بُلُغانخاتون ، نام سه تن از همسران ایلخانان ایران. واژة مغولی بلغان (یا بولوغان) که در منابع پارسی به صورتهای مختلف آمده، بهمعنای سمور است (رجوع کنید به استرآبادی، ذیل «بولغان»؛ دورفر ، ج 1، ص 215). بنابر سنتی که روبروکی (ص 78) با کراهت از آن یاد میکند، هر سه همسر خان بهجانشین وی بهارث رسیدند و در دربار نفوذ بسیاری داشتند. نام آنها بویژه در موارد وساطت آنان برای نجات جان شورشیان محکوم بهاعدام بهمیان میآید.1) بلغانخاتون بزرگ، یکی از منسوبان «بوقا یارغوچی» (قاضی)، نهمین همسر اباقاخان * بود و خان او را از مِرْتِی خاتونِ قونقورات و دِسپینهخاتون (دختر میخائیل هشتم پالایولوگوس ) بیشتر میپسندید. او مادر ملکه، دختر اباقاخان، بود و غازان، نوة خان، را نیز مانند پسر خود بزرگ کرد. پس از مرگ اباقا در 680، پسرش اَرغونخان * او را بهزنی گرفت. در جمادیالا´خرة 681، او در بخشودگی خواجه وجیهالدین فَریومَدی، که به شرکت در توطئة بر ضد ارغون متهم شده بود، سهم مهمی داشت. در مبارزة ارغون با احمد تگودار * در 683، اتکای ارغون بر پشتیبانی و رایزنی بلغانخاتون چنان آشکار بود که امیر بوقا، در موقع حساس آزادی او (ارغون) از زندان احمد، ناچار شد ارغون را از اندیشة شور با بلغان بازدارد. احمد تگودار نیز با بلغان بهاحترام رفتار میکرد (رشیدالدین فضلالله 1957، ص 54 ـ 55؛ وصّاف حضرة، ص 130ـ133). بلغان در 23 صفر 685 در کنار رود کُر درگذشت و تابوتش را به سَجاس در جنوب غربی سلطانیه، که یکی از مدفنهای مفروض خود ارغون بود، بردند (رجوع کنید به زیپولی ، 1978). ارغون پارهای از اشیای پر ارزش بلغان را نگاه داشت و بقیه از جمله هدایای گرانبهایی را که اباقاخان به وی داده بود، بهغازان داد. بعدها ارغون زن دیگری را بههمین نام جانشین بلغانخاتون کرد (رجوع کنید به شمارة 2، سطور زیر).بلغانخاتون نزد ارغون و پدرش به یک اندازه ارزش و احترام داشت. داستان ابراز تمایل او بر اینکه پس از مرگش زنی از خاندان او به همسری ارغون درآید حکایت از موقعیت ممتاز او دارد. بر این پایه، ارغون در جستجوی همسری مناسب، رسولانی بهچین فرستاد. خان بزرگ، کوکاچین را همراه مارکو پولو نزد او فرستاد ولی پیش از رسیدن او ارغون مرده بود و کوکاچین به همسری غازان درآمد و او اردوی پیشینِ دوقوزخاتون را به عروس داد. کوکاچین در شعبان 695 درگذشت (رجوع کنید به رشیدالدین فضلالله، 1940، ص 39ـ40؛ پولو، ص 38).2) بلغانخاتون «معظّمه»، دختر اوتْمان، پسر اوبِتای نویانِ قونقورات، در 9 ربیعالاول 689، مقارن نوروز، بهازدواج ارغون درآمد و در اردوی پیشین بلغانخاتون بزرگ مستقر شد. پس از مرگ ارغون در 690، عموی او گیخاتو پس از بازگشت از اَلاتاغ، در شعبان 691، با وی ازدواج کرد و از او صاحب پسری بهنام چیْنگ پولاد شد (این پسر بنا بر روایت بناکتی، ص 447، تیری نیز خوانده شده است). بهنوشتة رشیدالدین فضلالله (1940، ص 12)، این ازدواج بر خلاف میل خاتون صورت گرفت.بلغانخاتون معظّمه، در بروز جنگ داخلی بین غازان و بایدو نقش مهمی داشت. در این درگیری، بایدو درصدد برآمد که از خاتون در تحدید اقدامات غازان استفاده کند ولی دریافت که خاتون و حامیان او بهغازان وفادارند (همان، ص 62ـ64، 81؛ بناکتی، ص 455). پس از فرجام موفقیتآمیز این کشمکش، یکی از اولین اقدامات غازان ازدواج مجدد با بلغانخاتون، بیوة پدر خود، بود. عقد این دو که اکنون اسلام آورده بودند، در ذیحجة 694 در نزدیکی تبریز برگزار شد. غازان از این زن پسری داشت بهنام اُلجو که در کودکی درگذشت و دختری بهنام اُلجای قُتْلُغ که ابتدا با بِسطام خواهرزادة مادر خود (کاشانی، ص 82) و بعدها با ابوسعید، برادر کوچکتر وی به هنگام (یا قبل از) جلوس وی بر تخت سلطنت در 717، ازدواج کرد و سوگلی و همسر محبوب وی شد (بناکتی، ص 478؛ عبدالرزاق سمرقندی، ص 20).کاشانی (ص 89 ـ90) رأفت او را میستاید و به مراودات وی با رهبران دینی و مشایخ و حمایت او از مسلمانان اشاره میکند. براثر وساطت بلغان نزد غازانخان، وزیر صدرالدین زنجانی در 695 و شیخالمشایخ محمود (که از خویشاوندان او خوانده شده است) در 701 از خطر مرگ نجات یافتند (رشیدالدین فضلالله، 1940، ص 81، 100، 135؛ وصّاف حضرة، ص 420؛ بناکتی، ص 464). دلسپردگی غازان بهخاتون در همراهی او در شکار و مشایعت کردن غازان هنگام سومین لشکرکشی او به شام در 702 دیده میشود. بلغان نیز پس از فوت غازان مرتب به زیارت مزار او میرفت و از احترام برادر و جانشین او اولجایتو بهرهمند بود. این بهتنهایی برای ردّ داستان باور نکردنی برخی از تواریخ ممالیک کافی است که وی را مسئول مسموم کردن غازان قلمداد میکنند (برای نمونه دواداری، ص 111؛ ابنابیالفضائل، ص 93). بلغان تا درگذشت خود در 2 شعبان 709 در بغداد، در امور مملکت فعّال باقی ماند. اشپولر (ص 177) وفات او را در بغداد 708 ذکر میکند، ولی تاریخگذاری کاشانی در این باب عاری از دقت است. تابوت بلغانخاتون به تبریز برده شد و در آنجا جسد وی در جوار آخرین شوی او در «شام غازان» بهخاک سپرده شد (کاشانی، ص 89).3) بلغانخاتون خراسانی، دختر امیر تِسوی (که مادرش مِنگْلیتِگِن دختر ارغونآقا بود) ابتدا قبل از جلوس غازانخان با وی ازدواج کرد. بهگفتة رشیدالدینفضلالله او در 690 در نزدیکی فیروزکوه طفل مردهای بهدنیا آورد و غازان را در دومین حملة تعیینکنندة او بر بایدو در 694، تا قسمتی از راه همراهی کرد. وی بهیکی از بستگان خود، از پسران کمسن و سال نوروز، پس از سقوط خاندان او در 696، پناه داد. نام بلغانخاتون خراسانی در میانجیگری نهچندان موفقیتآمیز دیگری نیز ذکر شده است (رشیدالدین فضلالله، 1940، ص 31، 83، 86، 111).بعد از درگذشت غازان، وی در 704 هفتمین همسر اولجایتو شد. بلغانخاتون در پنجم صفر 708، احتمالاً در بغداد، درگذشت؛ گفتهاند که وی بهیاد موطن خود خراسان، شهرکی بهاین نام در بغداد بنا نموده است. موقوفات خانقاهی که بلغان در آنجا بنا کرده بود پس از وفاتش بهرشیدالدین سپرده شد (کاشانی، ص 44، 82).منابع: ابنابیالفضائل، النهج السدید و الدرالفرید ، چاپ و ترجمة بلوشه، پاریس 1928؛ [محمدمهدیبن محمد نصیر استرآبادی، سنگلاخ: فرهنگ ترکی به فارسی از سدة دوازدهم هجری ، چاپ روشن خیاوی، تهران 1374 ش ] ؛ داودبن محمد بناکتی، تاریخ بناکتی = روضة اولیالالباب فی معرفة التواریخ و الانساب ، چاپ جعفر شعار، تهران 1348 ش؛ ابوبکربن عبدالله دواداری، کنز الدرر و جامع الغرر ، ج 9، چاپ رویمر، قاهره 1960؛ رشیدالدین فضلالله، تاریخ مبارک غازانی: داستان آباغاخان و سلطان احمد و ارغونخان و گیخاتوخان ، چاپ کارل یان، لاهه 1957؛ همو، کتاب تاریخ مبارک غازانی: داستان غازانخان ، چاپ کارل یان، لندن 1358/1940؛ عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین ، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران 1353ش؛ عبداللهبن محمد کاشانی، تاریخ اولجایتو ، چاپ مهین همبلی، تهران 1348 ش؛ عبداللهبن فضلالله وصاف حضرة، تاریخ وصاف؛G. Doerfer, Tدrkische und mongolische Elemente im Neupersischen , Wiesbaden 1963-1976; Marco Polo, Il milione , tr. H. Yule, The book of Ser Marco Polo I, 2nd ed. London 1875; Guillaume Rubruquis, The journey of William of Rubruck to the eastern parts of the world, 1253-55, as narrated by himself , tr. from the Latin and ed., with an introductory notice, by William Woodville Rockhill, London 1900; B. Spuler, Die Mongolen in Iran , 4th ed., Berlin 1985; R. Zipoli, "The tomb of Arghدn," in Primo convegno internat. sull Arte dell'Iran Islamico , Venice and Tehran, 1978, 7-37.