تصحیف و تحریف ، از اصطلاحات علم درایه و حدیثشناسی. تصحیف در لغت به معنای خطا در صحیفه، و تحریف به معنای منحرف ساختن است (جوهری، ذیل «صحف»؛ ابنمنظور؛ مرتضی زَبیدی، ذیل «حرف» و «صحف»). در کتب درایه برای این دو واژه معناهای مختلفی ذکر شده است. برخی آن دو را به یک معنا گرفتهاند ( رجوع کنید به طَنّاحی، ص 287؛ فضلی، ص180؛ محمدرضا مامقانی، ج 5، ص 223). ابنحجر عَسقَلانی (1414 الف ، ص 94) کاربرد هر دو را در جایی دانسته که صورت خط در سیاق لفظ حفظ شده باشد، با این تفاوت که مواردی را که عامل تغییر واژه، اشتباه در نقطهگذاری باشد، تصحیف و مواردی را که عامل این تغییر، دگرگونی حرکات و سکنات (شَکْل) باشد، تحریف خوانده است (برای آگاهی از شَکل رجوع کنید به قاری، ص 489؛ قس فضلی، همانجا). برخی نیز در تحریف، بر خلاف تصحیف، فاسدبودن انگیزه را شرط دانستهاند ( رجوع کنید به محمدرضا مامقانی، همانجا، به نقل از استرآبادی).بهنظر میرسد که با توجه به معنای لغوی و استعمالاتاین دو واژه نزد قدما، تحریف اعم از تصحیف است و هر گونه تغییر در کلام را شامل میگردد (طنّاحی، مانجا؛قس میرداماد، ص 132؛ عبداللّه مامقانی، ج 1، ص 243)،اما تصحیف تنها قسمی از تحریف است که در آن تغییر واژه از یکسانی یا شباهت لفظی یا کتبی دو کلمه ناشیمیشود (فَراهیدی، ج 3، ص120، ذیل «صحف»؛ نیز رجوع کنید به حمزة اصفهانی، ص 26ـ27؛ مُتَنَبّی، ص 481؛ عسکری، 1408، ص 1، 8، 77، 88، 105، 116؛ همو، 1383، ص 1، 210، 464، 467؛ سمعانی، ج 2، ص 591؛ عبداللّه مامقانی، ج 1، ص 237؛ هارون، 1414، ص 64؛ برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به ادامة مقاله).بهطورکلی، تصحیف را به تصحیف لفظی و تصحیف معنوی تقسیم کردهاند (میرداماد، ص 134، 136)، اما برخی دیگر عنوان تصحیف را برای اشتباهات معنوی مناسب ندیده و به جای آن لفظ «غلط» را پیشنهاد کردهاند (برای نمونه رجوع کنید به سیوطی، المزهر ، ج 2، ص 381). شاید به همین سبب، ابنصلاح (ص 256) استعمال کلمة مصحّف را در برخیاقسام آن مجاز دانسته است. به نظر میرسد که میتوان اشتباهات معنوی را از اقسام تحریف، و نه تصحیف، بهشمار آورد و آن را در قسم تبدیل به کلمة غیرمشابه جای داد (قس میرداماد، ص 136).تحریفِ متن، و به تبع آن تصحیفِ متن، را گاه مرجوع کنید بهلفِ همان متن یا گویندة سخن پدید میآورد، گاه افرادِ قبل از وی یعنی ناقلان و مرجوع کنید بهلفان مصادر کلام وی، و گاه افراد پس از وی یعنی ناسخان آن متن، و در هر سه صورت تحریفکننده را محرِّف و تصحیفکننده را مصحّ ف یا صَحَفی گویند ( رجوع کنید به فراهیدی؛ ابنمنظور؛ مرتضی زبیدی، ذیل «صحف»). بهطور کلی تحریف گاه در نقل و حکایت و گاه در کلام مرجوع کنید بهلف یا گوینده بهصورت مستقل صورت میگیرد.تحریف و تصحیف یا عمدی است یا سهوی. تحریف و تصحیفِ عمدی از عواملی چون تعصب مذهبی ناسخان و اِعمال سلیقة آنان ناشی میشود (مایلهروی، ص 79ـ80، 202ـ 205؛ برای نمونههایی از تحریف با انگیزة مذهبی رجوع کنید به همان، یادداشتها، ص 430، ش 25؛ ابوالحسنی، ص 465 به بعد، 643 به بعد). به نظر میرسد که تحریف و تصحیف عمدی را، بر خلاف سهوی، نمیتوان به مرجوع کنید بهلفان نسبت داد.عوامل سهوی تحریف و تصحیف شامل چند گروه است: گروه نخست عبارت است از کسالت و خستگی راوی هنگام نگارش، تساهل و بیدقتی وی (مایلهروی، ص 71ـ72)، تندنویسی و ناهمخوانی سرعت کتابت با سرعت تلفظ کلمات و عبارات توسط کاتب برای خودش (املای درونی). گروه دوم عبارت است از ساختار خط عربی، ناخوانا بودن متن اصلی ( رجوع کنید به ابنخلدون، ج 1: مقدمه ، ص 533؛ بروجردی، ج 1، مقدمه، ص 2؛ قزوینی، ج 10، ص 3ـ4)، آسیبدیدگی متن اصلی بر اثر عواملی چون پرش مرکّب و گرد و غبارگرفتگی و آبدیدگی، اصلاحات و تغییرات نسخة قبلی و در هم آمیختگیِ نسخة اصلی بر اثر کم فاصله بودن سطرها (قاضی عیاض، ص 157).ساختار خط عربی بر اثر ویژگیهایی چون اتصال حروف به یکدیگر (برگشترسر ، ص 17؛ هارون، 1409، ص 14) و شباهت زیاد حروف با یکدیگر، بخصوص حروفی که فقط با نقطه از هم متمایز میگردند (حمزة اصفهانی، ص 27، 37؛ خطیب بغدادی، 1406، ص 284؛ قلقشندی، ج 3، ص 19ـ20، 58 به بعد؛ مایلهروی، ص80؛ طنّاحی، ص 299)، و وجود دندانه در کتابت برخی حروف (هارون، 1409، همانجا)، زمینهساز وقوع تصحیف است که معمولاً با حذف و جابجایی و کم و زیاد شدن نقطهها و دندانهها صورت میگیرد. حذف الف میانیِ اسمهایی چون ابراهیم، خالد و عثمان (ابنقتیبه، ص 191؛ صَفَدی، ص 345) و نگارش برخی از حروف به شکلی مشابه حرف دیگر همچون «ر» شبیه به «و» (ابنانباری، ص 317)، «ل» شبیه به «ک» یا «د»، «ک» شبیه به «ع» ( رجوع کنید به هارون، 1409، ص 15) و «ن» شبیه به «ر» و نیز عکس این حالات، تصحیفات شگفتی را پدید میآورد؛ ازینرو، برخی کلمات که در نگارش کنونی چندان شبیه به نظر نمیآیند، در نسخهها و تألیفات قدیمی بسیار به هم تبدیل شدهاند، همچون عمر و عثمان ( رجوع کنید به خوئی، ج 1، ص 258، ج 13، ص 49؛ برای نمونة دیگر رجوع کنید به تُستَری، 1396، ص 262ـ263). کوتاه یا کشیدهنویسی، فشرده یا گشادهنگاری، نازک یا ضخیمنویسی میتواند موجب شباهت برخی حروف به یکدیگر شود (ابنانباری، همانجا؛ مایلهروی، ص 81؛ هارون، 1414، ص 76). گاه شباهت واژهها به یکدیگر موجب روایتهایمختلف از یک متن شده است (برای نمونه رجوع کنید به ابنبابویه، 1392، ج 1، ص 189ـ191؛ حمزة اصفهانی، ص 40).گروه سومِ عوامل سهویِ تحریف و تصحیف عبارت است از: نامأنوس بودن متن، ناآشنایی کاتب یا راوی با رسمالخط متن، فاصلة زیاد یا بسیار کم ناسخ یا شنونده از نوشته یا گوینده، اتکای ناقل به حافظة خویش و عدم مراجعة مجدد به مصدر اصلی هنگام نقل بویژه در مورد نوابغ علمی و افراد خوش حافظه ( رجوع کنید به شبیری زنجانی، 1364 ش، ص 17ـ 18)، نقل به معنا، اشتباه در فهم متن، ذهنیات راوی و تداعی معانیای که هنگام مطالعه برای وی پیش میآید. نامأنوس بودن متن، خود میتواند از عوامل گوناگونی ناشی شود، از جمله غریب بودن کلمه، ناآگاهی از اصطلاحات علوم یا انس زیاد با آنها، ناآشنایی به زبان اقوام گوناگون و گویشهای محلی (طنّاحی، ص 301، 307، 309، 311؛ فضلی، ص180؛ مایلهروی، ص74) و وجود عبارتهایی از زبانی دیگر در متن، مانند واژهها و عبارتهای معرّب در زبان عربی (برای نمونه رجوع کنید به ابنسعد، ج 3، ص 11؛ صفّار قمی، ص 517؛ کلینی، ج 4، ص 167؛ قس مجلسی، ج 40، ص 143؛ میرداماد، ص 145).انس زیاد با یک واژه نیز گاه باعث انصراف ذهن به آن و تصحیف واژهای دیگر در متن میشود، مانند تصحیف واژة القَرْشی به القُرَشی (ابنصلاح، ص 334؛ سیوطی، تدریب الراوی ، ج 2، ص850؛ طنّاحی، ص 313). چون بیشترین تصحیفات در اعلام رخ میدهد، میزان اینگونه تصحیفات، معیار ارزیابی اعتبار نسخهها و تألیفات است (برگشترسر، همانجا). کثرت تصحیف در اعلام از غرابت نسبی آنها و نداشتن قرینة معنوی ناشی میشود (اَزْدی، ص 8؛ خطیببغدادی، 1417 ب ، ج 1، ص 417؛ ابنصلاح، ص 163؛ ابندقیق عید، ص 285).تنوع خطهای عربی، مانند رسمالخط کوفی قدیم و خط مغربی و خط اندلسی، و تفاوت آنها در نگارش برخی حروف نیز میتواند عاملی برای تصحیف باشد (هارون، همانجا). برای نمونه در رسمالخط اندلسی «ق» با یک نقطه در بالا و «ف» با یک نقطه در زیر نگاشته میشود؛ بنابراین، کاتب ناآشنا به این رسمالخط، « سفر » را که باید سقر خوانده شود، سفر میخواند (طنّاحی، ص 301). در رسمالخط فارسی هم شیوههای گوناگونی برای نگارش برخی حروف وجود داشته است؛ مثلاً، نگارش «پ»، «چ» و «ژ» با یک نقطه، نگارش «گ» با یک سرکش، و دیگر ویژگیهای رسمالخط کهن فارسی، در وقوع تصحیف مرجوع کنید بهثر است (مایلهروی، ص 134 به بعد).در منابع متقدم، در بحث متون حدیثی، تصحیف را به تصحیف در متن، تصحیف در سند، تصحیف بَصَر (تغییر ناشی از خطای دید) و تصحیف سَمْع (تغییر ناشی از اشتباه در شنیدن) تقسیم کردهاند ( رجوع کنید به حاکم نیشابوری، ص 146ـ151؛ ابنصلاح، ص 256؛ سیوطی، تدریب الراوی ، ج 2، ص 648ـ650؛ شهیدثانی، ص 109ـ111؛ عبداللّه مامقانی، ج 1، ص 237ـ241). این تقسیمات جامع نیستند و لااقل مبهماند. ظاهراً مراد از تصحیف در سند، تصحیف در نام راویان سند میباشد؛ لذا قسم سومی از تصحیف وجود دارد که تصحیف در عبارتهای روایتی سند، همچون تصحیف عن به واو و بالعکس، است. تصحیف عن به بن و برعکس نیز قسم دیگری از تصحیفات است. منشأ تصحیف فقط شنیدن یا دیدن نیست، بلکه فراموشی، سرپیچی قلم، اشتباه در فهم، ذهنیات راوی و مانند اینها نیز گاه موجب تغییر ناخودآگاه نوشته یا گفته میشود (قاضی عیاض، ص160؛ نیز رجوع کنید به ادامة مقاله).در منابع متأخر، تحریف در تقسیمی کلی بر پنج قِسم است: سقط (نقیصه)، زیاده، قلب، تبدیل به کلمة مشابه (تصحیف)، و تبدیل به کلمة غیرمشابه ( رجوع کنید به میرداماد، ص 132؛ بروجردی، ج 1، مقدمه، ص 2). از عوامل ایجاد سقط یا زیاده، وجود الفاظ مشابه در یک صفحه است که میتواند موجب پرش چشم از یک عبارت به مشابه آن و در نتیجه سقط شود؛ بویژه در مواردی که دو کلمة مشابه با فاصلة یک یا چند سطر زیرهم قرار گرفته باشند، احتمال افتادن آن سطور بیشتر است. افتادن سطر در مواردی که حدفاصل کلمات مشابه نیست هم رخ میدهد (ابنخلّکان، ج 4، ص 284؛ برگشترسر، ص 23). افتادن یک برگه از یک نسخه، در نسخة بعدی نیز نمونهای از سقط است (برگشترسر، همانجا) که بویژه در مواردی رخ میدهد که آن برگه، خود متن کاملی باشد و از جهت مفهوم با قبل و بعد ارتباط روشنی نداشته باشد.وجود الفاظ متلازم نیز میتواند منشأ سقط یا زیاده شود؛ مثلاً، با توجه به تکرار «علیبن ابراهیم عنابیه» در اسناد، گاه عبارت «عنابیه» پس از «علیبن ابراهیم» افتاده و گاه به اشتباه افزوده شده است (برای نمونه رجوع کنید به شبیری زنجانی، کتاب نکاح ، ج 4، درس 132، ص 6؛ خویی، ج 11، ص 196ـ209؛ برای نمونة دیگر رجوع کنید به طوسی، تهذیب ، چاپ موسوی خرسان، ج 5، ص 61، حدیث 2؛ قس همان، چاپ غفاری، ج 5، ص 74، حدیث 2). سقط یا زیاده در اینگونه موارد، با قاعدة تداعی معانی توجیه میشود. همچنین اگر سرعت املای درونی نسبت به سرعت نگارش بیشتر باشد، سقط روی میدهد و اگر املای درونی کندتر از نگارش صورت پذیرد، الفاظ متلازم زیاد میشود ( رجوع کنید به شهیدثانی، ج 3، ص 193). افزودن عمدی یا سهوی عبارات دعایی چون «علیهالسلام» پس از نام یا کنیهای که با نام یا کنیة معصوم مشترک است نیز نمونهای از زیاده است ( رجوع کنید به طوسی، 1415، ص 133، ش 55؛ قهپایی، ج 2، ص 83؛ شبیری زنجانی، کتاب نکاح ، ج 4، درس 131، ص 11).وارد کردن حاشیه در متن به گمان حذف آن از نسخة اصلی، از دیگر عوامل زیاده در نسخههای متأخر است (شبیری زنجانی، کتاب نکاح ، ج 4، درس 132، ص10ـ14؛ برای نمونه رجوع کنید به حرّعاملی، ج 9، ص 113). خلط عبارت مرجوع کنید بهلف با عبارات حدیثی نیز نوعی زیاده در حدیث بهشمار میآید (شبیری زنجانی، کتاب نکاح ، همانجا). در کتب درایه نام این نوع حدیث «مدرّج» است ( رجوع کنید به ابنصلاح، ص 86؛ ابندقیق عید، ص 223؛ ابنحجر عسقلانی، 1414 ب ، ص 347). تمرکز نداشتن کاتب هنگام نگارش، گاه موجب میشود تا در متن، زیاده رخ دهد که به دلیل بیتناسبی آن با سایر قسمتهای متن براحتی قابل شناسایی است ( رجوع کنید به نظامی، ص 27ـ 28). اشتباه در فهمِ اسناد ویژه نیز میتواند موجب سقط یا زیاده گردد، مثلاً در اسناد کتاب کافی ، تعلیق (= حذف نام یک یا چند راوی از ابتدای سند) به اعتماد اسناد قبل بسیار است؛ بنابراین، اگر مرجوع کنید بهلف متأخر متوجه تعلیق سند نگردد و قسمت حذف شدة سند را هنگام اخذ حدیث بدان نیفزاید، در کتاب وی سقط واسطه رخ میدهد (ابنشهیدثانی، ج 1، ص 24؛ برای نمونه رجوع کنید به طوسی، 1401، ج 5، ص 47، حدیث 7؛ قس کلینی، ج 4، ص 318، حدیث 4). برعکس، اگر در سندِ غیرمعلق گمان تعلیق رود، در مصدر متأخر واسطهای به سند اضافه میگردد (بروجردی، همانجا؛ نیز برای نمونه رجوع کنید به حرّعاملی، ج 17، ص 243، حدیث 2؛ قس کلینی، ج 5، ص 258، حدیث 3). البته اشتباه در فهم سند گاه خود به سبب مصحّف بودنِ مصدر قبلی بوده است (برای نمونه رجوع کنید به حرّعاملی، ج 9، ص 507، حدیث 1؛ قس کلینی، ج 1، ص 547، حدیث 22). از گونههای ترکیبی تحریف، جمع بین نسخة صحیح و نسخة مصحّف است که معمولاً نخست عبارت صحیح به عبارت دیگر تصحیف میگردد، سپس عبارت مصحّف در حاشیة نسخة دیگر به عنوان نسخة بدل نگاشته میشود و در نهایت ناسخ بعدی، عبارت مصحّف را بهگمان افتادگی از متن، در آن درج میکند ( رجوع کنید به شبیری، 1419 الف ، ص 201ـ206).قلب (= جابجایی) را میتوان چهار نوع دانست: قلب حرف، قلب کلمه، قلب عبارت و قلب صفحه. قلب حرف و کلمه معمولاً از معکوس خواندن عبارت یا اشتباه ذهن در املای درونی یا نافرمانی قلم هنگام نگارش ناشی میشود. قلب عبارت غالباً از افتادگی عبارت از متن و سپس درج نادرست آن در قبل یا بعد از موضع خود ناشی میشود ( رجوع کنید به طباطبائی یزدی، ج 3، ص 245 و حاشیة حکیم). قلب صفحه نیز از جابجایی اوراق نسخة خطی و توجه نکردن ناسخ بعدی به این امر ناشی میگردد (برگشترسر، ص 22)، که گاه موجب در هم آمیختن دو باب میشود، مثل باب اصحاب الکاظم و باب اصحاب الرضا در رجال برقی ( رجوع کنید به شبیری، 1370 ش، ص 199ـ204). جابجایی اوراق بیشتر در مواردی رخ میدهد که ورقه ارتباط روشنی با قبل و بعد خود ندارد.تبدیل به کلمة غیرمشابه بیشتر در کلمات متقابل و بر اثر تداعی معانی (انعکاس شرطی) رخ میدهد (تستری، 1390، ص 59؛ همو، 1396، ص 111؛ همو، 1359 ش، ص 152). یکی از مصادیق کلمات متقابل، متضادها است؛ مثلاً یک راوی، مبعث پیامبر اکرم یعنی 27 رجب (سه روز مانده به پایان رجب) را سوم رجب (سه روز پس از آغاز رجب) نقل کرده است (ابنبابویه، 1391، ص 83؛ همو، 1396، ص20). از ترکیب اقسام گوناگون تحریف، اقسام جدیدی پدید میآید که میتوان نمونههایی از آنها را، در ضمن اقسام حدیث، در کتب درایه جستجو کرد ( رجوع کنید به ابنصلاح، ص 81 به بعد؛ عبداللّه مامقانی، ج 1، ص 264 به بعد). نمونهای از تحریف ترکیبی، که از تصحیف و نقل به معنا ناشی شده، از جاحظ نقل شده است. او البَتیّ را که به النَبیّ تصحیف شده، با نقل به معنا به رسولاللّه تبدیل کرده است ( رجوع کنید به 1410، ج 2، ص 18؛ حمزة اصفهانی، ص 91؛ قس طنّاحی، ص 294ـ296). تصحیف و تحریف متن ممکن است در چند مرحلة نسخهبرداری پیدرپی رخ دهد ( رجوع کنید به جاحظ، 1388، ج 1، ص 79).تحریف در متون و اسناد تاریخی، بویژه در متون دینی که منبع استخراج احکام و معارف دینی است، دشواریهای بسیاری ایجاد میکند. این امر گاه باعث میشود که پیروان مذاهب گوناگون با استناد به آن به نفع مذهب خود بهرهبرداری کنند (برای نمونه رجوع کنید به نجاشی، ص440؛ قهپایی، ج 3، ص 157، به نقل از ابنغضایری؛ قس تستری، 1390، ص10)؛ حتی فرزند خدا دانستن حضرت عیسی به تصحیفی در انجیل مستند شده است (طنّاحی، ص 285ـ286؛ برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به تحریف * ، بخش اول). سرزدن تصحیف از دانشمندان و افراد بانفوذ جامعه، در مواردی موجب رسوایی آنها و هجو شدن ایشان گردیده است ( رجوع کنید به حمزة اصفهانی، ص1ـ13؛ عسکری، 1383، ص 18ـ26؛ همو، 1408، ص 7؛ همو، 1406، ص 35).پدیدة تصحیف، پیدایش صنعتی را در علم بدیع به نام جناس تصحیف بهدنبال داشت. این صنعت که در آیات قرآنی نیز سابقه داشت، همچون «و هُمْ یَحْسَبونَ اَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً» (کهف: 104) وسیلة طبعآزمایی و ابراز توانایی ادیبان و شاعران گردید ( رجوع کنید به حمزة اصفهانی، ص160ـ 185؛ صفدی، ص 21ـ44؛ طنّاحی، ص 297ـ 298؛ نیز رجوع کنید به تجنیس * ).تصحیف و تحریف در احکام حکومتی و نسخههای درمانی، گاه برای محکومان و بیماران عواقب وخیمی به بار میآورد ( رجوع کنید به حمزة اصفهانی، ص10ـ12، 15؛ عسکری، 1383، ص 41ـ47؛ همو، 1408، ص 18).عالمان و ادیبان مسلمان از آغاز پیدایش اسلام، به جدّ درصدد پیشگیری از بروز تصحیف و تحریف و نیز کشف و اصلاح آن بودهاند. نخستین گام در پیشگیری از تصحیف، اعجام (نقطهگذاری) و شَکْل (حرکتگذاری) بودهاست که ابوالاسود دُرجوع کنید بهلی (متوفی 69) و دو تن از شاگردانش آن را اختراع و تکمیل کردند و خلیل نحوی (متوفی 175) آن را اصلاح کرد ( رجوع کنید به حمزة اصفهانی، ص 27ـ 28؛ عسکری، 1383، ص 13؛ رامهرمزی، ص 608؛ خطیببغدادی، ب ، ج 1، ص 416؛ سمعانی، ج 2، ص 591؛ قلقشندی، ج 3، ص 149ـ167؛ سید، ص 52 ـ 54). بهمنظور اطمینان بیشتر، برای حروف بینقطه نیز علایمی وضع شد (قاضی عیاض، ص 157؛ ابنصلاح، ص 162ـ164).گام بعدی ضبط تفکیکی حروف بود که در این روش نام حروفی از کلمه، که احتمال اشتباه آن داده میشد، به صورت جداجدا میآمد و بعلاوه، ضبط کلمه در حاشیة متن نیز تکرار میشد (قاضیعیاض، همانجا؛ ابنصلاح، ص 163؛ ابندقیق عید ص 286؛ سیوطی، تدریب الراوی ، ج 1، ص 498). شرایطی نیز برای راویان و قاریان حدیث و ناسخان لازم شمرده شد، از جمله ضابط بودن وآگاهی از نحو و لغت (ابنصلاح، ص 194ـ 195؛ سیوطی، تدریب الراوی ، ج 1، ص 541ـ542). پرهیز از ریزنویسی، کوشش در خوشخط و خوانانویسی، دقت در نگارش همة دندانههای حروف (سمعانی، ج 2، ص 579 ـ 585؛ ابنصلاح، ص 164؛ قاری، ص 799).برای کشف و اصلاح تحریفاتی که ممکن است هنگام کتابت نسخه رخ داده باشد، باید آن را با دقت با اصل نسخه مقابله کرد. قرائت کتاب بر مشایخ یا قرائت مشایخ بر شاگردان نیز بیشتر به همین منظور بوده است ( رجوع کنید به رامهرمزی، ص 544؛ خطیببغدادی، 1406، ص273ـ276؛ قاضی عیاض، ص 158؛ سمعانی، ج1، ص363؛ ابنصلاح، ص168؛ ابنکثیر، ص388). شیوة اصلاح تحریفات نسخه، در مصادر مربوط بحث مفصّلی به خود اختصاص داده است (بویژه رجوع کنید به قاضی عیاض، ص 162ـ182). این بحث هم از دیرزمان مطرح بوده که اگر در کلام استاد، غلط اِعرابی باشد، آیا راوی حق اصلاح آن را دارد یا نه. در این زمینه چند نظر از قدما نقل شده که در مجموع بر لزوم پرهیز از اصلاح سلیقهای و اجتهادی بویژه در کتابت نسخه تأکید شده است ( رجوع کنید به رامهرمزی، ص 524 ـ527؛ خطیب بغدادی، 1417 ب ، ج 2، ص 5 به بعد؛ همو، 1406، ص 216ـ 229؛ قاضیعیاض، ص 183ـ 188؛ ابنصلاح، ص 196ـ197). به طور کلی شناخت عوامل تحریف و دقت در مواردی که احتمال وقوع آن بیشتر است، همچون الفاظ غریب و بویژه اعلام، در پیشگیری از تحریف و کشف آن بسیار مرجوع کنید بهثر است. مصادر تصحیف و تحریف نیز غالباً به همین منظور تألیف شدهاند ( رجوع کنید به ادامة مقاله).عواملی چون نگارش نسخهها به دست اصحاب فضل و دانش و دقت در استنساخ و رعایت روش صحیح نسخهبرداری و سنّت عرض و مقابله، در سدههای نخستین بویژه تا اوایل سدة هفتم، موجب اعتبار نسخههای برجای مانده از این دوره گردیده است (قزوینی، ج 10، ص 4ـ 5؛ مایلهروی، ص 38؛ نیز رجوع کنید به ابنصلاح، ص 186)، اما اعتبار نسخههای خطی فارسی که پس از حملة مغول به نگارش در آمده، نسبت به نسخههای پیشین کاستی یافت (مایلهروی، ص 39)، شاید از جمله علل این کاهش اعتبار را بتوان در تفاوتهای جدّی پیدا کرد که این حمله در فرهنگ و تمدن ایران اسلامی بهوجود آورد و نظام زبان را متحول ساخت. بهگفتة ابنخلدون (متوفی ح 808) در زمان وی بر خلاف سدههای اولیه، در سرزمینهای غرب اسلامی شیوة صحیح روایت و استنساخ رعایت نمیشده؛ ازینرو، نسخههای نگاشتهشده در این دوره از غلط و تصحیف انباشته بوده، ولی در شرق اسلامی، هنوز روشهای صحیح استنساخ و روایت معمول بوده است (ج 1: مقدمه ، ص 533 ـ534). بهگفتة حسنبن زینالدین، ابنشهیدثانی (متوفی 1011)، در زمان وی از روشهای تحمل حدیث، تنها روش اجازه معمول بوده است (ج 1، ص 3)، ولی به اهتمام محدّثان شیعی و ظاهراً تحتتأثیر جریان اخباری، نشر حدیث و یافتن نسخههای معتبر و نسخهبرداری و تصحیح و مقابلة آنها دوباره رونق گرفت، بویژه علامه مجلسی و دستیاران وی در این راه تلاش بسیار کردند ( رجوع کنید به مجلسی، ج 1، ص 3ـ4، 26 به بعد).مراحل کشف تحریف عبارتاند از احتمال دادنِ تحریف، اثبات اجمالی تحریف، اثبات محرّف بودن عبارت و کشف عبارت صحیح. احتمال تحریف، از اموری چون غرابت کلمه بهطور کلی یا در سیاق خاص عبارت ناشی میشود. نیافتن نام راوی در کتب رجالی یا سایر اسناد یا قرار نگرفتن وی در این جایگاه خاص در سند، احتمال تحریف در سند را به ذهن خطور میدهد. برخی، در متونی که درستی عبارات آن نیازمند توجیهات تکلفآمیز است، اصل را بر مصحّف و محرّف بودن عبارت قرار داده و بر آن استدلال کردهاند ( رجوع کنید به شبیری، 1380 ش، ص30ـ51). اثبات اجمالی تحریف، معمولاً از مراجعه به نسخههای گوناگون و اختلاف آنها باهم بهدست میآید (برای نمونه رجوع کنید به برگشترسر، ص 26ـ32؛ فضلی، ص 127ـ 128؛ شبیری، 1379 ش، ص 42ـ43)، زیرا این اختلاف معمولاً از تحریف یک یا برخی از آن نسخهها حکایت میکند، مثلاً اختلاف منابع گوناگون در نقد قسمتی از یک روایت که سند آن تقریباً یکسان است، میتواند دلیلی اجمالی بر تحریف آن باشد (برای نمونه رجوع کنید به کلینی، ج 4، ص 481، حدیث 5؛ طوسی، 1401، ج 5، ص190، حدیث11؛ قس همان، ج 5، ص 262، حدیث 5). البته این روش ظنی است نه قطعی، ازینرو اگر مثلاً حدیثی در یک منبع با نقل مستقیم یک راوی از راوی دیگر و همان حدیث در منبع دیگر با نقل باواسطه از آن راوی وجود داشته باشد، الزاماً یکی از آن دو اشتباه نیست (ابن شهیدثانی، ج 1، ص 11).برای اثبات محرّف بودن عبارت، به دلایلی مثل مخالفت متن با ضرورت دین یا مذهب، مخالفت با تاریخ و ناسازگاری عبارت با سیاق استناد میشود (تستری، 1390، ص 1، 11، 17؛ همو، 1396، ص 1ـ2، 26؛ همو، 1359 ش، ص2ـ3، 5). البته در استناد به اینگونه دلایل باید احتیاط کرد، زیرا مثلاً آنچه به عنوان شهادت تاریخ مطرح است، چهبسا خود منقولاتی است که قهراً احتمال اشتباه در آنها هم وجود دارد (برای نمونه رجوع کنید به شبیری، 1410، ص 53 ـ56؛ همو، 1368 ش، ص 11ـ14). گاه تحقق یک حادثه پس از دویست سال، دلیل محرّف بودن عبارت «حدیث ملاحم» دانسته شده است (حمزة اصفهانی، ص 2؛ عسکری، 1408، ص 21). درستی چنین استدلالی روشن نیست.کشف تحریفات معمولاً با دو هدف دنبال میشود، تحقیق و چاپ کتاب و، دستیابی به واقعیت امر که با وجود شباهتهایی در روش، اختلافاتی اساسی باهم دارند. مصحح کتاب، بهدنبال بهدست آوردن متن مرجوع کنید بهلف یا نزدیکترین متن به آن است، هرچند این متن از جهت قواعد املا و انشا یا مطابقت با واقع، نادرست باشد (هارون، 1414، ص 46؛ مایلهروی، ص 226 به بعد، 270 به بعد؛ شبیری، 1379 ش، ص 38ـ41)؛ ازینرو، فقط تحریفی را که از ناسخان متن موردنظر سرزده، تصحیح میکند نه تحریفی که مرجوع کنید بهلف کتاب یا ناسخان و مرجوع کنید بهلفان منابع وی نمودهاند.برای کشف تحریفات ناسخان کتاب، در درجة نخست باید به نسخههای معتبر مراجعه کرد که در این میان اگر نسخة اصلِ مربوط به مرجوع کنید بهلف به دست آید، عملیات کشف تحریف بهپایان رسیده است. هر چه نسخه با واسطة کمتری به نسخة اصل برسد، معتبرتر است و در صورت نیافتن شجرة ارتباط نسخهها، معمولاً نسخة قدیمتر، معتبرتر تلقی میگردد (هارون، 1414، ص37؛ شبیری، 1379ش، ص41؛ نیز رجوع کنید به مایلهروی، ص181ـ 200). منابعی که از یک کتاب نقل میکنند، مانند وسائل الشیعه نسبت به کتب حدیثی متقدم شیعی، به عنوان نسخهای از متن بهشمار میروند ( رجوع کنید به هارون، 1414، ص 30) که البته باید میزان تصرفات مرجوع کنید بهلفان اینگونه کتابها را در نظر داشت.اگر نسخة کاملاً معتبری از متن بهدست نیاید، معمولاً تحریف عبارت نسخه به ناسخان نسبت داده میشود نه به مرجوع کنید بهلف، که این از اتقان بیشتر کار تألیف نسبت بهکار کتابت ناشی میشود، البته باید به اوصاف ناسخ و نسخه و مقایسة اعتبار آن با اوصاف مرجوع کنید بهلف و میزان دانش و دقت وی نیز توجه داشت (شبیری، 1379 ش، ص 41ـ42).برای بهدست آوردن عبارت صحیح، مراجعه به کتابهای مربوط از جمله فرهنگهای لغت، تاریخ، جغرافیا و انساب لازم است. در زمینة احادیث، مراجعه به سایر مواردی که در آنها تمام حدیث یا قطعاتی از آن نقل شده ضروری است، مثلاً حدیث مفصّلی از معاویةبن عمار نقل شده که آداب و مناسک حج تمتع را به ترتیب از امام صادق علیهالسلام روایت میکند. در یکی از اسناد روایت، نام ابراهیم یا ابراهیمبن ابیسمال، مکرر ذکر شده، ولی در جایی، این نام ابراهیم النخعی ضبط شده (طوسی، 1401، ج 5، ص299؛ تستری، 1410، ج 1، ص320) که اشتباه مینماید و النخعی به دلیل اشتهار ابراهیم نخعی، فقیه معروف سهواً افزوده شده است.یافتن مأخذی که حدیث از آنجا گرفته شده، در ارزیابی درستی و نادرستی نقل و علت وقوع تحریف احتمالی بسیار راهگشاست. شناخت اسناد صحیح به مراجعه به اسناد مشابه و نیز دقت در عصر و طبقة راویان وابسته است که از مراجعه به اسناد و کتب رجال بهدست میآید. البته احتمال تصحیف و تحریف در متون قرینه، همچون کتب رجال، را نیز باید در مدنظر قرار داد.در کشف عبارتِ صحیح، دو قاعدة مهم بهکار گرفته میشود. قاعدة ارجاع موارد نادر به موارد شایع و قاعدة ترجیح نسخة نامأنوستر. قاعدة نخست بر اساس قوانین آمار و احتمالات و با توجه به این مسئله مطرح میگردد که احتمال تصحیف و تحریف در موارد شایع بسیار ضعیفتر از موارد نادر است. در این مرحله باید به استقلال و عدم استقلال احتمال اشتباه در موارد از یکدیگر توجه نمود. بنابراین، کتابهایی که از منابع قبلی نقل میکنند، خود مستقلاً شمارش نمیشوند و بدینسان بحث منبعشناسی اهمیت مییابد. همچنین توجه به تقطیعات احادیث و شیوههای گوناگون آن لازم است. مجموعة قطعات مختلف یک حدیث برای کشف تحریفاتی که در درون مجموعه رخ میدهد، بسیار مفید است، ولی برای سایر اسناد، به عنوان یک سند، و نه اسناد متعدد، بهشمار میروند، همچنین توجه به این نکته که چهبسا سند از سه جزء مختلف (طریق به صاحب کتاب اصلی، مرجوع کنید بهلف کتاب اصلی و طریق در کتاب اصلی) تشکیل شده باشد و نحوة برخورد با این اجزا یکسان نیست ( رجوع کنید به شبیری، 1419 ب ، ص 189ـ 208). اشتباه در نام مرجوع کنید بهلف کتاب میتواند سبب اشتباهات بسیاری گردد (برای نمونه رجوع کنید به شبیری، 1376 ش، ص 23ـ24) که نباید آنها را بهگونة مستقل شمارش نمود.قاعدة ترجیح نسخة نامأنوستر بر این پایه استوار است که تحریف غالباً از غرابت عبارت ناشی شده است. روند طبیعی تحریف، تبدیل نامأنوس به مأنوس است (طنّاحی، ص 307). البته توجه به این نکته لازم است که مأنوس و نامأنوس بودن اموری نسبیاند، لذا قاعدة فوق قاعدهای ظنی است. بهطور کلی حرکت کشف تحریف، دقیقاً شبیه حرکت تصحیف است که در جهت عکس، از عبارت محرّف آغاز شده و به عبارت اصلی میانجامد، لذا شناخت عوامل ایجاد تحریف، در درست پیمودن حرکت کشف تحریف لازم است.آسانی یا دشواری کشف تحریف تا حدودی به این امر وابسته است که روند تصحیف یک طرفه است یا دو طرفه. به عنوان نمونه، عامل شباهت حروف، سبب روند دو طرفة تصحیف میگردد، ولی عامل سقط عبارت یا صفحه از متن، معمولاً یک طرفه است و عامل مشابهی ندارد که زیاد شدن عبارت را توجیه کند. اگر در جایی دو نقل وجود داشته باشد که یکی دارای افزوده بر دیگری باشد، گاه با مستبعد شمردن افزایش عبارت در متن، احتمال وقوع سقط را در نقل دیگر ترجیح دادهاند (= قاعده تقدیم اصالة عدم الزیادة؛ رجوع کنید به امام خمینی، ص57 ـ59؛ حسینی سیستانی، ص 95ـ100). در این قاعده به عوامل مختلف بروز زیان و نقیصه در نسخهها و در نقل مطالب توجه کافی نشده، لذا قاعدة صحیحی نیست ( رجوع کنید به شبیری زنجانی، کتاب نکاح ، ج 4، دروس ش130ـ133؛ برای آگاهی از دیگر قاعدهها رجوع کنید به تستری، 1410، ج 1، مقدمه، ص 65ـ66؛ برای نمونه رجوع کنید به نجاشی، ص 58؛ تستری، 1410، ج 3، ص 255).منابع مربوط به این بحث به چند دسته تقسیم میشوند: منابع اختصاصی که در نام کتاب نیز از واژة تصحیف و مشتقات آن بهره گرفتهاند. نخستین کتاب با این ویژگی التنبیه علی حدوث التصحیف تألیف حمزة اصفهانی (متوفی360) است، که اسحاقبن احمد صفّار بر آن ردّیه نوشته است (یاقوت حموی، ج 6، ص 69). حسنبن عبداللّه عسکری (متوفی 382)، دو کتاب شرح مایقع فیه التصحیف و التحریف و تصحیفات المحدثین و رساله کوچکی با نام اخبار المصحّفین نگاشت. میرداماد (متوفی 1041) نیز رسالهای با نام التصحیفات نگاشته است (آقابزرگطهرانی، ج 4، ص 195). از صفدی کتابی با نام تصحیح التصحیف و تحریرالتحریف در دست است که از شماری از کتب پیشینیان جمعآوری شده ( رجوع کنید به ص 64)، این کتاب و اکثر مآخذ آن بیشتر منابع اغلاط مشهور (= لحن العامه) میباشند که غالباً از تطور زبان حکایت میکنند و نمیتوان آنها را غلط و تصحیف و تحریف خواند (صفدی، مقدمة رمضان عبدالتواب، ص 5).دستة دیگر از منابع تصحیف، کتب ضبط اسمای متشابهاند ( رجوع کنید به قیسی دمشقی، ج 1، مقدمة عرقسوسی، ص 17ـ49). این کتب اقسام مختلفی دارند: برخی تمامی نامهای اشخاص را ذکر میکنند، همچون المرجوع کنید بهتلف و المختلف از دارقُطْنی (متوفی 385)، الاکمال فی رفع الارتیاب عن الاسماء والکنی و الانساب از ابنماکولا (متوفی 475)، ایضاح الاشتباه از علامه حلّی (متوفی 726) و المرجوع کنید بهتلف و المختلف فی اسماء الشعراء و کُناهم و القابهم و انسابهم از آمِدی (متوفی 370)؛ برخی به ضبط نامهای قبیلهها توجه دارند، همچون مختلفالقبائل و مرجوع کنید بهتلفها از محمدبن حبیب (متوفی 245)؛ و برخی دیگر اماکن جغرافیایی را ضبط کردهاند، همچون معجم مااستعجم اثر بکری (متوفی 487) و المتّفق وضعاً و المفترق صقعاً نوشتة یاقوت حموی (متوفی 626). خطیب بغدادی (متوفی 463) آثار بسیاری در گونههای مختلف تحریف نگاشته است، همچون تلخیص المتشابه ، تالی التلخیص ، کتاب المتفق و المفترق و تکملة آن، رافع الارتیاب فی المقلوب من الاسماء و الانساب ( رجوع کنید به خطیب بغدادی، 1417 الف ، ج 1، مقدمة عطا، ص 18).دستة دیگر از منابع تحریف، کتب درایة الحدیث * میباشند که در لابلای آنها بویژه در ذیل اقسام حدیث، بحثهای نظری و گاه تطبیقیِ گونههای مختلف تحریف دیده میشود. از قدیمترین این کتب المحدّث الفاصل نگاشتة قاضی رامهرمزی (متوفی 360) است. از کتابهای شیعی که به بحث تحریف توجه ویژه دارد، الرواشح السماویة تألیف میرداماد (متوفی 1041) میباشد. کتبی که به بحث در بارة روش تصحیح و تحقیق کتب میپردازند، غالباً این بحث را دنبال کردهاند، بویژه کتاب اصول تحقیق التراث از عبدالهادی فضلی، تحقیق النصوص و نشرها و تجربتی معالتراث العربی هر دو از عبدالسلام محمد هارون، محاضرة عنالتصحیف و التحریف از محمود محمد الطنّاحی، و کتاب فارسی نقد و تصحیح متون از نجیب مایلهروی ( رجوع کنید به عسیلان، ص 319ـ322).دستة دیگر از منابع تحریف، کتبی هستند که بخش مستقلی را به این امر اختصاص دادهاند، مانند الاخبار الدخیلة از رجالی نامور معاصر شیخمحمدتقی تستری، معجم رجال الحدیث از آیتاللّه خویی، بخش «اختلافالکتب» و «اختلاف النسخ».دستة دیگر کتابهایی هستند که برای برطرف ساختن تحریف، اسناد و راویان را فهرست کردهاند، همچون جامع الرواة اردبیلی و معجم رجال الحدیث ، آثار رجالی آیتاللّه حاجآقاحسین بروجردی و آثار خطی آیتاللّه شبیری زنجانی با دو سبک ترتیب اسانید و طبقة راویان با عنایت به راوی و مرویٌعنه.برخی از کتب نیز به موضوع تحریفات اهتمام ویژه داشتهاند، همچون منتقیالجُمان نگاشتة حسنبن زینالدین (متوفی 1011)، قاموس الرجال و النُجعة فی شرح اللمعة هر دو از شیخمحمدتقی تستری. قزوینی نیز در یادداشتهایش با عنوان «تصحیف» (ج 10، ص 3ـ21) مواردی از تصحیفات فقها و محدّثان و ارباب لغت را ثبت کرده است.از جمله منابع متفرقه راجع به این موضوع، کتابهای تاریخی، جغرافیایی، حدیثی، و لغویاند. در مباحث نقدِ ادبی * نیز بخشی به تصحیف اختصاص یافته است.منابع: علاوه بر قرآن؛ آقابزرگطهرانی؛ ابنانباری، شرحالقصائد السبع الطوال الجاهلیات ، قاهره 1969؛ ابنبابویه، ثواب الاعمال ، چاپ علیاکبر غفاری، تهران 1391؛ همو، فضائل الاشهر الثلاثة ، چاپ غلامرضا عرفانیان، نجف 1396؛ همو، کتاب من لایحضره الفقیه ، چاپ علیاکبر غفاری، تهران 1392؛ ابنحجر عسقلانی، شرحالنخبة ( نزهةالنظر فی توضیح نخبةالفکر )، چاپ نورالدین عتر، بیروت 1414 الف ؛ همو، النکت علی کتاب ابنالصلاح ، چاپ مسعود عبدالحمید سعدنی و محمد فارس، بیروت 1414 ب ؛ ابنخلدون؛ ابنخلّکان؛ ابندقیق عید، الاقتراح فی بیان الاصلاح و ما اضیف الی ذلک من الاحادیث المعدودة من الصحاح ، چاپ قحطان عبدالرحمان دوری، بغداد 1402/ 1982؛ ابنسعد؛ ابنشهیدثانی، منتقی الجمان فی الاحادیث الصحاح و الحسان ، چاپ علیاکبر غفاری، قم 1362ـ 1364 ش؛ ابنصلاح، علوم الحدیث ، چاپ نورالدین عتر، مدینه 1972؛ ابنقتیبه، ادب الکاتب ، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، مصر 1382/ 1963؛ ابنکثیر، الباعث الحثیث: شرح اختصار علوم الحدیث ، چاپ علیبن حسن اثری، ریاض 1417؛ ابنمنظور؛ علی ابوالحسنی، بوسه بر خاک پی حیدر علیهالسلام: بحثی در ایمان و آرمان فردوسی و پرتوگیری شاهنامه از قرآن و احادیث معصومین علیهمالسلام ، تهران 1378 ش؛ عبدالغنیبن سعید ازدی، کتاب المرجوع کنید بهتلف و المختلف ، چاپ محمد زینهم محمد عزب، قاهره 1414/ 1994؛ گوتهلف برگشترسر، اصول نقد النصوص و نشر الکتب ، گردآوری محمد حمدی بکری، [ بیروت ] 1969؛ حسین بروجردی، تجرید اسانیدالکافی ، چاپ مهدی صادقی، مشهد 1409؛ محمدتقی تستری، الاخبارالدخیلة ، چاپ علیاکبر غفاری، تهران 1390؛ همو، قاموس الرجال ، قم 1410ـ ؛ همو، مستدرک الاخبار الدخیلة ، چاپ علیاکبر غفاری، تهران ?[ 1396 ] ؛ همو، ملحق مستدرک الاخبار الدخیلة ، چاپ علیاکبر غفاری، تهران 1359 ش؛ عمروبن بحر جاحظ، البیان و التبیین ، چاپ عبدالسلام محمد هارون، بیروت 1410؛ همو، کتاب الحیوان ، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ?[ 1385ـ1389/1965ـ1969 ] ، چاپ افست بیروت 1388/ 1969؛ اسماعیلبن حماد جوهری، الصحاح: تاجاللغة و صحاح العربیة ، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت [ بیتا. ] ، چاپ افست تهران 1368 ش؛ محمدبن عبداللّه حاکم نیشابوری، کتاب معرفة علوم الحدیث ، چاپ سیدمعظم حسین، حیدرآباد دکن 1937، چاپ افست مدینه 1397/ 1977؛ حرّعاملی؛ حمزةبن حسن حمزة اصفهانی، کتاب التنبیه علی حدوث التصحیف ، چاپ محمداسعد طلس، دمشق 1388/ 1968؛ احمدبن علی خطیب بغدادی، تاریخ بغداد ، چاپ مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت 1417 الف ؛ همو، الجامع لاخلاق الراوی و آداب السامع ، چاپ محمد عجاج خطیب، بیروت 1417 ب ؛ همو، الکفایة فی علم الروایة ، چاپ احمد عمرهاشم، بیروت 1406/ 1986؛ روحاللّه خمینی، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، بدائع الدرر فی قاعدة نفی الضرر ، [ تهران ] 1414؛ خوئی؛ حسنبن عبدالرحمان رامهرمزی، المحدث الفاصل بین الراوی و الواعی ، چاپ محمد عجاج خطیب، بیروت 1420/ 2000؛ عبدالکریمبن محمد سمعانی، ادب الاملاء و الاستملاء ، چاپ احمد محمد عبدالرحمان محمد محمود، جده 1414؛ ایمن فرجوع کنید بهاد سید، الکتاب العربی المخطوط و علم المخطوطات ، قاهره 1418؛ علی سیستانی، قاعدة لاضرر و لاضرار ، بیروت 1414/ 1994؛ عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی ، چاپ نظر محمد فاریابی، ریاض 1417؛ همو، المزهر فی علوم اللغة و انواعها ، چاپ محمداحمد جادمولی، علیمحمد بجاوی، و محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره [ بیتا. ] ؛ محمدجواد شبیری، «احسن الفوائد فی احوال المساعد»، تراثنا ، سال 14، ش 1ـ2 (محرم و جمادیالا´خره 1419 الف )؛ همو، «ارتباط رجال شیخ و رجال برقی»، در مجموعه آثار سومین کنگرة جهانی حضرت رضا علیهالسلام ، ج 2، مشهد 1370 ش؛ همو، «تحقیقی در روز وفات پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم»، تحقیقات اسلامی ، سال 4، ش 1ـ2 (1368 ش)؛ همو، «تصحیح و راهکارهای آن»، آینة پژوهش ، سال 11، ش 1 (فروردین ـ اردیبهشت 1379)؛ همو، «درنگی در واژة و تنقبّت ، در زیارت عاشورا»، علوم حدیث ، سال 6، ش 3 (پاییز 1380)؛ همو، «الغدیر فی حدیث العترة الطاهرة»، تراثنا ، سال 5، ش 4 (شوال ـ ذیحجّه 1410)؛ همو، «الکاتب النعمانی و کتابه الغیبة »، علوم الحدیث ، سال 2، ش 3 (محرّم ـ جمادیالا´خره 1419 ب )؛ همو، «نوادر احمدبن محمدبن عیسی یا کتاب حسینبن سعید؟»، آینة پژوهش ، سال 8 ، ش 4 (مهر ـ آبان 1376)؛ موسی شبیری زنجانی، «ابوالعباس نجاشی و عصر وی 2»، نور علم، ش 12 (آبان 1364)؛ همو، کتاب نکاح ، ج 4، تقریرات دروس 1378ـ1379 ش (منتشر نشده)؛ زینالدینبن علی شهیدثانی، الرعایة فی علم الدرایة ، چاپ عبدالحسین محمدعلی بقال، قم 1408؛ محمدبن حسن صفّار قمی، بصائر الدرجات ، چاپ محمود ریسمانچی صادقی، تبریز 1381؛ خلیلبن ایبک صفدی، تصحیح التصحیف و تحریر التحریف ، چاپ دسوقی ابراهیم شرقاوی، قاهره 1407/ 1987؛ محمدکاظمبن عبدالعظیم طباطبائی یزدی، العروة الوثقی ، قم 1417ـ1420؛ محمود محمد طنّاحی، مدخل الی تاریخ نشر التراث العربی، مع محاضرة عنالتصحیف و التحریف ، قاهره 1405/ 1984؛ محمدبن حسن طوسی، تهذیب الاحکام ، چاپ حسن موسوی خرسان، بیروت 1401/ 1981؛ همان، چاپ علیاکبر غفاری، تهران 1376 ش؛ همو، رجال الطوسی ، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم 1415؛ حسنبن عبداللّه عسکری، اخبار المصحفین ، چاپ صبحی بدری سامرائی، بیروت 1406/ 1986؛ همو، تصحیفات المحدّثین ، چاپ احمد عبدالشافی، بیروت 1408/ 1988؛ همو، شرح مایقع فیه التصحیف و التحریف ، چاپ عبدالعزیز احمد، مصر 1383؛ عبداللّهبن عبدالرحیم عسیلان، تحقیق المخطوطات بین الواقع و النهجالامثل ، ریاض 1415؛ خلیلبن احمد فراهیدی، کتاب العین ، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم 1405؛ عبدالهادی فضلی، اصول تحقیق التراث ، بیروت 1416؛ علیبن سلطان محمد قاری، شرح شرح النخبة فی مصطلحات اهل الاثر ، چاپ محمد نزار تمیم و هیثم نزار تمیم، بیروت ?[ 1415 ] ؛ عیاضبن موسی قاضی عیاض، الالماع الی معرفة اصول الروایة و تقیید السماع ، چاپ احمد صقر، قاهره 1977؛ محمد قزوینی، یادداشتهای قزوینی ، چاپ ایرج افشار، تهران 1363 ش؛ قلقشندی؛ عنایةاللّه قهپائی، مجمعالرجال ، چاپ ضیاءالدین علامه اصفهانی، اصفهان 1384ـ1387، چاپ افست قم [ بیتا. ] ؛ محمدبن عبداللّه قیسی دمشقی، توضیح المشتبه ، ج 1، چاپ محمد نعیم عرقسوسی، بیروت 1407/ 1986؛ کلینی؛ عبداللّه مامقانی، مقباس الهدایة فی علم الدرایة ، چاپ محمدرضا مامقانی، قم 1411ـ1413؛ محمدرضا مامقانی، مستدرکات مقباسالهدایة فی علم الدرایة ، در عبداللّه مامقانی، همان منبع، ج5 ـ6، قم 1413؛ نجیب مایلهروی، نقد و تصحیح متون: مراحل نسخهشناسی و شیوههای تصحیح نسخههایخطی فارسی ، مشهد 1369 ش؛ احمدبن حسین مُتنبّی، دیوان ، بیروت 1414؛ مجلسی؛ محمدبنمحمد مرتضی زبیدی، تاجالعروسمنجواهرالقاموس ، چاپ علی شیری، بیروت 1414/1994؛ محمدباقربن محمد میرداماد، الرواشح السماویة فی شرح الاحادیث الامامیة ، چاپ سنگی تهران 1311، چاپ افست قم 1405؛ احمدبن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی ، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم 1407؛ احمدبن عمر نظامی، چهار مقاله ، چاپ محمد قزوینی و محمد معین، تهران 1333 ش؛ عبدالسلام محمد هارون، تحقیق النصوص و نشرها ، قاهره 1414؛ همو، قطوف ادبیة: دراسات نقدیة فی التراث العربی حول تحقیق التراث ، باب 1: «حول تجربتی فی احیاء التراث»، قاهره 1409/ 1988؛ یاقوت حموی، معجمالادباء ، بیروت 1400/1980.