى ۱۲۶۲) و على بن جعفر (متوفى ۱۲۵۳) كاشف الغطاء، و پسردايى اش محمدبن على و ديگر استادان حوزه فقه و اصول آموخت (آقابزرگ طهرانى، طبقات: الكرام، قسم ۲، ص ۵۲۸؛ امين، ج ۶، ص ۴۴۶؛ آل محبوبه، ج ۲، ص ۲۹۱). دراين ميان، سهم شيخ حسن كاشف الغطاء در تربيت او بيشتر بود و راضى علاقه بسيار به او داشت. راضى  همچنين از دو دايى خود اجازه نقل حديث دريافت كرد (حرزالدين، ج ۱، ص ۳۰۸). راضى مدتى در درس خارج فقه محمدحسن نجفى*، مشهور به صاحب جواهر، شركت كرد، ولى در پى اشكال كردن پياپى راضى در يكى از جلسات درس نجفى، ميان آنها كدورت پديد آمد و بدين سبب وى نجف را ترك كرد و به مزرعه پدرى اش در حَسَكه (نزديك سَماوه) رفت و هفت سال  در آنجا اقامت گزيد. راضى پس از درگذشت صاحب جواهر  در ۱۲۶۶، به درخواست شمارى از علما و روحانيان عرب تبار  به نجف بازگشت و به تدريس پرداخت. همچنين وى به اصرار  برخى طلاب، مسئوليت دريافت و تقسيم وجوه شرعى ميان طلاب عرب را پذيرفت (← حرزالدين، ج ۱، ص ۳۰۸ـ۳۰۹، ۳۱۱، ۳۱۳). راضى در نجف هر روز دو درس خارج فقه داشت: يكى صبحها در منزلش ويژه طلاب عرب و ديگرى پس از نماز مغرب و عشا براى طلاب غيرعرب (صدر، ج ۳، ص ۵۳؛ آقابزرگ طهرانى، طبقات: الكرام، قسم ۲، ص ۵۳۰؛ امين، همانجا). مجلس درس راضى يكى از مهم ترين حلقه هاى درسى حوزه نجف و به تدريج پرجمعيت شد. برخى از شاگردان مشهور وى عبارت بودند از: آخوند ملامحمدكاظم خراسانى*، سيدمحمدكاظم طباطبايى يزدى*، شيخ فضل اللّه نورى*، سيداسماعيل صدر*، محمدحسن بن عبداللّه مامقانى*، ابراهيم غراوى، محمد مظفر، محمدعلى بن حسن خوانسارى، محمد همدانى كاظمى، محمدحسن شريعت مدار استرآبادى، حسين ثامر و فرزندش عبدالحسن بن راضى. محمدعلى خوانسارى و على بن عبدالله عليارى تبريزى* از راضى اجازه نقل حديث دريافت كردند (← آقابزرگ طهرانى؛ امين، همانجاها؛ حرزالدين، ج ۱، ص ۳۱۰؛ آل محبوبه، ج ۲، ص ۲۹۱ـ۲۹۲؛ انصارى، ص ۲۱۷، ۲۳۱، ۲۵۹، ۲۷۰، ۲۷۸، ۲۹۰ـ۲۹۱). راضى پس از درگذشت شيخ مرتضى انصارى* در ۱۲۸۱ به مرجعيت رسيد و بسيارى از شيعيان عرب زبان و شمارى از ايرانيان مقلّد او شدند (آقابزرگ طهرانى، طبقات: الكرام، قسم ۲، ص ۵۲۹)؛ هرچند نقل شده كه او در زمان حيات شيخ انصارى نيز در برخى نواحى عراق مقلدانى داشته است (← حرزالدين، ج ۱، ص ۳۰۹). در ۱۲۸۷ كه ناصرالدين شاه قاجار براى زيارت مرقد امام على عليه السلام به نجف رفت، راضى مانند بسيارى  از عالمان به استقبال و سپس به ديدن وى رفت (ناصرالدين قاجار، ص ۱۲۴، ۱۳۰). به گزارش منابع، ناصرالدين شاه  ضمن احترام به راضى، از او خواست تا به ايران بيايد ولى  او نپذيرفت (← آقابزرگ طهرانى، همانجا؛ حرزالدين،  ج ۱، ص ۳۱۱؛ آل محبوبه، ج ۲، ص ۲۹۰). بنابر گزارش اعتمادالسلطنه (ص ۱۹۶)، راضى يك بار براى زيارت مرقد امام رضا عليه السلام به ايران آمد و در تهران مردم از او استقبال چشمگيرى كردند.

