جدّ و هزل رجوع کنید به هزلNNNNجُدَّه (جِدّه/ جَدّه)، شهر و بندری در عربستان سعودی.شهر جدّه در حدود78کیلومتری مغربمکه، کناردریایسرخ، در َ29 21 عرض شمالی و َ11 39 طول شرقی قرار داردو پس از ریاض، پایتخت عربستان سعودی، بزرگترین و پرجمعیتترین شهر این کشور است. جدّه از مهمترین بندرهای عربستان و دریای سرخ است. این شهر به عروس دریای سرخ شهرت دارد و دروازة ورود غالب حاجیان به حرمین شریفین محسوب میشود ( الموسوعة العربیةالعالمیة ، ذیل مادّه؛ نیز رجوع کنید بهادامة مقاله).کوههایی با حداکثر ششصد متر ارتفاع، با فاصلة اندکی میان جدّه و مکه، در مشرق شهر، با جهت عمومی شمالی ـ جنوبی امتداد دارند که مهمترین آنها اُمّ ریحان، اَبوغَشا، مُعْتَرِضه، مُرَیَّخ، قَرْفاء، عِدْ و امّرُقَیْبَه هستند. تنها رود اصلی و موقت جدّه، شَرْم اُبْحُر است که در شمال شهر (و شمال محلة ابحر) به دریای سرخ میریزد. در مقابل جدّه در دریای سرخ، چند جزیرة کوچک واقع است، از جمله اُمّعلی و غُراب. رأس حجاز و رأس اَسْود نیز از پدیدههای طبیعی جدّه در دریای سرخ به شمار میروند. این شهر از لحاظ اقلیمی آب و هوایی گرم و بارش اندک دارد. بنا بر آمار ایستگاه هواشناسی جدّه، در 1377 ش متوسط دمای سالانة شهر ْ7ر28 بوده، در این سال دمای ْ4ر46 نیز به ثبت رسیده است. میزان رطوبت نسبی در جدّه میان 50% تا 70% در طول سال متغیر است. دسامبر، ژانویه و فوریه (آذر، دی و بهمن) پربارانترین ماههای آنجاست. میزان بارش در 1377 ش، 9ر110 میلیمتر ذکر شده است. بادهای شهر بیشتر در تابستان و زمستان و عمدتاً از شمال، شمالشرقی و مغرب میوزند (المملکة العربیة السعودیة، وزارة التخطیط، ش 35، ص 28، 30، 33، 36).جدّه دارای بندری تجاری به نام بندر اسلامی جدّه (افتتاح در 1300) واقع در جنوب رأس حجاز است که در صادرات و واردات عربستان اهمیت فراوان، و در کنارِ صنایع و پالایشگاهها، در اقتصاد شهر نقش بسزایی دارد. در 1371 ش و نیز در 1377 ش، بیش از چهار هزار کشتی در بندر جدّه پهلو گرفتهاند (همان، ش 35، ص 338؛ اطلس المملکة العربیة السعودیة ، ص 146). جدّه از مراکز عمدة تولید آهن آلات و وسایل خانگی است. همچنین پالایشگاه نفت، پالایشگاه آب شیرین در شمال رأس حجاز (که دومین پالایشگاه کشور پس از پالایشگاه شهر جبیل * شمرده میشود) و شهر صنعتی در جنوب شهر (جنوب راه ارتباطی جدّه ـ مکه) واقع است ( الموسوعةالعربیةالعالمیة ، همانجا؛ اطلس المملکةالعربیة السعودیة ، ص 80، 174).از لحاظ ارتباطی و حملونقل، جدّه مهمترین شهر عربستان، به ویژه در موسم حج، است. فروردگاه بینالمللی ملک عبدالعزیز، واقع در شمال شهر، که در 1360 ش افتتاح شد، نقش مهمی در ارتباط جدّه با داخل و خارج کشور دارد. طبق آمار 1377 ش، حدود 000 ، 500 ، 6 مسافر با 576 ، 26 پرواز از این فرودگاه جابهجا شدهاند (المملکة العربیة السعودیة. وزارة التخطیط، ش 35، ص 353). در حمل و نقل دریایی نیز جدّه با بندرهای معروف جهان در ارتباط است و گزارشهای سال 1377 ش نشان میدهد که بخش عمدة ارتباط دریایی و جابهجایی مسافران در عربستان از اینبندر انجام شدهاست. جدّه از طریق آزادراههای جدیدالاحداث با مکه و مدینه (در شمالشرقی به طول حدود 410 کیلومتر)، و با شهر ریاض (به طول حدود 958 کیلومتر) مرتبط است.جمعیت شهر بنا بر آمار 1378 ش/ 1999، 251 ، 046 ، 2 تن است ( اطلس المملکةالعربیة السعودیة ، ص 14). افزایش جمعیت در دهههای اخیر ( رجوع کنید به ادامة مقاله) موجب گسترش شهر شده به طوریکه طول آن از شمال رود شرم ابحر تا جنوب (حدود محلة خُمْرَه) بیش از پنجاه کیلومتر و عرض آن در قسمتهای شمالی و میانی دوازده تا پانزده کیلومتر و در جنوب، به ویژه در مسیر جدّه ـ مکه، بیش از بیست کیلومتر شده است ( رجوع کنید به همان، ص 174). اکنون این شهر شامل چهار منطقة تاریخی، تجاری، ساحلی (با خیابانها و تأسیساتی که در جذب جهانگردان مؤثر است) و منطقة جدید است و محلاتی مانند نُزهه و نَهْضَه در شمال، سَلامه، خالدیّه، رِحاب، حَمراء، رُوَیس و نَسیم در مرکز و کَنْدَره و جامعه در جنوب دارد که بهوسیلة شبکة حمل و نقل شهری منظم باهم ارتباط دارند (همانجا؛ کحّاله، ص 205، پانویس 1). پل فلسطین معروفترین پل شهر است ( الموسوعةالعربیةالعالمیة ، همانجا).دانشگاه ملک عبدالعزیزِ جدّه، از دانشگاههای معتبر عربستان است. موزة قصر خَزام جدّه شهرت دارد ( المملکة العربیة السعودیة . وزارة التخطیط، ش 35، ص 49، 77؛ عفیفی، ص 187). بیمارستانهای جدّه از مهمترین مراکز درمانی عربستان به شمار میآید و در مداوای حجاج اهمیت دارد ( رجوع کنید بهالموسوعةالعربیة العالمیة ، همانجا). این شهر مقر اصلی بانک اسلامی و از 1348 ش/ 1970 تا زمان آزادی بیتالمقدّس مقرّ موقت دبیرخانة سازمان کنفرانس اسلامی (منظّمةالمؤتمر السلامی) است و در آن چندین نشست شورای مجمع فقه اسلامی (از زیرمجموعههای سازمان کنفرانس اسلامی) برگزار شده است ( رجوع کنید به سازمان کنفرانس اسلامی. مجمع فقه اسلامی، جاهای متعدد؛ خوند، ج 12، ص 344).پیشینه. جدّه شهری قدیمی است و در بسیاری از منابع تاریخی و جغرافیایی قدیم و جدید، نام آن به صورت جُدَّه ضبط شده است (برای نمونه رجوع کنید به دینوری، ص 34؛ یعقوبی، ص 316؛ ابنخرداذبه، ص 61، اصطخری، ص 19؛ ابنرسته، ص 57؛ ابنخلدون، ج 1، ص 50؛ مسعودی، ج 2، ص 138؛ کحّاله، ص 14؛ وهبه، ص 21). این نام به معنای راه و نیز به معنای خطی است بر پشت الاغ که مخالف با رنگ الاغ است (ازهری، ذیل «جد»؛ جوهری، ذیل «جدد»؛ یاقوت حموی، ذیل مادّه). به این شهر جِدَّه (متداول در عربستان) یا جَدّه (متداول در ایران) نیز گفته شده است (حضراوی، ص 13؛ شیروانی، ص 199؛ الموسوعةالعربیةالعالمیة ، همانجا). به نوشتة حضراوی (متوفی1327؛ همانجا) به این شهر جِدیدَه نیز میگویند و نام جدّه تنها به بندرگاه شهر اطلاق شده است (برای اطلاع بیشتر در بارة نام جدّه رجوع کنید به همان، ص 13ـ14). منسوبان به جدّه را جُدّی میگویند (یاقوت حموی، همانجا؛ نیز رجوع کنید بهادامة مقاله).جدّه را محل فرود آمدن و مدفن حوّا * (امالبشر) دانستهاند ( رجوع کنید به ابنقُتَیْبه، ص 15؛ ابنفقیه، ص 268؛ طبری، ج 1، ص 121ـ122؛ بکری، ج 1، ص 62) و بنا به قولی به همین سبب جدّه نامیده شده است (حضراوی، همانجا). ظاهراً نخستین «مقبرة حوّا» را ایرانیان ساختهاند ( رجوع کنید به ابنمجاور، قسم 1، ص 47ـ 48). به گفتة یاقوت حموی (همانجا) به سبب تولد جُدَّةبن حَزْمبن ریّانبن حُلْوان (از قبیلة قُضاعه رجوع کنید به ادامة مقاله) در آنجا، این موضع جدّه نامیده شده است.براساسمنابع، سابقةروشن و رونق شهر بهاوایل دورةاسلامی میرسد. با اینحال گزارشهای پراکندهای در بارة اوضاع قبل از اسلام آنجا در دسترس است. پیش از میلاد و در تقسیمات هِرمِس (حکیم بابلیالاصل و متوفی در مصر) این منطقه جزو اقلیم دوم بوده است ( رجوع کنید به ابنحائک، ص44ـ 45). بهنوشتة دینوری (متوفی 282؛ همانجا)، اسکندر مقدونی، پس از عبور از مکه، از طریق جدّه آهنگ سرزمین مغرب کرده است. ظاهراً قبیلة قضاعه * نخستین ساکنان منطقه بودند که پس از ویرانی سد مأرِب، در سدة دوم پیش از میلاد، در آنجا ساکن شدند ( رجوع کنید بهیاقوتحموی؛ الموسوعة العربیةالعالمیة ، همانجاها). بهگفتة جوادعلی (ج 1، ص390) قبیلة عَکّ * نیز تا حدود جدّه پراکنده شده بودند.پیش از اسلام و در عصر جاهلیت، چون مکه بزرگترین مرکز تجاری جزیرةالعرب * به شمار میرفت، تجارت و حمل و نقل دریایی اهالی مکه، از بندرگاه مهم آن به نام شُعیبیه/ شعیبه ــ که مقر آن در جنوب جدّة کنونی بوده است ــ انجام میشد (ابنمجاور، قسم 1، ص 42ـ43؛ افغانی، ص 91، پانویس 1؛ جوادعلی، ج 6، ص 434، ج 7، ص 272). بندر شعیبیه با بندر جار * (بندرگاه مدینه) در شمال جدّه، ارتباط فراوانی داشته است. احتمالاً در همین دوره، ایرانیان جدّه را به همراه دیواری از سنگ و گچ و خندقی بزرگ در دور آن، بنا کردهاند ( رجوع کنید بهابنمجاور، قسم 1، ص 42؛ ابنبطوطه، ج 1، ص 251؛ حضراوی، ص 15ـ16). به گفتة ابنمجاور (قسم 1، ص 43)، با ویرانی بندر سیراف * ایرانیان بندری در ساحل دریای احمر احداث کردند که جدّه نامیده شد.در دورة اسلامی و تقریباًاز نخستین دههها، جدّه اهمیت یافت و بندر شعیبیه به تدریج از رونق افتاد. در زمان پیامبر اکرم، جدّه بندری کوچک بود (طبری، ج2، ص287؛ نیز رجوع کنید بهعمری، ص22ـ 23؛ حتّی، ص256). در برخی احادیث نبوی از این شهر نام برده شده است ( رجوع کنید بهفاسی، ج 1، ص 87). در سال هشتم و زمان فتح مکه، صفوانبن امیةبن خلف (صفوان جُمَحی)، که در آن زمان از دشمنان پیغمبر بود، به جدّه گریخت، اما پس از امان یافتن به مکه بازگشت و بعدها مسلمان شد (ابناثیر، ج 2، ص 248ـ 249). جدّه در سال 26 و پس از مشاورة عثمانبن عفان با اهالی مکه، بندرگاه مکه شد و از این زمان شهرت یافت (ابنمجاور، قسم 1، ص 42ـ43؛ فاسی، ج 1، ص 87 ـ 88). در سال 83، عدهای از اهالی مکه برای کمک به مردم جدّه که حبشیها آنان را تهدید کرده بودند به این شهر رفتند ( رجوع کنید به فاسی، ج 1، ص 87).در منابع اسلامی، جدّه جزو تهامه، یکی از قسمتهای جزیرةالعرب، ذکر شده است ( رجوع کنید به تهامه * ). در 151، در زمان حکومت منصورعباسی (حک : 136ـ 158) قومکُرْک شهر را غارت کردند، اما مدتی بعد، سرکوب شدند (طبری، ج 8، ص 33، 42؛ قس ابناثیر، ج 5، ص 609؛ حتّی، ص 292، که سال غارت را 153 ذکر کردهاند). در اواسط سدة سوم، عدهای از قبیلة بنوعُقَیْلبا بستن راه جدّه ـ مکه، موجب ناامنی منطقه شدند، اما جعفر بشاشات، حاکم مکه، آنها را سرکوب کرد (طبری، ج 9، ص346؛ ابناثیر، ج 7، ص 165؛ ابنقاسم، قسم 1، ص 160ـ 161). در 268، ابومُغِیره مَخْزومی، که عازم حمله به مکه شده بود، جدّه را غارت کرد و خانههای اهالی را به آتش کشید (طبری، ج 9، ص 612). از لحاظ اداری، جدّه در نیمة دوم سدة سوم مدتی به تابعیت دولت طولونیان (حک : ح 254ـ292) در آمد و از اواخر این سدة تا اواسط سدة ششم، جزو قلمرو فاطمیان مصر (حک : 297ـ567) بود ( رجوع کنید به ابوخلیل، ص 54، 57).در سدههای سوم و چهارم، جغرافینویسان مطالب فراوانی در بارة شهر ذکر کردهاند. به نوشتة ابنخرداذبه (ص 132، 147ـ 148)، راه ساحلی حجاز از جدّه به مکه متصل میشد (نیز رجوع کنید بهابنفقیه، ص 21ـ22؛ قدامةبن جعفر، ص 193). در اواخر سدة سوم، یعقوبی (ص316ـ317) این شهر را تابع مکه و محل تأمین مایحتاج مکه ــ که از مصر از راه جدّه وارد میشد ــ وصف کرده و ابن رسته (ص 96) جدّه را در اقلیم دوم دانسته است. در سدة چهارم، جدّه آبادان و خرّم، بندرگاه مکه، با تجارت پررونق و در فاصلة پنج مرحلهای جُحفه بود. مؤلفان از تجارت اهالی شهر با ایرانیان خبر دادهاند ( رجوع کنید به اصطخری، ص 19، 27؛ حدودالعالم ، ص 168؛ ابنحوقل، ص 31ـ32). به گفتة اصطخری (ص 19)، به جز مکه، هیچ شهری در حجاز آبادتر از جدّه نبوده است (نیز رجوع کنید به ابن حوقل، ص 31). در اواخر سدة چهارم، مقدسی (ص 69، 104) آنجا را شهری گرم و کم آب، جزو حجاز، بندر مکه و بارانداز یمنیها و مصریها، با مردمانی بازرگان و مرفه، دارای بارو و مسجدی نیکو در بازار وصف کرده و در بارة آبانبارهای فراوان در جدّه، چگونگی تأمین آب شهر، کاخهای ساختة ایرانیان و جمعآوری مالیات در آنجا مطالبی آورده است.در 419 شهر محل عبور حجاجی بود که از راه دریا به حج میرفتند، از جمله حجاج خراسانی (ابناثیر، ج 9، ص 370). در همین زمان، ناصرخسرو (متوفی 481) از عَیذاب * با کشتی به جدّه رفته ( رجوع کنید به ص 115) و مطالبی در بارة شهر آورده است. بهنوشتة وی (ص 117ـ 118)، جدّه شهری بزرگ در دوازده فرسخی مکه با حصاری محکم و دو دروازه، یکی شرقی به سمت مکه و دیگری غربی به سمت دریا، دارای مسجدجامع و بازارهای خوب، اما بدون کشت و زرع بود. در زمان ناصرخسرو، شهر پنجهزارتن جمعیت داشت و تاج المعالی محمدبن شُکْربن حسن بر آن حکومت میکرد. در بیرون شهر نیز، به جز مسجدی معروف به مسجد رسولاللّه، بنای خاص دیگری وجود نداشت ( رجوع کنید به همانجا).در سدة ششم، در کتابی مجهولالمؤلف، به راههای جدّه اشاره شده است ( رجوع کنید به کتاب الاستبصار فی عجائب الامصار ، ص 4). بهنوشتة ادریسی (ج 1، ص 137ـ 138) جدّه شهری بزرگ و ثروتمند، با تجارت پررونق و دارای بازارهایی بود که قبل از حج برپا میشد. وی به فعالیت ماهیگیران و اخذ مالیات به وسیلة حاکم مکه نیز اشاره کرده است. ابنجُبَیْر در 579 (زمان حکومت صلاحالدین ایوبی)، همانند ناصرخسرو از عَیْذاب به جدّه رفته ( رجوع کنید به ص48ـ52) و آنجا را قریهای در ساحل دریا، دارای مسجدی منسوببه عمربنخطّاب و نیز مسجد آبنوس (منسوب به هارونالرشید) وصف کرده است (ص 51، 53). وی (ص 53) به ترکیب جمعیت آنجا، آثار قدیمی، مسافرخانهها و موضع «قُبَّهٌ مُشَیَّدَة عَتیقة» (قبرحوّا) اشاره کرده است. در زمان ابنجبیر، آثار دیوار شهر هنوز باقی بوده است ( رجوع کنید بههمانجا؛ نیز رجوع کنید بهفاسی، ج1، ص 88؛ وهبه، ص 22). در سدة هفتم یاقوت حموی (همانجا) این شهر را در فاصلة سه شبیِ مکه (احتمالاً برابر با دوازده فرسخ) ذکر کرده است. تقریباً همزمان با وی، ابنمجاور، که در 621 به جدّه رفته بود، نیز مطالب مفیدی در بارة آنجا آورده است. به گفتة وی، جدّه شهری کوچک با سکنة ایرانی است؛ اما در زمان حج، به ویژه با ورود حجاج مصری و مغربی و هندی و یمنی، پرجمعیت میشود. در زمان وی، شهر بناهایی از سنگ، پانصد مخزن آب (از جمله مخزن معروف خانالبصر، مخزن مسجد آبنوس و مخزن مسجدجامع)، قلعهای مستحکم، مسجد آبنوس، بارویی که بر روی باروی قبلی ساخته شده بود، چهار دروازه به نامهای باب رومَه/ دومه (احتمالاً به سمت شمال)، باب مَدْبَغه (احتمالاً بهسمت جنوب)، باب مکه و باب فُرضه (بندر)، و خندقی وسیع و عمیق در کنار باروی جدید داشت ( رجوع کنید بهقسم 1، ص 42ـ 45، 47ـ 48، 51) علاوه بر اینها، ابنمجاور (قسم 1، ص40ـ41،51) از بندر جار، مکانها و آبادیهای میان مکه و جدّه از جمله چشمة ابیسلیمان، و آبادیهای رِکابیه و حَدّه، که تقریباً در میانة راه قرار داشت، نام برده است.در سدة هشتم، احتمالاً جدّه هنوز رونق سدههای نخستین اسلامی را باز نیافته بود. بهنوشتة ابوالفداء (ص 92) شهر جزو تهامة حجاز بود. در نیمة دوم این سده نیز ابنبطوطه آنجا را شهرکی کهن و کم آب وصف کرده است. وی با ذکر اینکه مسجد آبنوس، مسجدجامع شهر است، گفته که نماز جمعه در جدّه در صورت حضور دستِکم چهل تن از اهالی شهر ــ به جز مسافران یا کسانی که اهل این شهر نبودند ــ بر پا میشده است؛ در غیر این صورت نماز ظهر خوانده میشد (ج 1، ص 43، 251ـ252). در اوایل سدة نهم شهر را شریفهای مکه اداره میکردند. در 806 شریف حسنبن عَجْلان (حاکم مکه)، جابربن عبداللّه معروف به حَراشیّ و مدتی بعد رُمَیْثةبن محمدبن عجلان را، بهویژه برای جمعآوری مالیات، در جدّه گماشت. در اختلافات میان این دو، رمیثه جدّه را در 816 غارت کرد (حضراوی، ص 34). با این حال، به نظر میرسد در این سده، شهر بهتدریج رونق یافته و حافظ ابرو (متوفی 833) به ثروتمندی اهالی آنجا اشاره کرده است. به گفتة وی، راه خشکی عمان ـ مکه از بیابانهای سخت عبور میکرد و ازاینرو، راه دریایی عمان ـ جدّه برای مسافران آسانتر بود (ج 1، ص 213ـ232). در همین سده، جدّه به دست ممالیک مصر افتاد و ابنتَغْری بِرْدی (متوفی 874) در بارة اوضاع شهر، از جمله تصرف آنجا به دست ممالیک در 828، مطالبی آورده است ( رجوع کنید بهج 14، ص 271ـ272، 284، 298).در اوایل سدة دهم، با گسترش ناامنی در حجاز، جدّه بارها غارت شد (حضراوی، ص 35)؛ اما نقش ارتباطی شهر، به ویژه در زمان حج، همچنان باقی بود و ابنقاسم گزارشی در بارة عزیمت مسافران از جدّه به مکه آورده است ( رجوع کنید به قسم 2، ص 627ـ 628، 635ـ636، 648). در این دوره، احتمالاً در 915، دیواری دور شهر احداث شد که بنای آن به حسین الکردی، حاکم جدّه و نمایندة سلطان قانصوه غوری (ملک مصر)، منسوب است (حضراوی، ص 34ـ 35؛ کحّاله، ص 204؛ خوند، ج 12، ص 344). این دیوار در جلوگیری از حملة پرتغالیها به جدّه در 948 تأثیر فراوان داشت (کحّاله، ص 204، پانویس 2). در این زمان شهر در دست عثمانیها ــ که از 923 با غلبه بر ممالیک و تصرف حجاز در آنجا بودند ــ قرار داشت ( رجوع کنید بهابوخلیل، ص 115؛ خوند، ج 12، ص 345). حکومت عثمانیها بر جدّه بیش از دو سده و تقریباً بدون مشکل عمدهای تداوم یافت. جبرتی در بارة والیان عثمانی جدّه در سدة دوازدهم و اوایل سدة سیزدهم، مانند محمدبیک (در 1101)، علیپاشا (در 1135)، ابراهیم پاشا (در 1192) محمدپاشا (در 1202) و نیز برخی درگیریهای آنجا مطالبی ذکر کرده است ( رجوع کنید به ج 1، ص 45، 113، 197، ج 2، ص 36، 232).در 1218 وهابیان، جدّه را محاصره کردند اما به سبب لشکرکشی عثمانیها و تهدید شهر دِرعیّه * و قسمتهایی از شرق عربستان که خاستگاه وهابیان بود، این محاصره دوام نیافت و شریف غالب (حاکم مکه) به همراه شریفپاشا (والی جدّه) در منطقه باقی ماندند (جبرتی، ج 3، ص 409، 415؛ نیز رجوع کنید به امین، ص 23ـ24). یک سال بعد، وهابیان دوباره جدّه را محاصره کردند که این محاصره نیز با تلفاتی که در بیرون دیوار شهر متحمل شدند، پایان یافت (جبرتی، ج 3، ص 471؛ امین، ص 25ـ26). در 1220 وهابیان با حمله به شهر، به باروی آنجا آسیب رساندند و بسیاری را کشتند، راههای جدّه ـ مکه را بستند و عدهای از حجاج را کشتند (امین، ص 31ـ32). در پیصلح میان وهابیان و شریف غالب و ادامة حکومت شریف در مکه، وی به جدّه رفت و با سامان دادن به امور شهر، باروی آن رامرمت کرد و برای جلوگیری از تهدید مجدد شهر، خندقی برای مقابله با حمله از خشکی و برجی برای دفاع در برابر حملات دریایی احداث کرد. از درعیّه نیز عدهای از وهابیان، که حامل تکملة صلحنامه بودند، بهجدّه رفتند. این نامه در زمان حضور شریف غالب در جدّه، در مسجد عُکاش در میان اهالی خوانده شد. شریف غالب نیز مانند وهابیان بر تدریس رسالههای محمدبن عبدالوهاب (مؤسس مذهب وهابی) و ادای نماز جماعت تأکید کرد. وی مالیات را لغو نمود و برنامة نقاره خانة جدّه را ــ که یک روز به نام وی و یک روز به نام حاکم جدّه نواخته میشد ــ تعطیل کرد (وهبه، ص 221؛ حضراوی، ص 39؛ امین، ص 33ـ 34). در 1221، وهابیان با تسلط یافتن بر منطقه، عثمانیها و اروپاییان را از شهر بیرون راندند (ریحانی، ص 71). در 1225 سیل به این شهر آسیب رساند (جبرتی، ج 4، ص 182).در 1228 سپاه شریف غالب، که از راه دریا وارد جدّه شده بود، بدون خونریزی بار دیگر آنجا را فتح کرد (همان، ج 4، ص273؛امین،ص39ـ40). درهمینسال، محمدعلیپاشا (متوفی 1265)، پادشاه مصر، از سوی دربار عثمانی برای جلوگیری از گسترش سلطة وهابیان در مغرب جزیرةالعرب و دستگیری شریفغالب به شبهجزیرة عربستان و حجاز فرستاده شد. شریف غالب از محمدعلی پاشا استقبال کرد. محمدعلی پاشا به جدّه رفت و به فرزندش احمد طوسون پاشا، که پیش از آن جدّه را فتح کرده بود، پیوست. محمدعلی در جدّه، شریف غالب را دستگیر کرد و به مصر فرستاد و با لغو مالیاتِ زمان شریف غالب، مالیات اندکی برای جدّه مقرر کرد (ریحانی، ص 74، 83؛ امین، ص 41).در 1229/1814 بورکهارت از شهر دیدن کرده و در گزارش مفصّل خود در بارة آنجا، جمعیت جدّه را میان دوازده تا پانزده هزار تن ذکر کردهاست (ص14). در 1247 نیز شیروانی (ص199) جدّه را بندری دلگشا با سه هزار خانة عالی و مردمی شافعی مذهب وصف کرده و گفته است بهرغم آنکه پیرامون آن باغ و زراعت نیست، در شهر همه چیز فراوان است. برخیاز رویدادهای مهم جدّه در نیمة دوم سدة سیزدهم عبارتاند از: آسیب شهر از حملات عثمانیها در 1256/1840، قتل کنسولهای انگلیسی و فرانسوی و چند مسیحی در 1274/1858 و بمباران شهر از سوی انگلیسیها در همین سال (خوند، ج 12، ص 345؛ کحّاله، ص 204، پانویس 2؛ د. اسلام ، چاپ دوم، ذیل "Djudda" ).میرزامحمدحسین فراهانی در سفرش به جدّه (1302ـ 1303) مطالب فراوانی در بارة اوضاع شهر ذکر کرده است. به نوشتة وی (ص 175ـ176)، جدّه شهری تاجرنشین (با تجار ایرانی، هندی و اروپایی) در حجاز، قائممقامنشین و تابع والی حجاز (مقیم مکه) بود و قائممقامش از استانبول تعیین میشد. در این شهر، که آب و هوایی مرطوب و نه چندان گرم داشت و آبش از جمعآوری باران تأمین میشد، حدود شانزده هزار خانوار و 000 ، 45 تن ساکن بودند (قس کحّاله، ص 206، که جمعیت شهر را در این زمان 000 ، 25 تن دانسته است). در زمان فراهانی، دور تا دور شهر دیواری سه ذرعی از سنگ و گل با دو دروازه در مشرق و مغرب وجود داشت. شهر دارای بازارهای وسیع و سرپوشیده، کوچهها، عمارتهای سه ـ چهار طبقه و بیشتر از آن، چند کارخانه، قهوهخانههای متعدد به ویژه در مسیر جدّه ـ مکه، اسکله و گمرکخانه بود ( رجوع کنید بهص 158ـ159، 175). بهگفتة وی (ص158ـ176)، لشکر عثمانی در شهر مستقر بود و عثمانیها مالیاتویژهایاز قایقها میگرفتند. بیرون شهر نیز بینظمیوسرقت رواج داشت. همچنیناو (ص165ـ 168، 175، 179ـ 182) به قبرستان شهر در بیرون دیوار شهر (به سمت شمالشرقی) و دیوار دو ذرعی دور قبرستان، قبر حوّا و عثمانپاشا (حاکم جدّه)، مسافت میان جدّه و مکه و آبادیهای مسیر، حمل و نقل حجاجی که با شتر و الاغ این مسیر را میپیمودند و نیز حجاجی که از کشورهای مختلف با کشتی به جدّه میرفتند، اشاره کرده و از مسجدی در مشرق شهر و بیرون دیوار خبر داده که، بنا بر مشهور، پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهو آلهوسلم در آنجا نماز خوانده و احتمالاً همان مسجدی است که ناصرخسرو از آن یاد کرده است.قبل از جنگ جهانی اول (1914ـ 1918) جدّه با نظام اداری متصرفیه از سوی حجاز اداره میشد (کحّاله، ص 206)، اما پس از جنگ، بریتانیا با اعلام استقلال حجاز، شریف حسین را، که پس از حاکم شدن ملک حسین نامیده شد، حاکم آنجا معرفی کرد ( رجوع کنید به امین، ص 51ـ52). در 1303 ش، در حملة عبدالعزیزبن سعود به مکه و حجاز، ملک حسین به جدّه و نمایندة بریتانیا پناه برد و از آنها یاری خواست، اما دولت بریتانیا با مذهبی خواندن این درگیری، تنها حاضر به میانجیگری شد؛ ملک حسین کنارهگیری کرد و فرزندش ملک علی، که در جدّه اقامت داشت، حکومت را به دست گرفت. با این حال، حملة سعودیها ادامه یافت و در نهایت ملک حسین از جدّه به قبرس تبعید شد (فقیهی، ص 208ـ211).از 1303 تا 1304 ش، میان حامیان ملک علی و سعودیها در جدّه منازعاتی روی داد تا اینکه ملکعلی، در پی پذیرفتن قرارداد صلحی که میان طرفین از سوی کنسول بریتانیا در جدّه تنظیم شده بود، حاضر به تسلیم شهر شد ( رجوع کنید به ریحانی، ص340ـ357؛ برای مفاد هفدهگانة قرارداد صلح رجوع کنید به مختار، ج 2، ص 359ـ362). بدینترتیب، عبدالعزیزبن سعود (با استقبال اهالی) شهر را تصرف و علاوه بر قبر حوّا، سایر مقبرهها و مزارات جدّه را ویران کرد (مختار، ج 2، ص 351ـ363؛ وهبه، ص 373؛ امین، ص 56 ـ57، 59 ـ60؛ نیز رجوع کنید به فقیهی، ص 213ـ 215). عبدالعزیزبن سعود، پس از این لشکرکشی، شهرهای دیگر از جمله مدینه را تصرف نمود و پس از تسلط کامل بر جدّه (در 1304 ش)، کشور عربستان سعودی را در 1311 ش/1932 پایهگذاری کرد (ریحانی، ص 451ـ453؛ نیز رجوع کنید به حمزه، ص 393؛ اطلس المملکةالعربیة السعودیة ، ص 13). در آن زمان، جدّه امارتی در حجاز، مجاور امارت قَضیمَه در شمال و امارت مکه در مشرق بود (حمزه، ص 81). بهگفتة حافظ وَهْبه (از مؤلفان معاصر؛ ص 16، 22) جدّه در این زمان، شهری معتبر و تجاری با 000 ، 150 تن (احتمالاً در زمان حج) جمعیت بود و بیشتر حجاج از آنجا به مکه میرفتند و اهالی آن، به جز زمان حج، در بقیة ماههای سال به تجارت با شام، هند و مصر و اروپا اشتغال داشتند. در 1326 ش/1947، به دستور ملک عبدالعزیز، باروی جدّه ویران شد (خوند، ج 12، ص 344).فؤاد حمزه و کحّاله، از مؤلفان سدة چهاردهم، گزارشهایی در بارة اوضاع شهر در سدة چهاردهم/ بیستم ذکر کردهاند. به گفتة حمزه (ص15، 151) برخی جزایر مقابل این شهر مسکونی بوده و عشایر حُمْران و بنوجابر میان مکه و جدّه بهسر میبردهاند. در نیمة دوم این سده، جدّه با جمعیتی حدود سی هزار تن، امارتی مستقل بود که پس از گشایش کانال سوئز در 1347 ش/ 1969 و رونق بندر پورت سودان ( رجوع کنید بهسودان * )، از اهمیت آن در دریای سرخ کاسته شد (کحّاله، ص 205ـ206؛ نیز رجوع کنید به وهبه، ص 23). در همین دوره، جدّه مرکز صادرات و واردات عربستان سعودی بود و مایحتاج آن از نواحی اطراف و به ویژه مکه تأمین میشد (کحّاله، ص 204ـ 205). همچنین، با توسعة بندر دَمّام * در خلیجفارس، مدتی جدّه تحتالشعاع قرار گرفت، اما با توجه حکومت عربستانسعودی بهجدّه و توسعة بیشتر شهر، که بهویژه از 1343ش/1964 آغاز شد، رونق دوباره یافت ( رجوع کنید به همان، ص201، پانویس1). کحّاله نیز دربارة موقعیتواوضاع جغرافیایی و آبوهوای شهر، کمیِ آب و چگونگی تأمین آن، از جمله ذخیرة آن در مخازن و جمعآوری آبباران، سواحل سنگی جدّه، تهیه و نصب دستگاههای آبشیرینکن برای اهالی و حجاج بههمت دولتهایترکیه و عربستانسعودی، آثار بارویی پنجضلعی به ارتفاع چهار متر و مجموعاً به طول 880 ، 2 متر، با نُه دروازه (شش دروازه بهسمتدریاو سهدروازه در جهاتدیگر)و کوچههای تنگ و نامنظم آنجا، مطالبی ذکر کرده است ( رجوع کنید به ص201، 203ـ 205).در پنجاه سال اخیر، جمعیت این شهر رشد چشمگیر داشته است، به طوریکه جمعیت آن از 811 ، 147 تن در 1341 ش/ 1962 به 104 ، 561 تن در 1352 ش/1974 و 000 ، 210 ، 1 تن در 1370 ش/ 1991 رسید (عمرفاروق سیدرجب، ص 58، 63؛ الموسوعة العربیة العالمیة ، همانجا).از این شهر علمایی برخاستهاند که به جُدّی معروف شدهاند، از جمله عبدالملکبن ابراهیم جدّی، علیبن محمدبن علیبن الازهر جدّی، قاسمبن محمد جدّی و ابوعبدالرحمان جابربن مرزوق جدّی، که همگی قبل از سدة هفتم میزیستهاند (سمعانی، ج 2، ص 32؛ یاقوت حموی، همانجا).منابع: ابناثیر؛ ابنبطوطه، رحلة ابنبطوطة ، چاپ محمد عبدالمنعم عریان، بیروت 1407/1987؛ ابنتغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة ، قاهره ?[ 1383 ] ـ1392/ ?[ 1963 ] ـ1972؛ ابنجبیر، رحلة ابنجبیر ، بیروت 1404/1984؛ ابنحائک، صفةجزیرةالعرب ، چاپ محمدبن علی أکوع، صنعاء 1403/1983؛ ابنحوقل؛ ابنخرداذبه؛ ابنخلدون؛ ابنرسته؛ ابنفقیه؛ ابنقاسم، غایة الامانی فی اخبار القطر الیمانی ، چاپ سعید عبدالفتاح عاشور، قاهره 1388/1968؛ ابنقتیبه، المعارف ، چاپ ثروت عکاشه، قاهره 1960؛ ابنمجاور، صفة بلادالیمن و مکة و بعض الحجاز، المسماة تاریخ المستبصر ، چاپ اسکار لوفگرن، لیدن 1951ـ1954؛ اسماعیلبن علی ابوالفداء، کتاب تقویمالبلدان ، چاپ رنو و دسلان، پاریس 1840؛ شوقی ابوخلیل، اطلسالتاریخ العربی الاسلامی ، بیروت 1423/2002؛ محمدبن محمد ادریسی، کتاب نزهةالمشتاق فی اختراق الا´فاق ، قاهره: مکتبة الثقافة الدینیة، [ بیتا. ] ؛ محمدبن احمد ازهری، تهذیب اللغة ، ج10، چاپ علیحسن هلالی، قاهره [ بیتا. ] ؛ اصطخری؛ اطلس المملکة العربیة السعودیة ، ریاض: وزارة التعلیم العالی، 1420/2000؛ سعید افغانی، اسواق العرب فی الجاهلیة و الاسلام ، قاهره 1413/1993؛ محسن امین، کشف الارتیاب ، تهران 1347؛ عبداللّهبن عبدالعزیز بکری، کتاب المسالک و الممالک ، چاپ ادریان فان لیوفن و اندری فری، تونس 1992؛ عبدالرحمان جبرتی، عجائب الا´ثار فیالتراجم و الاخبار ، چاپ عبدالرحیم عبدالرحمان عبدالرحیم، قاهره 1997ـ 1998؛ جواد علی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام ، بیروت 1976ـ 1978؛ اسماعیلبن حماد جوهری، الصحاح: تاجاللغة و صحاح العربیة ، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت [ بیتا. ] ، چاپ افست تهران 1368 ش؛ عبداللّهبن لطفاللّه حافظ ابرو، جغرافیای حافظ ابرو ، ج 1، چاپ صادق سجادی، تهران 1375 ش؛ حدودالعالم ؛ احمدبن محمد حضراوی، الجواهر المُعَدّة فی فضائل جدة ، چاپ علی عمر، قاهره 1423/ 2002؛ فؤاد حمزه، قلب جزیرة العرب ، ریاض 1388/1968؛ مسعود خوند، الموسوعة التاریخیة الجغرافیة ، بیروت 1994ـ2004؛ احمدبن داوود دینوری، الاخبار الطوال ، چاپ عبدالمنعم عامر، مصر [ 1379/ 1959 ] ، چاپ افست بغداد [ بیتا. ] ؛ امین ریحانی، تاریخ نجدالحدیث و ملحقاته ، بیروت 1954؛ سازمان کنفرانس اسلامی، مجمع فقه اسلامی، مصوبهها و توصیهها: از دومین تا پایان نهمین نشست ، ترجمة محمد مقدس، قم 1418؛ سمعانی؛ زینالعابدینبن اسکندر شیروانی، بستان السیاحه، یا سیاحتنامه ، چاپ سنگی تهران 1315، چاپ افست [ بیتا. ] ؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ عبدالحکیم عفیفی، موسوعة 1000 مدینة اسلامیة ، بیروت 1421/2000؛ عمر فاورق سیدرجب، المدن الحجازیة ، [ قاهره ] 1981؛ عبدالعزیز عمری، الحرف و الصناعات فیالحجاز فی عصر الرسول ، دوحه 1985؛ محمدبن احمد فاسی، شفاء الغرام بأخبار البلدالحرام ، بیروت: دارالکتب العلمیة، [ بیتا. ] ؛ محمدحسینبن مهدی فراهانی، سفرنامة میرزامحمدحسین حسینی فراهانی ، چاپ مسعود گلزاری، تهران 1362 ش؛ علیاصغر فقیهی، وهابیان: بررسی و تحقیق گونهای در بارة عقاید و تاریخ فرقة وهابی ، تهران [ 1357 ش ] ؛ قدامةبن جعفر؛ کتاب الاستبصار فی عجائب الامصار ، چاپ سعد زغلول عبدالحمید، دارالبیضاء: دارالنشر المغربیة، 1985؛ عمررضا کحّاله، جغرافیة شبهجزیرة العرب ، چاپ احمدعلی، مکه 1384/1964؛ صلاحالدین مختار، تاریخ المملکة العربیة السعودیة فی ما فیها و حاضرها ، بیروت: دارمکتبة الحیاة، [ بیتا. ] ؛ مسعودی، مروج (بیروت)؛ مقدسی؛ المملکة العربیة السعودیة. وزارة التخطیط، مصلحة الاحصاءات العامة، الکتاب الاحصائی السنوی ، ش 35، [ ریاض ] 1419/1999؛ الموسوعة العربیة العالمیة ، ریاض: مؤسسة اعمال الموسوعة للنشر و التوزیع، 1419/1999؛ ناصرخسرو، سفرنامة حکیم ناصرخسرو قبادیانی مروزی ، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1363 ش؛ حافظ وهبه، جزیرة العرب فیالقرن العشرین ، [ قاهره ? 1375/1956 ] ؛ یاقوت حموی؛ یعقوبی، البلدان ؛John Lewis Burckhardt, Travels in Arabia , London ]1829?[, repr. Beirut 1972; EI 2 , s.v. "Djudda" (by R. Hartmann- ]Phebe Ann Marr[); Philip Khu ri Hitti, History of the Arabs: from the earliest times to the present , London 1985.