تهلیل ، گفتن لاالهالاّ اللّه، مهمترین شعار توحیدی اسلام. 1) واژه. تهلیل، از مادّة هلل، در لغت بهمعنای بالابردن صداست (جوهری، ج 5، ص 1852؛ ابنفارس، ج 6، ص 11؛ ابنمنظور، ج 15، ص120؛ مرتضی زبیدی، ج 15، ص810) و در اصطلاح، گفتن لاالهالاّ اللّه است. به کاربردن مادّة هلل برای این معنا، بدانسبب است که فرد به هنگام گفتن لاالهالاّ اللّه صدای خود را بلند میکند (ازهری، ج 5، ص 368). همچنین گفته شده که تهلیل برگرفته از حروف لاالهالاّ اللّه است (همانجا؛ راغباصفهانی، ذیل «هلل»، اهلال و تهلّل را به جای تهلیل آورده است). مصدرِ منحوتِ (تراشیده شدة) این جمله، هَیلَلة است نظیر بَسمَله * و حَوقَله * / حَولَقه و سَبحَله (ازهری، ج 5، ص 370؛ ثعالبی، ص 224ـ225).2) در قرآن و حدیث. عبارت لاالهالاّ اللّه دو بار به همین صورت در قرآن کریم بهکار رفته (رجوع کنید به صافات: 35؛ محمد: 19) و بهصورتهای مشابه، مانند لاالهالاّ أنا و لاالهالاّ أنت و بویژه لاالهالاهو، بیش از سی بار در قرآن آمده است (رجوع کنید به عبدالباقی، ذیل «إل'ه»).مفسران بر اساس حدیث نبوی و اقوال صحابه و تابعین، «کلمةالتقوی» را که در قرآن (فتح: 26) نیز آمده، همان لاالهالاّ اللّه دانستهاند (برای نمونهرجوع کنید به بخاری جُعْفی، ج 7، ص 229؛ ترمذی، ج 5، ص 62؛ طبری، ج 26، ص 66ـ67؛ ابنبابویه، 1386، ج 1، ص 251؛ طوسی، ج 4، ص 283). علاوه بر این، در منابع حدیثی و تفاسیر، لاالهالاّ اللّه با نامها و اوصافی چون کلمةالتوحید (فضلبن حسن طَبْرِسی، ج 6، ص480، ج 8، ص 584) و کلمةالاخلاص (ابنبابَویه، 1362 ش، ج 1، ص 299؛ همو، 1404، ج 2، ص 119) و کلمةالحق (ابنحَجَر عَسقَلانی، ج 8، ص160) و الکلمةالطیبة (قُرطُبی، ج 9،ص 359؛ طباطبائی، ج 12، ص 51) و العروةالوثقی (شوکانی، ج 1، ص 277) معرفی شده است، حتی برخی آن را اسم اعظم خدا دانستهاند (رجوع کنید به نَوَوی، ج 17، ص 18؛ مازندرانی، ج10، ص 316).نحویان و ادیبان، در اِعراب و بهتبع آن در معنای لاالهالاّ اللّه، اختلافنظر دارند. عدهای برای خبر لای نفیجنس در این جمله، عباراتی همچون «فیالوجود» یا «لنا» را در تقدیر دانستهاند (رجوع کنید به زرکشی، ص 74؛ نیزرجوع کنید به زَمَخْشَری، 1376 ش، ص 651؛ ابنهشام، ج 1، ص 239). در مقابل، با محذوف و مقدور دانستن چنین عباراتی مخالفت شده، به این دلیل که اگر محذوف، «لنا» باشد، در اینصورت جملة «لاالهالاّ اللّه» توحید را فقط برای الاه ما اثبات میکند نه مطلق الاه و چنانچه محذوف «فیالوجود» باشد، عبارت «لاالهفیالوجودالاّ اللّه» تنها وجود آلهة دیگر را، و نه ماهیت آنها را، نفی میکند، حال آنکه در توحید، نفی ماهیت قویتر از نفی وجود است (فخررازی، 1421، ج 4، ص 157ـ 158؛ قس ابوحَیّان غَرناطی، ج 1، ص 463ـ 464). برخی دیگر معتقدند که نیازی به در تقدیر دانستن هیچ واژهای در این عبارت نیست؛ چه، به همین شکل عبارتی تام و مستقل است. بهگفتة زمخشری (1376 ش، ص 651ـ652)، «الاّ اللّه» در محل مبتدا و «لااله» در محل خبر است و عبارت در اصل «اللّهالهٌ» «(خداوند سزاوار عبادت است) بوده و لا و الّا به منظور حصر در جمله آمده است که هم الوهیتِ اللّه را اثبات و هم الوهیت هر الاه دیگری را نفی میکند (قس ابنهشام، ج 2، ص 573). همچنین برخی معتقدند که الاّ در عبارت لاالهالاّ اللّه بهمعنای غیر است (رجوع کنید به زرکشی، ص 125)، چنانکه در آیة «لوکان فیهِماالهة الاّ اللّه لفسدتا» (انبیاء: 22) نیز الاّ را به همین معنا دانستهاند (رجوع کنید به رضیالدین استرآبادی، ج 2، ص 125ـ126؛ ابنهشام، ج 1، ص70، ج 2، ص 697). مباحث نحوی و لغوی دیگری در بارة واژههای «اله» و «اللّه» و لای نفیجنس و استثنای الّا در منابع آمده است (برای نمونهرجوع کنید به زمخشری، 1376 ش، همانجا؛ فخررازی، 1421، همانجا؛ همو، 1364 ش، ص 124ـ129؛ دوانی، ص 15ـ19؛ حسینی اردبیلی، ص50 ـ 55).ذکر لاالهالاّ اللّه از جمله ذکرهای مؤمنان است، زیرا بنا بر احادیث، اقرار به آن (توحید) یکی از ارکان پنجگانة اسلام و بزرگترین باب از ابواب هفتاد و چندگانة ایمان است ( رجوع کنید به ابنحنبل، ج 2، ص120، 143، 379؛ بخاریجعفی، ج 1، ص 8؛ علیبن حسن طبرسی، ص 86). پیامبر اکرم برترین سخنان را لاالهالاّ اللّه و عبارات همارز آن، همچون سبحاناللّه و الحمدللّه و اللّهاکبر برشمرده است (رجوع کنید به بخاریجعفی، ج 7، ص 229؛ طَبَرانی، ج 3، ص 315). در حدیثی دیگر آن را برترین سخن خود و پیامبران پیش از خود ذکر کرده است ( رجوع کنید به بیهقی، السنن الکبری ، ج 4، ص 284، ج 5، ص 117؛ قرطبی، ج 1، ص 111)؛ ازینرو، ایشان هم در آغاز رسالت، مردم را با «قولوا لاالهالاّ اللّه تُفلحوا» به اسلام دعوت میکرد (رجوع کنید به ابنحنبل، ج 3، ص 492، ج 4، ص 63؛ ابنشهر آشوب، ج 1، ص 51؛ مجلسی، ج 18، ص 202) و هم در ادامه، به مسلمانان توصیه مینمود که اسلام خود را با زیاد گفتن لاالهالاّ اللّه تجدید کنند (رجوع کنید به حاکم نیشابوری، ج 4، ص 256؛ متقی، ج 1، ص 416). در حدیثی قدسی که امام رضا علیهالسلام آن را با واسطة پدرانش از پیامبر اکرم نقل کرده و در میان شیعیان به حدیث سلسلةالذهب * مشهور است، خداوند لاالهالاّ اللّه را دژ مستحکم خود دانسته که ورود در آن موجب امان از عذاب الاهی میشود. امام رضا علیهالسلام در پایان این حدیث، خود را شرطی از شروط این امر برشمرده که مراد از آن امامت اهلبیت پیامبر اکرم است ( رجوع کنید به ابنبابویه، 1387، ص 25؛ قضاعی، ج 2، ص 323ـ324؛ ابنعساکر، ج 5، ص 462، ج 7، ص 115؛ مجلسی، ج 49، ص 127).بر اساس برخی احادیث، قائلِ لاالهالاّ اللّه یا کسی که آخرین سخن او لاالهالاّ اللّه باشد، وارد بهشت میشود یا بنا بر حدیثی دیگر، آتش دوزخ بر او حرام میگردد (رجوع کنید به ابنبابویه، 1404، ج 2، ص 119؛ همو، 1362 ش، ج 1، ص 299؛ بیهقی، الاسماء و الصفات ، ج 1، ص160ـ161؛ حرّعاملی، ج 2، ص 456؛ برای بحث در بارة شروط و قیود اینگونه احادیثرجوع کنید به قُشَیری، ص 24؛ عینالقضاة، ص 72ـ 78؛ ابنرجب، ج 3، ص 47ـ53)؛ ازینرو، در احادیث به تلقین لاالهالاّ اللّه به مردگان سفارش شده است (برای نمونهرجوع کنید به ترمذی، ج 2، ص 225؛ ابنبابویه، 1417، ص 633؛ حرّعاملی، ج 2، ص 456). در احادیثی نیز بر استحبابِ گفتن لاالهالاّ اللّه در همة حالات و توصیه به برگزیدن آن از میان اذکار مختلف تأکید شده، زیرا تهلیل بهترین