دواتدار کبیر

معرف

از امرای نظامی عباسیان در قرن هفتم
متن
دواتدار کبیر، از امرای نظامی عباسیان در قرن هفتم. دربارة زندگی وی اطلاعات پراکنده‌ای در دست است. شهرت او را دَویدار کبیر (← کتاب‌الحوادث، ص‌109، 308؛ ذهبی، حوادث و وفیات 641-650ه .، ص‌443) و دواتی (← ابن‌فُوَطی، ج‌4، قسم 2، ص‌1000) نیز ضبط کرده و نامش را علاءالدین ابوشجاع اَلْطِبَرس/ اَلْطیبَرس‌بن عبداللّه نوشته‌اند (← کتاب‌الحوادث، همانجاها؛ ابن‌فوطی، ج‌4، قسم 2، ص‌999؛ ذهبی، همانجا؛ العسجدُالمسبوک،ص‌447، 586).اَلْطِبَرْس نامی ترکی (اَلْطی/ آلْتی + بَرْس، به‌معنای شش یوزپلنگ) است (جوینی، ج‌3، ص‌450ـ451، پانویس؛ ابن‌فوطی، ج‌4، قسم 2، ص‌999، پانویس1). با این‌حال، این نام گاه به‌صورت الطبرسی (← الحوادث‌الجامعة، ص‌80، 264) و آلتون‌تاش (← رشیدالدین فضل‌اللّه، ج‌2، ص‌857) آمده‌است.تاریخ تولد او دانسته نیست، اما چون مرگش در 650 رخ داده (← کتاب‌الحوادث، ص‌308)، ولادتش احتمالاً‌‌ در نیمة دوم قرن ششم بوده‌است. در پاره‌ای منابع، اصل و نسب وی را ترک دانسته‌اند (← ابن‌فوطی، ج‌4، قسم 2، ص‌999؛ ابن‌تَغری بِردی، ج‌7، ص‌33). نام ترکی او نیز بر این مطلب صحه می‌گذارد. ظاهراً وی نخستین‌بار به‌عنوان غلام به دربار خلیفة عباسی، ظاهر (حک:622ـ623)، راه یافت و ازاین‌رو، ظاهری خوانده شد (← ابن‌فوطی، ج‌4، قسم 2، ص‌999- 1000). ترقی او در دربار عباسیان، از همین دوره آغاز گردید. چنان‌که، ظاهر او را دواتدار خویش کرد (کتاب الحوادث؛ ذهبی، همانجاها؛ العسجدالمسبوک، ص590ـ 591). دواتدار منشی خلیفه و آگاه بر اسرار او بود (دربارة این منصب ← دواتدار*).بعد از مرگ ظاهر، دواتدار طرف توجه مستنصر (حک : 623-640) قرار گرفت. روایات کتاب‌الحوادث (ص‌59، 123، 308) حاکی از اهمیت دواتدار کبیر نزد این خلیفه است. در کتاب ذهبی (همانجا) و اثری منسوب به غسّانی (← العسجدالمسبوک، ص‌591) نیز به‌صراحت از جایگاه والای وی نزد مستنصر سخن رفته‌است. ازدواج ‌پرتجمل دواتدار با دختر یا خواهر بدرالدین لؤلؤ*، حاکم قدرتمند موصل (این ازدواج‌ به دواتدار صغیر نیز نسبت داده شده‌است؛ ← دواتدار صغیر*)، نیز گویای منزلت حکومتی اوست (← کتاب الحوادث، ص‌109، 308-309؛ ذهبی؛ العسجدالمسبوک، همانجاها). نفوذ و اعتبار او در دورة حکومت مستعصم (640-656) نیز ادامه یافت (← کتاب‌الحوادث، ص‌195- 197؛ نیز← وصّاف‌الحضره، ص‌27). سُبکی (ج‌8، ص‌262) نیز بر آن است که وی از بلندپایه‌ترین امرای این دوره بود که در به‌خلافت‌رساندن مستعصم نقشی اساسی داشت. گفته شده که او در 642 و پس از آن، یکی از فرماندهان نظامی در مقابله با حملات پراکندة مغولان به عراق بوده‌است (← رشیدالدین فضل‌اللّه، ج‌2، ص‌857-858؛ کتاب الحوادث، ص‌233؛ العسجدالمسبوک، ص‌536). معاصربودن وی با دواتدار صغیر، برخی مورخان را دربارة این دو شخصیت به اشتباه افکنده‌است؛ ازجمله اینکه به حضور دواتیّان (دواتدار کبیر و صغیر) در مقابله با هولاکو هنگام محاصره بغداد اشاره کرده‌اند (← وصّاف‌الحضره، ص‌35؛ میرخواند، ج‌5، ص‌243؛ خواندمیر، ج‌3، ص‌96)، حال آنکه فقط دواتدار صغیر در این واقعه حضور داشته‌است (← دواتدار صغیر*).دواتدار کبیر در شوال 650 درگذشت و در جوار مرقد امام‌موسی‌کاظم علیه‌السلام به‌خاک سپرده شد. همسرش نیز پیشتر در همین مکان دفن شده بود ( کتاب‌الحوادث، ص‌130ـ131، 309). این مسئله به اضافه شواهد دیگری چون حضور نقیب علویان در مراسم سوگواری همسر دواتدار کبیر، دفن شیعیان مشهوری چون ابن‌علقمی* در همین مکان، ضدیت نقل‌شده میان دواتدار صغیر (از اهل تسنن) با دواتدار کبیر، و مرثیه‌سرایی دانشمند و ادیبی چون ابن‌ابی‌الحدید که گرایشی آشکار به شیعیان داشت، بر او (← کتاب‌الحوادث، ص‌131، 309ـ310، 362)، دلایلی برای تشیع یا گرایشهای شیعی آشکار دواتدار کبیر است. نیک‌رفتاری و بخشندگی فراوان را از صفات بارز وی برشمرده و گفته‌اند که از ثروت فراوانش برای رسیدگی به احوال زیردستانش بهره می‌برد. حضور جمعیتی انبوه در تشییع‌جنازه وی نیز حاکی از محبوبیت عمومی اوست (← الحوادث‌الجامعة، ص‌265؛ ذهبی، همانجا؛ العسجد المسبوک، ص‌591).از دواتدار کبیر چندین فرزند به جای ماند که چند پسر او به نامهای شرف‌الدین، فلک‌الدین (امیر حاج‌الدین) و رکن‌الدین، از امرای بانفوذ روزگار مستعصم بودند. فلک‌الدین حتی مناصبی چون شحنگی بغداد و امارت حج ‌را نیز برعهده داشت. او در 656 از فرماندهان خلیفه در مصاف با سپاه هولاکو بود و پس از اینکه مغولان بغداد را تسخیر کردند، فلک‌الدین به دستور هولاکو کشته شد (رشیدالدین فضل‌اللّه، ج‌2، ص‌1015؛ کتاب‌الحوادث، ص‌310، 328، 358-359؛ ذهبی، حوادث و وفیات 651-660ه .، ص‌250؛ العسجدالمسبوک، ص‌582، 586، 588).منابع : ابن‌تغری بِردی، المنهل الصافی، ج‌7، چاپ محمد محمد امین، ]قاهره[ 1994؛ ابن‌فُوَطی، تلخیص‌مجمع ا‌لآداب فی معجم الالقاب، ج‌4، قسم 2، چاپ مصطفی جواد، ]دمشق 1963[؛ جوینی؛ الحوادث الجامعة و التجارب النافعة فی المائة السابعة، [منسوب به] ابن‌فُوَطی، چاپ مصطفی جواد، بغداد: المکتبة العربیة، 1351؛ همان : کتاب‌الحوادث، وهوالکتاب المسمّی وهماً بالحوادث الجامعة و التجارب النافعة، چاپ بشار عوّاد معروف و عماد عبدالسلام رؤوف، بیروت: دارالغرب الاسلامی، 1997؛ خواندمیر؛ محمدبن احمد ذهبی، تاریخ‌الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات 641- 660ه .، بیروت 1419/ 1998؛ رشیدالدین فضل‌الله؛ عبدالوهاب‌بن علی سبکی، طبقات الشافعیة‌الکبری، چاپ محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، ]قاهره[1964-] 1976[؛ العسجدالمسبوک و الجوهر المحکوک فی طبقات الخلفاء و الملوک، ]منسوب به[ الملک الاشرف اسماعیل‌بن عباس غسانی (رسولی)، چاپ شاکر محمود عبدالمنعم، بیروت: دارالتراث الاسلامی، 1395/ 1975؛ میرخواند؛ عبداللّه‌بن فضل‌اللّه وصّاف‌الحضره، تاریخ وصّاف، چاپ سنگی بمبئی 1269.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 18
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده