دلالة الحائرین

معرف

مهم‌ترین اثر کلامی و فلسفی موسی‌بن میمون قرطبی اندلسی، از فلاسفة بزرگ یهودی (متوفی 600)
متن
دلالة‌الحائرین، مهم‌ترین اثر کلامی و فلسفی موسی‌بن میمون قرطبی اندلسی، از فلاسفة بزرگ یهودی (متوفی 600). دلالة‌الحائرین، به معنای راهنمای متحیران و سرگشتگان، را ابن‌میمون بین سالهای 582 تا 586 به زبان عربی و خط عبری و خطاب به شاگرد خود، یوسف‌بن عقنین، نوشته‌است (← ابن‌میمون، ج‌1، ص‌7؛ ولفنسون، ص‌60، 127). نگارش به زبان عربی در زمان ابن‌میمون* در اندلس امری رایج ‌بود، اما او دلالة‌الحائرین را به خط عبری نوشت تا تنها خواص ‌یهود از محتوای آن آگاه شوند، و متکلمان معتزلی و اشعری نتوانند آن را بخوانند و به انتقاد از مطالب آن بپردازند (ولفنسون، همانجاها).وی در آغاز کتاب (ج‌1، ص‌9ـ15) دربارة وجه تسمیه و سبب تألیف دلالة‌الحائرین از دو هدف خود سخن گفته‌است‌: نخست تبیین معانی کلمات مشترک، مستعار و مشکک در کتب دینی و روشن‌کردن ذهن آن گروه از عالمان دینی که نمی‌توانند فلسفه را با ظواهر کتاب مقدس هماهنگ یابند و از کلمات مذکور معانی دیگری می‌فهمند و دچار حیرت می‌شوند. دوم، ایضاح امثال و عبارات مبهم متون مقدس که جاهلان آنها را به معنای ظاهری می‌گیرند و دچار سرگردانی می‌شوند. عنوان دلالة‌الحائرین، ناظر به راهنمایی آن متحیران است.از سخن ابن‌میمون چنین دریافت می‌شود که مقصود او در دلالة‌الحائرین، ایجاد وفاق و سازگاری میان دین و فلسفه است (ولفنسون، ص‌66؛ ابراهیمی‌دینانی، 1388ش، ص‌244؛ نیز برای آگاهی از تعلّم ابن‌میمون از فارابی در این مورد ← )دایرة‌المعارف فلسفه( ، ج‌5، ص‌130). ابن‌میمون، همانند فیلسوف مسلمان هم‌روزگارش ابن‌رشد*، معتقد بود که گسترش قرائتهای عامیانه از آموزه‌های فلسفی در میان مردم عادی به ایمان آنان لطمه می‌زند، و فلسفه تهدیدی بزرگ برای ساختار اجتماعی خواهد شد. ازاین‌رو، وی در این کتاب کوشید تا خواننده بی‌آنکه اعمال و آداب دینی‌اش را فروگذارد، به دانشی روشن از حقایق فلسفی دست یابد (همانجا).روش نگارش دلالة‌الحائرین، به روش تألیفات فلسفی، کلامی، اخلاقی و فقهی مسلمانان شبیه است. مؤلف در بسیاری از موارد، الفاظ قرآنی و اصطلاحات فقه اسلامی را به‌کار برده، و در جاهایی نیز، مانند همة مؤلفان یهودی، از فرهنگ عبری قدیم تأثیر گرفته‌است (ولفنسون، ص‌121ـ122؛ نیز ← ادامة مقاله).در دلالة‌الحائرین به آیات عهد عتیق و کتب دینی یهود همچون تلمود بابِلی، راش هشنه و مشنا استناد شده‌است (برای نمونه ← ابن‌میمون، ج1، ص22، 62، 100، 112، ج‌2، ص‌386، ج‌3، ص‌552؛ نیز برای آگاهی از کل ارتباطات ← همان، ج3، ص761-763). ابن‌میمون از آرای اغلب عالمان و فیلسوفان یهودی ــ که جز در موارد نادری نامی از آنان ذکر نشده ــ استفاده کرده‌است، ازجمله سَعَدْیابن یوسف فَیّومی* (متوفی 331)، بَحیَابن یوسف‌بن پاقودا، ابن‌جبیرول* (متوفی 450)، شاعر و فیلسوف اندلس، و ابراهیم‌بن عزرا (متوفی حـ 562؛ ← ولفنسون، ص60ـ61).در این کتاب، از میان فلاسفة یونان بیش از همه از ارسطو و آثار او، همچون مابعدالطبیعه، سیاست و طبیعیات، و شارحان او مانند اسکندر افرودیسی نقل قول و تمجید شده‌است (← ج 1، ص 72، 120، 176، ج 2، ص 272، 283، 294، 317، 339، ج ‌3، ص‌509). سبب اصلی مخالفت با دلالة‌الحائرین در اواخر عمر ابن‌میمون نیز این بود که در نظر مخالفان، او در بسیاری از موارد ارسطو را در مرتبة متشرع اسرائیلی قرار داده‌است. از مهم‌ترین مخالفان این کتاب سلیمان‌بن ابراهیم بود. یونس جیروندی و داودبن شاؤول نیز کسانی را که این کتاب را تدریس و تورات و اقوال تلمود را به نحو فلسفی تأویل می‌کردند، به محرومیت از حقوق شرعی تهدید می‌کردند. باوجوداین، دلالة‌الحائرین طرفدارانی نیز داشت، همچون موسی سرجوسی، پزشک مخصوص ‌پادشاه یعقوب‌اول، شموئیل سابورته و موسی‌بن نحمان که مخالفان را سرزنش و تمسک به این اثر را تشویق می‌کردند (ولفنسون، ص‌132ـ133).در دلالة‌الحائرین از قرآن کریم، عقاید متکلمان اسلامی مانند اشاعره و معتزله و اندیشه‌های فیلسوفان مسلمان همچون فارابی (متوفی 339)، که نزد ابن‌میمون از احترام ویژه‌ای برخوردار بود (← )دایرة‌المعارف فلسفه(، همانجا)، ابن‌باجه (متوفی 533) و محمدبن زکریای رازی (متوفی 313) بهره برده شده‌است (← ابن‌میمون، ج1، ص11، 184، 206، 208، 224- 225، ج2، ص319، 325، 349، 352،ج3، ص500، 527ـ 528، 554،560؛ نیز برای آگاهی بیشتر از منابع استفاده شده در دلالة‌الحائرین ← ایوری، ص58-81؛ )دایرة‌المعارف فلسفه(، همانجا).دلالةالحائرین شامل سه جزء است که هر جزء چندین فصل دارد و در هر فصل به موضوعات گوناگونی پرداخته شده‌است. جزء اول یک مقدمه و 76 فصل دارد که حدود پنجاه فصل آن تحلیل و بررسی الفاظ و عباراتی است که به‌عقیدة ابن‌میمون واجد معانی باطنی‌اند. ابن‌میمون فصل پنجاه تا شصت و چهارم را به صفات و اسمای الهی اختصاص‌ داده‌است. او بر این باور است که صفات حقیقی خداوند، صفات سلبی است و نسبت‌دادنِ صفات ایجابی به خداوند هم شرک است و هم نقایصی دربردارد (← ابن‌میمون، ج‌1، ص‌140؛ نیز ← (دایرة‌المعارف فلسفه(، ج‌5، ص‌131؛ همچنین برای آگاهی بیشتر و اینکه ابن‌میمون در این باب برخلاف برخی از فلاسفة اسلامی سخن گفته‌است ← ابراهیمی‌دینانی، 1376-1379ش، ج‌1، ص‌351ـ363؛ نیز ← ابن‌میمون*).ابن‌میمون در فصل هفتادویکم به دیدگاه متکلمان اسلامی، همچون معتزله و اشاعره، و نیز یهودی پرداخته‌است. به عقیدة ابن‌میمون (ج1، ص184)، معتزله نخستین متکلمان در عالم اسلام‌اند و یهودیان کلام را از آنان برگرفته‌اند نه از اشاعره که بعدها ظهور کردند. در فصول پایانی به شرح مفصّل مباحث کلامی و اساس دیدگاه متکلمان در موضوعات مختلف پرداخته و سپس دوازده مقدمة عام مانند اثبات جوهر فرد، وجود خلأ و غیره را که متکلمان براساس اختلافِ آرا و طریقه‌شان وضع کرده‌اند، بررسی کرده‌است.جزء دوم شامل 48 فصل است. ابن‌میمون (ج2، ص282) هدف از تألیف این جزء را آشکارساختن باطنِ شریعت و حل مسائل دشوار آن ذکر کرده‌است. در مقدمة این جزء (ص235)، او 25 مقدمه را که در واقع راههای رسیدن به مقاصد اولیه، یعنی اثبات وجود خدا، یکتایی و غیرجسمانی بودن اوست، بیان می‌کند و برای اثبات هر کدام براهینی از ارسطو و ارسطوییان می‌آورد. از فصل یک تا چهارده به مباحثی در باب افلاک، حرکت آنها، اثبات وجود خدا از راه دلیلِ محرّکِ نامتحرک و سخنانی دربارة ماهیت ملائک، و نیز راههای اثبات قِدَم عالم توسط فلاسفه پرداخته شده‌است. در فصلهای پانزدهم تا سی و یکم، از آرای ارسطو و پیروان او در مورد قدم عالم، با نظر به آیات کتاب مقدس در باب حدوث و خلقت عالم، انتقاد شده‌است. فصل 32 تا 48 این جزء دربارة حقیقت و ماهیت نبوت و وحی در نظر علمای ادیان مختلف و فلاسفه است.جزء سوم 54 فصل دارد. در مقدمة این جزء (ص‌463)، ابن‌میمون هدف از تألیفِ آن را بیان قصه خلق و امر دانسته‌است. فصول هفت‌گانه اول این جزء به شرح رؤیای حزقیال‌نبی و ایضاح غوامض آن، و از فصل هشتم تا بیست وسوم به مسئلة شر و انواع آن، ارادة خدا در تنظیم افلاک، ترتیب عقول و عنایت الهی پرداخته‌است. فصل 25 تا 34 دربارة اعمال و عبادات است. ابن‌میمون (ج3، ص579)، هدف از شریعت را دو چیز دانسته‌است: صلاح نفس و بدن. از فصل سی وپنجم تا پنجاهم، ابن‌میمون 613 قانون را در پنج‌کتاب موسی مشتمل بر فرایض و احکام مختلف، شرح داده‌است. فصل 51 تا 54 شامل بحثهایی در امور مذهبی، فضائل اخلاقی و مسائلی دربارة کمال انسان، پرستش و شناخت صحیح خداوند است.دلالةالحائرین در مغرب زمین شأن و جایگاه والایی یافت. بی‌تردید در اوایل قرن سیزدهم نسخة لاتینی آن در دست علمای مسیحی بوده‌است. در این قرن عالمانی از دلالةالحائرین بهره بردند ازجمله: گیوم دُوِرنی، اسقف شهر پاریس، ویلهلم هالِسی، از بزرگان فرقه فرنسیسکن، ونسان ده‌بووه، از رؤسای فرقه دومینکن، آلبرت کبیر و شاگرد معروف او توماس آکوئینی (ولفنسون، ص‌128-129). در سده‌های بعدی نیز عالمان و فیلسوفان مسیحی همواره از دلالة‌الحائرین استفاده کرده‌اند. گوتفرد ویلهلم لایبنیتس، فیلسوف شهیر آلمانی در قرن یازدهم/ هفدهم و دوازدهم/ هجدهم، دلالةالحائرین را تدریس می‌کرده و در آثارش از آن استفاده کرده‌است. هگل، فیلسوف نامدار آلمانی، نیز از این کتاب تأثیر پذیرفته و در جاهای مختلفی از مؤلف آن نام برده‌است (← همان، ص130-131). فیلسوفان و عالمان یهودی نیز توجه ویژه‌ای به دلالة‌الحائرین داشته‌اند که از جملة آنان، باروخ اسپینوزا، فیلسوف بزرگ قرن یازدهم/ هفدهم، است که بیشترین تأثیر را از آن پذیرفته و در کتابهایش مطالبی از آن ذکر کرده‌است. افزون بر آن، نوشته‌های موزس مندلسون، از متفکران بزرگ یهودی در قرن دوازدهم/ هجدهم، از مهم‌ترین عوامل انتشار تعالیم موجود در دلالة‌الحائرین در عصر جدید بوده‌است (← همان، ص138ـ140).ژیلسون (ص230ـ231)، نوتوماسی معاصر، آنجا که از تأثیر دلالةالحائرین بر متألهان مسیحی قرون وسطا در ایجاد سازش میان کتاب مقدس و فلسفه حقیقی سخن می‌گوید، آن را فاقد آن نوع تبیین و ترتیب نظام‌مندی می‌داند که در کتابهای الهیاتی مسیحی در سده‌های بعدی دیده می‌شود. اما ولفنسون (ص66) معتقد است که این اثر به‌رغم تنوع موضوعاتش، ضبط و ربط وثیقی دارد.دلالة‌الحائرین از نظر عالمانِ مسلمان نیز دور نمانده‌است. ابوبکر محمدبن محمد تبریزی، از عالمان قرن هفتم، شرح مطولی بر بعضی از قسمتهای جزء دوم آن نوشته، که اسحاق‌بن قرطبی در 963 این شرح را به عبری برگردانده‌است. عبداللطیف بغدادی (متوفی 629) آن را مطالعه کرده و مَقریزی (متوفی 845) نیز از دلالة‌الحائرین نام برده‌است (← همان، ص‌128).نخستین شرح دلالة‌الحائرین که شرح جزء اول و دوم آن بود، در 637/1240 به قلم طبیب موسی، اهل سالرنو ، انجام گرفت. در 679/ 1280 شمطوب فلقری شرحی کامل از آن با عنوان دلیل‌الدلیل نوشت. پس از آن، یوسف کسفی اندلسی دو شرح بر آن، به نامهای الاساطین‌الفِضّیة و مسابک‌الفضیة، نوشت. همچنین شرح عبری جزء اول آن را سلیمان‌بن یشوع، از مشهورترین شاگردان ایمانوئل کانت، نوشت. از شارحان دیگر دلالةالحائرین، موسی زبونی، اسحاق‌بن موسی و لاوی‌بن جرشون بوده‌اند (همان، ص‌136ـ139). علاوه بر آن، شرح محمدبن ابی‌بکربن محمد تبریزی بر مقدمات بیست‌وپنج‌گانه جزء دوم کتاب را محمدزاهد کوثری با عنوان المقدمات الخمس و العشرون فی اثبات وجوداللّه و وحدانیته و تنزَّهه مِن ان یکون جسماً او قوة فی جسم من دلالة‌الحائرین در 1369 در مصر چاپ و منتشر کرد. این شرح را جعفر سجادی به فارسی ترجمه کرد و همراه با مقدمه‌ای از مهدی محقق با عنوان شرح بیست وپنج ‌مقدمه در اثبات باری تعالی از کتاب دلالةالحائرین در 1360ش در تهران به‌چاپ رسانید.دلالة‌الحائرین را مونک نخست در 1866 و سپس در 1929، در تل‌آویو به‌چاپ رساند. این نسخه به زبان عربی اما به خط عبری بود. حسین آتای با تطبیق این چاپ با نسخه موجود در کتابخانه جاراللّه استانبول آن را مجدداً تصحیح و در 1974 در آنکارا منتشر کرد. آتای خط عبری را به خط عربی برگرداند (← ابن‌میمون، ج1، مقدمة آتای، ص‌XXXV).دلالة‌الحائرین به زبانهای مختلفی ترجمه شده‌است. در زمان خود ابن‌میمون، ابن‌تبّون* آن را به عبری ترجمه کرد و از اندلس به مصر فرستاد تا ابن‌میمون آن را ببیند (همان مقدمه، ص‌XXXIV؛ ولفنسون، ص‌140ـ141). در 738/ 1338، شِیِر جزء سوم آن را به آلمانی ترجمه کرد. جزء اول آن را فورستنتال در 1255/ 1839 و جزء دوم آن را اشترن در 1281/1864 به آلمانی ترجمه کردند. ترجمة کامل دلالةالحائرین به آلمانی جدید را آدولف وایس در 1923 با مقدمه‌ای مفصّل در شهر لایپزیگ چاپ و منتشر کرد (ولفنسون، ص‌140، پانویس 2). ترجمة فرانسوی مونک از دلالة‌الحائرین در 1850 و 1866 در پاریس چاپ شده‌است (← همان، ص‌140ـ141؛ د. ا. د. ترک، ذیل مادّه). ترجمة انگلیسی آن را فریدلندر در 1881- 1885 انجام داد و همین ترجمه در 1904 در نیویورک چاپ شد (د.ا.د.ترک، همانجا؛ ولفنسون، ص‌140، پانویس 2). پینس ترجمة انگلیسی دیگری از آن را با مقدمه‌ای از لئو اشتراوس در 1963 در شیکاگو به‌چاپ رسانید. کلین آن را به زبان مجاری ترجمه کرد که در 1878 و 1890 منتشر شد و مارونی آن را به زبان ایتالیایی جدید ترجمه و در 1870 و 1876 به‌چاپ رسانید (ولفنسون، همانجا).منابع‌: غلامحسین ابراهیمی‌دینانی، فیلسوفان یهودی و یک مسئله بزرگ، تهران 1388ش؛ همو، ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، تهران 1376- 1379ش؛ ابن‌میمون، دلالةالحائرین، چاپ حسین آتای، آنکارا 1974؛ اسرائیل ولفنسون، موسی‌بن میمون: حیاته و مصنفاته، بیروت 1355/ 1936؛The Encyclopedia of philosophy, ed. Paul Edwards, New York: Macmillan, 1972, s.v. "Maimonides" (by Shlomo Pines); Etienne Gilson, History of Christian philosophy in the Middle Ages, London 1955; Alfred L. Ivry, "The guide and Maimonideś philosophical sources", in The Cambridge companion to Maimonides, ed. Kenneth Seeskin, Cambridge: Cambridge University Press, 2005; TDVİA, s.v. "Delâletü’l-hâirîn" (by H. Bekir Karlığa).
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 18
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده