دنقل امل

معرف

شاعر معاصر مصری
متن
دُنقُل، اَمل، شاعر معاصر مصری. نام کامل وی محمد امل فهیم دنقل است. دنقل نام نیای بزرگ خانوادۀ او بود. به گفتة خود شاعر، نسب آنها به امویانی می‌رسد که پس از فتوحات اسلامی، در جنوب مصر ساکن شدند (اخلاص ‌فَخری، ص‌45؛ جَحا، ص241؛ فیاض، ص‌81). دنقل در 1319ش/ 1940 در روستای قلعه، از توابع شهر قِفْط، در استان قِنا به‌دنیا آمد (اعلام ‌الادب العربی المعاصر، ج‌1، ص‌605؛ برای اطلاع از اختلاف در تاریخ تولد وی ← دوسری، ص‌14ـ15).امل از اسامی رایج ‌زنان در مصر است. چون در سال تولد امل دنقل، پدرش موفق به دریافت مدرک العالمیة از دانشگاه الازهر شد، براثر شادمانی و باور به خوش‌قدمیِ فرزندش، این نام را برای او برگزید (اخلاص‌ فخری، ص‌46؛ دوسری، ص‌16). پدر دنقل معلم توانایی در شهر قنا بود. او فقه و ادبیات می‌دانست و شعر نیز می‌سرود و امل برخی دروس را نزد او آموخت (سلامه آدم، ص‌8ـ9؛ دوسری، ص‌18). دنقل در هفت‌سالگی، خواهرش و در ده‌سالگی، پدرش را ازدست داد؛ این دو واقعه از حوادث ناگوار دورۀ کودکی اوست. پس از مرگ پدر، مسئولیت و مراقبت از فرزندان برعهدۀ مادرش بود. امل با تشویق و حمایتهای مادرش به تحصیل ادامه داد و در 1336ش/ 1957، دورۀ دبیرستان را به‌پایان رساند (رُوَینی، ص‌16؛ اعلام ‌الادب العربی المعاصر؛ اخلاص ‌فخری، همانجاها؛ دوسری، ص‌16، 21ـ22).دنقل در دوران دبیرستان کوشا و منظم بود و در میان همسالان خود به دینداری و اهتمام به حفظ و تلاوت قرآن شناخته شده‌ بود. او در این دوره با اشتیاق بسیار به مطالعۀ دیوان شاعرانی چون شریف‌رضی* و حافظ ابراهیم* و دیوان الشوقیات احمد شوقی* پرداخت و کتابهایی مانند رسائل بدیع‌الزمان همَدانی، نهج‌البلاغه، و الف‌لیلة‌ولیلة و الفتوحات المکیّة ابن‌عربی را مطالعه کرد و علاوه بر قرآن، از عهد قدیم و جدید نیز در باروری معلومات خود بهره گرفت (اخلاص‌ فخری، ص‌48ـ 49؛ دوسری، ص‌22ـ23).دنقل در اوایل نوجوانی اشعار بلندی می‌سرود و در مناسبتهای مختلف آنها را می‌خواند. استحکام و ظرافت هنریِ سروده‌هایش در این دوران به‌حدی بود که برخی در صحت انتساب آن اشعار به او تردید داشتند (← سلامه آدم، ص‌9؛ اخلاص ‌فخری، ص46ـ 47). او در آغاز، در قالبهای سنّتیِ شعر طبع‌آزمایی می‌کرد، ولی به‌تدریج‌ به شعر نو گرایش یافت. دنقل در 1337ش/ 1958 نخستین اشعارش را در مجله صوت‌الشرق منتشر کرد (اعلام ‌الادب العربی المعاصر، همانجا). در اواخر دورۀ دبیرستان، که دچار آشفتگی فکری و روانی شده ‌بود، تمام تلاش و کوشش خود را صرف شعر کرد. دنقل در ادامه تحصیل چندان موفق نبود و نتوانست در رشتۀ تحصیلی خود به دانشگاه معتبری راه یابد. او پس از چندی، به دانشکدۀ ادبیات در قاهره رفت، ولی به‌سبب برخی مشکلات ناچار به ترک‌تحصیل و اشتغال در ادارۀ گمرک اسکندریه شد. او در طول اقامتش در اسکندریه، اشعارش را در مجله‌های الاهرام، روزالیوسف، و المجلة منتشر کرد. دنقل در 1341ش/ 1962 با سرودن شعری در قالب سنّتی به جایزۀ شورای عالی هنر و ادبیات شاعران جوان دست یافت؛ آشنایی او با احمد عبدالمُعْطی حجازی (متولد 1314ش/ 1935)، شاعر معروف مصری، نیز به همین ایام برمی‌گردد (اعلام ‌الادب العربی المعاصر، همانجا؛ دنقل، 1403، ص‌115؛ دوسری، ص‌35). دنقل پس از اقامت در اسکندریه، برای مدتی به شهر بندری سوئز رفت، سپس قاهره را برای زندگی برگزید. او چندسالی شعر نگفت و در سِمَت روزنامه‌نگار در مجله الاِذاعَة و التلفزیون (صداوسیما) مشغول به‌کار شد. پس از آن، سروده‌های خود را در مجلات مهمی نظیر الاهرام و نیز الآداب منتشر کرد (اعلام ‌الادب العربی المعاصر، ج‌1، ص‌605ـ606؛ اخلاص ‌فخری، ص‌47).دنقل به‌علت داشتن روحیۀ شاعرانه، هرگز پیشۀ ثابتی برای خود برنگزید و به‌سبب مشکلات و مصائب گوناگون، ازدواجش به تأخیر افتاد تا اینکه در 1357ش/1978 با روزنامه‌نگاری به نام عَبْلَة‌الرُوَیْنی ازدواج‌ کرد. او در 1359ش/ 1980 به عضویت کمیته شعرِ شورای فرهنگ درآمد. دنقل، که به سرطان مبتلا بود، دو بار تحت عمل جراحی قرار گرفت، ولی بهبود نیافت و سرانجام در 1362ش/ 1983 از دنیا رفت (اعلام ‌الادب العربی المعاصر، همانجا؛ اخلاص‌ فخری، ص‌47ـ48؛ مساوی، 1994، ص‌412؛ جهاد فاضل، ص170ـ171).آثار منظوم گوناگونی از دنقل باقی مانده که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از: البُکاء بین یدی زَرْقاء الیَمامة (گریه در پیشگاه زرقاء یمامة؛ بیروت 1969)؛ تعلیق علی ماحَدث (تحلیلی بر رخدادها؛ بیروت 1971)؛ مَقْتل‌القَمر (قتلگاه ماه؛ بیروت 1974)؛ العهد الآتی (روزگارِ پیشِ رو؛ بیروت 1975)؛ اقوال جدیدة عن حرب البسوس (گفته‌های تازه دربارة جنگ بسوس؛ ]بی‌جا [1983)؛ و اوراق الغرفة (8) (برگه‌های اتاق شمارۀ 8؛ قاهره 1983)، که از آخرین سروده‌های اوست. مجموعۀ کامل اشعار او با نام الاعمال الشعریّة الکاملة در 1362ش/ 1983 در قاهره چاپ شد، که سروده‌های منتشرنشده او را نیز دربرمی‌گیرد که متشکل از شانزده سرودۀ بلند و کوتاه است. مجموعه‌ای از سخنان دنقل نیز با عنوان احادیث امل دنقل در 1371ش/ 1992 در قاهره به کوشش اَنَس دنقل، برادر امل، به‌چاپ رسیده‌است (اعلام ‌الادب العربی المعاصر، ج‌1، ص‌606؛ نیز ← دنقل، 1995، ص‌5ـ72، 429). از دنقل پژوهشهای محدودی در حوزه دین و تاریخ و ادبیات نیز برجا مانده‌است (← اخلاص ‌فخری، ص‌49ـ50).در دفتر مَقْتَل‌القَمر، غلبه با مضامین رمانتیک است. دفتر البکاء بین یدی زرقاء الیمامة نمایانگر جدال و تنش میان فرد و جامعه است. مضامین اجتماعی وجه غالب شعری در دیوان تعلیق علی ماحدث است. نگرش و جهان‌بینی خاص ‌شاعر در دیوان العهد الآتی دیده می‌شود و اوج ‌هنر شعر او را باید در این اثر جست (روینی، ص‌25؛ نسیم مَجْلی، ص‌211ـ212؛ جحا، ص‌247ـ249).ملی‌گرایی، اعتراض و مخالفت شدید سیاسی و اجتماعی از مضامین عمدۀ شعر اوست (← دنقل، 1995، ص‌154، 264ـ 267، 394ـ408؛ نیز ← رَجاء نقاش، ص‌225ـ226؛ نسیم مجلی، ص‌12، 60ـ61، 64). اعتراض در شعر دنقل بسیار گسترده‌است و در سه جنبۀ سیاسی، اجتماعی، و فکری و فلسفی قابل ‌بررسی است و بی‌سبب نیست که عنوان «ملک‌الشعرای اعتراض» برازندۀ اوست (مساوی، 1994، ص243ـ246؛ نیز ← نسیم مجلی، 1994). دنقل دو رسالت هنری و ملی برای شاعر قائل است و اشعار او بازتاب خواستها و آرمانهای مردم کشورش است. پیوند ژرف او با جنبشهای ملی‌گرایانه و توجه به مسائل و دردهای مردم در رویارویی با ظلم، از او مبارزی پرشور ساخته‌است. دنقل بر آن است که ارزشهای ملی را در عربِ معاصر نهادینه کند و تاریخ و فرهنگ گذشتۀ ملی را یادآور شود (عشری زاید، ص‌213؛ سمیرفیل، ص‌79، 81؛ روینی، ص‌93؛ جحا، ص245ـ246؛ نسیم مجلی، ص‌12، 60). دفتر البکاء بین یدی زرقاءالیمامة را باید نقطۀ عطفی در بازتاب ملی‌گرایی در شعر معاصر عربی دانست (← ادامة مقاله). حجم انبوه اعتراض سیاسی در شعر او انعکاس خواستهایی است که با اوضاع تاریخی و رخدادهای مهم سیاسی مصر و جهان عرب مناسبت دارند. دنقل با بیان دغدغه‌های عرب معاصر و بیان آرای مخالف خود، خواستار اصلاحاتی است که دستیابی به آزادی و پیشرفت مصر و جهان عرب را آسان و هموار می‌سازد. او البکاء بین یدی زرقاء الیمامة را در واکنش به شکست در جنگ شش‌روزه در خرداد 1346/ ژوئن 1967 و لاتُصالِحْ (سازش نکن) را در واکنش به پیمان کمپ دیویدِ اول سرود. او در سروده اخیر، مردم را به اعتراض و مخالفت فرامی‌خواند (نسیم مجلی، ص‌11ـ12، 14، 138، 167ـ171؛ فخری صالح، ص280، 287؛ ← دنقل، 1995، ص‌159ـ 165، 394ـ408).بازآفرینی و به‌کارگیری شخصیتهای تاریخی سرکش و انقلابی همانند ابونواس*، شاعر بزرگ قرن دوم هجری، و اسپارتاکوس، از بزرگ‌ترین بردگان نافرمان دربار روم، میل و گرایش شاعر به مخالفت و تمرد را نشان می‌دهد (دوسری، ص‌92، 96؛ عبدالملک مرتاض، ص‌227؛ محمد عبدالمطلب، ص‌347).دنقل برای القای بیشتر شعر خود و نیز غنای هنری آن و بیان تلویحی پاره‌ای از مسائل، از شخصیتها و اسطوره‌های تاریخی ملل گوناگون در قالب قِناع (نقاب) و نماد به‌خوبی استفاده می‌کند. در شعر معاصر عرب، قِناع شخصیتی تاریخی یا خیالی است که شاعر با پنهان‌شدن پشت او، اندیشه‌ها و مسائل امروزی را از زبان وی بیان می‌کند. برخی از قِناعهای او عبارت‌اند از: زرقاء یمامه، کُلَیب‌بن ربیعه*، متنبّی*، ابونواس، ابوموسی اشعری*، خالدبن ولید*، اسپارتاکوس، و اخناتون (← جحا، ص‌245؛ جابر قُمَیْحه، ص‌211ـ212؛ مساوی، 1994، ص142، 179ـ180؛ حاتم صکّر، ص‌234ـ236؛ دوسری، ص‌89 ـ90؛ نیز ← دنقل، 1995، ص‌424ـ426).دنقل به جایگاه والای شخصیتهای بزرگ و محترم اسلامی نزد مردم کشورش آگاهی داشت و به‌همین‌دلیل، در سرودۀ مِنْ اوراق ابی‌نواس، از عظمت شخصیت امام‌حسین علیه‌السلام و واقعۀ جان‌گداز کربلا سخن گفته‌است (← دنقل، 1995، ص‌384ـ 385؛ حاتم صکّر، ص220). بهره‌گیری بسیار از میراث و کتب دینی از ویژگیهای بسیار مهم شعر دنقل است. این امر گاهی با دگرگونی مفاهیم دینی و کاربرد معکوس آنها صورت می‌گیرد و آشنایی‌زدایی پویایی به فضای شعر می‌بخشد (صلاح فضل، ص230؛ اخلاص‌ فخری، ص‌53، 157). اخلاص‌ فخری (ص‌157ـ158) بر آن است که شعر دنقل در دو حوزۀ شکل و معنا از قرآن تأثیر پذیرفته‌است. باوجود این، وی معتقد است دنقل بی‌محابا از قرآن در فضای شعرش استفاده کرده‌است، به‌طوری‌که نوع نگاه و تلقی از متن قرآن در شعر او متمایز از سایر متون نیست. او این امر را حاصل کم‌مایگی دانش دینی شاعر و میل به مخالفت با اصول بدیهی مورد قبول مردم می‌داند. علاوه‌بر قرآن، تورات، انجیل، حماسه‌های عرب، فرهنگ و ادبیات عامه و شعر نو از دیگر منابع الهام شعری او محسوب می‌شوند (برای نمونه ← دنقل، 1995، ص‌219ـ 228، 325ـ335، 390، 459).یکی از موضوعات مهم و برجسته در شعر دنقل، اندیشۀ مرگ و نیستی است که حال‌وهوایی فلسفی دارد. در دفتر اوراق الغرفة (8)، مرگ حالتی رمزآمیز می‌یابد و به موضوعی برای تدبر و اندیشه در جوهر زندگی و پی‌بردن به فلسفۀ نیستی تبدیل می‌شود (← شعبان یوسف، ص‌101، 103؛ غرفی، ص‌65ـ 67؛ نیز ← دنقل، 1995، ص‌184ـ186).شعر دنقل دارای ویژگی نمایشی (دراماتیک) است. دنقل توانسته با بهره‌گیری از شگردهای سینمایی، نمایشی، روایی و صورخیال به سروده‌هایش بُعد تصویری و نمایشی ببخشد و احساسات نسل جدید را با همۀ پیچیدگیها و تناقضها نشان دهد (حسین عید، 1403، ص‌107؛ مساوی، 1994، ص‌173؛ عشری زاید، ص‌227).دنقل با استفاده از تلمیح، اشاره، و تضمین، فرهنگ و تاریخ گذشته را به شعرش وارد کرده و به شعر خود عمق و وجه تاریخی بخشیده‌است (عشری، ص‌76؛ حاتم صکّر، ص‌223، 240ـ241؛ جابر قمیحه، ص210ـ 211؛ جحا، ص‌244؛ نیز ← دنقل، 1995، ص‌224، 226، 231ـ232، 298).دنقل شاعری کم‌گوست. او دقت بسیاری در پالایش شعرش داشته و در گزینش واژه‌ها و انسجام ساختار شعرش اهتمام زیادی ورزیده‌است (حسین عید، 1403، ص‌101؛ نسیم مجلی، ص‌127). باوجود این، پاره‌ای از اشعارش تا مرز زبان عامیانه افول می‌کند؛ هرچند کاربرد متفاوت زبان و تعابیر عامیانه در بافت شعرش سبب تأثیر و نفوذ عمیق آن در افراد جامعه شده‌است (غالی شکری، ص‌185؛ جحا، ص‌251).دنقل علاقۀ بسیاری به کاربرد واژه‌های آهنگین و ضرب‌آهنگهای کلامی دارد. او موسیقی درونی شعرش را برای تقویت و غنای موسیقی بیرونی آن به‌کار می‌گیرد و عواملی چون تکرار حروف، واژه‌ها، جمله‌ها و بندها در پیدایش موسیقی درونی شعرش بسیار مؤثرند (عبدالملک مرتاض، ص‌249، 253؛ حسین عید، 1405، ص‌29ـ30). محور موسیقایی شعر دنقل بر قافیه استوار است و توالی و تناوب قافیه در پاره‌ای از اشعار او تأثیر فزاینده‌ای در موسیقی شعرش داشته‌است (شربل داغر، ص‌86ـ89). اگرچه دنقل را باید از شاعران نوپرداز وفادار به اوزان شعری دانست، او به‌خوبی توانسته میان شعر نو و شعر سپید هماهنگی و تعادل برقرار کند (همان، ص‌85؛ مساوی، 2009، ص‌203؛ صبحی حدیدی، ص120).دنقل در شعرش به‌دنبال پیوند میراث باشکوه گذشته با تجدد و نوگرایی است و هیچگاه، مانند برخی از شاعران، از جمله آدونیس و یوسف خال*، دچار رویکردهای تند و افراطی در زمینۀ نوگرایی نشده‌است (مساوی، 1994، ص‌430؛ جهاد فاضل، ص‌168). شاعرانی نظیر احمد عبدالمعطی حجازی و صلاح عبدالصبور* بیشترین تأثیر را در او داشته‌اند (توفیق، ص‌53، 55؛ سلیمان فیاض، ص‌73؛ صبحی حدیدی، ص‌106).منابع‌: اخلاص‌فخری، استلهام القرآن‌ الکریم فی شعر امل دنقل، ]مکه [1418/1997؛ اعلام‌الادب العربی المعاصر: سِیَرٌ و سِیَرٌ ذاتیة، چاپ رابرت کمبل، بیروت: الشرکة المتحدة للتوزیع، 1996؛ حسن توفیق، «سیرة حیاته لم تکتب بعد... امل دنقل الشامخ فوق انقاض السقوط»، در امل دنقل: الانجاز و القیمة، قاهره: المجلس الاعلی للثقافة، 2009؛ جابر قُمیحه، الادب الحدیث بین عدالة الموضوعیة و جنایة التطرف، ]بیروت[ 1992؛ میشال جَحا، الشعر العربی الحدیث من احمد شوقی الی محمود درویش، بیروت 1999؛ جهاد فاضل، ادباء عرب معاصرون، قاهره 1420/ 2000؛ حاتم صکّر، مرایا نرسیس الانماط النوعیة و التشکیلات البنائیة لقصیدة السرد الحدیثة، بیروت 1999؛ حسین عید، «ظاهرة التکرار فی شعر امل دنقل»، ابداع، سال 3، ش 6 (رمضان 1405)؛ همو، «الفارس الذی رحل»، در همان، سال 1، ش10 (ذیحجه 1403)؛ امل دنقل، «آخر حدیث مع‌الشاعر: امل دنقل»، اجرت‌الحوار: اعتماد عبدالعزیز، در همان؛ همو، الاعمال الشعریة، ]قاهره 1995[؛ احمد دوسری، امل دنقل‌: شاعرعلی خطوط النار، بیروت 2004؛ رَجاء نقاش، ثلاثون عاماً مع الشعر و الشعراء، ]کویت[: دارسعاد الصباح، ]بی‌تا.[؛ عبله رُوَینی، سیرة امل دنقل الجنوبی، قاهره 1992؛ سلامه آدم، «اوراق من الطفولة و الصبا»، ابداع، سال 1، ش10 (ذیحجه 1403)؛ سلیمان فیاض، «المروانی»، در امل دنقل، همان؛ سمیرفیل، «النیل فی شعر امل دنقل»، ابداع، سال 1، ش 12 (صفر 1404)؛ شربل داغر، «الخروج ‌من النظام و ابتداء القصیدة من الشاعر»، در امل دنقل، همان؛ شعبان یوسف، «الموت علی حصان الحیاة فی شعر امل دنقل»، در همان؛ صبحی حدیدی، «امل دنقل: قراءة جمالیة ـ تاریخیة بمفعول رجعی»، در همان؛ صلاح فضل، «انتاج ‌الدلالة فی شعر امل دنقل»، فصول، ج‌1، ش1 (اکتبر 1980)؛ عبدالملک مرتاض، «امل دنقل: شاعرالحب و الیاس و التمرد»، در امل دنقل، همان؛ جلال عشری، «ازمة الشعر الجدید و البکاء بین یدی زرقاءالیمامة»، مجلة الفکر المعاصر، ش 53 (یولیو 1969)؛ علی عشری‌زاید، «توظیف التراث العربی فی شعرنا المعاصر»، فصول، ج‌1، ش 1 (اکتبر 1980)؛ غالی‌شکری، «تعلیقات زرقاء الیمامة علی جبین العصر»، الطلیعة، سال 8 ، ش 6 (یونیو 1972)؛ حسن غرفی، «حواشٍ علی متون امل دنقل الشعریة»، در امل دنقل، همان؛ فخری صالح، «الرمز التاریخی و لعبة الاقنعة فی شعر امل دنقل»، در همان؛ محمد عبدالمطلب، «امل دنقل ناقداً»، در همان؛ عبدالسلام مساوی، البنیات الدالة فی شعر امل دنقل: دراسة، دمشق 1994؛ همو، «المتخیل الشعری عند امل دنقل»، در امل دنقل، همان؛ نسیم مَجلی، امیر شعراء الرفض: امل دنقل، ]قاهره [1994.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 18
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده