تِرمانینی ، خاندانی از علما و فقها و مفتیان شافعی حلب در قرن سیزدهم و چهاردهم. نسب این خاندان به عبداللّهبن مسعود، صحابی مشهور، میرسد (طبّاخ، ج 7، ص 394). مولد این خاندان قریة تِرمانین در غرب حلب بوده است (همان، ج 7، ص 235). از افراد شناخته شدة این خاندان میتوان به سه تن اشاره کرد:1) محمد نورالدینبن عبدالکریم، مفتی و مؤلف. در 1198 بهدنیا آمد. در حلب، قرآن و مقدمات عربی و علوم دینی را از پدر خود و دیگر علما آموخت (همان، ج7، ص 234ـ235؛ زرکلی، ج7، ص 126). او در 1220 برای ادامة تحصیل به دانشگاه الاَزهر مصر رفت و از علما و استادانی چون شیخمحمد شنوانی، شیخ حسن قویسنی، شیخ حسنعطّار، شیخعبداللّه شَرقاوی علم آموخت (طبّاخ، ج 7، ص 235) و در 1233 به حلب بازگشت و در جامع اموی و مدارس عثمانیّه و قرناصیّه به تدریس پرداخت. در 1238 به سمت مفتیِ مذهبِ شافعی برگزیده شد، و تدریس در مدرسة رحیمیّه نیز به او واگذار گردید (همانجا).محمد تألیفات متعددی داشته است، از جمله: حاشیه بر منهج الطلاب در فروع فقه شافعی؛ شرح عقودالجمان در علم معانی بیان؛ شرح تهذیب در علم منطق؛ شرح آجرومیّه ؛ و مجموعه فتواهای خود او در علم نحو. ترمانینی مجموعه شعری نیز داشته است (زرکلی، ج7، ص 126ـ127؛ طبّاخ، ج 7، ص 235ـ236؛ کحّاله، ج 10، ص 190). وی نزد بزرگان حلب از موقعیت خاصی برخوردار بود. زمانی که ابراهیم پاشای مصری حلب را تسخیر کرد، محمد در جلوگیری از مفاسد اجتماعیِ قوای مصری سهم بسزایی داشت (طبّاخ، ج 7، ص 239ـ240). وی در 1250 درگذشت.2) احمدبن عبدالکریم، مفسر، مفتی، متصوف و مؤلف. در 1208 به دنیا آمد، در شش سالگی با پدرش به حلب هجرت کرد و به حفظ قرآن و خواندن دیگر علوم مقدماتی پرداخت، در 1230 برای تکمیل تحصیلات به قاهره رفت و در دانشگاه الازهر بهتحصیل علوم عقلی و نقلی پرداخت. او در سلوک و طریقت روش خلوتیّه را از شیخاحمد صاوی اخذ کرد. پس از سیزده سال تحصیل در الازهر، در 1243 به حلب برگشت (همان، ج 7، ص 349، 352ـ353؛ زرکلی، ج 1، ص 155). در 1250، پس از فوت برادرش محمد، متولی ایفای وظایف او در امر فتوا و تدریس شد و تا 1293 که درگذشت، به تدریس و فتوا و تألیف مشغول بود (طبّاخ، ج 7، ص 353ـ354). وی در علوم مختلف تألیفاتی داشته و به گفتة طبّاخ بیست تألیف و کتابی در هفت مجلد در علم کیمیا داشته است (ج 7، ص 359ـ360).3) عبدالسلامبن محمدبن عبدالکریم، مفتی و ادیب و محدّث. در 1238 به دنیا آمد، علوم مقدماتی متداول را از پدرش فراگرفت، در 1250 به قصد ادامة تحصیل با پدرش به مصر رفت و در همان سال پدر خود را از دست داد (همان، ج 7، ص 389ـ390). عبدالسلام در جامع الازهر به یادگیری علوم و فنون مختلف پرداخت؛ حدیث و تفسیر را از طنطاوی و دیگران و علوم عقلی و نقلی را از شیخ احمد بَهیّ فراگرفت. همزمان با تحصیل در الازهر، به تدریس نیز اشتغال داشت (همان، ج 7، ص 390). در 1266 پس از شانزده سال تعلم و تعلیم، و با دریافت اجازة روایت از عموم علمای الازهر به درخواست عمویش، شیخاحمد، به حلب برگشت (همانجا). عبدالسلام در راه بازگشت از مصر به قدس رفت و با افاضل آنجا دیدار کرد و از آنجا به بیروت و شام رفت واز علامه کُزبری اجازة روایت حدیث گرفت، سپس به حلب رفت و با هدایت عمویش در جامع صروی به تدریس پرداخت و پس از فوت عمویش، مدرّس مدرسة رحیمیّه شد. بسیاری از علما از وی علم آموختند، از جمله شیخ احمد زویتینی، شیخ سعید سنکری، شیخ احمد کواکبی و شیخ عبداللّه سلطان. پس از آن در جامع اموی به تدریس حدیث پرداخت. بزرگان و اعیان حلب، از جمله جمیل پاشا حاکم حلب، در درس حدیث او حاضر میشدند.عبدالسلام در فن شعر و نثر مهارت بسیاری داشته و قواعد فقهی و مطالب علمی و دینی را به نظم در میآورده است. وی دیوان شعری داشته که قسمت اعظم آن از بین رفته است. تاریخ درگذشت او را 1305 نوشتهاند (همان، ج 7، ص 389ـ391؛ زرکلی، ج 4، ص 8). از تألیفات اوست: ذخائر الآثار فی تراجم رواة الحدیث و الآثار ؛ تذکرة الوعاظ لجمیل المعانی و الالفاظ در حدیث؛ لطف التعبیر علی شرح التحریر در فقه شافعی؛ رفع الخلاف والشقاق فی احکام الطلاق (کحّاله، ج 5، ص 227؛ طبّاخ، ج 7، ص 393؛ برای آگاهی از دیگر آثار او رجوع کنید به مجاهد، ج 1، ص 331).منابع: زرکلی؛ محمدراغب طبّاخ، اعلام النبلاء بتاریخ حلبالشهباء ، چاپ محمد کمال، حلب 1408ـ1409/ 1988ـ1989؛ کحّاله؛ زکیمحمد مجاهد، الاعلام الشرقیة فی المائة الرابعة عشرة الهجریة ، بیروت 1994.