راضى در ۱۲۹۰ در نجف درگذشت و روبه روى مقبره شيخ جعفر كاشف الغطاء در محله عماره به خاك سپرده شد. شاعرانى چون جواد شَبيبى در مرگ وى مرثيه سرودند. در ۱۳۲۳، مقبره راضى تعمير و قبه اى براى آن ساخته شد (صدر، همانجا؛ آقابزرگ طهرانى، طبقات: الكرام، قسم ۲، ص ۵۳۰؛ امين، ج ۶، ص ۴۴۵). راضى در فقه و اصول مقام والايى داشت و از برترين مجتهدان عصر خود به شمار مى رفت؛ چنان كه او را با القابى چون، خاتمة الفقهاء الجعفريين و فقيه العِراق ستوده اند. شيخ مرتضى انصارى فقاهت او را تأييد كرده و در دروس خود گاهى به نقل و نقد آراى وى مى پرداخته است. از ويژگيهاى علمى راضى حضور ذهن در مسائل فقهى، تسلط بر اصول و قواعد فقهى و نيز تطبيق فروع بر اين اصول و قواعد بوده است. او را در فقه هم مسلك شيخ جعفر كاشف الغطاء شمرده اند (← صدر، همانجا؛ امين، ج ۶، ص ۴۴۵ـ۴۴۶؛ قمى، ج ۱، ص ۳۱۱؛ حرزالدين، ج ۱، ص ۳۰۸، ۳۱۰ـ۳۱۱). نقل شده كه راضى در جوانى اثر يا آثارى مهم در فقه تأليف كرده بوده، ولى اين آثار بعدها به سرقت رفته يا مفقود شده است (← آقابزرگ طهرانى، الذريعة، ج ۱۳، ص ۲۳۷؛ حرزالدين، ج ۱، ص ۳۰۸). او از آن پس به سبب اشتغال فراوان موفق به تأليف نشد، جز حاشيه اى فتوايى بر رساله عمليه صاحب جواهر يعنى نجاة العباد فى يوم المعاد كه آن را براى استفاده مقلدان خود نگاشت (آقابزرگ طهرانى، الذريعة، ج ۶، ص ۲۲۷؛  امين، ج ۶، ص ۴۴۶؛ امينى، ج ۲، ص ۵۸۹). آل محبوبه  (ج ۲، ص ۲۹۲) علاوه بر اين حاشيه، رساله ديگرى را نيز بدون ذكر عنوان از او دانسته و آقابزرگ طهرانى (الذريعة، ج ۱، ص ۱۹۲) هم از اجازه اى ياد كرده كه راضى براى على بن عبداللّه عليارى تبريزى نوشته است (براى اجازه هاى ديگر او ← غروى، ج ۱، ص ۵۶۷). بزرگ ترين و مشهورترين فرزند راضى، عبدالحسن نام داشت كه از عالمان مشهور و بانفوذ حوزه نجف بود. او در ۱۲۶۰ به دنيا آمد. فقه را نزد پدرش و محمدحسين كاظمى، محمدرضابن موسى كاشف الغطاء، سيدعلى بحرالعلوم و ميرزاحبيب اللّه رشتى* فراگرفت. عبدالحسن در برخى مناطق عراق مقلدانى داشت. او در ۱۳۲۸ در نجف درگذشت و در مقبره پدرش به خاك سپرده شد. شمار زيادى از شاعران عرب براى او مرثيه سرودند. او را فردى زيرك، مدبّر، برخوردار از اخلاقى نيك و اهل خير دانسته اند (← صدر، ج ۳، ص ۵۳ـ۵۴؛ آقابزرگ طهرانى، طبقات: نقباء، قسم ۳، ص ۱۰۲۶؛ امين، ج ۷، ص ۴۳۵؛ آل محبوبه، ج ۲، ص ۲۹۴ـ۲۹۵؛ براى برخى از اين مرثيه ها ← آل محبوبه، ج ۲، ص ۲۹۵ـ۲۹۷؛ نيز براى ساير فرزندان راضى ← حرزالدين، ج ۱، ص ۳۱۲ـ۳۱۳؛ آل محبوبه، ج ۲، ص ۲۹۲). مشهورترين فرزند عبدالحسن، جعفر (متولد ۱۲۸۱) بود  كه در فقه و اصول از شاگردان محمد طه نجف، حاج آقارضا همدانى* و آخوند ملامحمدكاظم خراسانى بود. جعفر را  به كثرت عبادت، تواضع و شهرت گريزى ستوده اند. شرح استدلالى شرايع الاسلام موسوم به المبانى الجعفرية و رساله عمليه (چاپ شده) از آثار اوست. وى در ۱۳۴۴ درگذشت  و در جوار پدر و جدّش به خاك سپرده شد (آقابزرگ طهرانى، الذريعة، ج ۱۵، ص ۱۸۴، ج ۱۶، ص ۲۸۴، ج ۱۹، ص ۴۵ـ  ۴۶؛ امين، ج ۴، ص ۱۱۴؛ آل محبوبه، ج ۲، ص ۲۸۶ـ۲۸۸). برخى ديگر از نوادگان راضى چون عبدالرضابن مهدى بن  راضى، محمدطاهربن عبداللّه بن راضى، جعفربن عبدالصاحب بن راضى و محمدبن عبداللّه بن راضى نيز از فضلاى حوزه  علميه نجف بودند (← آل محبوبه، ج ۲، ص ۲۸۹، ۲۹۷ـ۳۰۰، ۳۰۳ـ۳۰۵).