عبادت، بهای بهشت و پاککنندة گناهان مؤمن است (رجوع کنید به برقی، ج 1، ص30ـ31؛ ترمذی، ج 5، ص 176؛ کلینی، ج 2، ص 505 ـ 506؛ حرّعاملی، ج 7، ص190ـ191، 208ـ211). علاوه بر این، گفتن لاالهالاّ اللّه در برخی مواقع خاص نیز سفارش شده است، از جمله در هر صبح و شب (حرّعاملی، ج 7، ص 119ـ 120)، پس از نمازهای واجب (صنعانی، ج 2، ص 236؛ متقی، ج 2، ص 644)، در سفر و موسم حج (متقی، ج 5، ص 19؛ حرّعاملی، ج 11، ص 392)، در حال روزه (متقی، ج 8، ص 455، ج 15، ص 911) و هفت بار تلقین کردن آن بر کودک به هنگام زبان گشودن او (زمخشری، 1417، ج 2، ص 345؛ ابناثیر، ج 3، ص 201). تهلیل همچنین یکی از اذکار اذان و اقامه (نسائی، ج 2، ص 4ـ5؛ حرّعاملی، ج 5، ص 416ـ417) و نیز از اذکار زیارت اهل قبور است (مجلسی، ج90، ص 203).برخی عرفا جملة لاالهالاّ اللّه را ذکر خفی (قلبی) نامیدهاند (رجوع کنید به نراقی، ص 333)، زیرا همة حروف آن جوفی است نه شَفَهی (شَفَوی) که احتیاج به تلفظ آن از لب باشد، بلکه در دل نیز میتوان آن را تلفظ کرد (زرکشی، ص 82). بر این اساس، در برخی منابع روشهایی برای تلقین ذکر لاالهالاّ اللّه و تأثیر آن در دل آمده است (رجوع کنید به نجم رازی، ص 275ـ280؛ علاءالدولة سمنانی، ص 255ـ 258؛ نراقی، ص 333ـ334). عالمان، ادیبان و محدّثان بسیاری در بارة مباحث نحوی و حدیثی و کلامی تهلیل، به تألیف رساله یا کتاب پرداختهاند که بخشی از آنها از منابع این مقالهاند (برای آگاهی از برخی نمونههارجوع کنید به بغدادی، ج 1، ستون 128، 560، 563، ج 2، ستون 92، 159، 178، 646؛ آقابزرگطهرانی، ج 4، ص350، 515ـ516).منابع: علاوه بر قرآن؛ آقابزرگطهرانی؛ ابناثیر، النهایة فیغریب الحدیث و الاثر ، چاپ طاهر احمدزاوی و محمود محمد طناحی، قاهره 1383ـ1385/ 1963ـ1965؛ ابنبابویه، الامالی ، قم 1417؛ همو، التوحید ، چاپ هاشم حسینی طهرانی، قم 1387؛ همو، عللالشرایع ، نجف 1386/1966، چاپ افست قم [ بیتا. ] ؛ همو، عیوناخبار الرضا ، چاپ حسین اعلمی، بیروت 1404/1984؛ همو، کتاب الخصال ، چاپ علیاکبر غفاری، قم 1362 ش؛ ابنحجر عسقلانی، فتح الباری: شرح صحیحالبخاری ، بیروت: دارالمعرفه، [ بیتا. ] ؛ ابنحنبل، مسند الامام احمدبن حنبل ، بیروت: دارصادر، [ بیتا. ] ؛ ابنرجب، مجموع رسائل الجاحظ ابنرجب الحنبلی ، چاپ طلعتبن فؤاد حلوانی، رسالة 2: التوحید، او، تحقیق کلمةالاخلاص ، قاهره 1423ـ1424/ 2002ـ 2003؛ ابنشهرآشوب، مناقب آلابیطالب ، نجف 1956؛ ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق ، چاپ علی شیری، بیروت 1415ـ1421/ 1995ـ 2000؛ ابنفارس؛ ابنمنظور؛ ابنهشام، مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب ، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره [ بیتا. ] ، چاپ افست قم 1404؛ ابوحیّان غرناطی، تفسیر البحرالمحیط ، بیروت 1403/ 1983؛ محمدبن احمد ازهری، تهذیباللغة ، ج 5، چاپ عبداللّه درویش، قاهره [ بیتا. ] ؛ محمدبن اسماعیل بخاری جعفی، صحیحالبخاری ، استانبول 1401/1981؛ احمدبن محمد برقی، کتاب المحاسن ، چاپ جلالالدین محدث ارموی، قم ?[ 1331 ش ] ؛ اسماعیل بغدادی، ایضاح المکنون ، ج 1ـ2، در حاجیخلیفه، ج 3ـ4؛ احمدبن حسین بیهقی، الاسماء و الصفات ، چاپ عبدالرحمان عمیره، بیروت 1417/1997؛ همو، السنن الکبری ، بیروت: دارالفکر، [ بیتا. ] ؛ محمدبن عیسی ترمذی، سنن الترمذی ، ج 2، 5، چاپ عبدالرحمان محمد عثمان، بیروت 1403؛ عبدالملکبن محمد ثعالبی، فقهاللغة و سرالعربیّة ، چاپ سلیمان سلیم بواب، دمشق 1409/1989؛ اسماعیلبن حماد جوهری، الصحاح: تاجاللغة و صحاحالعربیة ، چاپ احمدعبدالغفور عطار، قاهره 1376، چاپ افست بیروت 1407؛ محمدبن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علیالصحیحین ، چاپ یوسف عبدالرحمان مرعشلی، بیروت 1406؛ حرّعاملی؛ عزیزاللّه حسینی اردبیلی، «تفسیر کلمة التهلیل (تهلیلیه)»، چاپنجیب مایل هروی، در مجموعه رسائل خطی فارسی ، دفتر اول، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1368 ش؛ محمدبن اسعد دوانی، «تهلیلیه»، چاپ احمد تویسرکانی، در مجموعه رسائل فارسی ، دفتر دوم، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1368 ش؛ حسینبن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن ، چاپ محمد سیدکیلانی، بیروت [ بیتا. ] ؛ محمدبن حسن رضیالدین استرآبادی، شرح الرضی علیالکافیة ، چاپ یوسف حسن عمر، [ بیجا ] : جامعة قاریونس، 1398/1978؛ محمدبن بهادر زرکشی، معنی لاالهالاالله ، چاپ علی محییالدین علی قرهداغی، قاهره 1985؛ محمودبن عمر زمخشری، الفائق فیغریب الحدیث ، بیروت 1417/ 1996؛ همو، «هذه مسألة فیکلمة (لاالهالااللّه) أملاها جاراللّه العلامة الزمخشری»، چاپ محمدرضا انصاری قمی، در میراث اسلامی ایران ، دفتر چهارم، بهکوشش رسول جعفریان، قم: کتابخانة آیةاللّه العظمی مرعشی نجفی، 1376 ش؛ محمدبن علی شوکانی، فتحالقدیر ، بیروت: داراحیاء التراث العربی، [ بیتا. ] ؛ عبدالرزاقبن همام صنعانی، المصنّف ، چاپ حبیبالرحمان اعظمی، بیروت 1403/1983؛ طباطبائی؛ سلیمانبن احمد طبرانی، مسند الشامیین ، چاپ حمدی عبدالمجید سلفی، بیروت 1417/ 1996؛ علیبن حسن طبرسی، مشکاةالانوار فیغرر الاخبار ، چاپ مهدی هوشمند، قم 1418؛ فضلبن حسن طبرسی؛ طبری، جامع ؛ طوسی؛ محمدفؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم ، قاهره 1364، چاپ افست تهران ?[ 1397 ] ؛ احمدبن محمد علاءالدولة سمنانی، مصنفات فارسی ، چاپ نجیب مایلهروی،8 : «فتحالمبین لاهل الیقین»، تهران 1369 ش؛ عبداللّهبن محمد عینالقضاة، تمهیدات ، چاپ عفیف عسیران، تهران ?[ 1341 ش ] ؛ محمدبنعمر فخررازی، التفسیرالکبیر، او، مفاتیح الغیب ، بیروت 1421/ 2000؛ همو، شرح اسماءاللّه الحسنی للرازی، و هو الکتاب المسمی لوامع البینات شرح اسماءاللّه تعالی والصفات ، چاپطه عبدالرؤوف سعد، قاهره 1396/1976، چاپ افست تهران 1364 ش؛ محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن ، بیروت 1405/1985؛ عبدالکریمبن هوازن قشیری، التحبیر فیالتذکیر ، چاپابراهیم بسیونی، قاهره 1968؛ محمدبن سلامه قضاعی، مسندالشهاب ، چاپ حمدی عبدالمجید سلفی، بیروت 1405/1985؛ کلینی؛محمدصالحبن احمد مازندرانی، شرح اصول الکافی ، مع تعالیق ابوالحسن شعرانی، چاپ علی عاشور، بیروت 1421/2000؛ علیبن حسامالدین متقی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال ، چاپبکری حیّانی و صفوة سقا، بیروت 1409/ 1989؛ مجلسی؛ محمدبن محمد مرتضی زبیدی، تاجالعروس من جواهر القاموس ، چاپعلی شیری، بیروت 1414/1994؛ عبداللّهبن محمد نجمرازی، مرصاد العباد ، چاپ محمدامین ریاحی، تهران 1365 ش؛ احمدبن محمدمهدی نراقی، کتاب الخزاین ، چاپ حسن حسنزاده آملی و علیاکبر غفاری، تهران ?[ 1380 ] ؛ احمدبن علی نسائی، سننالنسائی ، استانبول 1401/1981؛ یحییبن شرف نووی، صحیح مسلم بشرح النووی ، بیروت 1407/ 1987.3) در عرفان. عبارت لاالهالاّ اللّه از دیرباز مورد توجه عرفای مسلمان بوده و بی شک یکی از جهات اهمیت آن قرآنی بودن این عبارت است، چنانکه ابنعربی میگوید این رحمت خداوند به انسان است که خود در قرآن چنین تعبیری به کار برده وگرنه چگونه بندگان میتوانستند با علم به حق ابتدا «لااله» بگویند و سپس در مقام اثبات بر آیند (ج 2، ص 224ـ225). ظاهراً احادیثی که در بارة لاالهالاّ اللّه نقل شده در شکلگیری و رشد تفاسیر عرفانی لاالهالاّ اللّه تأثیر داشته است. ابوحامد غزالی در احیاء علومالدّین ( رجوع کنید به ج 1، ص 298ـ300) مجموعهای از این احادیث را نقل کرده است. یکی از این احادیث نوید میدهد که هر کس از روی اخلاص لاالهالاّ اللّه بگوید به بهشت خواهد رفت (همان، ج 1، ص 299) و به تکرار لاالهالاّ اللّه توصیه شده است (رجوع کنید به همانجا). در آثار عرفای مسلمان، در تفسیرِ عبارتِ تهلیل، لطائف بسیاری مطرح شده است. این تفاسیر بعضاً صورت مستقل یافته و به صورت رسالهای در تفسیر لاالهالاّ اللّه در آمده است. در حدیثی دیگر در اوایل قرن چهارم، ابوعبداللّه محمد ترمذی * ملقب به حکیم ترمذی، رسالهای در تفسیر لاالهالاّ اللّه نوشته که ظاهراً کهنترین رساله در نوع خود است. این رساله به زبان عربی است اما برای مخاطبان فارسیزبان نگاشته شده است. ترمذی در این رساله در بارة ترجمة عبارت لاالهالاّ اللّه به فارسی بحث میکند. به نظر او ترجمة این عبارت به «نیست خدایی جز آن خدای» درست نیست، چرا که در این ترجمه «لا» به معنای «لیس» گرفته شده است. «لیس» حرف انکار است در حالی که «لا» در عبارت تهلیل، معنای نفی و تنزیه میدهد. به گفتة ترمذی، مراد از تهلیل انکار خدایان دیگر نیست، بلکه نفی خداییِ خدایان دیگر و تنزیه خداوند متعال است ( رجوع کنید به حکیم ترمذی، ص 12). ظاهراً در زمان ترمذی ترجمة لاالهالاّ اللّه به «نیست خدایی جز آن خدای» یا عبارتی نظیر آن، که در آن «لا» به «نیست» ترجمه میشده، معمولبوده است.بحثی که ترمذی در رسالة خود در بارة لاالهالاّ اللّه مطرح کرده اگرچه عرفانی است، در مقام تفسیر و توضیح عبارت است و شاید بتوان گفت که تفاسیر لاالهالاّ اللّه در دورههای بعد عمیقتر شده است.در قرن پنجم، ابوالحسن بُستی، صوفی خراسانی، تفسیر جدیدی با توجه به اجزای عبارت لاالهالاّ اللّه مطرح کرد. او در رسالهای فارسی که در تفسیر لاالهالاّ اللّه نگاشته، بدایت طریقت را حاصل تابش لاالهالاّ اللّه دانسته است. بستی میان «کلمه» و «عین» لاالهالاّ اللّه فرق میگذارد و میگوید که در میان این کلمه و عین، 99 منزل اسماء اللّه است. سالک باید در «لا» فانی شود تا در بقای «الاّ » به درگاه بینیازی برسد (بستی، ص 73ـ74).احمد غزالی نیز رسالة التجرید فی کلمةالتوحید را در تفسیر لاالهالاّ اللّه نگاشته است. وی در این رسالة عربی توضیح میدهد که «لااله» در مقام نفی است و «الاّ اللّه» در مقام اثبات، اولی کفر و ظلمت است و آخری ایمان و نور. او کفر «لااله» را به ابلیس نسبت میدهد و ایمان «الاّ اللّه» را به آدم ابوالبشر. در واقع، با الاّ اللّه گفتن است که شخص از نسبت شیطانی میرهد و با آدمیت نسبت مییابد (رجوع کنید به نصراللّه پورجوادی، ص 191ـ193).چنانکه ملاحظه میشود برای بستی و غزالی، تهلیل از صرف تقریر به لسان گذشته و معنای عمیقتری یافته که بیانگر نحوة وصول به توحید است. بستی با تعبیر «عین لاالهالاّ اللّه» به این معنا اشاره میکند و احمد غزالی التجرید فی کلمةالتوحید را برای دلالت به آن برمیگزیند.رسالات مستقلی که از قرن ششم به بعد در بارة لاالهالاّ اللّه نگاشته شده اغلب کلامی است تا عرفانی. رسالهای در اینباره به فخرالدین رازی منسوب است که نسخهای خطی از آن در کتابخانة مرکزی دانشگاه اصفهان (ش 262 ، 17) نگهداری میشود (تیموری، ص 141). رسالهای نیز در اینباره به میرسید شریف جرجانی (متوفی 816) نسبت داده شده است ( رجوع کنید به فاضل، ص 1412). همچنین جلالالدین دوانی (متوفی 908) دو رساله در این باب نگاشته که یکی به عربی و دیگری به فارسی است ( رجوع کنید به رضا پورجوادی، ص 83ـ84). در رسالة فارسی، که مفصّلتر است، پس از توضیحات لغوی در بارة این کلمه، براهین توحید مطابق نظر متکلمان و فلاسفة مشاء و اشراق بیان شده است. دوانی در ادامه توضیح داده که لاالهالاّ اللّه تمام مراتب توحید (توحید افعالی، توحید صفات و توحید ذات) را در بر میگیرد. در الذریعة (آقابزرگ طهرانی، ج 4، ص 516) آمده که به نام غیاثالدین منصور دَشتَکی نیز رسالهای در این خصوص دیده شده است. عزیزاللّه حسینی اردبیلی، از علمای قرن دهم، نیز رسالهای به فارسی در تفسیر کلمةالتوحید (رسالة تهلیلیه) نگاشته است. وی در این رساله به اثر دوانی اشاره کرده و از بحثهایی که در میان علمای شیراز در بارة مطالب آن مطرح بوده تا اندازهای گزارش داده است. احمدبن محمدجندی (قرن دهم) نیز رسالهای در تفسیر لاالهالاّ اللّه با عنوان تهلیلیه دارد (ولائی، ج 11، ص 588).صوفیان خراسان در قرنهای پنجم و ششم در تفسیر عبارت لاالهالاّ اللّه تعبیرات شاعرانه به کار میبردند. یک رباعی به جای مانده از بُستی از نخستین نمونههای آن است. بستی در این رباعی مرتبة پس از «لا» و پیش از فنای مطلق را«نورِ سیَه» خوانده است (رجوع کنید به احمد غزالی، ص 20؛ عینالقضاة، ص 119). عینالقضاة (ص 118) میگوید که این نور سیاه، نور ابلیس است و شعرا گاهی آن را «زلف شاهد» تعبیر کردهاند. بر این اساس، مقصود از نور سیاه، مقام الاّ است که در آن سالک از مرتبة لا گذشته اما هنوز به تعبیر بستی به «درگاه بی نیازی» نرسیده است (رجوع کنید به بستی * ، ابوالحسن).سنایی غزنوی (ص 51ـ52) نیز مضامین شاعرانهای در تفسیر لاالهالاّ اللّه به کار برده است. او در یکی از اشعار خود، که در مقام اهل توحید سروده، شهادت گفتن حقیقی را آن میخواند که اظهار «لا» شخص را از هستی خود فارغ کند و آنگاه با اظهار «الاّ » نور الوهیت او را به «اللّه» واصل گرداند. «لا» را به نهنگی (در فارسی قدیم: تمساحرجوع کنید به دهخدا، ذیل «نهنگ») که دریای هستی را میآشامد و نیز به جارویی که خار و خاشاک راه توحید را میروبد و محو میکند، تشبیه میکند (نیزرجوع کنید به نجم رازی، 1352 ش ب ، ص 142).تعابیر شاعرانهای که سنایی در اشعار خود در بارة «لا» آورده، مورد توجه نویسندگان و شاعران پس از او قرار گرفته، چنانکه تعبیر «نهنگ لا» در اشعار اوحدالدین کرمانی و بهاءالدین عاملی به کار رفته (شفق، ص 27 و پانویس 5) و نجم رازی (1352 ش ب ، همانجا) نیز آن را به کار برده است. تعابیر دیگری چون «چاوش لا» (مرورودی، ص 61) و «مقراض لا» (روزبهان بَقْلی، ص 310؛ قس نجم رازی، 1352 ش الف ، ص 269: «مقراض لااله»)، «تیغ لا» (حسینیهروی، ص 159) و «تیغ لااله» (نجم رازی، 1352 ش ب ، همانجا) نیز به کار رفته است. در یکی از غزلیات منسوب به مولوی (با مطلعِ «داد جارویی به دستم آن نگار/ گفت کز دریا بر انگیزان غبار) فضای فرا واقعگرایانهای در شرح عبارت لاالهالاّ اللّه تصویر شده است (شفق، ص 27ـ 28). شاه نعمتاللّه ولی رسالهای با عنوان جاروبیه ، یا، تفسیر لاالهالاّ اللّه ، در توضیح این شعر نوشته است ( رجوع کنید به فرزام، ص 490ـ491).تکرار لاالهالاّ اللّه به عنوان ذکر، از دیرباز در میان صوفیه معمول بوده است. احمد غزالی دوام بر ذکر لاالهالاّ اللّه را در «عالم فنا» توصیه میکند ( رجوع کنید به نصراللّه پورجوادی، ص 214). نجمالدین کبری در فوائحالجمال و فواتحالجلال (ص 68)، هنگامی که ویژگیهای مکتب جنید را برمیشمرد، هشت شرط ذکر میکند که یکی از آنها دوام بر ذکر لاالهالاّ اللّه است. نجمالدین رازی در فصول راجع به ذکر در مرصادالعباد (ص 267ـ280)، ضمن نقل حدیثی از پیامبر اکرم که «لاالهالاّ اللّه» را برترین ذکر دانسته، شرایط ادای این ذکر را بتفصیل بر شمرده است. ابومحمد اسفراینی (متوفی 717) نیز در رسالة در روش سلوک و خلوت نشینی ، لاالهالاّ اللّه را برترین ذکر دانسته (ص 125) و گفته که حق تعالی علم اولین و آخرین را در ضمن آن نهاده است (ص 123). او همچنین در رسالة کوچکی، که حاوی پاسخ به چند پرسش است، هر کلمة عبارت«لاالهالاّ اللّه» را تفسیری ویژه کرده است ( رجوع کنید به ص 95ـ 98). از اشاراتی که نعمتاللّهولی (ص 226ـ227) دارد چنین به نظر میرسد که او نیز ذکر لاالهالاّ اللّه را به مریدان خود توصیه میکرده است. از نوشتههای جامی (ص 487) میتوان دریافت که در میان نقشبندیان نیز این ذکر متداول بوده است.جامی (ص 487ـ 488) در رسالهای که در مراقبه و آداب ذکر نگاشته، ذکر لاالهالاّ اللّه را یکی از طریقههای سه گانة نیل به «حضورِدائم» و در نتیجة آن رسیدن به «مشاهده» خوانده و نحوة ادای این ذکر را بدقت توضیح داده است.ذکر لاالهالاّ اللّه امروزه هم در میان سلسلهها یا طریقهها، از جمله نعمتاللهیه و نقشبندیه و قادریه، معمول است. در مجالس قادریان این ذکر به صورت آهنگین (معمولاً چهارضربی) ادا میشود و با دف همراهی میگردد (برای مثال در میان درویشان قادری در کردستانرجوع کنید به بلوکباشی، ص 14ـ17؛ نیزرجوع کنید به ذکر * ).منابع: آقابزرگ طهرانی؛ ابنعربی، الفتوحاتالمکیـّة ، بیروت: دارصادر، [ بیتا. ] ؛ عبدالرحمانبن محمد اسفراینی، کاشفالاسرار، بانضمام پاسخ به چند پرسش، [ و ] رساله در روش سلوک و خلوت نشینی ، چاپ هرمان لندلت، تهران 1358 ش؛ ابوالحسن بستی، « [ رساله در شرح لاالهالااللّه ] »، در نصراللّه پورجوادی، زندگی و آثار شیخابوالحسن بستی ، تهران 1364 ش؛ علی بلوکباشی، «مفاهیم و نمادگارها در طریقت قادری»، مردمشناسی و فرهنگ عامة ایران ، ش 3 (زمستان 1356)؛ رضا پورجوادی، «کتابشناسی آثار جلالالدین دوانی»، معارف ، دورة 15، ش 1 و 2 (فروردین ـ آبان 1377)؛ نصراللّه پورجوادی، سلطان طریقت: سوانح زندگی و شرح آثار خواجه احمد غزالی ، تهران 1358 ش؛ مرتضی تیموری، «فهرست نسخههای خطی کتابخانة مرحوم محمدباقر الفت اصفهانی»، نامة بهارستان ، سال 1، ش 2، دفتر 2 (پاییز و زمستان 1379)؛ عبدالرحمانبن احمد جامی، بهارستان و رسائل جامی ، چاپ اعلاخان افصحزاد، محمدجان عمراف، و ابوبکر ظهورالدین، رسالة 10: رسالة سر رشته ( = رساله در مراقبه و آداب ذکر )، تهران 1379 ش؛ امیرحسینبن امیر عالم حسینی هروی، کتاب کنزالرموز ، چاپ جلیل مسگرنژاد، در معارف ، دورة 5، ش 1 (فروردین ـ تیر 1367)؛ محمدبن علی حکیم ترمذی، رساله لاالهالااللّه ، درPaul Nwyia, Al-H ¤ak ¦m al-Tirmid ¢ ¦et le La ¦ila ¦ha illa Alla ¦hu , Beirut 1976;دهخدا؛ روزبهان بقلی، شرح شطحیات ، چاپ هانری کوربن، تهران 1360 ش؛ مجدودبن آدمسنایی، دیوان ، چاپ مدرس رضوی، تهران ?[ 1354 ش ] ؛ اسماعیل شفق، « ' جاروی لا ، : سخنی در بارة یک اصطلاح عرفانی»، نشردانش ، سال 18، ش 4 (زمستان 1380)؛ عبداللّهبن محمد عینالقضاة، تمهیدات ، چاپ عفیف عسیران، تهران ?[ 1341 ش ] ؛ احمدبن محمد غزالی، سوانح ، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران 1359 ش؛ محمدبن محمد غزالی، احیاء علومالدین ، قاهره ?[ 1377/1957 ] ؛ محمود فاضل، « [ در بارة ] اسکندریه یا رساله در اصول دین ، برابر اعتقاد جمهور متشرعه و تأویل آن بر مشرب صوفیه و حکما تألیف علامه میرسید شریف گرگانی»، در محقق نامه: مقالات تقدیم شده به استاد دکتر مهدی محقق ، به اهتمام بهاءالدین خرمشاهی و جویا جهانبخش، ج 2، تهران: سینانگار، 1380 ش؛ حمید فرزام، تحقیق در احوال و نقد آثار و افکار شاه نعمتاللّه ولی ، تهران 1374 ش؛ مبارکشاهبن حسین مرورودی، رحیقالتحقیق ، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران 1381 ش؛ احمدبن عمر نجمالدین کبری، فوائحالجمال و فواتحالجلال ، ترجمة محمدباقر ساعدی خراسانی، چاپ حسین حیدرخانی مشتاقعلی، تهران 1368 ش؛ عبداللّهبن محمد نجمرازی، مرصاد العباد ، چاپ محمد امین ریاحی، تهران 1352 ش الف ؛ همو، مرموزات اسدی در مزمورات داودی ، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران 1352 ش ب ؛ نعمتاللّه ولی، رسالههای حضرت سید نورالدین شاه نعمتاللّه ولی قدّس سرّه ، ج 1، چاپ جواد نوربخش، رسالة 22: خلوت ، تهران 1355 ش؛ مهدی ولائی، فهرست کتب خطی کتابخانة آستان قدس رضوی ، ج 11، مشهد 1364 ش.