تورنگتپه ، محوطهای باستانی با آثاری از اواخر هزارة ششم پیش از میلاد تا دورة ایلخانی در سدة هفتم هجری، واقع در هجده کیلومتری شمالشرقی گرگان یا استرآباد قدیم. در بارة وجه تسمیة این محوطه آگاهی دقیقی در دست نیست. این محوطه به وسعت تقریبی سی هکتار، با یک فرو رفتگی، که در فصل بارندگی به دریاچة کوچکی تبدیل میشود، به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم شده است. سه عارضة عمدة این محوطه عبارتاند از: 1) تل بزرگ مخروطی شکلی به قطر 110 متر و ارتفاع 35 متر در شمال دریاچه به نام تپة بزرگ. محدودة وسیع و مسطحی در شمال تپة بزرگ وجود دارد که گورستانِ روستای همجوار است. این روستا در جنوبشرقیِ تپة بزرگواقع شده است. در مغرب دریاچه بخش دیگری از محوطه با نام تپة کوچک و در جنوب دریاچه تپة وسیع و کم ارتفاع جنوبی قرار دارد (وولسین ، ص 3، 5؛ بوشارلا و لوکنت ، ص ]I[ ).اهمیت تورنگتپه با کشفِ اتفاقی مجموعه اشیایی معروف به گنج استرآباد در 1257/1841 آشکار شد. برخی از اشیای این مجموعه را، که امروزه از سرنوشت آنها اطلاعی در دست نیست، به دربار محمدشاه قاجار فرستادند (دئی ، 1969 الف ، ص 11؛ وولسین، ص 3) و در آنجا دوبد ، دیپلمات و پژوهشگر روسیِ فرانسویتبار، آنها را مطالعه و طرحهایی از آنها تهیه کرد. دوبد در سفری به ناحیة گرگان، محل کشف اشیا را در تورنگتپه شناسایی و نتایج مطالعات خود را با عنوان ) پژوهشی در بارة گورکانِ تازه کشف شده در حوالی استرآباد ( در 1301/1884 منتشر کرد. در بهار و پاییز 1310 ش/ 1931، فردریک وولسین از طرف مؤسسة امریکایی هنر و باستانشناسی ایران و موزة دانشگاه پنسیلوانیا، در تورنگتپه حفاری کرد ( رجوع کنید بهوولسین، ص 1ـ2؛ دئی، 1969 الف ، همانجا). با اینکه وی به یافتههای مشابه با گنج استرآباد دست نیافت، کاوشهای او نشان داد که قدمت آثار تورنگتپه به هزارة چهارم پیش از میلاد میرسد. پس از آن بین سالهای 1340 و 1358 ش/ 1960 و 1979 ژان دِئِی از دانشگاه لیون فرانسه، به سیزده فصل حفاری مداوم در تورنگتپه پرداخت که حاصل آن تعیین گاهنگاری روشنی از محوطه با نُه دورة فرهنگی بود که یکی از مهمترین مراکز استقرار در شمالشرق ایران محسوب میشود.کهنترین آثار استقرار در تورنگتپه، در کاوشهای تپة کوچک و تپة جنوبی محوطه شناسایی شد. برای سهولت در مقایسة یافتهها و گاهنگاری، دئی ادوار کهن (نوسنگی، عصر مس و سنگ، عصر مفرغ) فرهنگی تورنگتپه را مانند طبقهبندی لایههای تپهحصار نامگذاری کرد. بدینترتیب، سه عصر بزرگ فرهنگی، که هریک به دورههایی تقسیم شده، مشخص گردید. رسیدن به لایههای سهگانة عصر نخست ( C , I B , I A I )، بهدلیل وجود بستر آب زیرزمینی، ممکن نشد؛ ازینرو، آثار این عصر به خرده سفالهای مشابه فرهنگ جیتون (در نزدیکیِ عشقآباد ترکمنستان) منحصر میشود که در خشتها و لایههای ادوار بعدی یافته شده است. شاید فرهنگی واحد در این خطه، با گسترهای از دشت گرگان تا جنوب ترکمنستان، در اواخر هزارة ششم پیش از میلاد وجود داشته و به نظر دئی، تورنگتپه محل استقرار مهمی در حد فاصل جیتون و غار هوتو در مازندران بوده است (1969 الف ، ص 12؛ همو، 1967، ص 35).آثار عصر دوم که فقط در گمانة حفر شده در تپة کوچک یافته شده، شامل دو دورة الف و ب ( B II و ( A II )) است که نامگذاری آنها باوجود یافتههای متفاوت، منطبقبا گاهنگاری تپهحصار است. در دورة اول ( A II )، نخستین سفالهای خاکستری داغدار همراه با سفالهای قرمز منقوش به سیاه یافت شدند که کهنترین نوع سفال خاکستریداغدار درایراناند. در دورةبعدی ( B II )، سفال خاکستری داغدار کاملاً جانشین سفال منقوش شدهاست. گفتنیاست که هیچ وقفة لایهنگاری بین این دو دوره وجود ندارد و تقسیمبندی دئی فقط بر مبنای تغییر نوع و شکل سفالینههاست. هنوز روشن نیست این تغییر ناشی از تحولی بومی در ساخت سفال بوده یا اینکه قوم یا اقوام جدیدی سفال خاکستری داغدار را به این ناحیه آوردهاند. تاریخِ نمونهای از یافتههای واپسینِ لایههای دورة دوم، در حدود 2375 قم تعیین شده است (دئی، 1969 الف ، ص13).در دورة نخست عصر سوم ( A III ) تغییر محسوسی در یافتههای معماری مشاهده میشود. با اینکه سفالهای این دوره مشتق از سفال خاکستری داغدار عصر اولاند، وجود اَشکال جدید حاکی از نوعی تغییر در آنهاست. غنای اشیای یافته شده در قبور این دوره، نشانة شکوفایی اقتصادی تورنگتپه در اواخر هزارة سوم پیش از میلاد است که به نظر دئی مرکز مهمی برای تبادلات سنگهای گرانبهایی چون لاجورد بوده است (همان، ص 14). در دورة دوم این عصر ( B III ) یافتههای به دست آمده از قبور حکایت از فقر اقتصادی نسبی این دوره دارد که دئی (همانجا) آن را با نظارتی که بینالنهرین بر راههای تجاری داشت، بیارتباط نمیداند. دورة سومِ عصر سوم، از مهمترین ادوار فرهنگی تورنگتپه است. در این دوره ــ که دئی (1974، ص 491) آن را به دو مرحلة C1 III و C2 III تقسیم کرده ــ منطقة گرگان دستخوش دگرگونی عمدهای شده است. تمامی محوطههای ترکمن صحرا و دشت گرگان در حدود اوایل هزارة دوم پیش از میلاد متروک شد و فقط مراکز بزرگی چون تورنگتپه و تپهحصار در جنوب البرز همچنان مسکون ماندند. علت این دگرگونی فرهنگی چندان معلوم نیست، اما در دورة نخست استقرار ( C1 III )، تورنگتپه شامل سکوی خشتی تپة بزرگ است که نوع معماری و یافتههای آن، بیانگر همگونی نزدیک آن با محوطة آلتینتپه در ترکمنستان و مُندیگک در افغانستان است ( رجوع کنید به دئی، 1975، ص 527؛ همو، 1974،همانجا). سکوی خشتی تورنگتپه به ابعاد 13*80 متر دارای دو طبقه بوده که طبقة فوقانی آن از بین رفته و ارتفاع طبقة زیرین به حدود هشت متر میرسیده است. دسترسی به بالای سکوی خشتی از طریق دو شیب احداث شده در نمای بنا میسر میشده است. این دو شیب، در میانة نمای غربی احتمالاً به پلکان واحدی میرسیده که به بالای سکو راه داشته است. حفاری سکوی خشتی به سبب وجود لایههای ادوار متأخر، بویژه دژ ساسانی که بخشهای فوقانی آن را پوشانده، امکانپذیر نبوده است اما شواهد معماری و سفالهای بهدست آمده از سکوی خشتی و نیز نمونههای تاریخگذاری شده از طریق کربنِ چهارده، قدمت این بنا را به اواخر هزارة سوم پیش از میلاد میرساند (دئی، 1975، ص 525). دورة دوم از عصر سوم ( C2 III ) فقط از طریق کفهای تخریب شده در گمانههای D و E شناسایی شده و ظاهراً هنگامی که تپهحصار در حدود 1700 ق م متروک شده، استقرار در تورنگتپه هنوز برای مدت کوتاهی (شاید تا حوالی 1600 ق م) ادامه یافته است. با این حال، شواهد به دست آمده حکایت از افول محوطه در اواخر نیمة اول هزارة دوم پیش از میلاد دارد (برای آرای دئی در این باره رجوع کنید به 1969 ب ، ص 139ـ163).آثار عصر آهن در تورنگتپه در مقایسه با یافتههای کهنتر، اهمیت کمتری دارند. محوطه پس از وقفهای پانصد ساله، در عصر آهن (مطابق با گاهنگاری فلات ایران) بار دیگر مسکون شد. عصر چهارم و پنجم در تورنگتپه شامل آثار استقرار عصر آهن است. دورة اول از عصر چهارم ( A IV ) در حفاری لبة جنوبی سکوی خشتی عصر مفرغ شناسایی شد و سفالهای این دوره با سفالهای به دست آمده در محوطههای دهستان در ترکمنستان و نیز تپه سِیْلْک و گیان قابل مقایسه است و بدینترتیب تاریخ آنها به قرن هشتم پیش از میلاد میرسد ( رجوع کنید بههمو، 1974، همانجا؛ نیز رجوع کنید به کلوزیو ، ص 176ـ179). دورة بعدی ( B IV ) شامل دو لایة معماری خشتی است که یافتههای سفالی آن شبیهِ سفالهای معروف به سفال مادی در غرب ایران است و ازینرو همزمان با دورة سوم عصر آهن در فلات ایران (قرن هفتم ـ ششم ق م) است (دئی، 1974، همانجا؛ نیز رجوع کنید بهکلوزیو، ص 180ـ182).عصر پنجم ( A V ) با عصر هخامنشی همزمان و عمدتاً شامل بقایای بنای بزرگِ خشتی مدوری با انبارهای جانبی است. دو دورة بعدی ( C V و B V ) شامل آثار عصر سلوکی و آغاز عصر اشکانیاند ( رجوع کنید بهدئی،1974، همانجا). آثار پارتی یافته شده را میتوان معاصر دیوار عظیمِ خشتی، معروف به سد اسکندر، در گرگان و ترکمن صحرا دانست ( رجوع کنید به بوشارلا و لوکنت، ص 193).آثار ساسانیِ تورنگتپه، در عصر ششم ( VI ) و دورههای نخست عصر هفتم ( A-B VII ) یافت شدند. در عصر ششم، یک دژ بزرگ خشتی روی خرابههای سکوی خشتی تپة بزرگ ساخته شد. با فشار فزایندة اقوام مهاجم از شمالشرق در سدههای پنجم و ششم میلادی، منطقة گرگان که در سرحدات شمالشرقی شاهنشاهی ساسانی واقع بود، از اهمیت سوقالجیشی ویژهای برخوردار گشت. دژ خشتی تورنگتپه از نظر موقعیت نظامی اهمیت زیادی نداشت اما جزئی از مجموعة بزرگ دفاعی شمالشرق ایران بود. شاید به گواه گِلنبشتههای یافت شده، تورنگتپه همان خسروشاد پیروز مربوط به قرن پنجم میلادی باشد. با این حال، به سبب نبودن مدارک کافی باستانشناسی، در صحت چنین تعیین هویتی تردید شدهاست ( رجوع کنید به همان، ص196).لایههای عصر هفتم بقایای چارطاقی را که بر ویرانههای دژ ساخته شده بود آشکار کردند که احتمالاً متعلق به اواخر دورة ساسانی یا اوایل دورة اسلامی است ( رجوع کنید به همان، ص 51 ـ 75).عصر هشتم و نهم در تورنگتپه، بقایای آثاری از دوران اسلامی، بویژه دورة عباسی و ایلخانی، را آشکار کردند که در طول آن تورنگتپه به روستای محقری بدل شده بود ( رجوع کنید به همان، ص 77ـ91).منابع:Rإmy Boucharlat and Olivier Lecomte, Les pإriodes sassanides et islamiques , in Fouilles de Tureng Tepe , sous la direction de Jean Deshayes, vol.I, Paris: Centre de recherches archإologiques, 1987; S.Cleuziou, "L'Age du Fer ب Tureng Tepe (Iran) et ses relations avec l'Asie centrale", in L'Archإologie de la Bactriane ancienne, Dushanbe: 1982 , Paris: Centre de recherches archإologiques, 1985; Jean Deshayes, "Les fouilles rإcentes de Tureng Tإpإ: la terrasse haute de la fin du III e millإnaire", in Comptes rendus de l'Acadإmie des inscriptions et belle-lettres, Paris 1975; idem, "New evidence for the Indo-Europeans from Tureng Tepe, Iran", Archaeology , vol. 22, no.1 (1969 a ); idem, "La XI e Campagne de fouille a Tureng Tepe (17 juillet-7 septembre 1975)", Paleorient , vol.2, no.2 (1974); idem, "Tureng Tepe", Archإologia , no.18 (1967); idem, "Tureng Tإpإ et la pإriode Hissar IIIc", Ugaritica , no.VI (1969 b ); Friedrich Wulsin, "Excavations at Tureng Tepe near Asterabad", Supplement to the Bulletin of the American Institute for Persian Art and Archaeology , vol.2, no.1bis (1932).