تنوین ، حرف ن ساکن و زائدی در عربی که لفظاً پس از مصوتهای کوتاه (ــَ ،ــِ ،ــُ) میآید و با دوبار نوشتن آنها (ــً ، ــ ٍ ، ــُـُ / ــٌ ) نشان داده میشود. در عربی تنوین فتح، روی تای مربوطه (ة)، الف مقصوره (ی') و «الف» در آخر کلمه نوشته میشود. اولین بار، ابوالاسود الدُؤَلی تنوین را به کار برد که به شکل دو نقطه روی هم نشان داده میشد (خَفاجی، قسم 1، ص 27). گاه تنوین برای جداکردن اسمهای متمکّن و غیر متمکّن، به جای نقصانی که در «بناء» بهوجود میآید، و برای جداکردن اسمهای معرفه و نکره به کار میرود ( رجوع کنید به زَجّاجی، ص 97ـ99).دستورنویسان تنوین را از ویژگیهای اسم میدانند و آن را به چهار نوع تقسیم میکنند:1) تنوین تمکین ( یا تمکّن / امکنیـّة ) یا صَرف ، که ویژة اسامی معرب و منصرف است، مانند تنوین در رجلٌ / رجلاً / رجلٍ ؛ محمدٌ / محمداً / محمدٍ .2) تنوین نکره ، که به برخی از اسمهای مبنی و خاص ملحق میشود تا نا معیّن بودن آن اسم را نشان دهد. مثلاً در جملة «جاءنی سیبویهِ و سیبویهٍ آخَرَ»، اسم اول معرفه است و بر شخصی معیّن دلالت دارد و اسم دوم نکره است و میان همة کسانی که به این نام خوانده میشوند مشترک است و به همین سبب تنوین گرفته است. این نوع تنوین برای جداسازی معرفه از نکره، در «اسم فعل» نیز به کار میرود، مانند صهٍ و مهٍ و إیهٍ.3) تنوین مقابله ، که به آخر جمع مؤنث سالم ملحق میشود (مانند مسلماتٌ یا مسلماتٍ ) و به گفتة دستورنویسان، در مقابل حرف «نَ» در جمع مذکر سالم (مُسلمونَ) قرار گرفته است. برخی نیز تنوین را در این نوع کلمات تنوین صرف پنداشتهاند ( رجوع کنید به عُکْبَری، ص 215ـ 218).4) تنوین عوض / تعویض ، که به جای یک حرف محذوف یا یک مضافٌالیه (مفرد ـ جمله) قرار میگیرد، مانند « جواریٌ ( جوارٍ » که تنوین به جای حرف محذوف آمده و « کُلُّ انسان ( کلٌّ » یا « یوم إذْ ( یَومَئذٍ » که تنوین به جای مضافٌالیه محذوف است (سیبویه، ج1، ص22، ج2، ص199، ج3، ص31؛ابنهشام، ج 2، ص 340ـ342؛ ابنعقیل ج 1، ص 16ـ 18؛ بغدادی، ص 4ـ6؛ شیرازی، ج 2، ص 599).در کتابهای دستور به انواع دیگری نیز اشاره شده که بعضی از آنها ویژة اسم نیست و به افعال و حروف هم ملحق میگردد که عبارتاند از:1) تنوین ترنّم ، که در پایان برخی قافیهها میآید و ویژة گویش تمیم است، مانند العتابَ ( العِتابَنْ و أصابَ ( أصابَنْ در بیتی از جریر: «أقِلِّی اللَّوْمَ عاذِلَ والعِتابَنْ / وَقُولی اِن أصَبْتُ لقد أصابَنْ».2) تنوین غالی ، که آن را اَخْفَش و دانشمندان علم عروض به انواع تنوین افزودهاند، مانند تنوین در دو واژة المُختَرقْنْ و الخَفَقْنْ در این بیت: «و قاتِمِالاعْماقِ خاویالمُخْتَرَقْنْ / مُشْتَبِهِالأعلامِ لَمّاعِالخَفَقْنْ». گفتنی است دو نوع اخیر که ویژة شعر است، بر خلاف دیگر انواع تنوین، نوشته میشود (سیبویه، ج 4، ص 205ـ210؛ ابنهشام، ج 2، ص 342؛ ابنعقیل، ج 1، ص 18ـ20). برخی به طور کلی تنوین را حتی در اسمهای خاص (عَلَم) نشانة نکره بودن کلمه میدانند ( رجوع کنید به ابنجِنّی، ج 1، ص 69). برخی تنوینهای دیگری افزودهاند، مانند تنوین منادا ، تنوین صرف مالاینصرف ، تنوین شاذ (مانند هؤلاءٍ قومکَ ) که فایدة آن زیادت در لفظ است، و تنوین حکایت (ابنهشام، ج 2، ص 343ـ344؛ شیرازی، ج 2، ص 264).در زبان فصیح عربی غالب اسمهای فاقد حرف تعریف «ال» با تنوین تلفظ میشوند، شاید به این دلیل که نون ساکن، واژه را خوشآهنگ میسازد و سکون به آن آرامش میبخشد. به همین سبب امروزه نیز در برخی لهجههای متداول، تنوین، چه در گفتار و چه در نوشتار، به پایان افعال و ترکیبها اضافه میشود، مانند أروحُنْ و فِیکُنْ ، که بدون تردید میراث لهجههای کهن است، همانگونه که در تنوین ترنّم چنین است. نکره بودن و تنوین پذیری اسمها از دیدگاه بسیاری از دستورنویسان عرب، اصل است و نیازمند توجیه نیست. با اینهمه، برخی اسامی از این قاعده مستثنا بودهاند؛ یعنی، تنوین را به آنها ملحق نمیکردهاند. بعدها دستورنویسان آنها را طبقهبندی کردند و غیر منصرف خواندند و برای غیر منصرف بودن آنها دلایلی آوردند ( رجوع کنید به ابنیعیش، ج 1، ص 56 ـ71).کلماتی نیز هستند که بر خلاف قوانین وضع شده، حتی در فصیحترین و استوارترین متون یعنی قرآنکریم، تنوین گرفتهاند و دستورنویسان در توجیه آنها از تعبیراتی نظیر شاذ و نادر، رعایت تناسب و حفظ موسیقی کلام، ضرورت شعری و غیره مدد جسته و انواع تنوین را گسترش دادهاند ( رجوع کنید به سیبویه، ج 3،ص 505 ـ506؛ سیوطی، ج 1، ص 37).در برخی موارد تنوین به منظور تخفیف و کاهش حجم صوتی حذف میشود، مثلاً تنوین اسمهای عَلَم که با واژة «ابن» وصف میشوند و سپس به یک اسم یا کنیه اضافه میگردند، مانند زیدُ در زیدُبن عَمْرٍو ( رجوع کنید به سیبویه، ج 3، ص 504 ـ507) و نیز کلماتی که بیدلیل تنوین نپذیرفتهاند، مانند اشیاء (در بارة این واژه و توجیهاتی که برای غیر منصرف بودن آن شده رجوع کنید به رضیالدین استرآبادی، قسم 1، جزء 1، ص 28ـ32).منابع: ابنجنّی، المنصف ، چاپ ابراهیم مصطفی و عبداللّه امین، قاهره 1954ـ1960؛ ابنعقیل، شرحابن عقیل علیالفیة ابن مالک ، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، [ قاهره ] 1384ـ 1385/ 1964ـ 1965؛ ابنهشام، مغنیاللبیب عنکتبالأعاریب ، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره [ بیتا. ] ؛ ابنیعیش، شرحالمفصّل ، بیروت: عامالکتب، [ بیتا. ] ؛ عبدالقادربن عمر بغدادی، شرح شواهد شرح التحفة الوردیة ، چاپ نظیف محرّم خواجه، استانبول 1398/ 1978؛ محمد عبدالمنعم خفاجی، الأدبالعربی و تاریخه فی العصرینالاموی و العباسی ، بیروت 1410/1990؛ محمدبن حسن رضیالدین استرآبادی، شرح شافیة ابنالحاجب ، چاپ محمد نورالحسن، محمد زفزاف، و محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت 1395/1975، چاپ افست تهران [ بیتا. ] ؛ عبدالرحمانبن اسحاق زجاجی، الایضاح فی عللالنحو ، چاپ مازن مبارک، [ بیجا ] : دارالنفائس، [ بیتا. ] ، چاپ افست قم 1363 ش؛ عمروبن عثمان سیبویه، کتاب سیبویه ، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ?[ 1385/1966 ] ، چاپ افست بیروت 1411/1991؛ عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، کتاب همع الهوامع: شرح جمعالجوامع ، چاپ محمد بدرالدین نعسانی، بیروت [ بیتا. ] ، چاپ افست قم 1405؛ صادق شیرازی، شرحالسیوطی: توضیحات للبهجةالمرضیة فی شرح الالفیة ، قم 1368 ش؛ عبداللّهبن حسین عُکْبَری، التبیین عن مذاهب النحویین البصریین والکوفیین ، چاپ عبدالرحمانبن سلیمان عثیمین، بیروت 1406/ 1986.