جبهة آزادیبخش ملی الجزایر (جبهة التحریر الوطنی الجزائری)، تشکلی که جنگ استقلال الجزایر برضد استعمار فرانسه را سازماندهی کرد و پس از استقلال، تنها حزب حاکم در این کشور شد. با آغاز استعمار الجزایر و اشغال این کشور به دست فرانسویان در 13 محرّم 1246/ 5 ژوئیة 1830، قیامهای گستردهای برضد استعمار فرانسه شکل گرفت که از آن جمله قیام بزرگ عبدالقادرِ الجزایری * در 1249ـ1263/ 1833ـ 1847 بود (بوحوش، ص 108، 120). در اواخر 1338/1920، به تدریج نهضتهای ملیگرایانه در قالب تشکلهای سیاسی و منسجم گسترش یافتند. در 24 خرداد 1305/ 15 ژوئن 1926، حزب ستارة شمال افریقا (حزب نجم شمال افریقیا) تأسیس شد (سعداللّه، ج 2، ص 372؛ بوحوش، ص 288) و در 31 مرداد 1306/ 23 اوت 1927 مِصالی الحاج * ، رهبری آن را پذیرفت. این حزب، که با اوضاع نامناسب کار برای کارگران کشورهای شمال افریقا مبارزه میکرد، در 9 آبان 1308/ 31 اکتبر 1929 منحل شد ولی در 1315 ش/ 1937 با عنوان حزب خلق الجزایر (حزب الشعبالجزائری) مجدداً شروع به فعالیت کرد (سعداللّه، همانجا؛ آژرون ، ص 112؛ نیز رجوع کنید بهبوحوش، ص 289ـ301). در 14 اردیبهشت 1310/ 5 مه 1931، شیخ عبدالحمیدبن بادیس، جمعیت العلماءالمسلمین * را برای دفاع از فرهنگ عربی و اسلامی سازماندهی کرد.جنگ جهانی دوم (1939ـ 1945) و تحولات پس از آن،جایگاه فرانسه را در کشورهای افریقای شمالی متزلزل کرد و موجب تحریک جنبشهای آزادیبخش ملی در این کشورها شد. در 1321 ش/ فوریة 1943، سه تن از سران احزاب الجزایر، بیانیة خلق الجزایر (مشهور به «بیانیة دوم»، البیانالثانی) را برای استقلال کشور صادر کردند. در این بیانیه آمده بود که الجزایر باید مجدداً کشوری اسلامی و مستقل شود و همة شهروندان آن از حقوق مساوی برخوردار گردند. بینتیجهماندن این بیانیه سبب شد که در 23 اسفند 1322/ 14 مارس 1944، جنبش «دوستداران بیانیة و آزادی» (اصدقاءالبیان و الحریه) برای کسب خودمختاری، مبارزة استقلالطلبانةخود را آغاز کند (بوحوش، ص 307ـ 308؛ براگینسکی ، ص 49ـ 50؛ شیخنوری، ص 154ـ 155). در 18 اردیبهشت 1324/ 8 مه 1945، الجزایریها به رهبری خالد الجزایری، یکی از نوادگان امیرعبدالقادر الجزایری، در منطقة سطیف در اقلیم قُسَنْطینه/ قُسْطَنطینه برضد استعمار فرانسه قیام کردند. در این قیام در حدود 000 ، 45 الجزایری کشته شدند. جنبش «دوستداران بیانیه و آزادی» نیز، که فرحات عباس آن را به منظور ایجاد جمهوری مستقل و خودمختار الجزایر تشکیل داده بود، بر اثر سیاست خشن استعمار فرانسه و به دستور آن منحل شد (بوحوش، ص 308؛ مرل ، ص 4، 61، 92). در فروردین 1325/ مارس 1946، فرحات عباس حزب دیگری را با عنوان اتحادیة دموکراتیک بیانیة الجزایر (الاتحاد الدیمقراطی للبیان الجزائری) برای استقلال الجزایر بنیان گذاشت، ولی بهرغم موفقیتهای چشمگیر حزب در انتخابات، به هیچیک از اهداف خود دست نیافت ( رجوع کنید به بوحوش، ص 310ـ311). از طرفی دولت فرانسه نیز میکوشید الجزایر را حفظ کند، زیرا منابع غنی نفت و کانی در این کشور سبب شده بود تا فرانسه با استقلال و خودمختاری الجزایر به شدت مخالفت کند (دژاردن ، ص 331؛ براگینسکی، ص 50 ـ51). این عوامل سبب شد تا بسیاری از رهبران ملیگرای الجزایر، برای پیشبرد اهداف خود، به زور متوسل شوند و در اوایل 1326 ش/1947 گروهی از جوانان در جنبش پیروزی آزادیهای دموکراتیک (حرکة إنتصار الحریّات الدیمقراطیة) ــ که در 1325 ش/ 1946، مصالی الحاج به منظور خروج نظامیان اشغالگر فرانسه و استقلال کشور آن را تشکیل داده بود ــ تشکیلاتی به نام سازمان مخفی (المنظّمة السرّیة)، برای فراهم نمودن مقدمات قیام مسلحانه و تأسیس حکومت انقلابی الجزایر به وجود آورند (آژرون، ص 127ـ 128؛ بوحوش، ص 312ـ313، 320ـ324؛ شریط و میلی، ص 282). به دنبال موجودیت این سازمان، دولت فرانسه در 27 اسفند 1328/ 18 مارس 1950، بنبلا و چند تن از اعضای فعال آن را زندانی کرد، ولی بنبلا در 1331 ش/ 1952 از زندان گریخت و در مصر مبارزات خود را ادامه داد. در 1333 ش/1954، در گردهمایی اعضای فعال سازمان مخفی در سوئیس توافق شد تا قیام گستردهای را برضد استعمار فرانسه سازماندهی کنند (بوحوش، ص 346؛ عسلی، ص 19؛ ازغندی، ص 64). آنان در 3 فروردین 1333/ 23 مارس 1954 برای پیشبرد اهداف انقلابی خود تشکلی با 22 عضو، با عنوان کمیتة انقلابی برای اتحاد و اقدام (اللَّجْنة الثوریة للوحدة و العمل)، ایجاد کردند. با آغاز شدن انقلاب الجزایر، این کمیته به جبهة آزادیبخش ملی الجزایر (جبهة التحریر الوطنی الجزائری) تغییر نام داد و ارتش آزادیبخش ملی الجزایر (جیش التحریر الوطنی الجزائری) برای انجام دادن عملیات نظامی پایهگذاری شد (حربی، ص 135؛ آژرون، ص 131ـ132؛ بوحوش، ص 351ـ 356، 359ـ361؛ عسلی، ص 17، 19، 202ـ 203).جبهة آزادیبخش ملی در 10 آبان 1333/ اول نوامبر 1954، در بیانیهای، اهداف داخلی و خارجی خود را اعلام کرد. اهداف داخلیعبارت بودند از: برپایی حکومت دموکراتیک برطبق مبانی اسلامی و برقراری استقلال ملی، احترام به تمام آزادیهای اساسی بدون هیچگونه تبعیض نژادی یا مذهبی، زدودن فساد و تباهی از چهرة انقلاب، و گسترش انقلاب الجزایر. در عرصة بینالمللی نیز اتحاد کشورهای شمالی افریقا با محوریت اسلامی ـ عربی و پیوند نزدیک با حامیان انقلاب الجزایر در جامعة بینالمللی، به ویژه در سازمانمللمتحد، از مهمترین اهداف خارجی جبهه بود. در این بیانیه همچنین نوشته شده بود که در صورت پذیرش حق تعیین سرنوشت مردم الجزایر و استقلال کشور، جبهه نیز آماده است تا بحران الجزایر را به روشهای دموکراتیک و مسالمتآمیز رفع نماید (رودی ، ص 159ـ160؛ بوحوش، ص 576 ـ579؛ شیخ نوری، ص 159ـ 160). فرانسوا میتران ، وزیر کشور وقت فرانسه، در پاسخ به این بیانیه گفت الجزایر جزئی از فرانسه است و این کشور حاکمیتی جز حاکمیت خود را بر الجزایر به رسمیت نمیشناسد (بوحوش، ص 405؛ دژاردن، ص 331).با انتشار بیانیة جبهة آزادیبخش الجزایر، بسیاری از سازمانها و گروههای سیاسی فعال در الجزایر، در 1335ش/ آوریل 1956 به جبهه ملحق شدند، از جمله جمعیت العلماءالمسلمین، اتحادیة کارگران مسلمان، سازمان دانشجویان مسلمان شمال افریقا، و اتحادیة دموکراتیک بیانیة الجزایر (اوزگان، ص 199ـ200؛ عسلی، ص 21؛ آژرون، ص 131). با اتحاد و ائتلاف دیگر تشکلهای انقلابی الجزایر به رهبری احمدبن بلا، در 29 مرداد 1335/ 20 اوت 1956 همایش مخفی جبهه در منطقة صومام شکل گرفت. همچنین کمیتة اجرایی و شورای ملی انقلاب الجزایر از نمایندگان سراسر الجزایر تشکیل شد تا به عنوان عالیترین مرجع اجرایی انقلاب، ادارة امور را برعهده گیرد (اوزگان، همانجا؛ بوحوش، ص 391ـ397؛ آژرون، ص 131ـ 132). دولت فرانسه نیز برای سرکوب قیام الجزایر تلاش نمود تا کمکهای خارجی به جبهه را قطع کند. در آبان 1335/ اکتبر 1956، منازعة فرانسه، انگلیس و اسرائیل با جمال عبدالناصر * ــ که از حامیان جبهة آزادیبخش ملی الجزایر به شمار میآمد ــ در قطع ارتباط جبهه با کشورهای خارجی، بینتیجه بود و حتی بحران سوئز سبب شد تا حمایت دیگر دولتهای تازه استقلالیافته و غیرمتعهد، از جبهه بیشتر شود (بیل و لیدن ، ص 148ـ242؛ شریط و میلی، ص 291ـ292؛ صدر، ص 22؛ سوئز * ).پس از برگزاری همایش مخفی جبهه در صومام، برنامة تشکیل جمهوری الجزایر سازماندهی شد. این برنامه در چارچوب اصول پیشنهادی رهبران جبهه و با هدف مبارزة مسلحانه با اشغالگران تعیین گردید و تأسیس جمهوری سوسیال دموکرات الجزایر در دستور کار آن بود. در پی برگزاری این همایش در 1335 ش/ اکتبر 1956، با مقامات فرانسه در مغرب مذاکراتی شد و در 30 مهر /22 اکتبر همان سال نیروی هوایی فرانسه، بنبلا و چهار تن از رهبران اصلی جبهه را در راه بازگشت از رباط به تونس ربودند (حربی، ص 159؛ اسعدی، ج 1، ص 146؛ آژرون، ص 132). فرحات عباس و دوستانش در غیاب بنبلا، رهبری تشکیلات جبهه را به عهده گرفتند. آنان با صدور اعلامیه، دستگیری پنج تن از رهبران سیاسی ـ نظامی جبهه را محکوم و تأکید کردند تا کسب استقلال و آزادی به مبارزة خود ادامه خواهند داد. ژنرال دوگل پس از روی کار آمدن (1337 ش/ 1958) در فرانسه، به سبب تشدید ناآرامیها در الجزایر، به اقدام نظامی متوسل شد و حدود پانصد هزار تن از نظامیان فرانسه را علیه جبهة آزادیبخش ملی به کار گرفت (بوحوش، ص 429ـ431؛ اسعدی، ج 1، ص 146ـ147).ارتش آزادیبخش ملی الجزایر نیز به دو بخش درون مرزی و برون مرزی تقسیم شد. ارتش درون مرزی متشکل از گروههای نظامی بود که به طور نامنظم و پراکنده در داخل کشور مبارزه میکردند و ارتش برونمرزی در مراکش و تونس دارای فرماندهی واحد و تشکیلات منسجم و مجهز به سلاحهای جدید بود و رهبری آن را هُواری بومِدیَن * برعهده داشت. در مجموع، 90% از کل نیروهای نظامی را دهقانان و کشاورزان تشکیل میدادند (روآ ، ص 102؛ ازغندی، ص 71ـ73). در 13 تیر 1337/ 4 ژوئن 1958، ژنرال دوگل به الجزایر رفت و در سخنرانی خود در مقابل کاخ دولت در الجزایر، خواستار مصالحه شد و بر وجود ملت الجزایر و حق آنان برای تعیین سرنوشت خویش تأکید نمود (بوحوش، ص 432؛ آژرون، ص 136ـ137). در 28 شهریور 1337/ 19 سپتامبر 1958، جبهة آزادیبخش الجزایر، دولت موقت در تبعید را تشکیل داد و شورای ملی انقلاب و اعضای دولت موقت جمهوری الجزایر نیز انتخاب شدند. فرحات عباس نخست وزیر یا رئیس دولت و کریم بِلْقاسم نایب رئیس یا معاون اول نخستوزیر شد (بوحوش، ص 475ـ476؛ ازغندی، ص 79ـ80). در 13 آبان 1339/ 4 نوامبر 1960، ژنرال دوگل در یک سخنرانی تاریخی تولد الجزایر را اعلام، و تأکید نمود که در راه صلح در الجزایر کوشش خواهد کرد (بوحوش، ص 523 ـ524).در 19ـ24 آذر 1339/ 10ـ 15 دسامبر 1960، میلیونها تن از مردم الجزایر در حمایت از جبهة آزادیبخش، تظاهرات کردند و صدها تن از آنان کشته شدند (بوحوش، ص449؛ رودی، ص174؛ ازغندی، ص 81). در پی کشتار مردم الجزایر، سازمان ملل متحد حق استقلال مردم الجزایر را به رسمیت شناخت، ولی حکومت فرانسه بر حفظ حاکمیت خویش در الجزایر پافشاری میکرد. در فرانسه نیز در بارهجنگ با الجزایریها اختلافات بالا گرفته بود. حزب کمونیست فرانسه نیز که از 1333 ش/1954 نسبت به انقلاب الجزایر موضعی انتقادی داشت، ادامة فعالیتهای استعماری دولت فرانسه را علیه الجزایر محکوم نموده و شرکت اعضای خود را در هر نوع فعالیت برضد الجزایر ممنوع کرد. نیروهای چپگرا و روشنفکر و خانوادههای سربازان فرانسوی در الجزایر نیز از ژنرال دوگل به شدت انتقاد میکردند. جنگ الجزایر سبب بیثباتی سیاسی و بروز بحرانهای اقتصادی و مالی در فرانسه گردیده بود. (براگینسکی، ص 56؛ ازغندی، ص 119ـ 125؛ مجیدی سورکی، ص 89، 92؛ نیز رجوع کنید بهصدر، ص 31ـ32).در 1340 ش/ 1961، تظاهرات گستردهای در مغرب، لیبی، سودان، مصر، سوریه و عراق انجام شد که در اعلام آمادگی دولت دوگل برای پذیرش مذاکره جهت خاتمه دادن به جنگ تأثیر به سزایی داشت (مرل، ص 236ـ244؛ ازغندی، ص 113). دوگل، برای بر طرف شدن بحران الجزایر، سه راه حل پیشنهاد کرد: وابستگی کامل الجزایر به فرانسه ولی با حکومتی ظاهراً خودمختار، تقسیم و تجزیة الجزایر به دو بخش اروپایی و عرب مسلمان، و تشکیل دولتی تحت قیمومت فرانسه (صدر، ص34ـ 38؛ مرل، ص 13ـ14؛ براگینسکی، ص 54). دولت فرانسه در 18 دی 1339/ 8 ژانویة 1961 مسئلة لزوم تعیین سرنوشت مردم الجزایر را به همهپرسی گذاشت که در حدود 60% در رأیگیری شرکت کردند (آژرون، ص141؛ بوحوش، ص525). پس از آن دولت فرانسه کوشید تا از طریق سوئیس با دولت موقت الجزایر در بارهتشکیل دولت مستقل ولی وابسته به حکومت مرکزی مذاکره کند، ولی نظامیان عالی رتبة فرانسه در الجزایر در 2ـ6 اردیبهشت 1340/22ـ26 آوریل 1961 اعتراض نموده و اقدام به کودتا کردند، اما اکثر قوای ارتش از آن حمایت نکردند و کودتا شکست خورد (بوحوش، ص 529). پس از آن نیروهای تندرو در ارتش فرانسه سازمان ارتش سرّی را پایهگذاری کردند و درصدد قتل عام مردم الجزایر بر آمدند. آنها با اقدامات تروریستی مصمم بودند مذاکرات صلح بین جمهوری پنجم فرانسه و دولت موقت جمهوری الجزایر را به بنبست بکشانند (خسروشاهی، ص 39ـ41؛ مرل، ص 19؛ شریط و میلی، ص308ـ313؛ آژرون، ص 142)؛ اما در 28 اردیبهشت 1341/ 18 مارس 1962 نمایندگان دولت موقت جمهوری الجزایر (کریم بلقاسم و بنیوسفبنخدّه) و نمایندة رئیسجمهور فرانسه (لوئی ژوکس ) قرارداد اویان را امضا کردند. بخش اول این قرارداد شامل آتشبس میشد که از 29 اردیبهشت 1341/ 19 مارس 1962 قابل اجرا بود. براساس مفاد دیگر این قرارداد، الجزایر حقوق سیاسی و اقتصادی مهاجران اروپایی را به رسمیت میشناخت و در مقابل فرانسه را متعهد میکرد به الجزایر استقلال دهد به شرط اینکه الجزایر مناسبات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود را با فرانسه تنظیم کند و دولت فرانسه نیز متعهد شد در بازسازی اقتصادی الجزایر مشارکت کند (بوحوش، ص 538 ـ539؛ شریط و میلی، ص 294؛ آژرون، ص143ـ 144) ولی تعهداتی که الجزایر در قبال وضع حقوقی و سیاسی اقلیت اروپایی مقیم این کشور میپذیرفت و همچنین ادامة استخراج منابع زیرزمینی منطقة صحرا و استفاده از کلیة پایگاههای نظامی این کشور، در حقیقت سازشی در جهت منافع دولت استعماری فرانسه بود (دژاردن، ص 327؛ ازغندی، ص 87؛ مرل، ص 22).از این پس ادارة الجزایر تا برگزاری همهپرسی و تشکیل دولت جدید، به یک هیئت اجرایی موقت واگذار شد که ریاست آن را عبدالرحمان فارس، رئیس سابق مجلس الجزایر، به عنوان مسلمانی ملیگرا و میانهرو، برعهده داشت (ازغندی، ص 91). در 29 اردیبهشت 1341/ 19 مارس 1962، بنبلا و همراهانش پس از شش سال از زندان آزاد شدند. او از هیئت نمایندگی دولت موقت انتقاد نمود و معتقد بود دولت فرانسه، استقلال الجزایر را تنها به شکل ظاهری به رسمیت شناخته است (همان، ص 91ـ92؛ مرل، ص 22، 125ـ126). در تیر ـ مرداد / ژوئیة همان سال اعضای شورای ملی انقلاب (المجلس الوطنیللثورة) در طرابلس (پایتخت لیبی) گرد آمدند و به اعمال سازشکارانة دولت موقت اعتراض کردند (ازغندی، ص 92؛ رودی، ص 191؛ بوحوش، ص 538). در همهپرسی که در تیر 1341/ اول ژوئیة 1962 برگزار شد، مردم الجزایر با 581 ، 951 ، 5 رأی موافق، در مقابل 534 ، 16 رأی مخالف، به استقلال رسیدند (بوحوش، ص 540؛ براگینسکی، ص 61). دولت موقت، در پی اعتراض اعضای جبهة آزادیبخش به اقدامات سازشکارانة دولت موقت در قرارداد اویان، مبارزان معروف ارتش آزادیبخش ملی را بازداشت کرد و هواری بومدین و دو تن از فرماندهان ارتش و معاونان او را برکنار نمود. دولت موقت کوشید تا مردم الجزایر را علیه بنبلا تحریک کند، از اینرو بنبلا به قاهره و سپس به مراکش رفت. او در 20 تیر/ 11 ژوئیة همان سال به الجزایر بازگشت. به عقیدة بنبلا جبهه میتوانست حمایت مردمی را در جهت سیاستهای دولت سازماندهی کند و از این طریق نقش خود را در رهبری کشور تقویت نماید؛ از اینرو، وی در فروردین 1342/ آوریل 1963 بن خیضر را به دبیرکلی جبهه بر گزید. در مرداد 1342/ اوت 1963، قانون اساسی تحت نظارت جبهه پس از همهپرسی، به تصویب مجلس الجزایر رسید. بر اساس قانون اساسی جدید، جبهة آزادیبخش به عنوان تنها حزب سیاسی تعیین گردید و بنبلا نیز برای پنج سال به ریاست جمهوری انتخاب شد (اسعدی، ج 1، ص 153؛ میتکیس، ص 27؛ ) «بنبلا و جبهة آزادیبخش ملی» ( ، 2003). نخستین کنگرة جبهه در 1343 ش/1964 در الجزیره تشکیل شد و در آن آییننامه و برنامة حزب ــ که به منشور الجزیره شهرت یافت ــ تصویب گردید. در این منشور، بر هدایت جبهه در مسیر تغییرات عمیق دموکراتیک، مبارزه با امپریالیسم و حرکت در مسیر سوسیالیسم تأکید شد. حزب کمونیست الجزایر نیز منشور الجزیره را مبنای همکاریهای مشترک با جبهه قرار داد و در خرداد 1343/ ژوئن 1964 اعضای حزب کمونیست الجزایر به جبهه پیوستند(دخانیاتی، ص380ـ381). در 1355ش/ 1976، «منشور ملی» پس از انتشار و همهپرسی تصویب شد و دوباره در آن نقش مسلط جبهة آزادیبخش ملی احیا گردید. در آبان/ نوامبر همان سال، اصول مندرج در منشور ملی مجدداً به عنوان قانون اساسی جدید به همهپرسی گذاشته و تصویب شد. بر اساس قانون اساسی جدید، ارتش ملی و خلقی وارث ارتش ملی آزادیبخش و حافظ انقلاب دانسته شد و جبهة آزادیبخش نیز نیروی پیشاهنگی تلقی شد که خلق را برای برپایی نظام سوسیالیسم هدایت مینمود. همچنین بر اساس قانون اساسی جدید، مقرر شد مناصب و مقامات حساس و اساسی دولتی در اختیار اعضای رهبری حزب قرار گیرد (رودی، ص210؛ مجیدی سورکی، ص73؛ نیز رجوع کنید بهبومدین * ، هواری). از لحاظ تشکیلاتی نیز، براساس اساسنامههای حزبی مصوبة دی 1357/ژانویة 1979 در همایش جبهة آزادیبخش ملی، مقرر گردید کمیتة مرکزی این حزب ــ که همایش حزب آن را انتخاب میکند ــ دبیر کلی برای حزب برگزیند که دبیرکل نامزد ریاست جمهوری نیز بشود. این حزب را دبیرخانهای اجرایی، متشکل از پنج عضو، اداره میکند. این حزب به 17 فدراسیون، 109 بخش (دایره) و 112 ، 1 کمون (بلدیه) تقسیم گردیده است (اسعدی، ج 1، ص 166).از اواسط دهة 1360 ش/1980، الجزایر با وخامت اوضاع اقتصادی و شکست سیاستهای صنعتی و توسعة ملی مواجه شد. دراین دهه رشد اسلامگرایی از یکسو و افزایش انحصارطلبی جبهة آزادیبخش ملی از سوی دیگر، به عنوان تنها حزب حاکم در کشور، سبب گسترش ناآرامیها و درگیریهایی در الجزایر شد و دولت حاکم مجبور گردید در 14 اسفند 1367/ 23 فوریة 1989، با برگزاری همهپرسی، در قانون اساسی بازنگری کند. بر اساس قانون اساسی جدید، کثرتگرایی حزبی به رسمیت شناخته شد و همین امر، سبب اعتراض رهبران سنّتی و قدیمی جبهه گردید. جبهة نجات اسلامی نیز در این فضای باز سیاسی، با اخذ مجوز رسمی از وزارت کشور، به عنوان رقیب اصلی جبهة آزادیبخش ملی فعالیت خود را آغاز کرد ( ) دائرةالمعارف جهان اسلام آکسفورد ( ، ذیل "Islamic Salvation Front" ؛ کسرایی، ص19ـ26، 31ـ 35، 68؛ نیز رجوع کنید به جبهة نجات اسلامی الجزایر * ) و در انتخابات شوراهای شهرداری و شوراهای شهر (ایالتی) الجزایر در 22 خرداد 1362/ 12 ژوئن 1990، و انتخابات مجلس در 5 دی 1370/ 26 دسامبر 1991 بهطور شگفتانگیزی بر جبهة آزادیبخش ملی الجزایر پیروز شد، ولی کودتای نظامیان در 22 دی 1370/ 12 ژانویة 1992 و انحلال جبهه در 14 اسفند/ 4 مارس همان سال، زمینه را برای افزایش انحصارطلبی حزب حاکم فراهم کرد (کسرایی، ص 71، 74، 137، 167ـ169؛ رمضان قرنی محمد، ص 213ـ217).الیامین رِزوال نیز در دورة ریاست جمهوری خود تلاش کرد تا سازمان حزبی جدیدی را جانشین جبهة آزادیبخش نماید، از اینرو حزب التجمع الوطنیالدیمقراطی را تأسیس کرد، که از اعضای پایین رتبة جبهه تشکیل شده بود. حزب مذکور، در انتخابات مجلس در 15 خرداد 1376/ 5 ژوئن 1997 بر جبهة آزادیبخش ملی پیروز شد اما، در 20 شهریور 1377/ 11 سپتامبر 1998 ژنرال زروال، تحت فشار سیاسی نظامیان، از قدرت کناره گرفت (صیداوی، ص40؛ میتکیس، ص 34ـ35؛ باسل، ص200؛ مهابه، 1997، ص 136). پس از او در 16 فروردین 1378/ 5 آوریل 1999، عبدالعزیز بوتفلیقه که از 1356ش/1977 در ارتش جبهة آزادیبخش ملی حضور داشت، با حمایت کمیتة مرکزی جبهه و پشتیبانی نظامیان، نامزد انتخابات ریاست جمهوری شد. برخی از رهبران سنّتی و قدیمی جبهةآزادیبخش، با نامزدی وی مخالف بودند؛ با این همه، بوتفلیقه با کسب 79ر73% آرا به ریاست جمهوری الجزایر رسید (مهابه، 1999، ص 178ـ179؛ صیداوی، ص40ـ41).منابع: شارل روبر آژرون، تاریخ معاصر الجزایر ، ترجمة منوچهر بیات مختاری، مشهد ] 1365 ش [ ؛ علیرضا ازغندی، انقلاب الجزایر: بررسی اوضاع سیاسی و اقتصادی ـ اجتماعی الجزایر قبل و بعد از استقلال ( 1965ـ1954 )، تهران 1365 ش؛ مرتضی اسعدی، جهان اسلام ، تهران 1366ـ1369 ش؛ عمار اوزگان، افضل الجهاد ، ترجمة حسن حبیبی، ] بیجا [ : نشر جهاد، ] 1357 ش [ ؛ رجب باسل، «ابعاد استقالة الرئیس الجزائری الامین زروال»، السیاسةالدولیة ، ش 135 (ژانویه 1999)؛ م. براگینسکی، بیداری آفریقا: بررسی جنبشهای آزادیبخش ملی در آفریقای استعماری ، ترجمة ج . علوینیا و ا. ح. رضوانی، تهران 1352 ش؛ عمار بوحوش، التاریخ السیاسی للجزائر: من البدایة و لغایة 1962 ، بیروت 1997؛ محمد حربی، الجزائر 1954ـ1962: جبهة التحریر الوطنی، الاسطورة و الواقع ، ترجمة کمیل قیصر داغر، بیروت1983؛ هادی خسروشاهی، الجزایر: سرزمین قهرمانان اسلامی ، تهران 1379 ش؛ علی دخانیاتی، تاریخ افریقا ، تهران 1358 ش؛ تیری دژاردن، صد میلیون عرب: برداشتی نو از رویدادهای جهان عرب ، ترجمة حسین مهری، تهران 1357ش؛ رمضان قرنیمحمد، «الجزائر علی ابواب الانتخابات البرلمانیة»، السیاسةالدولیة ، ش 107 (ژانویه 1992)؛ ژول روآ، جنگ الجزایر ، ترجمة اسداللّه مبشری، تهران1361ش؛ ابوالقاسم سعداللّه، الحرکة الوطنیةالجزائریة ، بیروت1992؛ عبداللّه شریط و محمد مبارک میلی، مختصر تاریخ الجزائر: السیاسی و الثقافی والاجتماعی ، الجزائر 1985؛ محمدامیر شیخنوری، پژوهشی در بارهی نهضتهای رهایی بخش ( افریقا، امریکای لاتین و مسئلهی فلسطین )، تهران 1378 ش؛ حسن صدر، الجزایر و مردان مجاهد ، تهران 1360 ش؛ ریاض صیداوی، «الانتخابات و الدیمقراطیة و العنففیالجزائر»، المستقبلالعربی ، سال22، ش 7 (ژوئیه 1999)؛ بسام عسلی، جبهة التحریر الوطنی الجزائری ، ] بیجا. [ : دارالنقائص، ] بیتا. [ ؛ شاکر کسرایی، اسلامگرایی در الجزایر ، تهران 1380ش؛ علی مجیدیسورکی، الجزایر ، تهران: وزارت امورخارجه، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، 1375ش؛ روبر مرل، بنبلا ، ترجمة خلیل کوشا، تهران ] 1355 ش [ ؛ احمد مهابه، «الجزائر بینالمشکلات الداخلیة و التدخلات الخارجیة»، السیاسة الدولیة ، ش 128 (آوریل 1997)؛ همو، «الجزائر و الانتخابات الرئاسیة»، همان، ش 136 (آوریل 1999)؛ هدی میتکیس، «توازنات القوی فیالجزائر: اشکالیات الصراع علی السلطة فی اطار تعددی»، المستقبلالعربی ، سال16،ش6 (ژوئن 1993)؛"Ben Bella and the FLN", 2003. [Online]. Available: http://www. countrystudies. us/algeria/37. htm [7 May 2005]; James A. Bill and Carl Leiden, Middle East: government and politics , Boston 1974; The Oxford encyclopedia of the modern Islamic world , ed. John L. Esposito, New York 1995, s.v. "Islamic Salvation Front" (by Peter von Sivers); John Ruedy, Modern Algeria: the origins and development of a nation , Bloomington 1992.