تعریب

معرف

عربی‌ کردنِ کلمة‌ غیرعربی‌ و به‌ ساختار عربی‌ در آوردن‌ آن‌ ( رجوع کنید به مرتضی‌ زَبیدی‌؛ صفی‌پوری‌، ذیل‌ «عرب‌»)
متن
تَعریب‌ ، عربی‌ کردنِ کلمة‌ غیرعربی‌ و به‌ ساختار عربی‌ در آوردن‌ آن‌ ( رجوع کنید به مرتضی‌ زَبیدی‌؛ صفی‌پوری‌، ذیل‌ «عرب‌»). کلمة‌ عربی‌شده‌ را مُعَرَّب‌ خوانند، در مقابلِ معدود کلمات‌ غیرعربی‌ که‌ به‌ صورت‌ اصلی‌ خود وارد زبان‌ می‌شوند و به‌ کلمات‌ دَخیل‌ شهرت‌ دارند (ابن‌منظور، ذیل‌ «دخل‌»). تعداد قابل‌توجهی‌ از مفردات‌ غیرعربی‌ که‌ در زبان‌ عربی‌ به‌ کار رفته‌ است‌، یکی‌ از این‌ دو نوع‌ می‌باشد.گاهی‌ معرّب‌ را دخیل‌ نیز نامیده‌اند ( رجوع کنید به ابن‌سیده‌، ج‌5، ص‌87؛ جوالیقی‌، ص‌ 105؛ سیوطی‌، ج‌ 1، ص‌ 269؛ مغربی‌، ص‌ 26؛ محمدحسن‌ عبدالعزیز، ص‌247). ابن‌منظور (متوفی‌ 711؛ همانجا) دخیل‌ را لفظی‌ دانسته‌ که‌ عربی‌ نیست‌ و وارد کلام‌ عرب‌ شده‌ است‌. احمد مطلوب‌ (ص‌79ـ80) دخیل‌ را لفظی‌ خوانده‌ که‌ در دورة‌ اخیر از زبانهای‌ دیگر گرفته‌ شده‌ و به‌ همان‌ شکل‌ خود یا با کمی‌ تغییر تلفظ‌ می‌شود. او بین‌ معرّب‌ و دخیل‌ تفاوتهایی‌ قائل‌ شده‌ است‌: یکی‌ آنکه‌ ساختار کلمات‌ معرّب‌ شبیه‌ اوزان‌ کلمات‌ عربی‌ است‌، اما وزن‌ کلمات‌ دخیل‌ ربطی‌ به‌ اوزان‌ عربی‌ ندارد؛ دوم‌ آنکه‌ استفاده‌ از کلمات‌ معرّب‌ سابقه‌ای‌ طولانی‌ دارد ولی‌ کاربرد واژه‌های‌ دخیل‌ به‌ دوره‌های‌ متأخر بر می‌گردد.عبدالقادر مغربی‌ (متوفی‌ 1956؛ ص‌ 117) کلمات‌ مستعمل‌ در زبان‌ عربی‌ را به‌ عربی‌ محض‌ و دخیل‌، و واژه‌های‌ دخیل‌ را به‌ معرّب‌ و مولّد و محْدَث‌ یا عامی‌ تقسیم‌ کرده‌ و هریک‌ را براساس‌ دورة‌ استعمال‌ آن‌ تعریف‌ نموده‌ است‌. به‌نوشتة‌ او، معرّب‌ را اهل‌ زبان‌، قبل‌ از اسلام‌ وارد کردند، مولّد را مولّدون‌ قرون‌ اولیه‌ اسلامی‌ ساخته‌اند و بعد از این‌ دو دوره‌، شاعران‌ متأخرتر از مولّدون‌ (محدَثون‌)، از واژه‌های‌ مُحدَث‌ استفاده‌ کردند ( رجوع کنید به همان‌، ص‌ 103ـ117).در اینکه‌ مولّد لفظی‌ عربی‌ است‌ یا خیر، اختلاف‌نظر هست‌ ( رجوع کنید به سیوطی‌، ج‌ 1، ص‌ 304ـ320). عده‌ای‌ از علما، از جمله‌ سیوطی‌ (متوفی‌ 911؛ ج‌1، ص‌304) و خفاجی‌ ( رجوع کنید به محمدحسن‌ عبدالعزیز، همانجا)، لغاتی‌ را که‌ عربها در دوره‌های‌ متأخر معرّب‌ ساخته‌اند، مولّد به‌ شمار آورده‌اند و مرتضی‌ زبیدی‌ (متوفی‌ 1205؛ ذیل‌ «ولد») مولّد را لفظی‌ دانسته‌ که‌ در اصل‌ زبان‌ نبوده‌ است‌. بر اساس‌ تعریف‌ مجمع‌اللغة‌ العربیة‌ مصر (فرهنگستان‌ زبان‌ عربی‌)، مولّد لفظی‌ است‌ که‌ مولّدون‌، بدون‌ آنکه‌ در زبان‌ عربی‌ سابقه‌ داشته‌ باشد، به‌ کار برده‌اند و بر دو قسم‌ است‌: قسم‌ اول‌ الفاظی‌ که‌ با ضوابط‌ و معیارهای‌ کلام‌ عرب‌ تطبیق‌ دارد، مانند اصطلاحات‌ علوم‌ و صنایع‌، و قسم‌ دوم‌ الفاظی‌ خارج‌ از معیارهای‌ زبان‌ عربی‌، شامل‌ واژه‌های‌ غیرعربی‌ که‌ مردم‌ عرب‌ قدیم‌ آن‌ را به‌ کار نبرده‌اند و واژه‌های‌ تحریف‌ شده‌ و واژه‌های‌ بر ساخته‌ (اِمّا بوضعِ اللفظِ ارتجالاً؛ مجمع‌اللغة‌ العربیة‌، 1353، ص‌ 33ـ34؛ همو، 1354، ص‌ 8). المعجم‌ الوسیط‌ (ج‌ 1، مقدمه‌، ص‌ 16) هریک‌ از این‌ اصطلاحات‌ را جداگانه‌ تعریف‌ کرده‌ است‌: دخیل‌، واژه‌ای‌ بیگانه‌ است‌ که‌ بدون‌ تغییر، وارد زبان‌ عربی‌ شده‌ است‌؛ محدث‌، لفظی‌ است‌ که‌ در دورة‌ جدید به‌ کار می‌رود و در زبان‌ عامه‌ شایع‌ است‌؛ مولَّد، کلمه‌ای‌ است‌ که‌ بعد از دورة‌ روایت‌ (دورة‌ بنی‌عباس‌) به‌ کار رفته‌ است‌؛ و معرّب‌، لفظی‌ غیرعربی‌ است‌ که‌ مردم‌ عرب‌ آن‌ را پذیرفته‌ و به‌ شکلهای‌ مختلف‌ تغییر داده‌اند.شوقی‌امین‌ اطلاق‌ اصطلاح‌ مولّد را بر واژه‌های‌ معرّب‌ درست‌ نمی‌داند و هر آنچه‌ را که‌ از قدیم‌ و جدید مورد استفاده‌ قرار گرفته‌، چه‌ تغییری‌ در آن‌ صورت‌ گرفته‌ باشد چه‌ نگرفته‌ باشد، معرّب‌ می‌نامد (به‌نقل‌ محمدحسن‌ عبدالعزیز، همانجا).منابع‌: ابن‌سیده‌، المحکم‌ و المحیط‌ الاعظم‌ فی‌اللغة‌ ، قاهره‌ 1377ـ 1393/ 1958ـ1973؛ ابن‌منظور؛ موهوب‌بن‌ احمد جوالیقی‌، المعرّب‌ من‌ الکلام‌الاعجمیّ علی‌ حروف‌ المعجم‌ ، چاپ‌ احمدمحمد شاکر، قاهره‌ 1942، چاپ‌ افست‌ تهران‌ 1966؛ عبدالرحمان‌بن‌ ابی‌بکر سیوطی‌، المزهر فی‌ علوم‌ اللغة‌ و انواعها ، چاپ‌ محمداحمد جادمولی‌، علی‌محمد بجاوی‌، و محمدابوالفضل‌ ابراهیم‌، قاهره‌ [ بی‌تا. ] ؛ عبدالرحیم‌بن‌ عبدالکریم‌ صفی‌پوری‌، منتهی‌الارب‌ فی‌لغة‌ العرب‌ ، چاپ‌ سنگی‌ تهران‌ 1297ـ 1298، چاپ‌ افست‌ 1377؛ مجمع‌اللغة‌ العربیة‌، «افتتاح‌ دورالانعقاد الثانی‌»، مجلة‌ مجمع‌ اللغة‌ العربیة‌ الملکی‌ ، ج‌ 2 (صفر 1354)؛ همو، «قرارات‌ المجمع‌»، همان‌، ج‌ 1 (رجب‌ 1353)؛ محمدحسن‌ عبدالعزیز، التعریب‌ فی‌القدیم‌ و الحدیث‌ ، قاهره‌ ?[ 1411/1990 ] ؛ محمدبن‌ محمدمرتضی‌ زبیدی‌، تاج‌ العروس‌ من‌ جواهر القاموس‌ ، ج‌ 3، چاپ‌ عبدالکریم‌ عزباوی‌، کویت‌ 1386/ 1967، ج‌ 9، چاپ‌ عبدالستار احمد فراج‌، کویت‌ 1391/ 1971، چاپ‌ افست‌ بیروت‌ [ بی‌تا. ] ؛ احمد مطلوب‌، «التنمیة‌ اللغویة‌»، مجلة‌ المجمع‌ العلمی‌ العراقی‌ ، ج‌ 41، ش‌ 2 (1411/ 1990)؛ المعجم‌ الوسیط‌ ، تألیف‌ ابراهیم‌ انیس‌ و دیگران‌، [ قاهره‌ ] : دارالدعوه‌، 1400/1980؛ عبدالقادر مغربی‌، کتاب‌الاشتقاق‌والتعریب‌ ، مصر 1908.مباحث‌ تاریخی‌. سیبویه‌ (متوفی‌ 180)، و به‌ تبع‌ او علمایی‌ چون‌ مرزوقی‌ (قرن‌ چهارم‌)، ابن‌سیده‌ (متوفی‌ 458)، ابن‌بَرّی‌ (قرن‌ ششم‌)، ابوحیّان‌ (متوفی‌ 745)، سیوطی‌، خَفاجی‌ (متوفی‌ 1069) و عبدالقادر بغدادی‌ (متوفی‌ 1093)، هر گونه‌ استعمال‌ لفظ‌ عجمی‌ در زبان‌ عرب‌ را تعریب‌ دانسته‌اند (مانند اِبریسَم‌)، و علمایی‌ چون‌ فَرّاء (متوفی‌ 207)، ابن‌جِنّی‌ (متوفی‌ 392؛ به‌ نقل‌ از استادش‌ ابوعلی‌ فارسی‌، متوفی‌ 377)، جوهری‌ (متوفی‌ 396)، حریری‌ (متوفی‌ 516) و زمخشری‌ (متوفی‌ 528) ساختار (وزن‌ و قالب‌) عربی‌ دادن‌ به‌ واژة‌ دخیل‌ را از شروط‌ تعریب‌ شمرده‌اند، مانند دِینار بر وزن‌ فِعْلال‌ (ابن‌جنّی‌، ج‌ 1، ص‌ 357؛ جوهری‌، ذیل‌ «عرب‌»؛ حریری‌، ص‌ 131؛ زمخشری‌، ج‌ 4، ص‌ 282؛ جوالیقی‌، ص‌ 9؛ سیوطی‌، ج‌ 1، ص‌ 268، 292؛ خفاجی‌، ص‌ 3؛ محمد شوقی‌ امین‌، ص‌ 203ـ 206؛ نیز رجوع کنید به سیبویه‌، ج‌ 3، ص‌ 234، ج‌ 4، ص‌ 303ـ304).از بررسی‌ واژه‌های‌ معرّب‌ به‌ نظر می‌رسد قانون‌ و قاعده‌ای‌ برای‌ تعریب‌ کلمات‌ دخیل‌ در میان‌ مردم‌ عرب‌ نبوده‌ است‌ و، چنانچه‌ مشهور است‌، آنان‌ کلمات‌ بیگانه‌ را هر طور که‌ تلفظ‌ آنها را آسانتر و مناسبتر با زبان‌ خود می‌یافتند، به‌ کار می‌بردند («اَعْجَمیٌّ فَالْعَبْ به‌ م'ا شِئتَ»؛ رضی‌الدین‌ استرآبادی‌، ج‌ 1، ص‌ 132؛ محمد شوقی‌امین‌، ص‌ 207؛ محمدی‌، تاریخ‌ و فرهنگ‌ ایران‌ ، پیوستها، ص‌ 81؛ نیز رجوع کنید به سیبویه‌، ج‌ 3، ص‌ 234ـ 235، 620ـ621، ج‌ 4، ص‌ 303ـ307؛ عبدالحامد عبدالقادر، ص‌ 21). علمای‌ لغت‌ بر این‌ نکته‌ نیز تأکید کرده‌اند که‌ تعریب‌ سماعی‌ است‌ ( مجلة‌ مجمع‌اللغة‌ العربیة‌ الملکی‌ ، ص‌ 6). در عین‌ حال‌، سیبویه‌ ( رجوع کنید به ج‌ 4، ص‌ 304ـ307) کوشیده‌ است‌ قواعد ابدال‌ کلمات‌ دخیل‌ را که‌ به‌ شکل‌ طبیعی‌ بر زبان‌ مردم‌ جاری‌ بوده‌ است‌ تدوین‌ کند (نیز رجوع کنید به مغربی‌، ص‌ 29؛ محمدی‌، تاریخ‌ و فرهنگ‌ ایران‌ ، پیوستها، ص‌ 81 ـ83). اهمّ این‌ قواعد عبارت‌اند از: تبدیل‌ یک‌ حرف‌ به‌ حرف‌ دیگر، اضافه‌ یا کم‌ کردن‌ یک‌ حرف‌، تغییر حرکت‌، اسکان‌ متحرک‌ و حرکت‌ دادن‌ به‌ حرف‌ ساکن‌ (جوالیقی‌، ص‌ 6؛ نیز رجوع کنید به سیبویه‌، همانجا؛ ثعالبی‌، ص‌325ـ327؛ سیوطی‌، ج‌1، ص‌270ـ275؛ عزام‌، ص‌ 46ـ47).سیبویه‌ (ج‌ 4، ص‌ 303ـ304)، بر این‌ اساس‌، واژه‌های‌ معرّب‌ را به‌ چهار گروه‌ تقسیم‌ کرده‌ است‌: 1) کلماتی‌ که‌ بدون‌ تغییر در حروف‌، ساختار عربی‌ دارند، مانند خُرَّم‌؛ 2) با تغییر در حروف‌، ساختار عربی‌ گرفته‌اند، مانند دِرْهَم‌ و دِین'ار؛ 3) بدون‌ تغییر در حروف‌ و بدون‌ ساختار عربی‌ مانند قَهْرمان‌؛ 4) با تغییر در حروف‌ و بدون‌ ساختار عربی‌، مانند آجُرّ و اِبْریسَم‌.ابوحیّان‌ (متوفی‌ 745) و ابن‌امّقاسم‌ (متوفی‌ 749 یا 755) کلمات‌ معرّب‌ را به‌ سه‌ دسته‌ تقسیم‌ کرده‌اند: دسته‌ای‌ که‌ عرب‌ با تغییر در آن‌، بدان‌ ساختار عربی‌ می‌دهد؛ دسته‌ای‌ که‌ تغییر می‌کند و اما ساختار عربی‌ ندارد، و دستة‌ سوم‌ که‌ نه‌ تغییر می‌کند و نه‌ ساختار عربی‌ می‌پذیرد (سیوطی‌، ج‌ 1، ص‌ 269؛ ابن‌کمال‌پاشا، ص‌ 48ـ 49). ابن‌کمال‌پاشا (متوفی‌ 940؛ ص‌ 47ـ 48) و بغدادی‌ (محمد شوقی‌امین‌، ص‌ 206) نیز همان‌ تقسیم‌بندی‌ سیبویه‌ را آورده‌اند. احمدمحمدشاکر در مقدمة‌ المعرّب‌ (جوالیقی‌، ص‌ 20) اسمهای‌ بیگانه‌ را به‌ دو دسته‌ تقسیم‌ کرده‌ است‌: با ساختار عربی‌ و تغییر در حروف‌، بدون‌ ساختار عربی‌ و به‌ شکل‌ اصلی‌ خود.سیوطی‌ (ج‌ 1، ص‌ 268) از جهتی‌ دیگر به‌ موضوع‌ توجه‌ کرده‌ و معرّب‌ را لفظی‌ دخیل‌ دانسته‌ است‌ که‌ مردم‌ عرب‌، آن‌ را به‌ همان‌ معنایی‌ که‌ در اصل‌ وضع‌ شده‌، به‌ کار برده‌اند اما ابن‌کمال‌پاشا (ص‌ 52 ـ53) و خفاجی‌ (ص‌ 3) استفاده‌ از لفظ‌ غیرعربی‌ را حتی‌ در غیر معنای‌ اصلیش‌ از مقوله‌ تعریب‌ دانسته‌اند، مانند کاربرد شَهْر به‌ معنای‌ «ماه‌» مأخوذ از واژة‌ «شهر» به‌ معنای‌ شهرت‌ و آشکاری‌ (جوالیقی‌، ص‌ 207).از نظر علمای‌ لغت‌ و نحو، چه‌ آنانکه‌ در تعریف‌ تعریب‌ ساختار عربی‌ را لحاظ‌ کرده‌اند چه‌ آنانکه‌ قید ساختار را در نظر نگرفته‌اند، چون‌ مردم‌ عرب‌ از کلمة‌ معرّب‌ استفاده‌ کرده‌اند و کلمه‌ معرّب‌ با لغات‌ عربی‌ آمیخته‌ و همچنین‌ احکام‌ و اصول‌ عربی‌ بر آن‌ جاری‌ شده‌، عربی‌ است‌ (ازهری‌، ج‌2، ص‌360، ذیل‌ «عرب‌»؛ ابن‌جنّی‌، ج‌ 1، ص‌ 357؛ حریری‌، ص‌ 131؛ زمخشری‌، ج‌ 4، ص‌282؛ جوالیقی‌، ص‌5، 8 ـ9، مقدمة‌ احمد محمدشاکر، ص‌11؛ سیوطی‌، ج‌ 1، ص‌269؛ محمد شوقی‌امین‌، ص‌ 203ـ 207).سیبویه‌ (ج‌ 3، ص‌234ـ 235، 620ـ621، ج‌ 4، ص‌ 304) در باب‌ اسمهای‌ عجمی‌ به‌نمونه‌هایی‌ از اجرای‌احکام‌ صرفی‌ بر کلمة‌ معرّب‌ اشاره‌ کرده‌ است‌، از جمله‌ تعریف‌ و تنکیر (معرفه‌ و نکره‌)، قبول‌ «ال‌» (حرف‌ تعریف‌)، منع‌ صرف‌ (منصرف‌ و غیرمنصرف‌ بودن‌)، تصغیر و جمع‌ بستن‌ (عزام‌، ص‌ 45ـ46). وی‌ در جمع‌ بستن‌، شیوة‌ پیشنهادی‌ استاد خود، خلیل‌بن‌ احمد (متوفی‌ 175)، را ذکر کرده‌ است‌ (سیبویه‌، ج‌ 3، ص‌ 620). جوالیقی‌ (متوفی‌ 539؛ ص‌ 5) فقط‌ به‌ نحوة‌ «ال‌» گرفتن‌ کلمات‌ معرّب‌ اشاره‌ کرده‌ و سیوطی‌ (ج‌1، ص‌287ـ293) علاوه‌ بر ذکر بعضی‌ از موارد یادشده‌، بحث‌ ترخیم‌ و تثنیة‌ معرّب‌ را نیز آورده‌ است‌.از دیگر مباحث‌ صرفیِ مطرح‌ در باب‌ کلمات‌ معرّب‌، اشتقاق‌ * از آنهاست‌ که‌ علما در جواز آن‌ اتفاق‌نظر نداشته‌اند. ابن‌جنّی‌ (ج‌1، ص‌ 358ـ360) و سیوطی‌ (ج‌ 1، ص‌287ـ 288) به‌ تعدادی‌ از لغات‌ عربی‌ اشاره‌ کرده‌اند که‌ از اسمهای‌ عجمی‌ مشتق‌ شده‌ (مانند لِجام‌، معرّب‌ لِگام‌) و از آنها در عربی‌، فعل‌ و اسم‌ ساخته‌ شده‌ است‌ (مثلاً اَلْجَمَ و مُلْجَم‌). عده‌ای‌ نیز با ذکر دلایلی‌ اشتقاق‌ را در این‌ باب‌ رد می‌کنند (جوالیقی‌، ص‌3ـ4؛ سیوطی‌، ج‌1، ص‌ 287، 292؛ محمد شوقی‌امین‌، ص‌ 205). ابوعُبَیدة‌ مَعمربن‌ مُثَنّی‌ (متوفی‌ 209)، ابن‌فارِس‌ (متوفی‌ 395)، فخرالدین‌ رازی‌ (متوفی‌ 606) و دیگران‌ منشأ این‌ اختلاف‌نظر را وجود الفاظ‌ مشترک‌ در عربی‌ و فارسی‌ و دیگر زبانها دانسته‌اند مانند اسحاق‌ که‌ عجمی‌ است‌ ولی‌ در عربی‌ افعالی‌ از همین‌ ریشه‌ به‌ کار رفته‌ است‌؛ اَسْحَقَ، یُسْحِقُ (جوالیقی‌، ص‌14، مقدمة‌ عبدالوهاب‌ عزام‌، ص‌3؛ سیوطی‌، ج‌1، ص‌ 266ـ267، 292). ثعالبی‌ (متوفی‌ 429؛ ص‌ 325) فهرستی‌ از این‌ واژه‌ها را گرد آورده‌ است‌. خویشاوندی‌ زبان‌ عربی‌ با دیگر زبانهای‌ سامی‌ (آرامی‌، آشوری‌، سریانی‌، کلدانی‌، عبرانی‌، فینیقی‌ و حبشی‌) و ورود برخی‌ الفاظ‌ از این‌ زبانها به‌ زبان‌ فارسی‌، قبل‌ از اسلام‌، و حتی‌ معلوم‌ نبودن‌ سابقه‌ و خاستگاه‌ بعضی‌ واژه‌ها، به‌ جهت‌ قدمت‌ زبان‌ عربی‌ (ابن‌درید، ج‌ 1، ص‌ 4؛ جوالیقی‌، مقدمة‌ عبدالوهاب‌ عزام‌، ص‌4، مقدمة‌ احمد محمدشاکر، ص‌13؛ محمدی‌، تاریخ‌ و فرهنگ‌ ایران‌ ، پیوستها، ص‌ 38ـ40؛ نیز رجوع کنید بهمغربی‌، ص‌30ـ37؛ سامرائی‌، 1966، ص‌ 30ـ 48؛ همو، 1978، ص‌ 96ـ104)، در این‌ بحث‌ حائز اهمیت‌ است‌، گرچه‌ گاهی‌ از آن‌ غفلت‌ شده‌ است‌.بنا بر قول‌ شافعی‌ (متوفی‌ 204) غالب‌ کلمات‌ معرّب‌، اسم‌ جنس‌ و اسم‌خاص‌ (عَلَم‌)اند، مانند اسمهای‌ ابزارها و خوردنیها و آشامیدنیها و لباسها، از جمله‌ دیباج‌، زنجبیل‌ (جوالیقی‌، مقدمة‌ احمدمحمد شاکر، ص‌ 11ـ12؛ سیوطی‌، ج‌ 1، ص‌ 286ـ287؛ جواد، ص‌ 209؛ عبدالحامد عبدالقادر، ص‌20ـ21؛ حمزاوی‌، ص‌ 345).در بحث‌ تعریب‌، از دیرباز این‌ مسئله‌ نزد لغت‌شناسان‌ و اهل‌ ادب‌ مطرح‌ بوده‌ است‌ که‌ چه‌ نیازی‌ به‌ تعریب‌ هست‌. برخی‌ معتقد بوده‌اند که‌ در زبان‌ عربی‌ آنچه‌ برای‌ بیان‌ مقصود لازم‌ است‌ وجود دارد. ابن‌فارس‌ در ابن‌ باره‌ توضیح‌ داده‌ که‌ به‌ ازای‌ همة‌ مفاهیم‌ و معانی‌، ریشه‌هایی‌ در زبان‌ عربی‌ در نظر گرفته‌ شده‌ و فقط‌ کافی‌ است‌ به‌ روش‌ قیاسی‌، از این‌ ریشه‌ها واژه‌های‌ نو بسازیم‌. به‌ تعبیر او زبان‌ امر توقیفی‌ است‌ (ص‌ 31ـ34، 67؛ نیز رجوع کنید به زَیّات‌، ص‌ 112ـ115؛ طائی‌، ص‌ 192).عده‌ای‌ دیگر، تعریب‌ را مولود نیاز می‌دانند و عواملی‌ چون‌ کمبود واژگان‌ و همسایگی‌ و معاشرت‌ مردم‌ عرب‌ با اقوام‌ یونانی‌، نبطی‌، آرامی‌، عبری‌، حبشی‌، هندی‌ و بویژه‌ ایرانی‌ و رومی‌ که‌ تمدنی‌ کهن‌ داشتند و نیز گسترش‌ قلمرو اسلام‌، در امر تعریب‌ مؤثر بوده‌ است‌ و عامة‌ مردم‌، بازرگانان‌، صنعتگران‌ و پس‌ از آن‌ ادبا و شعرا بتدریج‌ و ضرورت‌، واژه‌های‌ معرّب‌ را به‌ کار گرفته‌اند (مغربی‌، ص‌ 44ـ47، 51 ـ52؛ عبدالحامد عبدالقادر، ص‌ 9، 22؛ عَزّاوی‌، ص‌ 47؛ حمزاوی‌، ص‌ 341؛ محمدی‌، 1374 ش‌، ص‌ 137؛ همو، تاریخ‌ و فرهنگ‌ ایران‌ ، پیوستها، ص‌39). اشعار جاهلی‌، آیات‌ و احادیث‌ و اصطلاحات‌ دیوانی‌ نیز مؤید رواج‌ کاربرد واژه‌های‌ معرّب‌ است‌ ( رجوع کنید بهخوارزمی‌، ص‌ 81 ـ 100؛ جوالیقی‌، ص‌ 3؛ سیوطی‌، ج‌ 1، ص‌ 269؛ محمدحسن‌ عبدالعزیز، ص‌ 25ـ 45، 303ـ329، 331ـ 408). گاهی‌ نیز شعرا برای‌ ایجاد هماهنگی‌ و زیبایی‌ قافیه‌، در اشعار خود از لغات‌ عجمی‌ استفاده‌ کرده‌اند ( رجوع کنید بهجوالیقی‌، ص‌ 9ـ10).در واقع‌، الفاظ‌، مقاصد هر ملتی‌ را بیان‌ می‌کنند و مقاصد، متغیر و پایان‌ناپذیرند (زیّات‌، ص‌ 114). بر این‌ اساس‌، ورود کلمات‌ خارجی‌ به‌زبان‌ عربی‌ و اجرای‌ اصول‌ و احکام‌ این‌ زبان‌ در بارة‌ آنها یکی‌ از مهمترین‌ و اساسیترین‌ عوامل‌ پیشرفت‌ و حیات‌ زبان‌ عرب‌ بوده‌ است‌ ( رجوع کنید به محمدی‌، 1966، ص‌ 18ـ19). به‌ تعبیر دیگر، تعریب‌ باعث‌ گسترش‌ زبان‌ شده‌ و استفاده‌ از کلمات‌ معرّب‌ از قدر و منزلت‌ زبان‌ و همچنین‌ فصاحت‌ و بلاغت‌ آن‌ نکاسته‌ است‌ (مغربی‌، ص‌ 8، 41، 48، 76).در دورة‌ جدید، با تأسیس‌ مدارس‌ مسیحی‌ در لبنان‌ و حملة‌ ناپلئون‌ به‌ مصر، مردم‌ سرزمینهای‌ عرب‌زبان‌ با مظاهر تمدن‌ غرب‌ آشنا شدند و اصطلاحات‌ جدید غربی‌ در میانشان‌ رواج‌ یافت‌. در پی‌ آن‌، بحث‌ بر سر معادل‌سازی‌ برای‌ واژه‌های‌ خارجی‌ در رشته‌های‌ گوناگون‌ علمی‌ یا به‌ کار بردن‌ همان‌ واژه‌ها، با رعایت‌ حروف‌ عربی‌ و بدون‌ تغییر در ساختار (مثلاً اوتوموبیل‌، تلغراف‌، بروجرام‌، تیاتر) مطرح‌ شد. در این‌ میان‌، نظریة‌ سیبویه‌ و اتباع‌ او در تعریف‌ تعریب‌ بیشتر به‌ کار آمد و گفته‌ شد که‌ با توجه‌ به‌ عدم‌ تأسیس‌ مجمع‌اللغة‌ (فرهنگستان‌) پذیرش‌ واژه‌های‌ بیگانه‌ بلامانع‌ است‌، هر چند نباید در این‌ کاربرد زیاده‌روی‌ شود (محمدی‌، تاریخ‌ و فرهنگ‌ ایران‌ ، پیوستها، ص‌ 63ـ64؛ مغربی‌، ص‌ 66ـ67؛ نیز رجوع کنید به محمد شوقی‌ امین‌، ص‌ 204؛ محمدحسن‌ عبدالعزیز، ص‌ 272ـ280).با اینهمه‌، عده‌ای‌ معتقد بودند که‌ عواملی‌ مانند کمی‌ دانش‌ در نسل‌ جدید، کوتاهی‌ علما، ضعف‌ مترجمان‌، شدت‌ انس‌ با زبان‌ بیگانه‌ و نیز نوعی‌ احساس‌ افتخار در استفاده‌ از لغات‌ غربی‌ در ورود و رواج‌ واژه‌های‌ بیگانه‌ دخیل‌اند (جواد، ص‌ 207؛ عزاوی‌، ص‌77). در هر صورت‌، تأسیس‌ فرهنگستانهای‌ زبان‌ در کشورهای‌ عربی‌ از جمله‌ فرهنگستان‌ مصر (مجمع‌اللغة‌ العربیة‌)، عراق‌ (المجمع‌ العلمی‌ العراقی‌) و دمشق‌ (المجمع‌ العلمی‌ العربی‌) با این‌ هدف‌ صورت‌ گرفت‌ که‌ این‌ مراکز مسئول‌ وضع‌ مصطلحات‌ باشند تا در چارچوب‌ خاص‌ و به‌ طور هماهنگ‌ در تمامی‌ کشورهای‌ عربی‌ اجرا شود ( رجوع کنید به مجمع‌اللغة‌ العربیة‌، 1353 ب‌ ، ص‌22؛ المجمع‌العلمی‌العراقی‌، ص‌ 3ـ4؛ عزاوی‌، ص‌82 ـ 83؛ المجمع‌ العلمی‌ العربی‌، 1354، ص‌ 276ـ 277؛ همو، 1362، ص‌278؛ مجلة‌المجمع‌العلمی‌العربی‌ ، ص‌317).فرهنگستان‌ اردن‌ (مجمع‌ اللغة‌ العربیة‌ الاردنیة‌) نیز از بدو تأسیس‌ به‌ این‌ اصل‌ پایبند بوده‌ است‌ ( رجوع کنید به مجلة‌ مجمع‌ اللغة‌ العربیة‌ الاردنی‌ ، ص‌ 186، 194ـ 195).از بدو تأسیس‌ این‌ فرهنگستانها در خصوص‌ تعریب‌ در غیر اوزان‌ عربی‌، بحث‌ و اختلاف‌ بوده‌ و تاکنون‌ مصوبة‌ صریحی‌ در خصوص‌ آن‌ صادر نشده‌ است‌، بلکه‌ بنا بر مصوبة‌ مجمع‌اللغة‌ العربیة‌ قاهره‌، استعمال‌ لغت‌ عجمی‌، به‌ ضرورت‌ و استفاده‌ از آن‌ به‌ روش‌ عرب‌ بلامانع‌ است‌ (مجمع‌اللغة‌ العربیة‌، 1353 الف‌ ، ص‌ 33؛ محمد شوقی‌امین‌، ص‌ 204؛ محمدحسن‌ عبدالعزیز، ص‌ 297). مراد از «عرب‌» در مصوبة‌ این‌ مجمع‌، عربِ شهرنشین‌ شبه‌جزیرة‌ عربستان‌ تا پایان‌ قرن‌ دوم‌ و عربِ بادیه‌نشین‌ همین‌ منطقه‌ تا اواسط‌ یا اواخر قرن‌ چهارم‌ است‌ (زیّات‌، ص‌ 111؛ محمد شوقی‌امین‌، ص‌ 206).در مصوبات‌ مجمع‌اللغة‌ العربیة‌ قاهره‌ ضوابط‌ کتابت‌ اَعلام‌ بیگانه‌ به‌ حروف‌ عربی‌ و تغییراتی‌ که‌ در آن‌ داده‌ می‌شود نیز آمده‌ است‌ ( رجوع کنید به مجمع‌اللغة‌ العربیة‌، 1356 الف‌ ، ص‌ 32ـ 38؛ همو، 1356 ب‌ ، ص‌ 18ـ21؛ همو، 1367، ص‌ 9ـ12؛ محمدی‌، 1964، ص‌ 7ـ 36؛ ملائکه‌، ص‌ 110ـ 113).با گسترش‌ رشته‌های‌ علمی‌ جدید در کشورهای‌ عربی‌ که‌ معمولاً استادان‌ آنها در کشورهای‌ غربی‌ تحصیل‌ کرده‌ بودند، مناقشاتی‌ جدّی‌ در باب‌ وضع‌ اصطلاحات‌ عربی‌ در برابر واژه‌های‌ بیگانه‌ و نیز نگارش‌ آثار علمی‌ به‌ زبان‌ عربی‌ به‌ جای‌ زبانهای‌ اروپایی‌ صورت‌ گرفت‌ که‌ از آن‌ با عنوان‌ «تعریب‌ تعلیم‌» یاد می‌شود ( رجوع کنید به محمدحسن‌ عبدالعزیز، ص‌ 272ـ280).