تهران ، استان، شهرستان و شهری در شمال ایران. این مقاله به لهجه و حوزة فلسفی و عرفانی در تهران نیز میپردازد.1) استان، به مرکزیت شهر تهران، به وسعت حدود نوزده هزار کیلومتر مربع در شمال ایران و در جنوب رشته کوههای البرز مرکزی واقع است. از شمال به استان مازندران، از مشرق به استان سمنان، از جنوب به استانهای قم و مرکزی و از مغرب به استان قزوین محدود میشود و مشتمل است بر شهرستانهای تهران، اسلامشهر، پاکدشت، دماوند، ری، ساوجبلاغ، شمیرانات، شهریار، نظرآباد، ورامین، کرج، فیروزکوه و رباطکریم. همچنین دارای 42 شهر، 34 بخش و 77 دهستان است. از شهرهای مهم آن تهران، کرج، فیروزکوه، دماوند، اسلامشهر، ورامین، ری، تجریش، شهریار، هشتگرد و بومهن است.ناهمواریهای استان تهران از شمال به جنوب به این بخشها تقسیم میشود:الف) بلندیهای البرز. رشته کوههای البرز مرکزی با جهت عمومی غربی ـ شرقی در شمال استان گسترده شده است. مهمترین ارتفاعات آن عبارتاند از: پالون گردن (مرتفعترین قله: 375 ، 4 متر)، خَرْسَرَک (مرتفعترین قله:220 ، 4 متر)، آبَند (مرتفعترین قله: 187 ، 4 متر)، کَهارِ بزرگ (مرتفعترین قله: 108 ، 4 متر)، قره داغ (مرتفعترین قله: 076 ، 4 متر، دارای برف دائمی)، طالقان (مرتفعترین قله: 056 ، 4 متر)، میانرود (مرتفعترین قله: 650 ، 3 متر، دارای مسیر اسکی و سرچشمة چشمه اعلی/ چشمه علی)، زرین کوه (مرتفعترین قله: 510 ، 3 متر، دریاچههای هَویِر و تار در جنوب این کوه قرار دارند) و کَنْدَوان (مرتفعترینقله: 350 ، 3متر؛ جعفری، ج1، جاهای متعدد).ب) چینهای کناری البرز، متشکل از سنگهای آتشفشانی سازند آبرفتی کرج که به آرامی چینخورده، و ارتفاعات توچال (مرتفعترین قله: 933 ، 3 متر) است. راندگی مُشا در شمال، چینهای کناری البرز را از بلندیهای البرز جدا کرده و بر اثر راندگی شمال تهران بر روی قسمت کوهپایهای، دشت تهران جابجا شده است. در بخش شرقی نیز راندگی شمال تهران پس از گذشتن از درة شِمْشَک به گُسل مُشا نزدیک شده است ( پژوهش و بررسی لرزه زمینساخت ایرانزمین ، بخش 5، ص 27ـ 28).ج) گسترة کوهپایة تهران (از شمال به جنوب)، که مشتمل است بر تپهماهورها یا بلندیهای سعادتآباد، شمیران، دزاشیب؛ فرونشست شرقی و غربی اوین، تجریش، نیاوران؛ بلندیهای ارمنیه (تپههای محمودیه، الهیه، قیطریه، فرمانیه)، شیان، کوثر؛ فرونشست داودیه؛ و بلندیهای طَرَشْت و عباسآباد.د) فرونشست جنوب استان، شامل چهار بخش است: دشت تهران، فرونشست ری، فرونشست جنوب ری، فرونشست کهریزک (همان، بخش 5، ص 27ـ31). در این محدوده، ناهمواری خاصی وجود ندارد (محمودی، ص 37).سازند آبرفتی تهران در نزدیکی کوهپایه به شکل مخروطافکنه است و به سمت جنوب تبدیل به لایههای سیلیتی کمشیب میشود. حداکثر سن سازند آبرفتی تهران را حدود دههزار سال تخمین زدهاند ( پژوهش و بررسی لرزه زمینساخت ایرانزمین ، بخش 5، ص 42ـ43).به طور کلی رسوبات آبرفتی تهران همگن است و به سبب وجود سیمانِ سست میان قلوهسنگها، نفوذپذیر و دارای مقاومت مکانیکی نسبتاً بزرگی است. در نتیجه، رسوبات آبرفتی تهران بهترین انبار آب را بویژه در مخروطافکنههای گسترة این استان تشکیل میدهند. مخروطافکنهها به سبب داشتن دانهبندی درشت بهترین جا برای تغذیة سفرههای آبدارند. چون در مخروطافکنهها جریانهای دائمی آب یا سیلاب وجود دارد، سفرههای آبی مناسبی در آنها به وجود آمده است و با وجود ژرفای سفرههای آبی، این منطقه بهترین جا برای استخراج و استفاده از آبهای زیرزمینی است (همان، بخش 5، ص 47). کلیة قناتها و چاههای عمیق در همین نهشتههای آبرفتی کواترنر حفر شده است (نیزرجوع کنید به ادامة مقاله).در جنوب استان تهران و شمال شهر ری شکستگیهای (گسلهای) مهمی در آبرفتهای دشت ایجاد و سبب فرونشستن زمین به صورت پلههای متوالی شده است. مهمترین این گسلها از شمال به جنوب عبارتاند از: گسل شمال شهر ری، گسل جنوب شهر ری و گسل کهریزک که از مشرق به گسلهای پیشوا و گرمسار متصل میشود (محمودی، ص 37).از 1225 ش (1263) تا 1362 ش، به طور متوسط تقریباً هر سال یک زلزله با شدتهای متفاوت در استان تهران حادث شده است (رجوع کنید به پژوهش و بررسی لرزه زمینساخت ایرانزمین ، بخش 5، ص 233ـ263).بر اساس آمار ایستگاههای هواشناسی سعدآباد (در شمیرانات)، مهرآباد (در شهرستان تهران)، کرج، ساوه و ورامین (در پیرامون شهرستان تهران) در دورهای بیست ساله (1353ـ1373 ش)، میتوان سه نوع آب و هوا را در استان تهران تشخیص داد: ناحیة شمالی، با میانگین دمای ْ9ر12 و متوسط بارش سالانه 2ر343 میلیمتر، از معتدلترین بخشهای استان تهران محسوب میگردد و دارای آب و هوای معتدل کوهستانی است. این ناحیه به علت مجاورت با کوهستان البرز جمعیت ساکن بیشتری دارد (توکلینیا، ص 220). ناحیة مرکزی، با میانگین دمای ْ6ر16 و بارش متوسط سالانه 214 میلیمتر، دارای اقلیم گرم و خشک است. اختلاف دمای آن بین ماههای سرد و گرم سال در مقایسه با ناحیة شمالی بیشتر است. ناحیة جنوبی، با اقلیم خشک بیابانی و اختلاف دمای زیاد در تابستان و زمستان، شرایط سختی برای سکونت و فعالیت دارد. میانگین دمای روزانه در این ناحیه ْ1ر20 و متوسط بارش سالانة آن دویست میلیمتر است. آب و هوای این ناحیه نیمه بیابانی است (همانجا). مقایسة اقلیمیِ پنج ایستگاه هواشناسی مذکور، ماههای خشک بیشتری را در دو ایستگاه مهرآباد و ساوه نشان میدهد. ایستگاههای کرج و سعدآباد از اعتدال بیشتری بر خوردارند (همان، ص 221).بادهای کویری در تابستان از جنوبشرقی، از ناحیة مَسیله، به سوی تهران میوزند و هوا را خشک و غبارآلود میکنند. باد جنوبغربی (معروف به باد شهریار) و بادهای جنوبی نیز در مواقع گوناگون سال، بویژه تابستان، تهران را تحت تأثیر قرار میدهند. در بهار و پاییز و زمستان، باد غربی و در تابستان، باد جنوبشرقی باد غالب منطقه است. باد غربی در اعتدال هوای تهران تأثیر میگذارد و از نقش منفی بیابان میکاهد ولی بادهای بیابانی جنوب و جنوبشرقی هوا را غبارآلود میسازند (همانجا).رودهای دائمی و فصلی، سیلابها و آبهای زیرزمینی منابع آب استان تهراناند.از استان تهران چندین رود دائمی و فصلی میگذرد که از مهمترین آنهاست: رود دائمی کرج، که در مغرب استان با جهت عمومی جنوبشرقی به طول 245 کیلومتر جریان دارد. با احداث سد امیرکبیر قسمتی از آب آشامیدنی شهر تهران از آن تأمین میشود (جعفری، ج 2، ص 388؛ فرهنگی، ص 100؛ نیزرجوع کنید به کرج * ). جاجرود * از رودهای دائمی است که با جهت عمومی جنوبی، به طول حدود 140 کیلومتر در مشرق استان جریان دارد. با احداث سد بتونی لتیان بر روی این رود، بیشتر آب آن آب آشامیدنی مردم تهران را تأمین میکند (جعفری، ج 2، ص 163؛ فرهنگی، ص 128). طالقانرود نیز از رودهای دائمی است که با جهت عمومی شمالغربی و به طول پانزده کیلومتر در شمال غربی استان جریان دارد و از مهمترین ریزابههای سفیدرود به شمار میآید (رجوع کنید به جعفری، ج 2، ص 290؛ نیز رجوع کنید به شاهرود * ، رود).رود دائمی دماوند، با جهت عمومی جنوبغربی و سپس غربی، به طول حدود سی کیلومتر از تلاقی رودهای تار و رودبار در شهر دماوند تشکیل میشود (همان، ج 2، ص 230؛ نیز رجوع کنید به دماوند * ). رود شور فشاپویه، از رودهای دائمی است که با جهت عمومی جنوب شرقی، به طول 420 کیلومتر از دامنة غربی کوه قرهداغ در دهستان سَجاسرود (استان زنجان) سرچشمه میگیرد. این رود پس از طی مسافتی طولانی، وارد بخش فشاپویه میشود و پس از مخلوط شدن با رودخانة سرود، قسمتهای جنوب تهران را مشروب میکند و نهایتاً به دریاچة نمک میریزد (همان، ج 2، ص 307). رود فصلی گُلو، از مازادآب شاخههای فرعی جاجرود و نهرهای دشت ورامین در حدود هفده کیلومتری جنوب شهر پیشوا * در دشت ورامین، با جهت عمومی جنوب شرقی، به طول 190 کیلومتر، پس از عبور از شهرستان گرمسار به دشت کویر وارد میشود (همان، ج 2، ص 430).علاوه بر این رودها، در استان تهران رودهای دیگری همچون سپاهرود، جارجارو، هزاربند، آب سَنْگان، کورَک، دوآب، و سیاهرود جریان دارند (همان، ج 2، جاهای متعدد). سیلابها به طور طبیعی در ماههای سرد، مازاد آبها را از دشت خارج و به سمت حوضة انتهایی هدایت میکنند. از مهمترین سیلابهای تهران سیلاب گلابدره در چهارم مرداد 1366، بود (محمودی، ص 41، 43).قرنهاست که قسمتی از ذخایر مهم آبهای زیرزمینی استان تهران با قناتهای بسیار استخراج میشود. اکنون، بخش مهمی از آب مصرفی مردم تهران به وسیلة چاههای عمیق از دل همین نهشتهها بیرون کشیده میشود و قناتها غالباً جای خود را به این چاههای روزافزون دادهاند. مسعود کیهان (ج 2، ص 321ـ 323) تعداد و نام و مشخصات قناتهای تهران (در 1309) را در «احصائیه قنوات شهر» آورده است که وابستگی تهران آنزمان را به آبهای زیرزمینی نشان میدهد (نیزرجوع کنید به بخش 3:شهر تهران). این وابستگی تا اتمام ساخت سد امیرکبیر بر روی رودخانة کرج (1342 ش) بشدت ادامه داشت و اکنون نیز آب قناتهای موجود به مصرف آبیاری باغها میرسد (فرهنگی، ص 100).امروزه، در محدودة تهران و حومه، حدود پانصد رشته قنات وجود دارد (زمانی درمزاری، ص 12). به دنبال بهرهگیری از نظام آبرسانی جدید، استفاده از قناتها کاهش یافت و به علت مصرف آب سدها و افزوده شدن فاضلابهای شهری و دیگر نخالههای آبی به سفرههای آبی زیرزمینی، سطح آبهای زیرزمینی در مناطقی از استان به حدی بالا آمده که مادرچاه قناتی با عمق نود متری، اکنون به عمقی کمتر از چهل متر رسیده است(همان، ص 13).در استان تهران، پوشش گیاهی محدود و از نوع بوتهزار و مرتع، و به ندرت جنگل است. نوع و درجة پوشش گیاهان مرتعی از شمال به جنوب استان تُنُکتر میشود. مراتع غنی رشته کوههای شمال استان و کوهپایههای آنها بسیار است و در گذشته چراگاههای هر آبادی، نام و نشان و تقسیمات خاص خود را داشتند. اکنون با تبدیل زندگی کشاورزی و دامداری آبادیهای شمیرانات به زندگی غیر کشاورزی، دیگر چندان از مراتع استفاده نمیشود و به همین سبب در بهاران رشته کوههای شمال استان سبزند. افزون بر این، در این رشته کوهها گیاهان دارویی و صحرایی فراوان میروید. بخش عمدهای از پوشش گیاهی استان تهران، درختان و درختچههایی مانند زرشک، آتلانقوش (بنه)، اُرْس (سرو کوهی)، سماق، بادام کوهی، گیلاس وحشی، گلابی، انجیر، گردو، اوجا، انار و گیاهان دارویی مانند گل گاوزبان، گلبنفشه، گل خطمی، درمنه، خاکشیر، کاسنی، آویشن، مورْد، شیرین بیان، گون، کنگر، شِنگ، باریجه، قُدّومه، بومادران، بیدمشک و روناس است ( فرهنگ جغرافیائی آبادیها ، ج 38، ص 72، 146، 206، 223).حیات جانوری استان تهران نیز مانند پوشش گیاهی آن تابع شرایط اقلیمی و میزان ارتفاع نواحی آن است. استان از زیا دارای قوچ، میش، کَل، بز، آهو، گراز، گرگ، کفتار، شغال، روباه، خرگوش، شوکا، پلنگ، خرس، گربه وحشی، تَشی (نوعی جوجهتیغی)، کبک، کبکدَری، تیهو و قرقاول است (همانجاها).اقتصاد. استان تهران یکی از قطبهای اقتصاد کشور است. تجمع کانونهای عمدة اقتصادی در این استان و و موقعیت سیاسی ـ اداری و مرکزیت آن باعث شده است که بخش عمدة امکانات صنعتی و خدماتی در آن متمرکز شود. بخش کشاورزی نیز جایگاه ویژهای در بافت اقتصادی آن دارد ولی در مقایسه با بخشهای دیگر، به علت محدودیتهای محیطی و تبدیل زمینهای کشاورزی به مناطق مسکونی و تولیدی ـ صنعتی سهم کمتری را به خود اختصاص داده است.بر اساس آمار 1375 ش، از میان شاغلان ده سال به بالای استان تهران، حدود 60% در بخش خدمات، حدود 34% در بخش صنعت و حدود 3% در بخش کشاورزی و 3% در بخشهای دیگر مشغول بهکارند (مرکز آمار ایران، 1381 ش، ص 44؛ سازمان مدیریت و برنامهریزی استان تهران، ص 94ـ 95). توسعة صنایع استان تهران عمدتاً در امتداد راههای ورودی به شهر تهران بویژه در مسیرهای تهران ـ کرج، تهران ـ دماوند، تهران ـ ساوه و تهران ـ قم صورت گرفته است (برادران،ج 1، ص [ 20 ] ).تا پایان 1378 ش، 171 ، 15 واحد صنعتی (حدود13 واحدهای فعال کشور) در این استان فعالیت میکردند. به منظور انتقال صنایع مزاحم و آلاینده و ایجاد امکانات زیربنایی جهت احداث واحدهای صنعتی جدید، شش شهرک صنعتی در استان ایجاد گردید: شهرکهای صنعتی عباسآباد و علیآباد مجموعاً با 224 واحد تولیدی در شهرستان پاکدشت، شهرکهای صنعتی چرمشهر و سالاریه و شمسآباد مجموعاً با 306 واحد تولیدی در شهرستان ری، و شهرک صنعتی اشتهارد با 147 واحد تولیدی در شهرستان کرج (همان، ج 1، ص [ 25 ] ، مقدمة شکری، ص [ 7 ] ، [ 12 ] ).عمدهترین گروههای صنعتی استان تهران عبارتاند از: صنایع فلزی، صنایع کانی غیرفلزی، صنایع برق و الکترونیک، صنایع شیمیایی و دارویی، صنایع سلولزی، صنایع نساجی و چرم، صنایع غذایی و قند و صنایع متفرقه (برادران، ج 1، ص 58 ـ59، 61، 193، 245، 343، و جاهای دیگر؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیها ، ج 38، ص 73ـ74، 90، 92، 167ـ 168، 359ـ360 و جاهای دیگر).از 167 معدن در حال بهرهبرداری استان تهران (در 1379 ش)، معادن زغالسنگ، کانیهای فلزی، شن و ماسه، مواد معدنی شیمیایی و نمک شایان ذکرند (رجوع کنید به مرکز آمار ایران، 1381 ش، ص 56 ـ57).از میان فعالیتهای خدماتی استان، عمدهفروشی و خردهفروشی و تعمیر وسایل حملونقل بیشترین سهم را دارد (سازمان مدیریت و برنامهریزی استان تهران، ص 94). بهطور کلی در سه دوره سرشماری از 1355 تا 1375 ش، استان تهران از نظر اقتصادی در دو بخش خدمات و صنعت فعالتر بوده است (توکلینیا، ص 347).بر اساس شرایط توپوگرافی و اقلیمی، استان تهران را میتوان به دو منطقة کشاورزی تقسیمبندی کرد: ناحیة کوهستانی معتدل، که مهمترین محصولات کشاورزی آن سیب، گوجه سبز، گیلاس، زردالو، هلو، توت و خرمالوست؛ و دشتها و کوهپایههای جنوبی البرز، که مهمترین محصولات آن انگور، گندم، لوبیا، جو، ذرت علوفهای، گوجهفرنگی، خیار و انواع سبزی، سیبزمینی، چغندرقند و پنبه است ( فرهنگ جغرافیائی آبادیها ، ج 38، ص 167، 206، 223؛ سازمان مدیریت و برنامهریزی استان تهران، ص 198ـ199).بر اساس آمار سال زراعی 1379ـ1380 ش، سطح زیر کشت استان تهران حدود دویست هزار هکتار بوده که حدود 68% آن به محصولات آبی و 32% باقیماندة آن به باغهای میوه اختصاص داشته است (سازمان مدیریت و برنامهریزی استان تهران، ص 190ـ192). بر اساس آمار 1380 ش، استان تهران دارای 820 ، 33 هکتار جنگل، حدود 000 ، 300 ، 1 هکتار مرتع و 000 ، 180 هکتار منطقة خشک است (همان، ص 233).درهها و دامنههای البرز مراتع غنی و سرسبزی دارد که برای تغذیة دامها بسیار مناسب است. در این استان، دامداری هم در دشتها و هم در نواحی کوهستانی و کوهپایهای رواج دارد ( فرهنگ جغرافیائی آبادیها ، ج 38، ص 72). بر اساس آمار 1380 ش، استان دو کارگاه پرورش ماهی در شهرستانهای ری و کرج دارد (سازمان مدیریت و برنامهریزی استان تهران، ص 243). استان تهران محل ییلاق و قشلاق کوچگرهایی چون سنگسری، شاهسون بغدادی و هَداوَند، بوربور، الیکایی، بولانی، پازوکی، عرب صحنایی، کلهوند، کلهر و کردبچه و منصوری است (مرکز آمار ایران، 1378 ش، ص 18، 21، 23، 29، 45، 49ـ50، 54).راههای ارتباطی. بر اساس آمار 1380 ش، کل راههای حوزة استحفاظی استان تهران حدود 938 ، 1 کیلومتر است و حدود 189 کیلومتر از آزادراههای کشور در دو محور تهران ـ قم و تهران ـ قزوین، در این استان، امتداد دارد. طول راه اصلی استان نزدیک به 033 ، 1 کیلومتر است که عمدتاً در این مسیرها قرار دارد: تهران ـ قزوین، تهران ـ قم، تهران ـ ساوه، تهران ـ آمل، تهران ـ چالوس، و تهران ـ گرمسار. راههای فرعی استان نیز حدود 360 کیلومتر طول دارند (رجوع کنید به سازمان مدیریت و برنامهریزی استان تهران، ص 425). راهآهن تهران که در سه محور شرقی، جنوبی و غربی امتداد یافته، استان تهران را به سایر استانها و به ترکیه و سوریه و ترکمنستان مرتبط میسازد.استان تهران چهار فرودگاه دارد (رجوع کنید به بخش سوم مقاله).این استان دارای یازده مرکز گمرک است که جملگی در واردات و نُه مرکز از آنها در صادرات کالا فعالاند (رجوع کنید به سازمان مدیریت و برنامهریزی استان تهران، ص 400ـ403).استان تهران در تقسیمات کشوری. اولین قانون تقسیمات کشوری تحت عنوان «قانون تشکیل ایالات و ولایات و دستورالعمل حکام» در 14 ذیقعدة 1325 به تصویب رسید که بر اساس آن، کشور به چهار ایالت آذربایجان، کرمان و بلوچستان، فارس، و خراسان تقسیم شد (ایران. قوانین و احکام، 1318 ش، ص 99)، ولی در منابع سالهای نخست دوران پهلوی اول، از ایالت تهران نام برده شده است (برای نمونهرجوع کنید به سالنامه پارس ، ص 48، نقشه).در 1310 ش، تهران یکی از 27 ایالت ایران و مشتمل بر این دوازده ولایت بود: تهران و حومه، فیروزکوه، دماوند، لواسان و رودبار و لورا و شهرستانک، طالقان، خوار، ورامین، غار و پشاپویه، شمیران، کن و سولقان و ارانگه، ساوجبلاغ، و شهریار (کیهان، ج 2، ص 136ـ137، 312). سپس در تقسیمات کشوری 1316 ش، مجموعه ایالت تهران در استان شمال قرار گرفت و در تصویبنامة نهایی دی 1316، جزو استان دوم شد (ایران. قانون تقسیمات کشوری آبان 1316، چاپ اول، ص 1ـ2، ضمیمه، ص 1). طبق تصویبنامة شمارة 539 ، 14 مورخ 22 مهر 1326، استان تهران تشکیل شد و شهرستانهای قزوین و ساوه از استان یکم و شهرستان قم از استان دوم متنزع و به ضمیمة دو شهرستان محلات و دماوند تابع استان تهران شدند (همان، چاپ دوم، ضمیمه، ص 8 ـ9). در این سال استان تهران دارای دوازده شهرستان و 46 بخش بود (همان، ص 22ـ 25). در 1340 ش، طبق تقسیمات کشوری جدید، همة شهرستانهای استان تهران در استان مرکزی قرار گرفت ( د. فارسی ، ذیل «تقسیمات کشور ایران»).در 1357 ش، به موجب تصویبنامة شمارة 528 ، 62 هیئت دولت، بار دیگر استان تهران به مرکزیت شهر تهران تشکیل شد و مشتمل بود بر فرمانداریهای تهران، شمیرانات، ری، کرج، ورامین و دماوند (بدیعی، ج 2، ص 249). در اجرای مادّة دوازده قانون تعاریف و ضوابط تقسیمات کشوری مصوب 1362ش، نُه شهرستان در استان تهران قرار گرفت (ایران. قوانین و احکام، 1370 ش، ص 829 ـ830).در 1365 ش، استان تهران یکی از 24 استان کشور بود و مشتمل بود بر شهرستانهای تهران، شمیرانات، ری، کرج، ورامین، دماوند، و قم، 24 بخش و 53 دهستان (ایران. وزارت کشور، ص 1ـ2). در 1368 ش، شهرستانهای ساوجبلاغ و شهریار در استان تهران تشکیل شدند (ایران. وزارت کشور، معاونت سیاسی و اجتماعی، 1381 ش، ص 27ـ 28). در 1373 ش، اسلامشهر، بنا به مصوبة مورخ 22 خرداد 1373 کمیسیون سیاسی ـ دفاعی هیئت دولت، به شهرستان تبدیل و شهرستان قزوین ضمیمة استان تهران شد (ایران. قوانین و احکام، 1374 ش، ص 335، 478ـ479). در 1374 ش این استان مشتمل بر 33 بخش، 103 دهستان و 38 شهر گردید (ایران. وزارت کشور. معاونت سیاسی و اجتماعی، 1374 ش، ص 14ـ15). بر اساس مصوبة مورخ 4 اردیبهشت 1375 مجلس شورای اسلامی، شهرستان قم و بنا به مصوبة مورخ 4 خرداد 1376 شهرستان قزوین از استان تهران جدا شده و هر کدام استانی مستقل گردیدند (ایران. قوانین و احکام، 1377 ش، ص 245؛ همو، 1376 ش، ص 69ـ70).در سرشماری 1375 ش، استان تهران دارای 239 ، 176 ، 11 تن جمعیت (حدود 19% جمعیت کل کشور) بود که از این تعداد 15ر84% در نقاط شهری و 85ر15% در نقاط روستایی ساکن و بقیه غیرساکن بودند (مرکز آمار ایران، 1376 ش، ص شانزده).از کل جمعیت استان تهران در 1375 ش، 83ر98% مسلمان، 53ر0% مسیحی، 06ر0% کلیمی، 11ر0% زردشتی بودهاند (همان، ص هجده). زبان اصلی مردم استان تهران فارسی و غالباً با لهجة تهرانی (رجوع کنید به ادامة مقاله، لهجة تهرانی) است ( فرهنگ جغرافیائی آبادیها ، ج 38، ص 71ـ72).آثار فرهنگی، باستانی و تاریخی. از مهمترین آثار فرهنگی و تاریخی استان تهران، با توجه به قرارگیری آنها در هریک از شهرستانهای استان، این موارد است: تپه میمنت (پیش از تاریخ)، تپه واوان (دورة ساسانی) و تپة سیاب (دورة باستانی ـ اسلامی) در شهرستان اسلامشهر؛ دژ گلخندان (دورة ساسانی)، برج شبلی (قرن پنجم)، امامزاده عبداللّه و عبیداللّه (قرن هفتم)، مسجد جمعه (دورة سلجوقی) در شهرستان دماوند؛ تپة سفالی معمورین (هزارة ششم تا اول پیش از میلاد)، تپة پَرندک (پیش از تاریخ)، چخماقتپه (پیش از تاریخ)، تپة آلارد (پیش از تاریخ)، معبد تخت رستم (دورة اشکانی ـ ساسانی) و تپة کلمه(دورة باستانی ـ اسلامی) در شهرستان رباطکریم؛ تپهچال ترخان * (دورة ساسانی)، تپة چشمهعلی و قلعة آن (دورة ساسانی به بعد)، مقبرة بیبیشهربانو * (قرن چهارم)، زندان هارون (قرن چهارم)، برج طغرل * (قرن ششم)، کوه نقارهخانه (دورة سلجوقی)، آستانة شاه عبدالعظیم * و بقاع متصلبه آن (دورة مغول به بعد)، بقعة ابنبابویه (قرن هشتم)، در شهرستان ری؛ تپههای ازبکی (هزارة پنجم پیش از میلاد)، تپه ینگیامام (دورة اسلامی)، امامزاده شاهزاده حسین و چنار آن (اواخر دورة تیموری)، خانة مصدق (دورة قاجار) در شهرستان ساوجبلاغ؛ تپة حصارک (هزارة پنجم پیش از میلاد تا دورة اسلامی)، قلعة اَمامه (دورة سلجوقی)، امامزاده احمد (قرن هفتم و هشتم)، امامزاده صالح (قرن هفتم وهشتم)، امامزاده یوش (دوره تیموری)، مجموعه نیاوران (شامل کاخهای سلطنتی اواخر دورة قاجار و اوایل دورة پهلوی)، مجموعة فرهنگی سعدآباد (دورة پهلوی)، خانة نیما یوشیج (دورة پهلوی) در شهرستان شمیران؛ قرهتپة شهریار (هزاره چهارم و پنجم پیش از میلاد)، تپة ارسطو (پیش از تاریخ)، تپة بالابان (دورة اسلامی)، تپة حصارک غفاری (تاریخی ـ اسلامی) در شهرستان شهریار؛ سرخ قلعهطُرود (دورة ساسانی)، کاروانسرای گَدوک (دورة ساسانی)، امامزاده عسکری شهرآباد (دورة اسلامی)، برج سنگی یا گنبد گبری طارس (قرن هفتم و هشتم)، امامزاده اسماعیل طارم، بنای تاریخی گورگنبد (قرن هفتم و هشتم)، حجاری تنگواشی (دورة قاجار) در شهرستان فیروزکوه؛ تپه باستانی مردآباد (هزاره پنجم تا سوم پیش از میلاد)، پل تاریخی کرج (دورة سلجوقی)، امامزاده رحمان و امامزاده زید (قرون هفتم تا نهم)، کاروانسرای شاهعباسی (دورة صفوی)، امامزاده امکبری و امصغری (اواخر دورة صفوی)، کاخ سلیمانیه (دورة قاجار)، کاخ شهرستانک (دورة قاجار)، قلعة صمصام (دورة قاجار) در شهرستان کرج؛ تپه میل (دورة ساسانی)، مقبرة علاءالدوله (680)، مسجد جمعه (703)، امامزاده حسینرضا (قرن نهم)، امامزاده یحیی (دورة مغول)، شاهزاده حسین (دورة مغول)، امامزاده جعفر (دورة صفوی)، کاروانسرای عینالرشید (دورة صفوی) در شهرستان ورامین ( سیمای میراث فرهنگی تهران ، ص 253، 258ـ266؛ مشکوتی، ص 116، 211ـ212، 220ـ 222؛ ورجاوند، ص 83 ـ 85؛ رکوعی، ص 295، 300؛ پازوکی طرودی، جاهای متعدد؛ برای آثار تاریخی شهرستان تهران رجوع کنید به بخش 2: شهرستان تهران).منابع: اطلس راههای ایران ، تهران: گیتاشناسی، 1374 ش؛ ایران. قانون تقسیمات کشوری آبان 1316، قانون تقسیمات کشور و وظایف فرمانداران و بخشداران، مصوب 16 آبان ماه 1316 ، تهران [ بیتا. ] ؛ ایران. قوانین و احکام، مجموعه قوانین سال 1373 ، تهران: روزنامة رسمی کشور، 1374 ش؛ همو، مجموعه قوانین سال 1375 ، تهران: روزنامة رسمی کشور، 1376 ش؛ همو، مجموعه قوانین سال 1376 ، تهران: روزنامة رسمی کشور، 1377 ش؛ همو، مجموعه قوانین و مقررات مربوط به وزارت کشور: از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی تا پایان سال 1369 ، تهران 1370 ش؛ همو، مجموعه مصوبات ادوار اول و دوم قانونگذاری مجلس شورای ملی ، تهران ?[ 1318 ش ] ؛ ایران. وزارت کشور. معاونت سیاسی و اجتماعی. دفتر تقسیماتکشوری، سازمان تقسیمات کشوری جمهوری اسلامی ایران ، تهران 1374 ش؛ همو، نشریة تاریخ تأسیس عناصر تقسیماتی به همراه شماره مصوبات آن ، تهران 1381 ش؛ ربیع بدیعی، جغرافیایمفصّل ایران ، تهران 1362 ش؛ نورالدین برادران، صنعت استانتهران ، ج 1، تهران: ادارة کل صنایع استان تهران، 1379 ش؛ ناصر پازوکی طرودی، آثار تاریخی فیروزکوه: جغرافیای تاریخی و معرفی محوطههای باستانی و بناهای تاریخی ـ فرهنگی ، تهران 1381 ش؛ پژوهش و بررسی لرزه زمینساخت ایرانزمین ، بخش 5: پژوهش و بررسی ژرف نوزمینساخت، لرزه زمینساخت و خطر زمینلرزه ـ گسلش در گسترهی تهران و پیرامون ، نگارش م. بربریان و دیگران، تهران: سازمان زمینشناسی کشور، 1364 ش؛ جمیله توکلینیا، «تأثیرات اقتصادی ـ فضائی شهرکهای صنعتی بر منطقة تهرانبزرگ، نمونهموردی: غرب و جنوب تهران»، پایاننامة دکتری جغرافیای انسانی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس، 1379 ش؛ عباس جعفری، گیتاشناسی ایران، ج 1: کوهها و کوهنامة ایران ، ج 2: رودها ورودنامة ایران ، تهران 1368ـ1376 ش؛ د. فارسی ؛ عزتاللّه رکوعی، سرزمین ما: مروری بر تاریخ و معماری ایران ، تهران ?[ 1373 ش ] ؛ محمدرضا زمانی درمزاری، «قناتهای تهران کجا هستند؟»، شهرنگار ، سال 3، ش 18 (آبان 1380)؛ سازمان مدیریت و برنامهریزی استانتهران، سالنامة آماری استان تهران 1380 ، تهران 1381 ش؛سالنامة پارس ، سال 3 (1307 ش)؛ سیمای میراث فرهنگیتهران ، گردآورنده: سلیم سلیمی موید، تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، 1381 ش؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیهای کشور جمهوری اسلامی ایران ، ج 38: تهران ، تهران: سازمان جغرافیائی نیروهایمسلح، 1370 ش؛ بیژن فرهنگی، نگرشی بر سدهای ایران: گذشته ـ حال ـ آینده ، تهران 1372 ش؛ مسعود کیهان، جغرافیای مفصّلایران ، تهران 1310ـ1311 ش؛ فرجاللّه محمودی، «سیمای طبیعی تهران»، پژوهشهای جغرافیایی ، سال 22، ش 26 (شهریور 1369)؛ مرکز آمار ایران، خلاصه آمارهای پایهای استانها 1380 ، تهران 1381 ش؛ همو، سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده 1377: نتایج تفصیلی کل کشور ، تهران 1378 ش؛ همو، سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1375: نتایج تفصیلی استان تهران ، تهران 1376 ش؛ نصرتاللّه مشکوتی، فهرست بناهای تاریخی و اماکن باستانی ایران ، تهران 1349 ش؛ نقشة تقسیمات کشوری جمهوری اسلامی ایران ، مقیاس 000 ، 500 ، 2:1، تهران: سازمان نقشهبرداری کشور، 1379 ش؛ نقشة سیاسی و اقتصادی استان تهران ، مقیاس 000 ، 300:1، تهران: گیتاشناسی، 1371 ش؛ پرویز ورجاوند، سرزمین قزوین ، تهران 1349 ش.2) شهرستان (به مرکزیت شهر تهران)، در مرکز استان تهران قرار دارد. از شمال به شهرستانهای کرج و شمیرانات، از مشرق به شهرستان دماوند، از جنوب به شهرستانهای ورامین و ری و اسلامشهر، و از مغرب به شهرستانهای شهریار و کرج محدود میگردد.این شهرستان حدود 760 ، 1 کیلومترمربع وسعت دارد و دارای دو بخشِ کَن (به مرکزیت کن) و مرکزی (به مرکزیت تهران)، دو دهستان سولقان (به مرکزیت سولقان) و سیاهرود (به مرکزیت بومِهِن)، و دو شهر تهران و بومهن است.ارتفاعات البرز مرکزی نواحی شمال و مشرق شهرستان را در بر میگیرد. نواحی مرکزی شهرستان در دامنههای این ارتفاعات قرار دارد و نواحی جنوبی در دشت واقع است ( فرهنگ جغرافیائی آبادیها ، ج 38، ص 71).مهمترین کوههای شهرستان عبارتاند از: آرو (مرتفعترین قله: 560 ، 3 متر) در 52 کیلومتری شمالشرقی شهر تهران، تالون (مرتفعترین قله: 551 ، 3 متر) در 32 کیلومتری شمالغربی، نَمِه (مرتفعترین قله: 050 ، 3 متر) در حدود 18 کیلومتری شمالغربی، بندعیش (مرتفعترین قله: 560 ، 2 متر) در 17 کیلومتری شمالغربی و کوه بَرجمالی (مرتفعترین قله: 251 ، 2) در حدود 21 کیلومتری جنوبشرقی شهر تهران (جعفری، ج 1، جاهای متعدد). از معادن فعال شهرستان تهران، معادن سنگ آهک مسگرآباد و غنیآباد در مشرق در نزدیکی کوه مسگرآباد، معادن سنگ سبز بدلآباد و دَرَکه در شمالغربی منطقة اوین و معدن سنگ سبز فرحزاد در شمال منطقة کن است ( فرهنگ جغرافیائی آبادیها ، همانجا).رودهای مهم شهرستان اینهاست: دارآباد، که از کوههای کُلَکچال و دارآباد سرچشمه میگیرد و عموماً با جهت شمالی ـ جنوبی در شهر تهران جریان مییابد؛ جعفرآباد (دربند کنونی)، از ریزابههای جاجرود که در دامنههای شرقی تپههای عباسآباد با جهت جنوبی داخل مجرای زیرزمینی میشود و پس از عبور از شرق شهرری به رود جاجرود میپیوندد؛ درکه، از ریزابههای رود کن با جهت جنوبی و سپس غربی؛ سولقان (یا کن)، با جهت غربی و سپس جنوبی از روستاهای امامزاده داوود، کیگاه، سولقان و کن میگذرد و در اراضی جنوبی کن به مصرف میرسد و در بارندگیهای زیاد، مازاد آب آن به رودخانة کرج میریزد؛ و سُرخهحصار، به طول بیست کیلومتر با مسیر غربی و سپس جنوبی که پس از عبور از روستاهای هَمَهسین و سرخهحصار وارد شهر تهران میگردد (جعفری، ج 2، جاهای متعدد). رودهای جعفرآباد، دارآباد و درکه را با آبراهههای بزرگی از میان شهر تهران هدایت میکنند. به علت گسترش بیضابطة شهر تهران این رودخانهها به مجرای عبور هرزآبها و فاضلاب شهری تبدیل شدهاند ( فرهنگ جغرافیائی آبادیها ، همانجا).شهرستان تهران آب و هوای متنوعی دارد. قسمت شمالی آن دارای زمستانهای سرد و تابستانهای معتدل است. آب و هوای قسمت مرکزی آن معتدل و قسمت جنوبی آن به طرف شهرری متمایل به گرم و خشک است (همانجا).پوشش گیاهی شهرستان تهران تحت تأثیر آب و هوای متنوع آن قرار دارد، بهطوری که تمام ارتفاعات شمال آن دارای گیاهان مرتعی است و در تابستانها علاوه بر دامهای دامداران محلی، احشام دامداران متحرک و نیمهمتحرک مناطق ورامین، جنوب تهران، شهریار و اِشتِهارد در آنها چرا میکنند. در دامنههای جنوبی البرز انواع درختان و درختچهها مانند زرشک، آتلانقوش (بنه)، اُرْس (سروکوهی)، سماق، بادام کوهی و گیلاس وحشی یافت میشود. از گیاهانی که مصرف دارویی و صنعتی دارند میتوان به اینها اشاره کرد: گل گاوزبان، گل بنفشه، گل خطمی، دِرْمَنه، خاکشیر، کاسنی، آویشن، مورد، شیرینبیان، گون، کنگر و شِنگ (همان، ج 38، ص 72).بر اساس آمار 1380 ش، سطح زیرکشت محصولات سالانه و دائمی شهرستان تهران 925 ، 1 هکتار بوده است (سازمان مدیریت و برنامهریزی استان تهران، ص 190) شامل گندم، لوبیا، نخود، عدس، گوجهفرنگی، یونجه و نباتات علوفهای (همان، ص 200ـ209؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیها ، همانجا). در روند توسعة روزافزون تهران، زمینهای زراعی و باغها به اماکن مسکونی تبدیل شده و بتدریج سطح زیرکشت این محصولات کاهش یافته است. جمع کل عرصههای جنگلی شهرستان تهران در 1380 ش، با احتساب پارکهای جنگلی، 965 ، 14 هکتار است (سازمان مدیریت و برنامهریزی استان تهران، ص 50). آب کشاورزی معمولاً از قناتها ( فرهنگ جغرافیائی آبادیها ، همانجا) و آب مشروب از چاه عمیق، نیمهعمیق، قنات و چشمه و سدهای لار و لتیان و امیرکبیر تأمین میگردد.بر اساس آمار 1375 ش، از 470 ، 644 ، 1 تن شاغل شهرستان تهران، 75% در بخش خدمات، 22% در بخش صنعت و معدن، و 1% در بخش کشاورزی فعالیت میکردهاند. مهمترین مشاغل بخش خدمات شامل عمدهفروشی و خردهفروشی و رستورانداری و هتلداری است که 23% از این بخش را به خود اختصاص داده است. حملونقل و ارتباطات و انبارداری رتبة بعدی را دارد (سازمان مدیریت و برنامهریزی استان تهران، ص 108ـ109).صنایع شهرستان تهران از نظر گستردگی و تنوع، مقام اول را در ایران داراست و به گروههای عمدة صنایع سنگین، صنایع سبک و صنایع دستی تقسیم میشود (رجوع کنید به بخش اول مقاله).صنایعدستی شامل منبتکاری، خطاطی، خاتمسازی، قلمزنی، طراحیکاشی و سرامیکسازی، نقاشی و مجسمهسازی، قالی بافی و گلیمبافی است ( فرهنگ جغرافیائی آبادیها ، ج 38، ص 72).شهرستان تهران با راههای زمینی و راهآهن با سایر شهرستانها مرتبط است. طول راههای زمینی آن حدود 232 کیلومتر است که از این مقدار 5ر26 کیلومتر آن آزادراه، 141 کیلومتر راه اصلی و بقیه راههای فرعی است (سازمان مدیریت و برنامهریزی استان تهران، ص 425). این شهرستان از طریق راههای اصلی با شهرهای شمالی کشور (فیروزکوه، هراز و کندوان) و با شهرستان دماوند در مشرق، شهرستان ورامین در جنوبشرقی، شهرستان ری در جنوب و شهرستان کرج در مغرب مرتبط است. فاصلة آن با شهر بومهن 46 کیلومتر است. تهران با راهآهن سراسری به شمالشرقی و شمالغربی، جنوبغربی و جنوبشرقی کشور میپیوندد.در 1310 ش، مسعود کیهان (ج 2، ص 312) تهران را یکی از دوازده ولایتِ ایالت تهران ذکر کرده است. شهرستان تهران، بر اساس مصوبة 16 آبان 1316 با هشت بخش و سپس در تصویبنامة نهایی دی همان سال با نُه بخش (کن، اَفجه، حضرت عبدالعظیم، یِنَکی امام، علیشاه عِوَض، ورامین، ایوانِکی، دماوند و کولَج) در استان دوم تشکیل شد (ایران. قانون تقسیمات کشوری آبان 1316، چاپ اول، ص 1ـ2؛ همان ضمیمه، ص 1، 4؛ همان، چاپ دوم، ص 22).رزمآرا در 1328 ش، شهرستان تهران را جزو استان مرکزی با هشت بخش و 22 دهستان ذکر کرده است (ج 1، ص 1). در 1355 ش، شهرستان تهران با پنج بخش حومه، رودبار قَصْران، لواسانات، ری و فَشافویه/پشاپویه و سه شهر تهران، اوشان و فَشَم، و فرحناز جزو استان مرکزی بود (ایران. وزارت کشور، ص 1). در 1357 ش، پس از تشکیل استان تهران شهرستان تهران جزو این استان شد (بدیعی، ج 2، ص 249). در 1366 ش، بنا به پیشنهاد هیئتوزیران (ش 53/5/1/2212 مورخ 14 خرداد 1366)، این شهرستان دارای دو بخش مرکزی و کن، دو دهستان سیاهرود و سولقان و یک نقطة شهری تهران شد (ایران. قوانین و احکام، 1370 ش، ص 722). شهرستان تهران در 1375 ش، دارای دو نقطة شهری بومهن و تهران بود (ایران. قوانین و احکام، 1376 ش، ص 153؛ ایران. وزارت کشور. معاونت سیاسی، ص 26).طبق آمار 1375 ش، جمعیت شهرستان 348 ، 794 ، 6 تن ضبط شده که از این تعداد 845 ، 758 ، 6 تن (ح 99%) شهرنشین، 356 ، 35 تن (ح 52ر0%) روستانشین و بقیه غیرساکناند (مرکز آمار ایران، 1376 ش ب ، ص چهلوهشت).از مهمترین آثار تاریخی و فرهنگی شهرستان تهران، مجموعة تپة باستانی کَهریزَک (متعلق به هزارة سوم پیش از میلاد تا دوران اسلامی)، تپة مافینآباد (مربوط به هزارههای چهارم و پنجم پیش از میلاد) در شهرک قاسمیه، و مقبرة امامزاده داوُد (متعلق به دورة قاجار) است ( سیمای میراث فرهنگی ایران ، ص 255ـ257؛ معتمدی، ص 430ـ431).بومهن. این شهر در مشرق بخش مرکزی شهرستان، در ارتفاع 770 ، 1 متری، در حدود 46 کیلومتری مشرق شهر تهران قرار دارد. به فاصلة اندکی در مشرق بومهن، شهر رودهن * (واقع در شهرستان دماوند) قرار دارد. کوه گَرم درّه (مرتفعترین قله: 550 ، 2 متر) در حدود هفت کیلومتری شمالغربی شهر بومهن واقع شده است. قسمتهایی از جنوب بومهن بر روی اوزونتپه واقع شده که بافت پلکانی شهر را به وجود آورده است ( فرهنگ جغرافیائی آبادیها ، ج 38، ص 52؛ جعفری، ج 1، ص 472).رود ایرا/ سیاهرود، از ریزابههای رود دماوند، به طول حدود 33 کیلومتر با جهت عمومی جنوبغربی از میان شهر میگذرد (جعفری، ج 2، ص 116ـ117).اکثر شهروندان به کشاورزی، دامداری، کارگری و باغداری اشتغال دارند. آب مشروب شهر از رودخانه و چشمه تأمین میشود ( فرهنگ جغرافیائی آبادیها ، همانجا).در 1323 ش، آبادی بومهن (بوم هند) جزو دهستان سیاهرود در شهرستان تهران و استان دوم ضبط شده است (ایران. وزارت کشور. ادارة کل آمار و ثبت احوال، ج 1، ص 265). رزمآرا در 1328 ش، آبادی بومهن را جزو دهستان سیاهرود، بخش افجه و شهرستان تهران آورده است (ج 1، ص 37).در مرداد 1366، بنا به پیشنهاد هیئتوزیران، به تصویبنامة شماره 53/5/1/2212 مورخ 14 خرداد 1366، آبادی بومهن مرکز دهستان سیاهرود در بخش مرکزی شهرستان تهران شد (ایران. قوانین و احکام، 1370 ش، ص 722) و به پیشنهاد هیئت وزیران و تصویبنامة شمارة 7585/42/1 مورخ اول آبان 1374 وزارت کشور، آبادی بومهن به شهر تبدیل شد (ایران. قوانین و احکام، 1376 ش، همانجا).در سرشماری 1375 ش، جمعیت شهر بومهن 166 ، 1 تن بوده است (مرکز آمار ایران، 1376 ش الف ، ص 2). اهالی این شهر شیعة دوازده امامیاند و به فارسی و ترکی تکلم میکنند ( فرهنگ جغرافیائی آبادیها ، همانجا).راه اصلی تهران ـ دماوند از میان شهر بومهن میگذرد و آن را به دو قسمت شمالی ـ جنوبی تقسیم میکند و موجب گسترش خطیِ بافت شهر شده است. جادههای هراز (تهران ـ آمل) و فیروزکوه (تهران ـ قائمشهر) در این شهر از هم جدا میشوند. شهر با راهی اصلی به طول سه کیلومتر به شهر گلدره در شمالغربی و راهاصلی دیگری آن هم به طول سه کیلومتر به شهر لوران در جنوبغربی مرتبط میشود.اصلانتپه و قبرستان آن از دورة ساسانی ـ اسلامی و امامزاده سلطان مطهر از آثار تاریخی بومهن است ( سیمای میراث فرهنگی تهران ، ص 254؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیها ، همانجا).از تاریخ قبل از اسلام این شهر اطلاعی در دست نیست. به نوشتة اصطخری (ص214) در قرن چهارم، در مسیر جادة قدیمی ری ـ طبرستان، که ظاهراً همان جادة دورة ساسانی است، از ری به بَرْزیان (که جایگاه کنونی آن روشن نیست) یک مرحله، از برزیان تا نامهند (ظاهراً همان بومهن کنونی) یک مرحلة بزرگ و از نامهند تا آسک (ظاهراً اَسک کنونی) یک مرحله فاصله بود. مقدسی (ص 372) نام آن را بامْهِر ضبط کرده است.در قرن هفتم نیز یاقوت حموی (ج 1، ص 481) به آبادی بامهر در مسیر ری ـ طبرستان اشاره کرده است. از آن پس تا قرن سیزدهم، در بارة بومهن اطلاعی در دست نیست. در 1267، رضاقلیخان هدایت در مسیر ساری به دارالخلافة تهران، از بومهن و رود آن و سردی هوای آنجا یاد کرده است (ج 10، ص 472ـ473).پولاک در پی سفر اولش به ایران (1267ـ1277/1851ـ 1860) در سفرنامة خود اشارهای به بومهندارد (رجوع کنید به ص 421). گوبینو نیز در کتاب خود با عنوان تاریخ ایرانیان (پاریس 1869) آبادی بومهن و چند آبادی دیگر دامنههای البرز را با آبادیهای دامنههای پیرنه و آلپ مقایسه کرده و مطالبی در بارة آنها ذکر کرده است (رجوع کنید به ج 1، ص 151).اعتمادالسلطنه در فاصلة سالهای 1294 تا 1297 بومهن را با ضبطهای بومهند/ بومهند آورده و ذکر کرده است که برای سهولت عبور و مرور از تهران به مازندران، به دستور حاجیمیرزابیک، از فراشهای ناصرالدینشاه (حک : 1264ـ 1313)، پلی بر روی رود بومهن در آبادی بومهن ساخته شد (ج 2، ص 1012، ج 3، ص 1771، ج 4، ص 1895).در دورة احمدشاه قاجار (حک : 1327ـ1344)، بومهن جزو املاک او بهشمار میآمد (مستوفی، ج 3، ص 345).منابع: اصطخری؛ اعتمادالسلطنه؛ ایران. قانون تقسیمات کشوری آبان 1316، قانون تقسیمات کشور و وظایف فرمانداران و بخشداران، مصوب 16 آبان ماه 1316 ، تهران [ بیتا. ] ؛ ایران. قوانین و احکام، مجموعه قوانین سال 1375 ، تهران: روزنامة رسمی کشور، 1376 ش؛ همو، مجموعه قوانین و مقررات مربوط به وزارت کشور: از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی تا پایان سال 1369 ، تهران 1370 ش؛ ایران. وزارت کشور، تقسیمات کشور شاهنشاهی ایران ، تهران 1355 ش؛ ایران. وزارت کشور. ادارة کل آمار و ثبت احوال، کتاب اسامی دهات کشور ، ج 1، تهران 1329 ش؛ ایران. وزارت کشور. معاونت سیاسی. دفتر تقسیمات کشوری، نشریة تاریخ تأسیس عناصر تقسیماتی به همراه شمارة مصوبات آن ، تهران 1381 ش؛ ربیع بدیعی، جغرافیای مفصّل ایران ، تهران 1362 ش؛ نورالدین برادران، صنعت استان تهران ، ج 1، تهران: ادارة کل صنایع استان تهران، 1379 ش؛ یاکوب ادوارد پولاک، سفرنامة پولاک ، ترجمة کیکاووس جهانداری، تهران 1361 ش؛ عباس جعفری، گیتاشناسی ایران ، ج 1: کوهها و کوهنامة ایران ، ج 2: رودها و رودنامة ایران ، تهران 1368ـ1376 ش؛ رزمآرا؛ سازمان مدیریت و برنامهریزی استان تهران، سالنامة آماری استان تهران 1380 ، تهران 1381 ش؛ سیمای میراث فرهنگی تهران ، گردآورنده: سلیم سلیمی موید، تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، 1381 ش؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیهای کشور جمهوری اسلامی ایران ، ج 38: تهران ، تهران: سازمان جغرافیائی نیروهای مسلح، 1370 ش؛ مرکز آمار ایران، سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1375: شناسنامة آبادیهای کشور، استان تهران، شهرستان تهران ، تهران 1376 ش الف ؛ همو، سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1375: نتایج تفصیلی کل کشور ، تهران 1376 ش ب ؛ عبداللّه مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دورة قاجاریه ، تهران 1360 ش؛ محسن معتمدی، جغرافیای تاریخی تهران ، تهران 1381 ش؛ مقدسی؛ نقشةتقسیمات کشوری جمهوری اسلامی ایران ، مقیاس 2500000:1، تهران: سازمان نقشهبرداری کشور، 1379 ش؛ نقشة جدید مناطق شهرداری تهران ، مقیاس 50000:1، تهران: گیتاشناسی، 1381 ش؛ نقشة سیاسی و اقتصادی استان تهران ، مقیاس 300000:1، تهران: گیتاشناسی، 1371 ش؛ رضاقلیبن محمدهادی هدایت، ملحقات تاریخ روضةالصفای ناصری ، در میرخواند، تاریخ روضةالصفا ، ج 8 ـ10، تهران 1339 ش؛ یاقوت حموی؛Joseph Arthur Gobineau, Histoire des Perses , Paris 1869.3) شهــر ، مرکز استان و شهرستان تهران و پایتخت ایران از سال 1205.جغرافیای طبیعی. شهر تهران در کوهپایة جنوبی کوههای البرز مرکزی و روی نهشته های آبرفتی اوایل دوران چهارم زمینشناسی (دورة کواترنری ) واقع است و از کوهپایههای البرز مرکزی تا کنارة کویر در جنوب تهران گسترش دارد (محمودی، ص 23، 33). این شهر در دشتی واقع شده که شیب آن از شمال به جنوب است. میان شهر تهران (با میانگین بلندی 300 ، 1 متر) و نزدیکترین قله به آن یعنی توچال (به ارتفاع 933 ، 3 متر)، در فاصلهای کمتر از ده کیلومتر، اختلاف بلندی شدیدی وجود دارد ( پژوهش و بررسی لرزه زمینساخت ایرانزمین ، بخش 5، ص 7، 27). بر اساس آمار 1376 ش، کمترین دمای شهر در زمستان (بهمن) ْ2ر7 - و بیشترین دمای آن در تابستان (تیر) ْ6ر41 و جمع بارندگی سالانة آن 8ر144 میلیمتر است (سازمان هواشناسی کشور، ص 148).با اینکه در برنامهریزی در مورد شهر تهران، معمولاً مبنای وسعت محدودة تهران هفتصد کیلومتر مربع است، در واقع منطقة شهری تهران عبارت است از مجموعة شهر اصلی یا مادرْشهر تهران با مراکز جمعیت و فعالیت اطراف آن که با یکدیگر ارتباط روزمره دارند و به عبارت دیگر «بازار واحد کار و مسکن» را تشکیل میدهند. سرمایهگذاری عظیم در طرحهایی همچون فرودگاه بینالمللی امام خمینی، احداث پایانهها و بزرگراههای متعدد برونشهری، انتقال واحدهای اقتصادی درون تهران به بیرون از محدودة شهر، ایجاد مجتمعها و شهرکهای صنعتی و شهرهای جدید و نظایر اینها در شعاع سی تا شصت کیلومتری شهر، نشان میدهد که تهران محدود به 22 منطقة این شهر نیست (غمامی، ص 37ـ 38) و تهران و محدودة شهری آن از نظر اقتصادی و اجتماعی بر کل شبکة شهری ایران مسلط گشته و شبکة زنجیرهای وسیعی به وجود آورده است (توکلینیا، ص 334). بنابراین، در سیاستگذاری کلی برای شهر تهران محدودة وسیعی به نام «تهران بزرگ» در نظر گرفته میشود که حدود هزار کیلومترمربع وسعت دارد و فاصلة شمالیترین نقطه تا جنوبیترین آن حداکثر چهل کیلومتر و شرقیترین تا غربیترین حداکثر هفتاد کیلومتر است (زگر ، ص 235) و بیش از 100 آبادیِ پیرامونی، در طول سالیان، در آن ادغام شده است (رجوع کنید به تکمیل همایون، ج 3، ص 104ـ109).سازند آبرفتی تهران شامل آبرفتهای جوان مخروط افکنهای دورة کواترنری است که از دامنة جنوبی البرز مرکزی به سمت جنوب، کموبیش تا کنارة کویر، ادامه و گسترش مییابد و بخشی از دشت را در برمیگیرد و بخش گستردهای از شهر روی آن بنا شده است. این سازنده بهطور کلی از نهشتههای سیلابی و رودخانهای تشکیل شدهاست. بسترهای آن را تا شصتمتر گزارش کردهاند ( پژوهش و بررسی لرزه زمینساخت ایرانزمین ، بخش 5، ص 7، 33، 42، برای اطلاع بیشتررجوع کنید به بخش اول مقاله: استان تهران).زمینی که تهران بر سطح آن گسترش یافته، یکپارچه و مستحکم نیست، بلکه گسلهای کوچک و بزرگی آن را شکسته و قطعه قطعه کردهاند، که بیشتر جهت شمال غربی ـ جنوب شرقی یا غربی ـ شرقی دارند. شواهد نشان میدهد که این قطعات اغلب نسبت به هم حرکتهایی داشتهاند. نیمة شمالی تهران از نظر حرکت گسلها آسیبپذیرتر از نیمة جنوبی آن است. هرچند مطالب مستدلی در زمینة امکان زمینلرزههای شدید در تهران نوشته شده و در سالهای اخیر، وقوع صدها زمینلرزه در مشرق و شمال شرقی تهران (محدودة گرمسار تا فیروزکوه) ثبت شده است، گسلهای اصلی از شهر تهران نمیگذرد. تنها گسل مهم سراسری به طول صدها کیلومتر، درست از پای توچال یعنی از شمال فرحزاد و سعادتآباد و ولِنْجک و نیاوران میگذرد. در شمال کهریزک نیز گسل مهم دیگری قرار دارد که به سمت گرمسار ادامه مییابد. در فاصلة این دو گسل اصلی، دهها گسل قائم یا مایل کوچک و محلی هست که بیشتر زیربنای زمینهای شمال تهران را در بر گرفته و احتمالاً از گسلهای اصلی خطر کمتری دارند (محمودی، ص 40).علاوه بر زلزلههایی که در پیرامون تهران روی داده و در این شهر هم احساس شده، در دو سدة اخیر زلزلههایی نیز تهران را لرزانده و سبب ویرانیهایی شده است، از جمله زمینلرزهای (1ر7 ریشتر) در 2 شوال 1245 در دورة فتحعلیشاه که دماوند و شمیرانات را ویران کرد، به کاروانسرای جاجرود و شهر تهران آسیب رساند، سبب مرگ سی تن شد و بر اثر آن تمامی ساختمانهای تهران آسیب دید، بخشی از بازار و قسمتی از کاخ گلستان و خانههای پیرامون آن ویران شد، به ارگ تهران و تالار بزرگ مدعوین و چند ساختمان بزرگ و ساختمان سفارت انگلیس آسیب شدیدی وارد شد و حدود یک میلیون تومان خسارت وارد آمد. مردم تهران و خانوادة سلطنتی مدتی در چادر به سر بردند. احتمالاً گسل مُشا سبب وقوع این زمینلرزه بوده است ( پژوهش و بررسی لرزه زمینساخت ایرانزمین ، بخش 5، ص233؛ امبرسز و ملویل ، ص 180ـ 184).این گسل از 1076 تا 1245 دو زمینلرزة ویرانگر و چندین زمینلرزة کوچک به وجود آورد ( پژوهش و بررسی لرزه زمینساخت ایرانزمین ، بخش 5، ص 264).از نظر آب و هوا، کوههای اطراف تهران مانع بزرگی در راه نفوذ تودههای هوا بهشمار میآیند و موجب سکون نسبی هوا در تهران میشوند. با این موانع طبیعی و پایین بودن سرعت باد در بعضی فصول، بخصوص در زمستان، پدیدة وارونگی هوا به وقوع میپیوندد که موجب افزایش آلودگی هوا میشود(توکلی نیا، ص 220ـ221).عکس هوایی تهران (ح 1344 ش) آبراههها و مسیلهای فراوانی را در شهر و اطراف آن نشان میدهد که آبهای شهر را به خارج هدایت میکردند. این مسیلها از شمالشهر شروع و متناسب با شیب زمین، بهطرف جنوبشرقی و کمتر بهسوی جنوبغربی ادامه مییافتند. در گذشته، مسیلها براحتی بخشی از بارشهای سالانه و قسمتی از آب قناتهای قدیم را در محدودة شهر تهران دفع میکردند، لیکن در دهههای اخیر، به علت گسترش شهر، به این نقش توجه چندانی نشده و کاربرد آنها تغییر یافته است؛ در اکثر موارد بستر مسیلها بکلی زیر ساختمان و تأسیسات شهری رفته و مسیر پارهای از مسیلها نیز تغییر یافته است. مثلاً، در تجریش سه رود وجود دارد: دربند یا جعفرآباد (نام قدیم آن مقصودبیک، برای اطلاع بیشتررجوع کنید به بخش دوم مقاله: شهرستان)، گلابدره (نام قدیم آن صالحبیک) در مشرق که در زیر پل تجریش به دربند میپیوندد و رود فصلی ولنجک (نام قدیم آن یعقوببیک) در مغرب، که امروزه اثر کمی از آن باقیمانده است. این رود از بلندیهای پیرامون ولنجک سرچشمه میگرفته است.گسترش بیضابطة شهر و تصرف بستر رودخانهها در گذشتهای نهچندان دور، سبب باریک شدن بیش از اندازة گذرگاه این رودها، بویژه رود گلابدره، شده تا جایی که در بسیاری جاها تنها باریکهای از بستر رود باقی مانده است (صابری، ص 214).شبکة رودخانهای شمال تهران از مشرق به مغرب عبارت است از: دارآباد، دربند، دَرَکه، فرحزاد و حصارک. در این درهها آبادیهایی وجود داشته که اکنون جزو تهران شدهاند. کشاورزی در این آبادیها با استفاده از آب این رودها انجام میگرفته و اشتغال اصلی اهالی کشاورزی بوده است. آبادیهای این درهها در 1311 ش عبارت بود از: فرحزاد که قریة مهم درة فرحزاد است؛ درکه و اِوین و در جنوب آنها ونک، واقع در درة درکه؛ تجریش مرکز شمیرانات، در درههای پسقلعه و دربند (قصر ییلاقی سلطنتی سعدآباد در درة دربند واقع است و قرای دیگر دربند، زِرگَنده و قُلهَک بوده است)؛ امامزاده قاسم که قریة مهم درة امامزاده قاسم است، این دره در سرپل تجریش به درة دربند متصل میشود؛ دارآباد که قریة مهم درة دارآباد است، سیلابهای این دره از مشرق تهران میگذرد (کیهان، ج 2، ص 362)؛ آبادی کَن در درة رودخانة کن؛ و آبادی حصارک در درة رودخانة حصارک.تا قبل از دورة قاجار، آب مصرفی تهران از کوههای شمالی تهران تأمین میشد (محمودی، ص 38، 44). بعدها آب مشروب شهر منحصر به چند رشته قنات وقفی و مازاد آب قنات شاه شد و تهران با کم آبی مواجه گردید، تا آنکه میرزاعیسای وزیر (قائممقام فراهانی، متوفی 1238)، قناتهای بسیاری حفر کرد (کیهان، ج 2، ص 319). سپس در اواسط سلطنت محمدشاه قاجار (ح 1255) به دستور صدراعظم او، حاجی میرزاآقاسی (متوفی 1265)، دو نهر بزرگ از رودخانة کرج جدا کردند و به تهران آوردند: یکی، نهری که از دامنة البرز عبور میکرد و از شمال قریة طرشت میگذشت و به عباسآباد منتهی میشد، که پس از فوت حاجی میرزاآقاسی بکلی بیاستفاده ماند؛ دیگری، نهری که از زیر جادة تهران ـ قزوین میگذشت و به قریة یافتآباد میرسید. سرانجام، متعاقب خشکسالی 1306 ش، بلدیه تصمیم گرفت به هر زحمت و قیمتی برای تهران آب تهیه کند. کارشناسان، حفر مجرای کرج را پیشنهاد کردند که فوراً اجرا شد (همان، ج 2، ص 319ـ320).تا پیش از بنای سد مخزنی امیرکبیر، 26 رشته قنات و حَقّابهای که تهران از رودخانة کرج داشت (مقدار ثابت: 848 لیتر در ثانیه، به اضافة 984 شار (دِبی) دائمی رودخانه که مقدار آن در هر فصل متفاوت بود)، آب مصرفی تهران را تأمین میکرد (ایران. وزارت نیرو، ص 29). با افزایش جمعیت، این حقّابه و آب قناتهای جاری در شهر، نیاز روزافزون آب را مرتفع نمیکردند و چون جریان این آب و توزیع آن در منازل، به وسیلة جویهای روباز صورت میگرفت، قبل از اینکه به مصرف اصلی برسد، مقداری از آن (شاید نصف آن) بر اثر فرونشستن در زمین و تبخیر، تلف میشد و بقیه نیز در معرض آلودگیهای گوناگون بود (ظهیری، ص 147). برای جبران کمبود آب تهران لازم بود آب رودخانة کرج، یعنی یکی از اساسیترین و مطمئنترین منابع تأمین آب پایتخت، مهار گردد. با پایان یافتن مطالعات راجع به احداث سد مخزنی چند منظورة امیرکبیر بر روی رودخانة کرج، در فاصلة 63 کیلومتری شمال غربی تهران و در 23 کیلومتری جادة کرج ـ چالوس در تنگة واریان، کارهای ساختمانی این سد در 1337 ش آغاز شد و در 3 آبان 1340 با گنجایش کل مخزن 205 میلیون مترمکعب افتتاح و بهرهبرداری گردید. با احداث این سد، حقّابة شهر تهران، که حدود 55 میلیون مترمکعب در سال بود، به 184 میلیون مترمکعب در سال افزایش یافت. نیروگاه سد دارای دو واحد توربین و مولّد برق، هریک به قدرت 000 ، 45 کیلووات، است (ایران. وزارت نیرو، همانجا؛ فرهنگی، ص 100).