ذکریان، فرقهای در بلوچستان و مکران. کانون اصلی شکلگیری و گسترش ذکریان ناحیه مکران* و بلوچستان (← بلوچ و بلوچستان*) بود. ذکریه را شاخهای از مهدویان هند دانستهاند که در نیمه نخست قرن دهم در هندوستان گسترش یافتهبود (← د. اسلام، چاپ دوم، ذیل "Mahdaw((s"، تکمله، ذیل ikrDh"((s"؛ د. دین و اخلاق ، ذیل " "Ghair Mahd((؛ بدلخان ، ص 297؛ نیز ← مهدویان*). ذکریان در میان مسلمانان بلوچ، که غالبآ سنّیان حنفیمذهباند، اقلیت دینی بهشمار میآیند (برسیگ ، ص 93، 123).ذکریه را پیروان سیدمحمد کاظمیحسینی، مشهور به سیدمحمد جونپوری، دانستهاند. جونپوری که از مدعیان مهدویت بود، پس از دعوی مهدویت در شهرهای مختلف به وعظ و خطابه پرداخت و پس از مدتی پیروان بسیاری کسب کرد که از مهمترین آنان میتوان به غیاثالدین خلْجی، حاکم مالوه، و میرزاشاهبیگ، والی قندهار، اشاره کرد. جونپوری بارها تکفیر و تبعید شد و سرانجام در فراه، در افغانستان، درگذشت (← جونپوری*، سیدمحمد).ملامحمد اتکی، مهمترین شخصیت مذهبی ذکریان و بهروایتی مؤسس این فرقه، از مریدان و خلفای جونپوری بود (برای توضیح درباره نسبت پیروان جونپوری با پیروان اتکی ← شودری، ص 166ـ174). او پس از درگذشت جونپوری به منطقه سرباز رفت و در آنجا با برخی از علمای اسماعیلی دیدار و درباره پارهای مفاهیم مانند مهدویت و وحدت وجود گفتگو کرد (احتشامالحق آسیاآبادی، ص 14؛ بدلخان، همانجا)؛ سپس، به تربت در ناحیه مکران رفت و کوهمراد را پایگاه اصلی فعالیتهای خود قرار داد و پایههای اصلی کیش ذکری را بنیان گذاشت. چندی بعد، اتکی ادعای مهدویت و بعد ادعای نبوت کرد. او مدعی شد که شریعت پیامبراکرم صلیاللّهعلیهوآلهوسلم منسوخ شده و خدا به او کتابی وحی کردهاست. ملامحمد، به گفته پیروانش، در 977 ظهور و در 1000 یا بهروایتی در 1029 غیبت کرد. بهعقیده ذکریان، وی نوری بود که در تاریخی معیّن در هیئت انسانی ظهور کرد و پس از دورهای هدایت و ارشاد مردم بار دیگر از نظرها غایب شد (احتشامالحق آسیاآبادی، ص 15ـ16؛ نیز ← اسعدی، ص 159ـ161، 164ـ165).با گرویدن چند سلسله قبایل محلی ملوک بلیدی و ملوک کیچ به این آیین، ذکریه در منطقه مکران گسترش چشمگیری یافت. ابوسعید، نخستین فرمانروای بلیدی مکران، و ملامراد گچکی در بسط و گسترش این فرقه سهم مهمی داشتند (← بلوچ و بلوچستان* (کلیات)؛ نیز ← بلوچ ، ص 228؛ جعفری، ص876ـ877). اوج قدرت و نفوذ ذکریان در بلوچستان و مکران به دوره فرمانروایی ملکدینار گچکی، واپسین حکمران مقتدر ذکری مکران، باز میگردد که دوره حکومت او با سالهای پایانی دوره صفویه (حک : ح 905ـ1135) همزمان بود (← بلوچ، ص 229). اما در پی شکست ذکریان از سپاهیان نادرشاه (حک : 1148ـ1160)، که در سایه حمایت خلیفه عثمانی به سرکوبی آنها برخاسته بود، قدرتشان رو به ضعف نهاد (اسعدی، ص165).در نیمهقرن دوازدهم/هجدهم در بلوچستان حکومت محلی خانات کلات* شکل گرفت و توسعه یافت که تأثیر آشکاری بر سرنوشت ذکریان داشت (← سویدلر ، ص 560، 567ـ568، یادداشت22). میرنصیرخان نوری (حک 1162:ـ1208)، حکمران مقتدر کلات، ذکریه را فرقهای کافر اعلام کرد و با تصرف نواحی ذکرینشین کوشید تا آنها را از بین ببرد (جلالزای ، ص 239؛ بلوچ، ص 231؛ د. ایرانیکا، ج 3، ص 626). این رخداد زمینهساز مهاجرت ذکریها به مناطق دور از دسترس و حاشیهای ازجمله دره بلیده شد که در چند سده اخیر سکونتگاه اصلی ذکریان در بلوچستان پاکستان بودهاست (← بدلخان، ص 294).تا 1294/1877 که خان کلات بر مکران تسلط داشت، ذکریان این منطقه مجال خودنمایی نیافتند. اما در آغاز قرن سیزدهم/ ربع آخر قرن نوزدهم، بهدنبال افزایش نفوذ حکومت بریتانیایی هند در بلوچستان، اوضاع اندک اندک دگرگون شد و ذکریان توانستند در پناه فرمانفرمایانگلیسی هند، حیاتاجتماعی خود را از سر بگیرند (← اسعدی، ص 166؛ نیز ← ادامه مقاله).آرا و عقاید. دسترسی به شناخت جامع و معتبری از مبانی و ریشههای تاریخی عقاید ذکریان دشوار است. پیروان این فرقه عمومآ ناشناخته مانده و منابع شناخت عقایدشان محدود است، و بیشتر اطلاعاتی را که درباره آنها وجود دارد، منابع غیرذکری و منتقد ارائه کردهاند (← بلوچ، ص 228؛ برای معرفی برخی منابع و دستنوشتههای ذکریان ← اسعدی، ص 186ـ188).ذکریان خود را مسلمان میدانند، اما برخی فقها آنها را کافر اعلام کردهاند و معتقدند آنها با اعتقاد به مهدویتی دروغین و سپس نسخ شریعت اسلام، خاتمیت پیامبر اکرم را منکر شده و اصول محوری دین اسلام را زیر پا نهادهاند (← احتشامالحق آسیاآبادی، ص 11ـ12؛ بلوچ، ص 226؛ دامنی، ص 21ـ22؛ درباره عقاید آنها ← احتشامالحق آسیاآبادی، ص 18ـ24، 33، 36). آنها به جای اقامه نماز مراسم ذکر برگزار میکنند و از اینرو خود را «ذکری» و دیگر مسلمانان را «نمازی» میخوانند؛ هرچند در گذشته به نام «داعی» نیز معروف بودند (← اسعدی، ص 159). ترک فرایض مؤکدی چون نماز و جایگزینی آنها با آداب عبادی بدعتآمیز، از دلایل مهم فقها در رد ادعای مسلمانی ذکریان است (← احتشامالحق آسیاآبادی، ص 21ـ 24؛ دامنی، همانجا). به هر حال، مشابهت و پیوند میان پارهای از عقاید و عبادات ذکریان و مسلمانان، ناشی از تکوین این فرقه در محیطی اسلامی و در میان مسلمانان است.به اعتقاد ذکریان، که خاتمیت حضرت محمد صلیاللّهعلیه وآلهوسلم را انکار میکنند، محمد اتکی خاتم پیامبران است. بهعقیده آنها قرآن بهواسطه پیامبراکرم بر وی نازل شدهاست. البته برخی از علمای ذکری عنوان کتاب نازل شده بر اتکی را برهان یا برهانالتأویل میدانند. بهعقیده آنها قرآن و برهان قسمتهایی از کتابی با عنوان فرقان بودهاند. فرقان چهل جزء دارد که سی جزء آن خاص اهل ظاهر است و قرآن نام دارد و ده جزء آن خاص اهل باطن یا ذکریان است و برهان نام دارد (← احتشامالحق آسیاآبادی، ص 19ـ20).باور به مهدویت از مهمترین اعتقادات ذکریان است. تفاوت بارز ذکریان در این زمینه با فرق مسلمان در این است که ایشان بنیانگذار فرقه خود را همان مهدی موعود میدانند. مهدی خاتم صاحب تأویل و مأموریتش برگرفتن حجاب شریعت از جوهر دین بودهاست (← همان، ص 19؛ بلوچ؛ د. ایرانیکا، همانجاها؛ نیز برای اعتقاد آنها درباره ختم نبوت ← احتشامالحق آسیاآبادی، ص 36ـ40).درباره هویت تاریخی مهدی ذکریان اختلافنظرهایی وجود دارد (← بدلخان، ص 297). برخی سیدمحمد جونپوری و برخی دیگر ملامحمد اتکی را مهدی موعود دانستهاند (← احتشامالحق آسیاآبادی، ص 12ـ15؛ بدلخان، همانجا). به همین سبب ذکریان به دو گروه تقسیم شدهاند: قدامتپسند که اتکی را مهدی میدانند، و جدتپسند که قائل به مهدویت جونپوریاند (احتشامالحق آسیاآبادی، ص 18). افزون بر سیدمحمد جونپوری و ملامحمد اتکی، از اشخاص دیگری، همچون شاهنعمتاللّهولی*، مؤسس طریقت نعمتاللهیه، بهعنوان مصداق تاریخی مهدی ذکریان نام برده شدهاست (← بدلخان، همانجا؛ بلوچ، ص 225).محوریترین آداب عبادی ذکریان ذکر است. آنها ذکر را جایگزین نماز کردهاند و آن را در مکانی به نام ذکرخانه یا ذکرانه (ذگرانه) برگزار میکنند. آنها به قبله اعتقادی ندارند و در ذکرانه نیز محراب تعبیه نشدهاست (← احتشامالحق آسیاآبادی، ص21، 33؛ بلوچ، همانجا؛ بدلخان، ص 301ـ302). مراسم ذکر در پنج نوبت و در ساعتهای معیّنی از شبانهروز برگزار میشود. سه نوبت از این اذکار دستهجمعی و با صدای بلند برگزار میشود که به آن ذکر جلی میگویند. دو نوبت دیگر انفرادی و در حالت سکوت انجام میگیرد و به آن ذکر خفی میگویند. این اذکار به زبانهای عربی و فارسی، اما با گویش بلوچی است (← بدلخان، ص 303ـ306؛ اسعدی، ص 172ـ181؛ بلوچ، ص 226ـ227). در کنار این ذکرخوانیهای روزانه، در سه آیین سرودخوانی چوگان، بیت و صَدا نیز شماری ذکر خوانده میشود. چوگان که مهمترین این آیینهاست، دستهجمعی برگزار میشود و نوعی رقص و سماع یا به گفته خود ذکریان نوعی کشتی است. چوگان آیین حمد و ستایش خدا، مهدی موعود، کوه مراد و دیگر مقدسات ذکریان است و در ایام خاصی که برای ذکریان اهمیت مذهبی دارد مانند روز بیست و هفتم ماه رمضان و روز بعد از عید قربان و جشنهایی مثل جشن ازدواج و ختنهسوران برگزار میشود (← احتشامالحق آسیاآبادی، ص 35ـ36؛ بدلخان، ص 306ـ307؛ نیز برای اطلاعات بیشتر درباره چوگان، نحوه اجرا و اذکار آن ← بدلخان، ص 307ـ310). بیت و صَدا نیز اشعاری دینی است که بهصورت گفتگو خوانده میشود. بیت شامل ابیات یا رباعیهایی با یک ترجیعبند است و صَدا ابیاتی است که فیالبداهه سروده میشود (← بدلخان، ص310ـ311).زیارتگاه اصلی ذکریان مکانی موسوم به کوهمراد در نزدیکی تربت، ناحیهای واقع در بلوچستان پاکستان است. به اعتقاد ذکریان، کوهمراد مقام محمود و مرکز نزول تجلیات و انوار مهدی است. آنها این کوه را قائممقام کعبه میدانند. زیارت کوهمراد ابتدا در دهه نخست ذیحجه برگزار میشد، اما پس از تأسیس دولت جدید پاکستان در 1326ش/ 1947 در بیست و هفتم ماه رمضان برگزار میشود. برخلاف اعتقاد ذکریان، برخی زیارت کوهمراد را همان حج ذکریان دانستهاند (← احتشامالحق آسیاآبادی، ص24ـ 29؛ جلالزای، ص238؛ بدلخان، ص316ـ 319؛ بلوچ، ص248؛ برای گزارشی انتقادی از عقاید ذکریان نیز ← شودری، ص 128ـ228).به اعتقاد ذکریان، هریک از پیروان این کیش از کودکی به استاد یا مرشدی نیاز دارد تا راهنما و راهبر او در سراسر زندگیاش باشد. هر مرشد ابتدا مریدان خود را در مراسمی توبه میدهد و آنها به خدا و قرآن سوگند میخورند که چون مسلمانی پیرو احکام قرآن زندگی کنند. این مراسم که بنیاد مناسبات مرید و مرشد است، نشاندهنده گذر مرید از مرحله کودکی به بلوغ اوست (← بدلخان، ص 312؛ برای اطلاعات بیشتر درباره مناسبات مرید و مرشد ← همان، ص 312ـ316).مرشدها، که ذکریان آنها را سید میدانند، به چهار خاندان برجسته جامعه ذکری تعلق دارند. مرشدهای عیسیزای و موسیزای اخلاف عیسی و موسی، دو پسر سیدعطیهاللّهاند که در میان ذکریان به «چراغ خداداد» مشهور است (همان، ص 314). چراغ خداداد یکی از چهرههای محوری در تدوین مبانی اعتقادی ذکریان و معرفی آداب آنهاست. او را یکی از نوادگان شاهنعمتاللّه ولی دانستهاند که رهبری معنوی ذکریان را بر عهدهداشتهاست (← همان، ص 300). گروه سوم از مرشدها متعلقاند به خاندان شی، اخلاف میرعبداللّه جنگی از یاران مهدی ذکریان، که مدعی بود از اعقاب جنید بغدادی* است. گروه چهارم مرشدهای کیازای، از اخلاف حاجیغازی لاری از یاران مهدی ذکریان بهشمار میروند (همان، ص 314).پیشوایان دینی ذکریان ملّا نامیده میشوند. برخی از آداب و سنن ذکریان مانند اجرای مراسم ازدواج یا دریافت وجوهات را ملّاها انجام میدهند. گفته شدهاست که ملّاها اختیار تقسیم بهشت را دارند و رنجاندن آنها سبب رنجاندن مهدی خواهد شد. سحر و جادو نیز به آنها نسبت دادهاند (← احتشامالحق آسیاآبادی، ص 32ـ33؛ بدلخان، ص 315). شایان ذکر است برخی ملّا را همان مرشد دانستهاند (برای نقد و توضیح آن ← بدلخان، ص 153، پانویس 77).وضع فعلی. در 1315ش/1936 میراحمدیارخان، حاکم وقت کلات، زمینه دور جدیدی از تعقیب و سرکوب ذکریها را فراهم کرد (جلالزای، ص 239). پس از استقلال پاکستان از هند و تأسیس دولت جدید پاکستان در 1326ش/1947، اوضاع ذکریان دستخوش مناسبات اجتماعی و سیاسی جدید شد. بهرغم پافشاری پیروان این کیش بر تعلق خاطر خود به اسلام، احزاب و انجمنهای اسلامگرای نوین پاکستان و در رأس آنها «جماعت علمای اسلام» حاضر به پذیرفتن این جماعت بهعنوان بخشی از امت اسلامی نشدند و به مخالفت سرسختانه با آنها ادامه دادند. «مجلس ختم نبوت» یکی از برنامههای جدّی اینانجمنها برای مقابله با دعاوی ذکریه بود (همان، ص 240؛ بدلخان، ص 320ـ321). دولت جدید پاکستان نیز که از بهرسمیت شناختن ذکریان بهعنوان فرقهای اسلامی سر باز زده بود، قوانین محدودکنندهای را در مواجهه با آنها وضع کرد (← احتشامالحق آسیاآبادی، ص 40ـ43؛ بلوچ، ص 241ـ245). بااینحال، برخی احزاب ملیگرای پاکستان کوشیدند پیشینه فرهنگی ذکریان را برجسته و برای رفع محدودیتها و احیای حقوق آنها تلاش کنند. این تلاشها البته بیارتباط با تأثیر ذکریها در سیاست پاکستان و پیروزی برخی احزاب در آن کشور نبودهاست (بلوچ، ص 245ـ246؛ جلالزای، ص240ـ242؛ اسعدی، ص 167ـ169).از نیمه قرن سیزدهم/ نوزدهم، جمعیت بزرگی از ذکریان به کرانههای رود سند و بهویژه، بندر کراچی مهاجرت کردند (جلالزای، ص 237). شمار چشمگیری از آنها نیز در سده اخیر به سرزمینهای ساحلی دریای عمان مهاجرت کردهاند که در این میان سلطاننشین عمان پذیرای بیشترین جمعیت مهاجران ذکری بودهاست (بدلخان، ص 293). جمعیت ذکریان ایران که عمدتآ در مناطق سرباز، گِه و قصرقند بلوچستان متمرکز بودهاند، در سده اخیر بسیار کاهش یافتهاست (← خانوزیری، ص 32؛ بدلخان، ص 294ـ295؛ کرزن ، ج 2، ص 260). هرچند امروزه جمعیت آنها در نواحی مختلفی پراکنده شده، کانون اصلی حضور آنان همچنان سرزمینهای بلوچنشین است (← د. ایرانیکا، همانجا).درباره جمعیت ذکریان آمار دقیقی در دست نیست. به دلایلی چون پراکندگی جمعیت آنها در چند کشور، انزوای اجتماعی ـ فرهنگی و فقر نسبی و نیز مهاجرت آنها به مناطق مختلف به انگیزههای اقتصادی آمار دقیق و معتبری از جمعیت آنها نمیتوان ارائه کرد (مالک ، ص 11). باوجوداین، در یک بررسی آماری جمعیت ذکریان بلوچستان در 1330/1911 و 1339/1921 بهترتیب 588،27 و 301،23 تن برآورد شدهاست (← فول و رای ، ص 49). طبق برخی بررسیهای آماری جدید نیز، جمعیت ذکریان در دهههای اخیر بین ششصد تا هفتصد هزار تن بودهاست (← بدلخان، ص 293؛ اسعدی، ص 169).منابع : احتشامالحق آسیاآبادی، عقاید و اعمال ذکریه، بلوچستان، پاکستان 1989؛ محمد اسعدی، «بررسی اجمالی فرقه ذکریه»، فصلنامه پژوهشهای منطقهای، سال 1، ش 2 (تابستان و پاییز 1388)؛ علیاکبر جعفری، «بلوچ و بلوچی»، سخن، دوره 14، ش 10 (تیر 1343)؛ احمدعلی خانوزیری، جغرافیای بلوچستان، چاپ محمدرضا نصیری، تهران 1386ش؛ محمدابراهیم دامنی، «ماهیت ذکریان: فرقه ذکری و اعتقادات آن»، ندای اسلام، سال 5، ش 19 (پاییز 1383)؛ محمدکبیراحمد شودری، فرق الهند المنتسبة للاسلام فی القرن العاشر الهجری و آثارها فیالعقیدة: دراسة و نقدآ، دمّام 1422؛Sabir Badalkhan, "Zikri dilemmas: origins, religious practices and political constraints", in The Baloch and others: linguistic historical and socio-political perspectives on Pluralism in Balochistam, ed. Carina Jahani, Agnes Korn, and Paul Titus, Wiesbaden: Reichert Verlag, 2008; Inayatullah Baloch, "Islam, the state, and identity: the Zikris of Balochistan", in Marginality and modernity: ethnicity and change in post-colonial Balochistan, ed. Paul Titus, Karachi: Oxford University Press, 1996; Taj Mohammad Breseeg, Baloch nationalism: its origin and development, [Karachi] 2004; George N. Curzon, Persia "Baluchistan.I: s.v. EIr., 1892; London question, Persian and geography, history, and ethnography" (by B. Spooner); EI2, s.v. "Mahdaw((s" (by T. W. Arnold-[B. Lawrence]), Supple. ikrDhs.v. "((s" (by C. E. Bosworth); Encyclopaedia of religion and ethics, ed. James Hastings, Edinburgh: T. and T. Clark, 1980-1981, s.v. "Ghair Mahd((" (by I. Goldziher); T. C. Fowle and Jamiat Rai, Census of India, 1921, vol 4: Baluchistan, Calcutta 1923; Musa Khan Jalalzai, The Sunni-Shia conflict in Pakistan, Lahore 1998; Iftikhar H. Malik, Report: religious minorities in Pakistan, London [2002 ?]; Nina Swidler, "Kalat: the political economy of a tribal chiefdom", American ethnologist: Journal of the American Ethnological Society, vol.19, no.3 (Aug. 1992).