ذوالفقارخان افشار، از حاکمان شورشی سلسله زندیه (حک : 1164ـح 1208). از زندگی وی تا پیش از خدمتش به کریمخان زند* (حک : 1164ـ1193) اطلاعی در دست نیست.او در 1176 در بازگشت کریمخان از سفر آذربایجان، به حکومت خمسه و عراق (زنجان و اراک) منصوب گردید. ظاهرآ چندی بعد در 1186، براثر بحرانهای اجتماعی ـ سیاسی، علائم سرکشی در رفتارش ظاهر شد و اگرچه برحسب ظاهر رفتاری مغایر آداب و اخلاص از وی دیده نمیشد (← نامی اصفهانی، ص 168ـ169؛ غفاری کاشانی، ص 306)، مأموران و کارگزاران از وی سعایت کردند و وی را به داشتن داعیه سلطنت متهم نمودند. سرانجام، کریمخان بدگمان و نگران شد و او را به شیراز احضار نمود، اما ذوالفقارخان به جای حاضرشدن در دربار، مادرش را (که زنی سخنور و خوشبیان بود) به شیراز فرستاد. او کریمخان را از تنبیه فرزندش منصرف کرد و اجازه مراجعت یافت. کریمخان سه ماه به او مهلت داد، ولی با شنیدن اخبار نافرمانی وی دوباره حکم به احضارش داد (غفاری کاشانی، ص 307). این بار هم مادرش راهی شیراز شد و از کریمخان خواست احضار او را به زمانی دیگر موکول کند (نامی اصفهانی، ص 169؛ هدایت، ج 9، ص 84). چون اخبار متواتر همچنان از نافرمانیهای ذوالفقارخان حکایت میکرد، کریمخان دو تن از سرداران خود، علیمحمدخان و علیمرادخان، را مأمور دفع وی کرد. علیمحمدخان از راه قم زودتر از علیمرادخان رسید و جنگ را آغاز کرد. ذوالفقارخان به سختی شکست خورد و اسیر شد و با اموال و خانواده و وابستگانش به شیراز فرستاده شد (غفاری کاشانی، ص 307ـ309؛ هدایت؛ نامی اصفهانی، همانجاها). در آنجا، مدتی در سرایی که برایش تدارک دیده بودند، بهسر برد، اما کریمخان بار دیگر او را بخشید و مجددآ وی را به حکومت خمسه منصوب کرد. ذوالفقارخان اینبار بدون همراهان و متعلقانش به خمسه رفت (نامی اصفهانی، ص 170).ذوالفقارخان پس از درگذشت کریمخان (1193)، به جمعآوری نیرو پرداخت و برای تصرف قزوین حرکت کرد (غفاری کاشانی، ص 488). علیمرادخان که در آن هنگام از جانب ابوالفتحخان (پسر دوم کریمخان) و زکیخان (برادر مادری کریمخان) حکومت اصفهان را در دست داشت، به مقابله با وی شتافت. در جنگی که روی داد، علیمرادخان، ذوالفقارخان را به سمت زنجان عقب نشاند و خود به اصفهان مراجعت کرد (نامی اصفهانی، ص 228ـ229).ذوالفقارخان در غیاب علیمرادخان، درصدد تسخیر ری برآمد و با سپاهی مستعد و مجهز از راه زنجان و قزوین عازم تهران شد. در 1194، جعفرقلیخان، برادر آقامحمدخان قاجار، مأمور دفع وی شد. در جنگ بین دو سپاه در قریه قشلاق (بخش آبیک)، سپاه ذوالفقارخان شکست خورد و متفرق شد و او به سمت قزوین عقبنشینی کرد. جعفرقلیخان تا مسافتی دشمن را تعقیب کرد، اما چون برای انجامدادن یک مأموریت جنگی در مازندران فرا خوانده شده بود، به اردوی آقامحمدخان پیوست (ساروی، ص 69؛ هدایت، ج 9، ص 136).در 1195، ذوالفقارخان سپاهیان پراکنده را جمع کرد و به گیلان حمله برد و هدایتاللّهخان، بیگلربیگی گیلان، را به خمسه فرستاد و دو تن از رؤسای طوایف را به حکومت گیلان منصوب کرد. سپس، قلمرو خود را تا همدان و توابع آن گسترش داد. علیمرادخان از اصفهان حرکت کرد و در قریه شَرّا (از دهستانهای بخش وَفس شهرستان اراک) با وی روبهرو شد. ابتدا بهسختی از او شکست خورد، اما با کمک کردهای بابان پیروز شد. ذوالفقارخان با باقیمانده سپاهش به زنجان فرار کرد و بار دیگر، درصدد جمعآوری سپاه برآمد. علیمرادخان نیز در تعقیب وی بهسرعت به زنجان رفت. هنگامی که ذوالفقارخان به دومنزلی زنجان رسید، مردم شهر به تحریک هدایتاللّهخان، با وی مخالفت کردند و به خانهاش هجوم بردند، اما ذوالفقارخان از سوی دیگر فرار کرد و با عدهای اندک به سمت خلخال گریخت. محمدخان سعداوی (حاکم خلخال) بهمنظور خدمت به علیمرادخان زند، ذوالفقارخان را دستگیر و به وی تسلیم کرد. سرانجام، به دستور خان زند، ذوالفقارخان در 1195 کشته شد (نامی اصفهانی، ص230ـ231؛ غفاری کاشانی، ص 492ـ 493، 495ـ496؛ هدایت، ج 9، ص 159ـ160).منابع : محمدفتحاللّهبن محمدتقی ساروی، تاریخ محمدی (احسنالتواریخ)، چاپ غلامرضا طباطبائیمجد، تهران 1371ش؛ ابوالحسن غفاری کاشانی، گلشن مراد، چاپ غلامرضا طباطبائیمجد، تهران 1369ش؛ محمدصادق نامیاصفهانی، تاریخ گیتیگشا، با مقدمه سعید نفیسی، تهران 1363ش؛ رضاقلیبن محمدهادی هدایت، ملحقات تاریخ روضةالصفای ناصری، در میرخواند، ج 8ـ10.