تهرانی،شیخمحمدهادی ، فقیهواصولی قرنسیزدهم. او در بیستم رمضان 1253 در خانوادهای روحانی در تهران به دنیا آمد. پدرش، محمدامین، مشهور به «واعظ» بود (صفری فروشانی، ص139). او در تألیفات خود، از جمله در مَحجّة العلماء ، چندینبار مجلسیاول(ملامحمدتقی) را جدّ خود، مجلسیدوم(ملامحمدباقر) را دایی و وحیدبهبهانی را عمویخود معرفی کردهاست (دوانی، ص281). برخی، برای توجیه چگونگی این انتسابها سخنانی گفتهاند (تهرانی، 1328 ش، مقدمة مصطفوی، ص د ـ و؛ دوانی، ص 281ـ284). شیخهادی پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی در تهران، به حوزة علمیة اصفهان ــ که در آن زمان بزرگترین حوزة علمیه در ایران بود ــ رفت و نزد سیدمحمدباقر خوانساری صاحب روضات الجنات و سیدمحمدهاشم خوانساری صاحب مبانی الاصول ، سیدحسنمدرس، ملاعلینوری و سیدمحمد شهشهانی به فراگیری علوم منقول و معقول پرداخت، سپس به تهران بازگشت و پس از مدتی راهی عراق شد و در دهة سوم عمر خود در نجف محضر شیخ مرتضی انصاری (متوفی 1281) را درک کرد و پس از وفات وی به کربلا رفت و از درس شیخعبدالحسین طهرانی معروف به شیخالعراقین که گفته میشود دایی او بوده است، استفاده کرد. وی پس از وفات شیخالعراقین در 1286، به نجف بازگشت و مدتی نزد میرزامحمدحسن شیرازی (میرزای شیرازی صاحب حکم معروفِ تحریم تنباکو) درس خواند، سپس خود حوزة درس مستقلی تشکیل داد.شیوایی بیان، عمق تحقیق، تیزبینی و خوشسبکی او شاگردان فراوانی به حوزهاش جذب کرد (حرزالدین، ج3، ص225ـ226؛ موسوی اصفهانی، ج 1، ص 166؛ تهرانی، 1328 ش، همان مقدمه، ص و ـ ز، ی ـ بج؛ دوانی، ص93). برخی از شاگردان وی عبارت بودهاند از: شیخ شریف (شریف جواهری؛ متوفی1314)، نوادة صاحب جواهر ؛ آقامیرزاصادقآقا مجتهد تبریزی * (متوفی 1351)، از مراجع تقلید تبریز و مروج افکار و آثار استادش؛ شیخعبدالکریم حائرییزدی، مؤسس حوزة علمیة قم؛ آقاشیخعلیاصغر خطایی؛ آقاشیخفیاضالدین سرخهای زنجانی (فیاض زنجانی)، صاحب ذخائر الامامة فی الخمس ؛ شیخمحسن کوهکَمَری گَرگَری؛ میرسیدعلی نجفآبادی؛ آقامیرزا یوسفآقا مجتهد (متوفی 1337)؛ شیخ علیبن شیخ محمدرضا (کاشفالغطاء؛ متوفی 1350)، از نوادگان شیخجعفر کاشفالغطاء (صفری فروشانی، ص 145ـ 146).استقلال رأی و بیم نداشتن از کثرت و عظمت مخالفان یکی از مهمترین ویژگیهای علمی شیخهادی بود؛ برای نمونه او در محجةالعلماء ، آرای استادش شیخمرتضی انصاری را با صراحت و گاه تعبیرات تند (مثلاً زَعَمَ، توهَّمَ) نقد کرد که در محیط علمی آن روز نجف تنشهایی به وجود آورد (امین، ج10، ص233؛ صفری فروشانی، ص 140).از مهمترین حوادث زندگی شیخهادی، ماجرای تکفیر اوست، ازینرو گاهی از او با عنوان شیخهادی «مکفَّر» یاد کردهاند؛ زمینة اصلی این تکفیر، سخنان تند و گاه جسارتآمیز وی در نقد آرای عالمان امامیه و برخی آرای شاذ بوده است (برای نمونهرجوع کنید به تهرانی، 1321، ص 17، 136ـ137، 167، 176، 193، 215؛ دوانی، ص 285). در عین حال، ماجرای مذکور به صورت رسمی صورت نگرفت. به گزارش موسوی اصفهانی (ج 1، ص 167ـ 168) در مجلس ترحیم یکی از علمای نجف، یکی از اطرافیان میرزاحبیباللّه رشتی (متوفی 1312)، فقیه و شارح بزرگ آرای شیخانصاری، در حضور او، تعبیری به کاربرد که به منزلة تکفیر شیخهادی بود. میرزاحبیباللّه سکوت کرد و اینطور تلقی شد که وی این مواجهه را قبول دارد. در همان حال شیخمحمدحسین کاظمی (متوفی1308)، مؤلف هدایة الانام و از همشاگردیهای شیخهادی، این تکفیر را نفی کرد که مانع خدشهدار شدن شخصیت شیخهادی شد (نیزرجوع کنید به امین، همانجا؛ برای اطلاع بیشتررجوع کنید به صفری فروشانی، ص 140ـ144). با اینهمه، تبلیغات شدید مخالفان شیخ هادی، مؤثر افتاد، بهگونهای که فقط چند تن از فقها، همچون شیخمحمدحسین کاظمی و ملامحمد ایروانی (فاضل ایروانی؛ متوفی 1306)، از وی دفاع کردند، حتی فقیه بزرگی همچون میرزای شیرازی که در آن زمان زعامت و مرجعیت عامة شیعیان را برعهده داشت و در سامرا به سر میبرد، چارهای جز سکوت ندید. شاگردان شیخ نیز از دور او پراکنده شدند و فقط حدود پانزده تن مخفیانه در درس او حاضر میشدند. در هجوم دوباره به شیخهادی، فقط تعداد اندکی از فقها، همچون شیخ آقارضا همدانی (متوفی 1322) و شیخمحمد طه نجف (متوفی 1323)، مشارکت نداشتند (امین، همانجا)، اما فوت پدر شیخهادی و شرکت تعدادی از بزرگان نجف در مراسم نماز وی، به بازسازی وجهة شیخ در میان مردم کمک فراوان کرد (حرزالدین، ج 3، ص 226).شیخهادی گاهی در فقه، اصول فقه و فلسفه آرایی خلاف آرای مشهور ابراز میکرد که بعضی از آنها از آرای منحصر به فرد اوست. او همانند اخباریها و بر خلاف اصولیها، روایات کتب اربعة شیعه را معلومالصدور و حجیت آنها را قطعی میداند. از نظر وی اجماع حجت به شمار نمیآید، و به طور کلی اتفاق آرا کاشف از رأی امام نیست؛ باب علم علاوه بر باب علمی (ظنون خاصی که علم به حجیت آنها داریم، مانند خبر واحد)، در هر زمان مفتوح است (تهرانی، 1328 ش، همان مقدمه، ص کد). شیخهادی در دو رسالة خود الحق الیقین و تحقیق الماهیة و الوجود وجود ذهنی را انکار میکند و در مسئلة اصالت وجود یا ماهیت، بر خلاف مشائیان و اشراقیان، قائل به اصالت و اتحاد هر دوست (صفری فروشانی، ص147؛ تارا، ص 2ـ40).شیخهادی در دهم شوال 1321 در 68 سالگی درگذشت و در حجرة جنوبغربی صحن مقدس حضرت علی علیهالسلام، در کنار قبر سیدجواد عاملی (متوفی 1226) صاحب مفتاح الکرامة ، دفن شد (امین، همانجا؛ حرزالدین، ج3، ص228). شیخ تنها دختری به نام فاطمه داشت که جوانی درگذشت (تهرانی، 1328ش، همان مقدمه، ص ح؛ دوانی، ص285).شیخهادی در فقه، اصول، تفسیر، کلام و فلسفه تألیفاتی داشته است. تعداد آثار او را 56 عنوان و گاه بیشتر ذکر کردهاند، زیرا در بعضی موارد از یک اثر با چند عنوان یاد شده است. بسیاری از آثار شیخهادی به همت شاگردان وی چاپ شده است. برخی از مشهورترین آثار وی اینهاست: تفسیر آیةالنور که در 1299 در تهران چاپ شده و در 1371/ 1328 ش نیز با عنوان اشعة نور در تهران ترجمه و چاپ شده است؛ ذخائر النبوة فی احکام الخیار ؛ رسالة فیالمواسعة والمضایقة ؛ الرضوان فی الصلح ؛ کتاب البیع ؛ وسیلة النجاة که رسالة فارسی عملیة اوست و در 1301 چاپ شده است؛ کتاب الاجتهاد و التقلید ؛ رسالة الحق و الحکم که اولین رسالة مستقل در بیان تفاوت بین حق و حکم است و در 1321 تألیف و در 1330 چاپ شده است و رسالاتی در موضوعات متفاوت فقهی و اصولی و جز اینها (امین، همانجا؛ تهرانی، همان مقدمه، ص ید ـ کج؛ صفری فروشانی، ص 146ـ151، 158؛ نیزرجوع کنید به موسوی اصفهانی، ج 1، ص 167؛ منزوی، ج 3، ص 2602ـ2603).شیخهادی بعضی مطالب علمی را به نظم در میآورده است؛ از جملة آثار منظوم اوست: منظومة فیالغناء (مختاری و صادقی، ج 2، ص 1055ـ1062)؛ اُرجوزة فیالصلح ؛ ارجوزة فیالنحو (منظومة الفیه)؛ منظومة فیالکلام (امین، همانجا؛ تهرانی، 1328 ش، همان مقدمه، ص یح، کج).منابع: امین؛ جواد تارا، تحقیقات و اشارات ، قم 1385؛ محمدهادی تهرانی، اشعة نور: ترجمه و تفسر آیة نور ، ترجمة حسنبن محمدرحیم مصطفوی تبریزی، تهران 1328 ش؛ همو، محجة العلماء ، چاپ سنگی تهران 1321؛ محمدبن علی حرزالدین، معارف الرّجال فی تراجم العلماء و الادباء ، قم 1405؛ علی دوانی، شرححال و آثار و افکار آیتاللّه بهبهانی ، تهران ?[ 1396 ] ؛ نعمتاللّه صفری فروشانی، « رسالة حق و حکم و شرح حال شیخ محمدهادی تهرانی»، نامة مفید ، سال 1، ش 4 (زمستان 1374)؛ رضا مختاری و محسن صادقی، غنا، موسیقی ، قم 1376ـ1377 ش؛ علینقی منزوی، فهرس اعلام الذریعة الی تصانیف الشیعة ، تهران 1377 ش؛ محمدمهدی موسوی اصفهانی، احسن الودیعة، او، تتمیم روضات الجنات ، بغداد ?[ 1348 ] .