تواضع

معرف

از فضائل‌ اخلاقی‌ که‌ در قرآن‌ و حدیث‌ و متون‌ اخلاقی‌ و عرفانی‌ بر آن‌ تأکید شده‌ است‌
متن
تواضع‌ ، از فضائل‌ اخلاقی‌ که‌ در قرآن‌ و حدیث‌ و متون‌ اخلاقی‌ و عرفانی‌ بر آن‌ تأکید شده‌ است‌.1) در قرآن‌ و حدیث‌. تواضع‌ در لغت‌ به‌ معنای‌ فروتنی‌ و خود را خوار کردن‌ (تذلّل‌) آمده‌ است‌ (فَراهیدی‌، ذیل‌ «وضع‌»؛ زوزنی‌، ج‌ 2، ص‌ 858؛ ابن‌منظور، ذیل‌ «وضع‌»). در قرآن‌ کریم‌ واژة‌ تواضع‌ به‌ کار نرفته‌ است‌ اما واژگان‌ و تعابیر دیگری‌ وجود دارد که‌ تقریباً همین‌ معنا را می‌رساند، مانند خشوع‌ (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به مؤمنون‌:2)، خشیت‌ (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به فاطر:28)، إخبات‌ (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به هود:23)، ذلّت‌ (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به مائده‌:54) و خفض‌ جناح‌ (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به شعراء: 215). برخی‌ لغت‌شناسان‌ میان‌ این‌ الفاظ‌ تفاوتهای‌ ظریفی‌ قائل‌ شده‌اند، مثلاً تواضع‌ را توأم‌ با توانایی‌ و «تذلّل‌» را حاکی‌ از ناتوانی‌ شخص‌ در برابر دیگری‌ می‌دانند، چنانکه‌ تواضع‌ آدمی‌ در برابر خادمان‌ خویش‌، از سر ناتوانی‌ در برابر ایشان‌ نیست‌. نیز گفته‌اند که‌ تواضع‌ به‌ اعتبار خُلقیات‌ و افعال‌ ظاهر و باطن‌ و «خشوع‌» به‌ اعتبار جوارح‌ است‌ و این‌ سخن‌ مشهور که‌ «إذَا تَوَاضَعَ القَلْبُ خَشَعَتِ الْجَوَارِحُ»، بر همین‌ معنا دلالت‌ دارد ( رجوع کنید به راغب‌ اصفهانی‌، ص‌ 281؛ عسکری‌، ص‌ 122، 215ـ216) یا تواضع‌ با زبان‌ و کردار است‌ و «خشوع‌» در دل‌ و دیده‌ (نحاس‌، ج‌ 4، ص‌ 442؛ نیز رجوع کنید به خشوع‌ * ). معنای‌ این‌ واژه‌ در همة‌ نظامهای‌ اخلاقی‌ تقریباً یکسان‌ و روشن‌ است‌ و نیازی‌ به‌ تعریف‌ خاص‌ ندارد، هر چند در منابع‌ اسلامی‌ تعاریف‌ مختلفی‌ از آن‌ موجود است‌، از جمله‌ اینکه‌ «تواضع‌، راضی‌ بودن‌ به‌ منزلتی‌ فروتر از استحقاق‌ خود است‌» ( رجوع کنید به راغب‌ اصفهانی‌، همانجا؛ علم‌الهدی‌، ج‌ 2، ص‌ 266). برخی‌ تعاریف‌ ذکر شده‌ برای‌ تواضع‌ نیز بویژه‌ با نظر به‌ ضد آن‌، یعنی‌ تکبر * ، بیان‌ شده‌ است‌ (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به طوسی‌، ج‌ 2، ص‌ 444؛ نیز رجوع کنید به تکبر * ).تواضع‌ در اخلاق‌ دینی‌ مسلمانان‌ جایگاهی‌ ویژه‌ دارد که‌ آن‌ را از حد صرف‌ فضیلتی‌ ممدوح‌ فراتر می‌برد. این‌ معنا را با عنایت‌ به‌ اهمیت‌ تواضع‌ در قرآن‌ و مقابلة‌ صریح‌ آیات‌ قرآنی‌ با تکبر و گردنکشی‌ جاهلی‌ می‌توان‌ دریافت‌. به‌ روزگار جاهلیت‌، تواضع‌ و فروتنی‌ از فضائل‌ انسانهای‌ شریف‌ به‌ شمار نمی‌آمد و حتی‌ گاه‌ عرب‌ جاهلی‌، تا آنجا پرستش‌ بتها را پسندیده‌ می‌دانست‌ که‌ تعارضی‌ با غرور وی‌ نداشت‌ (ایزوتسو، ص‌ 287). در مقابل‌، آنچه‌ از آموزه‌های‌ قرآنی‌ به‌ دست‌ می‌آید، نفی‌ قاطع‌ هرگونه‌ کبرورزی‌ نسبت‌ به‌ خداوند و سپس‌ انسانهای‌ دیگر است‌ (برای‌ اطلاع‌ بیشتر رجوع کنید به تکبر * ). با عنایت‌ به‌ این‌ امر و نیز با توجه‌ به‌ این‌ مطلب‌ که‌ قرآن‌ کریم‌ از صفات‌ اصلی‌ اقوام‌ بی‌ایمان‌ را کبرورزی‌ و گردنکشی‌ آنان‌ می‌داند (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به نحل‌: 22ـ 23؛ مؤمنون‌: 46)، نتیجه‌ گرفته‌ می‌شود تواضع‌، که‌ ضد تکبر است‌، با ایمان‌ ارتباطی‌ وثیق‌ دارد و یکی‌ از مؤلفه‌های‌ اصلی‌ ایمان‌ است‌ (برای‌ تفصیل‌ بحث‌ رجوع کنید به ایزوتسو، ص‌ 285ـ 311). این‌ نکته‌ به‌ روشنی‌ در کلمة‌ اسلام‌، که‌ معنای‌ آن‌ تسلیم‌ متواضعانه‌ در برابر خداست‌ ( رجوع کنید به طبری‌؛ فضل‌بن‌ حسن‌ طبرسی‌؛ قرطبی‌، ذیل‌ بقره‌: 112)، آشکار است‌.در آیة‌ 35 سورة‌ احزاب‌ نیز خشوع‌ ــ که‌ در برخی‌ تفاسیر ( رجوع کنید به طوسی‌؛ فیض‌ کاشانی‌، 1416، ذیل‌ آیه‌) همان‌ تواضع‌ معنا شده‌ است‌ ــ در شمار صفات‌ و ویژگیهای‌ مؤمنان‌ آمده‌ است‌. همچنین‌ در آیة‌ 63 سورة‌ فرقان‌، به‌ هنگام‌ توصیف‌ «عبادالرحمن‌»، آمده‌ است‌ که‌ آنان‌ بر زمین‌، سبک‌ گام‌ می‌نهند. این‌ وصف‌ طبق‌ برخی‌ تفاسیر، می‌تواند به‌ معنای‌ تواضع‌ در برابر انسانهای‌ دیگر باشد ( رجوع کنید به طبری‌؛ طوسی‌؛ طباطبائی‌، ذیل‌ آیه‌؛ برای‌ سایر تعبیرات‌ مرتبط‌ با تواضع‌ رجوع کنید به همین‌ تفاسیر، ذیل‌ حج‌:34). از ارتباط‌ ویژة‌ تواضع‌ با ایمان‌، می‌توان‌ دریافت‌ که‌ اصل‌ تواضع‌، فروتنی‌ در برابر عظمت‌ خداوند است‌ و تواضع‌ در برابر انسانها از اینجا ناشی‌ می‌شود ( رجوع کنید به مصباح‌الشریعة‌ ، ص‌ 72ـ73؛ خمینی‌، ج‌ 4، ص‌340).پیامبر اسلام‌ به‌ عنوان‌ اسوة‌ همگان‌ ( رجوع کنید به احزاب‌:21) در قرآن‌ امر به‌ خَفْضِ جناح‌ در برابر مؤمنان‌ شده‌ است‌ ( رجوع کنید به شعراء: 215) و این‌، اهمیت‌ خوی‌ تواضع‌ را از منظر قرآن‌ می‌رساند.در سیرة‌ پیامبر روایات‌ متعددی‌ از تواضع‌ ایشان‌ نقل‌ شده‌، از جمله‌ اشاره‌ شده‌ است‌ که‌ تواضع‌ نزد پیامبر از دورة‌ کودکی‌ محبوب‌ بود و برای‌ تواضع‌ در برابر خداوند، همچون‌ بندگان‌ (بدون‌ تکیه‌ زدن‌ بر جایی‌) می‌نشست‌ و همچون‌ بندگان‌ غذا می‌خورد (مجلسی‌، ج‌ 15، ص‌ 366، ج‌ 16، ص‌ 261؛ برای‌ اطلاع‌ بیشتر رجوع کنید به ابن‌ماجه‌، ج‌ 1، ص‌ 403، ج‌ 2، ص‌ 1398ـ 1399؛ بخاری‌جعفی‌، ج‌ 7، ص‌ 190؛ کلینی‌، ج‌ 2، ص‌ 122؛ فیض‌ کاشانی‌، 1403، ج‌ 4، ص‌ 151ـ152؛ مجلسی‌، ج‌ 16، ص‌ 199، 277ـ 278). در بارة‌ تواضع‌ امامان‌ شیعه‌ نیز گزارشهای‌ فراوانی‌ موجود است‌.در بارة‌ سایر پیامبران‌ نیز به‌ این‌ خصلت‌ اشاره‌ شده‌ است‌؛ چنانکه‌ بنا به‌ روایتی‌، خداوند به‌ موسی‌ علیه‌السلام‌ گفت‌: تو را بدان‌ سبب‌ به‌ پیامبری‌ بر گزیدم‌ که‌ در میان‌ همة‌ مردم‌، کسی‌ متواضعتر از تو نیست‌ (مجلسی‌، ج‌ 13، ص‌ 7؛ نیز رجوع کنید به نهج‌البلاغة‌ ، خطبه‌ 192؛ مجلسی‌، ج‌ 14، ص‌ 278).متون‌ دینی‌ سرشار از نمونه‌های‌ اخلاقی‌ تواضع‌ است‌ و بسیاری‌ از بزرگان‌ دین‌، به‌ این‌ صفت‌ ستوده‌ شده‌اند (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به کلینی‌، ج‌ 2، ص‌ 123؛ علی‌بن‌ حسن‌ طبرسی‌، ص‌ 400؛ فیض‌ کاشانی‌، 1403، ج‌ 6، ص‌ 224؛ مجلسی‌، ج‌ 22، ص‌ 421، ج‌ 41، ص‌ 54 ـ59، ج‌ 44، ص‌ 191، ج‌ 46، ص‌ 95، ج‌ 49، ص‌ 104، ج‌ 63، ص‌ 407). همچنین‌ از پیامبر و امامان‌ شیعه‌، احادیث‌ و روایات‌ فراوانی‌ در بارة‌ تواضع‌ نقل‌ شده‌ است‌. در نهج‌البلاغة‌ (خطبة‌ 193) ضمن‌ خطبة‌ متقین‌، تواضع‌ در شمار اوصاف‌ پرهیزگاران‌ ذکر شده‌ و امام‌ باقر علیه‌السلام‌ در حدیثی‌، علامت‌ اصلی‌ شیعه‌ را تواضع‌ و خضوع‌ دانسته‌ است‌ ( رجوع کنید به علی‌بن‌ حسن‌ طبرسی‌، ص‌121؛ مجلسی‌، ج‌75، ص‌175، نیز رجوع کنید به مجلسی‌، ج‌ 10، ص‌ 405).در احادیث‌، بویژه‌ بر تواضع‌ در برابر خدا تأکید شده‌ است‌ که‌ ارتباط‌ مذکور میان‌ تواضع‌ و ایمان‌ را نشان‌ می‌دهد؛ چنانکه‌ در مصباح‌الشریعة‌ (ص‌ 73) آمده‌ است‌ که‌ حقیقت‌ تواضع‌ را تنها مقربان‌ و واصلان‌ به‌ وحدانیت‌ خداوند در می‌یابند. همچنین‌، طبق‌ احادیث‌، تواضع‌ در برابر عظمت‌ خداوند، شرط‌ قبولی‌ عبادتهایی‌ چون‌ نماز معرفی‌ شده‌ ( رجوع کنید به مجلسی‌، ج‌ 13، ص‌ 338) و در حدیثی‌ از امام‌ صادق‌ علیه‌السلام‌، خود تواضع‌ عبادت‌ خوانده‌ شده‌ است‌ ( رجوع کنید به همان‌، ج‌ 75، ص‌ 247). عبادات‌ واجب‌ همچون‌ نماز و حج‌ نیز چنانکه‌ از آیات‌ قرآن‌ بر می‌آید، به‌ رفع‌ کبر و ایجاد ملکة‌ تواضع‌ در آدمی‌ یاری‌ می‌رساند ( رجوع کنید به فضل‌بن‌ حسن‌ طبرسی‌، ذیل‌ بقره‌:45؛ نهج‌البلاغة‌ ، خطبة‌ 192)؛ بر همین‌ اساس‌، در دعاهای‌ منقول‌ از امامان‌ شیعه‌، تواضع‌ از اموری‌ است‌ که‌ مؤمن‌ از خدا درخواست‌ می‌کند ( رجوع کنید به ابن‌طاووس‌، ج‌ 1، ص‌ 259؛ حلّی‌، ص‌ 262، 327). بنا بر حدیثی‌، مؤمن‌ وظیفه‌ دارد نسبت‌ به‌ دیگر مؤمنان‌ متواضع‌ باشد و از فخرفروشی‌ به‌ آنان‌ بپرهیزد ( رجوع کنید به نهج‌البلاغة‌ ، همانجا؛ ابن‌ماجه‌، ج‌ 2، ص‌ 1399؛ مسلم‌بن‌ حجاج‌، ج‌ 8، ص‌ 160). به‌ نظر می‌رسد که‌ مؤمن‌ چون‌ ارزشمندیِ امور را با ملاکِ دوری‌ و نزدیکی‌ به‌ خدا می‌سنجد و معیار ارزش‌ نعمتهای‌ دنیوی‌ را با توجه‌ به‌ آخرت‌ تعیین‌ می‌کند، در نتیجه‌ تلاش‌ دارد از سرفروتنی‌ حیات‌ زاهدانه‌ای‌ در پیش‌ گیرد و زندگی‌اش‌ را با فقیرترین‌ انسانها همسان‌ سازد. سیره‌ و سلوک‌ پیامبر اسلام‌، این‌ معنا را بروشنی‌ نشان‌ می‌دهد (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به کلینی‌، ج‌ 2، ص‌ 122، ج‌ 8، ص‌ 169؛ ورّام‌، ج‌ 1، ص‌ 200؛ مجلسی‌، ج‌ 16، ص‌ 199). مطابق‌ احادیث‌، تواضع‌ با عقل‌ و علم‌ ارتباط‌ دارد (برای‌ نمونه‌هایی‌ از این‌ احادیث‌ رجوع کنید به کلینی‌، ج‌ 1، ص‌ 48؛ مجلسی‌، ج‌ 1، ص‌ 131، 136، 140، 153، 158، 175ـ176). بنا بر حدیثی‌ نبوی‌، طلب‌ علم‌ از خداوند، به‌ فزون‌ شدن‌ تواضع‌ در آدمی‌ می‌انجامد ( رجوع کنید به مجلسی‌، ج‌ 2، ص‌ 34) و در حدیثی‌ از امام‌ کاظم‌ علیه‌السلام‌، تواضع‌ مرکب‌ عقل‌ خوانده‌ شده‌ است‌ ( رجوع کنید به همان‌، ج‌ 1، ص‌ 136).از دیگر آثار تواضع‌، طبق‌ احادیث‌، بزرگی‌ و ارج‌ یافتن‌ در دنیا و آخرت‌ است‌. عبارت‌ «مَنْ تَوَاضَعَ لِلّهِ رَفَعَهُاللّهُ (هر که‌ برای‌ خدا تواضع‌ کند، خداوند او را ارج‌ و بزرگی‌ می‌بخشد)» از پیامبر خدا، به‌ صورتهای‌ مختلفی‌ در منابع‌ تکرار شده‌ و مضمون‌ آن‌ در احادیث‌ دیگری‌ از امامان‌ شیعه‌ آمده‌ است‌ ( رجوع کنید به مسلم‌بن‌ حجاج‌، ج‌ 8، ص‌ 21؛ ترمذی‌، ج‌ 3، ص‌ 254؛ مجلسی‌، ج‌ 5، ص‌ 324، ج‌ 18، ص‌ 417، ج‌ 21، ص‌ 304، ج‌ 49، ص‌ 129، ج‌ 56، ص‌ 151، 191). بنا بر احادیث‌، همانگونه‌ که‌ تواضع‌ در برابر پدر و مادر ( رجوع کنید به الفقة‌المنسوب‌ للامام‌ الرضا علیه‌السلام‌ ، ص‌ 334)، مؤمنان‌ ( رجوع کنید به فیض‌ کاشانی‌، 1403، ج‌ 6، ص‌ 221) و معلم‌ و شاگرد ( رجوع کنید به حرّ عاملی‌، ج‌ 1، ص‌ 475)، توصیه‌ شده‌، از تواضع‌ نسبت‌ به‌ برخی‌ افراد نهی‌ شده‌ است‌؛ از جمله‌ متکبران‌ و کافران‌ ( رجوع کنید به ورّام‌، ج‌ 1، ص‌ 201؛ فیض‌ کاشانی‌، 1403، ج‌ 6، ص‌ 222). همچنین‌، تواضع‌ فقیر در برابر غنی‌ به‌ سبب‌ ثروتش‌، ناپسند شمرده‌ شده‌ است‌ ( رجوع کنید به نهج‌البلاغة‌ ، ص‌ 508؛ راغب‌ اصفهانی‌، ص‌ 286) که‌ به‌ نظر می‌رسد سخن‌ «طوُبَی‌ لِمَنْ... تَوَاضَعَ مِنْ غَیْرِ مَنْقَصَةٍ» از علی‌ علیه‌السلام‌، ناظر به‌ همین‌ معنا باشد؛ یعنی‌، فرد به‌ سبب‌ نیاز و طمع‌ مال‌ دیگری‌، به‌ وی‌ احترام‌ گذارد (مجلسی‌، ج‌ 1، ص‌ 199، برای‌ تفاسیر دیگر این‌ عبارت‌ رجوع کنید به همانجا). در پاره‌ای‌ احادیث‌ به‌ امور جزئیتری‌ همچون‌ نشانه‌ها و نمودهای‌ تواضع‌ پرداخته‌ شده‌ که‌ برخی‌ از آنها عبارت‌ است‌ از: تقدم‌ در سلام‌ کردن‌، نشستن‌ در پایین‌ مجلس‌، غذا خوردن‌ همراه‌ خادمان‌، ترک‌ تجمل‌ و تکلف‌ در جامه‌ و خوراک‌ ( رجوع کنید به کلینی‌، ج‌ 2، ص‌ 123، 646؛ مجلسی‌، ج‌ 2، ص‌ 55، 131ـ 132، ج‌ 59، ص‌ 291).منابع‌: علاوه‌ بر قرآن‌؛ ابن‌طاووس‌، اقبال‌ الاعمال‌ ، چاپ‌ جواد قیومی‌ اصفهانی‌، قم‌ 1414ـ1415؛ ابن‌ماجه‌، سنن‌ ابن‌ماجة‌ ، استانبول‌ 1401/1981؛ ابن‌منظور؛ توشیهیکو ایزوتسو، مفاهیم‌ اخلاقی‌ ـ دینی‌ در قرآن‌ مجید ، ترجمة‌ فریدون‌ بدره‌ای‌، تهران‌ 1378 ش‌؛ محمدبن‌ اسماعیل‌ بخاری‌ جعفی‌، صحیح‌ البخاری‌ ، استانبول‌ 1401/1981؛ محمدبن‌ عیسی‌ ترمذی‌، سنن‌الترمذی‌ ، ج‌ 3، چاپ‌ عبدالرحمان‌ محمد عثمان‌، بیروت‌ 1403؛ محمدبن‌ حسن‌ حرّعاملی‌، الفصول‌ المهمة‌ فی‌ اصول‌ الائمة‌ ، چاپ‌ محمدبن‌ محمدحسین‌ قائینی‌، قم‌ 1376 ش‌؛ رضی‌الدین‌ علی‌بن‌ یوسف‌ حلّی‌، العدد القویة‌ لدفع‌ المخاوف‌ الیومیة‌ ، چاپ‌ مهدی‌ رجائی‌، قم‌ 1408؛ مصطفی‌ خمینی‌، تفسیر القرآن‌ الکریم‌: مفتاح‌ احسن‌ الخزائن‌ الالهیة‌ ، تهران‌ 1376 ش‌؛ حسین‌بن‌ محمد راغب‌ اصفهانی‌، الذریعة‌ الی‌ مکارم‌ الشریعة‌ ، چاپ‌ علی‌ میرلوحی‌ فلاورجانی‌، اصفهان‌ 1375 ش‌؛ حسین‌بن‌ احمد زوزنی‌، کتاب‌ المصادر ، چاپ‌ تقی‌ بینش‌، تهران‌ 1374 ش‌؛ طباطبائی‌؛ علی‌بن‌ حسن‌ طبرسی‌، مشکاة‌الانوار فی‌ غررالاخبار ، چاپ‌ مهدی‌ هوشمند، قم‌ 1418؛ فضل‌بن‌ حسن‌ طبرسی‌؛ طبری‌، جامع‌ ؛ طوسی‌؛ حسن‌بن‌ عبداللّه‌ عسکری‌، معجم‌الفروق‌ اللغویة‌ ، الحاوی‌ لکتاب‌ ابی‌هلال‌ العسکری‌ و جزءاً من‌ کتاب‌ السید نورالدین‌ الجزائری‌، قم‌ 1412؛ علی‌بن‌ حسین‌ علم‌الهدی‌، رسائل‌ الشریف‌ المرتضی‌ ، چاپ‌ مهدی‌ رجائی‌، رسالة‌ 24: «الحدود و الحقائق‌»، قم‌ 1405ـ1410؛ علی‌بن‌ ابی‌طالب‌ (ع‌)، امام‌ اول‌، نهج‌البلاغة‌ ، چاپ‌ صبحی‌ صالح‌، قاهره‌ 1411/1991؛ خلیل‌بن‌ احمد فراهیدی‌، کتاب‌ العین‌ ، چاپ‌ مهدی‌ مخزومی‌ و ابراهیم‌ سامرائی‌، قم‌ 1409؛ الفقه‌ المنسوب‌ للامام‌ الرضا علیه‌السلام‌، و المشتهرب فقه‌الرضا ، مشهد: مؤسسة‌ آل‌البیت‌، 1406؛ محمدبن‌ شاه‌ مرتضی‌ فیض‌ کاشانی‌، تفسیر الصافی‌ ، چاپ‌ حسین‌ اعلمی‌، تهران‌ 1416؛ همو، المحجة‌ البیضاء فی‌ تهذیب‌ الاحیاء ، چاپ‌ علی‌اکبر غفاری‌، بیروت‌ 1403/ 1983؛ محمدبن‌ احمد قرطبی‌، الجامع‌ لاحکام‌ القرآن‌ ، بیروت‌ 1405/ 1985؛ کلینی‌؛ مجلسی‌؛ مسلم‌بن‌ حجاج‌، الجامع‌ الصحیح‌ ، بیروت‌: دارالفکر، [ بی‌تا. ] ؛ مصباح‌ الشریعة‌ ، منسوب‌ به‌ امام‌ جعفر صادق‌(ع‌)، بیروت‌: مؤسسة‌ الاعلمی‌ للمطبوعات‌، 1400/1980؛ احمدبن‌ محمد نحاس‌، معانی‌ القرآن‌ الکریم‌ ، چاپ‌ محمدعلی‌ صابونی‌، مکه‌ 1408ـ 1409؛ مسعودبن‌ عیسی‌ ورّام‌، تنبیه‌ الخواطر و نزهة‌النواظر المعروف‌ بمجموعة‌ ورّام‌ ، [ چاپ‌ علی‌اصغر حامد ] ، تهران‌ ?[ 1376 ] .2) در عرفان‌ و اخلاق‌. منابع‌ عرفانی‌، تواضع‌ را خصلتی‌ برآمده‌ از صفا و سلامت‌ دل‌ معرفی‌ می‌کنند که‌ منشأ آن‌ در قلب‌ است‌ و سپس‌ در افعال‌ و اقوال‌ ظاهر می‌گردد (ابوطالب‌ مکی‌، ج‌ 2، ص‌ 282؛ نیسابوری‌ مقری‌، ص‌ 96).کلاباذی‌ (ص‌ 97) تواضع‌ را «افتخار به‌ قلت‌ و اعتناق‌ به‌ ذلت‌ و تحمل‌ اثقال‌ اهل‌ ملت‌» تعریف‌ کرده‌ است‌. افتخار به‌ قلت‌ به‌ این‌ معنی‌ است‌ که‌ بنده‌ به‌ قلتی‌ که‌ خدا برای‌ او رقم‌ زده‌، افتخار کند یا در منزلت‌ خویش‌ به‌ کمترین‌ چیزی‌ که‌ مستحق‌ آن‌ است‌ راضی‌ باشد (راغب‌ اصفهانی‌، ص‌ 299؛ علم‌الهدی‌، ج‌ 2، ص‌ 266)، اعتناق‌ به‌ ذلت‌ یعنی‌ عزت‌ وجود حق‌ تعالی‌ را در دیدن‌ ذلت‌ خود داند که‌ البته‌ این‌ ذلت‌ در ظاهر اوست‌ و باطنش‌ نزد پروردگار عزیز خواهد شد. تحمل‌ اثقال‌ ملت‌ نیز بدین‌ معنی‌ است‌ که‌ بار مشقت‌ خلق‌ را بر دوش‌ کشد، زیرا موجب‌ عنایت‌ حق‌ تعالی‌ می‌گردد (مُسْتَمْلی‌، ج‌ 3، ص‌ 1263ـ1264). همچنین‌ گفته‌اند تواضع‌ قبول‌ حق‌ است‌ از هر شخصی‌ (قُشَیْری‌، ص‌ 148، به‌ نقل‌ از ابن‌عطا). در بارة‌ تواضع‌ در برابر خداوند نیز توضیح‌ داده‌اند که‌ چون‌ وظیفة‌ بندگان‌ بندگی‌ است‌ و «از صفات‌ بندگی‌، مقدوری‌ است‌ و بی‌اختیاری‌، و صفات‌ خداوندی‌ قادری‌ است‌ و مراد راندن‌، پس‌ بنده‌ جز ذلیل‌ بودن‌ در برابر پروردگارش‌ حکم‌ دیگری‌ ندارد» (مستملی‌، ج‌ 3، ص‌ 1261).در بسیاری‌ از منابع‌ عرفانی‌ و اخلاقی‌، این‌ صفت‌ نکوداشته‌ و به‌ آن‌ توصیه‌ شده‌ است‌. از دیدگاه‌ خواجه‌ عبداللّه‌ انصاری‌ در منازل‌السایرین‌ (ص‌100) تواضع‌ آن‌ است‌ که‌ شخص‌ در برابر صولت‌ (هیبت‌) حق‌، فروتن‌ باشد (نیز رجوع کنید به عبدالرزاق‌ کاشی‌، 1416، ج‌ 1، ص‌ 195). وی‌ همانند دیگر عارفان‌، در بیان‌ تواضع‌ به‌ آیة‌ 63 سورة‌ فرقان‌ استناد کرده‌: «وَعِبادُالرَّحْمنِ الَّذینَ یَمْشُونَ عَلَی‌ الارْضِ هَوْناً...» (بندگان‌ خدای‌ رحمان‌ آنان‌اند که‌ بر زمین‌ به‌ آهستگی‌ ( تواضع‌ ) گام‌ برمی‌دارند؛ نیز رجوع کنید به قشیری‌، ص‌ 239). هَوْن‌ در تعابیر عرفانی‌ معادل‌ سکینه‌، خشوع‌ و وقار برای‌ حق‌ است‌ (تِلمسانی‌، ج‌ 1، ص‌ 263). مولوی‌ نیز در معنای‌ تواضع‌ به‌ همین‌ آیه‌ استشهاد کرده‌ است‌ ( رجوع کنید به 1360 ش‌، ج‌ 2، دفتر سوم‌، بیت‌ 834؛ نیکلسون‌، دفتر سوم‌، ص‌ 1079).انصاری‌ (ص‌ 102ـ103،360ـ361) برای‌ تواضع‌ سه‌ درجه‌ قائل‌ است‌: اول‌ تواضع‌ برای‌ دین‌، آن‌ است‌ که‌ راه‌ مخالف‌ دین‌ را نپیماید؛ دوم‌ تواضع‌ برای‌ بندگان‌، آن‌ است‌ که‌ همه‌کس‌ را برادر خویش‌ و برتر از خود بداند و ظن‌ بد به‌ آنها نبرد؛ و سوم‌ تواضع‌ برای‌ حق‌، آن‌ است‌ که‌ از رأی‌ خود، در خدمت‌ به‌ حق‌ و به‌ خلق‌، و از راه‌ و رسم‌ خود، در معاشرت‌ و صحبت‌ و مشاهده‌، برای‌ حق‌ چشم‌پوشی‌ کند و رضا به‌ رضای‌ او دهد. همچنین‌ وی‌ در رسالة‌ صد میدان‌ تواضع‌ را میدان‌ سی‌ودوم‌ دانسته‌ که‌ از میدان‌ فقر زاییده‌ می‌شود (همان‌، ص‌ 361) و میدان‌ خوف‌ از آن‌ پدید می‌آید (همان‌، ص‌ 282).تواضع‌ در بعضی‌ موارد از بهترین‌ عبادات‌ دانسته‌ شده‌ (ابوطالب‌ مکی‌، ج‌ 2، ص‌ 282) و یکی‌ از اسرار نماز و طهارت‌ به‌شمار آمده‌ است‌ (ابن‌عربی‌، سفر 5، ص‌ 198). در نماز رکوع‌ و سجود از نشانه‌های‌ تواضع‌ در پیشگاه‌ خداست‌ (همان‌، سفر 11، ص‌ 452؛ سعدالدین‌ حمویه‌، ص‌ 129). به‌ گفتة‌ غزالی‌ (1361 ش‌، ج‌ 2، ص‌ 269)، در صدر اسلام‌ اعراب‌ که‌ بسیار متکبر بودند و حتی‌ از خم‌ شدن‌ عار داشتند و سجده‌ در نظر آنها نهایت‌ ذلت‌ و خواری‌ بود، مأمور به‌ برپای‌ داشتن‌ نماز شدند تا تواضع‌ در دلشان‌ جای‌ گیرد (نیز رجوع کنید به ورّام‌، ج‌ 1، ص‌ 208). عَبّادی‌ در صوفی‌نامه‌ (ص‌ 230)، تواضع‌ را از مهمترین‌ صفات‌ صوفیان‌ دانسته‌ است‌.در نظر عارفان‌ میان‌ تواضع‌ و برخی‌ صفات‌ دیگر رابطه‌ای‌ وجود دارد. از جمله‌ عزّالدین‌ کاشانی‌ (ص‌ 353) تواضع‌ را عین‌ عزت‌ می‌داند. به‌ گفتة‌ او تواضع‌ و عزت‌ میان‌ کبر و خواری‌ واقع‌ شده‌اند و تواضع‌ با خَلق‌ وقتی‌ پسندیده‌ است‌ که‌ شخص‌ متواضع‌، خَلق‌ خدا را مظهر قدرت‌ و حکمت‌ الاهی‌ بداند، که‌ در این‌ حالت‌ تواضع‌ عین‌ عزت‌ است‌ و هنگامی‌ که‌ تواضع‌ او از سر طمع‌ و احتیاج‌ باشد و از روی‌ مسکنت‌ نزد ایشان‌ تذلل‌ کند، خواری‌ است‌ (ص‌353ـ354). همچنین‌ ورّام‌بن‌ابی‌فراس‌ (ج‌1، ص‌203) عزت‌ را از آنِ کسی‌ می‌داند که‌ ذلت‌ او تنها برای‌ خداست‌ و رفعت‌ را از آنِ کسی‌ می‌داند که‌ برای‌ خداوند تواضع‌ کند.گفته‌اند که‌ پیامبر اکرم‌ دو عزت‌ یافت‌: یکی‌ معراج‌ در دنیا و دیگری‌ شفاعت‌ در عقبی‌، و سبب‌ هر دو عزت‌ را تواضع‌ ذکر کرده‌اند؛ چون‌ برای‌ حق‌ تواضع‌ کرد معراج‌ نمود و چون‌ برای‌ خلق‌ تواضع‌ کرد شفاعت‌ یافت‌ (مستملی‌، ج‌ 3، ص‌1260). افلاکی‌ (ج‌ 2، ص‌ 656) آورده‌ است‌ که‌ عزت‌ پیامبران‌ در نبوت‌ ایشان‌ و عزت‌ عالمان‌ در تواضع‌ ایشان‌ است‌.برخی‌ دیگر تواضع‌ را ثمرة‌ خشوع‌ دانسته‌ و آن‌ را به‌ فنا و ذلت‌ بنده‌ در مقابل‌ کبریا و عظمت‌ خداوند تعریف‌ کرده‌اند (سمعانی‌، ص‌ 60؛ روزبهان‌ بَقْلی‌، ص‌ 31). راغب‌ اصفهانی‌ (ص‌ 299) گفته‌ است‌ که‌ تواضع‌ ناظر به‌ اخلاق‌ و افعال‌ ظاهری‌ و باطنی‌ است‌، در حالی‌ که‌ خشوع‌ ناظر به‌ افعال‌ جوارح‌ است‌ و آنگاه‌ که‌ تواضع‌ در قلب‌ به‌وجود می‌آید خشوع‌ در جوارح‌ ظاهر می‌شود.عده‌ای‌ نیز تواضع‌ را از نشانه‌های‌ فتوت‌ و ملازم‌ آن‌ شمرده‌اند. سُلَمی‌ (ج‌ 2، ص‌270)، به‌ نقل‌ از فُضَیل‌بن‌ عیاض‌، می‌گوید که‌ فتوت‌ تواضع‌ در برابر ذاکران‌ و قبول‌ حق‌ از ناصحان‌ است‌.شمس‌الدین‌ آملی‌ در نفائس‌ الفنون‌ (ج‌ 2، ص‌ 12ـ16) تواضع‌ را خُلق‌ چهارم‌ از دَه‌ خلقی‌ ذکر کرده‌ است‌ که‌ موجب‌ تخلق‌ به‌ اخلاق‌ الاهی‌ و رسیدن‌ به‌ صفت‌ بقا می‌شوند. به‌ عقیدة‌ او تواضع‌ عبارت‌ است‌ از اینکه‌ نفس‌ در مقام‌ عبودیت‌ با حق‌ و انصاف‌ با خلق‌ باشد. نفس‌ را باید با گردن‌ نهادن‌ به‌ اوامر و نواهی‌، که‌ تواضع‌ مبتدیان‌ است‌، یا با قبول‌ تجلیات‌ صفات‌ و فنای‌ مشیت‌ خود در مشیت‌ حق‌، که‌ تواضع‌ متوسطان‌ است‌، و قبول‌ تجلی‌ ذات‌ خداوند و فنای‌ وجود خود در وجود حق‌، که‌ تواضع‌ منتهیان‌ است‌، در مقام‌ عبودیت‌ حق‌ قرار داد (نیز رجوع کنید به عزالدین‌ کاشانی‌، ص‌ 351). همچنین‌ باید نفس‌ را با قبول‌ حق‌ از خلق‌، در مقام‌ انصاف‌ با خلق‌ قرار داد.حقیقت‌ تواضع‌ رعایت‌ اعتدال‌ است‌ که‌ حد وسط‌ میان‌ کبر ــ یعنی‌ تفوق‌ و تَرَفُع‌ جستن‌ نفس‌ بیش‌ از استحقاق‌ آن‌ ــ و «ضعت‌» ــ یعنی‌ تحقیر و تضییع‌ نفس‌ در حد کمتر از استحقاق‌ آن‌ ــ تعریف‌ شده‌ (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به سهروردی‌، ص‌ 220؛ عزالدین‌ کاشانی‌، ص‌ 352). به‌ گفتة‌ قطب‌الدین‌ شیرازی‌ (ص‌ 56) اعتدال‌ در تواضع‌ یعنی‌ هر شخصی‌ در مرتبه‌ای‌ قرار گیرد که‌ خود را مستحق‌ آن‌ می‌داند و خود را نزد دیگران‌ در مرتبه‌ای‌ قرار دهد که‌ او را لایق‌ آن‌ مرتبه‌ می‌دانند (نیز رجوع کنید به نخشبی‌، ص‌ 14).غزالی‌ (1406، ج‌ 2، ص‌ 262) تواضع‌ را از برترین‌ مقامات‌ دانسته‌ و گفته‌ است‌ که‌ عزلت‌ نتیجة‌ کبر و جهل‌ است‌ و مخالطت‌ و معاشرت‌ با خلق‌ از تواضع‌ ناشی‌ می‌شود.مولوی‌ نیز تواضع‌ سالک‌ را دلیل‌ نیست‌ انگاشتن‌ خود دانسته‌ و گفته‌ است‌ که‌ اناالحق‌ گفتن‌ حلاج‌ از نهایت‌ تواضع‌ ناشی‌ شده‌ و او که‌ اناالحق‌ گفت‌ خود را عدم‌ پنداشت‌ و گفت‌ که‌ همه‌ اوست‌ (1378 ش‌، ص‌ 183). به‌ اعتقاد مولوی‌ آدمیان‌ با کوچک‌ دانستن‌ خود، هستی‌ و حیات‌ را به‌دست‌ خواهند آورد: «هر کجا دردی‌ دوا آنجا رود/ هرکجا پستی‌ است‌ آب‌ آنجا رود» (1360 ش‌، ج‌ 1، دفتر دوم‌، بیت‌ 1939). به‌ عقیدة‌ عطار، راه‌ حقیقت‌ و عشق‌ را به‌ کسی‌ نشان‌ می‌دهند که‌ تواضع‌ پیشه‌ کند ( رجوع کنید به 1341 ش‌، غزل‌ 84، بیت‌ 931ـ932).نویسندگان‌ کتابهای‌ اخلاق‌ نیز به‌ تواضع‌ التفات‌ داشته‌اند. یحیی‌بن‌ عدی‌ (ص‌ 14، ترجمة‌ فارسی‌، ص‌60)، تواضع‌ را ترک‌ ریاست‌ و مقام‌طلبی‌ و اظهار مذلت‌ و افتادگی‌ و ناپسند دانستن‌ بزرگداشت‌ خویش‌ و خودداری‌ از مباهات‌ به‌ فضائل‌ و افتخارنکردن‌ به‌ جاه‌ و مال‌ و دوری‌ از خودبینی‌ و تکبردانسته‌ است‌.در آغاز کتاب‌ جاویدان‌ خرد (مسکویه‌، ص‌ 6)، یکی‌ از قدیمترین‌ کتابهای‌ اخلاقی‌ در عالم‌ اسلام‌، در بارة‌ اخلاص‌ و تواضع‌ آمده‌ است‌ که‌ هرکس‌ پایان‌ کار را بداند اخلاص‌ ورزد و جز برای‌ خدا کار نکند و هرکس‌ بداند کامیابی‌ در چیست‌ به‌ فروتنی‌ می‌گرود و هرکس‌ بداند نیکویی‌ چیست‌ به‌ فرمانبرداری‌ و تسلیم‌ در برابر خدا باز می‌گردد. شبیه‌ این‌ سخن‌ با اندکی‌ تفاوت‌ در صوفی‌نامة‌ عبّادی‌ (ص‌ 229ـ230) آمده‌ است‌. سعدی‌ نیز باب‌ چهارم‌ بوستان‌ را به‌ تواضع‌ اختصاص‌ داده‌ است‌. وی‌ رسیدن‌ به‌ مقام‌ و بزرگی‌ را در تواضع‌ دانسته‌ است‌ ( رجوع کنید به ص‌ 116). این‌ واژه‌ در کتب‌ اخلاقی‌ یکی‌ از یازده‌ نوع‌ فضیلتی‌ است‌ که‌ تحت‌ جنس‌ شجاعت‌ قرار دارد و چنان‌ است‌ که‌ انسان‌ خود را از کسانی‌ که‌ از نظر جاه‌ از او نازلترند، برتر نداند (نصیرالدین‌ طوسی‌، ص‌ 112ـ113؛ نیز رجوع کنید به شمس‌الدین‌ آملی‌، ج‌ 2، ص‌ 367؛ الهی‌ اردبیلی‌، ص‌ 267).بسیاری‌ از اخلاقیون‌ و عرفا، تواضع‌ را در برخی‌ موارد جایز ندانسته‌اند، این‌ موارد عبارت‌اند از: 1) تواضع‌ نزد صاحبانِ مقامِ توحید که‌ تکبر محسوب‌ می‌شود. مراد از این‌ سخن‌ آن‌ است‌ که‌ تواضع‌ نشانة‌ اثباتِ خویش‌ و سپس‌ حقیر شمردن‌ و فرو نهادن‌ آن‌ است‌، حال‌ آنکه‌ موحد درصدد اثبات‌ نفس‌ خود نیست‌ و اساساً آن‌ را در مرتبه‌ای‌ نمی‌بیند که‌ آن‌ را فرو نهد یا رفعت‌ بخشد (غزالی‌، 1406، ج‌ 3، ص‌ 362). 2) تواضع‌ در مقابل‌ متکبران‌ و توانگران‌ و ثروتمندان‌ و اهل‌ دنیا (سلمی‌، ج‌ 2، ص‌ 507؛ قشیری‌، ص‌ 148). حدیثی‌ از پیامبر اکرم‌ نیز همین‌ دیدگاه‌ را تأیید می‌کند که‌ «در برابر متکبران‌ تکبر کنید، این‌ باعث‌ خواری‌ و کوچکی‌ آنهاست‌» (ورّام‌، ج‌ 1، ص‌ 201). در برابر، گفته‌اند «برترین‌ تواضع‌ آن‌ است‌ که‌ به‌ زیردستان‌ برتری‌ نشان‌ندهی‌ و فروتن‌باشی‌ و بر متکبران‌ و توانگران‌ تکبر ورزی‌» (عطار، 1346 ش‌، ص‌ 219). بویژه‌ تواضع‌ و فروتنی‌ کردن‌ در مقابل‌ ثروتمندان‌ و اهل‌ دنیا برای‌ فریفتن‌ ایشان‌ عملی‌ بسیار نکوهیده‌ و مذموم‌ است‌ (محمدمهدی‌ نراقی‌، ج‌ 1، ص‌ 142). 3) تواضع‌ در برابر کافران‌ (عبدالرزاق‌ کاشی‌، 1372 ش‌، ص‌ 245).شیوه‌های‌ کسب‌ تواضع‌ عبارت‌اند از: 1) خودشناسی‌ و آگاهی‌ از خلقت‌ خویش‌ و نیز خداشناسی‌ تا انسان‌ بداند عظمت‌ و بزرگی‌ تنها از آن‌ خداست‌ (ورّام‌، ج‌ 1، ص‌ 208). به‌ گفتة‌ بایزید بسطامی‌ تواضع‌ هر انسانی‌ به‌ قدر معرفت‌ او به‌ پروردگار و نفس‌ خویش‌ است‌ (غزالی‌، 1406، همانجا). 2) دستیابی‌ به‌ ریشة‌ کبر و یافتن‌ علتهای‌ اصلی‌ آن‌ (ورّام‌، همانجا؛ غزالی‌، 1406، ج‌ 3، ص‌ 369ـ372). شایسته‌ است‌ انسان‌ در مقابل‌ عالمان‌ و عابدان‌ و اهل‌ دین‌ تواضع‌ کند. بر عالمان‌ و عابدان‌ و صاحبان‌ فضل‌ که‌ از حسب‌ و نسب‌ و مال‌ و جمال‌ برخوردارند، نیز فرض‌ است‌ که‌ به‌ تواضع‌ روی‌ آورند و در پرهیز از تکبر بیشتر بکوشند (یحیی‌بن‌ عدی‌، همانجاها؛ غزالی‌، 1406، ج‌ 3، ص‌ 369ـ372؛ نیز رجوع کنید به قطب‌الدین‌ شیرازی‌، ص‌ 57).غزالی‌ (همانجا) معتقد است‌ که‌ انسان‌ نباید خود را متواضع‌ و خالی‌ از تکبر پندارد، چه‌بسا تکبر در زوایای‌ نفس‌ او پنهان‌ باشد (نیز رجوع کنید به احمد نراقی‌، ص‌ 206). وی‌ نشانه‌هایی‌ را برای‌ تواضع‌ ذکر کرده‌ است‌، از جمله‌: پذیرفتن‌ حق‌ از زبان‌ هرکسی‌ که‌ سخن‌ او حق‌ و مطابق‌ با واقع‌ باشد؛ خود را در مجامع‌ و محافل‌ بر دیگران‌ مقدّم‌ نداشتن‌؛ پیشی‌ گرفتن‌ در سلام‌؛ قبول‌ دعوت‌ فقیران‌؛ دیگران‌ را به‌ کارهای‌ شخصی‌ خود نگماشتن‌ (نیز رجوع کنید به ورّام‌، ج‌ 1، ص‌210ـ211؛ شُبَّر، ص‌ 176ـ177؛ احمد نراقی‌، ص‌ 207).منابع‌: ابن‌عربی‌، الفتوحات‌ المکیة‌ ، چاپ‌ عثمان‌ یحیی‌، قاهره‌، سفر 5، 1397/ 1977، سفر 11، 1407/1987؛ ابوطالب‌ مکی‌، قوت‌ القلوب‌ فی‌ معاملة‌ المحبوب‌ و وصف‌ طریق‌ المرید الی‌ مقام‌ التوحید ، ج‌ 2، [ قاهره‌ ] 1381/1961؛ احمدبن‌ اخی‌ ناطور افلاکی‌، مناقب‌ العارفین‌ ، چاپ‌ تحسین‌ یازیجی‌، آنکارا 1959ـ1961، چاپ‌ افست‌ تهران‌ 1362 ش‌؛ حسین‌بن‌ عبدالحق‌ الهی‌ اردبیلی‌، شرح‌ گلشن‌ راز ، چاپ‌ محمدرضا برزگر خالقی‌ و عفت‌ کرباسی‌، تهران‌ 1376 ش‌؛ عبداللّه‌بن‌ محمد انصاری‌، منازل‌ السایرین‌، متن‌ عربی‌ با مقایسه‌ به‌ متنِ علل‌المقامات‌ و صد میدان‌ ، ترجمة‌ دری‌ منازل‌ السایرین‌ و علل‌المقامات‌ و شرح‌ کتاب‌ از روی‌ آثار پیرهرات‌ از روان‌ فرهادی‌، تهران‌ 1361 ش‌؛ سلیمان‌بن‌ علی‌ تلمسانی‌، شرح‌ منازل‌السائرین‌ الی‌ الحق‌ المبین‌ ، چاپ‌ عبدالحفیظ‌ منصور، تونس‌ 1988، چاپ‌ افست‌ قم‌ 1371 ش‌؛ حسین‌بن‌ محمد راغب‌ اصفهانی‌، کتاب‌ الذریعة‌ الی‌ مکارم‌ الشریعة‌ ، چاپ‌ ابویزید عجمی‌، قاهره‌ ?[ 1407/1987 ] ، چاپ‌ افست‌ قم‌ 1373 ش‌؛ روزبهان‌ بقلی‌، کتاب‌ مشرب‌ الارواح‌ و هوالمشهور بهزارویک‌ مقام‌ ( بِألفِ مقامٍ و مقامٍ )، چاپ‌ نظیف‌ محرم‌ خواجه‌، استانبول‌ 1973؛ محمدبن‌ مؤید سعدالدین‌ حمویه‌، المصباح‌ فی‌ التصوف‌ ، چاپ‌ نجیب‌ مایل‌ هروی‌، تهران‌ 1362 ش‌؛ مصلح‌بن‌ عبداللّه‌ سعدی‌، بوستان‌ سعدی‌: سعدی‌نامه‌ ، چاپ‌ غلامحسین‌ یوسفی‌، تهران‌ 1363 ش‌؛ محمدبن‌ حسین‌ سلمی‌، مجموعة‌ آثار ابوعبدالرحمن‌ سلمی‌: بخشهایی‌ از حقائق‌التفسیر و رسائل‌ دیگر ، چاپ‌ نصراللّه‌ پورجوادی‌، تهران‌ 1369ـ1372 ش‌؛ احمدبن‌ منصور سمعانی‌، روح‌ الارواح‌ فی‌ شرح‌ الاسماء الملک‌ الفتّاح‌ ، چاپ‌ نجیب‌ مایل‌ هروی‌، تهران‌ 1368 ش‌؛ عمربن‌ محمد سهروردی‌، عوارف‌ المعارف‌ ، قاهره‌ 1393/1973؛ عبداللّه‌ شبر، الاخلاق‌ ، چاپ‌ جواد شبر، نجف‌ [ 1963 ] ، چاپ‌ افست‌ قم‌ 1395؛ محمدبن‌ محمود شمس‌الدین‌ آملی‌، نفائس‌ الفنون‌ فی‌ عرایس‌ العیون‌ ، ج‌ 2، چاپ‌ ابراهیم‌ میانجی‌، تهران‌ 1379؛ منصوربن‌ اردشیر عَبّادی‌، صوفی‌نامه‌: التصفیة‌ فی‌ احوال‌ المتصوفة‌ ، چاپ‌ غلامحسین‌ یوسفی‌، تهران‌ 1368 ش‌؛ عبدالرزاق‌ کاشی‌، شرح‌ منازل‌ السائرین‌ ، چاپ‌ محسن‌ بیدارفر، قم‌ 1372 ش‌؛ همو، لطائف‌ الاعلام‌ فی‌ اشارات‌ اهل‌ الالهام‌: معجم‌ المصطلحات‌ و الاشارات‌ الصوفیة‌ ، ج‌ 1، چاپ‌ سعید عبدالفتاح‌، قاهره‌ 1416/ 1996؛ محمودبن‌ علی‌ عزالدین‌ کاشانی‌، مصباح‌الهدایة‌ و مفتاح‌ الکفایة‌ ، چاپ‌ جلال‌ الدین‌ همایی‌، تهران‌ 1367 ش‌؛ محمدبن‌ ابراهیم‌ عطار، تذکرة‌الاولیاء ، چاپ‌ محمد استعلامی‌، تهران‌ 1346 ش‌؛ همو، دیوان‌ ، چاپ‌ تقی‌ تفضلی‌، تهران‌ 1341 ش‌؛ علی‌بن‌ حسین‌ علم‌الهدی‌، رسائل‌ الشریف‌ المرتضی‌ ، چاپ‌ مهدی‌ رجائی‌، رسالة‌ 24: «الحدود و الحقائق‌»، قم‌ 1405ـ1410؛ محمدبن‌ محمد غزالی‌، احیاء علوم‌الدین‌ ، بیروت‌ 1406/1986؛ همو، کیمیای‌ سعادت‌ ، چاپ‌ حسین‌ خدیوجم‌، تهران‌ 1361 ش‌؛ عبدالکریم‌بن‌ هوازن‌ قشیری‌، الرسالة‌ القشیریة‌ ، چاپ‌ عبدالحلیم‌ محمود و محمودبن‌ شریف‌، قاهره‌ [ بی‌تا. ] ، چاپ‌ افست‌ قم‌ 1374 ش‌؛ محمودبن‌ مسعود قطب‌الدین‌ شیرازی‌، درّة‌التّاج‌: بخش‌ حکمت‌ عملی‌ و سیروسلوک‌ ، چاپ‌ ماهدخت‌ بانوهمایی‌، تهران‌ 1369 ش‌؛ ابوبکرمحمدبن‌ ابراهیم‌ کلاباذی‌، التعرف‌ لمذهب‌ اهل‌ التصوف‌ ، دمشق‌ 1407/1986؛ اسماعیل‌بن‌ محمد مستملی‌، شرح‌ التعرف‌ لمذهب‌ التصوف‌ ، چاپ‌ محمد روشن‌، تهران‌ 1363ـ 1366 ش‌؛ احمدبن‌ محمد مسکویه‌، الحکمة‌ الخالدة‌ ( جاویدان‌ خرد )، چاپ‌ عبدالرحمان‌ بدوی‌، تهران‌ 1358 ش‌؛ محمد معین‌، فرهنگ‌ فارسی‌ ، تهران‌ 1360 ش‌؛ جلال‌الدین‌ محمدبن‌ محمد مولوی‌، فیه‌ مافیه‌ ، چاپ‌ زینب‌ یزدانی‌، تهران‌ 1378 ش‌؛ همو، کتاب‌ مثنوی‌ معنوی‌ ، چاپ‌ رینولد آلن‌ نیکلسون‌، تهران‌ 1360 ش‌؛ ضیاءالدین‌ نخشبی‌، سِلک‌ السلوک‌ ، چاپ‌ غلامعلی‌ آریا، تهران‌ 1369 ش‌؛ احمدبن‌ محمد مهدی‌ نراقی‌، کتاب‌ معراج‌السعاده‌ ، تهران‌: جاویدان‌، [ بی‌تا. ] ؛ محمدمهدی‌بن‌ ابی‌ذر نراقی‌، جامع‌السعادات‌ ، چاپ‌ محمد کلانتر، نجف‌ 1387/1967، چاپ‌ افست‌ بیروت‌ [ بی‌تا. ] ؛ محمدبن‌ محمد نصیرالدین‌ طوسی‌، اخلاق‌ ناصری‌ ، چاپ‌ مجتبی‌ مینوی‌ و علیرضا حیدری‌، تهران‌ 1360 ش‌؛ محمدبن‌ حسن‌ نیسابوری‌ مقری‌، الحدود: المعجم‌ الموضوعی‌ للمصطلحات‌ الکلامیة‌ ، چاپ‌ محمود یزدی‌ مطلق‌ (فاضل‌)، قم‌ 1414؛ رینولد الین‌ نیکلسون‌، شرح‌ مثنوی‌ معنوی‌ مولوی‌ ، ترجمه‌ و تعلیق‌ حسن‌ لاهوتی‌، تهران‌ 1374 ش‌؛ مسعودبن‌ عیسی‌ ورّام‌، تنبیه‌ الخواطر و نزهة‌النواظر المعروف‌ بمجموعة‌ ورّام‌ ، [ چاپ‌ علی‌اصغر حامد ] ، تهران‌ ?[ 1376 ] ؛ یحیی‌بن‌ عدی‌، تهذیب‌الاخلاق‌ ، با مقدمه‌ و تصحیح‌ و ترجمه‌ و تعلیق‌ محمد دامادی‌، تهران‌ 1365 ش‌.
نظر شما
مولفان
گروه
عرفان , قرآن و حدیث ,
رده موضوعی
جلد 8
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده