بِلْگْراد (در زبان صربی معاصر: بئوگراد به معنای شهر سفید)، پایتخت، و بزرگترین شهر یوگسلاوی به وسعت 184کیلومتر مربع. این شهر، که حدود 110متر از سطح دریا ارتفاع دارد، در ملتقای رودهای ساوا و دانوب واقع شده و مشتمل است بر بئوگراد، شهرکی قدیمی بر کرانة راست ساوا و دانوب؛ نووی بئوگراد (بلگراد جدید)، منطقهای نوساز بر کرانة چپ ساوا؛ و زمون ، شهرکی قدیمی در کنار دانوب. تعدادی شهر و شهرکهای مسکونی نیز در سواحل رودهای دانوب و ساوا جزو بلگرادند و کلان شهر بلگراد را تشکیل میدهند.بلگراد در َ50 ْ44 عرض شمالی و َ30 ْ20 طول شرقی قرار دارد. اقلیم آن قارهای معتدل است. میانگین دمای آن در ژانویه (دی ـ بهمن) ْ2ر0 ـ سانتیگراد و در ژوئیه (خرداد ـ تیر) ْ2ر22، و میانگین بارندگی سالانة آن 634 میلیمتر است.گزینش بلگراد به عنوان پایتخت یوگسلاوی، علاوه بر پارهای دلایل تاریخی، بیشتر به علت موقعیت جغرافیایی آن است. این شهر در مرکز راههای آهن و راههای هوایی بینالمللی، و در ساحل رود دانوب در محل تلاقی رودهای عمدهای واقع شده است که در بوسنی، کرووآسی (رود ساوا)، ویوودینا (تایس )، صربستان جنوبی و مقدونیه (موراوا ) جریان دارند. بلگراد بندر مهم رودخانهای یوگسلاوی استو واقع شدن آن در محل پیوستن دو منطقة طبیعی (اراضی هموار دانوب مرکزی و کوهستانهای کمارتفاع شومادیا )، در توسعة اقتصادی آن تأثیر فراوان داشته است. اما با وجود موقعیت مناسب ارتباطی و جغرافیایی و نیز میزان بالای توسعه در دوران پس از جنگ جهانی دوم (1939ـ 1945)، پایتخت یوگسلاوی از نظر وسعت چندان گسترش نیافته، که علت آن، بیشتر توزیع مناسب جمعیت و سرمایهگذاری در سراسر قلمرو یوگسلاوی بوده است.اکنون بلگراد مرکز مهم سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، و صنایع سنگین است که بیش از 20% محصولات صربستان در آن تولید میشود. در بلگراد بیش از 170 مجتمع، کارخانه و مؤسسة صنعتی بزرگ متمرکز شده و صنایع اساسی آن عبارت است از: ساخت ماشینآلات (صنایع تولید اتومبیل، هواپیما، ماشینهای کشاورزی، تجهیزات الکتریکی)، تعمیر کشتی، صنایع شیمیایی، منسوجات پشمی، چرم، فلزکاری، صنایع غذایی، مصنوعات چوبی، و کاغذ. مهمترین راه آبی بلگراد با برخی از کشورهای اروپای شرقی، دانوب است.بلگراد مرکز مهم فرهنگی و ملی کشور است. از جمله مهمترین مکانهای فرهنگی آن، فرهنگستان علوم صربستان، موزة ملی شهر (تأسیس 1844) و دانشگاه بلگراد (تأسیس 1863) است.در 1370 ش/ 1991، جمعیت بلگراد 786 ، 136 ، 1 تن بود که با شهر و شهرکهای حومة آن (از جمله زمون، راکوویتسا و ژلزنیک ) به 826 ، 554 ، 1 میرسیده است. بخش اعظم جمعیت بلگراد صرب و پیرو کلیسای ارتودوکس شرقیاند؛ برخی دیگر از گروههای قومی آن عبارتاند از: آلبانیایی، مجار، و مونتنگرویی.منابع:A ¦ zarba ¦ ija ¦ n Sa ¦ vet Ensiklopediya ¦ s i , Baku 1976-1986,II, 77-78; Britannica atlas ,Chicago:Encyclopaedia , 1996; Economic geography of the socialist countries of Europe , Moscow: Progress, 1985; The world book encyclopedia , London 1995, s.v. "Belgrade".پیشینه. بلگراد از 1336/1918 مرکز یوگسلاوی شد و از همان زمان، در اطراف رودخانههای ساوا و دانوب رو به گسترش نهاد. در زمانهای پیشین، بلگراد تنها شامل منطقهای میشد در کنارة راست رودخانة دانوب و کنارة راست رودخانة ساوا، پایینتر از ملتقای این دو رودخانه. در همین محل بود که اسکوردیچیِ سلتی ، [در قرن چهارم پیش از میلاد ( بریتانیکا ، ذیل مادّه) ] مهاجرنشینی بنا نهاد و آن را سنگدون نامید. این نام (سنگدونوم ) در تمام دوران حکمرانی رومیان بر شهر باقی ماند. در دورة حکومت بلغارها در قرن سوم/نهم، نام اسلاوی (بلگراد) به خود گرفت، و به رغم روی کار آمدن حکمرانان مختلف (از جمله رومیان شرقی و بعداً مجارها) این نام همچنان حفظ شد. با این وصف، آن را کراراً ترجمه کردهاند (مانند آلبا بولگاریکا ، ناندئور آلبا ، ناندئور فیروار ، آلبا گرایکا ، گریشیش وایسنبورگ ). ترکها در دورة تسلط خود آن را «بِلغْراد» میخواندند و برای متمایز کردن آن از شهرهای دیگری به همین نام در آلبانی، مجارستان و ترانسیلوانی، آن را آشاغی بلغراد (بلگرادِ سفلی)، تونابلغرادی (بلگرادِ دانوب)، بلغرادِ سمندریا (قصبهای در نزدیکی بلگراد)، و در قرن نهم/ پانزدهم بلغراد اونگوروز (بلگراد مجارها؛ چون ترکان شهر را از مجارها گرفته بودند) و مانند اینها مینامیدند. در پارهای از اسناد ترکی و برخی منابع جغرافیایی و تاریخی معاصر، بر بلگراد نامهایی نهاده شده که در جهان اسلام به شهرهای مرزی و استحکامات مهم سوقالجیشی اطلاق میگردد؛ ازینرو بلگراد را کراراً «دارالجهاد» خواندهاند، و همین امر سبب شده است که برخی از مورخان متقدّم صِرب «دارالجهاد» را نام ترکی بلگراد بپندارند. پروفسور بایراکتارویچ بیپایه بودن این نظر را به اثبات رسانده است.شهر بلگراد تا جنگ جهانی اول (1914ـ 1918 میلادی) به منزلة دژ نظامی مهمی در کنار جادة اروپای مرکزی به خاور نزدیک بود. این شهر، به سبب اهمیت سوقالجیشی خود، گذشتهای پرتلاطم داشته است. در قرون وسطی، به تصرف اقوام مختلفی چون رومیان شرقی و بلغارها و مجارها و صربها در آمد و پس از مرگ استفان لازارویچ (830/1427) حاکم مستبد صرب، به دست مجارها افتاد و حدود یک قرن مهمترین پایگاه دفاعی مرزهای جنوبی مجارستان در برابر هجوم ترکها بود.گذشته از پارهای گزارشهای ناموثق دربارة محاصرة بلگراد از جانب بایزید اول (حک : 791ـ805)، ترکها پیش از 863/1459 دو بار به بلگراد لشکر کشیدند: در 843 ـ844/ 1440 که شهر را شش ماه محاصره کردند؛ و در 860/1456، که سلطان محمد ثانی ملقّب به فاتح، با لشکری انبوه، به پشتیبانی ناوگان دریایی و توپخانهای قدرتمند، شهر را به محاصره در آورد. در این نوبت نیز بلگراد، به رغم آنکه ناوگان ترکها راه رودخانة دانوب را مسدود کرده بود و شهر از جانب خشکی محاصره، و شدیداً گلولهباران شده بود، تسلیم نشد. قوای کمکی به شهر رسید و پادگان بلگراد، به رهبری یانوش هونیادی که پس از رخنة ترکها دفاع شهر را به دست گرفته بود، با موفقیت مقاومت کرد و عملیات جنگی ترکها، با وجود نفوذ به دژ سفلی، عقیم ماند. عاقبت ترکها، پس از یورشی نسنجیده، محاصرة شهر را در 18 شعبان/ 23 ژوئیه رها کردند. پس