افزایش جمعیت تهران، تأمین آب آشامیدنی ساکنان پایتخت را از منبعی غیر از سد امیرکبیر، ضروری میساخت. مطالعاتی برای انتقال آب رودخانههای هراز و جاجرود و احداث سدهای لَتیان و لار صورت گرفت و در مرحلة اول سد لتیان بر رودخانة جاجرود، در 35 کیلومتری شمال شرقی تهران، با گنجایش کل مخزن 95 میلیون متر مکعب، ساخته شد که کار ساختمان آن از 1343 ش تا 1346 ش طول کشید. این سد در 25 اردیبهشت 1346 ش افتتاح و سد فرحناز پهلوی نامیده شد که بعدها به سد لتیان تغییر کرد. سد چند منظورة لتیان علاوه بر تأمین قسمتی از آب شهر تهران (هشتاد میلیون مترمکعب در سال)، سی هزار هکتار از زمینهای دشت ورامین را نیز مشروب میسازد. بعلاوه دارای نیروگاهی به قدرت 500 ، 22 کیلووات است که تا 000 ، 45 کیلووات قابل افزایش است (ایران. وزارت نیرو، ص 44، 130؛ فرهنگی، ص 128). کار ساختمان سد لار بر رودخانة لار نیز در 1353 ش شروع شد و در 1359 ش، با گنجایش کل مخزن 960 میلیون متر مکعب، خاتمه یافت (فرهنگی، ص 112).جغرافیایی انسانی. در 1304 ش، تهران رسماً عنوان شهر یافت (رجوع کنید به ایران. وزارت کشور، معاونت سیاسی، ص 26). بر اساس آخرین سرشماری عمومی نفوس و مسکن، شهر تهران در 1375 ش دارای 845 ، 758 ، 6 تن جمعیت ساکن در 22 منطقة شهرداری، شامل محدودة قانونی با حدود هفتصد کیلومترمربع وسعت، بوده است (مرکز آمار ایران، 1376 ش، ص هفتاد و شش). از این جمعیت، 37ر98% مسلمان، 85ر0% مسیحی، 16ر0% زردشتی، 10ر0% کلیمی و 52ر0% پیروان ادیان دیگرند (مرکزآمار ایران، 1378 ش، ص شانزده). زبان رایج در تهران، زبان فارسی با لهجة تهرانی است (رجوع کنید به ادامة مقاله).ایستگاه راهآهن در جنوب شهر و پایانههای مسافربری در مشرق و جنوب و غرب و فرودگاههای مهرآباد در غرب و امام خمینی در جنوبغربی مبدأ و مقصد مواصلاتی این شهر با اقصی نقاط ایران و جهان هستند. از فرودگاه نظامی قدیمی آن (دوشانتپه) برای آموزش پرواز استفاده میشود ( فرهنگ جغرافیائی آبادیها ، ج 38، ص 97ـ 98).در 1379 ش، قطار شهری (مترو) تهران ـ کرج، و در 1380 ش، قطار درون شهری در دو محور شمال ـ جنوب و مغرب ـ مشرق شروع به کار کرد.در زمینههای فرهنگی و آموزشی و ورزشی و تفریحی، شهر تهران در 1373 ش دارای این اماکن بوده است: مصلا (از ساختههای بعد از انقلاب اسلامی ایران) به مساحت دو میلیون متر مربع در اراضی عباسآباد در منطقة 7 شهرداری ( راهنمای فرهنگی تهران ، ص 3)، 1400 مسجد (رجوع کنید به همان، ص 7ـ157)، 209 تکیه و حسینیة ثابت (ص 159ـ167)، 78 امامزاده و زیارتگاه (ص 169ـ173)، سی مرکز آموزش علوم دینی (ص 175ـ176)، برای پیروان سایر ادیان از جمله برای زردشتیان چهار آدریان (ص 179ـ180)، برای کلیمیان هجده کنیسه (ص 180ـ182) و برای مسیحیان سی کلیسا (ص 182ـ 185)، 354 پیشدبستان (ص 251ـ280)، 268 ، 2 دبستان (ص 283ـ403)، 081 ، 1 مدرسة راهنمایی (ص 405ـ432)، 592 دبیرستان (ص 477ـ524)، نُه دانشسرا (ص 527 ـ 528)، 92 هنرستان (ص 531 ـ537)، شانزده مرکز تربیت معلم (ص 539 ـ542)، 95 دانشگاه، دانشکده، آموزشکده و مرکز آموزش عالی (ص 563 ـ577)، دَه مؤسسة عالی آموزش هنر (ص 581 ـ583)، هشت هنرستان هنر (ص 585 ـ 586)، 34 آموزشگاه آزاد هنر (ص 589ـ595)، هفتاد مرکز پژوهشی (ص 1117ـ1131)، بیست کتابخانة عمومی (ص 605ـ 609)، 382 کتابخانة اختصاصی (ص 611ـ657)، 135 کتابخانة دانشگاهی (ص 659ـ676)، 31 مرکز فرهنگی ـ هنری کودکان و نوجوانان (ص 683ـ 688)، 23 نگارخانه (ص 691ـ694)، 77 سینما (ص 709ـ713)، 32 موزه (ص 717ـ721)، 468 چاپخانه (ص 901ـ944)، 814 کتابفروشی و انتشارات (ص963ـ1033)، 123 باشگاه (ص1047ـ1067)، 39 زورخانه (ص1069ـ1073)، 71 استخر (ص1075ـ1087)، 23 ورزشگاه (ص1039ـ1044)، 71 ورزشگاه اختصاصی بانوان (ص1093ـ 1104)، چهار مجموعة فرهنگی ـ ورزشی (ص 815 ـ 816)، یازده مجموعة فرهنگی ـ تفریحی (ص 819 ـ 823)، 433 بوستان (ص 827 ـ860) و 72 بنای تاریخی (ص 863 ـ 878). همچنین، تهران دارای 513 نشریه بوده است (ص 725ـ 806). مجموعة فرهنگی آزادی (نام آن در گذشته: موزة شهیاد)، واقع در میدان آزادی، در 1350 ش (ص 681) و مجموعة ورزشی آزادی (نام آن در گذشته: مجموعة ورزشی آریامهر)، در ناحیة غرب تهران در 1353 ش (ص 1035) بهرهبرداری شدند. در 1357 ش، فرهنگسرای نیاوران در شمالشرقی شهر (ص 680) و در 1370 ش، فرهنگسرای بهمن در جنوب شهر (ص 679) گشایش یافت. خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران (تأسیس در 1313 ش با نام خبرگزاری پارس؛ ص 811) و سازمان صدا و سیما (تأسیس در 1319 ش با نام رادیو ایران؛ ص 807) دو مرکز مهمّ اطلاعرسانی این شهر در سطح ملی و بینالمللی است.گفتنی است که از 1373 تا پایان 1382 ش، تعدادی از دادههای آماری مذکور تغییر یافته است؛ مثلاً شمار مساجد به 000 ، 2 (استعلام از مرکز رسیدگی به امور مساجد، تهران)، تعداد مدرسة راهنمایی به حدود 800 ، 1، دبیرستان به 500 ، 1 و هنرستان به450 رسیده، تعداد کتابخانههایعمومی تا هشتادو کتابخانههای مساجد تا نود افزایش یافته ( فضاهای فرهنگی ایران ، ج1، ص66ـ 71، ج 3، ص 41ـ49)، شمارة ناشران فعال به بیش از 700 ، 3 تا رسیده (بر اساس استعلام از خانة کتاب)، بوستانهای تهران (شامل بوستانهای محلهای، منطقهای و فرامنطقهای) تا 275 ، 1 افزایش یافته (رجوع کنید به اطلس پارکهای تهران ) و تعداد نشریات دارای مجوّز از مرز 500 ، 1 گذشته است ( رجوع کنید به ایران. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1383ش). در 1372ش، فرهنگسرای جوان (نام پیشین آن: فرهنگسرای خاوران) در جنوب شرقی تهران به بهرهبرداری رسیده و تا پایان 1382 ش، پنج خبرگزاری داخلی نیز در این شهر تأسیس شده است.واژه. نگارش نام این شهر بهصورت « طهران »، از نخستین نوشتههایی که در بارة تهران و تهرانی در دست داریم تا همین سالهای اخیر، رایج بود، زیرا جغرافینویسان و سایر مؤلفان که به زبان عربی مینوشتند اغلب نامهای ایرانی را که با ت آغاز میشد با « ط » ضبط کرده بودند ( د. اسلام ، چاپ اول، ج 8، ص 713). یاقوت حموی (ج 3، ص 564) با اینکه طهران را به کار برده، این کلمه را عجمی دانسته و متذکر شده است که اهالی آنجا، آن را تهران میگویند، چون در زبان آنها ط وجود ندارد. در آثار مورخان و جغرافیدانان و لغتشناسان، تا دورة رضاشاه پهلوی (حک : 1304ـ1320 ش)، بیشتر واژة طهران متداول بود. فرهاد میرزاقاجار (معتمدالدوله، متوفی 1305) نیز در کتاب جامجم (ص460) تهران را با ط آورده است، اما علیقلیمیرزا اعتضادالسلطنه، که در 1270 وزیر علوم ناصرالدین شاه شد، نگارش واژة تهران را با ت ترجیح داد (اعتمادالسلطنه، 1367ـ 1368 ش، ج 1، ص 824 ـ 825). در متن قانون اساسی مشروطه (14 ذیقعدة 1324) و متمم آن (29 شعبان 1325) طهران به کار رفته است. جمالزاده (ص 8 ـ10) هم در 1339 طهران نوشته و با اینکه در دورة رضاشاه املای تهران رسمیت یافت، تا مدتها برخی نویسندگان طهران مینوشتند، مثلاً در لغتنامة دهخدا اطلاعات در بارة تهران ذیل «طهران» آمده است.با اینکه تلاشهای زبانشناسیِ چندی در بارة ریشة واژة تهران صورت گرفته، ریشه و معنای آن چندان روشن نیست. کسروی (1335 ش، ص 16ـ 18؛ همو، 1378 ش، ص212ـ 213، 215، 219) تهران را به معنای «جایگاه و سرزمین گرم» و مرکّب از دو جزء ته (گرم) و ران (جا) دانسته و روی هم رفته آن را «گرمگاه» معنا کرده است. وی (1335 ش، ص 9ـ 15؛ همو، 1378ش، ص205، 212ـ216) شمیران را نیز به معنای «جایگاه و سرزمین سرد»، مرکّب از دو جزء شمی (سرد) و ران (جا)، دانسته و روی هم رفته آن را «سردگاه» معنا کرده است؛ به نوشتة او شمیران تابستانگاه تهرانیان است، اما شهریار عدل (ص 14ـ 15) نظر کسروی را در بارة بخش اول این نامها نپذیرفته است.تهران تا دورة صفویه. تاکنون سنگنبشته، سند یا نوشتاری پیدا نشده که در آن نام تهران، چه در پیش از اسلام چه در دو سدة نخستین پس از اسلام، آمده باشد (همان، ص 13ـ14). سفالینههای منقوش شش هزارساله در چشمهعلی و سفالهای خاکستری ـ سیاهِتپههای قیطریه و آثار تپههای دروس و چیذر نشان میدهد که جماعات آریایی از پایان هزارة دوم پیش از میلاد مسیح در آنجاها زندگی میکردهاند (همان، ص 9ـ12). مناطق باستانی دیگری نیز در اطراف تهران کشف شده است. سفال خاکستری ـ سیاه گسترة وسیعتری را در بر میگیرد که خوجیر، تهرانپارس، فشاپویه، حصارک شمیران، پل رومی، اوین و بوستان پنجمِ خیابان پاسداران و محل فرودگاه امام خمینی از آن جملهاند (کامبخشفرد، مقدمه).اوضاع مناسب طبیعی در کوهپایههای شمال تهران تاریخی، از جمله امکان کندن قنات، پیدایش آبادیهایی (مانند آبادی تهران) را به هنگام گسترش قنات محتمل میسازد. در صورتی که نوشتة سیدظهیرالدین مرعشی (ص صدوهفت ـ صدوهشت) را که در وصف جنگ افراسیاب با منوچهر، از ری و دولاب تهران نام برده، بر پایة اسناد تاریخی بدانیم، به نظر میرسد که نام تهران در پیش از اسلام، هم به آبادی تهران هم به پهنهای شامل روستاهای پیرامون تهران اطلاق میشده است.نام تهرانِ ری در قرن سوم با نام محمدبن حماد تهرانی (رازی)، محدّث، همراه است. در منابع، از تاریخ تولد ابنحماد اطلاعی نیامده، ولی ذهبی در سیر اعلامالنّبلاء (ج 12، ص 629) و تاریخالاسلام (حوادث و وفیات 261ـ280، ص 443)، سن او را در هنگام وفات (271) بیش از هشتاد سال ذکر کرده (نیز رجوع کنید به ابنحَجر عَسقَلانی، ج 9، ص 104ـ 105؛ بهرامیان، ص 25) که به این ترتیب میتوان حدس زد تاریخ تولد وی، حدود 191 بوده است. ابن ابیحاتم رازی (متوفی 327) نیز شاگرد محمدبن حماد بوده که نخستین بار در ری از وی حدیث شنیده است (رجوع کنید به ابنابیحاتم، ج 7، ص 240؛ بهرامیان، ص 26). ابن قَیْسَرانی (متوفی 507) در الانسابالمتفقة (ص 98) به نقل از محمدبن حماد گفته که تهرانِ ری از تهرانِ اصفهان مشهورتر بوده و سمعانی (متوفی 562) نیز آن را تأیید کرده است (رجوع کنید به ج 2، ص 252؛ قس بهرامیان، ص 25). تأیید نسبتِ محمدبن حماد به تهران، میرساند که آبادی تهران دست کم از آغاز دوران اسلامی وجود داشته است (عدل، ص 14).نام تهران، پیش از الانساب ابنقیسرانی، در برخی منابع ذکر شده، مثلاً غفاری قزوینی، در ذکر لشکرکشیهای محمود غزنوی، اشاره کرده که وی در 12 جمادیالاولی 420 به طهران حمله برد و اراضی دولاب را فتح کرد (ص 78) و تاریخ، جز فاجعة مغول، فاجعهای به دردناکی حملة سلطان محمود، برای مردم شیعة پهنة طهران، به یاد ندارد (کریمان، ص 76). محمدبن علی راوندی نیز از تهران و دولاب (ص 293) و اطراف این شهر (ص 111ـ112) یاد کرده است.تا حملة مغول (سدة هفتم)، هنوز تهران به صورت قریه بود و برپایة اسناد تاریخی، دیههای دولاب و تجریش و ونک از تهران مشهورتر بودند. قریة تهران، مانند دیگر روستاهای منطقة ری، زیر نظر خوارزمشاهیان بود (تکمیل همایون، ج 1، ص 35). یاقوت حموی (ذیل «طهران»)، از قول یکی از اهالی ری، برخی از ویژگیهای قریة تهران را در 617 چنین آورده که تهران یکی از قرای ری است، میان این دو تقریباً یک فرسنگ فاصله است، قریة تهران بسیار بزرگ (قریة کبیرة) است و در زیر زمین ساخته شده و هیچکس نمیتواند به خانههای آن دسترسی یابد، مگر آنکه خود تهرانیها بخواهند، بارها اتفاق افتاده که آنها بر ضد سلطان شورش کردهاند و سلطان چارهای نداشته جز آنکه، آنان را با حیله به دام اندازد. به گفتة وی (همانجا) در این شهر دوازده محله وجود دارد که پیوسته با یکدیگر در جدالاند و ساکنان یک محله به محلة دیگر نمیروند. این قریه باغها و بستانهای درهمتنیدة بسیار دارد. در 617، هنگام حملة مغولان به ری، تهران هنوز مهاجران ری را در خود جای نداده بود؛ ازینرو، نوشتة یاقوت حموی میتواند بیانگر یکی از مراحل تحول تاریخی تهران باشد. قزوینی در 674 در آثارالبلاد و اخبارالعباد (ص 228) مینویسد که تهران روستای بزرگی است از روستاهای ری، دارای بوستانهای انبوه و درختان پربار، و میوههای تهران، بویژه انار آن، بسیار نیکوست.به گفتة خواندمیر (ج 3، ص 143؛ قس تکمیل همایون، ج 1، ص 36)، در عهد غازانخان (694ـ703) تهران «مُعَسْکَر» (لشکرگاه) بود. در قرن هشتم، تهرانِ تحت استیلای آخرین ایلخانان، به اندازة قبل جمعیت نداشت، اما قصبة معتبری بود. چون ری، امالبلاد ایران، از حملة مغول به بعد رو به ویرانی نهاده بود، ورامین ترقی کرد و مرکز محلی تومانِ ری شد. تهران نیز از نواحی بزرگ و قصبهای معتبر در غار، یکی از چهار بخش شهر سابق ری، بود (حمداللّه مستوفی، ص 53 ـ 55). غازانخان برای عمران شهر ری کوششهای اندکی کرد (همان، ص 53) و ورامین نیز سرانجام به صورت تلّی از خاک در آمد. اما تهران در قرن هشتم و نهم، بتدریج از این رویدادها سود برد (عدل، ص 20)، به طوری که کلاویخو ، سفیر اسپانیا که در عهد تیمور از تهران دیدن کرد (5 محرّم 807/6 ژوئیة 1404)، آنجا را شهر نامیده است (ص 175) و آنجا را ناحیهای پهناور و خرّم وصف کرده که اطرافش دیواری نیست و در آن همة وسایل آسایش یافته میشود و در قلمرو حکومت داماد تیمور است (کلاویخو، ص 176). باباشیخ، یکی از رجال دورة تیموری، محل اقامت کلاویخو را در مهمانسرایی (همان، ص 175) تعیین کرد که تیمور به هنگام گذشتن از این حدود در آن منزل میکرده و در واقع بهترین خانة شهر تهران بوده است. باباشیخ فردای ورود کلاویخو، او را به سرای خود دعوت کرد و در شاهنشین سرای خود نشاند (کلاویخو، ص 175) که نشان میدهد در این دوره، مساکن دیگری نیز وجود داشته و از مدتی پیش، در شهرـ باغ تهران بناهایی بیرونی بوده است. از قرن هفتم به بعد، با گذشت زمان و پس از ویران شدن ری در 617 و افول ورامین در قرن هشتم، تعداد این بناها به یقین افزایش یافته است.شهرسازیخاص تهران، که شامل باغهای محصور و خانههای زیرزمینی با دهلیزهای متعدد (همانند لانة موش کور) بوده، علت اصلی بیحصار بودن شهر بوده است. علت اینکه تهران قرنها و تا 961 که شاه طهماسب اول صفوی (حک :930ـ 984) نخستین حصار و بازار آن را ساخت، بیبرج و بارو بوده، تسخیرناپذیری آن بوده است. در آغاز قرن دهم، تهران به مجتمعی بدل شده بود که با انتظارات جمعیت جدید، سازگارتر بود؛ شهری با خانههای معمولی، بازار، معابر و حصاری که از شهر حفاظت میکرد. قدرت حاکم نیز در این امر نفع داشت، زیرا به این ترتیب بهتر میتوانست از مردم مالیات بگیرد و آنان را زیرنظر داشته باشد. توجه نخستین سلاطین صفوی به آرامگاه یکی از اسلافشان در ری (رجوع کنید به ادامة مقاله)، تنها عامل اقدامات آنها در تهران نبود (عدل، ص16ـ17).دوازده محلة تهران ــ که احتمالاً با مجموعههای گسترده و پراکندة شهر، متشکل از خانهها و باغها و بستانهای محصور و تودرتو، همخوانی داشتهاند ــ نیز به محلههای جدید بدل شدند و چون محلههای قبلی را در بر نمیگرفتند بیشتر آنها نامهای دیگری داشتند. تنها محلة قدیم تهران، که نامش در تحفة سامی (تألیف در 957) آمده، ساران است ( رجوع کنید به ساممیرزا صفوی، ص 162) که امروزه از آن اثری نیست.امامزادهها و قدیمترین تاریخهای موجود در کتیبهها یا صندوقهای مرقد امامزادهها، اسناد شایان توجهی برای اثبات قدمت شهر تهران به شمار میروند، از جملة این آثار است: بقعة سیداسماعیل در نزدیکی دروازة حضرت عبدالعظیم تهران قدیم و در کنار خیابان اصلی بازار شهر، واقع در محلة چالمیدان، دارای درِ منبتکاری مورخ 886؛ بقعة امامزادهیحیی در محلة عودلاجان دارای صندوق منبتکاری عتیقه، مورخ 895؛ بقعة امامزاده زید در محلة بازار دارای صندوق منبتکاری عتیقه مورخ 902؛ یک قطعه کتیبة چوبی باقیمانده از ضریح قدیم بقعة سیدنصرالدین/ ناصرالدین، واقع در کنار خیابان خیام (در محلة سنگلج) کهمیرساند حاجیمیرزاتقی ثقفی تهرانی در 993 بانی ضریح بوده است (مختاری طالقانی، ص94، 100ـ101؛ مصطفوی، ج 1، ص446ـ 448). دیگر آثار فرهنگی و دینی نیز در تهران وجود داشته است. رونق سه بقعة سیداسماعیل، امامزاده یحیی، و امامزاده زید و آثار بهدست آمده در آنها نشان میدهد که تشیع پیش از دورة صفویه در تهران رواج داشته است (مصطفوی، ج 1، ص20ـ22، 446). از قراین بر میآید که قدیمترین محلات شهر تا دورة صفویه، از یک طرف نواحی مجاور بقعة سیداسماعیل تا حوالی بازار آهنگران در جنوب شرقی شهر قدیم در محلة چالمیدان، و از طرف دیگر بین بقعههای سیداسماعیل و امامزاده یحیی در قسمت شرقی شهر قدیم در محلة عودلاجان بوده است. زیارتگاه چهلتن و کوچة آن در بازار بین بقعة سیداسماعیل و سهراه آهنگران، قدیمتر از عهد صفوی به نظر میرسد ( د.فارسی ، ذیل «تهران»؛ قس کریمان، ص 133 به بعد).نوشتههای عربی ـ فارسی روی بقعههای سیداسماعیل، امامزاده یحیی و امامزاده زید بیانگر نکاتی در بارة وقف، و شیعه بودن ساکنان محلی و اهمیت تهران آن ایام است.از صفویه تا قاجار. تهران تا زمان شاه طهماسب اول صفوی چندان موردتوجه نبود ولی شاهطهماسب قصبة تهران را، که معبری بین مازندران و آذربایجان و خراسان بود، تقویت نمود تا همچون قلعهای محکم آمادة مقابله با هجوم عثمانیها و ازبکان شود (آتابای، ص 16). وضع مساعد طبیعی، مجاورت با شهر باستانی ری و مرقد امامزاده حمزه (که صفویان طبق شجرهنامهای نسب خود را به او میرساندند) و مرقد حضرت عبدالعظیم، در توجه به این ناحیه مؤثر بود. کارکرد دفاعی با ساخت برج و بارو، و احداث بازار از نخستین اقداماتی بود که به تهران رونق و اعتبار داد. به دستور شاه طهماسب اول صفوی در 961، اطراف تهران بارویی بنا کردند که ششهزار گام طول و 114 برج (به عدد سورههای قرآن کریم) داشت و در زیر هر برج یک سوره از قرآن را دفن کردند. چهار دروازه برای شهر ساختند و خندق دور بارو را به اراضی شنزار متصل کردند (اعتمادالسلطنه، 1367ـ 1368 ش، ج 1، ص 828). مینورسکی مینویسد که دقیقاً این 114 برج در نقشة ایلیا برزین ، نقشة مهندسی شهر تهران در 1258/1842، دیده میشود ( د. اسلام ، چاپ اول، ج 8، ص715؛ معتمدی، ص 139ـ140). با تلفیق کارکرد دفاعی و باورهای مذهبی (با قداست بخشیدن به برج و بارو از طریق دفن سورهای از قرآن در زیر هر برج) و با گسترش دیگر کارکردهای شهری، تهران به شهری مهم بدل شد. برای مثال، شاه طهماسب بازار تهران را احداث کرد و امیناحمد رازی، که در 1002 نگارش هفتاقلیم را بهپایان برده، باتوجه به برج و بارو و بازار است که «طهران» را شهر خوانده است ( رجوع کنید به ج 3، ص 7). در همین زمان، در تهران مساجدی هم ساخته شد و به دستور خواهر شاه طهماسب، حمام و مدرسه و تکیة بزرگی در آنجا ساختند که به تکیة خانم شهرت یافت (آتابای، ص 16ـ 17). از سیاحتنامة پیترو دلا واله ، سیاح ایتالیایی که در 1027/1618 در تهران بوده، ویژگیهای دیگر این شهر پیداست. بهنوشتة وی (ص288) تهران شهری وسیع و از قزوین بزرگتر است. جمعیت آن زیاد نیست و خانههای بسیار ندارد. باغهای بسیار بزرگی دارد که در آنها انواع میوهها به عمل میآید و به اطراف فرستاده میشود. در تمام کوچهها جویهای آب روان است که به باغها میرود. کوچههای تهران پر از درختان چنار است، تهران شهر چنارهاست. در عوض، این شهر عمارت با اهمیتی ندارد و خان در خود تهران منزل دارد (همانجا). جمالزاده، از قول سرتوماس هربرت که در 1039/1629 در تهران بوده است، بازار دورة شاه طهماسبی را دارای دو قسمت، روباز و مسقف، میداند (1339، ص 9ـ10). او شمار خانههای تهران را در این زمان سه هزار واحد ذکر کرده (همان، ص10) و اسکارس (ص 75) با توجه به این رقم، جمعیت آن زمان تهران را حدود 000 ، 25 تا000 ، 30 تن تخمین زده و این دالّ بر وجود شهری معتبر است. گزارشهای اوایل دورة قاجار این برآورد جمعیت را تأیید نمیکنند.شاه عباس اول صفوی (حک : 996ـ 1038) در محل فعلی ارگ در داخل حصار شاه طهماسبی، چهارباغ و چنارستانی، معروف به چنار عباسی، احداث کرد که بعدها دیواربلندی دور آن کشیدند و عمارات سلطنتی و مقر حکومت را در آن ساختند و نامش را ارگ نهادند (اعتمادالسلطنه، 1367ـ 1368 ش، ج 1، ص 841؛ کریمان، ص 135ـ176).از قراین پیداست که مسجدجامع عتیق، که در بازار کنونی تهران در نزدیکی مسجد امامخمینی (نام سابق آن: مسجد شاه) واقع گردیده، در دورة شاهعباس دوم (حک : 1052ـ1077)، در 1072، به اهتمام شخصی به نام رضیالدین ساخته شده و در دورة قاجار مرمت و بر بنای آن افزوده شده است (ملازاده، ص 106). پادشاهان صفویه قصبه تهران را به شهر تبدیل کردند و یکی از بیگلربیگیها را برای خدمت و نظارت بر امور شهر تهران بر گزیدند (آتابای، ص 17). در دورة آخرین پادشاهان صفوی، گاهی تهران مقر موقتی دربار بود، به طوری که شاه سلیمان اول صفوی (حک : 1077 یا 1078ـ 1105) در آنجا قصری ساخت (جمالزاده، 1339، ص 10). در جمادیالا´خرة 1119 که شاه سلطان حسین صفوی (حک :1105ـ 1135) قصد زیارت مشهد کرد، زمستان را در شهر طهران گذراند و در آنجا به میرمحمدباقر خاتونآبادی، مدرّس مدرسة چهارباغ اصفهان، خلعت داد (حسینی خاتونآبادی، ص 556). اینگونه اقامتها در تهران نشانة توجه به این شهر و اهمیتش در آن دوره بوده است.تهران، پساز پایانغائلة افغانوآغاز سلطنت نادرشاه(1148)، اهمیت نظامی یافت. توجه نادرشاه به شهر به گونهای بود که در 1152 به فرزند خود، رضاقلیمیرزا، فرمان حکومت تهران را داد (استرآبادی، ص 346) و کل ولایت، تیول رضاقلی میرزا شد و خراجات و مالیات به او تعلق گرفت (همان، ص367؛ تکمیل همایون، ج 1، ص 64). نادرشاه پس از بازگشت از هندوستان (1152)، در تهران مجلسی از علمای مذاهب تشکیل داد. وی در 1154 در تهران فرمان داد تا رضاقلیمیرزا را کور کنند و بعدها رضاقلیمیرزا در همین «بلدة طیبة تهران» کشته شد (مروی، ج2، ص851؛ جمالزاده،1339، ص10؛ تکمیل همایون، ج 1، ص 64، 66). در تاریخ نادرشاهی «نادرنامه» ، از تهران در پایان کار دولت صفوی اینگونه یاد شده است: «دارالامان طهران»، «حاکمنشین ری و شهریار»، «مکان فیض توأمان»، «دارالایمان طهران» و «در خوبی یکتای آفاق» (وارد، ص 6، 11ـ13).کریمخان زند در 1172، در قصر شاه سلیمان اول، در تهران به تخت نشست (اعتمادالسلطنه، 1367ـ 1368 ش، ج 1، ص 844) و در تابستان 1173، به علت گرمای هوای تهران، به شمیران رفت و حکم کرد که در غیبت او عمارت سلطنتی و دیوانخانهای بزرگ و باغی در جنب دیوانخانه و یک حرمخانه بنا کنند. وی در اوایل زمستان، با تمام شدن کار این عمارت، به تهران برگشت. او برای آبادی شهر تلاش بسیار نمود و میخواست تهران را پایتخت خود کند (همانجا). گزارش تاریخنویسان دورة قاجار ــ که در 1172ـ1173 از تهران با عنوان دارالامارة کریمخان یاد کردهاند ــ وجود عمارت یاد شده را تأیید میکند. محل این بنا ظاهراً در زاویة شمال غربی حیاط معروف به گلستان، در کاخ سلطنتی تهران، در فضای کوچکی به نام خلوت کریمخانی بوده است (نفیسی، ج 1، ص 38). به این ترتیب، حکومت سلطنتی ابتدا در پایتخت فضای خاص خود، یعنی قصرها، را ایجاد کرد. علاوه بر بناهایی با کارکردهای حکومتی و اقتصادی، اماکن دیگری با کارکردهای مذهبی، از جمله مساجد و امامزادهها، نیز در تهرانِ پیش از دورة صفوی و دورة صفویه و زندیه به وجود آمد. بدین ترتیب در اواخر دورة زندیه، ساختار اصلی شهر تهران شکل یافته بود و آقامحمدخان قاجار وارث شهری با تجارب شهرسازی ایرانی شد که دارای کارکردهای حکومتی و دفاعی، اقتصادی، دینی، جمعیت کافی و جایگاه بسیار مهم راهبردی به عنوان پایتخت بود.تهرانِ پایتخت. آقامحمدخانقاجار تهران را به عنوان پایتخت انتخاب کرد و در 11 جمادیالاولی 1200، در تهران جلوس کرد و به نام او سکه زدند و خطبه خواندند (اعتمادالسلطنه، 1363ـ 1367ش،ج3، ص1398؛ همو،1367ـ1368ش، ج1، ص848). بار دیگر، پس از کشتن لطفعلیخان زند در رمضان 1210، در تهران تاجگذاری کرد و به نام او سکه زدند. اعتمادالسلطنه تاجگذاری دوم او را یک بار 1209 (1367ـ 1368 ش، ج 1، ص850) و بار دیگر 1210 (1363ـ 1367 ش، ج 3، ص1432) ذکر کرده است. این زمان مصادف با آغاز انقلاب صنعتی انگلستان بود. سراسر دورة قاجار با شکوفایی صنعت در غرب و پیامدهای همه جانبة آن برای جهان، از جمله ایران، مصادف بود.در 1200، آقامحمدخان پس از انتخاب تهران به عنوان پایتخت، ارگ را مقر سلطنت خود کرد و بهتوسعة بناها و عمارات سلطنتی در ارگ تهران پرداخت ( پایتختهای شاهنشاهی ایران ، ص 282؛ کریمان، ص 186ـ 188). در زمان آقا محمدخان قصرهایی در ارگ ساخته شد. تختِ مرمر * ، که بیشتر مصالح آن را از قصر کریمخانی شیراز آورده بودند، از آثار این دوره است (کریمان، ص 188ـ189). باغ و ایوان و میدان و کاخ و تأسیسات دفاعی، در ارگ یا شارستان/ شهرستان احداث شد. پورداود (ص 232) جمعیت تهران را در زمان آقامحمدخان پانزده هزار تن برآورد کرده است (نیزرجوع کنید به کریمان، ص 191). مورخان، سیاحان و صاحبنظران عوامل انتخاب شهر کوچک تهران را به عنوان پایتخت چنین بر شمردهاند: نزدیک بودن به خاستگاه و مقر ایل قاجار در استرآباد و مازندران (رجوع کنید به رضاقلی هدایت، ج9، ص198؛ ژوبر ، ص253ـ254؛ کریمان، ص194ـ 195، به نقل از کرپورتر ؛ اهلرس ، 1375 ش، ص 184 به نقل از فریزر )، موقعیت سوقالجیشی شهر کهاز سه طرف با کوههای البرز محصور است (ویشارد ، ص82؛ تکمیل همایون، ج1، ص76)، خودکفایی اقتصادی و همجواری تهران با سکونتگاه ایلات افشار و ساوُجْبُلاغ و خلجهای ساوه و عربهای ورامین که طرفدار آقامحمدخان بودند (تکمیل همایون، ج 1، ص 76،80). به گفتة اولیویه ، سیاح فرانسوی که در 1211 در تهران بوده است، آقامحمدخان کوشید تا مردم را در تهران سکنا دهد و تجارت را در آنجا برقرار کند. وی در ادامه ذکر کرده که در آن دوره، با احتساب سه هزار تن قشون ساخلُوی تهران، جمعیت این شهر بیشتر از پانزده هزار تن نبوده است (جمالزاده، 1339، ص 10).در 1212، فتحعلیشاه (حک : 1212ـ1250)، برادرزادة آقامحمدخان، جانشین وی شد. از اوایل قرن سیزدهم بتدریج زمینههای رشد و توسعة فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی تهران فراهم شد. گزارشهای این دوره، بویژه گزارشهای چند سیاح اروپایی، گواه سادگی هیئت ظاهری تهران است و نشان میدهد که تا اواسط سلطنت ناصرالدین شاه، هنوز شهر از نظر صنعت و تجارت طراز اول نبوده است. اعتمادالسلطنه از قول موریه ، نمایندة سفارت انگلیس که در 1222/1807 با فتحعلیشاه ملاقات کرده بود، نوشته که دور باروی شهر چهار و نیم تا پنج میل (هر میل ح 6ر1 متر) بود و شهر شش دروازه داشت که سردر و جوانب آنها به کاشیهایی با صورت ببر و حیوانات دیگر مزین بود. او شهر تهران را به بزرگی شیراز دانسته ولی بیوتات و ابنیة آن را کمتر از شیراز ذکر کرده و افزوده است که عمارات تهران غالباً با خشت بنا شدهاند و شباهت آنها به ابنیة عالیه کمتر است. تنها بنای شایان توجه این شهر مسجد شاه است که ناتمام است و غیر از آن، شش مسجد کوچک در تهران هست. تهران سه یا چهار مدرسة بزرگ بیشتر ندارد و ظاهراً 150 کاروانسرا و 150 حمام دارد. دو میدان بزرگ دارد که یکی در شهر و دیگری در ارگ است. دو عمارت ییلاقی سلطنتی این شهر یکی قصر قاجار و دیگری نگارستان است (اعتمادالسلطنه، 1367ـ 1368 ش، ج 1، ص 855 ـ856). به گفتة کینیر ، در 1228/ 1813، محیط تهران حدود چهار میل بود، دیواری استوار با تعداد زیادی برج و خندقی خشک شهر را احاطه کرده و تنها ساختمان شایان ذکر در داخل شهر، ارگ بود که استحکامات آن از استحکامات دور شهر مستحکمتر بود (بهنقل اهلرس و مؤمنی، ص 287). در 1236ـ 1238/1821ـ1822، کرپورتر تهران را به عنوان پایتخت جدید، شهری نو اما نسبتاً کوچک خوانده است (همانجا). بهنوشتة فریزر در 1249/1833، تهران بدمنظر است و گنبد و مناری به عنوان شاخص در آن نیست و در اطراف آن نه باغ و بیشه، که باروهای گلی و خرابههای بسیار هست (ص 99)، در تهران چیز شایستهای برای دیدن وجود ندارد (ص 116) و تهران فقط مقر شاه و جایگاه خزانه است (ص 113)، محیط آن چهار میل و دارای دو برج و خندقی مهیب است ولی هیچ جنبة جاذب و مشخصی ندارد، بازارها تنها گذرگاههای با اهمیت آناند و کوچههای آن تنگ و باریک و کج و معوج است، بازارهای آن وسیع و آکنده از کالا و انسان است، در آنجا دو گنبد مشخص وجود دارد که یکی از آنها، که کلاهکی زراندود دارد، متعلق به مسجد شاه است (ص 218).باتوجهبه وضعبد اقتصادیایران در دورة فتحعلیشاه، طبیعی است که پایتخت آن نیز در این دوره چندان رشد و توسعهای نداشته باشد. از 1134 که محمود افغان بر صفویان چیره شد تا 1250 (پایان سلطنت فتحعلیشاه)، یعنی در مدت 116 سال، سراسر ایران بدترین وضع اقتصادی را داشت، زیرا در این مدتجنگهای متعددی با دولت روسیه درگرفت و راه تجارت از سوی شمال، بر ایران بسته شد (نفیسی، ج 2، ص 219 ـ220).تاریخ تهران و وضع سیاسی آن را در چارچوب جهانبینی تشیع و فعالیت علمای شیعة دورة قاجار، به سه دوره میتوان تقسیم کرد: دورة شروع ورود علما در سیاست، دورة کوشش متجددان برای آوردن تمدن جدید اروپا به ایران، و دورة مبارزة علمای تجددطلب برای تغییر حکومت سلطنتی و برقراری نظام مشروطه و قبول برخی رسوم تمدن غرب. در آغاز دورة قاجار،مقارن ظهور فقیه اصولی بزرگ شیعه، آقامحمدباقر بهبهانی مشهور به وحید بهبهانی (متوفی 1205) در عتبات عالیات، زمینه برای فعالیت علمای اصولی در ایران مهیا شد. بهبهانی در نیمة دوم قرن دوازدهم، پس از مواجهة جدّی با مسلک اخباری، که حدود دو قرن بر حوزههای علمی و جوامع شیعی سیطره داشت، و فائق آمدن بر فقهای مبرِّز این جریان در کربلا، اخباریگری را از رونق انداخت و نظریة اجتهاد را احیا کرد. تأکید او در آثارش بر اثبات درستی عمل اجتهاد و حجیّت فتوای مجتهد و به تبع آن شکلگیری نظام مجتهد ـ مقلد بود ( رجوع کنید به بهبهانی * ، آقامحمدباقر). مشخصة دورة شروع ورود علما در سیاست، یعنی از آغاز سلطنت آقامحمدخان تا مرگ محمدشاه قاجار (1264)، تکمیل و توسعة مبانی نظریة اجتهاد نزد شیعة دوازده امامی، ظهور مراجع تقلید و افزایش نفوذ علمای دین و حضور آنان در امور سیاسی و دولتی بود. فقهای بزرگی مانند شیخ جعفر نجفی معروف به کاشفالغطاء (متوفی 1228) در عراق، میرزاابوالقاسمبن ملامحمد حسن گیلانی (جیلانی) معروف به میرزای قمی (متوفی 1231) در قم، و ملااحمد نراقی (متوفی 1244) در کاشان، هر سه از شاگردان بهبهانی، قائل به تسری وظایف سیاسی و دینی امام دوازدهم عجلاللّه تعالی فرجهالشریف به فقیه جامعالشرایط، در عصر غیبت، بودند و عقیده داشتند فقیه از جانب آن حضرت، بهنصب عام، منصوب میشود و او ادارة امور سیاسی را به پادشاه عادل تفویض میکند تا عهدهدار امور سیاسی و سلطنت شود. بنابراین فقیه خود منصوب عام از جانب امام معصوم و مشروع است و سلطان نیز فقط در صورتی که از جانب ولیفقیه منصوب شود مشروعیت پیدا میکند (در این باره رجوع کنید به کدیور، 1376 ش، ص80 ـ96؛ همو، 1378 ش، ص 100ـ127؛ الگار ، 1969، ص 45ـ72؛ حائری، ص 323ـ 342). این اندیشة بنیادین فقهی به صورت قوه نامیة حوزههای دینی و مبنای معرفتی و منشأ آثار فرهنگی معنوی و مادّی دورة قاجار در آمد و در دورة مشروطیت تحولاتی یافت. نکتة در خور توجه آن است که بنا بر نظام مجتهد ـ مقلد، «شاه نیز مقلد محسوب میشد و به لحاظ نظری ناگزیر بود دولت را به بازوی اجرایی اقتدار علما تبدیل کند» (الگار، 1991، ج 7، ص713ـ714). وجود این شرایط، جهانبینی تشیع دوازدهامامی را روشنتر، پرتوانتر، گستردهتر و ژرفتر کرد، به طوری که تمام جامعه را در بر گرفت. وقف، بهعنوان جلوهای تمام عیار از جهانبینی تشیع دوازدهامامی، پیامدهایی داشت که به طور همه جانبه در جامعه و فضای آن زمان تهران پدیدار گردید. اگر چه این دوره مقارن بود با انقلاب کبیر فرانسه (1789) و جدا شدن دین از سیاست و ظهور ناپلئون (حک : 1219ـ 1230/ 1804ـ1815) و شروع تمدن جدید در اروپا، در زمان فتحعلیشاه و محمدشاه (حک : 1250ـ1264) مردم ایران در کار توسعة امور داخلی بودند و کمتر به اروپا توجه داشتند. با این حال در سراسر دورة قاجار (1210ـ1344) ایران با تمدن جدید اروپا رویارو شد که آثار آن در تهران مانده است ( رجوع کنید به حائری، ص 272 به بعد). در دورة فتحعلیشاه، محمد شاه و اوایل سلطنت ناصرالدین شاه (حک : 1264ـ1313) در ارگ کاخهایی احداث گردید. در طول این دوره در شمال ارگ، در درون و بیرون شهر تهران نیز کاخهایی با معماری ایرانی ساخته شد. متن کتیبة مقبرة فتحعلیشاه در قم ــ که شرح حال او به قلم چند تن از ادیبان دربار است ــ توجه او را به ساختن کاخ در تهران نشان میدهد (رجوع کنید به نفیسی، ج2، ص265).همزمان با تکمیل کار کاخها و احداث کاخهای جدید در زمان فتحعلیشاه، بناهایی نیز با کارکرد دینی احداث میشد، که از آن جملهاست مسجدشاه یا مسجد سلطانی (مسجد امام کنونی) که تاریخ بنای آن 1229 ضبط شده است (غنچه، 1378ش الف ، ص105). این مسجد در خیابان پانزده خرداد، جنب بازار تهران، واقع گردیده و از بناهای ارزشمند دورة قاجار است (همانجا؛ نیز رجوع کنید به مسجد امام * ).از دیگر آثار این دوره در تهران، مسجد ـ مدرسة فخریه یا مروی است که از 1229 تا 1231 ساخته شده است. این بناها را حاج محمدحسینخان مروی، ملقب به فخرالدوله، به همراه املاک و قنوات و مستغلات آن، در دورة فتحعلیشاه وقف کرده است. مقدمة وقفنامة محمدحسینخان مروی تا حدی فضای مذهبی آن روز را بیان میکند (رجوع کنید به «وقفنامة مدرسة مروی تهران»، ص 57 ـ59). صورت املاک موقوفة مدرسه، در وقفنامة مفصّل آن ذکر شده است. علاوه بر افزایش مستغلات، بر اثر تغییر کاربَری اراضی موقوفة محمدحسینخان مروی به کاربری تجاری، متولیان در سدة سیزدهم و چهاردهم رَقَبات (املاک و مستغلات موقوفه) فراوان دیگری را وقف مسجد ـ مدرسة مروی کردند. این موارد نشاندهندة توجه به سرمایهگذاریدر امور معنوی در آن دوره است: 1) وقفنامة حاجیه نهنه، در 17 جمادیالاولی 1271، در زمان تولیت حاج ملامیرزامحمد اندرمانی طهرانی، از مجتهدان طراز اول تهران. 2) وقفنامة حاج ملارضاقلی، معروف به حاجی آخوند، در مورد وقف قریة حصارین دماوند در جمادیالاولی 1296 و رجب 1299 برای مسجد و مدرسه. 3) وقفنامة شیخعلیخان رشتی شفتی، از استادان قدیم مدرسة خان مروی، در محرّم 1350 (برای متن این وقفنامهرجوع کنید به میر محمدصادق، ص 32ـ33).مسجدجامع تهران (جامع عتیقِ دارالخلافه، احداث در 1072) از آثار دورة شاه عباس دوم (حک : 1052ـ1077) است که در 1252 شیخرضا آن را مرمت کرد. بعدها شبستان بزرگ و شبستان گرمخانة آن ساخته شد. پس از چندی حاج میرزامسیح تهرانی، شبستان چهلستون را در مشرق مسجد بنا کرد. در بارة تاریخ بنایاین شبستان، اعتمادالسلطنه (1367ـ 1368ش، ج4، ص2005) نوشته است که به گفتة بعضی، تاریخ این بنا 1202 است، ولی بهگفتة آیتاللّه حسن سعید تهرانی (متوفی 1375 ش)، امام جماعت مسجدجامع در شبستان مذکور، تاریخ بنای آن 1226 است. تاریخ مرمت آن نیز بر اساس کتیبة سردر شبستان، 1240 است. گلدستة چوبی قدیمی شبستان بزرگ احتمالاً متعلق به دورة قاجار است. به دلیل نزدیکی مسجدجامع به مسجد امام، فاصلة بین آندو را، که بازار است، بینالحرمین (بازار بینالحرمین) میگویند (اعتمادالسلطنه، 1367ـ 1368ش، ج4، ص2004ـ 2005؛ ملازاده، ص106؛ مصطفوی، ج 1، ص 412ـ413).از دیگر مساجد دورة فتحعلیشاه قاجار، مسجد سیدعزیزاللّه واقع در محلة بازار قدیم نزدیک چارسوق کوچک است، که کاشیکاریهای زیبایی دارد (مصطفوی، ج 1، ص 86).بهنوشتة سرویلیام اوزلی ، مستشرق انگلیسی، در 1226/ 1811 تهران، باجمعیتی معادل چهلتا شصتهزارتن، سیمسجد و مدرسه و سیصد حمام عمومی و شش دروازه داشت ( د. اسلام ، چاپ اول، ج 8، ص 718؛ کریمان، ص 199). زینالعابدین شیروانی در ریاض السیاحه (ص 694) شمار خانههای تهران را پانزده هزار واحد ذکر کرده است. در صورتی که ساکنان هر خانه را دستکم پنج تن بدانیم، جمعیت تهران در آن زمان 000 ، 75 تن بوده است. همزمان با احداث مساجد، حوزههای علمیه نیز تشکیل میشد، به طوری که از آن پس تهران یکی از مراکز و حوزههای معتبر علمی با شخصیتهای برجستة دینی شد.یهودیان و مسیحیان نیز در تهران امکان زندگی در کویهای خاص خود را داشتند. در دورة قاجار دو کلیسا در تهران وجود داشت: کلیسای طاطاووس مقدّس، قدیمترین کلیسای تهران (متعلق به دورة فتحعلی شاه)، واقع در ضلع غربی کوچة ارامنه، نزدیک بازار و در نزدیکی بقعة سیداسماعیل، و کلیسای گئورک مقدّس در جوار بازارچة شاهپور، که در 1251 ساخته شد (کریمان، ص 257ـ 258؛ مصطفوی، ص 87؛ صفوی بیات، ص 189ـ190).موجودیت اماکن مذهبی اسلامی برپایة کمکهای مالی و وجوهات، بخصوص وقف، استوار بود. موقوفات، هم در این دوره و هم در دورههای بعد، پشتوانة تأسیس و حفظ و گسترش مساجد و مدارس و افزایش جمعیت طلاب و علمای دین در تهران بود. مراکز مذهبی تهران، با توجه به منزلت اجتماعی ـ سیاسی علمای آن، به کانون فعالیتهای اجتماعی و سیاسی تبدیل شدند، که کل ایران را تحت تأثیر قرار میداد.در دورة محمدشاه قاجار (1250ـ1264) نیز ساختارهای سنّتی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی تهران همچنان توسعه یافت، اما بنابر گزارش اَبُت ، سرکنسول انگلیس در تهران، مورخ 17 ذیقعدة 1257/ 31 دسامبر 1841 هرچند تهران در آن دوره پایتخت بود، از حیث بازرگانی جزو شهرهای درجة دوم یا سوم ایران به شمار میرفت. این شهر تجارت خود را مدیون وجود دربار و جایگاهش نسبت به مازندران در شمال، استرآباد و نقاط پرجمعیت خراسان در شمالشرقی و مشرق، قم و کاشان و اصفهان و شیراز در جنوب و یزد و کرمان در جنوبشرقی بود، تمام این نواحی اجناس اروپایی و سایر محصولات را از تهران فراهم میکردند؛ ولی تهران با نواحی مغرب ایران رابطة تجاری محدودی داشت که منحصر به واردات غله و سایر ملزومات بود و این نواحی تولیدات اروپایی را از طریق تبریز و قزوین دریافت میکردند (بهنقل عیسوی، ص 179). تبریز از نظر بازرگانی در ردیف اول بود، زیرا نهتنها بازار عمدة پرجمعیتترین ایالات کشور بود بلکه اجناس اروپایی قزوین و تهران و سایر شهرهای ایران را تأمین، و آن را در مملکت توزیع میکرد (همان، ص 179ـ 180). در همین دوره و در زمان تأسیس کنسولگری انگلیس در تهران (اوایل 1257/ 1841)، با وجود آنکه تجارت خارجی ایران با اروپا و روسیه گسترش یافته بود، هیچ تاجر انگلیسیای در تهران اقامت نداشت و هیچ تجارتخانة انگلیسیای در آنجا دایر نبود. طبق گزارش ابت، تنها تجار تحتالحمایة انگلیس، که در آن دوره ساکن تهران بودند، دو یا سه هندیالاصل بودند که از مدتها قبل در آنجا اقامت داشتند و یک تن مالتی که تازه به تهران آمده بود (بهنقل عیسوی، ص 178ـ179).دارالخلافة ناصری. در اوایل سلطنت ناصرالدینشاه، بر اساس نخستین آمار خانهها و سایر بناهای دارالخلافه (شهر تهران) در 1269، تهران دارای پنج محله (ارگ، عودلاجان، بازار، سنگلج و چالمیدان) بود. هر محله دکانهای ویژة خودش را داشت و بازار مختص تجارت و پیشهوری بود. ارگ، با 232 خانه، کوچکترین محله بود و درون حصاری قرار داشت که با پلی به شهر متصل میشد. عودلاجان با 619 ، 2 خانه بزرگترین محلة شهر بود. محلة بازار (جدا از خود بازار) 524 ، 1 خانه، سنگلج 695 ، 1 خانه و چالمیدان 802 ، 1 خانه داشت. طبق این آمار، هر محله به پاتق و گذر تقسیم میشد (اتحادیه، 1374 ش ب ، ص 152ـ153). امامزادهها، مساجد، تکیهها و مدارس تهران دارای موقوفاتی بودند و تعداد کاروانسراهاو دکانهای وقفی نیز بسیار بود. از 260 ، 4 باب دکان درمحلههای تهران، 405 باب وقفی بود (همو، 1378 ش، ص 13، جدول 3). چالمیدان، که محلة نسبتاً فقیرنشینی محسوب میشد، کمترین تعداد وقف را داشت. تعداد موقوفات محلههای عودلاجان و سنگلج مساوی بود و بیشترین تعداد اوقاف در محلة بازار قرار داشت که بیشتر اهالی آن از تجار و کسبه بودند و همین امر حاکی از رابطة نزدیک بازار و روحانیان است و در غالب مواردی که نام متولیان موقوفاتبازار ذکر شده است، متولیان روحانی هستند، چنانکه در محلة بازار 42 باب دکانِ وقف مسجد شاه در اختیار امام جمعه و شش باب دکانِ وقف سیدالشهدا در دست شیخ باقر پیشنماز و حمام حاجی محسن در اختیار میرزاابوالحسن پیشنماز بود. تعدادی از واقفان بازار از تجار بودند. در بازار،علاوه بر دکانهای وقفی، تعداد زیادی کاروانسرا و تیمچه در زمرة موقوفات بود که میزان موقوفات بازار را نسبت به موقوفههای سایر محلهها افزایش میداد (همان، ص 9ـ10؛ همو، 1374 ش الف ، ص 47).در اوایل دورة قاجار، کارکرد اقتصادی شهر، در حال گسترش بود. انتقال مالیات و بهرههای مالکانه از سایر نقاط کشور نیز، بر اثر استقرار حکومت و قشون در تهران و سکونت جمعی از مالکان کشور در آن و اینکه گروهی از تهرانیها برخی از آبادیهای اطراف تهران و کشور را به تملک خود در آوردند، از جمله منابع درآمد شهر بود. مجموعة بازار در آن هنگام، مرکز پایدار بازرگانی و صنعتگری محلی، ملی و تا حدودی بینالمللی بود.از این دوره به بعد، بویژه در دورة ناصری، بر اهمیت بازار افزوده شد. به این ترتیب کارکردهای دینی و اقتصادی بخصوص بازار، ساختار اصلی سنّتی شهر را تشکیل میداد.مقارن با پایان دورة قاجار، نخستین سرشماری علمی تهرانانجام گرفت که تا حدودی ساختار سنّتی اجتماعی و اقتصادی تهران آن روز را بیان میدارد: در زمستان 1284 (16 رمضان تا 12 ذیقعده) میرزا عبدالغفارخان ملقب به حاج نجمالملک (نجمالدوله)، از معلمان دارالفنون، به یاری هشت تن از شاگردانش کار سرشماری تهران را به پایان برد ( رجوع کنید به نجمالدوله، ص 348ـ349). این سرشماری، جمعیت تهران را از نظر تعداد، سن، جنس، شغل، وضع طبقاتی و مذهبی، نحوة مالکیت و تصرف واحد مسکونی، تعداد مغازهها، مساجد، مدارس، حمامها، تعداد مهاجران و نظایر آن، به دست میداد. طبق این برآورد، جمعیت تهران (کل نفوس رعیت) 256 ، 147 تن بود که با احتساب 480 ، 8 سپاهی، جمعیت شهر 736 ، 155 تن (همان، ص 353)، یعنی بیش از ده برابر زمان آقامحمدخانقاجار شده بود. در جدولهای 1 و 2، پراکندگی جمعیت تهران، برحسب مقام اجتماعی در محلههای شهر و نیز برحسب محل تولد افراد یا انتساب آنها، نشان داده شده است.در نظام کهنسال سلطنتی ایران، جامعه از دو طبقه ترکیب شده بود: ثروتمندان و مالکان بزرگ، و مردمان میانه حال (مرتضی راوندی، ج 3، ص 56). بر مبنای سرشماری 1284، بیش از 000 ، 17 تن از 000 ، 147 تن جمعیت تهران، یعنی 10% کل جمعیت، را وابستگان و خادمان تشکیل میدادند (نجمالدوله، ص 344ـ 345).وجود نظام طبقاتی در تهران، طبق آمار نجمالدوله تأیید میشود: عدهای از رجال و تجارِ نسبتاً ثروتمند، صاحب چندین دکان بودند و تجار بسیار ثروتمندی نیز کاروانسرایی به نام خود داشتند و در چند کاروانسرای دیگر نیز سهیم بودند (اتحادیه، 1374 ش الف ، ص 49 ؛ همو، 1378 ش، ص 8). یک درصد از رجال، که میتوان آنان را ثروتمند به شمار آورد، خانههای بزرگی با چندین حیاط و ساختمان در پنج محلة قدیمی تهران داشتند و 20% از جمعیت تهران اجارهنشین بودند (رجوع کنید به همو، 1374 ش ب ، ص 145ـ173؛ همو، 1378 ش، ص 8 ـ9). گاه در یک خانه ده خانوار سکونت داشتند. تعداد اجارهنشینهای محلة بازار کمتر از سایر محلات بود، زیرا به قول نجمالملک اهالی بازار مستأجر نمیگرفتند، که این امر نشاندهندة ثروت نسبی و بینیازی اهالی آنجاست ( آمار دارالخلافة تهران ، ص 345). در 1286 تعداد اجارهنشینان 8ر30% بود، که افزایش جمعیت را نسبت به افزایش تعداد خانهها نشان میدهد (اتحادیه، 1378 ش، ص 9).در واقع، درباریان سربار جامعه بودند و زندگی آنان از مالیاتها و بهرههای مالکانه تأمین میشد. این نوع زندگی فعالیتهای جنبی دیگری به همراه داشت که رشد و گسترش تهران را شتاب میبخشید. حاصل این وضع اجتماعی و بازده فرهنگی ـ اقتصادی آن در دورهای که با نفوذ سرمایهداری صنعتیِ اروپا مقابله میشد، یکی از مسائل اساسی این عصر است که آثار آن در دورههای بعد تهران ظاهر شد.تهران، بنا بر سرشماری 1284، 47 مسجد، 35 مدرسة علوم دینی با 463 ، 1 طلبة ساکن در آن، 34 تکیه و 190 حمام عمومی داشت (نجمالدوله، ص 358ـ359، 363). در جامعة آن زمان تهران، پیروان دینهای دیگر (111 زردشتی، 1006 ارمنیِ مسیحی و 578 ، 1 یهودی) در کویهای جداگانه زندگی میکردند. فرنگیان ساکن تهران، از مرد و زن و طفل، 130 تن بودند (همان، ص 358).بر اساس همین سرشماری، فرهنگ معنوی و مادّی مسلط بر زندگی مردم و شهر تهران تا اواسط دورة ناصری، فرهنگ سنّتی ایرانی ـ اسلامی بر اساس سطح درک مردم آن زمان و مواریث گذشته و ساختار اجتماعی ـ اقتصادی خاص آن دوره بود و بر کارکردهای اصلی زندگی و ساختارهای فضای شهری و روابط و جریانهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی تهران تأثیر مستقیم داشت و ساختار اصلی شهر تهران تا 1284، شامل این سه کارکرد بود: کارکرد اداری ـ سیاسی و نظامی ـ دفاعی (ارگ، مشتمل بر دربار و باروی آن و انتظامات دفاعی ونظامی درونی و پیرامون شهر)، کارکرد دینی ـ فرهنگی (مساجد و مدارس دینی، کلیساها و کنیسهها)، و کارکرد اقتصادی (بازار و فعالیتهای کشاورزی و غیره).منازل مسکونی نیز در محلههای ارگ سلطانی به جز در شمال ارگ، عودلاجان، سنگلج، چالمیدان، و بازار ساخته شده بود و هر محله کدخدایی داشت که از میان ریشسفیدان و معتمدان محل انتخاب میشد و از دولت مواجب نمیگرفت (فلور ، ج 1، 1366 ش، ج 1، ص 15، 20، پانویس 45). فقط کدخدای محلة ارگ را سلطان انتخاب میکرد که صاحب جیره ومواجب نیز بود (کیانفر، ص 87). در حوالی باروی شهر گورستان بود. راههای اصلی و کوچهها و بنبستهای تنگ، پیکرة شهر را تشکیل میدادند. ادارة شهر بر عهدة کلانتربود که در مقام شهربان و شهردار ایفای وظیفه میکرد و منصوب شاه بود (همانجا). از نظر سیاسی، استبداد و از نظر اقتصادی نوعی نظام فئودالی و از نظر اجتماعی جامعة طبقاتی بر شهر حاکم بود.این دوره، بهرغم نفوذ قدرت مذهبی در دستگاه سلطنتی و جامعه، بنا بر مقتضیات زمان (از جمله انقلاب کبیر فرانسه و نفوذ استعمار)، دورة تماس با تمدن غرب و آشنایی با اوضاع دنیای جدید و تحولات اجتماعی و صنعتی غرب و توجه به اخذ دانش و فنون غربی بود ( رجوع کنید به آدمیت، ص 159، 162). از اوایل دورة قاجار، بویژه از دورة فتحعلیشاه، بر اثر برقراری و گسترش روابط سیاسی و نظامی و تجاری با کشورهای دیگر، ایرانیان بتدریج با مفاهیم فرهنگ معنوی و دستاوردهای فرهنگ مادّیِ دوران صنعتی آشنا شدند و در تهران نیز ساختارهای مربوط به آن بنیان گرفت. در 1236 سازمان اداری مستقلی تأسیس شد تا ارتباط مستمر سیاسی ایران را با کشورهای خارجی برقرار کند. این سازمان در 1239 به «وزارت دول خارجه» تبدیل شد (شجیعی، ج 1، ص 126 و پانویس). به دنبال آن، برای اولین بار در تاریخ سیاسی ایران، هیئت دولت مرکزی، به ریاست صدراعظم و چهار وزیر (داخله، مالیه، فواید عامه و دول خارجه)، ادارة امور عمومی کشور را برعهده گرفتند (همان، ج 1، ص 127). نخستین اندیشههای اصلاحطلبانه در دستگاه دولت به وجود آمد و اندیشة تجدد در ایران نیز، همچون دیگر کشورهای مشرق زمین، با اصلاحات دولتمردان به جامعه راهیافت. به این ترتیب، صنف تازهای از روشنفکران و ترقیخواهان به وجود آمد که در سرنوشت جامعه تأثیر گذاشت. پیشروان اصلاح و ترقی جدید، عباسمیرزا و دو وزیر وی میرزاعیسی فراهانی (متوفی 1237 یا 1238) و میرزاابوالقاسم فراهانی (متوفی 1251)، بودند که میراث آنان به امیرکبیر رسید.او به نوآوری در راه نشر فرهنگ و دانش و صنعت جدید، پاسداری از هویت ملی و استقلال سیاسی ایران در مقابله با تعرض غربی، اصلاحات سیاسی و مبارزه با فساد و ایجاد اخلاق مدنی معتقد بود. با رفتن میرزا عیسی و میرزا ابوالقاسم فراهانی و امیرکبیر، اصالت هویت سیاسی نیز از میان اهل دولت رفت و اغلب ایشان مرعوب یا مجذوب فرنگیان شدند (آدمیت، ص 157، 164ـ 165). در واقع، پس از قتل امیرکبیر، به جای برخورد پویایی که رجال متدین با فرهنگ غرب داشتند، دورة تسلیم در مقابل تمدن غرب به وجود آمد و کار به التقاط فرهنگی و غربزدگی کشید. تهران عرصة رویارویی فرهنگ سنّتی اسلامی ـ ایرانی با فرهنگ جدید فرنگی شد و وارد فصل جدیدی از تاریخ تحول اجتماعی خود گردید.برخورد فنّاوری اروپایی با فرهنگ سنّتی ایرانی در دورة ناصری، به پذیرش آرام اندیشهها و مظاهر مادّی غرب، خصوصاً در تهران، انجامید و نبرد سنّت و تجدد در اواسط حکومت ناصرالدینشاه به اوج خود رسید (رجوع کنید به طبری، ص 381). تجدد، معماری تهران و سبک زندگی تهرانیها را دگرگون کرد (میلانی، ص 9، پیشگفتار). از جمله آثار غربگرایی در معماری این دوره، ساخت برخی مدارس و بناهای فرهنگی و مسکونی به سبک غربی با زمینة معماری ایرانی بود. بهطور خلاصه، تمام اقداماتی که در مدت پنجاه سال، از آغاز سلطنت فتحعلیشاه، صورت گرفت، زمینه را برای تأسیس دارالفنون * آماده و مهیا ساخت. از جملة این اقدامات بود: استخدام معلمان خارجی، اعزام محصل به اروپا، دایر شدن مدارس فرانسوی و مؤسسات امریکایی، تأسیس چاپخانة سنگی در 1245، انتشار نخستین روزنامة فارسی به مدیریت میرزاصالح شیرازی (از محصلان اعزامی به انگلستان در 1231) با چاپ سنگی بهسال 1253، انتشار روزنامچة دارالخلافه طهران در 5 ربیعالثانی 1267 که از شمارة دوم به بعد روزنامة وقایع اتفاقیه نامیده شد، تعلیم زبان فرانسه و انگلیسی و ترجمة کتاب و رساله از این زبانها به فارسی (صدیق، ص 295ـ297). ساختمان دارالفنون، که از مهمترین تأسیسات دهة 1260 است، بهدستور امیرکبیر در شمال شرقی ارگ سلطنتی احداث شد (آدمیت، ص 355؛ محبوبی اردکانی، ج 1، ص 258). این نخستین بار بود که دولت مستقیماً اقدام به تأسیس آموزشگاه کرد و تمام مخارج تأسیس و نگاهداری و ادارة آن را برعهده گرفت و برای خود مسئولیتی در امر تعلیم و تربیت قائل شد؛ ازینرو سال 1268 (سال افتتاح دارالفنون) را باید مبدأ تحول و دورة جدید در فرهنگ ایران شمرد ( رجوع کنید به اعتمادالسلطنه، 1363 ش، ص 91ـ92). دارالفنون، با معلمان اروپاییاش، عامل مؤثری در شناساندن تمدن اروپا و فرهنگ جدید غرب بود (صدیق، ص 338ـ339). به این ترتیب، تهران با گذر از سنّتهای ایرانی ـ اسلامی و مواجهه با تحولات اجتماعی حاصل از غربگرایی، در فرهنگ معنوی و مادّی خود دچار دوگانگی شد. اما با مطالعه در ساختمان مساجد و مدارس علمیه این دوره، معلوم میشود که هنوز سنن اسلامی در تهران مستحکم بوده است.برخیاز مساجد و مدارسعلمیة اوایلسلطنت ناصرالدینشاه عبارتاند از:مسجد ـ مدرسة حاج رجبعلی، در خیابان پانزده خرداد کنونی، که به قولی استاد محمدقلی شیرازی آن را در 1262 بنا کرده است (غنچه، 1378 ش ب ، ص 109ـ110). بر اساس فهرست اوقاف، در 1252 حاج رجبعلی مدرسه را وقف مسجد کرده است ( گنجنامه ، ص 74).مسجد ـ مدرسة شیخ عبدالحسین مجتهد آذربایجانی (شیخ العراقین)، در خیابان خیام کنونی (محل باغ قدیمی پاچنار، انتهای بازار کفاشها) که با سرمایة میرزا تقیخان امیرکبیر به تصدی شیخ عبدالحسین ساخته شد. بر کتیبة سردر مسجد سال 1270 مرقوم است. مدرسه در مغرب این مسجد قرار دارد که درِ منبتکاری عالی آن اثر استاد نوروز طهرانی به تاریخ 1279 است (مصطفوی، ج 1، ص 66ـ67، 96ـ97).مسجد ـ مدرسة دروازه دولت، بنابر وقفنامة ربیعالاول 1272 مهدعلیا، مادر ناصرالدین شاه (خانمحمدی، ص 112)، این مسجد ـ مدرسه احتمالاً در دورة محمدشاه ساخته شده است.مسجد ـ مدرسة قنبرعلیخان، در چهارراه سیروس، کوچه تقوی، که کتیبة سردرش دارای تاریخ 1288 است. این مدرسه را مدرسة سعدیه نیز خواندهاند ( گنجنامه ، ص 80). امامزاده سید اسماعیل نیز در 1262 و 1281 در دو مرحله تکمیل شد (همان، ص 146).نقشهای که اگوست کرسیس (کرشیش)، استاد اتریشی مدرسة دارالفنون، به کمک دو تن از شاگردانش، ذوالفقار بیک و محمدتقی خان، از تهران تهیه کرده، متعلق به جمادیالاولی 1275 است. این نقشة رنگی، که از نقشة برزین دقیقتر است، اطلاعات بسیاری در بارة نوع بناها (مساجد، ادارات دولتی، پادگانها، کاروانسراها، تجارتخانهها، حمامها، خانهها، باغها و غیره) و اسامی مکانها دارد و مؤید نوسازی شهر و توسعة آن است. در نقشة کرسیس، ارگ نیز با جزئیات ترسیم شده است. این نقشه نشان میدهد که ارگ، در فضایی به وسعت نُه کیلومتر مربع، در محدودة حصار عصر صفوی، بنا شده است. شش دروازه در این نقشه مشخص شده است: دروازة دولت، دروازة شمیران، دروازة دولاب، دروازة شاه عبدالعظیم، دروازة محمدیه (یا دروازه نو، که برزین به آن اشارهای نکرده است) و دروازة قزوین. تنها فضای عمومی باز، سبزهمیدان (میدان شاه سابق) بوده است (مقتدر، ص 40).معماری با سبک غربی از بناهای دربار شروع شد و سپس طراحی شهری تهران را در بر گرفت. در 1284، در دورة ناصری، معماری عمارتها و قصرهای ارگ، مانند عمارت حرمخانه و خوابگاه ناصرالدین شاه و کوشک شمسالعماره * ، تحت تأثیر اسلوبِ عمارتها و قصرها و ساختمانهای اروپایی، بخصوص فرانسوی، بود و معماری ایرانی با آمدن مهندسان و معماران اروپایی و تحصیل معدودی از دانشجویان ایرانی در فرانسه و تقلید از معماران فرانسوی، بتدریج صبغة اروپایی به خود گرفت ( رجوع کنید به شرف ، ش 27؛ نجمی، ص 45ـ 48). کشیدن راهآهن از تهران به حرم حضرت عبدالعظیم در 1305 نیز یکی از مظاهر تمدن غرب بود (اعتمادالسلطنه، 1363 ش، ص130؛ براون، ص 98). نتیجه اینکه تهران، که تا اواسط دورة ناصری صفات شهرهای ایرانی ـ اسلامی را داشت، بر اثر التقاط فرهنگی و برخی عوارض غربی، نه تنها درگیر گسترش تدریجی مناسبات سرمایهداری و سلطهگری دول اروپایی گردید، بلکه بهلحاظ جغرافیایی و فرهنگی نیز دچار ظواهر فرهنگ مادّی اروپایی شد. بخش قدیم شهر ویژگی سنّتی اسلامی ـ ایرانی داشت و بخش جدید آن در بخش نوبنیاد غربگرا، دارای ساختمانهایی به سبک و هندسه و هیئت اروپایی بود ( رجوع کنید به اعتمادالسلطنه، 1363 ش، ص 152).بنا بر قول اعتمادالسلطنه (1363 ش، ص 104)، سبب تأسیس دارالخلافة ناصری در 1284، افزایش جمعیت بود؛ چون شهر قدیم تهران گنجایش آن جمعیت را نداشت، ناصرالدین شاه دستور داد در پیرامون تهران قدیم، شهری به نام وی بنا کنند.حصار جدید تهران به شیوة غربی دارای دوازده دروازه و برج و بارو، و خندقی هشت ضلعی بود که جمعی از مهندسان و معماران، با همکاری مهندس فرانسوی مسیو بولر، به دستور ناصرالدین شاه، کار احداث آن را شروع کردند (همان، ص 104؛ کریمان، ص 223). ابتدا برج و بارو و استحکامات دفاعی سابق را خراب و خندق را پر کردند. محیط شهر را از سه کیلومتر به حدود نوزده کیلومتر (460 ، 18 زرع) رساندند. خندق تهران را مطابق نقشة خندق پاریس به شکل هشت ضلعی ساختند و چند باستیان/باستیون (قلعة نگهداری جنگافزار) جدید اطراف شهر بنا کردند (کریمان، همانجا). به نوشتة جمالزاده (1339، ص10)، حصار تازه 58 قلعه داشت و بر اساس طرح وبان ، مهندس نظامی فرانسوی، بنا شده بود. محیط آن 596 ، 19 متر و مساحت داخلی شهر نیمفرسخ مربع بود، اما گرنی (ص 49) افزایش مساحت شهر را از حدود دوازده کیلومترمربع به 31 کیلومترمربع و افزایش محیط حصار را نیز از 5ر6 کیلومتر به هجده کیلومتر ذکر کرده است.طراحی دارالخلافه چنان بود که اقامتگاه سلطنتی در مرکز شهر قرار میگرفت و دیگر جایگاه حاشیهای سابق را نداشت (مدنیپور، ص 35). از دوازده دروازة شهر، پنج دروازه عبارت بودند از: دروازه دولت و دروازه شمیران در شمال، دروازه قزوین در مغرب، دروازه دولاب در مشرق و دروازه شاهعبدالعظیم در جنوب. هفت دروازه هم در شمال، جنوب، مغرب و مشرق قرار گرفتند و بعداً سیزدهمین دروازه به ضلع جنوبی اضافه شد، تا راهآهن تهران ـ شاه عبدالعظیم از آن عبور کند (اسکارس، ص 85).در نقشة دارالخلافة ناصری ، که میرزاعبدالغفار نجمالدوله در 1309 ترسیم کرده است، میدان توپخانه و خیابانهای منشعب از آن کاملاً مشخصاند (محمدزاده مهر، ص 69ـ70؛ نیزرجوع کنید به بهرام بیگی، ص 24). طبق این نقشه، شکل میدان مستطیل، جهت طولی آن شرقی ـ غربی و نسبت طول و عرض آن یک به دو بوده و طول میدان حدود 220 متر و عرض آن 110 متر بوده است. شش خیابان به میدان متصل میشده که تا امروز نیز تعداد و موقعیت آنها تغییر چندانی نکرده است. دو خیابان به ضلع جنوبی متصل میشده که تقریباً نسبت به محور میدان متقارناند. در جهت جنوبشرقی، خیابان ناصریه (ناصرخسرو) میدان را به شهر، و در جهت جنوبغربی، خیابان باب همایون آن را به ارگ متصل میکرده است. در ضلع شمالی میدان، تقریباً روبروی خیابانهای جنوبی، دو خیابان از میدان جدا میشد که خیابان شرقی، لالهزار و خیابان غربی، امینالسلطان (یا علاءالدوله، فردوسی کنونی) نام داشت. خیابان لالهزار مقابل ناصریه و امینالسلطان مقابل باب همایون بود. در مشرق میدان، خیابان چراغگاز (یا چراغبرق، بعداً امیرکبیر) نزدیک ضلع جنوبی و در مغرب میدان، خیابان مریضخانه (یا سپه، امام خمینی کنونی) نزدیک ضلع شمالی قرار داشت. عناصر کالبدی و کارکردهای شهری بیانگر ترکیب هماهنگ قالب و محتوا در دورة خود هستند. خیابانها، بهسبب اهمیت نقطة شروعشان (محل ورود از خیابان به میدان و بالعکس)، دروازه و سردر داشتند. سردر نماد حاکمیت، و دروازه نمایانگر تفکیک بخشهای مختلف شهر بود. بانک شاهی (تأسیس در 1306) نیز معرف روابط جدید اقتصادی بود (همان، ص 73). هر چند عناصر و کارکردهای پیرامون میدان توپخانه، تابع تحولات اروپاییمآبی بود و فضای به دست آمده، عناصر جدید فرهنگی و هنری داشت، هویت و ویژگی ایرانی خود را از دست نداده بود (همان، ص 74).اما تجزیه و تحلیل کارکردها و ساختار فضایی حاصل از آنها در آن خیابانها، حاکی از نفوذ فرهنگ غربی است، حتی برخی از این خیابانها فرنگینشین بوده و سفارتخانههای کشورهای غربی در آنها قرار داشتهاند. اقوال برخی از جهانگردان و مأموران سیاسی دورة ناصری و شاهان بعدی و بقایای فرهنگ مادّی گذشته، از همین امر حکایت میکند. به نوشتة اورسول (ص 111، 113) کلیة محلات مشرف به خیابان لالهزار و خیابان دروازه دولت (سعدی کنونی) که موازی آن بود، بعد از جلوس ناصرالدینشاه احداث و آباد شده است. خانههای اعیانی چند تن از سرشناسان ایرانی و محل اقامت اروپاییان دراین خیابانها بود، از جمله خانة کنت دومونت فرت (اولین رئیس نظمیة تهران در عهد ناصری) در خیابان دولت (چهارراه کنت)، و خانة دکتر تولوزان/ طولوزان (حکیمباشی مخصوص و مشاور مورد اعتماد ناصرالدینشاه) در خیابان لالهزار بود.در همین دوره، اعیان و اشراف ساخت ویلاهایی به سبک اروپایی را در محلة دولت، در بخش شمالی شهر، شروع کردند (معرفت، ص 105، 134). روند اعیاننشینی و اروپایینشینی شمال تهرانِ آن زمان (اواخر دورة ناصری) در دورة مظفری افزایش یافت، بهطوری که در 1321 شمال میدان توپخانه بیشتر اروپایینشین بود (کریمان، ص270). توصیف لرد کرزن، سیاستمدار انگلیسی، نیز غربگرایی شهرسازی این بخش تهران را تأیید میکند (رجوع کنید به ج 1، ص 306). ادوارد براون، ایرانشناسمشهور انگلیسی، در 1305/1888 نوشته که خیابان مورد علاقة اروپاییان در تهران خیابان مستقیم علاءالدوله است که سفارتهای انگلیس و ترکیه و آلمان و ایتالیا و فرانسه در آن واقع شده و نیز ادارة تلگراف هند و اروپا در آنجاست. بین سفارتها دکانهایی است که کسبة آن اروپاییاند. این خیابان دو مهمانخانه دارد و یک عکاس روس در آن خیابان ساکن است. در انتهای خیابان دروازهای است که طاق دارد و با عبور از آن وارد میدان توپخانه میشویم که اطرافش سربازخانه است (ص 101).تأسیسات صنعتی غربی نیز بتدریج در اطراف میدان توپخانه و خیابانهای منشعب از آن ایجاد شد؛ در 1296 کارخانة چراغ گاز و در 1298 کارخانة چراغ برق افتتاح گردید و در 1305 عمارت تلگرافخانه در شمال مدرسة دارالفنون، متصل به بناهای دیوانی ارگ و در جنب خیابان ناصریه، به سبک بناهای فرنگی ساخته شد (اعتمادالسلطنه، 1363ـ1367 ش، ج 3، ص 1996، 2025؛ مهدیقلی هدایت، ص 53). در 26 ربیعالاول 1307، ناصرالدینشاه خط تراموای تهران را افتتاح کرد. این خط از میدان توپخانه به سمت مشرق میرفت و از خیابان چراغ گاز و مقابل بازار پامنار نزدیک سفارت روسیه میگذشت (فووریه ، ص213).در دورة ناصری، میدان مشق سربازخانه، مرکز بریگاد قزاق * خوانده میشد و در جایی بود که امروز در شمال خیابان امامخمینی ساختمانهای شهربانی، وزارت امور خارجه، ادارة پست، موزة ملی مَلِک و موزة ملی ایران (موزة ایران باستان) قرار دارند. پس از آنکه ناصرالدینشاه امتیاز تشکیل بریگاد قزاق را به روسها داد، آنها ساختمانی به سبک معماری خودشان برپا کردند و میدان مشق گستردهای ساختند که دورتادور آن را حصاری میگرفت. ناصرالدینشاه و رئیس روسی بریگاد قزاق از بالاخانهای که هنوز در این ساختمان هست، رژة قزاقان را تماشا میکردند. میدان مشق، جز رژه و تمرین سپاه، کاربرد دیگری نیز داشت؛ در میان این میدان توپ نظامی بزرگی قرار داشت که با شلیک توپ از آن، تهرانیها را از هنگام طلوع آفتاب، ظهر و غروب و در ماه رمضان از وقت سحر و افطار آگاه میکردند (یغمایی، ص 164). توپ مروارید * در ضلع جنوبی میدان ارگ واقع بود (رجوع کنید به شهری باف، ج 1، ص 75). میدان مشق در زمان قاجاریه دو دروازه داشت: یکی در جایی که امروز بانک سپه (در خیابان امام خمینی) قرار گرفته و دیگری تقریباً در جایی که سر در باغ ملی گفته میشود (یغمایی، همانجا).تا 1284، مهمترین تکیة تهران تکیة حاج میرزا آقاسی بود که بزرگترین و پربینندهترین تعزیهها در آنجا اجرا میشد، تا اینکه بهدستور ناصرالدینشاه، در ارگ دولتی تکیة دولت * ساخته شد (ذکاء، ص 284، 287؛ کریمان، ص 219). در 1290، معیرالممالک مسجد ـ مدرسهای احداث و وقف کرد که بهنام خودش مشهور شد (اعتمادالسلطنه، 1363 ش، ص 87 ـ 88؛ سلطانزاده، 1378 ش، ص 58).پس از گسترش دارالخلافه، ادارة امور تهران نیز با بهرهگیری از تجارب اروپاییان، نظم و ترتیب تازهای یافت. تا 1295، ادارة عمومی تهران را کلانتر بهعهده داشت، اما ناصرالدینشاه، بعد از سفر دومش به فرنگ در 1295، «وزارت جلیلة پلیس» را در تهران افتتاح کرد و رئیس این وزارتخانه که عنواناحتساب را نیز داشت با عنوان شهربان و شهردار، جانشین کلانتر شد. در 1297، کامرانمیرزا، نایبالسلطنه و حاکم وقت تهران، شیوهنامهای به محمدحسنخان صنیعالدوله، وزیر احتساب، ابلاغ کرد که اساس ادارة عمومی دارالخلافة ناصری را تشکیل میداد. در همین سال، رئیس احتسابیه شرح خدمات ادارة احتسابیه و تنظیفیه را بر مبنای دستورالعمل حاکم تهران نوشت. این شیوهنامه حاوی نکات بسیار مهم و جدیدی در ادارة امور شهر تهران بود، از جمله در بارة خیابانها، مجوز ساختوساز، بهداشت، نظم بازار، تنقیه و تطهیر و مرمت مجاری آبها و تقسیم آب و توسعة معابر (رجوع کنید به کیانفر، ص 87 ـ92).در بند اول شیوهنامة رئیس احتسابیه، برای اولینبا پس از گسترش دارالخلافه، از شهر قدیم و جدید سخن به میان آمده و بند دهم نیز به لزوم گرفتن مجوز ساختمانسازی اختصاص دارد که تا پیش از آن سابقه نداشته است. طبق این بند، برای احداث ساختمانها و خانهها و مستغلات در شوارع و معابر یا مرمت و تعمیر آنها، اجازة اداره و رعایت شیوهنامه و نقشة مهندسی ضروری بود، ولی در بنّاییهایی که دخلی به کوچه و خیابان و راهها نداشت، کسب مجوز لازم نبود (همان، ص 90ـ91).بنا بر بند دوم شیوهنامة 1297، ادارة قناتهای وقفی و غیروقفی شهر بر عهدة وزارت احتسابیه و تنظیفیه گذاشته شد و امور مربوط به ادارة آنها تحت نظم جدیدی قرار گرفت. برخی از این قناتها، که آب آشامیدنی مردم و آب مصرفی تأسیسات و باغها و مزارع تهران را تأمین میکردند، عبارت بودند از: قنات حاجیعلیرضا، قنات نظامالدوله مشهور به قنات حاجی شهابالملکی، قنات حاجی محمدعلی معروف به قنات امینالملکی، قنات سنگلج، قنات سپهسالار معروف به آب باغ صبا، قنات نظامیه، قنات مبارکة ناصری، و قنات مهرکرد (همان، ص 89).بعضی از اقدامات مهم فرهنگی دورة ناصری در تهران چنین بوده است: تأسیس دارالفنون؛ تأسیس وزارت علوم در 1272 درزمان وزارت علیقلیمیرزا اعتضادالسلطنه؛ اعزام 42 تن (بیشتر از فارغالتحصیلان دارالفنون) در 6 رمضان 1275 به فرانسه برای تحصیل در رشتههایی چون طب، نظام و فنون و نقاشی؛ تأسیس مدرسة مشیریه در 1290 برای تدریس زبانهای خارجه؛ ایجاد مجمع نخبگان و دانشمندان و مترجمان در 1293 که به تألیف نامة دانشوران ناصری انجامید؛ تشکیل مجلسی از اطبای ایرانی و اروپایی به نام «مجلس حفظالصحه» در 1293؛ تأسیس نخستین بیمارستان دولتی به سبک جدید در 1293 به فرمان سپهسالار؛ دایر کردن مدرسة نظامی با معلمان ایرانی که از فارغالتحصیلانِ دارالفنون بودند و عدهای معلم اروپایی؛ تأسیس مدارس خارجی، مانند مدرسة سنلویی که لازاریستها در 1277 تأسیس کردند، مدرسة پسرانة امریکایی که در 1289 شروع به کار کرد، مدرسة دخترانة سن ژوزف که «جمعیت خواهران سن ونسان دوپل» در 1292 تأسیس کردند، مدرسة پسرانة آلیانس فرانسه که در 1308 و مدرسة دخترانة امریکایی که در 1313 تأسیس شدند (صدیق، ص340ـ344؛ محبوبی اردکانی، ج 1، ص 321، 366ـ 368). از نمادهای بارز تلفیق دیدگاه اسلامی و گرایش به مظاهر تمدن غربی در دورة ناصری و تأثیر آن بر ظاهر تهران، مجموعة بهارستان، ساخت میرزاحسینخان سپهسالار، است. وی در 1296ـ1297 مسجد ـ مدرسة عظیم و باشکوه ناصریه را بنیان گذاشت. در دورهای که سیدحسن مدرس نایبالتولیة آنجا بود، آن را مدرسة عالی سپهسالار (مطهری کنونی) نامیدند. میرزاحسینخان در جوار آن، عمارت بهارستان را به منظور خانة شخصی خود بنا کرد که در آغاز مشروطیت تبدیل به مجلس شورای ملی شد (آدمیت، ص458؛ «متن وقفنامة اصلی مدرسة عالی سپهسالار»، ص20).تهران در اوایل قرن چهاردهم چنان رشدی کرد که استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی ضرورت یافت؛ ازینرو، دولت در 1308 به میرزا جوادخان، که از کارمندان عالیرتبة وزارت امور خارجه بود، امتیاز ایجاد شرکت درشکهرانی را واگذار کرد. شرکت میرزاجوادخان سی دستگاه کالسکه از غازان وارد کرد و در همان سال، شرکت افتتاح شد. 23 کالسکه در شهر کار میکردند و هفت تای دیگر کالسکههای اضطراری بودند (عیسوی، ص 312ـ313). درشکههای تک اسبه در چهار نقطه میایستادند: میدان توپخانه، سبزهمیدان، اطراف سفارت انگلیس و میدان سرچشمه. این درشکهها از بامداد تا سه ساعت بعد از شامگاه در محلات عمومی میایستادند و برای مسافرت یا ساعتی کرایه میشدند، اگر کسی پس از ساعات مقرر کالسکه لازم داشت، میتوانست از دوایر شرکت، کالسکة مخصوص کرایه کند (همان، ص 312).دورة ناصری عصرگسترش مبادلات بازرگانی، تأسیس کارخانهها، تجارتخانهها و بانکها بود و این کارخانهها در تهران واطراف آن تأسیس شد: کارخانة ریسمانریسی (1275)، در نزدیکی قصر قاجار، نزدیک تهران، وسایل این کارخانه را محمودخان ناصرالملک از مسکو خریده بود، این کارخانه بعد از چندی تعطیل شد و عمارت آن ابتدا مخزن تدارکات حربیه، و بعد ضرابخانة دولتی شد؛ کارخانة تفنگسازی (1276)، که ماهانه هزار قبضه تفنگ دَنگی میساخت؛ کارخانة کاغذسازی؛ کارخانة چلواربافی، در نزدیکی تهران؛ کارخانة بلورسازی (1285)، این کارخانه بلور بسیار اعلی تولید میکرد ولی بعدهابه دلیل کمبود مواد اولیه تعطیل شد، در حدود 1305، حاج محمدحسن اصفهانی امین دارالضرب کارخانة بلورسازی دیگری احداث نمود و در 1306، «کمپانی بلژیکی بلورسازی در ایران» کارخانه را راه انداخت، ولی این کارخانه نیز بسته شد (جمالزاده، 1362 ش، ص 93؛ عیسوی، ص 479ـ481)؛ کارخانههای چینیسازی، که نخستینبار در اوایل سلطنت ناصرالدینشاه تأسیس و پس از مدتی تعطیل شدند (اعتمادالسلطنه، 1363 ش، ص 141)؛ کارخانة شمعریزی؛ کارخانة جبهخانه (ادارة اسلحهسازی)؛ کارخانههای کوچک چراغ گاز و چراغ برق، برای نخستینبار در 1297، با صرف سی هزار لیره، در خیابان شرقی میدان توپخانه تأسیس شد که تا اوایل قرن چهاردهم روشنایی خیابان ارگ و بناهای سلطنتی را تأمین میکرد ولی به سبب کمبود زغال تعطیل شد، یک ایرانی این کارخانه را به ده هزار لیره خرید و در 1309/ 1891 به یک شرکت بلژیکی بهنام «کمپانی عمومی بلژیکیِ روشنایی و حرارت ایران» فروخت (همان، ص130؛ جمالزاده، 1362ش، ص94؛ اشرف، ص 84).کارخانة کبریتسازی، در 1308 به تشویق امینالدوله تأسیس شد. شرکتی روسی به نام «شرکت صنعتی و تجارتی ایران»، به ریاست پولیاکوف ، بیست هزار لیره برای تأسیس کارخانة کبریتسازی در خلازیر/ خرازین، در نزدیکی زرگنده، سرمایهگذاری کرد، اما این کارخانه خیلی زود تعطیل شد، چون در خلازیر مقدار چوب مورد نیاز کارخانه موجود نبود و نیز تولیدات آن نتوانسته بود با کبریت اتریش و سوئدرقابت کند (مهدیقلی هدایت، ص130؛ جمالزاده، 1362 ش، همانجا؛ اشرف، ص 61). همزمان با تأسیس این کارخانه، مهندس لونتین ، مدیر آن، در محلة اروپایینشین تهران کارگاهی برای تولید قوطی کبریت تأسیس کرد. کارگران این کارگاه منحصراً یهودی و غالباً دختر بودند. پس از تعطیل شدن کارخانة کبریتسازی این کارگاه نیز تعطیل شد (اشرف، همانجا).کارخانة قند در 1313/ 1896 تأسیس شد. «کمپانی بلژیکی قندسازی ایران»، به تشویق امینالدوله و با وساطت وزیر مختار بلژیک در تهران، با سرمایة هنگفتی در ایران آغاز به کار کرد و در زمستان همان سال شروع به چغندرکاری در کهریزک نمود و اقدام به تأسیس کارخانة تصفیة چغندرقند در همان محل کرد. این کارخانه نیز پس از مدتی، به علت رقابت روسیه و دلایل اقتصادی، تعطیل شد (مهدیقلی هدایت، همانجا؛ اشرف، ص 61ـ62).در دورة ناصری برای حمل و نقل شهری نیز اقداماتی شد و یک شرکت بلژیکی شبکة واگن اسبی را در تهران دایر کرد. واگنخانه و تمام تأسیسات و دفتر آن در خیابان ظلالسلطان (اکباتان) بود. از آنجا خطی به میدان توپخانه (سپه، امامخمینی) میرسید. از آنجا یک خط به خیابان فرمانفرما (شاهپور/ حافظ) میرفت و پس از طی سرتاسر این خیابان به میدان شاهپور (وحدت اسلامی) میرسید. خط دیگر از میدان توپخانه به آخر خیابان لالهزار میرفت (بهبودی، ص 371؛ حسنبیگی، ص 158ـ 159؛ نجمی، ص 93). پس از کودتای سوم اسفند، باغشاه را تبدیل به سربازخانه کردند و برای عبور نظامیان، خطی از میدان حسنآباد به باغشاه امتداد دادند (بهبودی، همانجا). رضاشاه پس از رسیدن به سلطنت این شبکه را برچید ( رجوع کنید به بهبودی، ص 373).در اوایل قرن چهاردهم(اواخر دورة ناصری)، یک بانک انگلیسی (شاهنشاهی) و یک بانک روسی (استقراضی) در تهران، با شعب آنها در شهرهای بزرگ، تأسیس شد. در 1305/ 1888، نخستین بانک اروپایی بهنام «بانک جدید شرقی» در تهران تأسیس شد و در مشهد، تبریز، رشت، اصفهان، شیراز و بوشهر شعبی دایر کرد (اشرف، ص 57؛ نیز رجوع کنید به بانک در ایران * ، بخش 1 ) دورة قاجاریه).آمار بناهای تهران از 1317 تا 1320، که به کوشش اخضرعلیشاه تهیه شده، ویژگیهای اجتماعی و اقتصادی دورة مظفرالدینشاه (1313ـ1324) را نشان میدهد. طبق این آمار، شهر بعد از دورة ناصری بیشتر به سوی شمال و مغرب گسترش یافته و رشد جمعیت سریعتر شده بود.از 1269 تا 1286، رشد جمعیت 2ر1% در سال بود و از 1286 تا 1320، به 6ر1% رسید و جمعیت حدود 400 ، 244 تن شد. در این مدت با وجود آنکه تعداد خانهها، نسبت به قبل، 9ر1 برابر و شمار دکانها 2ر2 برابر و تعداد کاروانسراها ــ که سهم مهمی در تجارت و صنعت داشتند ــ چهار برابر افزایش یافته بود، هنوز تهران از لحاظ صنعت و تجارت در کل کشور جایگاه اصلی را نداشت (اتحادیه، 1378 ش، ص 7ـ11).شهر همچنان پنج محله داشت ولی در شمال آن، محلة بزرگ دولت که نامش را از دروازه دولت گرفته بود، به وجود آمد که قسمتی از عودلاجان و ارگ را نیز در بر میگرفت. منازل عدهای از رجال و خارجیان و برخی از سفارتخانهها در محلة دولت قرار داشت. ظاهراً این محله از نظر اقتصادی نیز پررونق بوده، چرا که پس از محلة بازار، بیشترین تعداد دکان و کاروانسرا را داشته است. محلة سنگلج نیز رشد کرده بود و بیشترین تعداد خانه را داشت، ولی همچنان باغها و زمینهای باز بسیاری در آن بود. محلة بازار وسعت چندانی نیافت، بخصوص که در جنوب شهر، شورهزار و کورههای آجرپزی وجود داشت که امکانتوسعه را کاهش میداد. چالمیدان از نظر تعداد خانه در مرتبة دوم بود، ولی اهالی آن کماکان فقیر بودند و عودلاجان نسبت به قبل کوچکتر شده بود. با وجود رشد شهر، بعضی از پاتوقهای قدیم و کاروانسراها تغییر نکردند و با اینکه مشاغل جدیدی مانند نفتفروشی، صدور تلگراف و نامهرسانی پدید آمده بود، حرفههای قدیم همچنان وجود داشت. بر اساس آمار اخضرعلیشاه، عدة بیشتری از اهالی تهران ثروتمند شده بودند. تعداد رجالی که چندین خانه و دکان و کاروانسرا و باغ (پارک) در نقاط متعدد شهر داشتند، افزایش یافته بود. البته چنانکه از بررسی نوع حرفهها و مشاغل برمیآید، فقیر هم در شهر زیاد بود (همان، ص 11).در دورة سلطنت مظفرالدینشاه، به تأسیس مدارس جدید توجه بیشتری شد و خود شاه هم به این کار مایل بود. او میرزاحسنخان رشدیه، از روحانیان پیشگام در اصلاحات (متوفی 1363)، را از تبریز به تهران آورد و در تأسیس مدارس جدید از او پشتیبانی نمود. وزیر علوم وقت، جعفر قلیخان نیرالملک، به منظور ایجاد و توسعة مدارس، انجمن معارف را در 1315 و شورای عالی معارف را در 1321 تأسیس کرد. اقدامات میرزاحسنخان رشدیه در تأسیس مدارس، انگیزة تأسیس مدارس جدید را در دیگران بهوجود آورد. برای مثال در 1316 در تهران، بجز دو مدرسة خیریه و مدرسة رشدیه (تأسیس هر دو در 1315)، مدارس چهار کلاسة شرف، مظفریه (مظفری)، افتتاحیه، سادات، ابتدائیه، ادب، خرد، سعادت و اقدسیه بنیاد گردید. همچنین مدرسههای دانش، کمالیه، اسلام و تربیت در 1317، مدرسة فلاحت در 1318، مدرسة ثروت در 1320، مدرسة مکتب در 1322 و مدرسة محسنیه در 1323 تأسیس شد. مدرسة علمیه (تأسیس در 1316) تنها مدرسهای بود که تعلیمات آن در حد آموزش متوسطه بود و به همین دلیل آن را مدرسة علمیه نامیدند. در 1321، دو مدرسة شرف و مظفریه در هم ادغام شدند و مدرسة جدید، یعنی مدرسة متوسطة شرف مظفری، دولتی اعلام شد و مدرسة ادب نیز متوسطه و دولتی گردید (دولتآبادی، ج 1، ص 193، 310ـ311؛ محبوبی اردکانی، ج 1، ص 369ـ382، 394، 410؛ صدیق، ص 342). در زمینة تحصیلات دانشگاهی، مدرسة علوم سیاسی در نیمة شعبان 1317 افتتاح شد (محبوبی اردکانی، ج 1، ص 399، 401).در دورة مظفرالدین شاه روزنامههای آزاد یا غیردولتی نیز انتشار یافتند، از جمله روزنامة تربیت در 1314، معارف در 1316، نوروز در 1320 و مکتب در 1322 (قاسمیپویا، ص 117، 119).با وجود اشاعة فرهنگ فرنگ در تهرانِ دورة ناصری و مظفری، که تأسیس مدارس جدید و روحیة دموکراتطلبی از مظاهر آن بود، هنوز تفکر غالب در دورة مظفری دینی بود. این امر را میتوان از وجود علمای بزرگی که در جنبش مشروطیت نقش مهمی ایفا کردند، و نیز از برنامههای آموزشی و پرورشی اسلامیِ مدارس و توسعة بناهای مذهبی دریافت. برخی از این بناها عبارتاند از: مسجد ـ مدرسة مبارکة محمودیه و معلمخانة اطفال فقرا و ایتام بر اساس وقفنامة آقاسیدمحمود طهرانی معروف به جواهری، از ادبا و فضلای سدة سیزدهم، که در رجب 1325 تنظیم شده است (رجوع کنید به «وقفنامة مسجد ـ مدرسة محمودیة تهران»، مقدمة میرزامحمد، ص 84)، این دو بنا در محلة عودلاجان واقع در خیابان امیرکبیر (گذر میرزا محمود وزیر) قرار داشتند («وقفنامة مسجد ـ مدرسة محمودیة تهران»، ص 92، 108، مقدمة میرزا محمد، ص 83).همچنین مسجد ـ مدرسة اقصی، معروف به مشیرالسلطنه، را میرزااحمدخان مشیرالسلطنة آذربایجانی در خیابان مولوی احداث کرد. تاریخ برج ساعت این بنا 1321 است ( گنجنامه ، ص70). مدرسة معزالدوله در خیابان امیرکبیر قرار دارد. بر اساس کتیبة شبستان این مدرسه (مورخ 1317)، محمداسماعیل میرزا معزالدولهبن بهرام میرزامعزالدوله این مدرسه را وقف کرد و ساختمان آن به اهتمام حاجیه فرخلقا، زوجة معزالدوله، بهپایان رسید (همان، ص 52). بانی مدرسة فیلسوفالدوله، میرزاکاظم طبیب رشتی فیلسوف الدوله، ملقب به ملکالاطبا (متوفی 1323)، بود. این مدرسه در 1322 وقف شده است (همان، ص 126).تغییرات فضای شهری به شیوة دورة ناصری ـ مظفری، با پیروزی مشروطیت به پایان رسید. مبانی جهانبینی و دگرگونی فرهنگی و اجتماعی و توسعة شهری تهران در اواخر دورة قاجار از ماهیت قانون اساسی و متمم آن نیز مشهود است. بر اساس اصل سوم قانون اساسی، محل تشکیل مجلس شورای ملی تهران است و طبق اصل چهل و پنجم، سی تن از شصت نمایندة مجلس سنا باید از تهران انتخاب شوند. بر اساس اصل چهارم متمم قانون اساسی، تهران پایتخت رسمی ایران است. به این ترتیب، تهران برای اولین بار در تاریخ ایران، رسماً پایتخت اعلام شد. با آنکه طبق حقوق بینالملل، فقط بنای سفارتخانهها در هر کشوری مِلک دولتهای خارجی شناخته میشود، انگلیسیها در اواخر دورة قاجار، قریة قلهک را که بنای ییلاقی سفارت انگلیس در آن بود، مِلک خود اعلام نمودند و در آن حقوق فئودالی اعمال کردند. روسها نیز زرگنده، محل ییلاقی سفارت روسیه، را در اختیار گرفته بودند (اخوی، ص 158ـ159).جمالزاده تهران را در پایان دورة قاجار (1339)، شهری فرنگیمآب و دارای برخی از آثار تمدن، از قبیل خط آهن و اتومبیل و تلفن و هتل، ذکر کرده و نوشته است که تهران در این دوره، از حیث تمدن ظاهری و تربیت اجتماعی بر سایر بلاد ایران تفوق دارد و بنا بر مقتضیات پایتخت، تعلیم و تربیت مخصوصاً بهواسطة مدارس امریکایی و فرانسوی و آلمانی و دارالفنون و مدرسة علوم سیاسی و غیره در آنجا بیش از دیگر نقاط مملکت صورت گرفته است، اما مظاهر تمدن در تهران بهطور کامل وجود ندارد، بهطور مثال تهران تلفن دارد ولی لولهکشی آب ندارد، چراغ الکتریکی دارد ولی گاز ندارد، مجلس ملی دارد اما کتابخانة عمومی ندارد، تراموا و اتومبیل دارد ولی خیابان مناسب ندارد. طی ده سال سیصد روزنامه در آنجا منتشر میشود ولی بیست جلد کتاب «صحیح» چاپ نمیشود. تهران دارالفنون و دیوانخانه دارد و از طرفی وافورخانه هم بسیار دارد (1339، ص10ـ11).جمعیت تهران در سرشماری 1301 ش، 000 ، 210 تن برآورد شده بود (255 ، 196 تن جمعیت شهری و 745 ، 13 تن جمعیت متفرقه شامل سپاهیان، اعضای سفارتخانهها، زندانیها و ایتام و فقرای مستقر در مؤسسات خیریه). این جمعیت در همان فضای حصار ناصرالدینشاهی (دارالخلافة ناصری) سکونت داشتند. تعداد خانهها 745 ، 21 باب بود. جمعیت تهران در ده بخش و محله به ترتیب اهمیت از نظر جمعیت، پراکنده بود ( رجوع کنید به جدول 3).دورة پهلوی. دورة پهلوی (1304ـ1357 ش)، مرحلةگذار از اروپاییگری معتدل و التقاطی عهد قاجار به اروپاییمآبی دورة پهلوی اول و امریکاییگرایی دورة پهلوی دوم است.1) پهلوی اول. دورة رضاشاه (حک : 1304ـ1320 ش) از جنبة اجتماعی و سیاسی، دورة انتقال از نظام فئودالی و حاکمیت چندگانه به حاکمیت متمرکز، از جنبة فرهنگی و مذهبی، دورة برخورد ارزشهای سنّتی و مذهبی با فرهنگ وارداتی غربی و غیردینی، از جنبة اقتصادی، دورة تکوین صنایع جدید بر پایة فنّاوری غرب بود (رجوع کنید به پهلوی * ، سلسله، بخش 3). هریک از این جنبهها، فضای خاص خود را در تهران پدید آورد.نخستین اقدامات رضاشاه عبارت بود از: احداث کاخهای سلطنتی و ساختمانهای حکومتی، از جمله احداث مجموعه کاخهای سعدآباد؛ کاخ مرمر و مجموعه کاخهای شاهزادگان پهلوی در پیرامون آن؛ مجموعة اداری ـ سیاسی و اقتصادی بهنام معماری رضاشاهی؛ و نیز طراحی و گسترش شهر تهران به سبک غربی و احداث مجموعههای فرهنگی جدید (دانشگاه تهران، دبستانها، دبیرستانها و دانشسراها و نظایر آنها).بینش تجددطلبانه و مقاصد سکولاریستی رضاشاهی، برای تأمین منویات حکومت پهلوی اول و قشر متجدد، حاملو حافظ فرهنگ خاص او بود و مهمترین هدف آن تبدیل ایران به کشوری اروپایی و تحول پایتخت آن به پایتختی اروپایی بود (رجوع کنید به همبلی ، ص 213ـ243). این کار بدون درک صحیح از تجدد در غرب صورت میگرفت (ماهرویان، ص 116). بخشی از فرهنگ تجددطلبانة پهلوی اول، در زمینة کارکردهای اداری ـ سیاسی، امنیتی، آموزشی و اقتصادی، ساختار فضای شهری تهران را بهوجود آورد. ساختمان اینکارکردها یکی از چشماندازهای فرهنگی شاخص این دوره را پدید آوردند.در همین دوره، دو کار عمده برای امروزی کردن ظاهر شهر تهران صورت گرفت:1) شهرسازی جدید. از 1318، که احتمالاً نخستین خودرو (برای مظفرالدینشاه) وارد شهر تهران شد (فلور، 1375 ش، ص 202)، لزوم تأسیس بلدیة (شهرداری) تهران (1328؛ رجوع کنید به بلدیه * ) و تدوین قواعد تردد درشکه و خودرو و خیابانکشی احساس شد. از اواخر عهد قاجار و اوایل دورة پهلوی، تعداد خودروها افزایش یافت، بهطوری که در آغاز 1308 ش، 27 تعمیرگاه خودرو در تهران وجود داشتکه در پایان همین سال به 233 تعمیرگاه رسید. انطباق وضع راهها و نحوة رفتار مردم با آمد و شد خودروها در سرعت بخشیدن به دگرگونی منظرة پایتخت مؤثر بود (همان، ص 212ـ 213). نیاز به استفاده از وسایط نقلیة چرخدار (درشکه و خودرو) بهقدری زیاد شد که بویژه در آغاز دورة پهلوی اول، پاسخگویی به این نیاز تنها عامل تعیین کنندة اندازه و شکل خیابانها و نهایتاً ملاک ارزشیابی ساختار شهری بود (مدنیپور، ص 36) و قوانین و آییننامههای برنامهریزی شهری و شهرداری در مورد شبکة حمل و نقل شهری را تحتالشعاع خود قرار داد. بهاینترتیب، با رشد و گسترش شهر، طرح جدید توسعة شهری بهصورت احداث خیابانهایی در بافت قدیمی شهر و کشیدن خیابانهای اصلی و فرعیِ شطرنجی شکل جدید، افکنده شد. اولین نقشة تهران پس از دگرگونی، در 1309 ش «نقشة خیابانها» نامیده شد. قانونی که بلدیه در 1309 ش تصویب کرد، محملی شد برای مداخلات بسیار در بافتهای کهن شهری. به دنبال تصویب این قانون، اجرای نقشة جدید خیابانها در دستور کار قرار گرفت. دو خیابان چلیپایی، یعنی خیابان بوذرجمهری (جبهخانة قدیم، 15 خرداد کنونی) و خیام (اکبرآباد قدیم)، بافت کهن شهری را از بین برد (حبیبی، ص 158). از 1311 ش به بعد، برج و بارو و خندق دارالخلافة ناصری ویران و تبدیل به خیابانهای بزرگ گردید (کریمان، ص 297ـ 298). ایجاد خیابان، به عنوان نماد تجدد، اولین بازتاب اقتباس از نوع شهرسازی اوسمان ، معمار و شهرساز فرانسوی، است. تصویب «قانون تعریض و توسعة معابر و خیابانها» در 1312 ش، به تبع همینگونه شهرسازی بود (حبیبی، ص 159). رضاشاه، بر خلاف بیشتر سلسلههای نوبنیاد ایران، پایتخت جدید بر نگزید، بلکه عملاً با تخریب حصار دور شهر و دروازههای آن و تعدادی از بناهای عصر قاجار، پایتخت جدیدی مطابق با جهانبینی خود ایجاد کرد (عدل و اورکاد ، ص 3). افزون بر این، مجلس شورای ملی در 1314 ش، طبق مادّة دومِ نظامنامة تشریفات، بهکار بردن عناوین و القاب برای شهرها، مثل دارالخلافة طهران، را موقوف کرد (کسروی، 1357 ش، ص 175).2) ساختمانسازی جدید. تحکیم مبانی حکومتی، لزوم تقویت کارکردهای موجود و فراهمآوردن کارکردهای نو، ضرورت احداث بناهای جدید و تغییر ساختمانها را هم از نظر صوری و هم از نظر کیفی، بویژه در معماری دولتی، سبب گردید که چشمانداز فرهنگیِ مادّی جدیدی در تهران پدید آورد. مهمترین بناهای حکومتی تهران، در محل میدان مشق سربازخانة ناصرالدینشاه ساخته شد. این میدان از زمانی که رضاخان تهران را فتح کرد تا 1313 ش، باغ ملی شد (یغمایی، ص 168). بهدستور وی در جلو این میدان سردری با اقتباس از سردرِ نقارهخانه قدیم باب همایون ساخته شد که ابتدا به آن سردرِ نقارهخانه میگفتند (شهریباف، ج 1، ص 16ـ17) و امروزه سردرِ باغ ملی میگویند. معماری مجموعه ساختمانهایی که در این محل بهکمک مهندسان خارجی و داخلی بنا شد، به سبک معماری رضاشاهی مشهور شد. بازگشت به سنن معماری باستانی و آمیختگی آن با معماریغربی، از ویژگیهای این سبک بود. مهمترین بناهای حکومتی این محلّ عبارت بودند از: کاخ شهربانی، کاخ وزارت امور خارجه، باشگاه افسران و ساختمانهای ارتشی، عمارت ثبت کل، ادارة پست، کتابخانة ملی، موزة ایرانباستان و هنرستان دختران. موزة ملی ملک نیز اخیراً در آن ساخته شد. کاخ شهربانی، عظیمترین بنای مجتمع، با تکیه بر معماری هخامنشیان و معماری غرب ساخته شد. پس از آن، معماران بناهای دولتی و غیردولتی، از شکل ستونها و سرستونها و دیگر عناصر کاخ شهربانی در آثارِ خود تقلید کردند (رجبی، ص 46). بنای موزة ایران باستان، مقتبس از معماری ساسانیان است. آندره گدار ، معمار و باستانشناس فرانسوی، طاق کسرای ساسانیان را با پرداختی نو در سردر بنای این موزه بازآفرید (همان، ص 48). کاخ وزارت امور خارجه ظاهراً با الهام از کعبة زردشت (یکی از بناهای دورة هخامنشیان در نقش رستم)، ساخته شده است (همان، ص50). در ساختمان ادارة پست، معماری ایرانی با معماری غربی در آمیخته است (همان، ص 45). در همان سالها، هنریش ، معمار آلمانی، ساختمان بانک ملی را در مجاورت این مجتمع، در خیابان فردوسی، بنا کرد. در این ساختمان نیز ترکیبی از معماری باستانی ایران و معماری اروپا عرضه شد و دولت آگاهانه از نقش فَرْوَهْر استفاده کرد (همان، ص 42ـ43). ساختمان دادگستری در ارگ، در قسمت غربی کاخ گلستان بنا شد. در این بنا به الگوهای معماری اروپایی توجه بیشتری شده است. با اینهمه، چشمانداز عمومی آن، با ایوان چهار ستونی ورودیهای اصلی و با استفاده از بعضی عناصر حجاریهای تختجمشید مانند نقش گل دوازده پر و شیر، ایرانی است (همان، ص 52).در مجموع، ابنیة دورة پهلوی اول، بیشتر متأثر از معماری آلمانی است که ظواهر فرهنگ باستانی ایران در آن مشاهده میشود. اصول معماری این بناها همان اصول معماری آلمانی و ایتالیایی است. نمونة بارز آن، ساختمان ایستگاه راهآهن تهران است که علامت صلیب شکسته بر سقفش نمایان است (اصغریان جدی، ص 193).در این دوره، علاوه بر خیابانهای وسیع، میدانهایی مانند فردوسی و حسنآباد، احداث شد که در عین ایجاد تسهیلاتی در شبکة عبور و مرور، تقلیدی از شهرسازی اروپایی به شمار میرفت.سیاست فرهنگی دورة رضاشاه، از تلاش برای گسترش معارف اروپایی و تصویب قانون اعزام محصل به خارج از کشور در 1307 ش آشکار است. احداث دبستانها، دبیرستانها، دانشسراها، دانشکدهها و تأسیس دانشگاه تهران، نیز از نشانههای سیاست فرهنگی این دوره است، فرهنگستان زبان ایران نیز در 1314 ش تأسیس شد (صدیق، ص 354ـ356، 466ـ467).با وجود آثار شهرسازی و سیاست فرهنگی تجددطلبانة دورة رضاشاهی بر چهرة مادّی و معنوی تهران، هنوز روحیة ایرانی ـ اسلامی در مردم و چشمانداز فرهنگی تهران وجود داشت.2) پهلوی دوم. در دورة محمدرضاشاه، هنگام جنگ جهانی دوم، تهران با مشکلات سیاسی و اقتصادی روبرو شد. به علت حملة بیگانگان و ترس از جنگ و قحطی، بسیاری از مردم شهرها و روستاهای کشور بهطرف تهران سرازیر شدند، چنانکه در 1325 ش جمعیت تهران به بیش از 000 ، 880 تن رسید (کریمان، ص 324). در نتیجة این مهاجرتها، شهر بدون طرح و نقشة قبلی گسترش مییافت و شهرداری آن دوره قادر نبود امکانات خود را با رشد بیوقفة شهر هماهنگ سازد.برنامهریزی برای غلبه بر مشکلات همهجانبه، در نیمة دوم دهة 1320 ش در دستور کار دولت قرار گرفت و تشکیل سازمان برنامه و بودجه و هیئت عالی آن در 1327 ش، اولین حرکت در این زمینه بود. فعالیتهای عمرانی دولت و مؤسسات خصوصی، در پایتخت، یعنی قطب اصلی این فعالیتها، متمرکز شده بود. این برنامه منجر به رشد شتابان پایتخت شد (حبیبی، ص 175ـ176).در دورة شهرسازی پس از شهریور 1320، به سبب رشد شهرنشینی، تعداد کارمندان و کارگران نیز افزایش بسیار یافت و نیاز به مسکن تبدیل به مسئلهای اجتماعی شد. در همین دوره، اولین مجموعههای مسکونی، همچون مجموعة نازیآباد و فرحآباد (صد دستگاه و چهارصد دستگاه) و مجموعة مسکونی نارمک، در خارج از محدودة شهری تهران احداث شد. در میان چند مجموعهای که در دهة 1320 ش احداث شد، مجموعة چهارصد دستگاه فرحآباد (پیروزی کنونی) شاخصتر از سایر مجموعههاست و به صورتمجموعهای شهری با فضاهای شهری متناسب ایجاد شده است (هاشمزاده همایونی، ص 21).تهران از اوایل دهة 1330 ش، با اتکا به مازاد اقتصادی نفت، رشد و توسعة بسیار یافت. مهاجرت، خصوصاً پس از اصلاحات ارضی، بیشتر شد. بهاینترتیب، جمعیت تهران در اولین سرشماری عمومی نفوس و مسکن (آبان 1335 ش) به 082 ، 512 ، 1 تن رسید (ایران. وزارت کشور. ادارة کل آمار عمومی، ج 1، ص 183). پیامدهای همه جانبة ناشی از این تغییر را در تأسیس وزارتخانههای جدید، برنامهریزی و طراحی شهری، ساختمانسازیهای دولتی و خصوصی طبقات اعیان و متوسط میتوان دید.در دهة 1330 ش، خانوادههای کارگری در حاشیة شهر سکونت داشتند، در نیم دایرهای که از شمال شرقی آغاز میشد و در سراسر جنوب ادامه مییافت و به جنوب غربی میرسید؛ خانههای تجار متوسط و پیشهوران در وسط شهر، میان خیابان سپه و سیروس و مولوی و امیریه، واقع شده بود؛ منازل کارمندان مرفه و صاحبان مشاغل آزاد (مانند پزشکان، وکلای دادگستری و تجار بزرگ) در خیابانهای شمالی و شمال غربی بود؛ مناطق تجاری در محدودة بین خیابانهای سعدی و فردوسی و شاه (جمهوری اسلامی کنونی) و بوذرجمهری تا بازار متمرکز بود؛ ناحیهای که از بهارستان تا اطراف میدان توپخانه را در بر میگرفت، منطقة اداری و حکومتی محسوب میشد؛ کارخانهها و واحدهای صنعتی در جنوب و جنوب غربی و بعدها در شمال شرقی تهران واقع شده بود (بهنام و راسخ، ص30ـ31). این روند گسترش مناطق مسکونی و اداری و صنعتی، در دهههای بعد، بویژه از سمت غرب، نیز ادامه یافت. روند کویسازی همچنان ادامه پیدا کرد. برای اولینبار، وزارت دارایی در 1332 ش قریة یوسفآباد را، که یکی از املاک خالصه بود، تقسیم و به کارمندان دولت واگذار کرد. این اراضی بدون توجه به نقشة شهرسازی و بدون در نظر گرفتن عوارض طبیعی، مانند تپه ماهورها، تقسیم و واگذار گردید (بدیع، ص 213). کوی نارمک و نازیآباد نیز در اوایل دهة 1330 ش واگذار شد ( رجوع کنید به همان، ص 214).تمرکز فعالیتها در تهران سبب شد تا در 1335 ش، قانونی به تصویب برسد مبنی بر اینکه تا شعاع ده کیلومتری از میدان سپه (میدان امام خمینی کنونی)، اراضی موات و اوقاف و اراضی دولتی از دست متصرفان خارج گردد و در اختیار دولت قرار گیرد. تصویب این قانون نشاندهندة گسترش شهر و سوداگری با زمین شهری بود، همانگونه که تصویب قانون احداث جادة سوم تهران ـ شمیران در 1335 ش، از گسترش سریع شهر به سوی شمال و رفت و آمد بسیار بین تهران و شمیران حکایت میکرد (دو جادة دیگر: جادة قدیم شمیران، نام کنونی آن خیابان شریعتی؛ جاده/ خیابان پهلوی، نام کنونی آن خیابان ولیّعصر). این رشد و گسترش روزافزون و دستاندازی بر زمینهای پیرامونی، باعث شد تا در 1339 ش مالکیت بر اراضی موات و بایر، تا شعاع یک کیلومتری شهر، مجاز دانسته شود و قانون تملک اراضی برای اجرای برنامههای شهرسازی و خانهسازی تصویب گردد (حبیبی، ص 182ـ183).در دورة انقلاب سفید و با اجرای اصول آن، از جمله اصلاحات ارضی (پس از 1341 ش) و اجرای برنامة توسعة اقتصادی ـ اجتماعی سوم کشور (1341ـ1346 ش)، تهران در جهات گوناگون توسعه یافت، فاصلة طبقاتی زیاد شد و طبقهبندی اجتماعی و اختلاف فضای شهری حدوداً از دهة 1340 ش به بعد بیش از پیش بر تهران تحمیل گردید. از این زمان خانوادههای بزرگ تهرانی خانههای زیبای قدیمی خود را در مرکز شهر ترک کردند و بهطور دائم در خانههای جدید شمال شهر ساکن شدند. در حدود دهة 1350، شهر تهران، که تابستانها بهسبب گرمای شدیدش متروک میشد، به ییلاقات شمیران متصل شد. در این هنگام، الگوی شهر ساختار کاملاً دوگانهای داشت. این انتقال از محلههای مرکزی و بسیار ثروتمند به شمال شهر، موجب جدایی اجتماعی و سپس گسستگی سیاسی شد (اورکاد، ص 232ـ233). دوگانگی دیگر بین مرکز و حاشیة شهر حاصل شد. این روند ــ که از آغاز گسترش شهری تهران (دارالخلافه) در دورة ناصری آغاز شد و بویژه در عصر پهلوی دوم افزایش یافت ــ همچنان ادامه دارد.نرخ رشد سالانة جمعیت تهران از 1335 تا 1345 ش، 1ر6% بود، به طوری که جمعیت شهر در 1345 ش به 730 ، 719 ، 2 تن رسید (زنجانی، ص 291). در همین سال، تهران 180 کیلومتر مربع وسعت داشت ( چکیدة طرح جامع تهران ، ص 10).در دهههای 1340 و 1350 ش، شهرداری، انجمن شهر تهران، و سازمان برنامه و بودجه میمگیرندگان اصلی برای برنامهریزی شهری تهران بودند. رئیس انجمن شهر، در گزارش خود به مجمع عمومی اهالی تهران در 29 خرداد 1351، فلسفة تشکیل دورة اول انجمن را در دورة چهارسالة 1347 ـ 1351 ش، «منشور انقلاب شاه و مردم» ذکر کرده است. روش کلی انجمن بر چند اصل استوار بوده است. نخست اینکه طرحها و پیشنهادهای شهرداری را بررسی و جریان صحیح امور را برقرار کند و با گروههای شهری تماس دائم داشته باشد و کارهای مفیدی در محدودة امکانات مالی و فنی و زمانی انجمن شهر انجام دهد. دوم اینکه با تصویب پیشنهادهای یاد شده، در شهرداری وضعی ثابت و سازمانی متناسب و مدیریتی مصمم بهوجود بیاورد و در اجرای برنامههای اصلاحی و غلبه بر مشکلات و مسائل شهری از آن پشتیبانی کند (انجمن شهر تهران، ص 7). از مصوبات مهم انجمن شهر تهران، تصویب طرح جامع شهر با استفاده از افکار عمومی و اندیشة صاحبنظران، رفع مشکلات کلی این طرح با اصلاحات ضروری در آن، مراقبت در تهیة نقشههای تفصیلی طبق ضوابط طرح جامع برای قسمتهای گوناگون شهر و قائل شدن مراحلی برای گسترش شهر بود و بر اساس آن، شهر تهران یکی از چند شهر بزرگ دنیا با طرح جامع و نقشههای تفصیلی میشد، که در آن تکلیف مناطق گوناگون و معابر و ساختمانها معیّن گردیده بود و در نتیجه، نحوة استفادة مالکان از زمینهای خود، شهر متناسبی را به وجود میآورد و به این ترتیب، دوران بینقشهای و خودرویی شهر خاتمه مییافت (همان، ص 8 ـ9).به سبب رشد از پیش طراحی نشدة شهر تهران، مسائل و مشکلات عدیده در زمینههای گوناگون شهری پدید آمد، از جمله کمبود مسکن، کمی امکانات آموزشی و رفاهی، عدم امکان توزیع متناسب تأسیسات شهری چون برق و آب و تلفن و مشکلات رفت و آمد؛ ازینرو، در بهمن 1344 سازمان برنامه و بودجه، مؤسسة مهندسین مشاور (عبدالعزیز فرمانفرمائیان و ویکتور گروئن) را مشاور خود در امر شهرسازی کرد و مقرر نمود که طرح جامعی برای توسعة شهر تهران در 25 سال آینده، تهیه کنند.در نتیجة مطالعاتی که در مرحلة اول طرح جامع به عمل آمد، این اقدامات و روشها پیشنهاد شد: اجرای روش خطی توسعة تهران بر اساس جمعیت 5ر5 میلیون تنی تا 1370 ش؛ انجام دادن یک سلسله اقدامات تحدیدی مؤثر، بهطوری که جمعیت تهران تا 1370 ش از 5ر5 میلیون تن تجاوز نکند؛ وضع قوانین و مقررات لازم جهت اجرای طرح جامع و ایجاد سازمانی برای نظارت بر اجرای آن؛ اقدامات کوتاهمدتبرای رفع کمبودهای ساختاری موجود در نواحی شهری و ایجاد محیطی مناسب و بهتر. هدفهای طرح جامع عبارت بود از: دسترسی به نقل و انتقال آسان با حداقل صرف وقت و هزینه، قابلیت انطباق با تحرک شهری که بسرعت در حال توسعه بود، کفایت کلیة وسایل مورد لزوم زندگی شهری، ایجاد تنوع در وسایل و تسهیلات زندگی برای افزایش امکان انتخاب، کارایی برنامهریزی شهری بهمنظور تخصیص متعادل منابع مالی و هزینههای بهرهبرداری، بهداشت و ایمنی شهروندان و بالاخره اقداماتی برای زیباسازی شهر ( چکیده طرح جامع تهران ، ص 7ـ9، 17). وسعت تهران در این طرح جامع (1371 ش)، ششصد کیلومتر مربع بود (همان، ص 10).گسترش بیسابقة تهران و تبعیت نکردن آن از طرح جامع مصوب 1345 ش، موجب شد تا عملاً بخش مهمی از این طرح اجرا نشود (همان، ص 11). در 1352 ش، دولت برای مهار کردن رشد تهران، «سازمان نظارت بر گسترش شهر تهران» را تأسیس کرد و در سال بعد وزارت آبادانی و مسکن را به وزارت مسکن و شهرسازی تبدیل نمود (حبیبی، ص191).بعد از تصویب طرح جامع، تحولات اقتصادی ناشی از افزایش قیمت نفت صادراتی موجب شد که تهران بیشاز پیش جاذب اصلی قسمت عمدة رشد اقتصادی و منابع تولیدی کشور شود ( چکیده طرح جامع تهران ، ص 17). نرخ رشد جمعیت در دهة 1345ـ1355 ش، نیز 1ر6% بود و جمعیت تهران در 1355 ش به 223 ، 530 ، 4 تن رسید (زنجانی، ص 291).علاوه بر آن، از 1350 تا 1357 ش (پیروزی انقلاب اسلامی ایران) هجوم سرمایه، اولویتها را از بنیاد تغییر داد؛ دیگر مسئلة مهارکردن توسعة شهر یا تشکیل شهری بزرگ مطرح نبود، بلکه میخواستند هرچه زودتر پایتختی باشکوه بسازند که با تصویر بلندپروازیهای جدید و تمدن بزرگ، که شاه آن را وعده میداد، همخوانی داشته باشد. بنابراین، به طرحهای خانهسازی (اکباتان) و تجهیزاتی (مترو) اولویت داده شد. در این میان حکومت سلطنتی که تا آن زمان توجه چندانی به پایتخت نشان نداده بود، با حمایت از طرح ایجاد یک مرکز جدید معتبر شهری (شهستان پهلوی، در فضای 554 هکتاری شمال خیابان عباسآباد موسوم به تپههای عباسآباد، از 1350 ش) ــ که میبایست با تصویری که محمدرضا پهلوی از ایران قرن بیست و یکم برای خود ساخته بود مطابقت میداشت ــ ناگهان به دخالت در سیاست شهری پرداخت (اورکاد، ص 236). طرح شهستان با پیروزی انقلاب اسلامی ایران عملی نشد.رشد همهجانبة تهران در دهة 1350 ش بهحدی بود که برنامههای طرح جامع، از 1347 تا 1357 ش بیش از چهل بار اصلاح شد. برخی از طرحهایی که بهتصویب رسید، عبارت بود از: طرح تجدیدنظر توسعة تهران، در 1350 ش؛ طرح اسکان اهالی گودهای جنوب شهر تهران در ناحیة دولتآباد،در 15 اسفند 1352؛ احداث 271 ، 2 واحد مسکونی شرکت تعاونی شرکت نفت در 16 خرداد 1355؛ ایجاد شهرک لویزان، در 5 بهمن 1354. در همین تاریخ، در بارة احداث آپارتمانهای آـ اسـ پ در زمینی به مساحت 000 ، 58 مترمربع در اراضی ونک موافقت شد. با اجرای این طرحها، در برنامههای تحدیدی مغایرتهایی ایجاد شد. احداث مجتمع مسکونی کَن و اراضی سلیمانیه نیز باعث همجواریهای نامتناسبو توسعههای ناخواسته گردید ( چکیدة طرح جامع تهران ، ص 12).در 24 آبان 1357، گسترش شهر تا مشرق رودخانة کن مجاز اعلام شد و در 26 تیر 1358 اجازة احداث ساختمان و تفکیک اراضی محدودة پارک عمومی ونک صادر گردید (همان، ص 13).اکهارت اهلرس تهران را بهدلیل برخورداری از این کارکردها، اَبَرشهر (متروپل) خوانده است: 1) کانون اداری و حکومتی نظامی متمرکز، 2) محل زندگی بیشتر نخبگان کشور و منطقه (زمینداران بزرگ، تجار، رؤسای قبایل و طوایف و مانند آن)، 3) مرکز اصلی داد و ستد کشور، که در آن شیوههای سنّتی مبتنی بر سرمایهداری بهرهوری نقش بارزی دارند، 4) بزرگترین کانون صنعتی کشور که جایگاه متمایز و متمرکزآن، متضمن سلطة این شهر بر شهرهای دیگر در زمینة تولید و توزیع تولیدات صنعتی است، 5) کانون تمرکز شرکتهای بزرگ، شرکتهای بیمه و شعب مرکزی بانکها. وی میافزاید که جمع این شاخصهها سبب میشود که در تحلیل نهایی، تمامی خاک کشور را حوزة نفوذ تهران در نظر گیریم و تمامیبخشهای کشور را بهطور مستقیم و غیرمستقیم، وابسته به آن بهشمار آوریم. در این میان مراکز بزرگ استانی مانند واسطهای میان تهران و سایر قسمتهای کشور عمل میکنند (1380 ش، ص 244ـ245). طبق آمار 1359 ش، 5ر59% ارزش محصولات، 43% کارگاهها و 5ر56% از کارکنان کارگاههای بزرگ صنعتی در پایان دورة پهلوی در تهران متمرکز بوده است (ایران. وزارت مسکن و شهرسازی، ص 61).بنای مجلس سنا (مجلس شورای اسلامی کنونی) در 1334 ش طراحی شد و در 1338 ش پایان پذیرفت. مهندس این بنا با الهام از گذشته و فرهنگ قومی و تلفیق آن با پیشرفتهای فنّاوری در معماری، کوشید تا معماری جدید و ممتاز ایرانی را خلق کند (غیائی، ص 246ـ247؛ دهباشی، ص 9).رشد روزافزون تهران در دهة پایانی دورة پهلوی دوم، موجب طراحی مجتمعهای بزرگ مسکونی شد، از جمله طرح شهستان پهلوی (عظیمترین مجتمع شهرسازی در قلب پایتخت)، طرح مرکز اسلامی آریامهر تهران و طرح نگارستان تهران (بنی ، ص 335، 360ـ361) که هیچکدام اجرا نشد.پس از انقلاب اسلامی. با پیروزی انقلاب اسلامی، تهران بهعنوان پایتخت جمهوری اسلامی ایران و در چارچوب سیاستهای دولت، از لحاظ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فضای شهری تغییرات بسیاری کرد. مجموعة این سیاستها، مبانی رشد و توسعة کالبدی تهران را تشکیل میدهد.مسائلی که در جریان پیروزی انقلاب اسلامی و سالهای اولیة انقلاب روی داد (از جمله مهاجرت بیرویّه و ناگهانی مردم مناطق محروم کشور به تهران)، ابتدا گسترشهای بیقاعدهای را در تهران پدید آورد. در 1358 ش، قسمتی از محدودة 25 ساله در مغرب تهران، از مرز محدودة پنج ساله تا مسیل رودخانة کن، به نام محدودة آزاد اعلام گردید و ساختمانسازی در آن آزاد شد، اما حدود این اراضیِ آزادشده، تا 1360 ش از مسیل رودخانة کن نیز تجاوز کرد و تا اراضی لَتْ مالِ کن ادامه یافت و کل منطقة شمال غربی تا نزدیک جنگلهای چیتگر را در بر گرفت. شهرداریها و سازمان زمین شهری، تفکیک و تعیین حدوداین اراضی را بر عهده داشتند. بهدنبال شهرکسازی در محدودة 25 ساله، سازمان مسکن ضمن صدور مجوز تأسیس شهرک، برای واگذاری اراضی به تعاونیهای مسکن نیز اقداماتی کرد و از طرف دیگر بعضی از روستاهای قدیم به مرور گسترش یافتند و اقامتگاهها و شهرکهای اطراف تهران را تشکیل دادند (نظریان، ص 115).از نخستین اقدامات مهم، فرمان 21 فروردین 1358 امام خمینی (ره) مبنی بر تشکیل بنیاد مسکن انقلاب اسلامی به منظور تأمین مسکن محرومان، بویژه روستاییان، در چارچوب سیاستها و برنامههای دولت بودکه داشتن مسکن را کمترین حقوق هر فرد دانسته است (ایران. قوانین و احکام، ص 288؛ رضائی، ص 4ـ5). اصول سوم، سی و یکم و چهل و سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران از مبانی قانونی اقدامات شهرسازی و تهیة مسکن است که بر اساس آنها، طرح جامع شهری و قوانین تأمین مسکن تهیه گردید و تأثیرات مهمی در گسترش شهری تهران بزرگ گذاشت. شورای عالی شهرسازی و معماری ایران در 12 اسفند 1371 (طی نامة شمارة 14401ر8 ـ9640ر1)، تصویب طرح جامع تهران را به شهرداری تهران ابلاغ نمود. هدف اصلی این طرح مطالعة امکانات فضای شهری تهران جهت کاربری دقیق آنها بهصورت قابلیتهای ممکن فضایی و در عین حال حفظ امکانات فضایی یادشده و ساماندهی بخشی از مشکلات شهری و هدایت آن به سوی تعادل کاربریهای خدماتی، تأسیساتی و شهری است (رجوع کنید به چکیدة طرح جامع تهران ، ص 195ـ201). در مدت اجرای طرح حفظ و ساماندهی، وزارت مسکن و شهرسازی مطالعات اساسی مسائل شهرنشینی و جهات توسعة تهران و منطقة آن را، در چارچوب طرح ملی، به انجام میرساند.برخی از مواد متن مصوبة طرح جدید (ش 14401ر8 ـ 9640ر1 در تاریخ 12/12/1371ش)، بدینقرار است: مساحت محدودة طرح توسعه 51ر707 کیلومترمربع و حد نهایی جمعیت در این محدوده 000 ، 650 ، 7 میلیون تن تعیین میگردد. شهر تهران به پنج حوزه و 22 منطقه و هر منطقه به چند ناحیه و هر ناحیه به چند محله تقسیم میشود. تأسیسات نظامی محدودة شهر، بجز مراکز ستادی، به خارج از منطقة تهران انتقال مییابند و محل آنها بر اساس طرح جامع به کاربریهای خدماتی اختصاص پیدا میکند. توسعة صنایع موجود در داخل محدودة شهر و افزایش سطح کاربری آنها در مقیاس شهر و فراتر از آن ممنوع میشود و لازمة آن، استقرار آنها در شهرهای جدید اطراف تهران، طبق مجوزهای مصوبة 942/ت 119 ه ، مورخ 9 تیر 1369 هیئت وزیران، خواهد بود. کلیة صنایع مزاحم باید به خارج از تهران منتقل شود. انبارهای شهر، که عملکرد شهری و فراشهری دارند، به پایانة معیّنی منتقل میشوند و محل آنها بر اساس طرح جامع به کاربریهای خدماتی اختصاص مییابد. کاربری اراضی عباسآباد، طبق نظر مقام رهبری، فضای سبز و برحسب نیاز، کاربریهای فرهنگی در مقیاس ملی و منطقهای خواهد بود (همان، ص 196ـ197، 200).از دهة 1360 ش تا 1380 ش، رشد و گسترش تهران در مناطق 22 گانة شهرداری در امتداد خیابانها و بزرگراهها ادامه یافته و بافتها در مناطق زیادی متراکمتر شده و برجسازیهای فراوان، بویژه در شمال شهر، پدید آمده و بزرگراههای شرقی ـ غربی و شمالی ـ جنوبی ساخته شده است.هرچند برجسازی در دورة پهلوی دوم، بویژه در دهة 1350 ش، در شمال و شمال غربی تهران رونق پیدا کرد، با شکلگیری انقلاب اسلامی، تقریباً بیش از ده سال متوقف شد. موج جدید برجسازی در سالهای پایانی دهة 1360 ش، در پی افزایش قیمت زمین در تهران و آغاز فروش تراکم از سوی شهرداری تهران، از بخشهای شمالی تهران آغاز شد و کلیة مناطق این شهر را دربرگرفت. رونق برجسازی خصوصی، نهادهای دولتی را نیز تشویق به ساختن برجهای جدید یا افزودن بلوکهای جدید به مجموعههای مسکونی تحت پوشش خود کرده است، به طوری که در 1380 ش، در شهر تهران 1091 برج احداث شده یا در حال احداث بود. منطقة یک با 188 برجِ مرتفعتر از ده طبقه دارای بیشترینتراکم در تعداد برجسازی در مناطق تهران بود. منطقة پنج با 184 برج، منطقة سه با 154 برج و منطقة شش با 114 برج در ردیفهای بعدی قرار گرفتند. مهمترین دلیل برجسازی در این مناطق گرانی قیمت زمین و ارزش افزودة آن میباشد. پایینترین رقم تعداد برج، از آنِ مناطق هجده و نوزده است (صفوی، ص 18ـ19).در ادامة روند اشغال اراضی اطراف شهر تهران و روستاهای نزدیک و مزارع اطراف آنها یا در داخل محدودة 25 ساله برحسب نوع شکلگیری، ساخت و بافت، موقعیت اجتماعی ـ اقتصادی و جمعیتپذیری، سه نوع شهرک قابل تشخیص است:1) شهرکهایی که ریشة روستایی ندارند و در اراضی بایر یا در داخل محدودة 25 ساله احداث شدهاند. این شهرکها را یا سازمانهای دولتی یا تعاونیهای مسکن با رعایت ضوابط شهرداری احداث کردهاند یا دلالان و بورسبازان، زمین آنها را واگذار کردهاند یا کارخانههای اطراف تهران آنها را برای اسکان کارگران ساختهاند. تعداد این شهرکها تا 1365 ش، به چهل واحد میرسید که برخی از آنها در داخل منطقة شهری یا خط سبز قرار دارند.2) شهرکهایی که ریشة روستایی دارند و هنوز هم تا حدی بافت و چهرة روستایی خود را حفظ کردهاند ولی از جنبههای گوناگون شهری گسترش یافتهاند. تعداد این شهرکها تا 1365 ش به پانزده واحد میرسید.3) مراکزی که ریشة روستایی دارند ولی با دگرگونی و گسترش بافت قدیمشان چهرة جدید شهری به خود گرفته و به شهرکی در اطراف تهران تبدیل شدهاند. تعداد این شهرکها تا 1365 ش نُه واحد بود (نظریان، ص 117ـ121).گذشته از آبادیهایی که در محدودة توسعة 25 سالة تهران (1345 ش ـ1370 ش) به شهرک تبدیل شدند، تا 1365 ش نزدیک به 23 شهرک یا آبادی، به صورت شهرکهای اَقْماری، در محدودة استحفاظی شهر تهران بهوجود آمد که جمعیت همة آنها جز چهار شهرک، بیش از پنج هزار تن است (همان، ص 123). این روند همچنان ادامه دارد.همزمان با احداث بناهای مسکونی و مساجد و مرمت امامزادهها، بزرگراهها، پادگانها، دانشگاهها، بیمارستانها و مراکز دولتی و ملی و بازرگانی و صنعتی، فضاسازیهای دینی نیز در تهران بزرگ پدید آمد که از آن جمله است: مرقد مطهر امام خمینی به نام مجموعة مذهبی ـ فرهنگی آفتاب، و ساختمان مصلای تهران در اراضی عباسآباد.بر مبنای تنوع و تراکم صنعتی بعد از انقلاب اسلامی ایران، تهران را میتوان به این بخشهای صنعتی تقسیم نمود:1) بخش غربی. این بخش که در امتداد محورهای غربی شکل گرفته، متراکمترین و متنوعترین بخش صنعتی تهران است. بخش غربی با تمرکز صنایع سنگین و سَبُک، تغییرات اساسی در بافت تهران بهوجود آورده و از نظر ساخت شهری، تهران را به شهری خطی تبدیل کرده است. استقرار تأسیسات صنعتی در این بخش موجب افزایش جمعیت نقاط شهری آن شده است. از مهمترین صنایع این بخش است: صنایع ماشینآلات، تجهیزات خودرو، لباس و کفش، نساجی، غذایی، شیشه، فلزکاری و فلزسازی، شیمیایی و پتروشیمی و دارویی. در این بخش پانزده محدودة صنعتی ثبت شده قرار دارد. محدودههای صنعتی 28% از منطقه را اشغال کردهاند. کارخانههای بزرگ و مهم در این بخش قرار دارند (توکلینیا، ص 259ـ260).2) بخش جنوب غربی. این بخش، در امتداد جادة ساوه، بخش دوم صنعتی تهران محسوب میگردد. تمرکز صنایع در این بخش، بعد از انقلاب موجب دستاندازی به زمینهای کشاورزی و از بین رفتن مزارع آن شده است. احداث مجتمعهای جدید صنعتی ـ بازرگانی بر جاذبة منطقه افزوده است. مجتمع صنف فروشندگان لوازم یدکی و مجتمع فروشندگان ماشینآلات سنگین، علاوه بر افزایش تمرکز منطقهای، تغییراتی در سکونتگاههای پیرامونی بخش بهوجود آوردهاند. عوارض حاصل از فروش کالا در این مجتمعها، که شهرداری آن را دریافت میکند، موجب رشد منطقه شده است. در بخش جنوب غربی بیشتر صنایع از نوع نساجی، پوشاک، مصالح ساختمانی و ماشینآلات صنعتی است.3) بخش جنوبی تهران، در مسیر جادة قم. این بخش با استقرار واحدهای کوچک، از نظر تراکم صنعتی درردیف سوم قرار میگیرد. احداث شهرکهای جدیدالتأسیس صنعتی در این محور بر جاذبة بخش افزوده و موجب تغییر کارکرد نقاط روستایی به روستاهای خوابگاهی شده است. شهرهای این بخش ظاهری روستایی دارند که به علت مجاورت با بخش صنعتی، دگرگون و به شهر ـ روستا تبدیل شدهاند. در این محدوده، صنایع از نوع ماشینآلات، نساجی، پوشاک، الکتریکی، فلزکاری، سنگ و شیشه و چرم است.4) بخش شرقی و جنوب شرقی، در امتداد جادة ورامین، سمنان و دماوند. این بخش بهلحاظ تراکم صنعتی از سه بخش قبل کوچکتر است. در بخش شرقی و جنوب شرقی، صنایع تولید مصالح ساختمانی، ماشینآلات و تجهیزات، الکترونیک، فلزکاری، تولید قطعات خودرو و صنایع نظامی استقرار یافته است (همان، ص 259ـ261).نوار حاشیهای تهران (شامل مناطق 4، 15، 18، 19 و 21) که واحدهای صنعتی و تولیدی بیشتری را در مقایسه با سایر مناطق در خود جای داده، بیشترین درصد مهاجر را پذیرفته است. بنابراین، مهاجران در بخشهای حاشیهای مناطق 22 گانة شهر تهران بیشترین سهم و در محدودة مرکزی آن کمترینسهم را دارند.آثار ناشی از تحولات جمعیتی شهر تهران را میتوان چنین خلاصه نمود: 1) گسترش نواحی حاشیهای شهر به شکل پیوسته و ناپیوسته و شکلگیری نقاط جدید مسکونی؛ 2) افزایش تراکم جمعیت در مناطق قدیمی؛ 3) تغییر در ساختار اجتماعی ـ اقتصادی شهر، مانند رشد بخش جدید نیروی کار، رشد طبقة متوسط، پیدایش مشاغل کاذب و واسطهای، و گسترش بخشهای خدماتی بویژه در بخشهای اداری و دولتی (همان، ص 272).بهطورکلی تهران از نظر اقتصادی مرکزیت کشوری دارد و تقسیم کار در آن دارای تنوع فراوان است. بخش کشاورزی، به سبب گسترش شهر در مناطق روستایی پیرامون تهران و ساخت و سازهای شهریِ بیضابطه در زمینهای کشاورزی، بسیار ناچیز است. 66ر0% از شاغلان در بخش کشاورزی، 88ر29% در بخش صنعت و 51ر66% در بخش خدمات شاغلاند و شغل 95ر2% نامشخص است (مرکز آمار ایران، 1378 ش، ص سی، نمودار 8).تهران مرکز اصلی قوای سهگانه و کلیة وزارتخانههای کشور، محل همة ادارات کل استان و شهرستان تهران، محل تمرکز کارکردهای سیاسی، دفاعی، اقتصادی (بازار)، علمی، فرهنگی، بهداشتی، درمانی و دیگر کارکردها و تأسیسات آنهاست.طبق آمار 1375 ش، تهران با 845 ، 758 ، 6 تن جمعیت در 22 منطقة شهری، دارای جمعیتی جوان است. بنا بر این آمار، 74ر30% کمتر از 15 سال، 18ر64% بین 15 تا 64 سال، و 74ر4% از 65 سال به بالا داشتهاند. 37ر98% مردم مسلمان، و بقیه پیروان ادیان دیگرند (مرکز آمار ایران، 1378 ش، ص چهارده ـ شانزده).توزیع جمعیت از 28 تن در هکتار (منطقة یک) تا بیش از 400 تن در هکتار (منطقة دَه) نوسان دارد. نقاط خوش آب و هوا و مرفهنشین کمتراکمترین مناطقاند و بخش مرکزی تهران متراکمترین منطقه است. بعد از 1355 ش، بر تراکم مناطق حاشیهای شهر، مانند منطقة 18 و 19، بشدت افزوده شده و مناطق 12، 13، 14 و 15 جمعیت کمتری را جذب کرده است (توکلینیا، ص 268). مناطق شمالی و مناطق پیرامون جنوب تهران گسترش بسیار دارند و پس از انقلاب بشدت بر جمعیت آنها افزوده شده است (زنجانی، ص 301ـ302). این افزایش جمعیت ناشی از افزایش طبیعی و افزایش مهاجرت به تهران است، بهطوری که از 1365 تا 1375 ش، 522 ، 567 تن به شهر تهران مهاجرت کردهاند. 74ر78% مهاجران از سایر استانها، 73ر9% از شهرستانهای دیگر استان تهران و 83ر3% از شهرستان محل سرشماری به تهران آمدهاند (مرکز آمار ایران، 1378 ش، ص هفده).منابع: بدری آتابای، فهرست تاریخ، سفرنامه، سیاحتنامه، روزنامه و جغرافیای خطی کتابخانة سلطنتی ، [ تهران ] 1356 ش؛ فریدون آدمیت، اندیشة ترقی و حکومت قانون: عصر سپهسالار ،تهران 1356 ش؛ آمار دارالخلافة تهران: اسنادی از تاریخ اجتماعی تهران در عصر قاجار ، چاپ سیروس سعدوندیان و منصوره اتحادیه، تهران: نشر تاریخ ایران، 1368 ش؛ ابنابیحاتم، کتاب الجرح و التعدیل ، حیدرآباد دکن 1371ـ1373/ 1952ـ1953، چاپ افست بیروت [ بیتا. ] ؛ ابنحجر عسقلانی، تهذیب التهذیب ، حیدرآباد دکن 1325ـ1327؛ ابنقیسرانی، المؤتلف و المختلف، المعروف بالانساب المتفقة فی الخط المتماثلة فیالنقط و الضبط ، بیروت 1411/1991؛ منصوره اتحادیه، «بافت اجتماعی ـ اقتصادی بازار تهران در نیمة دوم قرن 13 ه . ق»، در سعی مشکور: یادنامة استاد فقید دکتر محمدجواد مشکور ، گردآوری سعید میرمحمدصادق، تهران: پایا، 1374 ش الف ؛ همو، «رشد و توسعة شهر تهران در دورة ناصری: 1269ـ1320 ق»، تحقیقات اسلامی ، سال 10، ش 1 و 2 (1374 ش ب )؛ همو، «موقوفات تهران و تحول شهر: 1269ـ1320 ه ق»، وقف: میراث جاویدان ، سال 7، ش 4 (زمستان 1378)؛ حسن اخوی، «استعمار: چگونه بریتانیای کبیر با ایران صغیر بازی میکرد»، فصلنامة رهآورد (لسآنجلس)، ش 24 (زمستان 1368)؛ محمدمهدیبن محمدنصیر استرآبادی، جهانگشای نادری ، چاپ عبداللّه انوار، تهران 1341 ش؛ جنیفر اسکرس، «نقش معماری در پیدایش شهر تهران»، ترجمة احمد سیدی و فاطمه وثوقی خزائی، در تهران: پایتخت دویست ساله ، زیرنظر شهریار عدل و برنار اورکاد، تهران: سازمان مشاور فنی و مهندسی شهر تهران، 1375 ش؛ احمد اشرف، موانع تاریخی رشد سرمایهداری در ایران: دورة قاجاریه ، تهران 1359 ش؛ احمد اصغریان جدی، روش تقرب به طراحی حفظ آثارجنگ ، تهران 1372 ش؛ اطلس پارکهای تهران ، تهران: سازمان پارکها و فضای سبز شهر تهران (زیرچاپ)؛ محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری ، چاپ محمداسماعیل رضوانی، تهران 1363ـ1367 ش؛ همو، المآثر و الا´ثار ، در چهل سال تاریخ ایران ، چاپ ایرج افشار، ج 1، تهران 1363 ش؛ همو، مرآةالبلدان ، چاپ عبدالحسین نوائی و میرهاشم محدث، تهران 1367ـ 1368 ش؛ نیکلاس امبرسز و چارلز ملویل، تاریخ زمینلرزههای ایران ، ترجمة ابوالحسن رده، تهران 1370 ش؛ امین احمد رازی، هفت اقلیم ، چاپ جواد فاضل، تهران [ بیتا. ] ؛ انجمن شهر تهران، مجموعه مصوبات انجمن شهر تهران: از آبان ماه 1347 تا اسفندماه 1355 ، تهران 1378 ش؛ ارنست اورسول، سفرنامة اورسل: 1882 میلادی ، ترجمة علیاصغر سعیدی، تهران ?[ 1352 ش ] ؛ برنار اورکاد، «شهرسازی و بحران شهری در عهد محمدرضاشاه پهلوی»، ترجمة ابوالحسن سروقدم مقدم، در تهران: پایتخت دویست ساله ، همان؛ اکارت اهلرز، ایران: شهر، روستا، عشایر ( مجموعه مقالات )، ترجمة عباس سعیدی: «سرمایهداری بهرهبری و تکوین شهر در شرق اسلامی (نمونة ایران)»، تهران 1380 ش؛ همو، «پایتختها و سازماندهی فضا در ایران»، ترجمة احمد سیدی، در تهران: پایتخت دویست ساله ، همان، 1375 ش؛ ایران. قوانین و احکام، مجموعة قوانین و مقررات شهرداری و شورای اسلامی ، تدوین غلامرضا حجتی اشرفی، تهران 1370 ش؛ ایران. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. معاونت امور مطبوعاتی و تبلیغاتی، فهرست نشریات دارای مجوز تا پایان اسفندماه 1382 ، تهران [ 1383 ش ] ؛ ایران. وزارتکشور. ادارة کل آمار عمومی، گزارش خلاصة سرشماری عمومی کشور در سال 1335 ، ج 1: تعداد و توزیع ساکنین کشور ، تهران 1339 ش؛ ایران. وزارت کشور. معاونت سیاسی. دفتر تقسیمات کشوری، نشریة تاریخ تأسیس عناصر تقسیماتی به همراه شمارة مصوبات آن ، تهران 1381 ش؛ ایران. وزارت مسکن و شهرسازی. معاونت شهرسازی و برنامهریزی، برنامهریزی شهری در ایران: گذشته، حال، آینده ، تهران 1361 ش؛ ایران. وزارت نیرو، آب و برق در پنجاه سال شاهنشاهی پهلوی ، تهران 1355 ش؛ بدیع، «علل پیدایش کویهای تازة یوسفآباد، نارمک، نازیآباد»، در سخنرانیها و گزارشها در نخستین سمینار بررسی مسائل اجتماعی شهر تهران، اردیبهشت ماه 1341 ، تهران: دانشگاه تهران، مؤسسة مطالعات و تحقیقات اجتماعی، 1343 ش؛ حسین بشیریه و ناصر جمالزاده، «اشکال گفتمانی علمای شیعه از صفویه تا مشروطیت»، مدرس ، دورة 2، ش 8 (پاییز 1377)؛ سلیمان بهبودی، «خاطرات سلیمان بهبودی: بیست سال با رضاشاه»، در رضاشاه: خاطرات سلیمان بهبودی، شمس پهلوی، علی ایزدی ، چاپ غلامحسین میرزاصالح، تهران: طرح نو، 1372 ش؛ علی بهرامیان، «یک محدث تهرانی از سدة سوم هجری قمری»، وقف: میراث جاویدان ، سال 7، ش 4 (زمستان 1378)؛ جمشید بهنام و شاپور راسخ، طرح مقدماتی جامعهشناسی ایران ، تهران 1339 ش؛ پایتختهای شاهنشاهی ایران ، تهران: شورای مرکزی جشن شاهنشاهی ایران، 1350 ش؛ پژوهش و بررسی لرزه زمینساخت ایرانزمین ، بخش 5: پژوهش و بررسی ژرفنو زمینساخت، لرزه زمینساخت و خطر زمینلرزه ـ گسلش در گسترهی تهران و پیرامون ، نگارش م. بربریان و دیگران، تهران: سازمان زمینشناسی کشور، 1364 ش؛ ابراهیم پورداود، آناهیتا: پنجاه گفتار پورداود ، چاپ مرتضی گرجی، تهران 1343 ش؛ ناصر تکمیل همایون، تاریخ اجتماعی و فرهنگی تهران ، تهران 1377ـ1379 ش؛ جمیله توکلینیا، «تأثیرات اقتصادی ـ فضائی شهرکهای صنعتی بر منطقة تهران بزرگ، نمونة موردی: غرب و جنوب تهران»، پایاننامة دکتری جغرافیای انسانی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس 1379 ش؛ محمدعلی جمالزاده، «طهران»، کاوه ، سال 2، ش 2 (جمادیالا´خره 1339)؛ همو، گنج شایگان، یا، اوضاع اقتصادی ایران ، برلین 1335، چاپ افست تهران 1362 ش؛ چکیدة طرح جامع تهران: طرح حفظ و ساماندهی تهران، مصوب شورای عالی شهرسازی و معماری سال 1371 ، جمعآوری و تدوین صمد ذواشتیاق با همکاری حوزة معاونت شهرسازی و معماری شهرداری تهران، تهران: شرکت پردازش و برنامهریزی شهری، 1377 ش؛ عبدالهادی حائری، نخستین رویاروییهای اندیشهگران ایران با دو رویة تمدن بورژوازی غرب ، تهران 1367 ش؛ محسن حبیبی، از شار تا شهر: تحلیلی تاریخی از مفهوم شهر و سیمای کالبدی آن تفکر و تأثر ، تهران 1378 ش؛ محمدرضا حسنبیگی، تهران قدیم ، تهران 1366 ش؛ عبدالحسین حسینی خاتونآبادی، وقایع السنین و الاعوام، یا، گزارشهای سالیانه از ابتدای خلقت تا سال 1195 هجری ، چاپ محمدباقر بهبودی، تهران 1352 ش؛ حمداللّه مستوفی، نزهةالقلوب ؛ علیاکبر خانمحمدی، «وقفنامة مدرسه و مسجد دروازه دولت»، وقف: میراث جاویدان ، سال 4، ش 2 (تابستان 1375)؛ خواندمیر؛ د. فارسی ؛ پیترو دلاواله، سفرنامة پیترو دلاواله: قسمت مربوط به ایران ، ترجمة شعاعالدین شفا، تهران 1348 ش؛ یحیی دولتآبادی، حیات یحیی ، تهران 1362 ش؛ مزین دهباشی، «سیمای ایرانی معماری مدرن»، معماری و شهرسازی ، ش 72 و 73 (پاییز 1382)؛ دهخدا؛ یحیی ذکاء، تاریخچة ساختمانهای ارگ سلطنتی تهران و راهنمای کاخ گلستان ، تهران 1349 ش؛ محمدبن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام ، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات 261ـ280 ه ، بیروت 1415/1994؛ همو، سیر اعلام النبلاء ، ج 12، چاپ شعیب ارنوؤط، بیروت 1403/ 1983؛ محمدبن علی راوندی، راحةالصدور و آیةالسرور در تاریخ آلسلجوق ، به سعی و تصحیح محمد اقبال، بانضمام حواشی و فهارس با تصحیحات لازم مجتبی مینوی، تهران 1364 ش؛ مرتضی راوندی، تاریخ اجتماعی ایران ، ج 1، تهران 1356 ش؛ راهنمای فرهنگی تهران ، تهیه شده در دفتر پژوهشهای فرهنگی، تهران: شهرداری تهران، معاونت امور اجتماعی و فرهنگی، 1373 ش؛ پرویز رجبی، معماری ایران در عصر پهلوی ، تهران 1355 ش؛ محمدعلی رضائی، «امام خمینی و مسأله تأمین مسکن محرومین»، فصلنامة تخصصی بنیاد مسکن انقلاب اسلامی ، ش 86 (بهار 1378)؛ حبیباللّه زنجانی، «تاریخ دویست سالة جمعیت تهرا ن»، ترجمة ابوالحسن سروقد مقدم، در تهران:پایتخت دویست ساله ، همان؛ پیر امده امیلین پروب ژوبر، مسافرتدر ارمنستان و ایران ، ترجمة علیقلی اعتماد مقدم، تهران 1347 ش؛ سازمان هواشناسی کشور، سالنامة آماری هواشناسی: 1376ـ1375 ، تهران 1378 ش؛ سام میرزاصفوی، تحفة سامی ، چاپ وحید دستگردی، تهران 1314 ش؛ حسین سلطانزاده، «مسجد مدرسههای تهران»، وقف: میراث جاویدان ، سال 7، ش 4 (زمستان 1378)؛وقفنامه مدرسه عالی سپهسالاری محله دانشکده معقول و منقول،عدد هشتم، تهران تیرماه 1316 ش؛ سمعانی؛ زهرا شجیعی، نخبگان سیاسی ایران از انقلاب مشروطیت تا انقلاب اسلامی ، ج 1: وزارت و تطور آن در ایران ، تهران 1372 ش؛ شرف ، ش 27، جمادیالاولی 1302؛ جعفر شهریباف، طهران قدیم ، تهران 1381 ش؛ زینالعابدینبن اسکندر شیروانی، ریاض السیاحه ، چاپ اصغرحامد ربانی، تهران ?[ 1361 ش ] ؛ امیر صابری، «بررسی اثرات تغییرات ناشی از شهرسازی در مسیلهای شمال تهران به منظور ارائه روشهای کنترل و مدیریت سیلاب»، پایاننامة کارشناسیارشد جغرافیای طبیعی، دانشکدة علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس 1375 ش؛ عیسی صدیق، تاریخ فرهنگ ایران: از آغاز تا زمان حاضر ، تهران 1338 ش؛یحیی صفوی، «ملاحظاتی بر بلندمرتبهسازی در تهران: ساختمانهای بلندمرتبه در تهران»، رشد آموزش جغرافیا ، سال 16، ش 58 (تابستان 1380)؛ فاطمه صفویبیات، «بررسی محلات اقلیتنشین (ارامنه)شهر تهران»، پایاننامة کارشناسی ارشد جغرافیای انسانی ـ اقتصادی، دانشکدة علوم زمین، دانشگاه شهید بهشتی 1370 ش؛ احسان طبری، بررسیهائی دربارة برخی از جهانبینیها و جنبشهای اجتماعی در ایران : «نگاهی گریزان به پویة اندیشة فلسفی و اجتماعی از صفویهتا زمان ما»، [ بیجا ] ، 1348 ش؛ ظهیری، «سازمان آب شهر تهران»،در سخنرانیها و گزارشها در نخستین سمینار بررسی مسائل اجتماعی شهر تهران، اردیبهشت ماه 1341 ، همان؛ شهریار عدل، «باغ مسکونی یا تهران در گذشتههای دور: از پیدایش تا عهد صفوی»، ترجمة ابوالحسن سروقد مقدم، در تهران: پایتخت دویستساله ، همان؛ شهریار عدل و برنار اورکاد، «تهران، پایتخت دویست ساله»،ترجمة ابوالحسن سروقد مقدم، در همان منبع؛ چارلز عیسوی، تاریخ اقتصادی ایران: عصر قاجار، 1332ـ1215 ه .ق ، ترجمة یعقوب آژند، تهران 1362 ش؛ احمدبن محمد غفاری قزوینی، تاریخ جهانآرا ، تهران 1343 ش؛ مجید غمامی، «رابطة شهر و منطقة تهران: تنگناهاو ضرورتها»، مدیریت شهری ، سال 2، ش 6 (تابستان 1380)؛بهناز غنچه، «مسجد امام خمینی (تهران)»، در دایرةالمعارف بناهای تاریخی ایران در دورة اسلامی ، ج 2: مساجد تاریخی ، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، 1378 ش الف ؛ همو، «مسجد حاجرجبعلی (تهران)»، در همان منبع، 1378 ش ب ؛ فرهاد غیائی، «یادی از حیدر غیائی: مهندس معمار و مبتکر شیوة معماری نوین در ایران»، فصلنامة رهآورد (لسآنجلس)، ش 26 (پاییز و زمستان 1369)؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیهای کشور جمهوری اسلامی ایران ، ج 38: تهران ، تهران: سازمان جغرافیائی نیروهای مسلح، 1370 ش؛ فرهاد میرزا قاجار، جامجم ، چاپ سنگی تهران 1272؛ بیژن فرهنگی، نگرشی بر سدهای ایران: گذشته، حال، آینده ، تهران 1372 ش؛ جیمزبیلی فریزر، سفرنامة فریزر، معروف به سفر زمستانی: از مرز ایران تا تهران و دیگر شهرهای ایران ، ترجمة منوچهر امیری، تهران 1364 ش؛ فضای فرهنگی ایران: فهرستگان کتابخانهها ، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1382 ش؛ ویلم فلور، جستارهایی از تاریخ اجتماعی ایران در عصر قاجار ، ج 1، ترجمة ابوالقاسم سری، تهران 1366 ش؛ همو، «نخستین اعلانهای نظمیه در تهران»، ترجمة ابوالحسن سروقد مقدم، در تهران: پایتخت دویست ساله ، همان، 1375 ش؛ ژوانس فووریه، سه سال در دربار ایران ، ترجمة عباس اقبال آشتیانی، تهران 1363 ش؛ اقبال قاسمیپویا، مدارس جدید در دورة قاجاریه: بانیان و پیشروان ، تهران 1377 ش؛ زکریابن محمد قزوینی، کتاب آثارالبلاد و اخبارالعباد ، چاپ فردیناند ووستنفلد، گوتینگن 1848، چاپ افست ویسبادن 1967؛ سیفاللّه کامبخشفرد، تهران سه هزار و دویست ساله: براساس کاوشهای باستانشناسی ، تهران 1370 ش؛ محسن کدیور، حکومت ولایی ، تهران 1378 ش؛ همو، نظریههای دولت در فقه شیعه ، تهران 1376 ش؛ حسین کریمان، تهران در گذشته و حال ، تهران 1355 ش؛ احمد کسروی، مجموعة زبان پاک: آذری یا زبان باستان آذربایگان، نامهای شهرها و دیههای ایران ، بهکوشش عزیزاللّه علیزاده، تهران 1378 ش؛ همو، نامهای شهرها و دیههای ایران ، تهران 1335 ش؛ همو، نوشتههای کسروی در زمینة زبان فارسی ، به کوشش حسین یزدانیان، تهران 1357 ش؛ روی گونثالث د کلاویخو، سفرنامة کلاویخو ، ترجمة مسعود رجبنیا، تهران 1344 ش؛ جمشید کیانفر، «دستورالعمل احتسابیه و تنظیفیة کامران میرزا، نایبالسلطنه به محمدحسن خان صنیعالدوله»، وقف: میراث جاویدان ، سال 7، ش 4 (زمستان 1378)؛ مسعود کیهان، جغرافیای مفصّل ایران ، تهران 1310ـ1311 ش؛ جان دی. گرنی، «تحول شهر تهران در عهد ناصری»، ترجمة احمد سیدی و فاطمه وثوقی خزائی، در تهران: پایتخت دویست ساله ، همان؛ گنجنامه: فرهنگ آثار معماری اسلامی ایران ، دفتر 3: بناهای مذهبی تهران ، زیرنظر کامبیز حاجی قاسمی، تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، 1377 ش؛ هوشنگ ماهرویان، آیا مارکس فیلسوف هم بود؟ ، تهران 1379 ش؛ «متن وقفنامة اصلی مدرسة عالی سپهسالار»، در سلسله انتشارات دانشکدة معقول و منقول ، ج1، ش8 ، تهران 1317 ش؛ حسین محبوبی اردکانی، تاریخ مؤسسات تمدنی جدید در ایران ، ج 1، تهران ?[ 1354 ش ] ؛ فرخ محمدزاده مهر، «دورههای مختلف طراحی شهری در میدان توپخانه: دورة اول»، آبادی ، سال 1، ش 2 (پاییز 1370)؛ فرجاللّه محمودی، «سیمای طبیعی تهران»، پژوهشهای جغرافیایی ، سال 22، ش 26 (شهریور 1369)؛ اسکندر مختاری طالقانی، «امامزاده اسماعیل تهران»، وقف: میراث جاویدان ، سال 7، ش 4 (زمستان 1378)؛ علی مدنیپور، «ساختن شهر: مقررات و ایدهها»، ترجمة روحی افسر، شهر ، ش 19 (پاییز 1380)؛ ظهیرالدینبن نصیرالدین مرعشی، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران ، چاپ محمدحسین تسبیحی، تهران 1345 ش؛ مرکز آمار ایران، سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1375: نتایج تفصیلی شهر تهران ، تهران 1378 ش؛ همو، سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1375: نتایج تفصیلی کل کشور ، تهران 1376 ش؛ محمدکاظم مروی، عالمآرای نادری ، چاپ محمدامین ریاحی، تهران 1364 ش؛ محمدتقی مصطفوی، آثار تاریخی طهران ، ج 1، تنظیم و تصحیح میرهاشم محدث، تهران 1361 ش؛ محسن معتمدی، جغرافیای تاریخی تهران ، تهران 1381 ش؛ مینا معرفت، «پیشکسوتانی که به تهران مدرن شکل دادند»، ترجمة احمد سیدی و فاطمه وثوقی خزائی، در تهران: پایتخت دویست ساله ، همان؛ محمدرضا مقتدر، «تهران درون حصار: از صفویه تا آغاز پهلوی (1308ـ932 ش)»، ترجمة ابوالحسن سروقد مقدم، در همان منبع؛ کاظم ملازاده، «مسجدجامع تهران»، در دایرةالمعارف بناهای تاریخی ایران در دورة اسلامی ، ج 2: مساجد تاریخی ، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، 1378 ش؛ سعید میرمحمدصادق، «موقوفات شیخ علیخان رشتی شفتی بر مدرسة خان مروی»، وقف: میراث جاویدان ، سال 6، ش 2 (تابستان 1377)؛ عباس میلانی، مباحثی در باب تجدد در ایران ، ساربروکن، آلمان 1373 ش؛ عبدالغفاربن علی محمد نجمالدوله، تشخیص نفوس دارالخلافه ، چاپ ناصر پاکدامن، در فرهنگ ایران زمین ، ج20 (1353 ش)؛ ناصر نجمی، دارالخلافه تهران ، تهران 1362 ش؛ اصغر نظریان، «گسترش فضایی شهر تهران و پیدایش شهرکهای اقماری»، فصلنامة تحقیقات جغرافیائی ، سال 6، ش 1 (بهار 1370)؛ سعید نفیسی، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دورة معاصر ، تهران 1361 ش؛ محمدشفیع وارد، تاریخ نادرشاهی( نادرنامه )، چاپ رضا شعبانی، تهران 1349 ش؛ «وقفنامة مدرسة مروی تهران»، با مقدمة رضا استادی، وقف: میراث جاویدان ، سال 4، ش 1 (بهار 1375)؛ «وقفنامة مسجد و مدرسة محمودیة تهران»، چاپ علیرضا میرزامحمد، وقف: میراث جاویدان ، سال 8 ، ش 1 (بهار 1379)؛ جان ویشارد، بیست سال در ایران ، ترجمة علی پیرنیا، تهران 1363 ش؛ مهرداد هاشمزاده همایونی، «چهارصد دستگاه: نخستین مجموعة شهری طراحی شدة ایران در دورة معاصر»، معماری و فرهنگ ، سال 2، ش 5 (تابستان 1379)؛ رضاقلیبن محمدهادی هدایت، ملحقات تاریخ روضةالصفای ناصری ، در میرخواند، تاریخ روضةالصفا ، ج 8 ـ10، تهران 1339 ش؛ مهدیقلی هدایت، خاطرات و خطرات ، تهران 1362 ش؛ یاقوت حموی؛ احسان یغمایی، «دروازة میدان مشق یا سردر باغ ملی»، فصلنامة رهآورد (لسآنجلس)، ج 12، ش 46 (بهار 1377)؛Hamid Algar, Religion and state in Iran, 1785-1906: the role of the ulama in the Qajar period , Berkeley 1969; idem, "Religious forces in eighteenth-and nineteenth- century Iran", in The Cambridge history of Iran , vol. 7, ed. Peter Avery, Gavin Hambly, and Charles Melville, Cambridge 1991; H. Bahrambeygui, Tehran: an urban analysis , Tehran 1977; Roloff Beny, Iran elements of destiny , ed. Shahrokh Amirarjomand, Toronto 1978; Edward Granville Browne, A year amongst the Persians , London 1950; G. N. Curzon, Persia and the Persian question , London 1892; Eckart Ehlers and Mostafa Momeni, "Religion und Stadtentwicklung im Islam-das Beispiel Teheran/ Iran", Erdkunde , vol.56 (2002); EI 1 , s.v. "Teheran" (by V. Minorsky); Gavin R. G. Hambley, "The Pahlav ¦âautocracy: Riza ¦Sha ¦h, 1921-41", in The Cambridge history of Iran , vol. 7, ibid; M. Seger, "Teheran von Schah zu Schia: Metropolitane Entwichlung unter gegensجtzlichen Rahmenbedingungen", in Mega Cities. Die Metropolen des Sدdens zwischen Globalisierung un Fragmentierung , ed. P. Feldbauer et al ., Frankfurt 1997.4) لهجة تهرانی، (یا فارسی تهرانی)، صورت گفتاری فارسیِ نوشتاریِ معیار که در مکالمات روزمرة مردم تهران، و به تقلید از آن در سایر مناطق ایران، بویژه در شهرهای بزرگ، به کار میرود. واژة تهرانی نباید این تصور را پیش آورد که فارسی تهرانی با گویش قدیم تهران، قبل از انتقال پایتخت به آنجا، یکسان است. گویش قدیم تهران با گویش روستاهای شمیران یکسان بوده، اما با گویش رازی قدیم آنگونه که در اشعار بُندار رازی آمده، تفاوتهایی داشته است. گویش تهرانی از خانوادة گویشهای مرکزی ایران و به فارسی تهرانی نزدیکتر بوده است. نمونههای این گویش را در اشعار سِحْری تهرانی، منقول در تذکرة نصرآبادی (ص409ـ410) و مجمعالفصحا (ج2، بخش 1، ص 38)، میتوان یافت. فارسی تهرانی امروزی نیز در معدودی از نوشتههای معاصر، که عمداً به گویش تهرانی تقلیدی نوشته شدهاند دیده میشود. فارسی تهرانی از نظر قواعد آوایی و صرفی و نحوی و واژگان با فارسی نوشتاری معیار دارای تفاوتهایی است که پارهای از آنها در فارسی سایر مناطق نیز وجود دارد. بعضی از تفاوتهای مهم آوایی فارسی تهرانی با فارسی نوشتاری بدین قرار است:ــ مصوت ¦a قبل از صامتهای غُنة m و n به u بدل میشود، مانند نان n ¦na ( نون nun ، بادام m ¦da ¦ba ( بادوم dum ¦ba .ــ مصوت a قبل از ¦a ، در صورتی که بین آنها صامت h قرار گرفته باشد به ¦a بدل میشود، مانند بهار r ¦baha ( باهار r ¦ha ¦ba ، بهانه ne ¦baha ( باهانه ne ¦ha ¦ba .ــ مصوت a در تکواژ «ن َ ـ » ( na- ) قبل از تکواژ «می» ( mi- ) به e بدل میشود، مانند ن َ ـ می ـ گوید na-mi-guyad ( ن ِ ـ می ـ گوید ne-mi-guyad .ــ مصوت a درهجای مقدّم تحتتأثیر مصوت i در هجای بعد، گاه e تلفظ میشود، مانند رَسیدن rasidan ( رِسیدن residan ، زَمین zamin ( زِمین zemin .ــ مصوتهای e و o در هجاهای باز و پیش از هجاهایی که دارای مصوتهای i و u هستند، در برخی از موارد به i و u بدل میشوند، مانند بِگیر begir ( بیگیر bigir ، هُلو holu ( هولو hulu .ــ مصوت e در مجاورت صامتهایی همچون §c ، §s و g گاه به i بدل میشود، مثل چه e §c ( چی i §c ، شِش §es §s ( شیش §is §s ، نِگاه h ¦nega ( نیگا ¦niga ، مکانیک nik ¦(meka nik ¦mika میکانیک.ــ مصوت مرکّب ow در پایان کلمات غالباً به شکل o تلفظ میشود، مانند نو now ( no ، برو borow ( boro .ــ صامت r در صورتی که در پایان کلمه و پس از مصوت قرار گرفته باشد، در واژههای پربسامد حذف میشود، مانند چطور etor §c ( چطو eto §c . اگر پیش از r ، a بیاید ، گاه a به e بدل میشود: اگر agar ( اگه age ، مگر magar ( مگه mage .ــ صامت z نیز گاه در پایان کلمه و بعد از مصوت حذف میشود، مثل هنوز hanuz ( هنو hanu ، امروز emruz ( امرو emru ، چه چیز iz §e c §c ( چیچی i §ic §c .ــ صامت میانجی h ، در الحاق حروف اضافة «به» و «با» به ضمایر متصل غیرفاعلی، افزوده میشود، مانند ( به او = ) بِش §be-s ( بهش §be-h-es ، (با شما =) باتون -tun ¦ba ( باهاتون tun ¦-h-a ¦ba . چنانکه مشاهده میشود، مصوتی که ضمیر را به «با» متصل میکند، معمولاً ¦a تلفظ میشود.ــ از خوشههای صامت سایشی + انسدادی و غُنة دندانی + انسدادی (مانند st و nd و xt و k §s ) آخر واژه، غالباً صامت دوم حذف میشود؛ مثلاً، دست dast ( دس das ، چند and §c ( چن an §c ، خشک k §xos ( خُش §xos ، وقت vaxt ( وَخ vax .ــ گروه صامتهای st و zd ، بویژه در میان کلمه، به ss و zz بدل میشوند: دسته daste ( دَسّه dasse ، دزدی dozdi ( دُزّی dozzi .ــ از گروههای ava و uya در افعال پربسامد، av و uy حذف میشود و a پایانی به e بدل میشود، مانند میرود miravad ( میره mire ، میگوید miguyad ( میگه mige .در صرف و نحو نیز تفاوتهایی وجود دارد، از جمله:ــ به کار بردن پسوند صفتساز u ـ که مبالغه در صفت را بیان میکند، مانند ریشو ، اخمو ، سبیلو .ــ استعمال پسوند e ـ که دلالت بر خودمانی بودن و گاهی تحقیر و معرفهبودن پایة کلمه میکند، مانند این پسره، مَرده، زنبیله، حَسنه.ــ استعمال پسوندهای القایی ulu - ، ule - ، lu ¦a - ، eli - ، که گاه به صورت تغییر یافتة واژه و گاه به شکل تغییر نیافتة آن ملحق میشوند، مانند کوچولو -ulu §kuc ، کوتوله kut-ule ، چاقالو lu ¦-a ¦a §c ، گِردِلی gerd-eli .ــ به کار بردن پسوند قیدساز و گاه صفتساز «ـَ کی» ( aki -) مانند راستکی st-aki ¦ra ، یواشکی -aki §s ¦yava .ــ استفاده از ضمیر سوم شخص مفرد «اون» ( un ) به جای «او» ( u ).ــ به کار بردن شناسة سوم شخص مفرد «ـِ ش» ( §es -) با فعلهای ماضی و مضارع: رفتش §raft-es ، گفتش §goft-es ، هستش §hast-es .ــ استعمال شناسة دوم شخص جمع «ـ ین» ( in -) به جای «ـ ید» ( id -) مثل رفتید raftid ( رفتین raftin .ــ الحاق ضمایر متصل غیرفاعلی به حروفِ اضافه، مانند ازش، باهات (باتو)، بهشون.ــ استعمال حروف اضافة تو ( داخل ) tu ، دَم ( نزدیک ) dam ، واسه ( به علت ، بهخاطِرِ) se ¦va ؛ مانند تو اتاق ، دمِ در ، واسه چی .ــ حذف حرف اضافة «به» با فعلهایی که جهت و حرکت را نشان میدهند، مانند به قم رفتم ( رفتم قم ، به تهران آمد ( اومد تهرون .ــ حذف حرف اضافة «در» در معنای مکانی، مانند من در خانه بودم ( من خونه بودم ، شما در اداره بودید ( شما اداره بودین .ــ حرف اضافة «از» نیز گاهی حذف میشود، مانند از کمر به بالا ( کمر به بالا .ــ استعمال فعلهای بیشخص تشنهامه (تشنه هستم)، گُشنهامه یا گُرسنهامه (گرسنه هستم).ــ استفاده از قیدتکرار «هِی»، مانند هِی نگو .ــ استفاده از صوت «دِ»/ de برای تأکید و نشان دادن خواهشِ بیصبرانه، مثل دِ برو .ــ به کار بردن فعلهای در جریان که با صورتهای صرف شدة فعل داشتن و صورتهای صرفشدة فعل موردنظر ساخته میشوند. فعل داشتن قبل از فعل موردنظر بهکار میرود. این ساختها دارای زمان مضارع، ماضی استمراری و ماضی استمراریِ نقلی است، مانند دارم میرَم ، داشت میرفت ، داشته میرفته .در ساختمان جمله نیز ترتیب کلمات برحسب «انتقال تکیه» تغییر میکند: من دیروز رفتم ، دیروز من رفتم ، رفتم من دیروز ... .منابع: محمدطاهر نصرآبادی، تذکرة نصرآبادی ، چاپ وحید دستگردی، تهران 1361 ش؛ رضاقلیبن محمدهادی هدایت، مجمعالفصحا ، چاپ مظاهر مصفا، تهران 1336ـ1340 ش؛ برای اطلاع بیشتررجوع کنید به لازار سامویلوویچ پیسیکوف: لهجة تهرانی ، ترجمة محسن شجاعی، تهران 1380 ش؛ تقی وحیدیان کامیار، دستورزبان عامیانة فارسی و بررسیهای تازه دردستورزبان فارسی ، [ مشهد ? 1342 ش ] ؛Gilbert Lazard, Grammaire du persan contemporain , Paris 1957.5) حوزة فلسفی و عرفانی تهران، حوزة مهم فلسفه و عرفان در تهران در قرن سیزدهم و چهاردهم. با پایتخت شدن تهران، این شهر کوچک مرکز سیاسی و اقتصادی ایران شد و پس از چندی مرکز فرهنگی و فلسفی نیز شد. پس از آنکه میرداماد و ملاصدرا مکتب اصفهان را تأسیس کردند ( رجوع کنید به کوربن، ص 476ـ490)، اصفهان بهرغم حوادث دوران پایانی عصر صفوی، از جمله حملة افغانان و مخالفت با حکمت و عرفان در محافل دینی، مخصوصاً پس از احیای مکتب صدرایی به همت ملاعلی نوری * (متوفی 1246)، درخشانترین چهرة حکمت، مرکز اصلی تدریس فلسفه و عرفان باقیماند و از آنجا دامنة تدریس فلسفه و عرفان به تهران کشانده شد (عبداللّه زنوزی، 1355 ش، پیشگفتار نصر، ص 5؛ کوربن، ص490ـ491).در 1232 محمدحسینخان مروی، مدرسة مروی را در تهران بنا نهاد (علی زنوزی، ج 3، ص 146 و پانویس 4؛ بامداد، ج 3، ص 397) و فتحعلی شاه قاجار (حک : 1212ـ1250) ملاعلی نوری را به تهران دعوت کرد تا در این مدرسه به تربیت طلاب در علوم عقلی بپردازد، اما وی به علت کهولت سن و داشتن تعداد زیادی شاگرد در اصفهان، دعوت شاه را رد کرد و در عوض شاگرد برجستة خود، ملاعبداللّه زُنوزی، را در 1237 برای تدریس فلسفه به تهران فرستاد.ملاعبداللّه زنوزی * ، که میتوان او را مؤسس حوزة تهران دانست، در زنوز، از توابع مرند، به دنیا آمد. پس از اتمام تحصیلاتِ مقدماتی دینی در خوی، به کربلا رفت و به فراگرفتن اصول فقه پرداخت. مدتی نیز در قم به تحصیل فقه اشتغال داشت. سپس راهی اصفهان شد و در آنجا به فلسفه و حکمت علاقهمند گردید و مدتها نزد ملاعلی نوری به فراگرفتن فلسفه، مخصوصاً حکمت متعالیة ملاصدرا، پرداخت. سپس به عنوان استادی توانا در حکمت متعالیة صدرایی به تهران آمد و بیست سال، یعنی تا وفاتش در 1257، در مدرسة مروی به تدریس فلسفه پرداخت (علی زنوزی، ج 3، ص 145ـ146).زنوزی بر برخی آثار ملاصدرا حاشیه نوشته است، از جمله بر الحکمةالمتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة ، المبدأ و المعاد ، الشواهد الربوبیة ، شرحالهدایة الاثیریة ، و حواشی ملاصدرا بر شفا (عبداللّه زنوزی، 1354 ش، مقدمة آشتیانی، ص 4؛ همو، 1355 ش، مقدمة آشتیانی، ص 8) و برخی از آنها را استنساخ کرده است (رجوع کنید به باقری خرمدشتی، ص 149، 184، 283). از مهمترین آثار مستقل اوست: انوارجلیّة در شرح «حدیث حقیقت»، منسوب به کمیلبن زیاد نخعی به نقل از حضرت علی علیهالسلام؛ و لمعاتالهیّة ، در الاهیات به معنای اخص و به روش حکمت متعالیه که آن را به درخواست فتحعلی شاه نوشته است (عبداللّه زنوزی، 1354 ش، همانجا). هر دو اثر به فارسی است و علاوه بر اهمیت فلسفی، به لحاظ زبانی نیز مهم است. زبان فارسی که از زمان نگارش دانشنامة علایی ابنسینا و جامعالحکمتین و دیگر آثار ناصرخسرو به صورت زبان مهم فلسفة اسلامی در آمده و در آثار فارسی سهروردی و خواجه نصیرالدین طوسی به اوج کمال رسیده بود، در دورة صفویه تا حدی از رونق افتاد، چنانکه ملاصدرا فقط یک رسالة خود، یعنی سه اصل ، را به فارسی و بقیه را به عربی نگاشت؛ بنابراین، اقدام ملاعبداللّه زنوزی در نگاشتن این دو اثر مهم به فارسی، عاملِ اعتلای فارسیِ فلسفی و رواج دوبارة آن در حوزة تهران بود، چنانکه بعدها در آثار فرزندش، آقاعلی ( رجوع کنید به علی زنوزی، ج 1، مقدمة کدیور، ص 59) و حکمای دیگر ایران مانند حاج ملاهادی سبزواری * (متوفی 1289؛ برای نمونه رجوع کنید به اسرارالحکم ) دیده میشود.معمولاً در بحث از حوزة فلسفی و عرفانی تهران، پس از مؤسس آن، ملاعبداللّه، صحبت از حکمای اربعه میشود، یعنی آقاعلی زنوزی، آقا محمدرضا قمشهای، میرزا ابوالحسن جلوه و آقا میرزا حسین سبزواری (صدوقیسها، ص 40).قبل از پرداختن به حکمای اربعة حوزة تهران، لازم است در بارة دو شخصیت بسیار مهم فلسفی و عرفانی که به تهران سفر کردند، نیز مطلبی آورده شود. یکی حاج ملاهادی سبزواری است که طی چند دهه حوزة فلسفه و عرفان او در سبزوار، رونق بسیار داشت (رجوع کنید به کوربن، ص 504 ـ 509). این حوزه در واقع همزمان با اوج فعالیت حوزة تهران، برقرار بود. پس از سفر سبزواری به تهران و دیدار از حوزة تهران بسیاری از طلاب مستعد و شیفتگان فلسفه از تهران به سبزوار سفر کردند و برخی از شاگردانش نیز بعداً به حوزة تهران پیوستند.دیگری سید رضی لاریجانی * (متوفی 1270)، از بزرگترین عرفای قرون اخیر، است که مانند ملاعبداللّه زنوزی، فلسفه را در محضر ملاعلی نوری در اصفهان آموخته بود. وی در اواخر عمر به دعوت میرزااسماعیل مستوفی گرکانی، یکی از رجال قاجار، به تهران آمد و آثار ابنعربی و صدرالدین قونیوی را تدریس کرد. شاگردانش او را «مالک عالم باطن» مینامیدند. از تسلط او بر علوم غریبه نیز سخن بسیار گفتهاند. مهمترین خدمت لاریجانی به حوزة تهران، تربیت آقا محمدرضا قمشهای است که برجستهترین شاگرد او و مانند استادش اهل ریاضت و بسیار دیندار بود. لاریجانی نسبت به آقا علی زنوزی نیز مقام استادی داشت (صدوقیسها، ص 46ـ47؛ علیزنوزی، ج 1، همان مقدمه، ص 24).اولین حکیم از حکمای اربعه، علیبن عبداللّه زنوزی مشهور به آقا علیمدرّس طهرانی و ملقب به حکیم مؤسس، فرزند و شاگرد ملاعبداللّه زنوزی، در 1234 در اصفهان تولد یافت. در سه سالگی با پدرش به تهران مهاجرت کرد. در آنجا تحصیلات مقدماتی را به پایان رساند و در محضر پدر سطوح فلسفه و کلام شیعی را فرا گرفت. سپس به عتباتعالیات سفر کرد و به فراگرفتن علوم منقول پرداخت. پس از آن به ایران بازگشت و در اصفهان به تکمیل علوم معقول، مخصوصاً در محضر میرزاحسن نوری * (متوفی بعد از 1267) و سید رضی لاریجانی، پرداخت. چندی نیز در قزوین محضر ملاآقا قزوینی (متوفی 1282) را درک کرد. در 1270، پس از اتمام تحصیلاتش در علوم عقلی، به تدریس در تهران پرداخت و هفت سال در مدرسة قاسمخان، مدتی در منزل خویش و متجاوز از بیست سال در مدرسة سپهسالار، مدرّس رسمی علوم معقول و منقول بود (علی زنوزی، ج 1، همان مقدمه، ص 31ـ32، ج 3، ص 147ـ 148)، اگر چه تخصص و شهرتش در فلسفه بود (همان، ج 1، همان مقدمه، ص 33). او نه تنها کتب ملاصدرا از قبیل اسفار ، شرحالهدایة الاثیریة ، المبدأ و المعاد و الشواهد الربوبیة را تدریس میکرد، بلکه شواهدی در دست است که متن شفا و حکمةالاشراق را نیز تعلیم میداده است (همان مقدمه، ص 35). آقاعلی پس از عمری بسیار پربار، چه از لحاظ تألیف و چه از لحاظ تربیت شاگردان برجسته، در 1307 در تهران درگذشت (همان، ص 52). آثار باقیمانده از او عبارتاند از: تعلیقات بسیار مهمی بر اسفار و الشواهدالربوبیة و شرح الهدایة الاثیریة ، مقدمه بر مفاتیح الغیب ملاصدرا، تعلیقات بر شوارق الالهام لاهیجی و لمعات الهیّة ملاعبداللّه زنوزی و تعدادی رسالة مستقل در مسائل گوناگون حکمت (علی زنوزی، ج 3، مقدمة کدیور، ص 14ـ15) که مهمترین آنها بدایع الحکم به فارسی است. بدایع الحکم در واقع سرآغاز بحث در بارة فلسفة تطبیقی در دوران جدید در تاریخ فلسفة اسلامی است و از اهمیت تاریخی برخوردار است. کنت دو گوبینو (متوفی 1299/1882)، سفیر فرانسه در ایران که ضمناً فیلسوف نیز بود، با آقاعلی رفت و آمد داشت و گویا او را برای تدریس فلسفة اسلامی به فرانسه دعوت کرد ولی آقاعلی نپذیرفت. آقاعلی به مطالب فلسفی مطرح در غرب نیز توجه داشت (همان، ج 1، مقدمة کدیور، ص 48ـ50). علاقة او به کسب اطلاعات در بارة فلسفه در غرب علاوه بر گزارش گوبینو، از طریق میرزاحسنخان اعتمادالسلطنه (متوفی 1331) که با او رفت و آمد نزدیک داشت، و بدیعالملک میرزا عمادالدوله (متوفی بعد از 1316) که سؤالات مطروح در بدایع الحکم را به او عرضه داشت، نیز قابل پیگیری است (همان، ص 47ـ51). گفت و شنود عمیقتری در این زمینه بین او و فیلسوفان غربی دست نداد و این مبادلة نظر بین حکیمی مسلمان و فیلسوفی غربی، یک قرن بعد بین علامة طباطبایی (متوفی1360 ش) و هانری کوربن (متوفی 1358 ش/ 1979) صورت گرفت. در آن گفت و شنودها که راقم این سطور حضور داشت و غالباً مترجم مطالب بود، چندین بار به ملاقاتهای آقاعلی و کنت دو گوبینو اشاره شد. علامه طباطبایی، آقاعلی را سرآغاز گفت و شنود فلسفی بین شرق و غرب در دوران جدید میدانست. آقاعلی گرچه بزرگترین شارح ملاصدرا و ادامه دهندة حکمت متعالیه در عصر قاجار بود، در مباحث معاد جسمانی، اعتبارات ماهیت، معقولات ثانیه فلسفی، حرکت جوهری و مطالب مهم دیگرِ حکمت متعالیه، نظریات بدیعی از خود به جاگذارده است (همان مقدمه، ص 57 ـ 58). وی به اندازة حاج ملاهادی سبزواری شهرت نداشت، ولی خلاقیت فلسفی او از سبزواری بیشتر بود (همان، ص 56 ـ 58).حکیم و عارف معاصرِ آقاعلی، آقامحمدرضا فرزند شیخ ابوالقاسم قمشهای، متخلص به صهبا، در واقع مکمل آقاعلی در حوزة تهران بود و میتوان او و آقاعلی و حاجی سبزواری را بزرگترین فلاسفة اسلامی قرن سیزدهم دانست. وی در 1241 در قمشة اصفهان متولد شد و در همان شهر مقدّمات علوم دینی را فرا گرفت. سپس به اصفهان رفت و در محضر استادانی همچون ملامحمدجعفر لاهیجی (متوفی بعد از 1255) شارح مشاعر ملاصدرا، میرزاحسن نوری فرزند ملاعلی نوری، و آقا سیدرضی مازندرانی که استاد اصلی او در عرفان بود، به تحصیل پرداخت (عبرت نائینی، ج 2، ص 675؛ صدوقیسها، ص 45ـ46). وی در اصفهان زندگی سادهای داشت و بیشتر اموال خود را صرف فقرا میکرد و از اصحاب قدرت گلهمند بود. بعد از 1288، اصفهان را ترک کرد و در تهران اقامت گزید (صدرالدین شیرازی، مقدمة آشتیانی، ص صد و بیست و هفت؛ صدوقیسها، ص 49). آقامحمدرضا تا پایان عمر در تهران به تدریس عرفان و متونی مانند فصوصالحکم ، فتوحات مکیّة و مصباحالانس پرداخت، گرچه حکمت متعالیه را نیز تدریس میکرد و به حکمت اشراق هم علاقه داشت. در عرفان آنچنان بود که برخی او را ابنعربی دوران جدید نامیدهاند. گویا به عرفان عملی نیز توجه داشت و مرید یکی از پیران طریقة ذهبیه بود. خود نیز درویشانه میزیست و گاهی با طالبان درک محضرش، در خرابههای اطراف شهر ملاقات میکرد. به حسن اخلاق و تخلق به صفات نیک اشتهار داشت (معصومعلیشاه، ج 3، ص 508؛ صدوقیسها، ص 58). با کسی مبارزه و عناد نداشت. میرزا ابوالحسن جلوه ــ که به تسلط بر فلسفة مشائی معروف بود ــ خواست با او در فلسفه معارضه کند. آقا محمدرضا بخوبی از عهدة تدریس فلسفة مشاء بر آمد، ولی جلوه نتوانست فصوصالحکم و مفاتیحالغیب را تدریس کند. با اینهمه، آقا محمدرضا نخواست هیچگونه استفادة شخصی از این امر کند و خود را معارض با هیچکس نمیدانست ( رجوع کنید به لاهیجی، مقدمة آشتیانی، ص 72؛ صدوقیسها، ص 58 ـ59). این عارف بزرگ در 1306 در تهران درگذشت و در ابنبابویه دفن شد (معصومعلیشاه، ج 3، ص 508 ـ509؛ صدوقیسها، ص 107). بسیاری از آثار قمشهای، از جمله اکثر غزلیاتی که با تخلص صهبا به سبک عراقی سروده بود، در دست نیست. چند رسالهای که از او باقیمانده، تقریباً همگی مضامین عرفانی دارند، از جمله رسالة ولایت که ذیل شرح او بر فصّ شیثی از فصوصالحکم ابنعربی است، الخلافةالکبری ، رسالة فی وحدة الوجود بلالموجود ، رسالة فی موضوع العلم و رسالة فی تحقیقالاسفار الاربعة و همة آثار عرفانی او از شاهکارهای ادبیات عرفانیاند (صدوقیسها، ص 105ـ107).سومین حکیم حوزة تهران، میرزا ابوالحسن جلوه، در 1238 در احمدآباد گجرات هند به دنیا آمد. در اصفهان به تحصیل پرداخت و از شاگردان میرزاحسن نوری و آقامیرزاحسن چینی بود (همان، ص 73). سپس به تهران مهاجرت کرد و از 1273 تا 1314، که سال رحلت اوست، بیشتر در مدرسة دارالشفاء به تدریس آثار ابنسینا، مخصوصاً شفا و الاشارات و التنبیهات ، اشتغال و در این امر شهرت داشت و آثار ملاصدرا را هم تدریس میکرد (مدرّس تبریزی، ج 1، ص 420؛ امین، ج 2، ص 337). جلوه با اعیان و فضلای دیوانیِ وقت رفت و آمد داشت و هم بین طلاب و هم بین دیوانیان محترم بود (بامداد، ج 1، ص 41). او در واقع فیلسوفی مشائی و احیاکنندة نحلة ابنسینا بود و به حکمت متعالیه چندان عنایتی نداشت (مطهری، ص 609)، حتی به ملاصدرا تعرض میکرد که چرا آنقدر در اسفار و سایر آثارش بدون ذکر منبع از گذشتگان نقل قول کرده است (امین، همانجا).آثارش عبارتاند از: حواشی بر شفا ی ابنسینا که سالها آن را تدریس میکرد (آقابزرگ طهرانی، ج 14، ص 201)، حواشی بر شرحالهدایة الاثیریة و مشاعر و المبدأ و المعاد و اسفار ملاصدرا (امین، ج 2، ص 337ـ 338؛ آقابزرگ طهرانی، ج 6، ص 19). او تعلیقاتی نیز بر شرح فصوصالحکم قیصری (آقابزرگ طهرانی، ج 6، ص 126) و چند رسالة مستقل در موضوعاتی همچون حرکت جوهری و ربط حادث به قدیم دارد ( رجوع کنید به همان، ج 1، ص 89، ج 10، ص 75).جلوه در بررسی متون فلسفی دقتنظر فراوان داشت و آنچه را که تدریس میکرد بدقت تصحیح مینمود. این امر نشانة این واقعیت است که توجه به تصحیح متون، که از قرن گذشته در ایران متداول شده، امری وارداتی از غرب نیست بلکه در سنّت فکری ایران ریشه دارد. بیشتر کتابهای فلسفی که در دوران قاجار به صورت سنگی چاپ شدهاند، از نسخ چاپ سربی بعدی در ایران و سایر کشورهای اسلامی صحیحترند، چنانکه از مقابلة چاپ سنگی و سربی شفا برمیآید. دقت و توجه جلوه به متن فلسفی در تصحیح آن، میراث مهم آن عصر برای دوران بعدی است.چهارمین حکیم پایهگذار حوزة تهران، آقامیرزاحسین سبزواری، از شاگردان حاج ملاهادی سبزواری، است (صدوقی سها، ص 40). میرزاحسین از سبزوار راهی تهران شد و در مدرسة عبداللّهخان در بازار بزازها، مدرّس رسمی علوم عقلی و نقلی بود و شاگردان بسیاری داشت، ولی تخصص او در ریاضیات بود و در این رشته آثار مهمی همچون حواشی بر شرح چغمینی و مفتاحالحساب دارد. در طب نیز چیرگی کامل داشت (همان، ص121؛ صدرالدین شیرازی، مقدمة آشتیانی، ص صدوبیستو هشت). حضور وی در تهران، در کنار آقاعلیو آقامحمدرضا و جلوه، نشانة گستردگی حوزة فکری آن زمان است. عجیب این است که با گسترش تجدد در ایران، در حوزههای طلبگی علاقه به فلسفه از علوم جدا شد و شکافی بین معارف سنّتی و دانشهای جدید پیش آمد که تا امروز باقی است.حکمای اربعه شاگردان بسیاری تربیت کردند، از جمله: آخوند ملامحمد هیدَجی * (متوفی 1306)، میرزاهاشم اشکوری (متوفی 1332)، حیدر قلیخان قاجار (متوفی 1318)، میرزاطاهر تنکابنی (متوفی 1320 ش)، میرزاحسن آشتیانی (متوفی 1311 ش)، محمدمعصوم شیرازی معروف به نایبالصدر (متوفی 1304 ش)، میرزا شهابالدین نیریزی (متوفی 1320) و میرزاحسن کرمانشاهی (متوفی 1336)، و نیز مستقیم و غیرمستقیم طبقهای دیگر از حکمای بزرگ دوران بعدی، همچون میرزامهدی آشتیانی (متوفی 1331 ش)، شیخ محمدتقی آملی (متوفی 1349 ش)، میرزااحمد آشتیانی (متوفی 1353 ش)، سیدابوالحسن رفیعی قزوینی (متوفی 1353 ش)، ابوالحسن شعرانی (متوفی 1352 ش) و سیدکاظم عصّار (متوفی 1353 ش) که شاید بتوان گفت وی آخرین نمایندة تمام عیار حوزة فلسفی و عرفانی تهران بود. البته هنوز این حوزة فلسفی در تهران فعال است، گرچه دیگر نمایندگانی شاخص مانند عصار و آشتیانی دیده نمیشوند.حوزة فلسفی و عرفانی تهران برای درک آخرین فصل تاریخ فلسفة اسلامی قبل از عصر جدید، برخورد بین تفکر اسلامی و غربی در ایران و آگاهی از ریشههای تاریخی وضع فعلی اندیشة فلسفی در ایران، از اهمیت بسیاری برخوردار است. آثار فلسفی غربی برای بار اول در تهران مطرح شدند. گفتار در روش دکارت به فارسی برگردانده شد و شدیدترین مبارزه بین اندیشههای فلسفی اسلام و افکار وارداتی از غرب در تهران رخ داد که مهمترین ثمرة آن، در آغازِ تهاجم فلسفة غربی در نیمة دوم قرن چهاردهم، کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم علامه سیدمحمدحسین طباطبایی بود که اگرچه به حوزة فلسفی قم تعلق داشت، در تهران نیز فعالیت علمی میکرد و در واقع اثر مذکور تا حدی حاصل گفت و شنودهایی است که در این شهر میشد. برخوردهای بعدی بین فلسفة اسلامی و اندیشة غربی در آثار حکمایی همچون مهدی حائرییزدی (متوفی 1378 ش) نیز در تهران به وقوع پیوست. از سوی دیگر حضور سنّت قوی فلسفی در تهران باعث شد که بسیاری از نظریات سطحیِ کسانی که در سایر کشورهای اسلامی پرطرفدارند، در ایران به وجود نیاید و مباحث فلسفی در ایران بیش از سایر سرزمینهای اسلامی جدّی تلقی شود. به هر حال، حوزة فلسفی و عرفانی تهران آخرین حلقة اتصال نسل فعلی ایران به سنّتِ بیش از هزار سالة فلسفه و عرفان اسلامی است.منابع: آقابزرگ طهرانی؛ امین؛ ناهید باقری خرمدشتی، کتابشناسی جامع ملاصدرا ، تهران 1378 ش؛ مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران در قرن 12 و 13 و 14 هجری ، تهران 1357 ش؛ عبداللّهبن بیرمقلی زنوزی، انوار جلیّه ، چاپ جلالالدین آشتیانی، تهران 1354 ش؛ همو، لمعات الهیّه ، چاپ جلالالدین آشتیانی، تهران 1355 ش؛ علیبن عبداللّه زنوزی، مجموعه مصنفات حکیم مؤسس آقاعلی مدرس طهرانی ، چاپ محسن کدیور، ج 3: «رسالة سرگذشت»، تهران 1378 ش؛ محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیة ، با حواشی ملاهادی سبزواری، چاپ جلالالدین آشتیانی، مشهد 1346 ش، چاپ افست تهران 1360 ش؛ منوچهر صدوقیسها، تاریخ حکماء و عرفاء متأخر بر صدرالمتألهین ، تهران 1359 ش؛ محمدعلی عبرت نائینی، تذکرة مدینةالادب ، چاپ عکسی تهران 1376 ش؛ هانری کوربن، تاریخ فلسفه اسلامی ، ترجمة جواد طباطبائی، تهران 1377 ش؛ محمدجعفر لاهیجی، شرح رسالة المشاعر ملاصدرا ، چاپ جلالالدین آشتیانی، [ مشهد ? 1343 ش ] ؛ مدرس تبریزی؛ مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران ، تهران 1370 ش؛ محمدمعصومبن زینالعابدین معصوم علیشاه، طرائقالحقائق ، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران 1339ـ1345 ش.