تورانشاه(1) ، نام چند تن از ملوک ایرانی هرمز از سدة هشتم تا دهم. ملوک هرمز در شمال و جنوب خلیجفارس و جزایر آن، از جمله عمان و مَسقَط و قَطیف و موغِستان، حکومت میکردند و خود تابع شاهان ایران بودند. اطلاعات در بارة این ملوک در منابع، بسیار اندک و پراکنده و مغشوش است، اما با بررسی محققان معاصر در اسناد پرتغالیها، آگاهی نسبتاً منظمی به دست آمده است.تورانشاه اول، فرزند قطبالدین تهمتن پسر گردانشاه، که از 758 تا 788 حکومت کرد (غفاری قزوینی، ص 191؛ قس اقبال آشتیانی، ص 44). در ابتدای امارت به نام شیخ ابواسحاق اینجو، حاکم فارس (حک : 743ـ 758)، خطبه خواند و سکه زد (اقبال آشتیانی، همانجا؛ زرینقلم، ص 71) و پس از وی از امیر مبارزالدین محمد و شاه شجاع، حاکمان آلمظفر، اطاعت کرد (ستوده، ص 119). تورانشاه بر سر حکومت بحرین با پسرعمویش، شادی، در ستیز بود و پس از درگذشت او آنجا را گرفت (اقبال آشتیانی؛ زرینقلم، همانجاها؛ ستوده، ج 2، ص 119ـ120). وی تاریخ ملوک هرمز را، به نثرِ آمیخته به نظم فارسی، نوشت که شاهنامه نام دارد (اقبال آشتیانی، ص 45؛ ستوده، ج 1، ص 33، ج 2، ص 120). سدیدالسلطنه (ص 25، پانویس) نویسندة آن را پدر تورانشاه دانسته است.تورانشاه دوم، ملک فخرالدین فرزند فیروزشاه و نوادة تورانشاه اول. وی در 839 به تحریک پدر بر برادر بزرگترش، سیفالدین، که پدر را از حکومت خلع کرده بود، شورید. تورانشاه که از حمایت مردم برخوردار بود، به قَلْهات (بندری در شرق عمان و مسکن خوارج) رفت و بهکمک سران عرب و بادیهنشینان لشکری گرد آورد و در 840 به هرمز حمله کرد. سیفالدین به هرات گریخت و به شاهرخ تیموری پناه برد و تورانشاه بر هرمز و هفت قلعة آن حاکم شد (عبدالرزاق سمرقندی، ج 2، جزء 2، ص 694ـ696؛ اقبال آشتیانی، ص 47). شاهرخ به سپاه فارس و عراق فرمان داد تا جزیرة هرمز و قلاعِ آن را از تورانشاه پس بگیرند. تورانشاه نیز برای حفظ جایگاه خود، هدایایی برای حاکمان فارس و عراق و دربار شاهرخ فرستاد و در نامهای ظلم سیفالدین را بر رعایا و طغیان وی بر پدرش شرح داد و ابراز خدمتگزاری کرد. در پی آن، شاهرخ از فرمان خود صرفنظر کرد و طی مصالحهای قلعة تَرزَک به سیفالدین داده شد و تورانشاه حاکم هرمز گردید (عبدالرزاق سمرقندی، ج 2، ص 698، 707ـ711؛ غفاری قزوینی، ص 192).وی چهار پسر به نامهای مقصود، شهابالدین، شاهویس و سُلغُر داشت که پس از پدر بترتیب حاکم هرمز شدند (قائممقامی، ص 19ـ20، 203).تورانشاه سوم، پسر سلغرشاه اول و نوة تورانشاه دوم (غفاری قزوینی، همانجا؛ اسکندر منشی، ج 2، ص 614؛ قائممقامی، ص 20). وی برای رسیدن به حکومت، پدر و برادران خود و کودکان ذکور خاندان را کشت و برخی را نابینا کرد و در 910 حاکم هرمز شد، اما حکومت او بیش از بیست روز طول نکشید. محمد، فرمانده سربازان محافظش، او را کشت و یکی از برادران وی را، که نیمهدیوانه بود و هنگام کشتار افراد خاندان به دست تورانشاه در مسجدی پنهان شده بود، به سلطنت رساند. از این پس اوضاع هرمز آشفته شد و خواجه عطا، غلامِ بنگالیِ تورانشاه دوم، پسر دیگر سلغرشاه را که به دستور برادرش تورانشاه سوم نابینا شده بود، در 911 به حکومت رساند ولی پس از تسلط بر اوضاع، ابوالمظفر سیفالدین، پسر دوازده سالة شاه ویس (پسر تورانشاه دوم) را به سلطنت رساند و خود نایبالسلطنه شد (غفاری قزوینی، همانجا؛ قائممقامی، ص 20ـ22).قطبالدین تهمتن(718ـ747)تورانشاه اول(747ـ779)بهمن شاهمحمدشاه(779ـ )قطبالدین فیروزشاه( ـ839)فخرالدین تورانشاه دوم(839 ـ )شاهویس سلغرشاهیکم( ـ910)سیفالدین ابانصرشاه تورانشاه چهارم تورانشاه سوم(911ـ921) (928ـ931) (910)محمدشاه اول فیروزشاه(928ـ940)سلغرشاه دوم محمدشاه دوم(940ـ 948) (971ـ972)فخرالدین تورانشاه پنجم فرخشاه اول(948ـ971) (970ـ990)تورانشاه ششم(ح 990ـ1006)تورانشاه هفتم(1006ـ1017)نسبنامة ملوک هرمز از سدة هشتمتورانشاه چهارم، پسر شاهویس. او در 919 در پی مرگ برادر بزرگترش، سیفالدین، در آستانة حمله دوم آلبوکرک (دریاسالار پرتغالی) حاکم هرمز شد (تاریخ حملة اول آلبوکرک: 913). آلبوکرک برادرزادهاش، پرو ، را برای حمله به هرمز فرستاد و تورانشاه بناچار علاوه بر شاهاسماعیل اول صفوی به او نیز خراج داد (اقبال آشتیانی، ص 60؛ قس قائممقامی، ص 28، 52 ـ53). آلبوکرک در 921، برای جلوگیری از خطر تصرف هرمز به دست شاهاسماعیل صفوی، عازم هرمز شد. در راه به او خبر رسید که رئیس احمد (حاکم و نیز عامل ایرانی ملوک هرمز در مَسقَط) و برادر نورالدین (حاکم عمان) به تورانشاه خیانت کردهاند و به هرمز حملهور شده او را زندانی کردهاند. آلبوکرک نیز هرمز را گلولهباران کرد. رئیس احمد تسلیم و تورانشاه آزاد شد و آلبوکرک هرمز را تصرف کرد (اقبال آشتیانی، ص 61؛ قائممقامی، ص 53، 55). پس از مذاکرة آلبوکرک و فرستادة شاهاسماعیل اول در هرمز، میان ایران و پرتغال قراردادی بسته شد که طبق یکی از مفاد آن، تورانشاه تحت تابعیت مانوئل (پادشاه پرتغال)، حاکم هرمز باقی ماند (اقبال آشتیانی، همانجا؛ قائممقامی، ص 56). پس از چندی تورانشاه، به سبب اجحاف مأموران پرتغالی، به مانوئل شکوائیه نوشت، اما نامة او اثری نبخشید. عاملان تورانشاه در خلیجفارس چون دریافتند از او کاری ساخته نیست، از اطاعتش سرپیچیدند. ازجمله رئیس شهابالدین، عامل قَلهات، در 925 از اطاعت او سر باز زد و تورانشاه نیز از فرمانده نیروی دریایی پرتغال کمک خواست. فرمانده پرتغالی برای دستگیری شهابالدین از راه دریا روانه شد، اما پرتغالیها شکست خوردند و جمعی از ایشان کشته یا دستگیر شدند. بتدریج مردمِ سواحل خلیجفارس از بحرین تا مسقط شورش کردند. تورانشاه در 927 با مردم همراه شد و برای بیرون راندن پرتغالیها از کرانة خلیج فارس با عاملان ایرانی خود قرار گذاشت که در آخر ذیحجّة 927 به قلعه و پادگانهای پرتغالیها حمله کنند. اما به سبب خیانت شیوخ عرب، از جمله شیخ راشدبناحمد (حاکم مسقط) تورانشاه شکست خورد و پرتغالیها، پس از تصرف مسقط و قلهات، عازم هرمز شدند. تورانشاه برای آنکه هرمز به دست پرتغالیها نیفتد، شهر را آتش زد و همراه رئیس شرفالدین، حاکم دستنشاندة پرتغالیها در بحرین، به قشم گریخت. در 928، رئیس شرفالدین او را مسموم کرد و کشت (اقبال آشتیانی، ص 61ـ 65؛ قائممقامی، ص 64ـ71). اقدامات تورانشاه چهارم بر ضد منافع دولت پرتغال استقلالطلبانه و بر ضد قراردادی بود که به او تحمیل شده بود ( رجوع کنید به اقبال آشتیانی، همانجا).تورانشاه پنجم، فخرالدین پسر سلغرشاه دوم و نوة محمدشاه برادرزادة تورانشاه چهارم. در 948، نایبالسلطنة پرتغالی هند او را حاکم هرمز کرد. وی از 950 تا 951 در بندر گوآ در تبعید بود و فرماندار هند، به علتی نامعلوم، بازگشت او را به تعویق میانداخت. رئیس رکنالدین، پسر شهابالدین عامل قلهات، وزیر او بود. تورانشاه در 971 درگذشت (قائممقامی، ص 72، 124، 126، 128).تورانشاه ششم، از زندگی و تاریخ سلطنت او اطلاع روشنی در دست نیست. مورخان معاصر تورانشاه، پدر او را ــ که فرخشاه نام داشت (حک : 972 ـ ح 989) ــ با پسر او که همین نام را داشت، یکی دانستهاند و از خود تورانشاه ششم نیز نامی نبردهاند. احتمالاً در حدود 990 حاکم شده و در 1006 درگذشته است (همان، ص 152، 154، 250ـ251).تورانشاه هفتم، پسر دوم تورانشاه ششم. پس از مرگ پدر، پسر بزرگ او، فیروزشاه، حاکم شد. تورانشاه هفتم در 1006 در نامهای به نایبالسلطنة هند، خود را پسر فرخشاه و ملکه بیبی عفیفه، دختر رئیس نورالدین، خواند و تقاضا کرد که او را به جانشینی پدر بگمارد. کشمکش تورانشاه هفتم و فیروزشاه بر سر حکومت هرمز ادامه داشت تا اینکه در 1017 تورانشاه کشته شد (همان، ص 158ـ159، 162، 184).منابع: اسکندرمنشی؛ عباس اقبال آشتیانی، مطالعاتی در باببحرین و جزایر و سواحل خلیجفارس ، تهران 1328 ش؛ علی زرینقلم، سرزمین بحرین: از دوران باستان تا امروز ، تهران 1337 ش؛ حسینقلی ستوده، تاریخ آلمظفر ، تهران 1346ـ1347 ش؛ محمدعلیبن احمد سدیدالسلطنه، تاریخ مسقط و عمان، بحرینو قطر و روابط آنها با ایران ، چاپاحمد اقتداری، تهران 1370 ش؛ عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین ، ج 2،چاپ محمد شفیع، لاهور 1365ـ 1368؛ احمدبن محمد غفاریقزوینی، تاریخ جهانآرا ، تهران 1343 ش؛ جهانگیر قائممقامی، اسناد فارسی، عربی و ترکی در آرشیو ملی پرتغال در بارة هرموز و خلیجفارس ، ج 1: مسأله هرموز در روابط ایران و پرتغال ، تهران 1354 ش.