از نمونه‌های‌ دیگر تعریب‌ ترجمة‌ اَعلام‌، خصوصاً اعلام‌ جغرافیایی‌ (مانند: میان‌رودان‌ = بین‌النهرین‌، ده‌نمک‌ = قریة‌الملح‌) بوده‌ است‌ که‌ به‌ گفتة‌ محققان‌ گاه‌ موجب‌ انقطاع‌ اطلاعات‌ تاریخی‌ شده‌ است‌ ( رجوع کنید به محمدی‌، تاریخ‌ و فرهنگ‌ ایران‌ ، ج‌ 2، مقدمه‌، ص‌ 16ـ22). ثعالبی‌ (ص‌ 323ـ324) به‌ ذکر نمونه‌هایی‌ از این‌ اعلام‌ پرداخته‌ است‌.علاوه‌ بر تعریب‌ لغت‌، اقسام‌ دیگری‌ نیز برای‌ تعریب‌ مطرح‌است‌ ( رجوع کنید به محمدی‌، تاریخ‌ و فرهنگ‌ ایران‌ ، ج‌ 1، مقدمه‌، ص‌ 20ـ39).منابع‌: ابن‌جنّی‌، الخصائص‌ ، چاپ‌ محمدعلی‌ نجار، [ قاهره‌ 1372ـ1376/ 1952ـ1957 ] ، چاپ‌ افست‌ بیروت‌ [ بی‌تا. ] ؛ ابن‌درید، کتاب‌ الاشتقاق‌ ، چاپ‌ عبدالسلام‌ محمد هارون‌، بغداد 1399/ 1979؛ ابن‌فارس‌، الصاحبی‌ فی‌ فقه‌ اللغة‌ و سنن‌ العرب‌ فی‌ کلامها ، چاپ‌ مصطفی‌ شویمی‌، بیروت‌ 1382/ 1963؛ ابن‌کمال‌پاشا، رسالة‌ فی‌ تحقیق‌ تعریب‌ الکلمة‌ الاعجمیة‌ ، چاپ‌ محمد سواعی‌، دمشق‌ 1991؛ محمدبن‌ احمد ازهری‌، تهذیب‌اللغة‌ ، ج‌ 2، چاپ‌ محمدعلی‌ نجار، قاهره‌ [ بی‌تا. ] ؛ عبدالملک‌بن‌ محمد ثعالبی‌، فقه‌ اللغة‌ و سرّ العربیة‌ ، چاپ‌ سلیمان‌ سلیم‌بواب‌، دمشق‌ 1409/ 1989؛ مصطفی‌ جواد، «مبحث‌ فی‌ سلامة‌ اللغة‌ العربیة‌»، مجلة‌ المجمع‌ العلمی‌ العراقی‌ ، ج‌ 2 (1371/ 1951)؛ موهوب‌بن‌ احمد جوالیقی‌، المعرّب‌ من‌ الکلام‌ الاعجمیّ علی‌ حروف‌ المعجم‌ ، چاپ‌ احمدمحمد شاکر، قاهره‌ 1942، چاپ‌ افست‌ تهران‌ 1966؛ اسماعیل‌بن‌ حماد جوهری‌، الصحاح‌: تاج‌اللغة‌ و صحاح‌ العربیة‌ ، چاپ‌ احمد عبدالغفور عطار، بیروت‌ [ بی‌تا. ] ، چاپ‌ افست‌ تهران‌ 1368 ش‌؛ قاسم‌بن‌ علی‌ حریری‌، درّة‌ الغوّاص‌ فی‌ اوهام‌ الخواص‌ ، چاپ‌ هاینریش‌ توربکه‌، لایپزیگ‌ 1871، چاپ‌ افست‌ بغداد [ بی‌تا. ] ؛ محمد رشاد حمزاوی‌، اعمال‌ مجمع‌اللغة‌ العربیة‌ بالقاهرة‌ ، بیروت‌ 1988؛ احمدبن‌ محمد خفاجی‌، شفاء الغلیل‌ فیما فی‌کلام‌ العرب‌ من‌ الدخیل‌ ، چاپ‌ محمد بدرالدین‌ نعسانی‌، [ قاهره‌ ] 1325، چاپ‌ افست‌ [ بی‌تا. ] ؛ محمدبن‌ احمد خوارزمی‌، مفاتیح‌ العلوم‌ ، چاپ‌ ابراهیم‌ ابیاری‌، بیروت‌ 1404/ 1984؛ محمدبن‌ حسن‌ رضی‌الدین‌ استرآبادی‌، شرح‌ الرضی‌ علی‌ الکافیة‌ ، چاپ‌ یوسف‌ حسن‌ عمر، [ بی‌جا ] : جامعة‌ قاریونس‌، 1398/ 1978؛ زمخشری‌؛ احمدحسن‌ زیات‌، «الوضع‌ اللغوی‌ و هل‌ للمحدثین‌ حق‌ فیه‌»، مجلة‌ مجمع‌ اللغة‌ العربیة‌ ، ج‌ 8 (1955)؛ ابراهیم‌ سامرائی‌، «فی‌التعریب‌ بین‌ ماضیه‌ و حاضره‌»، مجلة‌ المجمع‌ العلمی‌ العراقی‌ ، ج‌ 29 (1398/ 1978)؛ همو، «نظرات‌ فی‌ , المعرب‌ من‌ الکلام‌ الاعجمی‌ ، »، الدراسات‌ الادبیة‌ ، سال‌ 8 ، ش‌ 1 و 2 (ربیع‌ و صیف‌ 1966)؛ عمروبن‌ عثمان‌ سیبویه‌، کتاب‌ سیبویه‌ ، چاپ‌ عبدالسلام‌ محمد هارون‌، قاهره‌ ?[ 1385/ 1966 ] ، چاپ‌ افست‌ بیروت‌ 1411/ 1991؛ عبدالرحمان‌بن‌ ابی‌بکر سیوطی‌، المزهر فی‌ علوم‌ اللغة‌ و انواعها ، چاپ‌ محمداحمد جادمولی‌، علی‌محمد بجاوی‌، و محمد ابوالفضل‌ ابراهیم‌، قاهره‌ [ بی‌تا. ] ؛ فاضل‌ احمد طائی‌، «التعریب‌: الاسالیب‌ و المشاکل‌ و الحلول‌»، مجلة‌ المجمع‌ العلمی‌ العراقی‌ ، ج‌ 30 (1399/ 1979)؛ عبدالحامد عبدالقادر، تأثیر زبان‌ فارسی‌ در عربی‌ ، ترجمة‌ فیروز حریرچی‌، تهران‌ [ 1347 ش‌ ] ؛ عبدالوهاب‌ عزام‌، «الفارسیة‌ فی‌ کتاب‌ سیبویه‌»، مجلة‌ مجمع‌ اللغة‌ العربیة‌ ، ج‌ 13 (1961)؛ عباس‌ عزاوی‌، «المعربات‌ و المصطلحات‌»، مجلة‌ المجمع‌ العلمی‌ العراقی‌ ، ج‌ 8 (1380/ 1961)؛ مجلة‌ المجمع‌ العلمی‌ العربی‌ ، ج‌ 13، ش‌ 5 و 6 (صفر و ربیع‌الاول‌ 1354)؛ مجلة‌ مجمع‌ اللغة‌ العربیة‌ الاردنی‌ ، سال‌ 2، ش‌ 3ـ4 (صفر ـ جمادی‌الاولی‌ 1399)؛ مجلة‌ مجمع‌ اللغة‌ العربیة‌ الملکی‌ ، ج‌ 2 (صفر 1354)؛ المجمع‌ العلمی‌ العراقی‌، «نظام‌ المجمع‌ العلمی‌ العراقی‌»، مجلة‌ المجمع‌ العلمی‌ العراقی‌ ، سال‌ 1، ش‌ 1 (ذیقعده‌ 1369)؛ المجمع‌ العلمی‌ العربی‌، «الاوضاع‌ الجدیدة‌ و الاصطلاحات‌ الفنیة‌»؛ مجلة‌ المجمع‌ العلمی‌ العربی‌ ، ج‌ 13، ش‌ 5 و 6 (صفر و ربیع‌الاول‌ 1354)؛ همو، «قانون‌ المجمع‌ العلمی‌ العربی‌»، همان‌، ج‌ 18، ش‌ 5 و 6 (1362)؛ مجمع‌ اللغة‌ العربیة‌، «قرارات‌ المجمع‌»، مجلة‌ مجمع‌ اللغة‌ العربیة‌ الملکی‌ ، ج‌ 1 (رجب‌ 1353 الف‌ )؛ همو، «قرارات‌ المجمع‌ فی‌ هذه‌ الدورة‌»، مجلة‌ مجمع‌ فؤاد الاول‌ للغة‌ العربیة‌ ، ج‌ 5 (ذیحجّة‌ 1367)؛ همو، «قرارات‌ فی‌ کتابة‌ الاعلام‌ الیونانیة‌ و اللاطینیة‌ بحروف‌ عربیة‌»، همان‌، ج‌ 4 (شعبان‌ 1356 الف‌ )؛ همو، «قرارات‌ کتابة‌ الاعلام‌ الاعجمیة‌ بحروف‌ عربیة‌»، همان‌، ج‌ 4 (شعبان‌ 1356 ب‌ )؛ همو، «لائحة‌ لمجمع‌ اللغة‌ العربیة‌ الملکی‌»، مجلة‌ مجمع‌ اللغة‌ العربیة‌ الملکی‌ ، ج‌ 1 (رجب‌ 1353 ب‌ )؛ محمدحسن‌ عبدالعزیز، التعریب‌ فی‌القدیم‌ و الحدیث‌ ، قاهره‌ ?[ 1411/ 1990 ] ؛ محمد شوقی‌امین‌، «جواز التعریب‌ علی‌ غیر أوزان‌ العرب‌»، مجلة‌ مجمع‌ اللغة‌ العربیة‌ ، ج‌ 11 (1959)؛ محمد محمدی‌، تاریخ‌ و فرهنگ‌ ایران‌ در دوران‌ انتقال‌ از عصر ساسانی‌ به‌ عصر اسلامی‌ ، تهران‌، ج‌ 1، 1372 ش‌، ج‌ 2، 1375 ش‌، پیوستها، 1379 ش‌؛ همو، «چند نکته‌ در بارة‌ دگرگونیهای‌ کلمات‌ فارسی‌ در زبان‌ عربی‌»، الدراسات‌ الادبیة‌ ، سال‌ 6، ش‌ 1و2 (ربیع‌ و صیف‌ 1964)؛ همو، «در بارة‌ جستجوی‌ کلمات‌ فارسی‌ در زبان‌ عربی‌»، همان‌، سال‌ 8 ، ش‌ 1و2 (ربیع‌ و صیف‌ 1966)؛ همو، فرهنگ‌ ایرانی‌ پیش‌ از اسلام‌ و آثار آن‌ در تمدن‌ اسلامی‌ و ادبیات‌ عربی‌ ، تهران‌ 1374 ش‌؛ عبدالقادر مغربی‌، کتاب‌ الاشتقاق‌ و التعریب‌ ، مصر 1908؛ جمیل‌ ملائکه‌، «المصطلح‌ العلمی‌ و وحدة‌ الفکر»، مجلة‌ المجمع‌ العلمی‌ العراقی‌ ، ج‌ 34، ش‌ 3 (1403/ 1983).
نظر شما
مولفان
گروه
ادبیات و زبان ها ,
رده موضوعی
جلد 7
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده