دین، واژهای قرآنی به معنی انقیاد و طاعت خداوند که در قرآن بهمعنای اطاعت غیرخدا نیز بهکار رفتهاست و در اصطلاح منظومهای شامل عقاید معرفتی و قواعد رفتاری در باب روابط انسان با ماورای اوست.در مقاله حاضر، ضمن توضیح واژهشناسانه و اصطلاحشناسانه دین در سنّت اسلامی، گزارشی از کاربردهای این واژه در قرآن، حدیث و کتب تفسیری و کلامی میآید و در ادامه به کلیاتی درباره دینپژوهی و مباحث جاری دینشناسانه در جهان اسلام اشارهای کوتاه میشود.واژگان. واژه «دین»، از ریشه دانَ یدین اشتقاق یافته و لغتشناسان برای آن معانی متعددی ذکر کردهاند که مهمترین آنها عبارتاند از: حساب، جزا و کیفر، شأن و عادت، طاعت و انقیاد. این واژه همچنین بهمعنای اسلام، توحید، سلطان، مِلک، حکم، تدبیر، سیره، حال، ورع، قهر و تذلل بهکار رفتهاست (برای نمونه ← خلیلبن احمد، ذیل «دَنَوَ» و «دَیَنَ»؛ ابندُرَید، ذیل «دَنَیَ»؛ ازهری، ذیل «دانَ»؛ ابنمنظور؛ زَبیدی، ذیل «دَیَنَ»؛ نیز ← باقلانی، ص345). ابنفارِس (ذیل «دَیَنَ») معنی اصلی دین را انقیاد و طاعت میداند و همه معانی دیگرش را بدان بازمیگرداند. لغتشناسان همچنین تصریح کردهاند که دین بهمعنی جزا جمع بسته نمیشود، چون مصدر است و «ادیان» جمع دین بهمعنی طاعت و کیش و آیین است (← خلیلبن احمد، ج8، ص73؛ ابنمنظور، ج4، ص460؛ زبیدی، ج35، ص53ـ54).به نظر دَرّاز (ص57ـ62) معانی متعدد واژه «دین» را نهایتآ به سه معنی ملازم باهم، که در واقع سه فعلاند، میتوان ارجاع داد. واژه دین گاه برگرفته از فعل متعدی است (دانَه یدینه)، گاه برگرفته از فعل لازم که با حرف «ل» (دانَله) یا با حرف «ب» (دانَ به) متعدی میشود. در استعمال اول (دانَه دینآ)، این واژه حول معنی مُلک و تصرف میگردد که از شئون شاهان در سیاست، تدبیر، حکم، قهر، محاسبه و مجازات است. در استعمال دوم (دانَ له)، دین بهمعنی خضوع و بندگی است که معانی طاعت، عبادت و ورع را نیز دربردارد. آشکار است که این معنی دوم در پی معنی اول است، به این شکل که فرد بالاسری کسی را به طاعت ملزم میدارد و او خضوع میکند و فرمان میبرد (دانَه فدانَ له). استعمال سوم (دانَ بالشیء)، یعنی به چیزی اعتقاد پیدا کرد یا خو گرفت و بدان متخلّق شد. بدین معنی، دین مذهب و طریقی است که انسان بهطور نظری یا عملی از آن تبعیت میکند، که به شکل نظریاش عقیده و رأیی است که بدان التزام دارد و به شکل عملیاش عادت و سیرهای است که پی میگیرد. این استعمال سوم هم درواقع تابع دو استعمال دیگر است، زیرا عادت یا عقیده نیز از جانب فرد بالاسری به افراد زیردست میرسد و از آنها خواسته میشود که بدان ملتزم شوند. بنابراین، میتوان گفت که اساسآ این مادّه حول معنی لزوم انقیاد میگردد، که در استعمال اول الزام انقیاد است، در استعمال دوم التزام انقیاد و در استعمال سوم مبدائی که انقیادِ به آن الزام دارد (نیز ← مصطفوی، ج3، ص289ـ291؛ برای تفسیر عرفانی دین به معنی انقیاد ← ابنعربی، ص583ـ 584 و توضیح آن، ص428ـ420). از اینجا تفاوت بین «دَین» و «دین» هم آشکار میشود: اولی الزام مالی است و دومی در واقع الزام معنوی. درّاز نتیجه میگیرد که واژه دین با همه معانی مذکور آن واژهای اصیل است و نه، چنانکه بهخصوصبعضی از مستشرقان گفتهاند (← ادامه مقاله)، واژهای دخیل و برگرفته از ریشه عبری یا فارسی.لفظ دین پیش از اسلام نیز در شعر عرب جاهلی رواجداشته و بهخصوصدر دو معنی کیش و آیین و داوری و حساب کاربردهایی از آن ذکر شدهاست (← لویس شیخو، قسم 2، ص171ـ172). بعضی از لغتشناسان تصدیق کردهاند که این واژه ریشه فعلی در زبان عربی ندارد (← ثعالبی، ص316؛ خفاجی، ص90)؛ ازاینرو، آرتور جفری (ص131ـ133) معتقد است که ما با دو واژه از دو ریشه مختلف سروکار داریم : یکی بهمعنی کیش و آیین، که از ریشه ایرانی در زبان پهلوی گرفته شده و آن خود از واژه اوستایی آمده و از آنجاست واژه «دین» در فارسی جدید که در آن معنی هدایت نهفتهاست. همچنین این واژه بهمعنی ایمان و نیز به مفهوم نظامی دینی به زبان ارمنی راه یافتهاست (← اسمیت ، ص101ـ102، که این معنی را از معانی دیگر جدیدتر میداند، نیز ← ص288ـ289). واژه دیگر، بهمعنی داوری و حکم، برگرفته از آرامی است و معادلهایی در نوشتههای ربیّها و زبان سریانی و مندایی بههمین معنی دارد، که در حقیقت همه آنها بهمعنی داوری در روز قیامت است. به نظر جفری، واژه دین در این معنای دومش وارد زبان عربستان جنوبی و زبان حبشی شده و از همان منبع به زبانهای ایرانی درآمده و به همین نحو وارد زبان عربی هم شدهاست. وی میافزاید، اگرچه واژه دین بهمعنی حکم و داوری، بهصورتی که در قرآن بهکار رفته، کاملا با کاربردش در نوشتههای یهودی تطبیق میکند، اما حقیقت این است که در زبان سریانی نیز هر دو معنای دین یافت میشود و این احتمال بیشتر تقویت میشود که واژه عربی از منبعی مسیحی گرفته شدهباشد. بهنظر جفری واژه «دَین» نیز درواقع زاده گسترشهای بعدی در داخل زبان عربی است (نیز ← برهان، ج2، ص916، پانویس 3؛ مشکور، ج1، ص260ـ261؛ نیز ← د. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه، که استدلالهای ریشهشناختی نولدکه و فولرس را در تأیید ریشه پهلوی آن متقاعدکننده نمیداند).ایزوتسو (ص219ـ226)، در عین اینکه ریشه خارجی داشتن واژه دین را ناممکن نمیداند، اظهار کرده که اکتفا به این قول سادهسازی مسئله است و کاملا ممکن است که این واژه در واقع ترکیبی از چند کلمه برگرفته از ریشههای متعدد باشد که با گذشت زمان به شکل یکسان درآمدهاند؛ به نظر وی، به هر حال به لحاظ زبانشناختی کاملا ناممکن است که بتوان همه معانی واژه دین را به یک معنای اصلی پیوسته به ریشه «دین» بازگرداند. وی میگوید هر سه معنی اصلی رسم و عادت، جزا و کیفر و اطاعت و فرمانبرداری را در اشعار جاهلی میتوان یافت. وی این معنی سوم را از اضداد میداند که هم بهمعنی مطیعکردن است و هم بهمعنی مطیعشدن و بسیار محتمل است که همین معنی منشأ معنی مهم کیش و آیین باشد. اگر چنین باشد دیگر ضرورتی ندارد که این معنی واژه دین را برگرفته از ریشه فارسی بدانیم. بنابراین، تشابه شکلی آن با معادل فارسیاش کاملا اتفاقی است. این استنباط را آیاتی از قرآن که در آنها مراد از واژه دین در کنار واژه «عَبَدَ» (فرمان بردن از خدا) فهمیده میشود، تأیید میکنند (← یونس: 104؛ زمر: 11، 14؛ کافرون: 1ـ6؛ قس اسمیت، ص98ـ102، که به نظر وی کلمه عربی دین گونهای محلی از اصطلاحی بینالمللی از ریشه ایرانی دین بوده که بهصورت وسیع در خاورمیانه گسترش داشتهاست).اسمیت (ص81ـ82) معتقد است واژه «دین» را بهطور کلی به دو معنای متفاوت و در عین حال بههم مرتبط میتوان در نظر گرفت: یکی بهمعنای دین شخصی، که با معنی «ورع» مرتبط است و جمع بسته نمیشود و در آن هیچگونه معنای امری نظاممند یا متعلق به اجتماع نیست، و دیگری بهمعنای نظام دینی خاصی که بهطور آرمانی و عینی به دین یک فرد و افراد دیگر اطلاق و صفات صحیح و غلط بر آن بار میشود و جمع آن «ادیان» است.دین در قرآن. با توجه به معانی متعددی که لغتشناسان برای واژه دین ذکر کردهاند، همه کاربردهای این واژه در قرآن را به یکی از این چند معنای اصلی میتوان بازگرداند: الف) داوری،حساب و جزا؛ ب) توحید، عبادت و طاعت؛ ج) کیش و آیین؛ د) اسلام.الف) داوری، حساب و روز جزا. شاخصترین اصطلاح مربوط به این معنی در قرآن، ترکیب «یومالدین» است که در آغاز قرآن، در سوره فاتحه (آیه 4؛ نیز ← حجر: 35؛ شعراء: 82؛ ص: 87)، بهخصوصدر سورههای کوچک (مثلا در مدّثّر: 46؛ انفطار: 9، 15، 17، 18؛ مطفّفین: 11؛ تین: 7؛ ماعون: 1) با تعبیر «مالک روز جزا» آمدهاست. این ترکیب در آیات گوناگون معنی ضمنی زمان محاسبه اعمال را افاده میکند که در آنها سخن از قیامت و وعد و وعید بهشت و دوزخ بهمیان میآید، ازجمله در این آیات: «آن روز خدا جزای شایسته آنان را بهطور کامل میدهد (دینَهُمُ الحق)» (نور: 25)؛ «و روز پاداش واقعیت دارد (و انَّ الدّینَ لَواقِع)» (ذاریات: 6)؛ و نیز در قالب اسم مفعول در این آیات: «آیا وقتی مردیم و خاک و استخوان شدیم واقعآ جزا مییابیم؟ (أءِنّا لَمَدینون)» (صافات: 53)؛ «پس اگر شما بیجزا میمانید (غَیرَ مَدینین)...» (واقعه: 86). مضمون کلی این آیات تأکید بر مسئولیت انسان در برابر خدا و آیات او و بدینسان تصدیق یا تکذیب وجود، قدرت یا جلال اوست، که لزومآ زبانی نیست و میتواند بازتاب عبادت و نحوه زیستن انسان، متأثر از توجه به آخرت یا غفلت از آن، باشد (برای نمونه ← طبری؛ طبرسی، ذیل آیات).ب) توحید، عبادت و طاعت. در این آیات تأکید بیشتر بر توحید و طاعت و تسلیم فراگیر در تمام زندگی فردی انسان در برابر اوامر خداست. آیاتی که در آنها تعابیری مثل «الدین القیّم» و «الدین الخالص» بهکار برده شدهاست در این دسته میگنجند. مثلا «پس به سوی این دین پایدار (الدّین القیّم) روی بیاور» (روم: 43؛ نیز ← انعام: 161؛ توبه: 36؛ یوسف: 40؛ روم: 30؛ بینه: 5)، که معمولا در این آیات یا آیات پس از آن، انسانها از شرکورزیدن برحذر داشته شدهاند (و البته مفسران معمولا این تعبیر را در اشاره به دین اسلام دانستهاند، برای نمونه ← طبری؛ طبرسی، ذیل آیات؛ نیز ← ادامه مقاله)؛ یا «در حالی که دین خود را برای او خالصگردانیدهاید (مُخلصینَ لهُ الدّین) او را بخوانید» (اعراف: 29؛ زمر: 2، 11، 14؛ غافر: 14، 65؛ بینه: 5)؛ یا «منافقان در فروترین درجات دوزخاند... مگر کسانی که... دین خود را برای خدا خالصگردانیدند» (نساء: 145ـ146)؛ و نیز در اشاره به لحظاتی، مانند گرفتاری در طوفان، که انسان دست خود را از همهجا کوتاه میبیند و تنها خدا را میخواند (یونس: 22؛ عنکبوت: 65؛ لقمان: 32؛ برای توضیح بیشتر این اصطلاح ← رینگرن ، ص95ـ96).همچنین است آیاتی که در آنها دین به خدا اختصاصداده شدهاست، مانند: «و دین پایدار (الدّینُ واصبآ) از آن اوست» (نحل: 52)؛ «دین پاک (الدّینُ الخالص) از آن خداست» (زمر : 3)؛ «آیا جز دین خدا را میجویند؟» (آلعمران: 83)؛ «با آنان بجنگید تا دیگر فتنهای نباشد و دین مخصوصخدا شود» (بقره : 193؛ انفال: 39؛ نیز ← توبه: 29)؛ «و ببینی که مردم دستهدسته در دین خدا درآیند» (نصر: 2)؛ و آنها که به تشریع دین اشاره دارند، مانند: «دین را برای شما مقرر کرد...» (شوری: 13، نیز ← 21)؛ یا به هدایت به سوی دین از جانب خدا: «بگو آری! پروردگارم مرا به راه راست هدایت کردهاست: دینی پایدار» (انعام: 161)؛ و نیز به رویآوردن به دین از جانب انسان: «و پاک و خالصانه روی به سوی دین قیّم آور» (یونس: 105؛ روم: 30، 43). مفسران منظور از همه این آیات را طاعت و عبادت دانستهاند (برای نمونه ← طبری؛ طبرسی، ذیل آیات).ج) کیش و آیین. این آیات معمولا بهطور صریح یا ضمنی به دینهای دیگر اشاره دارند، مانند: «و جز به کسی که دین شما (جماعتی از اهل کتاب) را پیروی کند ایمان نیاورید» (آلعمران : 73)؛ «و هرکه جز اسلام دینی جوید هرگز از وی پذیرفته نشود» (همان: 85)؛ «و دین چه کسی بهتر است از آن کس که خود را تسلیم خدا کردهاست» (نساء: 125)؛ «ای اهل کتاب! در دین خود غلو نکنید» (همان: 171؛ نیز ← مائده: 77)؛ «دین شما برای خودتان و دین من برای خودم» (کافرون: 6؛ برای نمونه ← طبری؛ طبرسی، ذیل آیات).از سوی دیگر، از برخی آیاتی که در آنها به بازی گرفتن یا ایجاد تفرقه و تبدیل در دین اشاره شدهاست نیز همین معنا برمیآید، مانند: «کسانی را که دین شما را به ریشخند و بازی گرفتهاند... ولیّ خود مگیرید» (مائده: 57)؛ «و کسانی را که دین خود را به بازی و سرگرمی گرفتند... رها کن» (انعام: 70)؛ «همانان که دین خود را سرگرمی و بازی پنداشتند... ما امروز آنان را از یاد میبریم» (اعراف: 51)؛ «کسانی که دین خود را پراکنده ساختند و فرقهفرقه شدند، تو هیچ مسئول ایشان نیستی» (انعام: 159)؛ «... و از مشرکان نباشید: کسانی که دین خود را قطعهقطعه کردند و فرقهفرقه شدند» (روم: 31ـ32)؛ «دین را برپا دارید و در آن تفرقهاندازی مکنید» (شوری: 13)؛ «میترسم دین شما را تغییر دهد» (غافر: 26؛ برای نمونه ← طبری؛ طبرسی، ذیل آیات).د) اسلام. در آیه 161 سوره انعام، «دین قیّم» با «ملت ابراهیم»، که حنیف* (موحد) بود، و نیز با «صراط مستقیم» برابر نهاده میشود و بدینسان معنی اجتماع دینی (حنفاء) و هدایتگری آن بهدست خدا برجسته میگردد و عنوان عام «اسلام» مییابد: «بگو: آری! پروردگارم مرا به راه راست (صراطٍ مستقیمٍ) هدایت کردهاست: دینی پایدار (دینآ قیّمآ)، آیین ابراهیم که حنیف بود (ملّة ابراهیمَ حنیفآ) و او از مشرکان نبود». البته در آیات دیگری نیز تعبیر «ملت ابراهیم» آمدهاست (← بقره: 130، 135؛ آلعمران: 95؛ نساء: 125؛ یوسف: 38؛ نحل: 123)، اما تنها در اینجاست که این تعبیر در کنار تعابیر «دین قیّم» و «صراط مستقیم» ذکر میشود. در جای دیگر (حج: 78) برای اشاره به این اجتماع دینی از تعبیر «مسلمین» استفاده میشود: «او (خدا) شما را برگزیده و در دین بر شما حرجی قرار ندادهاست: دین (ملّة) پدرتان ابراهیم، او از پیش شما را مسلمان نامید».مفسران آیاتی را که در آنها تعبیر «دین الحق» بهکار رفته و در آنها دین حقیقی از غیر آن ــکه بهدست انسان تحریف و تبدیل و تفسیر غلط شده ــ تمایز یافتهاست، اشاره به اسلام دانستهاند : «او کسی است که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاد» (توبه: 33؛ فتح: 28؛ صف: 9)؛ «با کسانی که... متدین به دین حق نمیگردند کارزار کنید» (توبه: 29؛ برای نمونه ← طبری؛ طبرسی، ذیل آیات). این معنا را در تعبیر «الدین کله» (انفال : 29) نیز میتوان یافت که به دین حق، یعنی اسلام، اشاره دارد (← طبری؛ طبرسی، ذیل آیه؛ این تعبیر در آیات 33 سوره توبه، 28 سوره فتح و 9 سوره صف، ممکن است اشاره به ادیان و جوامع دینی دیگر باشد ← طبری؛ طبرسی، ذیل آیات). همچنین مفسران تعبیر عام «دین» در برخی آیات را بهمعنی اسلام دانستهاند، مانند: «خداوند برای شما این دین را برگزید» (بقره: 132)؛ «و اگر در دین از شما یاری جویند...» (انفال: 72؛ برای نمونه ← طبری؛ طبرسی، ذیل آیات).در آیات 19 سوره آلعمران و 78 سوره حجتأکید میشود که منحصرآ اسلام*، که مراد از آن تسلیم در برابر خداست، دین مقبول نزد خداست و جز آن از کسی پذیرفته نیست (← طبری؛ طبرسی، ذیل ذیل آیات)؛ همچنانکه در آیات 82ـ85 سوره آلعمران به تسلیم عام همه عالم آفرینش در برابر خدا اشاره و از این تسلیم در ساحت عالم انسانی با تعبیر «دین اللّه» یاد شدهاست. اما در آیه 29 سوره توبه، که سخن از کارزار با کسانی از اهل کتاب است که به خدا و رسولش ایمان نمیآورند و حرام خدا و رسولش را حرام نمیشمارند و به «دین حق» درنمیآیند، با تأکید، معنی دین اسلام مدنظر است (نیز ← طبری؛ طبرسی، ذیل آلعمران: 85؛ نساء: 125؛ مائده: 3).از سایر آیات مشهور درباره دین بهمعنی دین اسلام آیه 256 سوره بقره است. در این آیه تصریح شده که «در دین هیچ اجباری نیست» (برای شأن نزولهای متعدد آن ← طبری، ذیل آیه). بهنظر برخی این آیه بعدها با آیه 5 سوره توبه، که در آن فرمان به کارزار با مشرکان داده شده، نسخ شدهاست (← طبری، همانجا)؛ اما بهنظر طباطبایی (ذیل آیه) ادامه آیه که میگوید «و راه از بیراهه بهخوبی آشکار شدهاست»، درواقع علت نفی اجبار را نشان میدهد و ناسخ تا زمانی که علت حکم را نسخ نکند نمیتواند خود آن را نسخ کند. بنابراین، حکم هر دو آیه پابرجاست: کارزار در اسلام برای برتریجستن و گسترش دین از روی اجبار نیست، بلکه برای احقاق حق و دفاع از جان است.حداد (ص114ـ123) معتقد است که از میان 94 باری که واژه دین در قرآن ذکرشده تقریبآ نیمی از آن به دوره مکی تعلق دارد و نیمی دیگر به دوره مدنی. بهنظر او این واژه طی نزول قرآن این چهار معنی یا مصداق بههم مرتبط را داشته که در هر دوره، متناسب با زمانه، یکی از این معانی برجستهتر بوده و تا دوران مدنی همچنان گسترش معنایی بیشتری یافتهاست. ازاینرو، بهنظر وی دین به معانی داوری، حساب و جزا، و نیز توحید، عبادت و طاعت، در دوره مکی رواجبیشتری داشتهاست و دین بهمعنای اسلام در دوره مدنی.مفسران، بهمناسبت، تعابیر دیگری را در قرآن بهمعنای «دین» و درواقع بهمعنای دین حق یعنی اسلام دانستهاند، مانند : «الصراط المستقیم»: «ما را به راه راست (الصراط المستقیم) راهبر باش» (فاتحه: 6)؛ «عهد»: «به پیمانم (عَهدی) وفا کنید» (بقره: 40)؛ «البِرّ»: «آیا مردم را به نیکی (البِرّ) فرمان میدهید و خود فراموش میکنید؟» (بقره: 44)؛ «صبغة اللّه»: «این نگارگری (صبغة اللّه) الهی است و کیست خوشنگارتر از خدا؟» (بقره : 138)؛ «امّة»: «مردم امتی یگانه بودند» (بقره: 213)؛ «سبیل اللّه»: «چرا کسی را که ایمان آوردهاست از راه خدا (سبیلاللّه) بازمیدارید؟» (آلعمران: 99)؛ «امراللّه»: «پیش از این نیز در صدد فتنهجویی برآمدند... تا حق آمد و امر خدا آشکار شد» (توبه: 48)؛ «خُلُقٍ الاولین»: «این جز شیوه پیشینیان (خُلُقُ الاولین) نیست» (شعراء: 137)؛ «خُلُق عظیم»: «و راستی که تو را دینی ارجمند (خُلُقٍ عظیم) است» (قلم: 4)؛ «خَلقَاللّه» : «آفرینش خدا (خَلقَ اللّه) تغییرپذیر نیست» (روم: 30)؛ و «فطرة اللّه»: «پس روی خود را پاک و خالصانه بهحق به سوی دین کن، با همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است (فطرة اللّه)» (همانجا)، که همه را در نهایت به یکی از معانی پیشگفته دین میتوان بازگرداند (برای نمونه ← طبری؛ طبرسی، ذیل آیات).در قرآن وجود دینهای دیگر که پیش از اسلام پیامبران مردم را به آنها دعوت کرده بودند، تصدیق شدهاست (برای نمونه ← بقره: 62؛ مائده: 69). پیروان این دینها غالبآ با عنوان یهود (← یهودیت*)، نصارا*، صابئین*، مجوس* و اهل کتاب* معرفی شدهاند. قرآن پیروان این دینها را جدای از منکران توحید و مخالفان انبیا بهشمار آوردهاست. در فقه اسلامی نیز تفاوتهای جدّی بین این پیروان با مشرکان و کافران وجود دارد. در عین حال، در قرآن هیچگاه جمع واژه دین (ادیان) بهکار نرفتهاست (← ابنمنظور، ج7، ص87، بهنقل از قتاده). البته این توجه به ادیان دیگر، با آنچه امروز با عنوان کثرتگرایی* دینی شناخته میشود، انطباقی ندارد. در واقع، مطابق آیات قرآن، نزد خدا دین امری است یگانه که در آن اختلافی نیست و همه بندگان فقط بدان خوانده شدهاند. دین بدینمعنی همان «اسلام» است، که عبارت است از تسلیم به حق در نظر و عمل (بهتعبیر قرآن، ایمان و عمل صالح؛ برای نمونه ← بقره: 25؛ آلعمران: 57؛ مائده: 9) که در قالب عقاید و معارف و احکام الهی متجلی شدهاست. اختلاف شرایع انبیا در این خصوصمبتنی بر کمال و نقصو به اقتضای زمان و مخاطبان بودهاست؛ حال آنکه بسیاری از اختلافات متدینان اهل کتاب در دین خود بهسبب تعدی و ظلم کسانی است که در دین الهی تحریف و تبدیل پدید آوردند؛ همچنانکه اختلاف آنها با دعوت پیامبر اسلام نیز، به تعبیر قرآن (برای نمونه ← بقره: 159، 213؛ بینه: 1ـ4)، ناشی از حقستیزی و مقابله باطل با حق آشکار بود (طباطبائی، ذیل آلعمران: 19؛ نیز ← حداد، ص121؛ خاتمی ، ص71ـ80).تمایز ادیان در متون اسلامی. در متون اسلامی، میان مسلمانان و معتقدان به سایر ادیان پنجتمایز مهم هست: یکی بهطور کلی میان مؤمنان/ مسلمانان و کافران/ غیرمسلمانان؛ دیگری، در میان غیرمسلمانان، یعنی از سویی یهودیان و مسیحیان و زردشتیان (مجوس) و صابئین (که در این میان بهخصوصیهودیان و مسیحیان با عنوان «اهل کتاب»* شناخته میشوند) و از سوی دیگر مشرکان؛ سوم، از منظری دیگر، در میان غیرمسلمانان، میان موحدان و مشرکان. گذشته از این تفکیکهای کلامی بر اساس قرآن، دو تفکیک سیاسی ـ اجتماعی نیز مطابق فقه اسلامی وجود دارد: یکی میان دارالاسلام، قلمرو تحت حاکمیت سیاسی مسلمانان، و دارالکفر، قلمرو تحت حاکمیت کافران (← دارالاسلام*)، و دیگری، در خود دارالاسلام، میان مسلمانان و ذمّیان (← ذمّه*)، کسانی که مسلمان نبودند اما دینشان به رسمیت شناخته میشد (← واردنبورخ ، ص18ـ20؛ برای نحوه آشنایی مسلمانان با ادیاندیگر و نخستین کوششهای آنان در اینباره و نیز معرفی کهنترین و مهمترین منابع اسلامی در شناخت ادیان دیگر و بررسی آن منابع ← همان، ص20ـ33؛ نیز ← ملل و نحل*).دین، مذهب، ملت، شریعت. معنای دین در کنار سه واژه «ملت»، «مذهب» و «شریعت» آشکار میشود. دین را اصطلاحآ وضع و تأسیس الهی دانستهاند که صاحبان خرد را به قبول آنچه نزد رسول الهی است، فرامیخواند؛ یا گفتهاند که وضع و تأسیس الهی است که صاحبان خرد را به اختیار امور پسندیده که به خیر میانجامد، برمیانگیزند. باتوجه به این دو تعریف، میتوان گفت دین وضع و تأسیس الهی است که به سوی حق در اعتقادات و خیر در رفتار راه میبرد (← جرجانی، ص111؛ زبیدی، ج35، ص56؛ درّاز، ص63). جرجانی (ص111، 132) فرق بین دین و ملت و مذهب را اعتباری میداند، به این معنی که دین منسوب به خداست و ملت منسوب به رسول خدا و ــ بر اساس فقه اهل سنّت ــ مذهب منسوب به مجتهد؛ و شریعت فرمان به التزام به عبودیت یا طریق در دین است. ازاینرو، شریعت بدان لحاظ که امری است مورد تبعیت، «دین» و بدان لحاظ که امری است باعث اجتماع مردم، «ملت» و بدان لحاظ که تقنین احکام و فرامین الهی و بنابراین امری است مورد رجوع (کلامی)، «مذهب» خوانده میشود (نیز ← راغب اصفهانی، ذیل «شرع» و «ملل»؛ شهرستانی، ج2، ص38ـ39؛ تهانوی، ذیل «الدین»، «الشرع»، «الشریعة»، «الملة»؛ نیز ← فارابی، ص43، 46؛ برای معانی دیگر مذهب ← غزالی، ص134ـ137؛ برای تفاوتهای دیگر میان دین، ملت و شریعت ← ابنمخدوم حسینی، ص71؛ برای معنای عام دین نسبت به شریعت ← طباطبائی، ذیل مائده : 54). ایزوتسو (ص226ـ229) معتقد است که دین و ملت دو سر یک طیف را تشکیل میدهند که هرچه به جانب دین میرویم جنبه شخصی و ایمانی آن بیشتر قوت میگیرد و هرچه به جانب ملت میرویم جنبه نهادینه و اجتماعیاش پررنگتر میشود.محتوای دین. بحثهای حدیثی درباره محتوای دین غالبآ درباره محتوای دین اسلام است (← اسلام*). همچنین در روایات، گاه برای نشان دادن اهمیت و ارزش یک چیز، با استعارات و سنجههایی جایگاه آن در دین اسلام تعیین شده، مثلا آمدهاست که «نماز ستون دین است» (← نماز*)؛ یا «ازدواجنیمی از دین است»، بدین معنی که ازدواجسهمی انکارناپذیر در نگاهداشت دینورزی یک فرد دارد (← نکاح*)؛ یا «آیا دین جز محبت است؟» در بیان این نکته اساسی که پذیرش و التزام به دین در دوستی خدا و اولیای او ریشه دارد (← محبت*؛ ولایت*).بحث متکلمان اسلامی نیز درباره محتوای دین تقریبآ منحصر به دین اسلام و بیش از همه مرتبط با «ایمان» است (← ایمان*)؛ آنان همچنین مهمترین مبانی اعتقادی و احکام و دستورات اصلی دین را بر اساس اولویت آنها در دین اسلام در قالب «اصول دین» و «فروع دین» مطرح کردهاند (← اصول دین*؛ ضروریات دین*).شبکه مفاهیم مرتبط با دین. با توجه به اینکه، چنانکه اشاره شد، در جهان اسلام تا پیش از دوره جدید لفظ دین کاربردهای کنونی را نداشته، مباحث گوناگون ناظر به دین ذیل این مفاهیم آمدهاست : فلسفه و ضرورت دین و نسبتآن با اندیشه بشر ذیل: نبوت* و وحی*؛ ملاک سنجش و راههای تشخیصحقانیت دین ذیل تحریف*، خاتمیت*، معجزه* و آیه*؛ منشأ دین ذیل فطرت*؛ تعدد ادیان ذیل کثرتگرایی*؛ قلمرو دین، علاوه بر نبوت، ذیل سکولاریسم*؛ انکار دین، علاوه بر نبوت، ذیل ارتداد*، زندیق*، الحاد* و کفر*؛ نسبت دین با عقل در کلام و فلسفه اسلامی، ذیل نظر* و عقل*؛ نسبت دین با علم، ذیل علم* و اسلام*؛ و نسبت دین با اخلاق، ذیل اخلاق*. مباحث جدید درباره دین در فرهنگ اسلامی و به ویژه جامعه ایران نیز ذیل گفتگوی ادیان* و روشنفکری* مندرجاست.