ذوالجَناح، نامی که در تشیع عامیانه به اسب امامحسین علیهالسلام داده شدهاست. در هیچیک از منابع متقدم حتی در مقتلهای عربی و فارسی نامی از ذوالجناح برده نشده و وجهتسمیه اسب ایشان بدین نام مشخص نیست. در گزارشهایی (← ابنسعد، ج 4، ص 121؛ طبری، سلسله 1، ص 1669)، جناح نام اسب یزیدبن زَمَعه، از صحابیان پیامبر که در روز حنین به شهادت رسید، و نیز نام اسب حوفزانبن شریک (ابنجُزَیّ، ص 112) ذکر شدهاست. همچنین طبری، در ذکر غزوه ذیقَرَد در سال 6، نام اسبی از عُکّاشةبن مِحْصَن را جَناح آوردهاست (← سلسله 1، ص 1509ـ1510). در متن ترجمه نجمالدین راوندی (قرن ششم)، از شرفالنبی ابوسعید خرگوشی، در یکجا (ص 359)، ذوالجناح، نام اسب پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهوآلهوسلم ذکر شدهاست (قس همان، ص 356، که نام اسب ایشان مُرتَجَز آمدهاست). در نورالعین فی مشهد الحسین اثر ابواسحاق اسفراینی (ص 43ـ46) نام اسب امامحسین علیهالسلام در روز عاشورا میمون ذکرشده و در مرثیهای هم که در این کتاب بهعنوان زبان حال اهل حرم آن حضرت، پس از شهادت ایشان، خطاب به اسب بیسوارشان آمده، از این اسب با نام میمون یاد شدهاست (← ص 46). در برخی منابع، مثلا الفتوح ابناعثم کوفی (ج 5، ص220)، اللُهوف ابنطاووس (ص 54) یا مقتلالحسین ابومؤید اخطب خوارزم (ج 2، ص 42ـ43) که از منابع اصلی متون متأخرترِ روضهخوانی* ازجمله روضةالشهدای ملاحسین واعظ کاشفی (تألیف 908) بودهاند، در شرح ماجرای شهادت امامحسین علیهالسلام، نام اسب ذکر نشدهاست (نیز ← ابوالفرج اصفهانی، ص 78ـ79؛ ابننما، ص 73ـ79). ظاهرآ این نام ابتدا در آثاری چون داستان مقتل حسین اثر شادی مداح در قرن هشتم (← د. ایرانیکا، ذیل مادّه) و روضةالشهدای کاشفی (ص 344) آمده و سپس در افواه عامه رواج یافتهاست. بنابر روایت کاشفی (همانجا)، امامحسین در روز عاشورا، هنگام عزیمت به میدان، عمامه رسول خدا صلیاللّهعلیهوآلهوسلم را بر سر نهاد و سپر حمزه علیهالسلام را بر پشت افکند و ذوالفقار* را حمایل ساخت و بر ذوالجناح سوار شد. در بیشتر روایتها و مقتلهای متأخرتر هم نام اسب آن حضرت ذکر نشدهاست (مثلا ← مجلسی، ج45، ص47، 56 ـ57، 60، 262ـ264؛ مقَرّم، ص283؛ حکیم، ج 1، ص 611ـ612). در مقتل فارسی فیضالدموع محمدابراهیم بدایعنگار در قرن سیزدهم (ص210) نام اسب دو بار و بهصورت جناح نه ذوالجناح ضبط شدهاست (قس ← عُمّان سامانی، ص 326، پانویس 1، که جناح را نه نام اسب بلکه نام نژادی از اسبهای عربی دانستهاست).درباره آنچه در روز عاشورا از اسب امامحسین پدید آمد روایتهای متقدم و متأخر، کمابیش همداستاناند: پس از آنکه امامحسین از اسب بر زمین افتاد و دشمنان هریک بر ایشان زخمهای سخت زدند، اسب ایشان به این سوی و آن سوی دوید و سپس بازآمد و موی پیشانی خود را به خون امام رنگین ساخت و آب از دیدهها روان گرداند. عمرسعد گفت که اسب را بگیرند چرا که از خیل اسبان رسولاللّه است، ولی اسب با دشمنان جنگید و شماری از آنان را هلاک کرد؛ چون اسب را رها کردند بهسوی پیکر حضرت آمد و آن را بویید و بوسید و سپس شیههکشان به سمت خیمهها دوید. اهل حرم چون در خیمهها صدای او را شنیدند، گمان کردند که امام بازگشته و برای کودکان آب آوردهاست، ولی اسب را بیسوار دیدند، تیر خورده و خونآلود و اشکریزان. پس بر سر و سینه زدند و خطاب به اسب نوحه سر دادند که چرا سوارت را باز نیاوردی؟ (← ابناعثم کوفی؛ ابواسحاق اسفراینی؛ اخطب خوارزم، همانجاها؛ کاشفی، ص 353). این مضمون در بسیاری از مقتلها و مرثیههای راجع به عاشورا مکررآ ذکر شده و از تأثربرانگیزترین بخشهای روضههای ظهر عاشوراست (← مجلسی، همانجا؛ نیرتبریزی، ص 125ـ127؛ مقرّم؛ حکیم، همانجاها؛ الول ـ ساتون ، ص 244؛ شیمل ، ص300؛ نیز ← عاشورا*؛ برای تحلیل نمونههایی در ادبیات عربی و اردو ← پینالت ، ص 125ـ128؛ برای حضور ذوالجناح در تعزیهنامهها ← همایونی، 1367ش، ص 29؛ همو، 1380ش، ص 488، 634ـ635، 870، 895ـ 896، 914؛ گلواژههای عزا بر گلبرگلهای رثا، ص 129).درباره سرنوشت ذوالجناح اظهارات متفاوتی شدهاست، ازجمله اینکه خود را به امواج فرات سپرد و دیگر کسی نشانی از او نیافت (← ابواسحاق اسفراینی، همانجا؛ قندوزی، ج 3، ص 85ـ86؛ نیز ← حکیم، ج 1، ص 613)؛ یا آنقدر سرش را بر زمین کوفت تا جان داد (کاشفی، همانجا؛ مجلسی، ج 45، ص60) یا اینکه بهسوی بادیه دوید و بینشان شد (کاشفی، همانجا). ابواسحاق اسفراینی در نورالعین (همانجا) آورده که ذوالجناح در زمان ظهور حضرت مهدی عجلاللّه تعالی فرجهالشریف مرکب آن حضرت خواهد بود.در کنار این باورها، مراسم آوردنِ شبیهِ ذوالجناح به عزاداری امامحسین، در روز عاشورا، تقریبآ در همه مناطق شیعهنشین رایج است. از منشأ و تاریخچه این مراسم نیز اطلاع درخور اعتمادی دردست نیست. در قرن سیزدهم/ نوزدهم، در مراسم تشییع جنازه اشخاص مهم در ایران، اسبِ محبوب او را با زین و یراق مجلل میآوردند و اسلحه و قرآن متوفی را بر او میآویختند (دروویل ، ص 311؛ ماسه ، ج 1، ص100). گفته شدهاست که درگذشته در ارومیه، لباسهای مرده را روی اسبی مینهادند و پیشاپیش گروه تشییعکننده حرکت میدادند (← ماسه، ج 1، ص100ـ101). به گمان پینالت (ص 122) ممکن است این آیینها در پیدایش مراسم شبیه ذوالجناح، مؤثر بوده چنانکه کالمار نیز استفاده از اسب را در مراسم تشییع جنازه در ایران پیش از اسلام با این مراسم مرتبط دانستهاست (← د. ایرانیکا، همانجا). موریه در آغاز قرن نوزدهم (ص 182)، مراسم عاشورای تهران را وصف و به اسب سفیدی اشاره کرده که بدنش با زخمها و تیرهای ساختگی پوشیده و با ساز و برگ سیاهرنگ آراسته شده بود (برای گزارشی مشابه درباره شبیه ذوالجناح در عاشورای تبریز در 1896 ← ویلسون ، ص 193؛ ماسه، ج 1، ص 134).در ایران امروز هم در بعضی هیئتها و دستههای عزاداری محرّم، اسبی سفید را که یال و اندامش به رنگ سرخ آغشته شده، بهعنوان ذوالجناح در جلوی دسته حرکت میدهند (شاطری، ذیل مادّه؛ جهانگیری، ص 174). گاه این اسب را با پارچهای مخملین تزیین میکنند و کودکی بر پشت آن مینشانند (مردمنگاری مراسم عزاداری ماه محرم در شهرستان بیرجند، ص 52) و از قول کودکان اهل حرم، خطاب به ذوالجناح، نوحه سر میدهند و خاک و کاه بر سر میریزند (همان، ص 25؛ تهیه اسب برای مراسم ذوالجناح گاهی جزو نذرهای عزاداران بهشمار میرفت ← شهریباف، ج 2، ص 371). در پاکستان، این اسب را با رنگهای زنده و روشن میآرایند و تقریبآ سرتا پای آن را با گُل میپوشانند. مردم عزادار، اسب را لمس میکنند و سپس دستان خود را به صورتهاشان میکشند و از خداوند طلب آمرزش میکنند (جمیلی، ص 65ـ66؛ برای مراسمی مشابه در هند ← پینالت، ص 144ـ145؛ جعفری، ص 319) که این کار ظاهرآ با انتقاداتی مواجه است (← پینالت، ص 129ـ130). به گزارش آقااحمد کرمانشاهی (متوفی 1235؛ ج 1، ص 386ـ 387) در حیدرآباد هند، نعل پارهای را که بهرغم باورمندان، نعل ذوالجناح بودهاست بر تختهای نصب کرده، در شب تاسوعا بر دوش میگرفتند و با احترام میگرداندند. صحنه بازگشت ذوالجناحِ تیرخورده و خونین و بیسوار به سمت خیمهها و گریستن اهل حرم بر گرد او، مضمون شمایل*ها و نقاشیهای بدیعی بودهاست (برای نمونه شمایلی از ذوالجناح با چهرهای پوشیده و هالهای از نور بر دور سر و تیرهای فرورفته در تن،احتمالا متعلق به 1097، در بنای امامزاده زید در اصفهان ← بلوکباشی، ص 32؛ برای دو شمایل از این دست که در شبهقاره تهیه شده ← پینالت، ص 131ـ132؛ برای نمونهای از شمایلهای ذوالجناح در نقاشیهای قهوهخانهای ← جهانگیری، ص 176). اثری از محمود فرشچیان، نگارگر معاصر ایرانی، در این زمینه یک شاهکار بهشمار میآید که اصل آن در موزه آستان قدس رضوی در مشهد نگهداری میشود (برای نمونههایی از حضور ذوالجناح در شعر فارسی ← عمّان سامانی، ص 326، 342؛ نیر تبریزی، ص 125ـ127؛ ادیبالممالک، ج 1، ص 297، 299).منابع : آقااحمد کرمانشاهی، مرآت الاحوال جهاننما: سفرنامه، قم 1373ش؛ ابناعثم کوفی، کتابالفتوح، ج 5، حیدرآباد، دکن 1392/1972؛ ابنجُزَیّ، کتابالخیل: مطلعالیُمن و الاقبال فی انتقاء کتابالاحتفال، چاپ محمد عربی خطّابی، بیروت 1406/1986؛ ابنسعد؛ ابنطاووس، اللهوف فی قتلی الطفوف، نجف 1369/1950، چاپ افست قم 1368ش؛ ابننما، مُثیرُالاحزان، قم 1406؛ ابواسحاق اسفراینی، نورالعین فی مشهدالحسین رضیاللّه عنه، قاهره 1366؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، چاپ کاظم مظفر، نجف 1385/1965، چاپ افست قم 1405؛موفقبن احمد اخطب خوارزم، مقتل الحسین علیهالسلام للخوارزمی، چاپ محمد سماوی، ]قم [1381ش؛ محمدصادقبن حسین ادیبالممالک، دیوان، چاپ مجتبی بُرزآبادی فراهانی، تهران 1380ش؛ لارنس پل الول ـ ساتون، «منابع ادبی تعزیه»، در تعزیه، نیایش و نمایش در ایران، گردآورنده: پیتر جی. چلکووسکی، ترجمه داوود حاتمی، تهران : انتشارات علمی و فرهنگی، 1367ش؛ محمدابراهیمبن محمدمهدی بدایعنگار، فیضالدموع: شرح زندگانی و شهادت امامحسین علیهالسلام با نثر فارسی فصیح و بلیغ، چاپ اکبر ایرانی قمی، قم 1374ش؛ علی بلوکباشی، تعزیهخوانی: حدیث قدسی مصائب در نمایش آئینی، تهران 1383ش؛ حسینعلی جعفری، «تعزیهداری در هند»، در تعزیه: نیایش و نمایش در ایران، همان؛ عباس خدوم جمیلی، تعزیه در عراق و چند کشور اسلامی: مطالعهای در خصوص ارزشهای ادبی، اجتماعی و سیاسی تعزیه، ترجمه مجید سرسنگی، تهران 1385ش؛ علیاصغر جهانگیری، کندلوس، ]تهران [1367ش؛ زهیر علی حکیم، مقتل ابیعبداللّه الحسین علیهالسلام من موروث اهلالخلاف، ]قم [2005؛ عبدالملکبن محمد خرگوشی، شرفالنبی (ص)، ترجمه نجمالدین محمود راوندی، چاپ محمد روشن، تهران 1361ش؛ گاسپار دروویل، سفر در ایران، ترجمه منوچهر اعتماد مقدم، تهران 1367ش؛ علیاصغر شاطری، واژهنامه محرّم (کاشان)، کاشان 1383ش؛ جعفر شهریباف، طهران قدیم، تهران 1381ش؛ آنهماری شیمل، «مرثیه در اشعار سندی»، در تعزیه، نیایش و نمایش در ایران، همان؛ طبری، تاریخ (لیدن)؛ نوراللّهبن عبداللّه عُمّان سامانی، گنجینه اسرار، چاپ حسین بدرالدین، تهران 1379ش؛ محمود فرشچیان، برگزیده آثار نقاشی محمود فرشچیان، تهران 1387ش؛ سلیمانبن ابراهیم قندوزی، ینابیع المَودَّةِ لِذَویِ القربی، چاپ علیجمال اشرف حسینی، قم 1416؛ حسینبن علی کاشفی، روضةالشهداء، چاپ محمد رمضانی، ]تهران [1341ش؛ گلواژههای عزا بر گلبرگهای رثا: گلدستهای از مجالس طرفه و غریبه شبیهخوانی، به کوشش جابر عناصری، تهران: کیومرث، 1379ش؛ مجلسی؛ مردمنگاری مراسم عزاداری ماه محرم در شهرستان بیرجند، سرپرست پژوهش: احمد برآبادی، تهران: مرکز نشر و تحقیقات قلم آشنا، 1380ش؛ عبدالرزاق مقرَّم، مقتلالحسین علیهالسلام، بیروت 1399/1979؛ محمدتقیبن محمد نیرتبریزی، دیوان، تهران 1386ش؛ صادق همایونی، «تحلیلی از تعزیه عروسی قاسم (ع)»، در تعزیه: نیایش و نمایش در ایران، همان؛ همو، تعزیه در ایران، شیراز 1380ش؛EIr.u'l-JanaD, s.v. "(h" (by Jean Calmard); Henri Mass(, Croyances et coutumes persanes, suivies de contes et chansons populaires, Paris 1938; James Justinian Morier, A second journey through Persia, Armenia and Asia Minor, to Constantinople, between the years 1810 and 1816, London 1818; David Pinault, Horse of Karbala: Muslim devotional life in India, New York 2001; Samuel Graham Wilson, Persian life and customs, New York 1973.