منابع : محمدمحسن آقابزرگ طهرانى، الذريعة الى تصانيف الشيعة، چاپ على نقى منزوى و احمد منزوى، بيروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛ همو، طبقات اعلام الشيعة: الكرام البررة، قسم ۱ـ۲، مشهد ۱۴۰۴؛ همان: نقباء البشر فى القرن الرابع عشر، قسم ۱ـ۴، مشهد ۱۴۰۴؛ جعفربن  باقر آل محبوبه، ماضى النجف و حاضرها، بيروت ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶؛ محمدحسن بن على اعتمادالسلطنه، المآثر و الآثار، در چهل سال تاريخ ايران، چاپ ايرج افشار، ج ۱، تهران: اساطير، ۱۳۶۳ش؛ امين؛ محمدهادى امينى، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف خلال الف عام، ]نجف[ ۱۴۱۳/۱۹۹۲؛ مرتضى انصارى، زندگانى و شخصيت شيخ انصارى قدس سره، قم ۱۳۷۳ش؛ محمد حرزالدين، معارف الرجال فى تراجم العلماء و الادباء، قم ۱۴۰۵؛ حسن صدر، تكملة امل الآمل، چاپ حسين على محفوظ، عبدالكريم دباغ و عدنان دباغ، بيروت ۱۴۲۹/۲۰۰۸؛ محمد غروى، مع علماء النجف الاشرف، بيروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹؛ عباس قمى، الفوائد الرضوية فى احوال علماء المذهب الجعفرية، چاپ ناصر باقرى بيدهندى، ج ۱، قم ۱۳۸۷ش؛  ناصرالدين قاجار، شاه ايران، سفرنامه عتبات: سال ۱۲۸۷ قمرى، چاپ ايرج افشار، تهران ۱۳۶۳ش.

/ شهرام صحرائى /

 

 

نظر شما
مولفان
گروه
فقه وحقوق ,
رده موضوعی
جلد 19
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده