بیتالمقدَّس (بَیْتالمَقْدِس)، نخستین قبله و سومین شهر مقدس مسلمانان (پس از مکه و مدینه)، نیز شهریمقدس برای یهودیان و مسیحیان. بیتالمقدس در نزدیکی مرکز فلسطین در حدود 24 کیلومتری غرب بحرالمیت و 56 کیلومتری شرق دریای مدیترانه، در آبپخشان بین جلگة مدیترانه و درة رود اردن قرار گرفته است و شهری کوهستانی است که 500 ، 2 پا از دریای مدیترانه و 800 ، 3 پا از بحرالمیت بالاتر قرار دارد. آب و هوای شهر، نیمه حارهای (گرمسیری)، نیمهخشک، همراه با تابستانهای گرم و خشک و زمستانهای سرد و بارانی است ( بریتانیکا ، ذیل "Jerusalem" ؛ فاروق محمد عزالدین، ص42ـ43، 51 ـ53).قدیمترین نام که بر این شهر اطلاق شده، «أوروشالم»، نزد کنعانیها به معنای خدای آرامش و صلح، بوده است. در کتیبههای مصری تل العمارنه * (کنار نهر نیل در شمال شهر اسیوط) متعلق به قرن نوزدهم و هجدهم پیش از میلاد، از این شهر به نام «روشالیموم» یاد شده است. در تورات واژة اورشلیم که به عبری «یروشالایم » تلفظ میشود، بارها آمده است و از حیث ریشهشناسی، گفتهاند که به طور مستقیم از نام کنعانی آن یعنی «اوروشالم» گرفته شده است. در تورات با نامها و مضامین زیر از این شهر یاد شده است: سالیم (سفر پیدایش، باب 14:18)، شالیم (کتاب مزامیر، مزمور 76:2)، یَبوسی (صحیفة یوشع، باب 18:28)، یَبُوس (سفرداوران، باب 19:10ـ11)، شهر یهودا (کتاب دوم تواریخ ایام، باب 28:25)، شهر خدا (کتاب مزامیر، مزمور 46:4)، قریة پادشاه عظیم (کتاب مزامیر، مزمور 48:2) و شهر مقدس (کتاب نَحَیِما، باب 11:19). شهر یبوس در کتب مصری هیروگلیفی نیز با عناوین «یابثی» و «یابتی» آمده، که در واقع برگردان واژة یبوس است ( الموسوعة الفلسطینیة ، ج 3، ص 510). در آثار راجع به تاریخ نخستین سدههای اسلامی، نام این شهر به صورت «ایلیاء مدینة بیتالمقدس» آمده است. ایلیاء، اشاره به نام هادریانوس اول، امپراتور روم، است که بر شهر ویران شدة اورشلیم، شهری رومی بنا کرد و نام آیلیا کاپیتولینا را بر آن نهاد (همان، ج3، ص 511؛ طیباوی، ص 8 ـ9؛ د. اسلام ، چاپ دوم، ج 5، ذیل «قدس»، ص322ـ323).القدس همان کلمة آرامی قدشه است که در اصطلاح قرته د ـ قدشه (مثلاً اشعیای نبی، 48:2)، معنای «شهر قدس»، و نه «شهر مقدس»، از آن مستفاد میشده است ( د. اسلام ، چاپ دوم، ج 5، ذیل «قدس»، ص323).نام بیتالمقدس در قرآن کریم نیامده است، لیکن مفسّران «المسجد الاقصی» در آیة نخست سورة اسراء را به «مسجد بیتالمقدس» تعبیر کردهاند. به نظر آنان، این آیه به سیر شبانة پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم از مکه به بیتالمقدس و معراج اشاره دارد (طبری؛ طبرسی؛ سیوطی، ذیل اسراء:1). در آیات مربوط به تغییر قبله (بقره:142ـ150) نیز تلویحاً از بیتالمقدس یاد شده است. آن گونه که از مرویّات برخی مفسران دورة نخست بر میآید، پیامبر در ماههای نخست هجرت به مدینه رو به بیتالمقدس ـ قبلة یهودیان ـ نماز میگزارد و پس از آن، خداوند مسجدالحرام را قبلة ویژة مسلمانان قرار داد و راه طعنة برخی یهودیان مدینه را بست (طبری؛ طبرسی؛ سیوطی، ذیل بقره: 142ـ150). عموم مفسران در تفسیر این آیات، روایات مربوط به تغییر قبله از بیتالمقدس به مسجدالحرام را معتبر دانستهاند. بجز این دو موضع اصلی، مفسران نخستین، برخی از دیگر آیات قرآن را نیز به بیتالمقدس مربوط دانستهاند (از جمله بقره: 58، 114ـ 115؛ مائده: 21؛ ق: 41؛ نیز رجوع کنید به طبری؛ طبرسی؛ سیوطی، ذیل همان آیات).تاریخ نخستین بیتالمقدس به بیش از چهار هزار سال قبل باز میگردد. ساکنان اصلی این شهر از نخستین قبایل عرب شبه جزیرة عربستان بودند که بعدها به کنعانیان شهرت یافتند. بیتالمقدس در حدود هزار پیش از میلاد مرکز حکومت بنیاسرائیل شد ( الموسوعة الفلسطینیة ، ج3، ص510 ـ511؛ برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به بنیاسرائیل * ، بخش «بنی اسرائیل در مطالعات تاریخی و باستانشناسی»). پس از غلبة کوروش بربابلیان در 538 پیش از میلاد، بیتالمقدس زیر سیطرة امپراتوری ایران درآمد که این سیطره تا 332 پیش از میلاد ادامه یافت. در این سال اسکندر مقدونی با شکست امپراتوری ایران این شهر را فتح کرد. پس از اسکندر، بیتالمقدس متناوباً زیر سیطرة بطالسة مصر و پادشاهان سلوکی قرار داشت. ساکنان آن، در دورة استیلای امپراتوری سلوکی، از فرهنگ یونانی تأثیرزیادی پذیرفتند (همان، ج 3، ص 511؛ بروک ، ص 13؛ معین احمدمحمود، ص 44).آنتیوخوس چهارم، برای تضعیف یهودیت، در هیکل سلیمان مذبحی برای قربانیهای بتهای یونانیان برپا کرد. پیامد این وضع، شورش دامنهدار یهودیان بر سلوکیان، به رهبری «یهودای مکابی»، بود. سرانجام، اورشلیم در 135 پیش از میلاد به استقلال دست یافت و تا 76 پیش از میلاد مستقل ماند. توسعهطلبی مکابیان و چشمداشت آنها به اردن، موجب جنگ با اعراب نبطی شد. پس از مدتی مکابیان خود گرفتار درگیریهای داخلی شدند. ازینرو یوحنا هیرکانوس دوم از حارث، سلطان نبطیان، خواست که برای سرکوب برادرش به وی کمک کند. حارث نیز مدتی اورشلیم را محاصره کرد (زعیتر، ص65ـ66؛ معین احمدمحمود، ص45ـ46). نخستین دورة استیلای رومیان با هجوم پومپیوس، سردار رومی، در 63 پیش از میلاد آغازشد و تا 37 پیش از میلاد که مصادف با پادشاهی هرود (هرودس/ هیردوس) بود، ادامه یافت. در این دوره بیتالمقدس، گرفتار جنگ و ویرانی شد، اما با روی کارآمدن هرود شکوه و آبادانی از دست رفتة خود را بازیافت.طی 33 سال حکومت او، بیتالمقدس گسترش یافت و آثار و ابنیة فراوانی در آن بنا شد و به صورت یکی از زیباترین پایتختهای آن روزگار درآمد (حمیدی، ص 142، 145ـ146؛ بروک، ص 14؛ معین احمدمحمود، ص 47، 148). پس از مرگ هرود، بیتالمقدس معرکة جنگهای گستردهای شد. در66 میلادی، ظلم کارگزاران رومی، آتش جنگهای تمام عیار را در این شهر برانگیخت. در حدود 70 میلادی، تیتوس،پسر امپراتور وِسپاسیانوس، شهر را به محاصره درآورد و سرانجام در هجومی سخت، شهر و معبد را بکلی ویران کرد (بروک، ص14ـ 15). در 130 میلادی هادریانوس، امپراتور روم، پس از بازسازی اورشلیم آن را مستعمرة روم ساخت و به احترام خاندان هادریانوس و خدایان کاپیتولین، آیلیا کاپیتولینا نامید. پس از سرکوب شورش برکوخبا که از 132 تا 135 میلادی اورشلیم را در دست داشت، هادریانوس، یهودیان را به اجبار از اورشلیم به نواحی شمالی، چون جولان و الجلیل، گسیل داشت (معین احمدمحمود، ص 50 ـ 51؛ بروک، ص 15). در 312 میلادی با گرایش امپراتور قسطنطین (حک : 306ـ337 میلادی) به دین مسیح، کلیساهای متعددی در بیتالمقدس بنا شد و یهودیان از آنجا پراکندهشدند (معین احمدمحمود، ص 52 ـ54؛ حمیدی، ص 167ـ 168). در 614 میلادی سپاهیان ایران، به فرمان خسرو دوم (حک : 590 ـ 628 میلادی) به اورشلیم حمله بردند و شهر را تصرف کردند. یهودیان که سپاه ایران را در فتح اورشلیم یاری داده بودند، دوباره در شهر اسکان یافتند. در 629میلادی، امپراتور هرقل (هراکلیوس) شهر را مجدداً به تصرف درآورد (بروک، ص16؛ معین احمدمحمود، ص 54 ـ 55؛ حمیدی، ص 173).منابع: علاوه بر قرآن و کتاب مقدس. عهد عتیق؛ جعفر حمیدی، تاریخ اورشلیم ( بیت المقدس )، تهران 1364ش؛ اکرم زعیتر، سرگذشت فلسطین، یا، کارنامة سیاه استعمار ، ترجمة اکبر هاشمی رفسنجانی، قم ] تاریخ مقدمه 1383 [ ؛ عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، الدّر المنثور فی التفسیر بالمأثور ، قم 1404؛ حسنبن فضل طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، چاپ هاشم رسولی محلاتی و فضلالله یزدی طباطبائی، بیروت 1408/1988؛ محمدبن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن ، بیروت ] بیتا. [ ؛ عبداللطیف طیباوی، القدس الشریف فی تاریخ العرب و الاسلام ، دمشق 1400/1980؛ فاروق محمد عزالدین، القدس تاریخیّاً و جغرافیّاً ، مکتبة الانجلوالمهمریة، 1981؛ معین احمدمحمود، تاریخ مدینة القدس ، بیروت 1979؛ الموسوعة الفلسطینیة ، دمشق 1984؛Steven Brooke, Views of Jerusalem and the holy Land , New York 1998; EI 2 , s.v. "Al-K ¤uds" (by S. O. Goitein); The New Encyclopaedia Britannica , Chicago 1985, Micropaedia, s.v. "Jerusalem".تاریخ دورة اسلامی . تاریخ اسلامی بیتالمقدس مشخصاً به سه دوره تقسیم میشود: در دورة نخست (13ـ 648) بر سر مالکیت این شهر میان مسلمانان و مسیحیان و نیز امیران و گروههای مختلف مسلمان کشمکش وجود داشت. نقطة اوج این کشمکش، بروز جنگهای صلیبی بود. این دوره با ویرانگریها در نیمة نخست قرن هفتم، بهپایان میرسد. دورة بعد (648 ـ1250) نسبتاً بیحادثه گذشت. در این دوره بیتالمقدس تبعیدگاه امرا تلقی میشد و اغلب گرفتار فتنة «فلاحین» یا بدویان آشوبگر بود. با اینهمه، از آنجا که این شهر با سیاستهای مذهبی ممالیک و عثمانیها هماهنگی داشت، جنبة مذهبی و تقدس آن قوت یافت (بناهای به جایمانده از این دوره این امر را نمایان میسازد). تاریخ معاصر بیتالمقدس با فتح آن بهدست ابراهیم پاشا در 1247 آغاز میشود.دورة نخست .1) فتح بیتالمقدس. پس از نبرد تعیینکنندة یرموک * (رجب 15/ اوت 636)، مسلمانان بیتالمقدس را در 16ـ17/ 638 فتح کردند. کارتسلیم شهر را خالدبن ثابت الفهمی، از رؤسای قبایل، با قید این شرط ترتیب داد که اراضی مفتوحه به مسلمانان تعلق یابد، اما مادام که سکنة اورشلیم جزیة مقرر را بپردازند مسلمانان در امور آن مداخله نکنند (بلاذری، ص 139، سطر 4ـ9). نخستین مسلمانانی که در بیتالمقدس اسکان یافتند، کسانی از مردم مدینه همچون اوس، برادرزادة حَسّانبن ثابت، شاعر خاص پیامبراکرم، بودند (ابنسعد، ج 7، قسم2، ص 124). از صحابة مشهور در میان این عده باید از عُبادةبن صامت، نخستین قاضی مسلمان بیتالمقدس، نام برد (ذهبی، ص19).مقدسی (ص171، س12) و دیگران گفتهاند که خلیفه عثمان، عواید باغهای سلوام (شیلوه) را به فقرایشهر اختصاص داد. باوجود اینکه نظم جامعة مسیحیان این شهر با فتح بیتالمقدس به دست مسلمانان دستخوش دگرگونی شد، بیتالمقدس هویت مسیحی خود را تا حدودی حفظ کرد.2) دورة امویان (19ـ132). در حدود سال 19 معاویةبن ابیسفیان به فرماندهی سپاه اسلام در فلسطین و شام منصوب شد. او مدت چهلسال، نخست بهعنوان والی، سپس بهعنوان خلیفه، بر این سرزمین حکم راند. در دورة حکومت او بیتالمقدس صحنة دو رویداد مهم بود؛ در 38 معاویه و عمروبن عاص در این شهر برای جنگ با حضرت علی علیهالسلام همپیمان شدند. آن دو بر همکاری و معاونت یکدیگر پیمان بستند و توافق شد تا پس از فتح مصر امارت آنجا از سوی معاویه به عمروعاص واگذار شود و عمرو تمام تلاش خود را برای رسیدن معاویه به خلافت به کار بندد (ابنسعد، ج 4، قسم2، ص 2، سطر 22 به بعد). در صفر ـ ربیعالاول سال 40، معاویه در بیتالمقدس از مسلمانان بیعت گرفت. او در همینایام در جُلْجُتا، جَتْسْیمانی، و قبر مریم عذرا نماز گزارد (نولدکه ، ص 95). طرح بنای قبةالصخره نیز در خلال حکومت طولانی معاویه تهیه شد ( رجوع کنید به ادامة مقاله، آثار و بناهای تاریخی).3) دورة عباسیان (132ـ 358). این شهر در پایان دوران حکومت بنیامیه، سخت پرآشوب بود. عباسیان در آغاز به هویت مذهبی و مقدس این شهر عنایت خاصی داشتند. این امر از نخستین سفر خلیفه منصور به بیتالمقدس، بلافاصله پس از بازگشت از سفر حج به بغداد در 140 و مجدداً در 154، بخوبی هویداست (طبری، سلسلة سوم، ص 129، 372). فرزند وی مهدی نیز از این شهر دیدار کرد و درآنجا نمازگزارد (طبری، سلسلة سوم، ص 500). منابع معتبر مؤید مهاجرت گستردة شمار قابلملاحظهای از مسلمانان ایران به این شهر است.فرقة مذهبی کرامیه، که ابتدا در حوالی میانة قرن سوم درشهر بیتالمقدس اسکان یافته بودند، خانقاههایی برایاعضای خود تأسیس کردند. در عهد مأمون (198ـ 218) بیتالمقدس دچار قحطی شد و مسلمانان از آن کوچیدند.حادثة مهمتر، شورش عظیم «فلاحین» در اواخر حکومت معتصم (218ـ 227) بود. این شورش به رهبری ابوحرب المُبَرْقَع، بزودی در سراسر شام گسترش یافت. هنگامی که او وارد بیتالمقدس شد، همة مردم شهر از مسلمان و مسیحی و یهودی از شهر گریختند و تمام عبادتگاهها غارت شد. سرانجام، المبرقع در مقابل سپاه معتصم شکست خورد (ابن اثیر، ج6، ص371ـ372؛ سایروس ، ج 2، ص 541). فقدان حکومت مرکزی قدرتمند در قرن سوم و احیاناً شرایط دیگری، نظیر تجاوزات روم شرقی به سرزمینهای اسلامی، سبب بروز اختلاف میان مجامع مذهبی شد.4) دورة فاطمیان، ترکمانان و سلجوقیان (358ـ492). اندکی پس از فتح مصر به دست فاطمیان، فلسطین و بیتالمقدس نیز تحت سلطة آنها درآمد. فلسطین پیوسته مورد هجوم قرمطیان و صحرانشینان بود که ابتدا متحداًو پس از چندصباحی (از 363) جداگانه به این سرزمین حمله کردند. این حملات بویژه در فاصلة سالهای 411 تا 421 ویرانگر بود (ابناثیر، ج 10، ص 308، س 17؛ مان ، ج 2، ص 181، س22). از حدود اواسط قرن پنجم، بیتالمقدس بتدریج بهعنوان شهر اصلی جانشین رمله شد ( رجوع کنید به انطاکی،ج 2، ص 201). در ثلث پایانی قرن پنجم، به جای رمله، بیتالمقدس کانون رویدادهای نظامی بود. فاطمیان که ازقحطی و طاعون و هرج و مرج در مصر به تنگ آمده بودند برای سرکوب صحرانشینان یاغی و متمرد و دستاندازیهای سلاجقه در فلسطین، از اَتسِزبن اُوَق، فرمانده ترکمن، استمداد جستند؛ اما اتسز خود به دشمنی با فاطمیان برخاست و در463 بیتالمقدس را پس از محاصرهای طولانی به تصرف درآورد و به مصر نیز حمله برد. سرانجام در 470 به دست تُتُش، برادر ملکشاه سلجوقی، مغلوب شد و بیتالمقدسبه قلمرو سلاجقه منضم گردید (یافعی، ج 3، ص 139).در شعبان 491، هنگامی که صلیبیان در راه بیتالمقدس بودند، الافضل، نایبالحکومة فاطمی مصر، شهر را محاصره و تصرف کرد (ابنمیسر، ص 38؛ ابنخلدون، ج 5، ص 184). غفلت مسلمانان از اهمیت تهدید صلیبیان را میتوان از این امر دریافت که در این ایام یکی دیگر از سلاجقه، رضوان پسر تتش، از دمشق به راه افتاده بود تا بیتالمقدس را از فاطمیان بگیرد. اما او هرگز توان مقابله با سپاه الافضل را نداشت، لذا نایبالحکومة فاطمی به مصر بازگشت و تنها دستة کوچکی از نیروهای خود را در بیتالمقدس به محافظت گماشت.اشارات متعدد در آثار نویسندگان مسلمان، تصوری نسبتاً واقعی از زندگی در بیتالمقدس پیش از تصرف صلیبیان به دست میدهد. به گفتة مجیرالدین حنبلی (ص 263ـ 265) مذهب غالب مردم شهر در قرن چهارم ـ پنجم حتی قبل از هجوم صلیبیان، شافعی با رشحاتی از مذهب حنبلی بود که ابوالفرج شیرازی بدان سامان برده بود. این وضع در دورههای بعد نیز در شهر مشاهده شده است. بارزترین مشخصة زندگی در بیتالمقدس حضور زائران از تمام نقاط جهان در این شهر بود. روح این شهر در اواخر قرن چهارم به نحو چشمگیری با قرن پنجم متفاوت بود. قرن چهارم با سه شخصیت برجستة ایرانیتبار مشخص میشد: مقدسی، سیاح بزرگ و یکی از والاترین شخصیتهایی که تمدن اسلامی پرورده است؛ مطهربن طاهر، پژوهندهای تیزبین و بیغرض در زمینة ادیان، که آثار خود را در شهر بُست، در شرق ایران، به رشتة تحریر درآورد؛ و بالاخره ابوسلیمان محمدبنمعشر قدسی بستی که، به گفتة ابوسلیمان منطقی، نویسندة رسائل اخوانالصفا بوده است.اما در قرن پنجم، معارف مختلف اسلامی، با اقبال هرچه بیشتر روبرو شد. یکی از نمایندگان تمام عیار این عصر ابوالفضلبن طاهر قَیسرانی بود که در زمینة زبان عربی، حدیث و بویژه عرفان فعالیت فراوان داشت. مُشرّفبن مُرَجّا، نویسندة فضائل القدس ، نیز در همین قرن زندگی میکرد. برجستهترین عالم بیتالمقدس، ابوالفتح نصربن ابراهیم، شیخ شافعیان شام بود که در اواخر این دوره شهر را به قصد صور ترک کرد (یافعی، ج3، ص152ـ153). این شهر بهعنوان محل تبعید یا تحصن کسانی نیز که عقاید و شیوة زندگانی نامتعارفی داشتند مورد توجه بود. چنین توجهی از اوایل عهد بنیامیه آغاز شده بود (طبری، سلسلة اول، ص 1920، س 10؛ ابنسعد، ج 7، قسم2، ص 156ـ157).5) دورة صلیبیان و ایوبیان. صلیبیان در 12 شعبان 492/6 ژوئن 1099، بیتالمقدس را محاصره کردند و در 23 رمضان/ 15 ژوئیة همان سال، بهتصرف خود درآوردند. قتلعام مسلمانان و یهودیان ناشی از ملاحظات دینی و نظامی بود. بیتالمقدس پس از این هجوم، بهصورت شهری مسیحی درآمد که در آن نه آیینهای اسلام و یهودیت مجاز بود و نه غیرمسیحیان حق اقامت داشتند. مساجد به کلیسا تبدیل شد، یا به عنوان اماکن غیردینی مورد استفاده قرار گرفت. مملکت نوپای مسیحی، مملکت اورشلیم یا «رگنوم هیروسالم » نامیده شد و بیتالمقدس (اورشلیم) به عنوان مرکز این مملکت، و در مقام یک مکان مقدس مسیحی، رو به رونق نهاد. در کمتر از یک دهه پس از آنکه صلیبیان این شهر را تسخیر کردند، زندگی برای سکنة غیرمسیحی به حالت عادی درآمد. ورود به این شهرهمچنان برای مسلمانان و یهودیان ممنوع بود، اما آنان بمرور اجازه یافتند که برای تجارت و زیارت وارد شهر شوند (ابن منقذ، ص 134ـ 135). صلاحالدین ایوبی پس از پیروزی قاطع بر صلیبیان در حِطّین (ربیعالثانی 583/ ژوئیة 1187) به طرف بیتالمقدس پیش رفت و این شهر را به محاصرة خود درآورد. پس از مذاکرات فراوان، در رمضان 583/ نوامبر 1187، پیمانی میان او و صلیبیان منعقد شد. براساس آن، سکنة شهر اجازه یافتند که پس از پرداخت فدیه خود را آزاد سازند. تنها مسیحیان شرقی در بیتالمقدس ماندند و شهر در اندک زمانی چهرة کاملاً اسلامی بهخود گرفت. اماکن مقدس مسلمانان حیثیت پیشین خود را بازیافت. یکی از نقاط عطف تاریخ بیتالمقدس قدرت یافتن المعظم، برادرزادة صلاحالدین ایوبی، سلطان دمشق بود. او باوجود تلاش فراوان برای تزیین حرم و تأسیس مدرسة علومدینی حنفی بهنام «المعظمیه» ( رجوع کنید به ادامة مقاله، آثار و بناهای تاریخی)، به سبب ترس از تجاوزات دوبارة مسیحیان، در 616/1219 دستور داد تا تمامی شهر را بجز حریم معبد، کلیسای قیامت و قلعة نظامی، منهدم کنند. اما برادر او الکامل که حاکم مصر بود، برای آنکه از تعرض ایوبیان شام مصون باشد، در حدود 626/1229 معاهدهای با امپراتور فردریک دوم منعقد کرد و طبق آن این شهر را به مدت ده سال به او واگذاشت. به سبب منازعاتی که بعدها بین ایوبیان مصر و ایوبیان شام پیش آمد، قراردادی میان ایوبیان شام و مسیحیان منعقد شد که بهموجب آن ظاهراً مسلمانان حتی از ناحیة معبد نیز بیرون رانده میشدند و فرمانده صلیبیان امکان مییافت که بر بیتالمقدس یکسره تسلط یابد (کدر ، ج41، ص 88). سرانجام، بیتالمقدس به سلطة حکّام مصر درآمد و جز مدت کوتاهی در 647 که دوباره بهدست سلطان دمشق افتاد، تا زمانی که عثمانیها در 922ـ923 آنجا را فتح کردند، همچنان زیر سیطرة مصریان باقی ماند.دورة دوم .6) قداست بیتالمقدس در اسلام؛ «فضائل القدس». تاریخ بیتالمقدس در این دوره تا حد زیادی متأثر از منازعة طولانی صلیبیان و مسلمانان است. جایگاه بیتالمقدس در اسلام فراز و نشیبهای خاصی داشته است ] حدیث مشهور نبوی که بیتالمقدس را پس از مکه و مدینه سومین شهر مقدس اسلام معرفی میکند (ابنحنبل، ج2، ص238) موجب توجه و اقبال مردم به این شهر شد و آثاری در فضیلت این شهر به وجود آمد [ . در قرن پنجم دو کتاب در «فضائل القدس» تدوین شد. قداست بیتالمقدس از 539، در دورة عمادالدین زنگی، و در عهد صلاحالدین و در سالهای قبل و بعد از 583 به اوج خود رسید. در نیمة دوم قرن ششم و در قرون بعد، کتابهای بسیاری دربارة «فضائل القدس» در نقاط مختلف به رشتة تحریر درآمد و در دورة ممالیک، نگارش این کتابها چندین برابر شد؛ دستکم سی کتاب در باب «فضائل القدس» از این دوره بازمانده است (سیوان ، ص181).7) دورة ممالیک و عثمانیها (648ـ1247). در آغاز دورة ممالیک، بخش اعظم بیتالمقدس ویرانه و خالی از سکنه بود. پس از پیروزی ممالیک در عینجالوت در شوال 658، بیتالمقدس مشخصاً در قلمرو آنها ادغام شد و ابتدا تحت حکومت مملوک نایبالحکومة دمشق درآمد. در 778 ناحیة بیتالمقدس واحد اداری مستقلی شد که حکمران آن، با عنوان «نایب» (قائممقام سلطان)، مستقیماً در مقابل حکومت قاهره مسئول و پاسخگو بود. تاریخ این دوره عمدتاً شاهد بازسازی این شهر بوده است. در این دوره، سلاطین اماکن مقدس اصلی آنجا را تعمیر و تزیین کردند. به طور کلی این شهر را در عهد ممالیک بایستی شهر پارسایان مسلمانی دانست که از محل موقوفات و وجوه شرعی روزگار میگذرانیدهاند. بارزترین جنبة زندگی اعضای این طبقة مسلط جامعة بیتالمقدس، تحرک و پویایی آنها بوده است. این افراد غالباً، همزمان صاحب مشاغل گوناگون چون استاد یا مُعید مدارس، خطیب، قاضی، مفتی، یا سرپرست خانقاههای دراویش بودند. آنان پیوسته به قاهره و دمشق و جاهای دیگر سفر میکردند و بندرت در بیتالمقدس اقامت دائم مییافتند. دومین خصیصة این طبقه از علمای مسلمانان، امتیاز تعلق آنان به خانوادههای برجستهای بود که نظارت برسودآورترین موقوفات میان آنان تقسیم شده بود. برجستهترین خانواده در میان خانوادههای علمای مسلمان ـ تقریباً در تمامی طول حکومت ممالیک (و نیز اوایل عثمانی) ـ بنوابنجَماعه بود. بیشتر اعضای این دودمان در بیتالمقدس خطیب و قاضی بودند. خاندان مصری قَرقَشندیه نیز دارای امتیاز مقام خطیبی مسجدالاقصی بودند. مهمترین خاندان حنفی مذهب بیتالمقدس، دیریه بود که اعضای این خانواده در بیتالمقدس و سایر شهرهای فلسطین، و نیز در قاهره بهعنوان قاضی حنفی خدمت میکردند. اصل ونسب خاندان مشهور خالدی به همین خانوادة فلسطینی میرسد. ابنالهائم (متوفی412)، متخصص علمالحساب و تقسیم ارث، و کمالالدینبن ابیشریف از مراجع بزرگ فقه اسلامی (822 ـ 905) سالهای زیادی از عمر خود را در این شهر گذراندند و در همانجا وفات یافتند (عارف، ص 506 ، 508).تاریخ دقیق ورود ترکهای عثمانی به بیتالمقدس، در خلال مبارزات پیروزمندانة سلطان سلیم اول با ممالیک (922ـ923)، روشن نیست. جانشین وی، سلطان سلیمان قانونی، آثار متعددی از خود در این شهر برجای گذاشت. عوارض وضع شده بر زوار پرشمار کلیسای قیامت و مالیات سرانة مأخوذ از مسیحیان و یهودیان، از منابع مهم درآمد شهر بود. تقریباً در تمامی طول مدت استیلای ترکها بر این شهر، و تحقیقاً تا نیمة دوم قرن سیزدهم، فقدان امنیت، مانع پیشرفت و توسعة بیتالمقدس بود. حکومت عثمانی نه میتوانست و نه میخواست که امنیت شهر را از طریق اداری و نظامی تأمین و تضمین کند. این وضع از آنجا ناشی میشد که استانبول بیشتر از آنکه دربند سامان بخشیدن به امور بیتالمقدس باشد، این شهر را منبع درآمد تلقی میکرد. در این دوره، حاکم بیتالمقدس، نظامی بود (عارف، ص 317ـ 328). معمولاً حکّام و تیولداران این سنجق (بیتالمقدس) و نیروهای پادگان نظامی شهر از میان افراد محلی انتخاب نمیشدند. قاضیها از استانبول گسیل میشدند و بدون استثنا حنفیمذهب بودند. از آنجا که تنها معدودی ترک همواره در بیتالمقدس اقامت داشتند، هویت عربی این شهر محفوظ ماند و نطفههای استقلال داخلی آن رشد کرد. قیامهای عمومی، که بعضاً به شورش مبدل میشد، گاهی سبب میگردید که حاکمی ظالم (یا ضعیف) از شهر رانده شود. جریان رایجتر، ظهور خانوادههای مشهور خطیب، خالدی، عَلَمی، انصاری، دَجانی، حسینی، نشاشیبی، نُسیبه و دیگران است که در این دوره شکل گرفتند یا شهرت یافتند. قرن سیزدهم برای بیتالمقدس آغازی ناخجسته داشت؛ در 1223 به دنبال آتشسوزی کلیسای قیامت، سلطان محمود دوم به یونانیها اجازة بازسازی بنا را داد اما ینیچریها دست به تحریکاتی زدند تا از بازسازی کلیسا جلوگیری کنند. در نتیجه، شورشی عمومی برپا شد که بهدست والی دمشق، سرکوب شد و 38 تن از رهبران شورش اعدام شدند (عارف، ص 356ـ 358). در حدود 1240 شورش دیگری به سبب وضع مالیاتهای سنگین بر اهالی شهر پاگرفت که با مداخلة سپاهیان سلطان عثمانی فرونشست (اسپیریدون ، ص 3ـ4).تاریخ معاصر . در این دوره تحولات اساسی در این شهر روی داد و بیتالمقدس آشکارا به صورت شهری مسیحی ـ یهودی درآمد، ولی سکنة مسلمان آن نیز به نحو محسوسی افزایش یافت. افزایش غیر مترقبة شمار مسیحیاناین شهر به سبب وابستگی فزایندة ترکیه عثمانی به تحولات اروپا بود.این تحول، با فتح فلسطین ] و خارج شدن آن از سلطة عثمانی [ به دست ابراهیمپاشا فرزند محمدعلیپاشا خدیومصر، در 1247 آغاز شد. مسیحیان (و یهودیان) بیتالمقدس از بسیاری از مالیاتهای ویژهای که ناگزیر بودند به حکام محلی پرداخت کنند خلاصی یافتند و مجاز شدند که برای خود اماکن مذهبی بسازند یا آنها را مرمت کنند و به خدمت حکومت درآیند.در پی بروز جنگ کریمه (1269ـ1272/1853ـ1856) که در آن ترکیه به یاری انگلستان و فرانسه از تجاوز روسیه نجات یافت، روند نفوذ غرب در این سرزمین تشدید شد.در 1257 جامعة یهودیان بیتالمقدس فرمان همایونی دایر بر انتصاب خاخامباشی دریافت کردند. در 1282/1865 بیتالمقدس از طریق تلگراف با جهان ارتباط یافت.در 1285/1868 نخستین جادة شوسه بین بیتالمقدس و یافا تکمیل گردید و راهآهن آن در 1310/1892 احداث شد.در این دوره، شکل ظاهری ناحیة بیتالمقدس، ابعاد و وسعت آن، ترکیب جمعیت و سکنة آن تماماً دگرگون شد. در داخل و خارج شهر کهنة بیتالمقدس بناها و مؤسسات علمی، بیمارستانها، درمانگاهها، پرورشگاهها و بسیاری مؤسسات خیریه ساخته شد.منابع: ابناثیر، الکامل فی التاریخ ، چاپ تورنبرگ، لیدن 1851ـ1876؛ ابنحنبل، مسند احمدبن حنبل ، استانبول 1402/1982؛ ] ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون المسمّی بکتاب العبر، و دیوان المبتدا و الخبر ، بیروت 1391/ 1971 [ ؛ ابن سعد، الطبقات الکبری ، چاپ زاخاو و دیگران، لیدن 1905ـ1940؛ ابن منقذ، کتاب الاعتبار ، چاپ فیلیپ حتی، پرینستون 1930؛ ابن میسر، اخبار مصر ، چاپ ماسه؛ یحییبن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی ؛ احمدبن یحییبلاذری، فتوح البلدان ، چاپدخویه، لیدن 1866؛ مجیرالدین عبدالرحمانبن محمد حنبلی، الانس الجلیل بتاریخ القدس و الخلیل ؛ ] محمدبن احمد ذهبی، دول الاسلام ، بیروت 1405/1985 [ ؛ خلیل سرکیس، تاریخ اورشلیم ای القدس الشریف ، بیروت 1874؛ محمدبن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک ، چاپ دخویه، لیدن 1879ـ1901؛ عارف عارف، المفصّل فی تاریخ القدس ، اورشلیم 1961؛ محمدبن احمد مقدسی، کتاب احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم ، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ عبداللهبن اسعد یافعی، مرآة الجنان و عبرة الیقظان ؛E. Ashtor, "An Arabic book on the merits of Jerusalem", Tarbiz , xxx (1960), 209-216; H. Busse, The sanctity of Jerusalem in Islam," Judaism , XVII (1968), 441-468; S. D. Goitein, "The sanctity of Jerusalem and Palestine in early Islam," in Studies in Islamic history and institutions , Leiden 1966; B. Z. Kedar, in Tarbiz , XII (1971); J. Mann, Jews in Egypt and Palestine under the Fa ¦t ¤imids , repr. 1970; T. Nخldeke, ZDMG , XXIX; H. Sauvaire, Histoire de Jإrusalem et d'Hإbron depuis Abraham jusqu'ب la fin du xv. siةcle, fragments de la chronique de Moudjiraddyn , Paris 1876; E. Sivan, Le caractةre sacrإ de Jإrusalem dans l'Islam au XII e -XIII e siإcles, in Studia Islamica , XXVII (1967), 149-182; S. N. Spyridon, Annals of Palestine 1821-1841 , Jerusalem 1938; A. L. Tibawi, Jerusalem, its place in Islamic and Arabic history , Beirut 1969.برای صورت کامل منابع رجوع کنید به د.اسلام ، چاپ دوم، ذیل uds" ¤"Al-K .تکمله . با ورود عثمانی به جنگ جهانی اول، تلاشهای بریتانیا برای تجزیة عثمانی شروع شد. بریتانیا نخست به وسیلة نمایندگان خود با شریف حسین، حاکم مکه از سوی عثمانی، و پسران او مذاکره کرد و به آنان وعده داد که از ایجاد حکومت واحد عربی در تمام سرزمینهای عرب حمایت خواهد کرد (1333/1915). در 1334/1916 قرارداد سایکس ـ پیکو میان فرانسه و بریتانیا به امضا رسید. این قراردادبا وعدههای بریتانیا به شریف حسین در تضاد بود، زیرا براساس آن فلسطین بهصورت بینالمللی اداره میشد. سپس انگلستان برای کسب حمایت مالی و سیاسی یهودیان با صهیونیستها وارد مذاکره شد و در 16 محرم 1336/ 2 نوامبر 1917 با صدور اعلامیة بالفور ایجاد «وطن ملی یهود» را تعهد کرد. این اعلامیه در اصل، نامة بالفور، وزیر خارجة وقت انگلیس، به لرد رتشیلد (روچیلد)، از رهبران صهیونیسم، بود. اعلامیة بالفور محصول گرایش متقابل امپریالیسم و صهیونیسم بریتانیا به یکدیگر بود و با وعدههای سابق انگلستان در موافقتنامة سایکس ـ پیکو * تضادی آشکار داشت ( بیتالمقدس ، ص 84 ـ 85؛ احمدی، ص 135، 149ـ 153). در واقع دولت انگلیس به این وسیله توانست بحران مسیحیت ـ یهود را به جهان اسلام منتقل سازد (ولایتی، ص 4). بلافاصله پس از صدور اعلامیة بالفور، خاییم وایزمن همراه عدهای از سران صهیونیسم، سنگ بنای دانشگاه عبری را در بیتالمقدس نصب کرد ( بیتالمقدس ، ص 85).در 23 صفر 1336/ 9 دسامبر 1917، حدود یکماه پس از صدور اعلامیة بالفور، بیتالمقدس به اشغال نیروهای انگلیس تحت فرمان ژنرال النبی درآمد (همان، ص 84).از آن پس، بیتالمقدس که همواره مرکز فلسطین به حساب میآمد، به کانون حرکتهای ضد استعماری و ضد صهیونیستی مسلمانان فلسطین بدل شد. با تشکیل «جمعیت اسلامی ـ مسیحی» بیتالمقدس به ریاست موسی کاظم پاشا الحسینی، در اوایل 1337/ 1919، مقاومت مسلمانان و سایر عربهای فلسطین در بیتالمقدس سازماندهی شد. این تشکل در همان سال، در مخالفت با اعلامیة بالفور، تظاهراتی در شهر قدس برگزار کرد. در شعبان 1338/ آوریل 1920، نخستین قیام جدی مسلمانان بیتالمقدس در مبارزه با سلطة مشترک انگلیسیها و صهیونیستها بر فلسطین و بر شهر قدس شکل گرفت که از سوی سربازان انگلیسی سرکوب شد. طی این سالها، در سالروز صدور اعلامیة بالفور تظاهرات اعتراضآمیز در بیتالمقدس برگزار میشد ( بیتالمقدس ، ص 85 ـ 88).در 31 تیر 1301/22 ژوئیة 1922 شورای جامعة ملل، قیمومت فلسطین را رسماً بهدولت انگلیس واگذاشت و بیتالمقدس بهعنوان مرکز قیمومت بریتانیا بر فلسطین (1301ـ1327 ش/1922ـ 1948) برگزیده شد ( ) دایرةالمعارف خاورمیانة معاصر ( ، ذیل "Jerusalem" ؛ احمدی، ص 415؛ ولایتی، ص 73ـ92). کوششهای شخصیتهای اسلامی برجستهای چون حاج امینالحسینی، عبدالقادر الحسینی، موسی کاظم پاشاالحسینی، برای حل مسالمتآمیز مسئلة بیتالمقدس و فلسطین، بینتیجه ماند. محور تلاش آنان جلب توجه مسلمانان سراسر جهان به اهمیت مسئلة قدس و تعلق آن به همة مسلمانان بود، اما این تلاشها به لحاظ تشتتی که در آن سالها تا بعداز جنگ جهانی دوم برجهان اسلام حاکم بود، ثمری نداشت. در 1308 ش/1929، به دنبال تصرف دیوار بُراق (دیوار ندبه) و مسجد جامع از سوی صهیونیستها، درگیریهای دامنهداری میان مسلمانان و یهودیان روی داد که سراسر فلسطین را دربرگرفت. این مقاومت مردم مسلمان فلسطین به انقلاب براق معروف شد ( بیتالمقدس ، ص 91ـ 95؛ خسروشاهی، ص 51ـ56؛ نیز رجوع کنید به ص 69ـ71). بروز جنگ جهانی دوم، بحرانهای موجود در بیتالمقدس را که ناشی از استعمار بریتانیا و اقدامات پنهانی صهیونیستها بود، گسترش داد ( بیتالقدس ، ص108).در 7 آذر 1326/29 نوامبر 1947، مجمع عمومی سازمان ملل متحد قطعنامهای دایر بر تقسیم فلسطین به دو کشور عربی و یهودی که از طریق اتحادیهای اقتصادی وحدت یافته باشند، تصویب کرد. در این قطعنامه بیتالمقدس بهصورت مرکزی بینالمللی و غیرنظامی در نظر گرفته شد که از سوی کارگزاری شورای قیمومت سازمان ملل متحد اداره میشود (همان، ص108ـ 109؛ سازمان ملل متحد، ص 5، 32). این در حالی بود که فعالیتهای تروریستی گروههای صهیونیست شدت یافته بود. از جمله در فروردین 1327/ آوریل 1948 سازمان تروریستی «ایرگون» در روستای دیریاسین، در نزدیکی بیتالمقدس، کودکان و زنان را قتلعام کرد. در 24 اردیبهشت 1327/14 مه 1948، بنگوریون * به عنوان نخستوزیر، تشکیل رژیم صهیونیستی اسرائیل را اعلام کرد (احمدی، ص 243). با پایان یافتن نظام قیمومت (25 اردیبهشت 1327/ 15 مه 1948) جنگ فلسطین را دربرگرفت و اسرائیل بخش غربی شهر بیتالمقدس را به اشغال خود درآورد؛ در حالی که اردن بخش شرقی شهر، شامل شهر محصور قدیمی، را در تصرف داشت (سازمان ملل متحد، ص 32؛ بیتالمقدس ، ص 110). در بهمن 1328/ ژانویة 1950، رژیم صهیونیستی پایتخت خود را به بیتالمقدس غربی انتقال داد و در بخش غربی آن کارگزاریهای حکومتی تأسیس کرد (سازمان ملل متحد، همانجا). تا 1346 ش/1967 بیتالمقدس عملاً وضعی نامتعادل داشت، لیکن به جهت حاکمیت سیاسی، تابعی از دولت اردن بهشمار میآمد (حمیدی، ص 268). بهدنبال جنگ شش روزه در خرداد 1346/ژوئن 1967، اسرائیل بخش شرقی شهر را در 15 خرداد/ 5 ژوئن به اشغال خود درآورد.با اشغال کامل این شهر، فصل جدیدی در تاریخ آن گشوده شد؛ در 6 مرداد/ 28 ژوئیة همان سال رژیم صهیونیستی به رهبری معراخ، نخستین گام سلطه بر این شهر را برداشت و با صدور اعلامیهای در همان سال، که به «قانون قضا» مشهور شد، حدود هفتادهزار هکتار از اراضی اطراف قدس را تصاحب کرد و در 27مرداد/ 18 اوت عملیات تسریع اسکان و خانهسازی به شهرداری قدس تفویض شد. نخستین طرح شهرکسازی قدس یک سال پس از اشغال آن ارائه شد. در این طرح، سیاست پیوند دادن میان نقاط مسکونی یهودی و جداسازی واحدهای مسکونی اعراب و ایجاد حصار در اطراف شهر از طریق شهرکسازی، درنظر گرفته شده بود. طرحهای بعدی نیز بر افزایش یهودیان در قدس شرقی متمرکز بود ( سیاست و حکومت رژیم صهیونیستی ، ص 292ـ293؛ رجوع کنید به معروف، ص 79ـ 92). در حالی که هنگام خروج دولت عثمانی از بیتالمقدس تنها 47 محلة یهودینشین با حدود دوازدههزار تن ساکن وجود داشت، در 1343 ش/1964 شمار محلههای یهودینشین به 724 رسید (دباغ، ج 4، ص 160ـ167). در 1370 ش/1991، با پیشنهاد دو شرکت اسرائیلی به وزیر مالیة رژیم صهیونیستی، سیاست مصادرة اراضی برای یهودی کردن بیتالمقدس آغاز شد («شهرکسازی در بیتالمقدس...»، ص 12). شهرکسازی و اسکان یهودیان در بیتالمقدس طی مذاکرات صلح نیز ادامه یافت. در تیر 1371/ ژوئیة 1993 تعداد ساکنان شهرکهای یهودی در قدس شرقی به160 هزار تن افزایش یافت که در هشت منطقه زندگی میکردند. در همین حال تعداد فلسطینیان 155 هزار تن بود؛ به عبارت دیگر برای نخستینبار یهودیان در این شهر اکثریت یافتند ( سیاست و حکومت رژیم صهیونیستی ، ص 294ـ295). براساس گزارش منابع اسرائیلی، تاکنون دولت صهیونیستی توانسته است یک سوم کل اراضی بیتالمقدس شرقی را که حوزة اقامت مردم فلسطین است، مصادره کند. هدف از این سیاست در واقع ایجاد کمربند صهیونیستی در اطراف شهر بیتالمقدس خصوصاً حوزة شرقی آن است («قدس: کلید گفتگوهای صلح»، ص 15ـ 17).اجرای سیاست شهرکسازی در جبل ابوغنیم نیز، که از اهمیت راهبردی ـ ارتباطی بین بخش شرقی و سایر نواحی مسلماننشین برخوردار است، با هدف قطع ارتباط این شهر با مناطق الخلیل و بیتلحم صورت میگیرد تا زمینة انزوای بیشتر فلسطینیان ساکن شهر را فراهم سازد (صبری، ص 12). براساس یک برآورد آماری، همهساله در برابر اجازة احداث 170 ، 2 بنای مسکونی به یهودیان مهاجر، تنها اجازة ساخت 230 بنا به فلسطینیهای بیتالمقدس داده میشود («قدس: کلید گفتگوهای صلح»، ص 16).مجموعة این سیاستها، بافت جمعیتی شهر را دچار تغییر و دگرگونی کرده و زمینة پاکسازی تدریجی قومی را در بیتالمقدس فراهم آورده است. مقامات اسرائیلی صرفنظر از مصادرة اراضی، ایجاد شهرکها و اقدامات تشویقی برای مهاجرت یهودیان مانند برقراری معافیت مالیاتی و عوارض شهری، اقدامات دیگری چون ممانعت از ترمیم و مرمت ابنیه و منازل مسلمانان، تحمیل مالیاتهای سنگین و اخذ اوراق هویت را نیز درپیش گرفتهاند («اوضاع اجتماعی، اقتصادی و بهداشتی فلسطینیان...»، ص 22ـ24؛ ملکی، ص 19). پس از آنکه مجلس اسرائیل رسماً بیتالمقدس را پایتخت اعلام کرد، شورای امنیت سازمان ملل در 1359 ش/1980 این اقدام اسرائیل را محکوم کرد و از دولتهایی که دفاتر نمایندگی سیاسی خود را به بیتالمقدس منتقل کرده بودند خواست تا آنها را به تلآویو بازگردانند. در این میان برخی دولتها از جمله امریکا با این درخواست مخالفت کردند. در سالهای اخیر، برخی کشورهای مسلمان، برای بازپسگیری بیتالمقدس، کوششهایی کردهاند ( بیتالمقدس ، ص 122ـ123).منابع: حمید احمدی، ریشههای بحـران در خاورمیـانه ، تهـران 1377ش؛ «اوضاع اجتماعی، اقتصادی و بهداشتی فلسطینیان در قسمت قدیمی بیتالمقدس: گزارش دوم»، نداءالقدس ، ش11 (15 خرداد 1376)؛ بیتالمقدّس ، ترجمه و تألیف مرتضی اسعدی، تهران 1367ش؛ جعفر حمیدی، تاریخ اورشلیم ( بیتالمقدّس )، تهران 1364ش؛هادی خسروشاهی، حرکت اسلامی فلسطین از آغاز تا انتفاضه ، تهران 1375ش؛ مصطفی مراد دباغ، فلسطینیات ، بیروت 1399؛ سیاست و حکومت رژیم صهیونیستی ، تألیف مؤسسة مطالعات فلسطینی، ترجمة مرکز مطالعات و تحقیقات اندیشهسازان نور، تهران 1377ش؛ «شهرکسازی در بیتالمقدس: اقدام تازة صهیونیستهاعلیه حقوق ملی فلسطینیان (بخش اول)»، اطلاعات ، ش 21043،16 اردیبهشت 1376؛ عکرمه صبری، «نگاه استراتژیک صهیونیستهابه بیتالمقدس: گفتگو با شیخ ' عکرمه صبری ، مفتی بیتالمقدس»، اطلاعات ، ش21040، 13 اردیبهشت 1376؛ «قدس: کلید گفتگوهای صلح»، ترجمان ، سال2، ش73 (اردیبهشت 1376)؛ عبدمعروف،دولت فلسطین و شهرکهای یهودینشین ، ترجمة فرزاد ممدوحی، تهران 1374ش؛ محمدرضا ملکی، «موجودیت صهیونیستی: گسترش دامنة اقدامات پاکسازی قومی در بیتالمقدس»، دیدگاهها و تحلیلها: بولتن ماهانة دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی ، سال 11، ش 114 (آبان ـ آذر 1376)؛ علیاکبر ولایتی، ایران و مسألهی فلسطین ،تهران 1376 ش؛The Encyclopedia of the modern Middle East , eds. Reeva S. Simon, Philip Mattar, and Richard W. Bulliet, NewYork 1996, s.v. "Jerusalem" (by Reeva S. Simmon); United Nations, The United Nations and the question of the Palestine , [New York] 1994.آثار و بناهای تاریخی. شهر بیتالمقدس سرشار از آثار و ابنیة کهن و نفیس اسلامی است. امروزه از میان آثار و ابنیة فراوانی که ذکر آنها در کتب تاریخ رفته و از بسیاری از آنها اثری بهجا نمانده است، قریب یکصد بنای تاریخی و کهن اسلامی، از جمله مساجد، مدرسهها، زوایا، تکایا، رباطها، مقابر و قلاع و استحکامات و مانند آن در این شهر برجاست. بنای قبةالصخره * قدیمترین و نفیسترین و زیباترین و معظمترین این بناهاست که عبدالملکبن مروان، خلیفة پنجم اموی، در سال 72 آن را برپا کرد. احتمالاً این بنا تنها اثر امویاست که تاکنون باقی مانده است. از ساختمان اصلی و اولیة مسجدالاقصی * که ولید اول اموی (86 ـ96) آن را ساخته بود، بهسبب آسیبهای زلزله و عوارض طبیعی دیگر چندان چیزی باقی نمانده و بناگزیر بنای آن در روزگار عباسیان و فاطمیان و صلیبیان و ایوبیان و ممالیک تجدید و ترمیم شده است. بخش اعظم آنچه امروز دیده میشود از زمان الظاهر، خلیفة فاطمی (411ـ427) بازمانده است. از آثار عصر عباسی چیزی که نشانهای از تمدن شکوفای آن عصر باشد در این شهر مشهود نیست؛ زیرا سلطة آنها براین سرزمین در اواخر قرن سوم هجری از میان رفت و حکومت این بلاد بترتیب به والیان طولونی و اخشیدی و فاطمی مصر انتقال یافت. از آثار آنها به سبب تاراجهای قرامطه در قرن چهارم هجری و جنگ و گریزهای ترکمانان و صلیبیان در اواخر قرن پنجم هجری و پس از آن، چیزی در این شهر باقی نمانده است. از همینرو بعداز عصر اموی ـ جز بنای قبةالصخره و مسجدالاقصی ـ اثری از ابنیه و آثار اسلامی در این شهر نمیبینیم مگر آنچه بعداز جنگ حطّین و فتح مجدد بیتالمقدس به دست صلاحالدین ایوبی، در این شهر ساخته شده است.الف) آثار و ابنیة بازمانده از دورة ایوبیان در بیتالمقدس: الزاویة الخثنیة؛ ماءالعروب؛ الجامع العُمری (امروزه جامع عمر)؛ المدرسة المیمونیة؛ قبةالمعراج؛ قبة سلیمان؛ الزاویة الجرّاحیة؛ المدرسة الناصریة (پیشتر به نام مدرسه غزالیه)؛ زاویة الدرکاء؛ تربةالملک حسامالدین برکة خان (امروزه محل کتابخانة خالدیه)؛ زاویة الهنود؛ بناهای الملک عیسیبنالملک العادل، شامل قبة النحویة (مرکزی که برای مطالعات زبان و ادبیات عربی در 604 بنا شد)؛ یک برج (که منارة مسجد جامع القلعه برآن واقع است و در 600 ساخته شده)؛ آبانباری معروف به «سبیل مشعلان» (613)؛ «المدرسة المعظمیة» (برای پیروان مذهب حنفی؛ 614) و دروازه یا باب شرف الانبیاء (امروزه معروف به «باب الملک فیصل»؛ 610).ب) آثار بازمانده از دورة ممالیک بحری (650ـ784 : رباط علاءالدین البصیر؛ دارالحدیث؛ المدرسة الدواداریة (امروزه معروف به مدرسة الاناث الاسلامیة: مدرسة دخترانة اسلامی، 695)؛ تربة وحدیة؛ مدرسة السُلاّ میَّة؛ زاویة المغاربة؛ التربة الجالقیة (امروزه معروف به دارالخالدی)؛ جامع قلعة القدس (یا مسجد جامع قلعة بیتالمقدس)؛ رواقهای مسجدالاقصی ( رجوع کنید به مسجدالاقصی * )؛ المدرسة الجاولیة (دانشکدة «روضة المعارف الوطنیة» تا سال 1355/1936، در محل این مدرسه بود)؛ المدرسة التنکزیة (729)؛ الخانقاه الفخریة؛ المدرسة الملکیة (741)؛ تربة ترکان خاتون (753)؛ التربة الکیلانیة (امروزه معروف به دارالدّنف)؛ المدرسة الفارسیة؛ المدرسة و التربة الارغونیة؛ المدرسة المنجکیة؛ المدرسة محدثیة؛ المدرسة الاسعردیة؛ المدرسة اللؤلؤیة؛ المدرسة الخاتونیة.ج) آثار بهجا مانده از دورة ممالیک بُرجی (784ـ922): المدرسة الباسطیة؛ المدرسة الطولونیة؛ المدرسة الغادریة؛ المدرسة العثمانیة (امروزه معروف به دارالفتیانی که بانو اصفهان شاه خاتون آن را وقف کرده است)؛ المدرسة الجوهریة؛ المدرسة الاشرفیة.د) آثار بهجای مانده از عهد عثمانی (923ـ1336): حصاری که سلطان سلیمانبن سلطان سلیم بنای آن را بر گرد شهرقدیمی بیتالمقدس تجدید کرد و از مهمترین آثار بازمانده از عهد عثمانی است؛ المسجد القیمری؛ قبة الارواح؛ قبة الخضر؛ رباط بیرم؛ المدرسةالرصاصیة؛ تکیة خاصکی سلطان و قبة یوسفآغا.منابع: ابنفضلالله عمری، مسالک الابصار فی ممالک الامصار ، قاهره 1924؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة فی التاریخ ، قاهره 1358؛ عبدالرحمانبن اسماعیل ابوشامه، أزهار الروضتین فی أخبار الدولتین ، قاهره 1287؛ مجیرالدین عبدالرحمانبن محمد حنبلی، الانس الجلیل بتاریخ القدس و الخلیل ، نجف 1968؛ محمدبن احمد مقدسی، أحسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم ، لیدن 1909؛ احمدبن علی مقریزی، السلوک لمعرفة دول الملوک ، قاهره 1934ـ 1939؛Max van Berchem, La Jerusalem musulmane , Lausanne 1978.