تمیمی آمدی رجوع کنید به آمدی عبدالواحد

معرف

تمیمی‌ آمدی‌ رجوع کنید به آمدی‌، عبدالواحد#
متن
تمیمی‌ آمدی‌ رجوع کنید به آمدی‌، عبدالواحدNNNNتمییز ، اصطلاحی‌ در نحو. تمییز مصدر باب‌ تفعیل‌ از مادّة‌ میز ، در لغت‌ به‌معنای‌ جدا ساختن‌ و کنار گذاشتن‌ بخشی‌ و ترجیح‌ دادن‌ قسمتی‌ بر سایر قسمتهاست‌ (ابن‌منظور، ذیل‌ «میز»). در نحو، اسم‌ نکرة‌ جامد منصوبی‌ است‌ که‌ برای‌ رفع‌ ابهام‌ از اسم‌ یا نسبت‌ پیش‌ از خود به‌کار می‌رود (مُبَرَّد، ج‌3، ص‌32؛ ابن‌یعیش‌، ج‌ 2، ص‌ 70؛ ابن‌هشام‌، ج‌ 2، ص‌ 461؛ ابن‌عقیل‌، ج‌1، ص‌663؛ عباس‌ حسن‌، ج‌2، ص‌ 388ـ389). جزء مبهم‌ را مُمیَّز یا مُبیَّن‌ یا مُفسَّر و جزء رفع‌کنندة‌ ابهام‌ را تمییز یا مُمیِّز، مُبیِّن‌ یا تبیین‌، مُفسِّر یا تفسیر می‌نامند (مبرّد؛ ابن‌یعیش‌؛ ابن‌عقیل‌، همانجاها). گاه‌ تمییز برای‌ تأکید به‌ کار می‌رود نه‌ تبیین‌ (ابن‌هشام‌، ج‌2، ص‌463؛ سیوطی‌، ج‌1، ص‌239)، مانند کلمة‌ شهراً در این‌ آیه‌: «اِنّ عِدَّةَالشُّهورِ عِنْدَاللّ'هِ اثْناعَشَرَ شَهْراً...» (تعداد ماهها نزد خداوند دوازده‌ ماه‌ است‌؛ توبه‌: 36). گاه‌ تمییز، مشتق‌ است‌ نه‌ جامد، مانند «للّه‌ دَرُّهُ فارِساً» (ابن‌هشام‌، همانجا) و گاه‌ بنا به‌ ضرورت‌، معرفه‌ است‌ نه‌ نکره‌ (همانجا؛ سیوطی‌، ج‌1، ص‌239ـ240).خلیل‌بن‌احمد فَراهیدی‌ (متوفی‌175) تعریفی‌ از تمییز به‌ دست‌ نداده‌ و به‌ ذکر چند مثال‌ بسنده‌ کرده‌ و نیز معدود اعداد را جداگانه‌ با عنوان‌ «تفسیر»، منصوب‌ خوانده‌ است‌ ( رجوع کنید به ص‌45ـ47). سیبویه‌ (متوفی‌177) مباحث‌ راجع‌ به‌ تمییز را، بدون‌ تعریف‌ آن‌، ذیل‌ منصوبات‌ آورده‌ است‌ (ج‌2، ص‌117ـ119). مُبَرَّد (متوفی‌ 285) با نام‌ «تبیین‌» و «تمییز» به‌ آن‌ اشاره‌ کرده‌ و عامل‌ آن‌ را فعل‌ یا شبه‌فعل‌ دانسته‌ و در تعریف‌ آن‌ به‌ برخی‌ مباحث‌ اشاره‌ کرده‌ است‌ (ج‌3، ص‌32ـ 38). زَجّاجی‌ (متوفی‌ 337) به‌ تعریف‌ تمییز پرداخته‌ ( رجوع کنید به ص‌242ـ243) و ابن‌جِنّی‌ (متوفی‌392) به‌ حذف‌ و تقدیم‌ تمییز بر ممیَّز اشاره‌ کرده‌ است‌ (ج‌2، ص‌378، 384).از آنجا که‌ گاهی‌ تشخیص‌ تمییز از «حال‌» مشکل‌ به‌ نظر می‌رسد، نحویان‌ معمولاً وجوه‌ اشتراک‌ و اختلاف‌ آن‌ دو را بیان‌ می‌دارند ( رجوع کنید به ابن‌هشام‌، ج‌2، ص‌460ـ463).تمییز بر اساس‌ ممیَّز خود به‌ تمییز نسبت‌ یا جمله‌ و تمییز مفرد یا ذات‌ تقسیم‌ می‌شود. ممیَّز در تمییز نسبت‌، جمله‌ یا نوعی‌ اِسناد است‌ و تمییز، ابهامی‌ را که‌ ممکن‌ است‌ در اِسناد موجود باشد برطرف‌ می‌سازد (مبرّد، ج‌3، ص‌32؛ ابن‌یعیش‌، همانجا؛ عباس‌ حسن‌، ج‌2، ص‌390)، مانند «ماءً» در «فاضَالنَّهْرُ ماءً» (جوی‌، پر از آب‌ شد). عامل‌ نصب‌ تمییز نسبت‌، فعل‌ یا شبه‌فعل‌ موجود در ممیَّز است‌ (مبرّد، همانجا؛ ابن‌عقیل‌، ج‌1، ص‌ 665). تمییز نسبت‌ از نظر معنی‌، غالباً منقول‌ یا محوَّل‌ از فاعل‌ یا مفعول‌ است‌ و از نظر اعراب‌، منصوب‌ است‌ (ابن‌عقیل‌، ج‌1، ص‌664)، مانند «حَصَدْنا الارضَ شَعیراً» (= حَصَدْنا شَعیرَ الارضِ؛ محصول‌ جُوِ زمین‌ را درو کردیم‌). هرگاه‌ تمییز برای‌ اسم‌ تفضیل‌ آمده‌ باشد، می‌توان‌ آن‌ را منقول‌ یا محوَّل‌ از مبتدا دانست‌ (همان‌، ج‌1، ص‌666)، مانند «اخوک‌ اَرْجَحُ مِنْکَ عَقْلاً» (= عَقْلُ اَخیکَ اَرْجَحُ مِنْکَ؛ برادرت‌ از نظر عقلی‌ برتر از توست‌).تمییز مفرد یا ذات‌ برای‌ اسمهای‌ چهارگانة‌ مبهم‌، یعنی‌ وزن‌ و کیل‌ و مساحت‌ و عدد، به‌ کار می‌رود و در واقع‌ جنس‌ یا نوع‌ ممیَّز را بیان‌ می‌کند (سیبویه‌، ج‌1، ص‌206ـ210، 417، ج‌2، ص‌118؛ ابن‌عقیل‌، ج‌1، ص‌664؛ عباس‌ حسن‌، ج‌2، ص‌389). در مقادیر ثلاثه‌، یعنی‌ وزن‌ و کیل‌ و مساحت‌، می‌توان‌ تمییز را علاوه‌ بر نصب‌ با اضافه‌ یا با حرف‌ جارّة‌ «مِنْ» مجرور ساخت‌ ( رجوع کنید به سیبویه‌، ج‌2، ص‌117؛ مبرّد، ج‌3، ص‌37ـ38؛ ابن‌یعیش‌، ج‌2، ص‌71؛ ابن‌عقیل‌، ج‌1، ص‌667، 669)، مانند «عِنْدی‌ مِثْقالٌ ذَهَباً» (مثقالی‌ طلا نزد من‌ است‌) که‌ به‌ صورت‌ «مِثْقالُ ذَهَبٍ» و «مِثْقالٌ مِنْ ذَهَبٍ» نیز می‌آید و در این‌ مورد به‌ سبب‌ مرفوع‌ بودن‌ ممیَّز («مثقال‌») می‌توان‌ تمییز را به‌ عنوان‌ بدل‌، تابعِ ممیَّز نیز قرار داد (سیبویه‌، همانجا)، مانند «عندی‌ مثقالٌ ذَهَبٌ».تمییز عدد صریح‌ از جهت‌ اِعراب‌، حالتهای‌ مختلف‌ دارد ( رجوع کنید به همان‌، ج‌1، ص‌206ـ207؛ ابن‌عقیل‌، ج‌1، ص‌664؛ عباس‌ حسن‌، ج‌2، ص‌392). احکام‌ تمییز در کنایات‌ عددی‌ («کَمْ» و «کَأَیِّنْ» و «کَذا») مفصّل‌ و گوناگون‌ است‌: «کم‌» بر دو نوع‌ استفهامی‌ (به‌ معنای‌ «چقدر») و خبری‌ (به‌ معنای‌ «چه‌ بسا») است‌ ( رجوع کنید به عباس‌ حسن‌، ج‌4، ص‌528). تمییز «کم‌» استفهامی‌، مفرد و منصوب‌ است‌ و اگر «کم‌» پس‌ از یکی‌ از حروف‌ جارّه‌ قرار بگیرد، می‌توان‌ تمییز آن‌ را علاوه‌ بر نصب‌، به‌ حرف‌ جارّة‌ «مِن‌» ظاهر یا مقدّر، مجرور ساخت‌ (سیبویه‌، ج‌2، ص‌159؛ ابن‌هشام‌، ج‌1، ص‌185؛ عباس‌ حسن‌، ج‌4، ص‌530)، مانند «کمْ کتاباً قَرَأْتَ؟» (چند کتاب‌ خواندی‌؟) یا «اِلی‌ کَمْ کِتابٍ (مِن‌ کِتابٍ) تَحْت'اجُ؟» (به‌ چند کتاب‌ نیازمندی‌؟). در صورت‌ وجود قرینه‌، حذف‌ تمییز آن‌ نیز جایز است‌ (عباس‌ حسن‌، ج‌4، ص‌531). تمییز «کأیِّنْ» (چه‌ بسا) مفرد و مجرور به‌ حرف‌ جارّة‌ «مِن‌» است‌ و بندرت‌ منصوب‌ می‌آید (سیبویه‌، ج‌2، ص‌170ـ171؛ عباس‌ حسن‌، ج‌4، ص‌536)، مانند «وَکأیِّنْ مِنْ دابّةٍ لاتَحْمِلُ رِزْقَها» (عنکبوت‌:60). تمییز «کذا» مفرد یا جمع‌ و منصوب‌ می‌آید (سیبویه‌، همانجا؛ عباس‌ حسن‌، ج‌4، ص‌538ـ539)، مانند «قَرأتُ کذا و کذا کتاباً».تمییز از نظر معنی‌، حرف‌ جارّة‌ «مِن‌» بیانیه‌ را در تقدیر دارد. تمییز لفظی‌ که‌ دلالت‌ بر تعجب‌ دارد (به‌ صیغة‌ فعل‌ تعجب‌ یا غیرآن‌) غیرمنقول‌ یا غیرمحوَّل‌ است‌ و علاوه‌ بر نصب‌، جرّ آن‌ نیز با حرف‌ جارّة‌ «مِن‌» جایز است‌ (سیبویه‌، ج‌2، ص‌174ـ 175؛ مبرّد، ج‌3، ص‌35؛ عباس‌ حسن‌، ج‌2، ص‌394ـ 395، 397ـ 398)، مانند «کَفی‌' باللّهِ شهیداً»، «کَفی‌' باللّهِ مِن‌ شهیدٍ». تعدّد تمییز فقط‌ به‌ وسیلة‌ عطف‌ ممکن‌ است‌ (عباس‌ حسن‌، ج‌2، ص‌393)، مانند «حَصَدْنا الارْضَ شَعیراً و قَمْحاً».اصطلاح‌ تمییز در طرحهای‌ مختلف‌ دستور زبان‌ فارسی‌ در چند دهة‌ اخیر، با همان‌ تعریفی‌ که‌ در نحو عربی‌ است‌ به‌ کار رفته‌ است‌، یعنی‌ «روشن‌ کردن‌ نسبت‌ مبهمی‌ در جمله‌» (انوری‌ و احمدی‌ گیوی‌، ص‌120)، اما مصداق‌ آن‌ در نحو عربی‌، مفعول‌ دوم‌ به‌ شمار می‌رود، نظیر «حسن‌» در جملة‌ «او فرزندش‌ را حسن‌ نامید» (همانجا). آنچه‌ در نحو عربی‌ تمییزِ نسبت‌ نامیده‌ می‌شود، در دستور زبان‌ فارسی‌ معمولاً قید به‌ شمار می‌آید، مانند «هو اَرْجَحُ مِنْکَ عَقْلاً» (او از نظر عقلی‌ برتر از توست‌).منابع‌: علاوه‌ بر قرآن‌؛ ابن‌جنّی‌، الخصائص‌ ، چاپ‌ محمدعلی‌ نجار، [ قاهره‌ 1372ـ1376/ 1952ـ1957 ] ، چاپ‌ افست‌ بیروت‌ [ بی‌تا. ] ؛ ابن‌عقیل‌، شرح‌ ابن‌عقیل‌ علی‌ الفیة‌ ابن‌مالک‌ ، چاپ‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، مصر 1384ـ 1385/ 1964ـ1965؛ ابن‌منظور؛ ابن‌هشام‌، مغنی‌ اللبیب‌ عن‌ کتب‌ الاعاریب‌ ، چاپ‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، قاهره‌ [ بی‌تا. ] ؛ ابن‌یعیش‌، شرح‌المفصّل‌ ، بیروت‌: عالم‌الکتب‌ [ بی‌تا. ] ؛ حسن‌ انوری‌ و حسن‌ احمدی‌گیوی‌، دستور زبان‌ فارسی‌2 ، تهران‌ 1378ش‌؛ عبدالرحمان‌بن‌ اسحاق‌ زجاجی‌، کتاب‌ الجمل‌ فی‌النحو ، چاپ‌ علی‌ توفیق‌الحمد، بیروت‌ 1405/1985؛ عمروبن‌ عثمان‌ سیبویه‌، کتاب‌ سیبویه‌ ، چاپ‌ عبدالسلام‌ محمدهارون‌، قاهره‌ ?[ 1385/ 1966 ] ، چاپ‌ افست‌ بیروت‌ 1411/ 1991؛ عبدالرحمان‌بن‌ابی‌بکر سیوطی‌، البهجة‌ المرضیه‌ ، چاپ‌ مصطفی‌ حسینی‌ دشتی‌، قم‌ 1363ش‌؛ عباس‌ حسن‌، النحو الوافی‌ ، قاهره‌: دارالمعارف‌، چاپ‌ افست‌ تهران‌ 1367ش‌؛ خلیل‌بن‌ احمد فراهیدی‌، کتاب‌ الجمل‌ فی‌ النحو ، چاپ‌ فخرالدین‌ قباوه‌، تهران‌ 1410؛ محمدبن‌ یزید مبرّد، المقتضب‌ ، چاپ‌ محمد عبدالخالق‌ عضیمه‌، بیروت‌ ?[ 1382/ 1963 ] .
نظر شما
مولفان
گروه
کلام و فرق ,
رده موضوعی
جلد 8
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده