الجبّار ، از اسمای حُسنای الاهی. الجبّار، به عنوان یکی از اسمای الاهی، یک بار در قرآن کریم به کار رفته است: المَلِکُ القُدُّوسُ الْعَزِیزُ الجبّارُ الْمُتَکَبِّرُ (حشر:23). واژة الجبّار دهبار در سورههای مکی آمده است ( رجوع کنید به عبدالباقی، ذیل «جبّار»؛ قس هوروویتس ، ص 51). معنای این نام در بارة خداوند،همانند وصفِ المتکبّر * ، با معنای آن در بارة انسانها تفاوت دارد (جَصّاص، ج 2، ص 500؛ طوسی، ج 4، ص 360). این واژه در نُه آیة قرآن بر غیر خداوند اطلاق شده است و مفهومی منفی از آن به ذهن میرسد ( رجوع کنید به جزائری، ص 98). در بارةپیامبر گفته شده است که بر مردم، جبّار نیست ( رجوع کنید به ق: 45).در قصة موسی و فرعون چون وصفی در مقابلِ «مُصلح» (قصص: 19) و در برخی آیات در کنار صفاتی منفی چونعَنید (هود: 59؛ ابراهیم: 15)، عَصیّ (مریم: 14) و شَقیّ(مریم: 32) به کار رفته است (برای دستهبندی معانی مختلف این واژه در اطلاق بر غیر خداوند رجوع کنید بهمُقاتِلبن سلیمان، ص 170؛ فخررازی، تفسیر ، ج 29، ص 294؛ ابنجوزی، ج 2، ص 259، ج 4، ص 97). بنابراین لغویان و مفسران همواره کوشیدهاند توضیح دهند که چگونه صفتی با بار معناییِمنفی میتواند یکی از اسمای حسنای خداوند باشد ( رجوع کنید بهادامة مقاله).اغلب لغویان دو معنای اصلی برای فعل جَبَرَ برشمردهاند: نخست مقهور و مجبور ساختن کسی به آنچه دلخواه وی نیست و دوم ترمیم شکستگی استخوان یا بهبود بخشیدن به تنگدستی (برای نمونه رجوع کنید به خلیلبن احمد، ج 6، ص 115ـ116، ذیل «جبر»؛ ابنمنظور، ذیل «جبر»). دو اشتقاق و کاربرد اسمی و فعلی دیگر این مادّه، که در نظر لغویان با معنای جبّار پیوند دارد، یکی تَجَبَّرَ به معنای تکبر ورزید و دیگری فَرَسٌ جَبّارٌ یا نَخْلَةٌ جَبّارَةٌ به معنای اسب بلند بالا یا درخت خرمای بلند و مرتفع است (ابنفارِس؛ ابنمنظور؛ مرتضی زَبیدی، ذیل «جبر»؛ قس ابنانباری، ص 394ـ 395، که جبر را از واژههای اضداد میشمارد).برخی لغویان به معانی گوناگون جَبْر (از جمله پادشاه، مرد، و مرد شجاع) اشاره کردهاند ( رجوع کنید بهابنمنظور؛ فیروزآبادی؛ مرتضی زبیدی، ذیل «جبر») که پیوند نزدیکی با معنای این واژه در زبانهای حبشی، سریانی، آرامی و عبری (به معنای مرد، قهرمان و مرد دلاور) دارد ( رجوع کنید به د. دین و اخلاق ، ذیل "Giants" ؛ زامیت ، ص 530؛ مشکور، ج 1، ص 126؛ نیز رجوع کنید به جبرئیل * که لغویان مسلمان آن را به معنای «مرد خدا» میدانند). واژة جبّار نیز که در اغلب زبانهای سامی نام یکی از صورتهای فلکی است ( رجوع کنید بهجبار * ) و در عربی هم بر خداوند هم بر انسانهای متکبر و ستمگر و مستبد اطلاق میشود (مرتضی زبیدی، همانجا)، با کاربرد هم خانوادههایش در دیگر زبانهای سامی ربط و نسبت معنایی نزدیکی دارد. مثلاً واژة سریانی gabarahu به معنای خداوندی است ( ) فرهنگ آشورشناسی ( ، ذیل "Gabarahu" ) و گبّورِ gibbor عبری، در مقام یکی از اسمای خداوند و گاه به معنای خداوند به کار میرود (مشکور، همانجا؛ زامیت، ص 116؛ هورتاک ، ش 27). از همینرو، هوروویتس (همانجا) حدس میزند که شاید وجودِ تعبیر عبریِ r ¦l hag-gibbo ¦-e ¦ha در تورات و تارگوم، سبب شده است که این نام در زبان عربی به خداوند اطلاق شود، اما خود یادآور میشود که آمدن نام المتکبّر در کنار الجبّار در آیة 23 سورة حشر، مفهوم عبریِ r ¦gibbo را، که بیشتر تداعی کنندة قوت و دلاوری است، تغییر داده است.در گذشته، تقریباً هیچ یک از عالمان اسلامی به قرابت معنایی این واژه در عربی و دیگر زبانهای سامی اشاره نکردهاند و در این میان، تفسیر دقیق معنای الجبّار در اطلاق آن بر خداوند، همواره در کتب لغت، تفسیر و کلام مورد اختلاف بوده است. این آرای مختلف چهار دستهاند:1) الجبّار مشتق از جَبَرَ به معنای مجبور کردن است (ازهری، ج 11، ص 58، ذیل «جبر»). این نظر از برخی صحابه و مفسران نخستین چون ابوهُرَیْرَه، حسن بصری، قَتادةبن دِعامة، اسماعیلبن عبدالرحمان سُدِّی و مقاتل نقل شده و بیشتر به مُجبِّره منتسب بوده است ( رجوع کنید به طبری، ج 28، ص 55؛ ماوردی، ج 5، ص 514؛ طَبْرِسی، ج 9، ص 400). بنا بر این دیدگاه ــ که در آثار کسانی چون صنعانی (ج 3، ص 285)، راغب اصفهانی (ذیل «جبر»)، زَمَخْشَری (ج 4، ص 509) و غزالی (ص 78) پذیرفته شده است ــ خداوندِ جبّار ارادة خود را جبراً بر تمام هستی جاری میسازد و هیچ کس نمیتواند خواست خود را بر او تحمیل کند. او همگان را مجبور میسازد، اما هیچ کس او را نمیتواند مجبور کند (غزالی، همانجا). بسیاری از عرفای اسلامی، چون عبدالکریم جیلی (ص 90) و ابنعربی (ص 50)، به صراحت به این رأی تمایل داشتهاند.به جز زمخشری (همانجا) و جُبّائی، که به نقلی جبّار را مترادف با مُتَجَبِّر دانسته است ( رجوع کنید به اشعری، ص 532)، عموم معتزلیان این دیدگاه را نپذیرفتهاند (راغب اصفهانی، همانجا). راغب اصفهانی (همانجا) با طرح ایراد کلامی آنان مبنی بر تنزه خداوند از اتصاف به قبیح، پاسخ میدهد که این عمل از خداوند ناپسند نیست زیرا وی بندگانش را بر اموری چون بیماری و مرگ و رستاخیز مجبور و مُکْرَه میسازد که بنا به حکمت الاهی، هیچ کس توان گریز از آنها را ندارد (قس نقد سبزواری بر دیدگاه اشاعره در این باب، ص 615ـ616).به جز این، برخی انتقادهای زبانی و صرفی هم از این دیدگاه کردهاند، از جمله آنکه به نظر ابنقتیبه (ج 1، ص 374) و فرّاء (ج 3، ص 81)، به جز واژة دَرّاک، اشتقاق صیغههای مبالغه بر وزن فَعّال، نه از اَفْعَلَ بلکه از فعل ثلاثی مجرد آن صورت میپذیرد، لذا همچنان که به جای مُدْخِلْ و مُخْرِج، دَخّال و خَرّاج نمیگوییم، در اینجا نیز نمیتوان جبّار (مجبور کننده) را مشتق از اَجْبَرَ دانست. این ایراد را کسانی چون راغب اصفهانی (همانجا) مردود دانستهاند. وی معتقد است جبّار در این معنا از لفظ جَبْر در روایتِ «لاجبرَ و لاتفویضَ» گرفته شده است، نه از اِجبار (برای دیگر اشکالات زبانی این دیدگاه رجوع کنید به زَجّاجی، ص 240).از منظر برخی مفسران این معنای اول از جبّار، همواره با صفتِ تکبر و قهاریت خداوند همراه است که به هیچ وجه برای بندگان وی شایسته نیست (برای تفاوت میان سه وصف جبّار، قهار و متکبر در مورد خداوند رجوع کنید به طوسی، ج 3، ص 485؛ جزائری، همانجا). احتمالاً بر همین اساس، در اخبار و متونِ اسلامی، بسیاری از شاهان مستبد و ستمگر، از جمله نمرود (صنعانی، ج 1، ص 103؛ طوسی، ج 2، ص 327) و دقیانوس (طبری، ج 15، ص 201ـ204) و ضحّاک (یاقوت حموی، ج 1، ص 448)، نیز جبّار خوانده شدهاند (برای نمونههایی از روایات اسلامی که در آنها جبّار به همین معنا به کار رفته است رجوع کنید بهابناثیر، ج 1، ص 228ـ229).2) برخی از لغویان و مفسران این کلمه را مشتق از جَبَرَ یَجْبُرُ و به معنای اصلاح کننده میدانند (زجاجی، ص 241). گویا نخستینبار واصلبن عطا (متونی 131)، از پیشگامان معتزله، چنین دیدگاهی را مطرح کرده است ( رجوع کنید به عسکری، ص 205؛ ماوردی، همانجا) اما از میان متفکران اشعریِ سدههای بعد، امامالحرمین جوینی (متوفی 478؛ ص 147) آن را بر دیگر اقوال ترجیح داده است. این دسته از عالمان اغلب به شعری از عَجّاج (متوفی ح 90) نیز استشهاد کردهاند که گفته است: «قَدْ جَبَرَ الدِّینَ الاِْل'هُ فَجَبَرْ» (یا فَانْجَبَرْ) که نشان میدهد مادّة جبر در این معنا، هم به صورت لازم هم به صورت متعدی، به کار میرود ( رجوع کنید به طبری، ج 6، ص 174؛ طبرسی، ج 3، ص 309؛ فخررازی، شرح اسماءاللّه ، ص 198). بر این اساس، خداوند جبّار است یعنی امور بندگان خود را گاه حتی با قدرت قاهرة خویش اصلاح میکند (طبری؛ فخررازی، همانجاها) یا آنها را از گرفتاریها نجات میدهد و کفایتشان میکند (ابوحاتم رازی، ج 2، ص 82).برخی از فیلسوفان متأخر، چون حاج ملاهادی سبزواری (متوفی 1289؛ همانجا)، باتأکید بر این دیدگاه، جبّار و جَبَروت را از مادة جَبْر به معنای تدارک و تلافی دانسته و به صراحت دیدگاه اشاعره را مبنی بر اجبار بندگان و خلق افعال نفی کردهاند. به اعتقاد سبزواری (همانجا، پانویس 3) در قرآن هیچگاه از مادّة جبر برای بیان عدم اختیار آدمی استفاده نشده بلکه به عکس، با تعابیری چون «القَاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ» (انعام: 18، 61) «... وَالشَّمْسَ و الْقَمَرَ والنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ...» (اعراف: 54) قدرت و قاهریت خدا بر کل هستی بیان شده است (قس علامه حلّی، ص 301). با این همه، برخی مفسران کوشیدهاند این دیدگاه را به معنای اول (شوکانی، ج 2، ص 27؛ طبری، ج 6، ص 174) یا به عکس (طوسی، ج 3، ص 485) ارجاع دهند (قس ژیماره ، ص 248ـ249).3) الجبّار اصطلاحی برگرفته از تعبیر نَخْلَةٌ جَبَّارَةٌ یا فَرَسٌ جَبَّارٌ و به معنای بلند و دست نیافتنی است (ازهری، ج 11، ص 57؛ ابنفارس، ذیل «جبر»). خداوند از آن رو جبّار است که دست نیافتنی، مافوق ادراک عقول، یا برتر از همة مخلوقات است (ابوحاتم رازی، ج 2، ص 81؛ زجاجی، ص 240). مشخص نیست که نخستینبار این رأی را کدام عالم اسلامی ابراز کرده، اما لغویانی چون ازهری (ج 11، ص 58) و مرتضی زبیدی (همانجا) آن را به ابنانباریِ لغوی نسبت دادهاند. به گفتة ازهری (ج 11، ص 57) برخی مراد از جبّار در آیة اِنَّ فِیهَا قَوْماً جَبَّارِینَ (مائده: 22) را نیز برگرفته از همین تعبیر در عربی دانستهاند و معتقدند بنیاسرائیل به دلیل ترس از بلندی و قوّت و درشت هیکلی دشمنان، بهرغم فرمان الاهی از رفتن به جنگ با ایشان خودداری کردند. مفسران نیز این قوم جبار (دشمنان بنیاسرائیل) را قومی عظیم و درشت هیکل از نسل قوم عاد شمردهاند ( رجوع کنید به فخررازی، شرح اسماءاللّه ، ص 197؛ ابنکثیر، ج 2، ص 39ـ40؛ طبری، ج 6، 173ـ 175).از میان متکلمان اسلامی، قاضی عبدالجبار (ج 5، ص 213) این رأی را به ابوعلی جُبّائی * نسبت داده و بر آن صحه گذاشته است (قس اشعری، ص 528). به نظر میرسد ابنبابویه نیز در این جملة خود، «القاهرُ الّذی لایُنال» (ص 206)، به همین معنا اشاره دارد. از این منظر، خداوند با صفات برتر و آیات قاهرة خود بر تمام بندگان و مخلوقاتش برتری و علو دارد (زجاج، ج 1، ص 35).4) چهارمین رأی، که قرابت بسیار با دیدگاه پیشین دارد، الجبّار را به معنای عظیم، عالی و عظیمالشأن میداند (ماوردی، همانجا). ابنجوزی (ج 7، ص 348) و فخررازی ( تفسیر ، ج 29، ص 294) این دیدگاه را نخستینبار به ابنعباس نسبت دادهاند. با این همه، بسیاری از عالمان شیعی چون طوسی (ج9، ص574)،طبرسی (ج 9، ص 400)، طُرَیْحی (ص 231) و مجلسی (ج 84، ص 242) همواره الجبّار را معادلِ تعبیر «العظیم الشأن فی الملک و السلطان» قرار دادهاند.مفسران و متفکرانی چون قشیری (1983، ص 66؛ همو، 1968، ص 33)، ابوحاتِم رازی (ج 2، ص 81 ـ84) و فخررازی ( تفسیر ، ج 29، ص 293ـ294)، بدون ترجیح یکی از این اقوال، هر سه و گاه هر چهار دیدگاه را در کنار هم ذکر کرده و تمامی آنها را مقبول دانستهاند. به عقیدة قُشَیری (1968، همانجا)، چنانچه اسمی از اسمای الاهی، تاب معانی گوناگون داشته باشد، کسی که خداوند را به آن اسم بخواند، او را با تمام آن معانی ثنا گفته است. برخی متکلمان نیز با دقت در این معانی چهارگانه الجبّار، تفاوتهایی برای آنها برشمردهاند، از جمله آنکه بنا بر دو دیدگاه نخست، الجبّار از صفات فعل و بر پایة معانی دیگر از صفات ذاتی خداوند است ( رجوع کنید بهامامالحرمین، همانجا؛ فخررازی، شرحاسماءاللّه ، ص 198).با آنکه کاربرد جبّار برای مخلوقات الاهی امری ناپسند مینماید، در نوشتههای صوفیه گاه تأویلهایی در اتصاف بندگان به این صفت الاهی آمده است. معروفترین آنها، توصیف غزالی از بندگان جبّار است. بر این اساس، بندة جبّار کسی است که از حد پیروی و تقلید بگذرد و به مرحلة راهبری برسد، خلق را با هیئت و سیمای خود به پیروی خویش کشاند، به ایشان فایده رساند و از آنان بهرهای نبرد، تأثیر گذارد و اثر نپذیرد، و هر که او را ببیند از ملاحظة خود غافل شود (غزالی، ص 78). به نظر وی (ص 78ـ79)، که فخررازی ( شرح اسماءاللّه ، ص 199ـ 200) عیناً آن را نقل کرده، فقط پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهو آلهوسلم به این رتبه دست یافته و این سخن پیامبر شاهدی است بر این امر: «اگر موسی بن عمران زنده بود، جز پیروی از من کاری نمیکرد، که من برترین فرزندان آدمم».منابع: علاوه بر قرآن؛ ابناثیر، النهایة فی غریب الحدیثوالاثر ، چاپ محمود محمد طناحی و طاهر احمد زاوی، بیروت 1383/1963، چاپ افست قم 1364 ش؛ ابنانباری، کتابالاضداد ، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، صیدا 1407/1987؛ ابنبابویه، التوحید ، چاپ هاشم حسینی طهرانی، قم ?[ 1357 ش ] ؛ ابنجوزی، زادالمسیر فی علمالتفسیر ، چاپ محمدبن عبدالرحمان عبداللّه، بیروت 1407/1987؛ ابنعربی، کشفالمعنی عن سرّ اسماءاللّه الحسنی ، چاپ پابلو بینیتو، قم 1419؛ ابنفارس؛ ابنقتیبه، غریبالحدیث ، بیروت 1408/1988؛ ابنکثیر، تفسیر القرآنالعظیم ، بیروت 1412؛ ابنمنظور؛ ابوحاتم رازی، کتاب الزینة فی الکلمات الاسلامیة العربیة ، چاپ حسینبن فیضاللّه همدانی، قاهره 1957ـ 1958؛ محمدبن احمد ازهری، تهذیباللغة ،ج 11، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره [ بیتا. ] ؛ علیبن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلافالمصلّین ، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن 1400/1980؛ عبدالملکبن عبداللّه امامالحرمین، کتاب الارشاد الی قواطعالادلة فیاصولالاعتقاد ، چاپ محمدیوسف موسی و علی عبدالمنعم عبدالحمید، مصر 1369/1950؛ نورالدین محمدبن نعمةاللّه جزائری، فروق اللغات فی التمییز بین مفاد الکلمات ، چاپ محمدرضوانالدایه،تهران1375ش؛ احمدبنعلی جصاص، احکامالقرآن ، چاپ عبدالسلام محمدعلی شاهین، بیروت 1415/ 1994؛ عبدالکریمبن ابراهیم جیلی، الکمالات الهیة فیالصفات المحمدیة ، چاپ سعید عبدالفتاح، قاهره 1997؛ خلیلبن احمد، کتابالعین ، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم 1409؛ حسینبن محمد راغب اصفهانی، المفرداتفیغریبالقرآن ، چاپمحمدسیدکیلانی، تهران ?[ 1332ش ] ؛ ابراهیمبن سری زجاج، تفسیر اسماءاللّه الحسنی ، چاپ احمدیوسف دقاق، دمشق 1974؛ عبدالرحمانبن اسحاق زجاجی، اشتقاق اسماءاللّه ، چاپ عبدالحسین مبارک، بیروت 1406/1986؛ زمخشری؛ هادیبن مهدی سبزواری، شرحالاسماء، او، شرح دعاءالجوشنالکبیر ، چاپ نجفقلی حبیبی، تهران 1375 ش؛ محمد شوکانی، فتحالقدیر ، بیروت: دار احیاءالتراثالعربی، [ بیتا. ] ؛ عبدالرزاقبن همام صنعانی، تفسیرالقرآن ، چاپ مصطفی مسلم محمد، ریاض 1410/1989؛ طبرسی؛ طبری، جامع ؛ فخرالدینبن محمد طریحی، تفسیر غریبالقرآن الکریم ، چاپ محمدکاظم طریحی، قم: زاهدی، [ بیتا. ] ؛ طوسی؛ محمد فؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآنالکریم ، قاهره 1364، چاپ افست تهران ?[ 1397 ] ؛ حسنبن عبداللّه عسکری، الفروقاللغویة ، قاهره1353، چاپ افست قم [ بیتا. ] ؛ حسنبن یوسف علامه حلّی، کشفالمراد فی شرح تجرید الاعتقاد ، چاپ حسن حسنزاده آملی، قم 1407؛ محمدبن محمدغزالی، المقصدالاسنی فی شرح معانی اسماءاللّه الحسنی ، چاپ فضله شحاده، بیروت 1971؛ محمدبن عمر فخررازی، التفسیر الکبیر ، قاهره [ بیتا. ] ، چاپ افست تهران [ بیتا. ] ؛ همو، شرح اسماءاللّه الحسنی للرازی، و هو الکتاب المسمی لوامعالبینات شرح اسماءاللّه تعالی و الصفات ، چاپ طه عبدالرؤوف سعد، قاهره 1396/ 1976، چاپ افست تهران 1364 ش؛ یحییبن زیاد فراء، معانیالقرآن ، ج 3، چاپ عبدالفتاح اسماعیل شلبی، [ قاهره 1972 ] ، چاپ افست تهران [ بیتا. ] ؛ محمدبن یعقوب فیروزآبادی، ترتیبالقاموس المحیط ، چاپ طاهر احمد زاوی، بیروت 1399/ 1979؛ قاضی عبدالجباربن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل ، ج 5، چاپ محمود محمد خضیری، قاهره 1965؛ عبدالکریمبن هوازن قشیری، التحبیر فیالتذکیر ، چاپ ابراهیم بسیونی، قاهره 1968؛ همو، الفصول فیالاصول ، چاپ ریچارد فرانک، در MIDEO ، ش 16 (1983)؛ علیبن محمد ماوردی، النکت و العیون: تفسیرالماوردی ، چاپ عبدالمقصودبن عبدالرحیم، بیروت 1412/1992؛ مجلسی؛ محمدبن محمد مرتضی زبیدی، تاجالعروس من جواهرالقاموس ، چاپ علیشیری، بیروت 1414/1994؛ محمدجواد مشکور، فرهنگتطبیقی عربی با زبانهای سامی و ایرانی ، تهران 1357 ش؛ مقاتلبن سلیمان، الاشباه و النظائر فی القرآنالکریم ، چاپ عبداللّه محمود شحاته، قاهره 1395/1975؛ یاقوت حموی؛Encyclopaedia of religion and ethics , ed. James Hastings, Edinburgh: T. and T. Clark, 1980-1981, s.v. "Giants" (by David MacRitchie); Daniel Gimaret, Les noms divins en Islam , Paris 1988; Josef Horovitz, Jewish proper names and derivatives in the Koran , Hildesheim 1964; J. J. Hurtak, "72 expressions of the Divine in Hebrew - Aramaic", in The Academy for future science, 8 Mar. 2005. ]Online[. Available: http://www. keysofenoch. org/html. ]5 July[; Reallexikon der Assyriologie , ed. Erich Ebeling and Bruno Meissner, Berlin: Walter de Gruyter, 1932-1971; Martin R. Zammit, A comparative lexical study of Qur , anic Arabic , Leiden 2002.