بیعت‌ عقبه‌ (یا بیعة‌العقبة‌)

معرف

‌ دو بیعت‌ مردم‌ یثرب‌ با رسول‌ خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم‌

متن

بیعت عقبه (یا بیعة العقبة )، نام دو بیعت مردم یثرب با رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلم . عقبه به معنای گریوه یا گردنه ، راهی است که از آن به بالای کوه می روند. محل وقوع دو بیعت ، گریوه ای است میان منی و مکه ، نزدیک منی و پس از واقصه که در آنجا آبی از آنِ بنی عکرمه وجود داشته است . فاصلة آن با مکه حدود پنج کیلومتر است (یاقوت حموی ، ج ۳، ص ۶۹۲ـ۶۹۳).چون ابوطالب و خدیجه (در سال دهم بعثت ) از دنیا رفتند، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از یک سو کسی را که از او حمایت کند نداشت و از سوی دیگر سختگیری مشرکان بر او بیشتر شده بود (طبری ، ج ۲، ص ۳۴۳ـ۳۴۴؛ ابن هشام ، ج ۱، ص ۲۸۰؛ حسن ابراهیم حسن ، ج ۱، ص ۹۱). در سال یازدهم بعثت ، آن حضرت با شش تن از مردم یثرب (مدینه ) روبرو شد. محل این ملاقات را بعضی نزدیک آن عقبه (یاقوت حموی ، ج ۳، ص ۶۹۳؛ طبری ، ج ۲، ص ۳۵۳؛ حسن ابراهیم حسن ، ج ۱، ص ۹۴؛ ابن سعد، ج ۱، ص ۲۱۸؛ ابن هشام ، ج ۱، ص ۲۸۹؛ بلاذری ، ج ۱، ص ۲۷۵) و بعضی در منی نوشته اند (ابن سعد، همانجا). این شش تن از قبیلة خزرج بودند (قس یاقوت حموی ، همانجا). رسول خدا از هویّت آنان سؤال کرد و آنها خود را از مردم خزرج معرفی کردند؛ پیامبر پرسید که شما از هم پیمانان و دوستان یهودید و پاسخ مثبت شنید. سپس با ایشان به گفتگو نشست ، اسلام را بر آنان عرضه داشت و برایشان قرآن خواند. اطلاعات پراکنده ای که مردم یثرب از یهودیان دربارة ظهور پیامبری در مکّه به دست آورده بودند موجب توجه آنان به حضرت محمّد شد و این امید را ایجاد کرد که با حضور ایشان در یثرب بتوانند از ادامة دشمنی و جنگ بین دو قبیلة اوس و خزرج پیشگیری کنند (دربارة جنگ بین دو قبیله رجوع کنید به بُعاث * ). اینان چون به مدینه بازگشتند، داستان ظهور پیغمبر را با مردم گفتند.در سال دوازدهم بعثت ، در موسم حجّ، دوازده تن از هفت خانواده از دو قبیلة اوس و خزرج در عقبه با پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم دیدار کردند، اسلام آوردند و با رسول خدا بیعت نمودند. مضمون بیعت این بود که در پرستش خدا شریکی برای او نگیرند، دزدی و زنا نکنند، فرزندان خود را نکشند، بهتان نزنند و رسول خدا را در آنچه به خیر و صلاح است نافرمانی نکنند. اگر بدین بیعت وفا کردند، بهشت از آن آنان خواهد بود و اگر خلاف نمودند، با خداست که آنان را ببخشد یا عذاب کند. این بیعت را بیعة النساء گفته اند (حسن ابراهیم حسن ، ج ۱، ص ۹۴ـ ۹۵؛ بلاذری ، ج ۱، ص ۲۷۵ـ۲۷۶؛ ابن هشام ، ج ۱، ص ۲۸۹ـ۲۹۱،۲۹۳؛ ابن سعد، ج ۱، ص ۲۲۰؛ طبری ، ج ۲، ص ۳۵۳ـ ۳۵۷). به قولی ، ازینرو آن را بیعة النساء نامیدند که عفراء، دختر عبیدبن ثعلبه ، جزو بیعت کنندگان بود و او اولین زنی بود که با پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم بیعت کرد (حسن ابراهیم حسن ، ج ۱، ص ۹۵). ولی ظاهراً این وجه تسمیه بی اساس است ؛ زیرا در آن جمع زنی حاضر نبوده است و چون مضمون بیعت آنان این بود که پیغمبر را مانند یکی از افراد خانوادة خود بدانند آن را بیعة النساء نامیدند. آنچه درست تر به نظر می رسد آن است که چون قرار بود بین مسلمانان و کفّار جنگی صورت نگیرد و جنگ از شئون مردان است ، آن را بیعة النّساء نامیدند (سهیلی ، ج ۴، ص ۷۰). پس از این بیعت بود که رسول خدا مُصعب ، پسر عُمیر، را همراه آنان فرستاد تا قرآن تعلیم شان دهد (طبری ، ج ۲، ص ۳۵۷؛ ابن سعد، همانجا؛ ابن هشام ، ج ۱، ص ۲۹۳؛ بلاذری ، ج ۱، ص ۲۷۶؛ حسن ابراهیم حسن ، همانجا).بعض مورخان فرستادن مصعب را بعد از بیعت دوم نوشته اند (بلاذری ، ج ۱، ص ۲۷۷). در موسم حجّ سال سیزدهم بعثت ، هفتاد مرد یا هفتاد و دو مرد و دو زن در عقبه فراهم آمدند، و از آن سو عباس ، عموی پیغمبر، نیز با رسول خدا حاضر شد. عباس حاضران را گفت : محمد از ماست و تا آنجا که توانسته ایم از او حمایت کرده ایم . اکنون او می خواهد نزد شما بیاید. اگر توان حمایت او را دارید، چه بهتر، وگرنه او را نزد ما رها کنید. گفتند: با او بیعت ] و عهد [ می کنیم که با هر که جنگ کند، بجنگیم و با هر که آشتی کند، در آشتی باشیم . ازینرو این بیعت ، بیعة الحرب نام گرفت . پس از این بیعت بود که رسول خدا دوازده تن از آنان را انتخاب و نقیب مردمشان کرد (حسن ابراهیم حسن ، ج ۱، ص ۹۶ـ ۹۸؛ بلاذری ، ج ۱، ص ۲۷۷ـ ۲۷۸؛ ابن سعد، ج ۱، ص ۲۲۱ـ۲۲۲؛ طبری ، ج ۲، ص ۳۶۲ـ۳۶۳؛ ابن هشام ، ج ۱، ص ۳۰۰ـ۳۰۱). این بیعت ، مقدمة هجرت حضرت محمد به یثرب شد.

منابع : ابن سعد، الطبقات الکبری ، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵؛ ابن هشام ، السیرة النبویة ، چاپ سهیل زکار، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲؛ احمدبن یحیی بلاذری ، کتاب جمل من انساب الاشراف ، چاپ سهیل زکار و ریاض زرکلی ، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۶؛ حسن ابراهیم حسن ، تاریخ الاسلام : السیاسی والدینی والثقافی والاجتماعی ، ج ۱، قاهره ۱۹۶۴، چاپ افست بیروت ] بی تا. [ ؛ عبدالرحمان بن عبدالله سهیلی ، الروض الانف فی شرح السیرة النبویة لابن هشام ، چاپ عبدالرحمان وکیل ، قاهره ۱۳۸۹/۱۹۶۹؛ محمدبن جریر طبری ، تاریخ الطبری ، تاریخ الامم والملوک ، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم ، بیروت ] ۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷ [ ؛ یاقوت حموی ، معجم البلدان ، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.

/سید جعفر شهیدی/

نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 5
تاریخ
وضعیت چاپ
  • چاپ نشده