دوانی، جلالالدین محمد، حکیم و متکلم نامدار نیمة دوم قرن نهم و اوایل قرن دهم.او در حدود 830 در روستای دوان نزدیک کازرون متولد شد. نسبت او به ابوبکر میرسد و ظاهراً به همان جهت، دوانی گاه نام خود را صدّیقی دوانی آوردهاست (← دوانی، 1411، ص271؛ همو، 1381ش الف، ص69؛ قس همو، 1364ش، ص109 که این جهت را انکار کردهاست). دربارة مذهب دوانی گزارشهای مختلفی دادهاند (← سخاوی، ج7، ص133؛ شوشتری، ج2، ص220ـ224) که بهنظر میرسد این اختلاف در گزارشها به دلیل انتساب برخی از آثار به اوست نظیر الحججالباهرة که در رد عقاید شیعه است، برخلاف اثر دیگر او، نورالهدایة، که در آن گرایش به عقاید شیعه مشهود است. از اینرو، اظهارنظر قطعی دربارة مذهب دوانی دشوار است. بهویژه آنکه برخی از دانشمندان گاه به سبب اوضاع سیاسی و اجتماعی زمانشان ناگزیر از تقیه و پنهانکردن عقاید قلبی خود بودهاند و این امر دربارة دوانی باتوجه به اوضاع سیاسی و اجتماعی عصر وی بعید بهنظر نمیرسد.دوانی مقدمات علوم را نزد پدرش، سعدالدین اسعد که عالم حدیث و تفسیر بود و در جامع مرشدی کازرون تدریس میکرد، و نیز مظهرالدین محمد مرشدی کازرونی، هر دو از شاگردان میرسیدشریف جرجانی (متوفی 816)، فراگرفت و دوانی به واسطة آنها خود را شاگرد جرجانی میدانست. سپس او از کازرون به شیراز رفت و نزد عبداللّهبن میمون گیلی کرمانی، رکنالدین روزبهان بَقْلی شیرازی، صفیالدین ایجی و محییالدین کوشکناری انصاری درس خواند (دوانی، 1411، ص275- 278؛ خواندمیر، ج4، ص604). دوانی در اوان جوانی با تصوف نیز آشنایی یافت و بهطور خاص مجذوب درویشان سلسلة مرشدیه کازرون (← کازرونیه*)، پیروان ابواسحاق کازرونی (متوفی 426)، شد. او از شیخ این طریقه، جمالالدین عبداللّه بَلیانی معروف به اصم، خرقه گرفت (دوانی، اجازه به مؤیدزاده عبدالرحمنافندی، گ 45پ).دوانی با حاکمان قراقوینلو مناسبات نزدیکی داشت، چنانکه امیرزاده یوسفبن جهانشاه او را به مقام صدر* منصوب داشت (خواندمیر، ج4، ص605؛ روملو، ج2، ص989)؛ منصبی که او زود از آن کناره گرفت (روملو، همانجا). او در نبرد جهانشاه با اوزونحسن (حک:857-882) در 872 همراه لشکریان جهانشاه بود و مدتی پس از آن را در مدرسة مظفریة تبریز سپری کرد (دوانی، 1381شب، ص184، پانویس 3). پس از این جنگها، دوانی به شیراز رفت و در مدرسة دارالایتام (که به بیگم نیز شهرت داشت) به تدریس پرداخت. بهتدریج، او به حاکمان آققوینلو بهویژه خلیل ترکمان (متوفی 883)، پسر اوزونحسن، که حاکم فارس بود، نزدیک شد، چنانکه لوامعالاشراق فی مکارمالاخلاق (مشهور به اخلاق جلالی) را به خلیل و پدرش تقدیم کرد (← پورجوادی، 1377ش، ص95). او با حضور در لشکر خلیل، رسالهای در وصف سپاه او نگاشت (← دوانی، 1335ش، ص27ـ62). دوانی در دورة حکومت یعقوببیگ ترکمان (متوفی 896)، پسر دیگر اوزونحسن، قاضیالقضات فارس شد. گفتهاند دوانی به دعوت یعقوب مدتی را نیز در تبریز گذرانید (← سخاوی، همانجا؛ شوشتری، ج2، ص221). اما در سالهای پایانی حکومت یعقوب، مناسبات دوانی با دربار بر اثر مخالفتهای او با سیاستهای مالیاتی دربار به سردی گرایید (← خوبنظر، ص653ـ659).بیشتر آثاری که دوانی در زمان سلطنت یعقوب نگاشته به حاکمانی جز یعقوب تقدیم کردهاست، از جمله بایزید دوم (متوفی 918)، هشتمین سلطان عثمانی، و سلطانمحمد گجراتی، حاکم هند. آنان در عوض، هدایا و مبالغی برای او میفرستادند (← اسناد و مکاتبات تاریخی ایران، ص448ـ 455؛ شوشتری، ج2، ص226). دوانی با هدایای حاکمان و پادشاهان، بهتدریج ثروتی اندوخت، اما عمر این ثروت کوتاه بود. قاسمبیگ پُرناک، حاکم آققوینلو در شیراز، در 903 بیشتر داراییهای او را ضبط کرد. دوانی بعد ازمدت کوتاهی احتمالاً به دلیل نداشتن امنیت جانی شیراز را ترک کرد و سالهای بعد را در لار و جرون (نامکنونی آن: هرمز) گذراند. هنگامی که ابوالفتح بیگ بایَندُر بر شیراز مستولی شد، دوانی به اردوی او در کازرون پیوست. دوانی در آنجا بیمار شد و درگذشت و در دوان به خاک سپرده شد (← روملو، ج2، ص921-922، 989-990). دربارة تاریخ وفات وی نقلهای مختلفی وجود دارد و آن را بین 902 تا 928 دانستهاند (← همان، ج2، ص989؛ ابنعماد، ج8، ص160؛ حاجیخلیفه، ج1، ستون 39، 184؛ خوانساری، ج2، ص244)، اما براساس قرائن، تاریخ صحیح آن احتمالاً 908 است (← لاری، ص104؛ منشیقمی، ج1، ص78-79؛ آقابزرگ طهرانی، ص220ـ221).شاگردانی بسیاری از شهرها و بلاد مختلف در درس دوانی حاضر میشدند (← خواندمیر، ج4، ص605)، ازجمله میرحسین میبدی*، کمالالدین لاری، امیرسیداسماعیل شنبغازانی، مظفرالدین علی شیرازی، جلالالدین استرآبادی، مؤیدزاده عبدالرحمنافندی، شمسالدین محمد خَفری*، عفیفالدین صفوی، کمالالدین حسین الهی اردبیلی*، محییالدین لاری، جمالالدین محمود شیرازی* و حکیم شاهمحمدبن مبارکشاه قزوینی (دوانی، اجازه به مؤیدزاده عبدالرحمنافندی، گ 41پ ـ42 ر؛ روملو، ج2، ص1079؛ منشی قمی، ج1، ص160، 422؛ لاری، ص104-105؛ سبع رسائل، مقدمه تویسرکانی، ص22ـ29).دوانی در علوم منقول و معقول تبحر داشت و تألیفات او در حوزههای مختلف علوم اسلامی مؤید این امر است. اما شهرت دوانی بیشتر در علوم عقلی است. وی با انتقال اندیشههای فلسفی و کلامی پیشینیان، ابراز آرای بدیع و راهحلهای نوین برای برخی مسائل فلسفی و به جریان انداختن مباحثات فلسفی میان معاصران و بعدها در میان متأخران دارای جایگاه ویژهای در تاریخ فلسفه است.بحثهای دوانی در فلسفه و کلام در طول تدریس او در شیراز که بیش از 25 سال ادامه داشت، بر تفکر کلامی فلسفی متأخر در ایران و همچنین عثمانی و هند بسیار تأثیرگذار بودهاست. در کلام و فلسفه، او بیشتر به تدریس شرح تجرید قوشچی پرداخت. علاوه بر این، او با شرح و تدریس آثار سهروردی باعث رونق فلسفة اشراق شد. یکی از دلایل بالندگی فکری دوانی، مناظرات و مباحثات او با برخی از علمای زمان خود بود. از مشهورترین و مهمترین مباحثان او در شیراز، سیدصدرالدین محمد دشتکی* است. این مجادلات که در آثار دوانی منعکس شده، ظاهراً در پی نگارش حاشیة قدیم دوانی بر شرح قوشچی بر تجرید خواجه نصیرالدین طوسی شروع شد (← ادامة مقاله). دامنة این مباحثات، بهتدریج وسعت یافت و علاوه بر مسائل فلسفی و کلامی، برخی مسائل منطقی از جمله پارادوکس دروغگو (← جَذر اَصَم*) را نیز در برگرفت. پس از چندی نه تنها صدرالدین محمد دشتکی، بلکه برخی شاگردان او نیز به نقد آرای دوانی پرداختند (← شیراز*، بخش حوزة فلسفی شیراز). محمدامین استرآبادی، عالم قرن یازدهم و مؤسس مکتب اخباری در فقه شیعه، نیز در کتابی به نام دانشنامه شاهی (فایدة 4، 5، 7، 17) به آرا و برخی از حواشی او بر شرح تجرید انتقاد و اشکال کرده و غالباً نظر طوسی را ترجیح دادهاست.دوانی در کلام پیرو اشاعرة متأخر از فخرالدین رازی، بهخصوص متأثر از آرای میرسیدشریف جرجانی* است. در شرحی بر کتاب العقائد عضدالدین ایجی، به پیروی از او اشاعره را فرقة ناجیه میخواند. نقد او بر فلاسفه درخصوص نظر آنها دربارة قدم عالم و انکار معاد جسمانی نیز باتوجه به تعلقات اشعری او قابل فهم است (← دوانی، 1411، ص284ـ 288، 319).یکی از مهمترین آرای فکری دوانی تمایزی است که او میان «وجود» و «موجود» مینهد و میکوشد با این دو، مفهوم وحدت و کثرت در عالم را توضیح دهد. به نظر او «وجود» تنها به باری تعالی (واجبالوجود) اطلاق میشود، بدان جهت که وجود او عین ماهیت اوست. ماسوی (ممکنات) به معنای حقیقی وجود ندارند، زیرا وجود آنها عارض بر ماهیت آنهاست. به همین جهت تنها میتوان به آنها «موجود» اطلاق کرد و این موجودیت صرفاً بر نسبتی دلالت میکند که آنها با «وجود» دارند (← پورجوادی، 2011، ص88ـ99). دوانی اگرچه سعی کردهاست نظر خود را بر پایة فلسفة ابنسینا مستدل سازد، خود میگوید این معنا را از ذوق متألهین فهم کردهاست. صدرالدین محمد دشتکی و به پیروی از او، مخالفان بعدی دوانی به این نظر به کنایه «ذوق متألهین» یا «ذوق تأله» میگویند. این نظر دوانی در واقع نخستین کوشش برای سازگار کردن مفهوم وجود مطابق عرفان ابنعربی با نظام فلسفی ابنسینایی است. همین کوشش را ملاصدرا در آثار خود پی میگیرد و با اینکه او منتقد آرای دوانی است، از این حیث متأثر از دوانی است (برای نمونه ← صدرالدین شیرازی، سفر1، ج1، ص251-252، سفر2، ج2، ص303ـ309).دوانی از نخستین شارحان اشعار حافظ است. او دستکم بر دو بیت و سه غزل از حافظ در رسالات جداگانهای شرح نگاشتهاست. تقریظی نیز بر کل دیوان حافظ دارد (← پورجوادی، 1377ش، ص90ـ94). او در این آثار بر وجود معانی عرفانی اشعار حافظ تأکید میکند. همچنین به وجود پیری در شیراز اشاره میکند که حافظ به او ارادت داشتهاست که باتوجه به قرابت زمانی او با دورة حافظ، برخی از شارحان بعدی آن را پذیرفتهاند (← ارنست، ص197ـ210؛ نیز ← پیر گلرنگ*). علاوه بر این، او قصد داشت شرح کاملی بر گلشن راز* محمود شبستری بنویسد که ظاهراً تنها مقدمه آن به نگارش درآمدهاست. او دو بیت این مثنوی را نیز در رسالات جداگانهای شرح کردهاست (← دوانی، 1386ش، ص57ـ62؛ پورجوادی، 1377ش، ص90). بااینحال، باید گفت که او در شرح ابیات حافظ و شبستری بیشتر در مقام بیان آرای خود بوده و برای همسخنی با این شاعران سعی چندانی نکردهاست.آثار دوانی که تعداد آن از نود تجاوز میکند، در رشتههای مختلفی از جمله منطق، فلسفه، کلام، اخلاق، تفسیر، اصول فقه، فقه، حدیث، هندسه و هیئت نگاشته شدهاست (برای کتابشناسی آثار دوانی ← پورجوادی، 1377ش، ص81- 133). برخی از مشهورترین این آثار عبارتاند از: 1) حاشیه بر شرح قوشچی بر تجریدالاعتقاد معروف به شرح جدید که دوانی در سه مرحله بر آن حاشیه نوشتهاست، با عنوان قدیم، جدید و اجدّ (← تجریدالاعتقاد*) 2) رسالةالزَّوراء؛ 3) رسالة خلقالاعمال؛ 4) رسالة نورالهدایة، سه رسالة اخیر در مجموعة الرسائل المختارة بهکوشش سیداحمد تویسرکانی در 1364ش در اصفهان چاپ شدهاست؛ 5) شواکلالحور فی شرح هیاکل النور؛ 6) انموذجالعلوم؛ 7) تفسیر سوره الکافرون، این سه رساله نیز در ثلاث رسائل به تصحیح سیداحمد تویسرکانی در 1411 در مشهد منتشر شدهاست؛ 8) رسالة اثباتالواجب القدیمة که به همراه رسالات دیگری از جمله الزوراء و شرح آن در مجموعة سبع رسائل به کوشش همان مصحح در 1381ش در تهران بهچاپ رسیدهاست؛ 9) لوامعالاشراق فی مکارم الاخلاق معروف به اخلاق جلالی که در 1377 در لکهنو چاپ سنگی شدهاست. به تصریح دوانی در اخلاق جلالی (ص17ـ 18)، این کتاب تقریری از اخلاق ناصری* خواجهنصیرالدین طوسی است و دوانی با آیاتی از قرآن و احادیث و ظرایفی از عرفان و اشراق آن را زینت دادهاست (برای بررسیهای بیشتر دربارة محتویات این اثر ← صدیقی، ص416-419؛ روزنتال، ص210-223). آثار بسیاری نیز به غلط به او نسبت داده شدهاست، از جمله کتاب الحججالباهرة که در رد شیعه است و مطالب آن با مواضع دوانی در آثار متقن او متفاوت است.منابع : محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلامالشیعة: احیاء الداثر من القرن العاشر، چاپ علینقی منزوی، تهران 1366ش؛ ابنعماد؛ محمدامینبن محمدشریف استرآبادی، دانشنامه شاهی، نسخة خطی کتابخانة مجلس شورای اسلامی، ش 211576؛ اسناد و مکاتبات تاریخی ایران: از تیمور تا شاهاسماعیل، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1356ش؛ رضا پورجوادی، «کتابشناسی آثار جلالالدین دوانی»، معارف، دورة 15، ش 1 و 2 (فروردین ـ آبان 1377)؛ حاجیخلیفه؛ خواندمیر؛ خوانساری؛ حسن خوبنظر، تاریخ شیراز: از آغاز تا ابتدای سلطنت کریمخان زند، بهکوشش جعفر مؤید شیرازی، تهران 1380ش؛ محمدبن اسعد دوانی، اجازه به مؤیدزاده عبدالرحمنافندی، نسخه خطی کتابخانة اسدافندی استانبول، ش3733؛ همو، اخلاق جلالی، چاپ سنگی لکهنو 1377/1957؛ همو، ثلاث رسائل، چاپ احمد تویسرکانی، مشهد 1411؛ همو، رسالة اثبات الواجب القدیمة، در سبع رسائل، چاپ احمد تویسرکانی، تهران: میراث مکتوب، 1381ش الف؛ همو، رسالةالزَّوراء، در همان، 1381ش ب؛ همو، الرسائل المختارة، چاپ احمد تویسرکانی، اصفهان ?]1364ش[؛ همو، شرح بیتی از گلشنراز، از جلالالدین محقق دوانی، چاپ سحر کاوندی و محسن جاهد، در آینه میراث، دورة جدید، سال 5، ش4 (زمستان 1386)؛ همو، عرض سپاه اوزونحسن، چاپ ایرج افشار، در مجله دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، سال 3، ش 3 (فروردین 1335)؛ حسن روملو، احسنالتواریخ، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران 1384ش؛ سبع رسائل، چاپ احمد تویسرکانی، تهران: میراث مکتوب، 1381ش؛ محمدبن عبدالرحمان سخاوی، الضوء اللامع لاهل القرن التاسع، قاهره: دارالکتاب الاسلامی، ]بیتا.[؛ نوراللّهبن شریفالدین شوشتری، مجالسالمؤمنین، تهران 1354ش؛ محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، بیروت 1981؛ بختیار حسین صدیقی، «جلالالدین دوانی»، ترجمة کامران فانی، در تاریخ فلسفه در اسلام، بهکوشش میان محمد شریف، ج2، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، 1365ش؛ مصلحالدین محمدبن صلاحالدین لاری، مرآت الادوار و مرقاتالاخبار: فصلی در شرححال بزرگان خراسان و ماوراءالنهر و فارس در قرنهای نهم و دهم هجری، چاپ عارف نوشاهی، در معارف، دورة 13، ش 3 (آذر - اسفند 1375)؛ احمدبن حسین منشیقمی، خلاصةالتواریخ، چاپ احسان اشراقی، تهران 1383ش؛Carl W. Ernst, "Jalāl al-Dīn Davānī’s interpretation of Ḥāfīẓ", in Hafiz and the religion of love in classical Persian poetry, ed. Leonard Lewisohn, London: I. B. Tauris, 2010; Reza Pourjavady, Philosophy in early Safavid Iran: Najm al-Dīn Maḥmūd al-Nayrīzī and his writings, Leiden 2011; Erwin Isak Jakob Rosenthal, Poltitical thought in medieval Isalm, Westport, Conn. 1985.