مباحث جاری دینشناسانه. گستره مباحث مربوط به دین طیف وسیعی از پژوهشها را دربر میگیرد که در ادامه اشارهای کلی به آن میشود. در مورد دین بسته به رویکردها و نگرشهای گوناگون دروندینی و بروندینی تعاریف و دستهبندیهای متفاوتی پدید آمدهاست. تعریفهای دین عمدتآ برای جدا ساختن آن و امور منتسب بدان از بقیه زندگی انسان و عمدتآ مبتنی بر رویکردی بروندینی است. از تعریفهای دین میتوان اشاره کرد به احساس وابستگی مطلق؛ نظام وحدتیافتهای از اعتقادات و اعمال مرتبط با امور مقدس؛ آنچه از راه تجربه قدسی در جلوههای گوناگونش رشد میکند و به ظهور میرسد؛ شیوه زیستی معطوف به زندگی آنجهانی یا برآمده از اعتقاد به توحید و معاد (برای نمونه ← )دایرةالمعارف دین( ، ج12، ص283ـ286). همچنین از جمله دستهبندیها میتوان اشاره کرد به ادیان شرقی و ادیان غربی، ادیان ابراهیمی و ادیان غیرابراهیمی. از ملاکهای این تفاوتها اعتقاد یا عدم اعتقاد به خدای متشخصو دارای شریعتبودن یا نبودن در خور ذکر است. در توضیح و تبیین چیستی ادیان و نسبت آنها با جنبههای دیگر فرهنگ بشر نیز از دیرباز مباحث مختلفی مطرح بودهاست (برای نمونه در یونان باستان ← همان، ج14، ص67ـ68). در روزگار جدید با استقلال شاخههای مختلف علوم انسانی، دینپژوهی و شناخت تاریخ ادیان و رویکردهای مطالعاتی به آن به حوزه موضوعی وسیع و مستقلی، از جمله رویکردهای تاریخی، باستانشناختی، ادبی، پدیدارشناختی و مقایسهای، تبدیل شدهاست (برای نمونه )← رهیافتهایی به دینپژوهی( ).بهعلاوه، از منظر رشتههای مختلف علوم انسانی نیز شاخههای موضوعی متفاوتی برای بررسی و تحلیل ادیان پدید آمدهاست، ازجمله: جامعهشناسی دین (برای نمونه ← )کتاب راهنمای بلکول در جامعهشناسی دین( )، روانشناسی دین (برای نمونه ← )دایرةالمعارف روانشناسی و دین( ) و فلسفه دین (برای نمونه ← )کتاب راهنمای بلکول در فلسفه دین( ).پیدایش این شاخهها سبب بحثهای تخصصی پردامنهای ذیل مفاهیمی مانند تجربه دینی (برای نمونه )← دایرةالمعارف فلسفه راتلیج( ، ذیل "Religious experience") و نقد دین (برای نمونه ← همان، ذیل " "Religion, critique of) شدهاست و بهطرح جنبههای متنوع نسبت دین با دیگر شئون فرهنگ بشر از قبیل دین و اسطوره (برای نمونه ← سگال ، ص355ـ378)،دین و اخلاق (برای نمونه ← )کتاب راهنمای بلکول در اخلاق مذهبی( )، دین و اقتصاد (برای نمونه ← استارک ،ص47ـ67)، دین و سیاست (برای نمونه ← لاوین ، ج1، ص521ـ533)، دین و هنر (برای نمونه ← )فرهنگ هنر( ،ذیل "Religion and art")، دین و بهداشت روان (برای نمونه ← تورسن و همکاران، ص166ـ216) و دین و علم (برای نمونه ← )دایرةالمعارف علم و دین( ) انجامیده و ادبیات گستردهای پدید آوردهاست (برای نمونه ← )دایرةالمعارف دین(، ج14، ص64ـ92؛ د.بریتانیکا ، ج26، ص548ـ562). همچنین قرارگرفتن و زیستن آدمی در فضای روزگار جدید و اندیشههای ناشی از آن سبب پیدا شدن نگرشهای نوین در حوزه الهیات شدهاست، نگرشهایی که در تعامل با فضای فکری قاره اروپا شکل گرفتهاند و از حیث تفاوتشان با کلام و الهیات نقلی یا عقلی سنّتی، با عنوانهایی نظیر الهیات مدرن و الهیات پسامدرن شناخته میشوند (برای نمونه ← )کتاب راهنمای بلکول در الهیات جدید( ؛ )کتاب راهنمای بلکول در الهیات پسامدرن( ).مباحث جاری دینشناسانه در عالم اسلام. هرچند شاید در نگاهی کلی بتوان گفت که مباحثی مثل نسبت دین و عقل که از گذشته در مباحثات و آثار فلسفی و کلامی مطرح بوده تحتالشعاع مباحث جدیدتری مثل رابطه دین و علم قرار گرفتهاست و نیز هرچند میتوان گفت مفهومپردازی درباره رویکردهای مختلف به دین و غنیشدن مباحث ذیل آنها، از جمله رویکرد نقادی تاریخی به دین و رویکردهای مبتنی بر ساختگرایی و نیز رویکرد پدیدارشناسانه به دین، از دستاوردهای فکری جدید است، اما اصل برخی از این مباحث در تاریخ اندیشه بشر بیسابقه نبودهاست؛ چنانکه معمولا در نگرشهای عرفانی به ادیان، رویکرد همدلانه و حاکی از حقیقت واحد دیدنِ آنها غالب بودهاست و در مباحثات کلامی میان ادیان، رویکرد نقد تاریخی (مثلا برای نقد تاریخی ادیان دیگر از جانب متکلمان مسلمان ← تحریف*؛ ردیه/ ردیهنویسی*). البته این مباحث در تاریخ فرهنگ اسلامی بهطور معمول نه مستقیمآ ذیل عنوان دین، که ذیل مفاهیم دیگری مانند نبوت*، شریعت* و تکلیف* آمدهاست. فراوانی کاربرد واژه دین در مباحث جدید جاری در کشورهای اسلامی و از جمله ایران، به تبع ترجمه و رواجمباحث دینپژوهانه جدید از زبانهای اروپایی و نیز مواجهه کلامی و فلسفی با جریانهای معارض با دین، بهویژه مارکسیسم، فرویدیسم، شاخه الحادی اگزیستانسیالیسم و سکولاریسم، بودهاست. بحث از قلمرو گسترده دین به بحثهای درازدامنی در اندیشه معاصر تبدیل شده و در جوامع اسلامی سبب بروز جریانهای رقیبی مانند نقادان و نفیکنندگان دین، مدافعان دین و قائلان به درکهای جدید از دین شدهاست.از ابتدای مواجهه کشورهای اسلامی با تجدد، مسئله سازگاری یا ناسازگاری دین با تجدد و همزادان آن، یعنی علم و فلسفه جدید، و نیز مسئله کارآمدی یا ناکارآمدی آن در دوره تجدد در میان متدینان و روشنفکران و متجددان مطرح بودهاست و اشخاصو گروههای گوناگون بسته به تلقی خود از دین و درکی که از تجدد داشتهاند، به طرح آرا و نظرهای مختلف پرداختهاند. بعضی تحت تأثیر میراث «فیلسوفان» و «روشنفکران» دوره روشنگری، نقد دین بهعنوان خرافهزدایی و حتی نفی دین را راه پیشرفت و توسعه تلقی کردهاند و بعضی با خاماندیشانه دانستن آن نگرش از اصلاح یا احیای دین سخن به میان آوردهاند. اهمیت این مباحث در دین هم هست که صرفآ مباحثی نظری در حوزه کلام و فلسفه نیستند و عمدتآ در عرصههای سیاست و اجتماع بازتاب یافته و به پدید آمدن جریانها و نهضتهای سیاسی ـ اجتماعی متنوع انجامیدهاند. بهویژه چون جوامع اسلامی در اوضاع رکود و ضعف اقتصادی و نظامی با تفوق تجدد غربی مواجه شدهاند، جنبههای سیاسی ـ اجتماعی مسئله همواره جنبههای دیگر را تحتالشعاع قرار دادهاست. بهطور کلی درباره علت این رکود و ضعف و راههای رفع آن سه نظر وجود داشتهاست. گروهی علت را خود دین/ اسلام دانسته و کوشیدهاند با تضعیف دین و حذف آن از عرصه عمومی و پیشگرفتن راه تجدد آمرانه برای کشورشان پیشرفت به ارمغان آورند. گروهی، بر عکس، علت را عدم اجرای احکام اسلام و مغفول واقع شدن دین در عرصه اجتماع شمرده و کوشیدهاند اسلام را در صورت خالصنخستین آن احیا کنند؛ و گروه دیگر معتقد بودهاند باید به ظرفیتهای دین و نیز تاریخمندی آن توجه کرد و به اصلاح دینداری مردم و درکشان از اسلام و بازسازی فهم دینی پرداخت. این هر سه گروه از ابتدای برخورد با تجدد تا امروز در جوامع اسلامی حضور و فعالیت داشتهاند. طیفی از سیاستمداران و اهل قلم از آتاتورک* و رضاشاه (← پهلوی*، سلسله) تا میرزافتحعلی آخوندزاده* و مروجان مارکسیسم در جوامع اسلامی در گروه اول جای میگیرند و طیف متکثری از روحانیان و پیروان آنها ازجمله سلفیه* و نیز سنّتگرایان (← سنّتگرایی*) در گروه دوم. از همین گروه دوم کسانی مانند سیدقطب* و ابوالأعلی مودودی* از جاهلیت دنیای جدید و نفی آن سخن گفتهاند. نمایندگان گروه سوم نیز احیاگران و اصلاحطلبان دینی مختلفاند ازجمله سیدجمالالدین اسدآبادی*، محمد عبده*، مهدی بازرگان*، مرتضی مطهری* و علی شریعتی*. روشنفکران دینی در ایران و هم رأیان آنها در جهان عرب (مانند نصر حامد ابوزید*) در این گروه اخیر جای میگیرند. این مباحث، چنانکه اشاره شد، از ابتدای مواجهه مسلمانان با تجدد تا امروز در میان آنها رواجداشته، اما طبعآ در کشورهای گوناگون و زمانهای متفاوت با تأکید و تمرکزهای مختلف بروز پیدا کردهاست. مثلا در ایران و برخی کشورهای عربزبان، ازجمله مصر، جنبه نظری ـ فلسفی بحثها برجستگی درخور توجهی داشته و در کشورهایی نظیر ترکیه و مالزی جنبه عملی و اجتماعی ـ سیاسی حضور دین در حوزه عمومی و تلاش برای جمع آن با توسعه مهمتر بودهاست. طبعآ عمق فلسفی و علمی مباحث ناظر به دین و تجدد در جامعه کنونی ایران بسیار بیشتر از صدر مشروطه است و پشتوانه این مباحث در ایران امروز، دامنه گستردهای است از بحثهای جاری در فلسفههای قارهای و تحلیلی و موضوعاتی مانند هرمنوتیک، نسبت علم و دین، زبان دین، الهیات جدید و رشتههای مختلف علوم انسانی از جمله جامعهشناسی، اقتصاد و روانشناسی و نسبت آنها با دین (← روشنفکری*؛ علم*؛ مشروطه، نهضت*؛ مشروطیت*).هرچند آشنایی با رشته تاریخ ادیان و دینپژوهی کموبیش به قدمت تأسیس دانشگاههای جدید در کشورهای اسلامی و از جمله ایران است، به نظر میرسد در سالهای اخیر و بهخصوصدر ایران پس از انقلاب اسلامی (1357ش)، توجه به تحقیقات دانشگاهی و مطالعات روشمند در حوزه دینپژوهی بیشتر شده و در کنار مباحث روشنفکرانه، که بیشتر ناشی از نیازهای اجتماعی و سیاسی بوده، به این جنبهها هم اهمیت داده شدهاست (← دایرةالمعارف جهان نوین اسلام آکسفورد ، ذیل"Newspapers and magazins", "Science", "Universities"؛ جراید*؛ حوزه علمیه*؛ دانشگاه*؛ برای نمونههایی از نهادهای دینپژوهی در ایران ← انجمن حکمت و فلسفه ایران*؛ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی*؛ برای گزارشی از مطالعات دینپژوهی ایران معاصر ← کمپانی و طوبایی، 1386ش).منابع : علاوه بر قرآن؛ ابندُرَید، کتاب جمهرةاللغه، چاپ رمزی منیر بعلبکی، بیروت 1987ـ1988؛ ابنعربی، فصوصالحکم، ]ترجمه و توضیحات از [محمدعلی موحد و صمد موحد، تهران 1385ش؛ ابنفارِس؛ ابنمخدوم حسینی، مفتاحالباب، در حسنبن یوسف علامه حلّی، الباب الحادی عشر للعلامة الحلی، چاپ مهدی محقق، تهران 1365ش؛ ابنمنظور؛ محمدبن احمد ازهری، تهذیباللغة، ج14، چاپ یعقوب عبدالنبی، قاهره ]بیتا.[؛ محمدبن طیب باقلانی، کتاب التمهید، چاپ ریچارد جوزف مکارتی، بیروت 1957؛ محمدحسینبن خلف برهان، برهان قاطع، چاپ محمد معین، تهران 1361ش؛ کارل ای.تورسن، الکس اچ. اس. هریس و دوگ اومن، «معنویت، دین و بهداشت: شواهد، موضوعات و علائق»، ترجمه احمدرضا جلیلی، نقد و نظر، سال 9، ش 1 و 2 (بهار و تابستان 1383)؛ محمد اعلیبن علی تهانوی، کتاب کشاف اصطلاحات الفنون، چاپ محمد وجیه و دیگران، کلکته 1862، چاپ افست تهران 1967؛ عبدالملکبن محمد ثعالبی، کتاب فقهاللغة و سرّالعربیة، بیروت : دارالکتب العلمیة، ]بیتا.[؛ علیبن محمد جرجانی، کتابالتعریفات، چاپ گوستاو فلوگل، لایپزیگ 1845، چاپ افست بیروت 1978؛ احمدبن محمد خفاجی، شفاء الغلیل فیما فی کلامالعرب منالدخیل، چاپ محمد بدرالدین نعسانی، ]قاهره [1325، چاپ افست ]بیتا.[؛ خلیلبن احمد، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم 1405؛ محمد عبداللّه درّاز، الدین: بحوث ممهدة لدراسة تاریخ الادیان، کویت 1427/ 2006؛ حسینبن محمد راغباصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمد سیدکیلانی، تهران ?]1332ش[؛ محمدبن محمد زَبیدی، تاجالعروس من جواهر القاموس، ج35، چاپ مصطفی حجازی، کویت 1421/ 2001؛ محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، چاپ محمد سیدکیلانی، قاهره 1387/ 1967؛ طباطبائی؛ طبرسی؛ طبری، جامع؛ محمدبن محمد غزالی، کتاب میزان العمل، بیروت 1403/ 1983؛ محمدبن محمد فارابی، کتاب الملة و نصوصاخری، چاپ محسن مهدی، بیروت 1968؛ مهدی کمپانی و مجتبی طوبایی، کتابشناسی توصیفی کلام جدید ـ فلسفه دین، قم 1386ش؛ لویس شیخو، النصرانیة و آدابها بین عرب الجاهلیة، بیروت 1989؛ محمدجواد مشکور، فرهنگ تطبیقی عربی با زبانهای سامی و ایرانی، تهران 1357ش؛ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران 1360ـ1371ش؛The Dictionary of art, ed. Jane Turner, New York: Grove, 1996, s.v. "Religion and art" (by Diane Apostolos-Cappadona); The Encyclopaedia Britannica, Chicago 1985, s.v. "Religions, the study and classification of" (by Ninian Smart); EI2, s.v. "Din" (by L. Gardet); The , ed. Mircea Eliade, NewYork Encyclopedia of religion 1987, s.vv. "Religion" (by Winston L. King), "Study of religion" (by Seymour Cain, Eric J. Sharpe, and Thomas L. Benson); Yvonne Yazbeck Haddad, "The conception of the term d((n in the Qur'a(n", The Muslim world, LXIV (1974); Toshihiko Izutsu, God and man in the Koran: , Tokyo 1964; semantics of the koranic Weltanschauung Arthur Jeffery, The foreign vocabulary of the Qur'a(n, Baroda 1938; Mahmoud Khatami, "The religion of Islam: the Qur'ans essential notion of d((n", Journal of the religious inquiries, vol.1, no.1 (Winter 2011); Robin Lovin, "Religion and politics", in Encyclopedia of government and politics, vol.1, ed. Mary Hawkesworth and Maurice Kogan, London: Taylor & Francis, 2002; The Oxford encyclopedia of the modern Islamic world, ed. John L. Esposito, NewYork 1995, s.vv. "Newspapers and magazins" (by Hussein Y. Amin), "Science" (by Pervez Hoodbhoy), "Universities" (by Syed Ali Ashraf); Helmer Ringgren, "The pure religion", Oriens, vol.15 (Dec. 1962); Routledge encyclopedia of philosophy, ed. Edward Craig, London: Routledge, 1998, s.vv. "Religion, critique of" (by Matthias Lutz-Bachmann), "Religious experience" (by William P. Alstaon); Robert A. Segal, "Myth and ritual", in The Routledge companion to the study of , ed. John R. Hinnells, Abingdon, Oxon: religion Routledge, 2005; Wilfred Cantwell Smith, The meaning , San Francisco 1962; Rodney Stark, and end of religion "Economics of religion", in The Blackwell companion to the study of religion, ed. Robert A. Segal Malden, Mass.: , "Muslim studies Blackwell, 2006; Jacques Waardenburg , in of other religions.2: the medieval period, 650-1500" Muslim perceptions of other religions: a historical survey, ed. Jacques Waardenburg, NewYork: Oxford University Press, 1999.