از این واقعه بود که بلگراد بار دیگر به «حصار بیرونی قلمرو مسیحیت» شهرت یافت. ترکها در 845/ 1441ـ1442، دژی بر کوه آوالا ، که در مقابل بلگراد قرار دارد، بنا کردند. پس از آنکه صربستان سرانجام به تصرف ترکها درآمد (863/ 1459)، در یورشهای آنها به بلگراد این دژ نقش مهمی داشت. قدرت دفاعی بلگراد، بر اثر برخوردهای نظامی با ترکها در دهههای اول قرن دهم/ شانزدهم، رو به ضعف نهاد و مجارستان، که زیر بار بحرانهای مالی و سیاسی ضعیف شده بود، حتی قادر به تأمین هزینههای جاری پادگان بلگراد نبود چه رسد به تقویت نیروی دفاعی آن.در 927/ 1521، قشون ترک در اولین لشکرکشی سلطان سلیمان قانونی، پس از محاصرهای طولانی، سرانجام در 24 رمضان/ 29 اوت به خاک بلگراد قدم نهاد. در پی فتح بلگراد، سربازان مجار به سرزمین خود باز گردانده شدند، صربها در قسطنطنیه اسکان یافتند، و بعضی از جاشوهای صرب که در کشتیهای جنگی دانوب کار میکردند، به ملوانی به خدمت ترکها درآمدند. در این زمان، مرکز سَنجَقِ * اسمدروو (سمندریا) به بلگراد انتقال یافت و بالیبیگ (متوفی 933/1527)، فرزند یحییپاشا، به حکومت آن منصوب شد. بالیبیگ، که قصد داشت بلگراد را به محلی امن تبدیل کند، فرمان داد تا تمامی محلههای اطراف سرمیا را خراب کنند و با مصالح ساختمانی آنها استحکامات نظامی جدیدی برای بلگراد بسازند. بدینسان، بلگراد به صورت مهمترین دژ در برابر مجارستان درآمد. به دنبال نبردی که در نزدیکی موهاچ (موهاکس ) درگرفت (932/ 1526)، آبادیهای سرمیای مرکزی و شرقی به زیر فرمان سَنجَقبیگ (والی) بلگراد درآمد. پس از مرگ بالیبیگ، برادرش محمدبیگ (متوفی 955/1548) به سیاست توسعهطلبی ادامه داد. تا 944/1538، مناطق گشوده شدة سرمیا، اسلاوونیا و مجارستانِ جنوبی زیر فرمان والی بلگراد باقی ماند. پس از آن، سَنجَقِ پوژِگا در اسلاوونیا به وجود آمد. پس از فتح بودا (بُدین * ؛ 948/1541)، و تشکیل ایالت بودا، سنجق سمندریا و مرکز آن در بلگراد به این ایالت منضم شد. با این وصف، قائممقام پاشای بوده در بلگراد باقی ماند، زیرا این شهر حتی پس از گشوده شدن بوده، اهمیت نظامی خود را به منزلة مرکز نظم و نسق سپاهیان ترک، پیش از آنکه برای جنگ به غرب گسیل شوند، حفظ کرده بود. علاوه بر سپاهیان، سلاطین و صدراعظمهای ترک نیز، در سفرهای خود، هنگام عبور از بلگراد، مدتی در آن شهر میماندند. بسیاری از رویدادهای تاریخ عثمانی با بلگراد پیوند خورده است. هیئتهای سیاسی نیز که برای رسیدن به دربار سلطان عثمانی از غرب به سوی دانوب میآمدند، مدت کوتاهی در بلگراد اقامت میکردند؛ زیرا از آنجا به بعد سفر آنان از راه خشکی آغاز میشد.ترکها، بلافاصله پس از تصرف بلگراد، به فکر ساختن استحکامات بیشتری افتادند. استحکامات نظامی، در این دوره نیز مانند زمان تسلط مجارها، مشتمل بر دژ سفلی و دژ علیا میشد، با این فرق که در این زمان به توپخانه نیز مجهز بودند. هر دژ فرمانده (دزدار= دژدار) مستقل داشت. ترکها کار تجهیز بلگراد را با ساختن پادگان و استقرار ناوگان تکمیل کردند. استقرار ناوگان در رودخانة دانوب به منظور جنگ با مجارستان ضرورتی ویژه داشت. در نیمة اول قرن دهم/ شانزدهم، مارتولوس های [ملاحان مسیحی ] صرب در آنجا مستقر شدند (در 943/ 1536ـ1537، 385 مارتولوس در چهل اوده (گروه) با 39 اودهباشی تحت فرماندهی ویوداو وک حضور داشتند). در نیمة دوم قرن دهم/ شانزدهم نیز بلگراد دارای پادگانی مهم بود (این پادگان در967/1560، دارای 223 «مستحفظ»، نُه «جبهچی»، 41 «توپچی» با پنج «بلوکباشی»، چهار «خمپارهچی»، 101 «عَزَب»، 96 «مارتولوس» با یک آقا و هشت اودهباشی بود. مارتولوسها، جز آقا و یک بلوک از توپچیها، همگی صرب بودند).هرچند توسعة بلگراد از نظر نظامی پس از تسلط ترکها سریع بود، در عرصة اقتصادی و تجاری گشایشی در وضع آن حاصل نشد. بلگراد در 943/ 1536ـ1537، چهار محلة مسلماننشین داشت که در آنها 79 خانوار در اطراف چهار مسجد شهر ساکن بودند. نزدیک به نیمی از مسلمانانِ غیر نظامی صنعتگر بودند. 68 خانوار مسیحی نیز در دوازده محلة شهر سکونت داشتند. این اهالی ملزم به پرداخت مالیات نبودند، اما در عوض وظیفه داشتند که هزینههای قلعه را تأمین کنند. در آن زمان، 72 خانوار از اَفلاقِ (در اینجا: گلهداران نیمهعشیرهای) اسکان یافته در بلگراد میزیستند. اینها وظیفة پاسداری از انبارهای باروت حکومت را عهدهدار بودند. بیست خانوار کولی نیز در شهر منزل داشتند که در بندرگاه، کشتیها را مرمت میکردند. در دهة سی از قرن شانزدهم، جماعتی از بازرگانان دوبروونیک اهل سمندریا به بلگراد مهاجرت کردند.از اواسط قرن دهم/شانزدهم، بلگراد چهرة شهری شرقی به خود گرفت. جمعیت مسلمان شهر از سه طریق افزایش یافت: ورود تمام دستگاه اداری و نظامی به شهر؛ مهاجرت بازرگانان و صنعتگران از دیگر سرزمینهای عثمانی؛ و مسلمان شدن مردم بومی. پس از آنکه بودا (948/1541) و تمسوار [طمشوار * ] (959/1552) به تصرف ترکها درآمد، بلگراد به مرکز بازرگانی بسیار مهمی تبدیل شد. در 967/1560، شمار محلات مسلماننشین شهر به شانزده میرسید که بیش از 360 خانوار مسلمان در آن ساکن بودند. بیش از شصت خانوار مسیحی نیز در شهر منزل داشتند. صنعتگری به نحو چشمگیری توسعه یافت و مصنوعات جدید و ظریفتری به بازار آمد. جزئیاتی که در «دفتر» سال 980/ 1572ـ1574 آمده بر پیشرفت سریع بلگراد گواهی میدهد. در آن تاریخ، بیش از دویست خانوار مسیحی، بیش از ششصد خانوار مسلمان (در21محله)، 133خانوار کولی و بیست خانوار یهودی در شهر ساکن بودند.اوج رونق بلگراد مصادف بود با اواخر قرن دهم/شانزدهم، و بویژه نیمة اول قرن یازدهم/ هفدهم. به نوشتة پیتر ماسارچی ، که از جانب پاپ به اسقفنشینِ «بار» سفر کرده بود، بلگراد در 1042/1632 دارای 000 ، 8 خانوار و حدود 000 ، 60 تن جمعیت بود. به گفتة اولیاچلبی، در 1070/1660 بلگراد 38 محلة مسلماننشین، یازده محله از قومیت مختلف دیگر (صرب، یونانی، کولی، ارمنی، و یهودی)، و 000 ، 98 تن جمعیت ثابت داشت (ص 376). شهر دارای پادگان وسیع و مقرّ فرمانده ناوگان (قَپودان ) دانوب بود. انبارهای بزرگی برای تأمین مواد خوراکی سپاهیان، و کارگاههایی برای مرمت توپ وجود داشت. در نزدیکی شهر نیز کارخانهای برای تولید باروت دایر بود. به گفتة اولیاچلبی (ص 377)، بلگراد 217 محراب داشت (حاجی خلیفه تنها یکصد مسجد را برشمرده است). مسجد سلطان سلیمان در داخل قلعه [که، به قول اولیاچلبی، ص 372، به دست معمار سِنان ساخته شده ] ، و مسجد قسمت سفلای شهر که به فرمان محمد پاشا فرزند یحیی پاشا احداث گردیده شایان توجه است. در بلگراد، 160 قصر (سرای)، هفت گرمابه و تعداد بسیاری میدان و بازار و یک بَزِستان/بِدِستان (قسمتی از بازارِ سرپوشیده) زیبا، شش کاروانسرا و چندین خان و یک ضَرّابخانه وجود داشت. در آن ایام، ینیچری * نشان خود را بر شهر و اصناف آن به جا گذاشت. بلگراد یک «ملاّ » داشت که دارای سه «نایب» بود. یک «مفتی» نیز در شهر مستقر بود. هفده تکیه، هشت مدرسه، و نُه دارالحدیث، و کلیساها و نهادهای فرهنگی متعلّق به اقلیتهای مسیحی و یهودی نیز در شهر دایر بود. ارقامی که اولیاچلبی نقل کرده است در برخی موارد اغراقآمیز مینماید، لیکن در گزارش دیگر مسافران در قرن یازدهم/ هفدهم، بلگراد شهری بزرگ وصف شده است و آنان بخصوص بر اهمیت بازرگانی آن تأکید کردهاند. مسافران خارجی بویژه خصلت شرقی شهر را یادآور شدهاند.در1099/1688، سپاهیبهفرماندهی شاهزادهماکسیمیلیان ، حاکم باواریا، بلگراد را پس از یک ماه محاصره تصرف کرد. شهر در آن کشمکش آسیب فراوان دید و تا دو سال زیر تسلط اتریشیها بود. سپس ترکها آن را بازستاندند و حتی پس از صلح کارلووتسی (کارلوویتس [/کارلوفچه ] 1110/1699) همچنان در اختیار آنها ماند. در هشتم رمضان 1129/ شانزدهم اوت 1717، سپاهی به فرماندهی اوژن دو ساووا ، سپاه ترک را در نزدیکی بلگراد شکست داد. پس از عهدنامة صلح پاساروفچه * (پاساروویتس / پوژارواتس 1130/1718)، بلگراد، که در اشغال اتریشیها بود، پایتخت صربستان شمالی گردید. بار دیگر شهرِ ویران، رو به آبادانی نهاد و استحکامات نظامی آن بازسازی شد. حصار امروزی شهر یادگار آن عهد است.بر پایة عهدنامة صلح بلگراد (1152/1739)، ساوا و دانوب رودخانههای مرزی شدند. رفته رفته بلگراد به فراموشی سپرده شد و تا حد پادگان مرزی ینیچریها تنزل یافت و به پاشانشینی تبدیل شد که پاشای آن دارای عنوان وزیر بود. هر چند صربستان شمالی در اسناد دولتی هنوز هم سنجقِ سمندریا (سمندر سنجقی) نامیده میشد، ولی معمولاً آن را «پاشالِق» (قلمرو فرمانروایی پاشا)ی بلگراد میخواندند. بلگراد یک بار دیگر در 1203ـ1206/ 1789ـ1791 به تصرف اتریشیها در آمد. این شهر در اواخر قرن دوازدهم/ هجدهم حدود 000 ، 25 سکنه داشت.در پی قرارداد صلح اسویشتوف (1206/1791) ینیچریها از بلگراد بیرون رانده شدند؛ ولی سلطان سلیم سوم (حک : 1203ـ1222)، اندک زمانی پس از آن، با بازگشت آنها موافقت کرد. حکومت وحشتی که ینیچری بر آن سرزمین مستولی ساخت، به اولین شورش صربها در 1219/1804 انجامید. شورشیان صرب بلافاصله بلگراد را محاصره کردند، لیکن تنها در اواخر 1221/ 1806 به تصرف شهر نایل آمدند. تا هنگام سقوط دولت شورشی صربها در 1228/1813، بلگراد همچنان پایتخت باقی ماند. به دنبال بروز دومین شورش صربها (1230/1815) و سازش اجباری ترکها، حکومتی دوگانه در صربستان مستقر شد و مقامات ترک و پادگان آنها در بلگراد بر جا ماندند. با قدرت گرفتن ولایت خراجگزار صربستان، بلگراد نیز بیش از پیش به صورت شهری صربی درمیآمد. در پی درگیری خونینی که بین ترکها و صربها رخ داد، پادگانِ ترک، شهر را به توپ بست (1279/1862). این واقعه به یک سلسله مذاکرات طولانی سیاسی منجر شد. در 1284/ 1867، شهرهای نظامی به صربستان واگذار گردید و بلگراد نیز پایتخت صربستان شد. در بلگراد امروزی شمار معدودی از ساختمانهای دورههای پیشین بر جا مانده و از زمان حکومت عثمانیها نیز آثار تاریخی اندکی باقی است. معدودی از آنها را در قلعة قدیمی (که اینک به پارک تبدیل شده) میتوان یافت. در خود شهر تنها دو اثر تاریخی بر جاست: یک مسجد و یک «تُربه» (مقبره)؛ نشانههای روشنتر را در نامهای ترکی قسمتهای مختلف شهر و حومة آن میتوان یافت؛ مانند کالهِ مگدان (قلعه میدانی)، کارابورما، تاش مَیدَن (طاش معدنی)، دورچول (دورت یول)، روسْپی چوپریجه (روسپی کوپْرو [سو ] )، توپچیدَر (توپجو دره [سی ] )، آوالا (حواله).مسلمانانی که اکنون در بلگراد زندگی میکنند اعقاب جمعیت مسلمان دورة ترکها نیستند. آخرین خانوادة مسلمان متعلق به بلگراد قدیمی در 1284/1867 از این ناحیه کوچ کرد (بیشتر این خانوادهها در بوسنی شمالی اسکان یافتند). مسلمانان فعلی بلگراد، پس از 1336/1918، از بوسنی و هرزگوین، مقدونیه و دیگر نقاط مسلماننشین یوگسلاوی [سابق ] به بلگراد آمدهاند.منابع: باشباقانلق آرشیوی، تاپودفترلری ، ش 135، 187، 316، 517، 978 (دربارة بلگراد در دورة تسلط ترکها در قرون دهم و یازدهم/ شانزدهم و هفدهم)؛ فریدون بیگپاشا، منشآت السلاطین ، ج 1، ص 507 ـ514 (برای لشکرکشی سلیمان به بلگراد، 1521)؛F. Bajraktarevic ¨ , Kako su Turci zvali Beograd?(ترکها بلگراد را چه مینامیدند؟) , in Istoriki c § asopis , III, Belgrade 1952; G. Elezovic ¨ and G. Skrivanic ¨ , Kako su Turci posle vis § e opsada zauzeli Beogradو(تسخیر بلگراد توسط ترکها در پی حملات مکرر)، Belgrade 1956; Enciklopedija Jugoslavije , I, Zagreb 1955, s.v."Beograd", 444-471, s.v. "Beogradski pas § aluk", 472-474; Godis § njak Muzeja grada Beograda , II 1955; M. Ilic ¨ -Agapova, Ilustrovana istorija Beograda , Belgrade 1933; ] The New Encyclopaedia Britannica , Chicago 1985, Micropaedia , s.v."Belgrade"KOLANGJ; F. Tauer, Histoire de la campagne du Sultan Suleyman contre Belgrade en 1521. Texte persan ... avec une traduction abrإgإe , Prague 1924; R. Veselinovic ¨ , Neka pitanja iz pros § losti Beograda XVI-XIX vekaو(چند پرسش دربارة تاریخ بلگراد در قرون شانزدهم تا نوزدهم) Godis § njak Muzeja grada Beograda , II, 1955.برای گزارشهای مسافران خارجی، و اعضای هیئتهای اعزامیA. Verancius, S. Gerlach) و دیگـران)، فرستادگـان پاپ ( Masarechi P. و دیگران)، نیز رجوع کنید به J. Radonic ¨ , Rimska kurija i juz § noslovenske zemlje , Belgrade 1950;مصطفیبن عبدالله حاجی خلیفه، روم ایلی و بوسنه ، و بویژه محمد ظلیبن درویش اولیاچلبی، اولیاچلبی سیاحتنامهسی ، ج 5، چاپ احمد جودت، استانبول 1314، ص 367ـ385.