جامع، مسجد ، پرستشگاه باشکوه مسلمانان که معمولاً در بخشهای اصلی شهرها بنا میشود و مرکز اجتماع مردم در آیینهای عبادی، بهویژه نماز جمعه، و نیز گردهماییهای سیاسی، اجتماعی و تعلیمی است. مطالب کلی در بارة مسجد (اعم از مسجد جامع و مسجد محلی) و نیز معماری مسجد جامع، در مقالة مسجد خواهد آمد.واژهشناسی. جامع، اسم فاعل از جمع، به معنای پیوستن اجزا به یکدیگر و گردآوردن است (خلیلبن احمد، ذیل «جمع»؛ ابندرید، ج 1، ص 483؛ جوهری، ذیل «جمع»).در قرآن واژة جامع به مثابة اسمی از اسامی حق تعالی به کار رفته است ( رجوع کنید بهالجامع * ). کلمة جامع در قرآن تنها یک بار به معنای لغوی (در ترکیب «امرٍ جامعٍ») بهکار رفته است ( رجوع کنید به نور: 62). در این آیه توضیح داده شده که مؤمنان واقعی، که برایکار مهمی نزد پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم گرد آمدهاند،نباید بیاجازة حضرت، ایشان را ترک کنند ( رجوع کنید به طبری؛ طوسی، التبیان ، ذیل آیه).ترکیب واژة جامع با مسجد به صورتِ وصفی «المسجد الجامع» و اضافی «مسجد الجامع» در متون عربی آمده است. در شکل اول، مقصود مسجدی است که مردم را برای ادای نماز، بهویژه نماز جمعه، گرد آورده است و در شکل دوم، میتوان برای کلمة جامع موصوفی، مانند «امر»، «وقت» یا «یوم»، در تقدیر گرفت ( رجوع کنید به راغب اصفهانی، ذیل «جمع»؛ جوهری، همانجا؛ ابنمنظور، ج 2، ص 355؛ قس خلیلبن احمد، همانجا، که ترکیب «مسجدالجامع» را نادرست دانسته است). کلمة جُمعه نیز، که پیوند معنایی نزدیکی با جامع دارد، از آنروی جمعه نامیده شده است که مسلمانان برای نماز این روز اجتماع ویژهای برپا میکنند و ازاینرو مسجد جامع را مسجد جمعه نیز گویند.جامع، صورت ساده شدة مسجد جامع و جمع آن «جوامع»، فراوان به کار رفته است. تعابیر دیگری نیز به کار برده شده، مانند «مسجد جماعت» در روایات و گزارشهای سدة دوم هجری (برای نمونه رجوع کنید به کلینی، ج 4، ص 176؛ ابنقدامه، ج 12، ص 115؛ ابنکثیر، ج 5، جزء 10، ص 136) و «مسجد اعظم» که گاه به جای مسجد جامع آمده است ( رجوع کنید به ماوردی، ص 164؛ مقّری، ج 1، ص 560). «مسجد آدینه» نیز در زبان فارسی از روزگاری دور کاربرد داشته است ( رجوع کنید به ناصرخسرو، ص 74ـ 75).مسجد جامع را نباید با «مصلّا»، «مسجد کبیر» و «مسجد اعظم» درآمیخت. مصلّا مکان وسیع و روبازی بوده که در حاشیة شهرها، ظاهراً فقط برای برگزاری نمازهای عیدفطر و قربان آماده میشده است و پیشینة آن به زمان زندگی پیامبر اکرم در مدینه بازمیگردد ( رجوع کنید به ابنشبّه نمیری، ج 1، ص 133ـ143؛ کاسانی، ج 2، ص 19). مساجد جامع با مساجد بزرگ یا کبیر در شهرها نیز تفاوت داشتند؛ مساجد جامع بهسبب برپایی نماز جمعه بدین نام خوانده میشدند نه به سبب وسعت و بزرگی. از سوی دیگر، مساجد بزرگی در شهرها بود که نماز جمعه در آنها اقامه نمیشد؛ از این رو، گاه میان این دو نوع مسجد فرق گذاشته شده و فضیلت مساجد بزرگ در مرتبة بعد از فضیلت جوامع قرار گرفته است ( رجوع کنید به کاسانی، ج 2، ص 113؛ برای اطلاع بیشتر رجوع کنید بهمصدقی امینی، ص 222ـ226).پیشینه. در عربستان پیش از اسلام، هر قبیله برای گردآمدن مردم، بزرگان قوم و رئیسان خود، در مناسبتها یا به گاه ضرورت، مکانی را اختصاص داده بود. این وعدهگاههای قبیلهای را عموماً سقیفه و در شهر مکه دارالنّدوه * میخواندند. با ظهور اسلام و هجرت نبیاکرم به یثرب، آن حضرت در اولین اقدام خود، بنای مسجدی را گذاشت که مسجدالنبی نام گرفت ومرکز اصلی فعالیتهای عبادی، اجتماعی، سیاسی، اداری و تعلیمیِ مدینه شد. گسترش مدینه، بر اثر هجرت نومسلمانان به این شهر، موجب شد که پیامبر اکرم، به درخواست مردم و برای راحتی آنان، اجازة ساخت مساجد دیگر را بدهد.به این ترتیب، دوگونه مسجد ایجاد شد: مسجد نبوی که مسجد اصلی شهر و مقرّ رئیس حکومت بود، و مساجد قبیلهای یا محلی که بیشتر کاربرد عبادی و تعلیمی داشت (برای آگاهی از برخی مساجد محلی و قبیلهای مدینه رجوع کنید به ابنشبّه نمیری، ج 1، ص 57 ـ 75).گویا کاربرد «مسجد جماعت» در فرمان عمربن خطاب به والیان خود ( رجوع کنید به مقریزی، ج 2، ص 246)، زمینهساز رواج اصطلاح جامع بوده است. در روایتی از وی، نماز جماعت و نماز مستحبیِ مسجد جامع، برتر از حج و عمرة مستحبی دانسته شده است ( رجوع کنید بهبحشل، ص 179). در زمان خلافت حضرت علی علیهالسلام، به مسجد کوفه، جامع میگفتند ( رجوع کنید بهابنبابویه، 1386، ج 2، ص 593). در روایاتی از آن حضرت، اعتکاف فقط در مساجد جامع روا دانسته شده است ( رجوع کنید به زیدبن علی، ص 212؛ کلینی، ج 4، ص 176؛ کاسانی، همانجا؛ برای فضیلت نشستن در مسجد جامع رجوع کنید به نوری، ج 3، ص 358)؛ بنابراین، در صورت صحت این احادیث میتوان سابقة کاربرد اصطلاح جامع و اطلاق آن بر مسجد اصلی و مرکزی شهر را به دورة خلفای نخست بازگرداند.اولین جامعها در سرزمینهای فتح شده. مسلمانان صدر اسلام بر پایة الگوی مسجد نبوی دریافتند که هیچ نهاد و مؤسسهای نمیتواند مانند مسجد جامع وحدت نو مسلمانان را نشان دهد. مسلمانان پس از فتح سرزمینهای جدید، بقای حکومت خود را تا حد زیادی در گرو ساخت مسجد جامع در شهرها میدانستند. بر پایة همین درک بود که خلیفة دوم به والیان خود فرمان داد که در مراکز حکومتی خود تنها یک مسجد جماعت برپا کنند و از اقامة نماز جمعه در قریهها و روستاها جلوگیری کنند تا مبادا وحدت مسلمانان آسیب ببیند ( رجوع کنید بهمقریزی، همانجا؛ قاسمی، ص 52 ـ53).اولین مساجد جامع در شهرهای تازه تأسیس، مثل بصره و کوفه، با ابتداییترین مصالح ساختمانی و در فضایی کوچک ساخته شد، اما چندی نگذشت که با گسترش شهرها لزوم بازسازی جوامع با مصالح ساختمانی محکمتر (خشت و آجر) ضروری نمود.جامع بصره را عُتْبَةبن غَزوان در سال چهاردهم هجری با نی و ساقة گیاهان برپا ساخت و سپس ابنعامر آن را با آجر بازسازی کرد (ابنقتیبه، ص 314). جامع کوفه نیز، همزمان با احداث شهر، در سال 15 یا 17 ساخته شد و برای محلههای هفتگانة آن، که سکونتگاهِ مهاجرانِ قبایل عرب جنوبی و شمالی بود، مساجد قبیلهای (محلی) بنا شد (بلاذری، ص 387ـ 388؛ ماسینیون، ص 114ـ 116) و چه بسا در بازسازی آن از مصالح کاخهای ویران شدة آلمنذر (پادشاهان لخمی) استفاده کردند (بلاذری، ص 402). در سال 20 مسجد جامعِ موصل به همت هَرْثَمَةبن عرفجه (همان، ص 465) و سپس جامعِ تکریت به دست مسعودبن حُدَیث ساخته شد. او برای جلوگیری از ورود حیوانات به مسجد جامع تکریت، بنا را بالاتر از سطح زمین احداث کرد (یاقوت حموی، 1965، ج 1، ص 863). در ایران نیز مساجد جامع بسیاری ساخته شد که ساخت جامع تَوَّج * (نزدیک کازرون) در فارس به فرمان عثمانبن ابیالعاص، والی عمربن خطاب، نمونهای از آنهاست (دینوری، ص 133).در سرزمین شام ابوعبیده جراح در دمشق و حِمْص (حدود سال 14) مسجدجامع ساخت و در لاذقیه عُبادةبن صامت به ساخت جامع شهر اقدام کرد. در مصر، طرح اولیة جامع فسطاط در سال 21 زیرنظر عمروعاص، فاتح مصر، صورت گرفت (ابنعبدالحکم، ص 91ـ92؛ مقریزی، همانجا). اولین مسجد جامع در شمال افریقا و مغرب بزرگ به دستور عُقْبةبن نافع، و هَمگام با ساخت شهر قَیْروان، بنا شد و ساختمان آن در سال 55 به پایان رسید (بلاذری، ص 320؛ ابناثیر، 1399ـ1402، ج 3، ص 466؛ مونس، ص 67ـ 68).گفتنی است ساخت اولین مساجد جامع برای مسلمانان و نسلهای آیندة ایشان موجب مباهات و فخر بود، ازاینرو، وجود روایات مبالغهآمیز در بارة ساخت، فضیلت و بانیان این مساجد غیرمنتظره نیست (برای نمونههایی از این گونه روایات در بارة مسجد جامع صنعاء رجوع کنید به رازی، ص 123، 251ـ253).تبدیل معابد غیرمسلمانان به مساجد جامع، با تغییراتی نه چندان اساسی، یکی دیگر از روشهای ساخت جوامع اولیه در شهرهای فتح شده بود. مسلمانان زمانی که به شهرها وارد میشدند، از یکسو فرصت و امکانات ساخت مساجد جامع را، که با معابد مسیحیان و زردشتیان برابری کند، نداشتند و از سوی دیگر، معابد پیروان دیگر ادیان را برای عبادت مسلمانان، مناسب نمیدانستند؛ بنابراین، راهحل را در آن دیدند که، با تغییراتی گاه جزئی، کنیسهها، آتشکدهها و بتکدهها را به مسجد جامع تبدیل کنند و بعد، در فرصتی فراختر، مسجدهای مناسب بسازند.نمونههای فراوانی از تغییر معابد غیرمسلمانان به مسجد جامع، در منابع گزارش شده است. در فتح دمشق، مسلمانان کلیسای بزرگ شهر را به دو بخش تقسیم و نیمة شرقی آن را به مسجد جامع تبدیل کردند و در حمص، یک چهارم کنیسة یوحنّا، به مسجد جامع تبدیل شد (بلاذری، ص 179). جامع قرطبه در اندلس نیز در ا صل نیمی از کلیسای بزرگ شهر بود. بعدها که دیگر گنجایش این جامع برای انبوه نمازگزاران کفایت نمیکرد، عبدالرحمانِ داخل در 168 نیمة دیگر کلیسا را نیز به مسجد افزود (مقّری، ج 1، ص560 ـ561).در ایران بسیاری از آتشکدهها، مسجد جامع شدند. بنا به گزارش محمدبن احمد مقدسی (ص 436)، مسجد جامع استخر، مرکز ایالت فارس، دارای ستونهای گرد و سرستونهایی همانند سرگاو بود که ظاهراً در مکان یک آتشکده بناگردیده بود (برای نمونهای دیگر رجوع کنید به مخلصی، ص 77). در مناطق شرقیتر نیز معابد و بتکدهها را مسجد جامع کردند. به گزارش ابنبطوطه (ص 428) جامع دهلی بر بنای بتخانهای استوار شده بود (برای نمونهای دیگر رجوع کنید به بارتولد، ص 116ـ117). در دورة عثمانینیز، در فتح قسطنطنیه (استانبول) و سپس دیگر شهرهای اروپایی، معابد را تبدیل به مسجد جامع کردند (برای نمونهرجوع کنید به فرید، ص 236).تبدیل معابد غیرمسلمانان به مسجد، در دورة فتوحات و اقتدار سیاسی و نظامی مسلمانان رخ میداد؛ اما گاه، با ضعف خلافت اسلامی، عکس آن اتفاق میافتاد، مثلاً رومیان در حمله به ارمنستان در 316، شهر خلاط را تصرف کردند، منبر را از جامع شهر بیرون بردند و به جای آن صلیب آویختند (نویری، ج 23، ص 88). در حملههای نظامی، گاه جامع شهرها را ویران یا آنها را به اصطبل تبدیل میکردند ( رجوع کنید به خلیفةبن خیاط، ص 331؛ نویری، ج 23، ص 194). علاوه بر هتک حرمت ازجوامع و کشتار مردم در آنها در جریانِ هجوم غیرمسلمانان به سرزمینهای اسلامی (بهویژه در حملات مغولان رجوع کنید به مقریزی، 1418، ج 6، ص 41ـ42؛ ابنتغری بردی، ج 7، ص 299)، گاه در نزاعهای داخلی بین قدرتهای مسلمان نیز برخی جوامع، ویران، غارت یا تعطیل میشدند (برای نمونه رجوع کنید به ابنجوزی، ج 17، ص 309، ج 18، ص 114، 117؛ ابنکثیر، ج 6، جزء 11، ص 161، جزء 12، ص 253).گسترش جامعها. در سدههای نخستین، با وجود ساخته شدن هزاران مسجد در شهرها و روستاها، معمول آن بود که هر شهر فقط یک مسجد جامع داشته باشد تا مظهر وحدت مردم شهر در فعالیتهای اجتماعی و عبادی و نیز نشانة پیوند مردم با حاکم باشد.فزونی جمعیت شهرها و کمیِ فضای جوامعِ اولیه، حاکمان مسلمان را بر آن داشت که به جای ساخت چندین مسجد جامع در یک شهر، به بازسازی و توسعة مسجد اصلی شهر توجه کنند، چنانکه تا نیمة قرن دوم هجری، جمعهها در هر یک از شهرهای مدینه، مکه، کوفه، بصره، فسطاط، بغداد و دمشق تنها یک نماز جمعه در مسجد جامع برگزار میشد. گسترش و نوسازی مساجد جامع در دورة ولیدبن عبدالملک (حک : 86 ـ96)، نمونهای از این نوع نگاه به توسعة جامعها بوده است. در دورههای بعد نیز خلفا و سلاطین و امیران به توسعة جامعهای پیشین و کهن اهتمام داشتند (برای نمونه رجوع کنید بهابنجوزی، ج 9، ص 198، ج 12، ص 334؛ ابنکثیر، ج 5، جزء 10، ص 136؛ مقری، ج 1، ص 347).از سدة دوم هجری به بعد، به جای توسعة مساجد جامعِ اولیه در شهرهای بزرگ، ساخت چندین جامع در یک شهر معمول شد که از مهمترین عوامل آن، گسترش و نفوذ اسلام در شهرهای فتح شده، رشد سریع جمعیت شهری، وجود فِرَق و مذاهب گوناگون در یک شهر، ملاحظات امنیتی و سیاسی حاکمان و نیز تغییر خاندانهای حکومتگر بود. مثلاً گسترش اسلام و مسلمانی در مرو، که اولین جامعِ آن در شارستان بنا شده بود، موجب شد تا دو جامع دیگر نیز در آنجا احداث شود ( رجوع کنید به ابنحوقل، ص 434). همچنین بغداد، قاهره و دمشق نمونههایی از شهرهای بزرگی بودند که به سرعت دارای چندین جامع شدند. در بغداد، پس از ساخت جامع منصور که در نقشة اولیه شهر طراحی شده بود، در سال 159 جامع رُصافه یا جامع مهدی عباسی ساخته شد و سپس با گسترش شهر به دو نیمة شرقی و غربی، در کنار قصر خلیفه، مکتفی، در 289 مسجد جامعی ساخته شد که به جامع قصر و جامع خلیفه شهرت یافت و در قرن چهارم نیز جامع بَراثا بر جوامع بغداد افزوده شد. به گزارش برخی منابع (برای نمونه رجوع کنید بهابنجوزی، ج 13، ص 5 ـ6؛ ابنجبیر، ص 201؛ ابنکثیر، ج 6، جزء 11، ص 332) در شهر بغداد در چندین مسجد نماز جمعه برگزار میشد. بهرغم ویرانی این شهر در حملات مغول، این روند همچنان ادامه یافت، به گونهای که به گزارش ابنبطوطه (ص 233) در قرن هفتم در یازده مسجد این شهر (هشت مسجد در جانب غربی و سه مسجد در جانب شرقی) نماز جمعه برگزار میشد.احداث جامع ابنطولون در فسطاط، در سالهای 264ـ266، به درخواست مردم و در پی شکایت آنان از کمبود فضای جامعِ عمرو عاص، صورت گرفت (یاقوت حموی، 1965، ج 3، ص 898) و از آن پس، مردم در این دو جامع نماز جمعه بر پا میکردند. فاطمیان، رقبای سرسخت عباسیان، جامع الازهر را بنیان کردند. بهجز الازهر که جامع مرکزی شهر قاهره بود، مساجد جامع متعددی در این شهر و حومة آن ساخته شد ( رجوع کنید بهناصرخسرو، ص 72؛ مقریزی، 1270، ج 2، ص 244ـ 245). در دورة ممالیک، بهرغم کثرت جامعها باز هم، بهسبب فزونی جمعیت و کمی فضا برای نمازگزاران، نمازهای جمعه در مساجد محلی و مدارس برگزار میشد (قلقشندی، 1980، ج 3، ص 362؛ برای مساجد جامع دمشق رجوع کنید بهنُعَیْمی دمشقی، ج 2، ص 285ـ343).رشد جمعیت شهری تنها عامل ساخت جامعها نبود؛ به نظر میرسد پیدایش فرقهها و گرایشهای گوناگون مذهبی در شهرها در ساخت جامعهای متعدد در یک شهر بیتأثیر نبوده است. گویا این امر تدبیری بود تا از درگیریها و ناآرامیهای احتمالی شهر تا حدودی جلوگیری کند. در بغداد، حنبلیان بیشتر به جامع منصور میرفتند و از مطرح شدن سخنان مخالف مذهب خویش، جلوگیری میکردند و گاه اعتراضهای ایشان به بلوا میانجامید و خطیبان و واعظان تنها با حمایت شرطه میتوانستند بر منبر بنشینند (برای نمونهها رجوع کنید به جورج مقدسی، ص 15ـ16). جامع براثا در محلة کرخ بغداد، محل تجمع شیعیان بود و گاه مرکز ناآرامیهای اجتماعی و مذهبی میشد تا آنکه در سال 451، نماز جمعة آن تعطیل و این جامع به مسجدی عادی تبدیل شد (ابنکثیر، ج 6، جزء 11، ص 332؛ جورج مقدسی ، ص 14؛ نیز رجوع کنید به براثا * ). به گزارش ابنحوقل (ص 312)، شهر بم در کرمان سه مسجد جامع داشت که در یکی از آنها خوارج جمع میشدند.ملاحظات سیاسی و امنیتی، دیگر عامل ساخت چند جامع در یک شهر بود. منصور عباسی، در 157، تصمیم گرفت بازارهای شهر مُدَوّر بغداد را به بیرون شهر، به محلة کرخ، منتقل سازد تا از آشوبهای احتمالی بازاریان و مردم در امان باشد. در پی این تصمیم، مسجد جامع دیگری ساخت تا مردم عادی به جامع منصور، که به قصر چسبیده بود، نروند (ابنکثیر، ج 5، جزء 10، ص 106، نیز رجوع کنید به بغداد * ). بنابراین، جای تعجب نیستکه حاکمان، در نزدیکی مقرّ حکومتی خود جامعی بنا میکردند تا برای حضور در نماز جمعه، به مکان دور نروند. گاه نیزبه سبب بیرغبتی به حضور در میان مردم، چنین تدبیری میاندیشیدند ( رجوع کنید به ابنجوزی، ج 13، ص 5ـ6؛ جبرتی، ج 3، ص 428).عامل دیگر ساخت چند جامع در یک شهر، تغییر مرکز سیاسی شهر در پی تغییر حکومتها بود؛ بدینترتیب، با ساخت جامع در شهر جدید یا محلة دیگری در شهر، جامع پیشین از رونق میافتاد. مثلاً در مصر، ساخت جامع در فسطاط، العسکر، قطایع و بالاخره در قاهره، در دورههای مختلف حکومتها، سبب بیرونقی جامعهای قدیمی شد و تنها جامع عمروعاص در همة ادوار موقعیت خود را حفظ کرد (مقریزی، 1270، ج 2، ص 244ـ 245). در شهر مراکش نیز با سیطرة بربرهای مَصامده (قرن ششم)، جامع یوسفبن تاشفین (حک : 453ـ500) تعطیل و جامع جدیدی ساخته شد (ادریسی، ج 1، ص 234). در اصفهان دورة صفوی نیز، به دنبال تغییر مرکزیت سیاسی در شهر، ساخت مسجد جامع جدید در میدان نقش جهان ضروری نمود ( رجوع کنید به مک چسنی ، ص 80).ساخت جامعها به شهرهای بزرگ محدود نمیشد.در شهرهای کوچک، شهرکهای حومة شهرهای بزرگ و قریههای بزرگ نیز جامع ساخته میشد. در بیشتر قریههای دمشق مساجد جامعی احداث شده بود که در میان آنها،جامعِ قریة مِزه (بزرگترین قریة دمشق)، عظمت و شکوهبسیار داشت ( رجوع کنید بهابنبطوطه، ص 119). در افریقیه (تونس امروزی) نیز قریههای پرجمعیتی بود که مسجد جامع داشت(مانند قریه مُنَسْتیر رجوع کنید به یاقوت حموی، 1965، ج 4، ص 661).ساخت مسجدجامع در میان اقلیتهای مسلمانِ سرزمینهای غیراسلامی نیز رواج داشته است. ادریسی (ج 2، ص 918) از مسجد جامع مسلمانان بلغار نام برده است که در آن شهر، مسیحیان با مسلمانان زندگی میکردند. مسلمانانی که در کنار نهرِاتِل با خزرها میزیستند، همچنین مسلمانانی که در شهرهای نواحی سند با اکثریت هندوان میزیستند، مسجد جامع داشتند (ابنحوقل، ص 324؛ یاقوت حموی، 1965، ج 1، ص 723). به نوشتة ابنبطوطه (ص 564 ـ 565)، مسلمانان مناطق دورافتادة جزایر اقیانوس هند در جزیرة «سَندابور» جامع بزرگی داشتند که شبیه مساجد بغداد بود.جایگاه مسجد جامع در ساختار شهری. مسجد جامعیکی از مشخصههای اصلی شهرهای اسلامی بوده است.در شهرهای تازه تأسیس صدر اسلام، مسجد جامع در کنار دارالاماره و مؤسسات حکومتی، در مرکز شهر قرار میگرفت. جامع منصور در شهر مدور بغداد، پشت دارالخلافه و درمرکز شهر قرار داشت. در بسیاری از شهرها، بازارها نیز درمرکز شهر ساخته میشدند، ازاینرو پیوستگی بازار و مسجد جامع ( رجوع کنید به عمادی، ص 78ـ79)، مظهر تعامل دین و دنیادر زندگی روزمرة مسلمانان بود. اگر شهرها به سوی حومه (رَبَض) توسعه مییافتند و بازارها و مناطق مسکونی درحومه پدید میآمدند، جامع جدیدی نیز در ربض ساخته میشد. در برخی از این شهرها، از جمله در دمشق و فسطاط، نیز در زرنج، بلخ، اصفهان و همدان، مساجد جامع در میان بازارها قرار داشتند ( رجوع کنید بهابنحوقل، ص 146؛ محمدبن احمد مقدسی، ص 198ـ199، 392، 408؛ ناصرخسرو، ص 138). در برخی شهرها، مانند آمل و زرند و سیرجان، نیز جامع در کنار بازار ساخته شده بود (محمدبن احمد مقدسی، ص 261ـ263، 359، 464).در بعضی دیگر از شهرها، جامع از بازارها دور و کاملاً جدا بود، مثل جامع ساوه و اسدآباد (همان، ص 392ـ393).جامع نیشابور در ربض ساخته شده بود و از دارالاماره وزندان شهر، ربع فرسخ فاصله داشت و در بخارا، که شهری متراکم و پرجمعیت بود، جامع در قهندز و بازارها در رَبَضقرار داشت (ابنحوقل، ص 431، 483). گاه جامع و بازارهر دو در رَبَض احداث میشدند (برای نمونه در موصل رجوع کنید بهابنبطوطه، ص 244).تحولات سیاسی، نظامی و جز آنها، ساختار شهرهای اسلامی را به سرعت تغییر میداد و مرکز یا بخشهایی از شهر را رو به ویرانی میبرد؛ ازاینرو، گاه مسجد جامعی که دور از بخشهای آباد شهر قرار داشت، از رونق میافتاد.این پدیده، برای مثال، در جامـع موصل رخ داده است،زیرا پیش از سیطرة عمادالدین زنگی (حک : 521 ـ541)بر موصل، این شهر رو به ویرانی گذاشته و جامع شهر از بخشِ آبادِ شهر دور افتاده و بازسازی نشده بود و مردم جز برای نماز جمعه به آنجا نمیرفتند (ابناثیر، 1382، ص 77). توسعة شهری نیز گاه سبب متروک شدن جامع در بخش قدیمی شهر و تبدیل آن به یک مسجد معمولی میشد (برای نمونهای از این پدیده در شهر مرو رجوع کنید بهابنحوقل، ص 434ـ 435؛ محمدبن احمد مقدسی، ص 311).نامگذاری. پیروی از آموزههای اخلاقی و دوری از خودنمایی و ریا و نیز جلب رضایت پروردگار و ثواب اخروی در ساخت مهمترین پرستشگاه مسلمانان، موجب میشد که بانیان مساجد جامع، دستکم در ظاهر، چندان عنایتی به نامگذاری رسمی برای جامعها نداشته باشند. نامگذاری جامعها به مناسبتها و جهات گوناگون صورت میگرفته است:بیشتر مساجد جامع به نام شهرها خوانده شدهاند، مانند جامع بصره، کوفه، اصفهان، ری، قیروان، فسطاط، دمشق. بدیهی است در شهرهایی که در آنها چند جامع بنا شده، هر جامع را به نام جداگانهای میخواندند. مثلاً، در بغداد، جامع منصور (عباسی)، جامع مدینه خوانده میشد و جامع مهدی (عباسی) به جامع رصّافه شهرت پیدا کرد ( رجوع کنید به معروف، ص 377). گاه با گذشت زمان، نام یک جامع تغییر میکرد یا همزمان به چند نام خوانده میشد؛ در مصر، اولین جامع در فسطاط نام بانی خود، عمروعاص را گرفت ولی دیری نگذشت که با تعدد جوامع، آن را جامع عتیق و تاجالجوامع نیز نامیدند ( رجوع کنید بهمقریزی، 1270، ج 2، ص 246) و افزون بر اینها نام عامیانة جامع سفلانی (پایینی)، در برابر جامع فوقانی (بالایی) که برای جامع ابنطولون بهکار میرفت، بعداً به جامع عمروعاص اطلاق شد ( رجوع کنید به محمدبن احمد مقدسی، ص 198ـ199).مساجد جامع به نام بانیان آنها نیز خوانده میشد، گرچه بهدرستی نمیدانیم که این شیوة نامگذاری با افتتاح رسمیِ مسجد جامع صورت میگرفت یا مردم شهر نام بانی را بر آن مینهادند، که بیشتر از خلیفگان، امیران، والیان، صاحب منصبان نظامی و اداری و وابستگان ایشان بودند، مانند جامع منصور، جامع ابنطولون، جامع نوری (نورالدین زنگی)، جامع حاکم (فاطمی)، و جامع سلطان (ملکشاه) در بغداد (برای نمونه رجوع کنید بهابنجوزی، ج11، ص252؛ ابناثیر، 1382، ص 154؛ مقریزی، 1270، ج2، ص245؛ نعیمی دمشقی، ج2، ص324؛ ابنعماد، ج3، ص239).جامعها گاه بهنام سلسلة حکومتی یا خاندانها یا طائفهای از مردم نامیده میشدند، مثل جامع اموی دمشق و جامع قرویین در فاس که منسوب به قیروانیان بود. در موارد زیادی نام جامع برگرفته از نام محله، بازار، پل یا بارگاه نزدیک جامع بود ( رجوع کنید بهمقریزی، همانجا) و گاه به نام عالم دینی پرآوازة شهر، که در جامع مقام و منصبی داشت، نامیده میشد،مانند جامع سیدی اسحاق در شهر مراکش (سلاوی، ج 2، ص 255) که از نام شیخ فقیه، ابواسحاق ابراهیمبن محمد سُلَمی (متوفی 610)، گرفته شده است. در مواردی نیز مناسبت خاصی سبب نامگذاری جامع میشد، چنانکه تخریب محل فساد و منکرات در دمشق و ساختن جامعی در آن مکان به دستور ملک اشرف موسی، سلطان مملوکی مصر (حک : 648ـ652)، سبب شد تا نام توبه را بر جامع بگذارند (نعیمی دمشقی، ج 2، ص 225). در ادوار متأخرتر، گاه جامعی را که هزار سال از عمرش میگذشت، «اَلفیه» نیز خواندهاند ( رجوع کنید بهمونس، ص 169ـ170).بانیان. مساجد جامع را بیشتر، خلفا، سلاطین، درباریان و صاحبمنصبان میساختند، زیرا برخلاف مساجد محلی، ساختنِ این گونه مساجد مستلزم صرف هزینههایی هنگفت بود که تنها طبقة خاصی توانایی پرداخت آن را داشت. مهمترین و باشکوهترین مساجد جامع در سرزمینهای اسلامی، کهتا به امروز بهجا مانده، به کوشش همین طبقه ساخته شدهاست. برخی از ایشان به مقتضای سیاست مذهبی خود، کهگاه با انگیزههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نیز همراهبود، به ساختن جامع روی میآوردند. نورالدین زنگی (حک : 541 ـ 569)، از اتابکان شام، در شهرهای جزیره و شام، مانند موصل و حماة، به ساخت و نوسازی جامعهای بسیاری اقدام کرد (ابوشامه، ج 1، ص 17ـ 18). در دورة عبدالرحمان اوسط (حک : 206ـ 238)، از خلفای اموی اندلس، جامعهای بسیاری ساخته شد (مقری، ج 1، ص 347، ج 2، ص 134). ساخت و ساز مساجد جامع، در دورة سلطان محمدبن قلاوون در مصر نیز رونق گرفت (ابنحجر عسقلانی، ج 4، ص 147). در یمن نیز حسینبن سلامه شماری مسجد جامع بنا یا آنها را تجدید بنا کرد (یاقوت حموی، ج 2، ص 127؛ ابنمجاور، قسم 1، ص 120؛ برای نمونة دیگر رجوع کنید به محمد عبدالعزیز مرزوق، ص 94ـ97).به ندرت، کسان دیگری نیز جامع احداث میکردند، از جمله عالمان دینی ( رجوع کنید بهابنکثیر، ج 7، جزء 14، ص 276) یا ثروتمندان تائب، که برای جبران بدیهای خود، مسجد جامعی در شهر خود میساختند (نظامالملک، ج 1، ص 185ـ186؛ ابنجوزی، ج 16، ص 135) یا نومسلمانانی مانند شمسالدین غبریال (= گابریل) که در دمشق ناظر دیوانها بود و جامع ملاّ ح را ساخت (نعیمی دمشقی، ج 2، ص 324).هزینهها و منابع درآمد. هزینههای سنگین ساخت،نگهداری و نوسازی مساجد جامع از توان مردم عادی خارج بود و معمولاً از سوی صاحبان جاه و مال و نیز از بیتالمال پرداخت میشد. بهرغم پرداخت مخارج جامعها، وابستگی مالی اینگونه مساجد به اشخاص نمیتوانست پایداری و رونق این مراکز مهم مذهبی را تضمین کند. راهحل این دغدغهرا مسلمانان بهزودی یافتند و بانیان جامع، اموال و املاک گوناگونی را وقف کردند تا وابستگی جامعها به اشخاص و حکومتها گسسته شود واین مساجد در تغییرات و تحولات سیاسی و اقتصادی آسیب نبینند (برای اطلاع از بعضی از موقوفات مساجد جامع رجوع کنید بهابوشامه، ج 1، ص 16؛ نعیمی دمشقی، ج2، ص325؛ شناوی، ج 1، ص81 ـ84).در گزارشهای تاریخی، از مبالغ سنگینی که برای ساخت مساجد جامع هزینه شده یاد شده است. متوکل عباسی (حک : 232ـ247) برای ساخت جامع بزرگ سامرا، که در 237 به پایان رسید، 212 ، 308 دینار پرداخت ( رجوع کنید به ابنجوزی، ج 11، ص 252؛ یاقوت حموی، 1965، ج 3، ص 17؛ نیز رجوع کنید بهجامعکبیر * ). مخارج ساخت جامع ابنطولون، که در 266 به اتمام رسید، 000 ، 120 دینار برآورد شد ( رجوع کنید به یاقوت حموی، 1965، ج 3، ص 898) که ظاهراً احمدبن طولون آن را از گنجی که یافته بود، پرداخت (قلقشندی، 1980، ج 3، ص 333). هزینههای زیاد ساخت جامعها، نظارت جدّی بر آنها را میطلبید، چنانکه ملکشاه سلجوقی (حک : 465ـ 485) زمانی که در بغداد، بنای جامع سلطانی را پیریخت، خود بر کار ساخت آن نظارت کرد (ابنجوزی، ج 17، ص 112).مساجد جامع، مانند هر بنای دیگری، پیوسته در معرض فرسودگی و خطر بودند و به سبب آتش سوزیها، زلزلهها و هجوم بیگانگان، دچار آسیبهای سخت میشدند (مثلاً آتشسوزیهای جامع اموی دمشق، رجوع کنید به طنطاوی، ص 54 ـ56، 83 ـ84؛ مونس، ص 185؛ برای موارد دیگر رجوع کنید به سبکی، ج 1، ص 328؛ ابنتغری بردی، ج 8، ص 201، 208؛ مونس، ص 186ـ187)؛ از این رو، نیازمند عنایت ویژة حکومت برای نگهداری و بازسازی بودند تا روزگاری دراز مقاوم و استوار بمانند. از قضا، بیشترین آگاهیهای ما در بارة تاریخ مساجد جامع به حوادث ویرانگر و بازسازی و نوسازی آنها باز میگردد (برای نمونه رجوع کنید به بغداد * ، در بارة جامع منصور؛ مونس، ص 67ـ 68، در باره جامع قیروان؛ مقّری، ج 2، ص 340ـ341، در بارةجامع قرطبه).هزینههای نگهداری جامعها، سالانه از بیتالمال پرداخت میشد. ابونعیم اصفهانی (ج 1، ص 17ـ 18) از مخارججامع یهودیه و نیز جامع شهر در اصفهان گزارش مفصّلی داده است. این مخارج، که تا خلافت معتمد عباسی (حک :256ـ 279) در دیوان خراج ثبت میشده، شامل حقالزحمة قَوّام (متولی)، مؤذنان، مخارج حصیرها و روشنایی بوده است.در 285 هزینههای این مسجد جامع روی هم به 290ر8درهم رسید.ادارة مساجد جامع. جامعها معمولاً با نظارت خلیفه یا نائبان وی اداره میشد. اولین خلیفگان، به پیروی از سنّت پیامبر اکرم، بر مسجد اصلی یا جامع به طور مستقیم نظارت داشتند. آنان خود خطبه میخواندند و نماز جمعه و جماعت به پا میداشتند (ابنکثیر، ج 6، جزء 11، ص 196؛ ابنخلدون، ج 1: مقدمه ، ص 274) و حتی بر امور آموزشی و فرهنگی آن نیز نظارت میکردند. در دورههای بعد، این وظیفه را خلیفه به دیگران واگذاشته، خود فقط به مناسبتهای خاص، همچون نماز عیدین، در جامع شهر حضور پیدا میکرد (ابنطولون، قسم 1، ص 116ـ117؛ نیز رجوع کنید به قلقشندی، 1383، ج 4، ص 39). از آن پس، مساجد جامع را قاضی، عالم دینی، شرطه یا وزیر اداره میکردند. خلیفه، طی فرمانی، امام و خطیب جمعة مساجد جامعِ مرکز خلافت را منصوب میکرد ( رجوع کنید بهابنجوزی، ج 14، ص 383، ج 15، ص 351). خلیفه همچنین بر امور آموزش در جامعها، که در بالاترین سطوح ارائه میشد، نظارت عالی داشت، چنانکه خطیب بغدادی برای املای حدیث در جامع منصور از خلیفه اجازه خواست و خلیفه نیز به نقیبالنقباء فرمان داد تا به خطیب اجازة تدریس دهد. از این گزارش معلوم میشود که در قرون میانی در بغداد، گاه نقیبالنقباء متولی و سرپرست جامع بوده و مسئولیت برقراری نظم در حلقات درس را برعهده داشته تا آنجا که در اولین جلسة درسِ استادِ تازه وارد، شرکت میکرده است تا از صلاحیت وی اطمینان حاصل کند ( رجوع کنید به ماوردی، ص 293؛ ابنجوزی، ج 18، ص 138، 141؛ یاقوت حموی، 1355ـ1357، ج 4، ص 16؛ جورج مقدسی، ص 15ـ16). مسئولیت انتخاب خطیبان و امامان جمعه در ولایاتِ تابع خلافت عباسی بر عهدة امیران و والیان بود. خلیفة عباسی، طائعللّه (حک : 363ـ381)، در نامهای به امیر بویهی، فخرالدوله، بر برگزاری با شکوه نمازهای جمعه و اعیاد در جامعها و مصلاّ ها و نیز رسیدگی به جامعها، تأکید ورزیده است ( رجوع کنید به قلقشندی، 1383، ج 10، ص 15، 19ـ20؛ برای نامة ناصر، خلیفة عباسی ( حک : 575 ـ622 ) ، به صلاحالدین ایوبی در موردی مشابه رجوع کنید به همو، 1980، ج 3، ص 90). بر موقوفاتِ جامع نیز فرمانهای جداگانه و معمولاً برای قاضیان یا عالمان دینی صادر میشد ( رجوع کنید به ابنجوزی، ج15، ص108؛ نیز رجوع کنید بهقلقشندی، 1383، ج 11، ص 262ـ264). گاه نیز سلاطین و امیران، به سبب اهمیت موقوفات جامع، خود به رسیدگی و اصلاح امور میپرداختند، که نمونة آن، اصلاح و تجدیدنظر بیبرس در قرن هشتم در موقوفات جامع دمشق است ( رجوع کنید بهطنطاوی، ص 68).در دورة فاطمیان، حاکم بامراللّه (حک : 386ـ411) نظارت و رسیدگی به مساجد مصر را به قاضیالقضات، قاضی نعمان، واگذار کرد (قلقشندی، 1383، ج 10، ص 384ـ 385). در این دوره رئیس جامع الازهر عنوان «مُشْرِف» داشت (شناوی، ج 1، ص 115). پس از بر افتادن خلافت عباسی، سلطان یا نائب وی همان وظیفة خلیفه را در گماشتن امامان و خطیبان در جامعهای مهم برعهده داشت (قلقشندی، 1383، ج 11، ص 226). در دورة ممالیک و در دورة حکومت عثمانی در مصر، عنوان «مشرف» به «ناظر» تغییر کرد. ناظر جامعالازهر، رئیس اداری آن محسوب میشد و بر اوقاف و کارکنان نظارت داشت. این منصب معمولاً بر عهدة امیران مملوک بود تا آنکه در حکومت محمدعلی پاشا (حک :1220ـ1264) به عالمان دینی واگذار شد (شناوی، ج 1، ص 115ـ116).حقوق بگیران مساجد جامع گاه به دهها تن میرسیدند. جامعی چون جامع دمشق چندین امام جمعه، خطیب، قیّم (قَوّام = سرپرست)، مؤذن، قاری و نیز خدمتکاران متعدد داشت و گاه هر گروه از ایشان نیز یک رئیس داشتند، مانند رئیس مؤذنان جامع دمشق. همة اینان از موقوفات جامع حقوق ماهانه داشتند و امام جمعه بیشترین حقوق را میگرفت. جامع دمشق چندین محراب و چندین امام راتب از حنفیان، شافعیان و مالکیان و حنبلیان داشت ( رجوع کنید به نعیمی دمشقی، ج 2، ص 298، 300ـ 303، 310ـ 315).فضیلت و احکام فقهی خاص جامعها. از لحاظ فضیلت و قداست و نیز احکام فقهی، فرق چندانی میان مسجد معمولی با جامع نیست، با اینهمه، شاید از آن رو که در جامع، نمازگزاران بیشتری عبادت خداوند را به جا میآورند، در برخی منابع آمده است که نمازگزاردن در جامع، در مقایسه با مسجد محلی یا مسجد بازار، ثواب بیشتری دارد (برای نمونه رجوع کنید به شهید اول، ص 136). در آداب دعا نیز که بر حضور در مکانهای مقدّس و شریف تأکید شده است، مسجد جامع پس از عرفات، خانة خدا و مشاهد مشرّفه قرار گرفته است (جزائری، ص 146). برتری نسبی مسجد جامع در قداست و فضلیت موجب شده است که مسلمانان برای برخی از مساجد جامع فضایل ویژهای قائل شوند که بیشتر بر پایة رؤیا، وقوع کرامت و گاه اخبار مجعول شکل گرفته است (برای نمونه رجوع کنید به مقریزی، 1270، ج 2، ص 255، 265).از منظر فقهی نیز میان احکام جامع با مسجد معمولی تفاوت اندکی قائل شدهاند، مثلاً قسم خوردن در مکانهای ویژهای چون مسجد جامع ــ همچون مشاهد ائمه علیهمالسلام در نزد امامیه ــ شدت بیشتری دارد ( رجوع کنید به طوسی، المبسوط ، ج 8، ص 203؛ ابنقدامه، ج 12، ص 115؛ برای نمونة تاریخی آن رجوع کنید به مقّری، ج 3، ص 377). همچنین ارتکابِ افعالی که موجب تعزیر میشود در مسجدجامع، در مقایسه با مسجد معمولی، مجازات شدیدتری در پی دارد (ابوالصلاح حلبی، ص 420).مهمترین تفاوت مسجد جامع با مسجد معمولی، از لحاظ فقهی، در موضوع اعتکاف است که از دیر زمان مورد اختلاف فقها بوده است و عموم فقها قائل به جواز اعتکاف در مساجد معمولی نبودهاند (برای برخی روایات و اقوال در بارة اعتکاف در مسجد جامع رجوع کنید به کلینی، ج 4، ص 176؛ ابنبابویه، 1414، ج 2، ص 184ـ 185؛ علمالهدی، ص 200؛ طوسی، الاستبصار ، ج 2، ص 127؛ علامه حلّی، ج 3، ص 439ـ464؛ زرکشی، ص 386؛ نیز رجوع کنید به اعتکاف * ).ساختمان جامعها و مؤسسات جانبی آنها. مساجد جامع همواره با شکوه ساخته میشدهاند و نمونههای عالی معماری اسلامی به شمار میآیند. مأذنه (مناره یا صومعه)، صحن و رواق، منبر، مقصوره، محراب و گاه قبة بیتالمال و صحن از مهمترین اجزای معماری مساجد جامع محسوب میشدند (برای تفصیل و نیز تفاوتهای ساختمان جامعها با مساجد معمولی رجوع کنید بهمسجد * ، بخش معماری). ساخت منارهها و مقصورهها به دهههای اولیه سدة نخست بازمیگردد ( رجوع کنید بهیعقوبی، ج 2، ص 468؛ مونس، ص 129ـ131)، البته مساجدی هم بودند که برخی از این اجزا را نداشتند، مانند مسجد فاریاب که مناره نداشت ( رجوع کنید به ادریسی، ج 1، ص 478). بعضی از آنها به مرور زمان و با نوسازی و توسعة بناهایشان دارای چند محراب شدند، مانند جامع اموی دمشق، الازهر و ابن طولون ( رجوع کنید بهمونس، ص 203). بعضی جامعها بخشهای دیگری نیز داشتند، مانند جامع ابنطولون که داروخانهای داشت و طبیبی در آنجا مستقر بود تا در حوادث پیشبینی نشدة روز جمعه به یاری نمازگزاران بشتابد ( رجوع کنید به ابندقماق، قسم 1، ص 123؛ مقریزی، 1270، ج 2، ص 266).جامعها معمولاً دارای بخشها و مؤسسات جانبی نیز بودند؛ مثلاً قایماز، والی نورالدین زنگی، در حومة شهر موصل جامعی ساخت که در کنار آن، مدرسه، رباط و بیمارستان نیز تأسیس شد ( رجوع کنید به ابوشامه، ج 1، ص 270).از مراکز پژوهشی وابسته به مساجد جامع، کتابخانههایی بود که برخی از آنها تا به امروز شهرت خود را حفظ کردهاند، مانند کتابخانة جامع صنعاء و جامع قیروان و زاویههای جامع دمشق. بیشتر کتابهای این کتابخانهها را صاحب منصبان و عالمان دینی وقف میکردند ( رجوع کنید بهعِش، ص 228ـ 235؛ عبدالمهدی، ص 626ـ 628؛ عوّاد، ص 230ـ231، 234). به گزارش یاقوت حموی (1965، ج 4، ص 509)، در هر دو جامع شهر مرو، که یکی به حنفیها و دیگری به شافعیها تعلق داشت، کتابخانهای بزرگ بود. در ایران نیز نمونههای فراوانی از کتابخانههای مساجد جامع وجود داشته است ( رجوع کنید بهکریمیان سردشتی، ص 66، 71، 75، 86 و جاهای دیگر).کارکردهای مساجد جامع. از مهمترین مشخصههای مساجد جامع، که آنها را از مساجد معمولی متمایز میساخت، کارکردهای سیاسی، اداری، اجتماعی و آموزشی آنها بود.کارکرد سیاسی و حکومتی. در جامعة شهری مسلمانان، مساجد جامع تنها مکان اجتماع حاکمان و مردم در مراسم عبادی و سیاسی در هر هفته بود و بنابراین، جامع بهترین جایگاه را برای فعالیتهای سیاسی و اِعمال سیاستهای مذهبی حکومت فراهم میآورد و از سوی دیگر، حضور مردم وبزرگان شهر در آن، بهترین نشانة وفاداری به حکومت تلقی میشد. حضرت علی علیهالسلام پس از جنگ جمل فرمانداد تا مردم سه روز برای نماز جماعت در جامع بصرهجمع شوند (ابنمیثم، ج 1، ص 289). شاید بتوان گفت که حضرت علی میخواست، ضمن سخن گفتن و اعلان مواضع خود برای مردم بصره، از اطاعت آنان نسبت به خویش اطمینان پیدا کند.بیگمان حساسیت سیاسی مساجد جامع در بحرانهای سیاسی و تغییر نظام حکومت سبب میشد که اولین واکنشهادر این موارد، در این مراکز بروز کند. برای نمونه، دو روزپیش از آغاز شورش بساسیری * در 450، که نام خلیفة فاطمیدر بغداد بر سر منابر جمعه برده شد، امام جامع منصوراز حضور در نماز خودداری کرد و نماز جمعه برگزار نشد( رجوع کنید بهابنجوزی، ج 16، ص 31ـ32). همچنین در زمانهای بحرانی چون جنگ، وقتی خلیفه احساس قدرت میکرد وخود میداندار صحنة نبرد میشد، برای ایراد خطبه و تحریک عواطف مذهبی و بسیج نیروهای مردمی در مسجد جامع حضور مییافت (برای نمونه رجوع کنید به ابنکثیر، ج 6، جزء 12، ص 209).اولین سخنرانی رسمی خلیفه یا سلطان، پس از رسیدن به قدرت، در مسجد جامع شهر ایراد میشد. امامحسن علیهالسلام (حک : رمضان40 ـ ربیعالاول41) پس از بیعت مردم با وی به جامع کوفه درآمد و خطبهای طولانی خواند و قاتل پدر را قصاص کرد (یعقوبی، ج 2، ص 214). ابوالعباس سفاح (حک : 132ـ136) نیز پس از رسیدن به خلافت، روز جمعه به جامع رفت و خطبه خواند (مسعودی، ج 4، ص 94). والیان نیز چنین رسمی داشتند و پس از ورود به مرکز ولایت، اولین سخنرانی خود را در جامع شهر ایراد میکردند (برای نمونه رجوع کنید به مبرّد، ج 1، ص 380؛ ابشیهی، ج 1، ص 117ـ 118).وابستگی سیاسی جامعها به حکومت، جایگاه آنها رابه مثابة رسانهای قوی در خدمت اهداف حکومت تثبیت کرده بود و معمولاً احکام انتصاب حاکمان جدید، فتحنامهها، عهدنامهها و منشورات حکومتی در مساجد جامع به آگاهی مردم رسانده میشد و در شهرهایی که چندین جامع داشتند،این اطلاع رسانی از چند جامع مشهور صورت گرفت ( رجوع کنید بهشناوی، ج 1، ص 115؛ برای نمونهای از قرائت فتحنامه برمنابر مساجد جامع رجوع کنید به ابنجوزی، ج 6، ص 167). به جز فرمانهای مربوط به والیان، حکم (تقلید و منشور) انتصاب قاضیالقضات نیز گاه در جامع بر همگان خوانده میشد(برای نمونه رجوع کنید به ابنجوزی، ج 15، ص 201). همچنین گاهی، بخشهایی از تشریفات عمومی مراسم اعلان خلافت و سلطنت، مانند بذل درهم و دینار و پوشاندن خلعت، نیز در مسجد جامع برگزار میشد ( رجوع کنید به همان، ج 17، ص 275؛ فرید، ص 162). فرمانهای رسمی برای اِعمال سیاستهای دینی و مذهبی حکومتها نیز معمولاً در جامع اعلان میشد (برای نمونه رجوع کنید به طه ابوسدیره، ص 170).کارکرد جامعها، به عنوان رسانهای سیاسی، تنها جنبة حکومتی نداشت و بسیاری از مطالبات سیاسی و اجتماعی مردم، اعتراضهای فردی و گروهی و پخش اعلامیهها از مجرای این رسانه صورت میگرفت. برخی ترورها و همچنین تحرکاتِ ضد حکومتی و آشوبهای سیاسی، عقیدتی و اجتماعی نیزدر جامعها به وقوع میپیوست ( رجوع کنید به ابنجوزی، ج 7، ص 60، 121، ج 9، ص 35، ج 14، ص 19، ج 15، ص 208، ج 16، ص 224، ج 17، ص 120؛ ذهبی، ج 2، ص 286؛ ابنکثیر، ج 6، جزء 12، ص 317ـ319؛ طیباوی، ص 93، 95؛ خفاجی، ج 1، ص 155ـ156، ج 3، ص 212؛ طه ابوسدیره، ص 173؛ نیزرجوع کنید به مسجد * ).کارکرد اداری. مقرّ حکومت پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهو آلهوسلم، مسجد بود و در همانجا به امور اداری و مالی وقضایی جامعة اسلامی رسیدگی میشد؛ ولی، پس از مدتی با توسعة وظایف حکومت، بسیاری از امور اداری و سیاسی به دارالامارهها، دارالخلافهها و دیوانها منتقل شد. با این حال، مساجد جامع تا قرنها بعد همچنان در امور قضایی فعال بودند. حضرت علی علیهالسلام در جامع کوفه به کار قضا میپرداخت و دَکَّةُالقضای او در وسط جامع قرار داشت ( رجوع کنید به ابنادریس حلّی، ج 2، ص 157). در جامع قرطبه نیز مجالس قضا بر پا بود و هر روز، قاضی به همراه منشیان خود به داوری مینشست ( رجوع کنید بهمونس، ص 199). در جامع عمروعاص نیز محاکم قضایی تشکیل میشد و شمار قاضیانی که در دورة والیان اموی و عباسی در این جامع به قضا اشتغال داشتند به 36 تن رسید (طه ابوسدیره، ص 190ـ192). در بصره، قاضیانی که در مسجد جامع امر قضا را برعهده داشتند، لقب «قاضی مسجد» گرفته بودند. آنها دعاوی مالی کمتر از 220 دینار را حل و فصل میکردند ( رجوع کنید به ماوردی، ص 122).در بارة محل استقرار بیتالمال در مساجدجامع گزارشهایی در منابع آمده است. مثلاً جامع عمروعاص در فسطاط برای زمانی دراز مقر بیتالمال بود (طه ابوسدیره، ص 28ـ30؛ مونس، ص 172). با این حال، باید توجه داشت که بیشتر این گزارشها ــ بعد از دهههای اولیة حکومت اسلامی ــ به قبههایی (اتاق گنبدی شکل) در جامعها اشاره میکند که اموال یتیمان درآنها به امانت گذاشته میشد و نیز محلی برای نگهداری اموال مسجد جامع بود. این قبهها را معمولاً در صحن مسجد یا داخلآن و بر بالای چند ستون میساختند تا به آسانی در دسترس نباشند (حسن عبدالوهاب، ج 1، ص 29؛ طه ابوسدیره، همانجا).کارکرد اجتماعی. انواع فعالیتهای اجتماعی نیز در مساجد جامع انجام میشد. جامعها محل برگزاری آیینها، جشنهاو سوگواریهای مذهبی و غیرمذهبی بودند. نمازهای عیدنیز، که معمولاً در مصلای بیرون شهر برگزار میگردید،گاهی به دلایلی در مسجد جامع شهر بر پا میشد ( رجوع کنید بهابنجوزی، ج 15، ص 201، ج 17، ص 66). در مناسبتهای مذهبی مانند روز عرفه یا شبهای احیا، مساجد جامع مکان تجمع علاقهمندان به دعا و نیایش بود (همان، ج 15، ص 44، برای نمونهای از برگزاری نماز باران در جامع رجوع کنید به همان،ج 8، ص 62؛ برای نمونههایی از برگزاری نماز میت برایعالمانِ مشهور یا دولتمردان عالیرتبه در جامع رجوع کنید به همان، ج 15، ص 172، ج 16، ص 134، 170، ج 17، ص 96، 155، 170، ج 18، ص 157).جنبة دیگری از فعالیتهای اجتماعی در مساجد جامع، رسیدگی به درماندگان، مصیبتزدگان و در راه ماندگان بود. طالبان علم نیز در سفرهای علمی، بینیاز از حمایتهای مادّی جامعها نبودند ( رجوع کنید به ناصرخسرو، ص 72؛ مونس، ص 38ـ39). مردم نیز گاه کمکهای غذایی خود را برای اطعامِ نیازمندان به جامع میفرستادند ( رجوع کنید به مونس، ص 40). گویا وقتی در سفر از اندلس به اسکندریه، کشتی ابوبکرابن عربی (متوفی 542)، فقیه مالکی و همراهانش غرق شد، نجات یافتگان به جامع طرابلس انتقال داده شدند و مردم بر ایشان لباس پوشاندند و از ایشان پذیرایی کردند ( رجوع کنید به همان، ص 39).کارکرد آموزشی. جامع را باید کهنترین و در عین حال پیشروترین نهاد آموزشی در تعلیمات عالی علوم اسلامیدر تمدن اسلامی دانست ( رجوع کنید به ابیض، ص 198ـ210). تنهاپس از پیدایی و گسترش مدارس در سرزمینهای اسلامیبود که فعالیتهای آموزشی مساجد جامع به تدریج رو بهکاستی گذاشت. تا نیمة قرن دوم، دو جامع کوفه و بصره،در تولید فکری و علمی در حوزة علم و ادب نقش آفرینبودند تا آن که چندی بعد این جایگاه به جامعهای بغداد،دمشق و فسطاط انتقال یافت. اهتمام این جامعها بیشتربه علوم اسلامی بود و به ندرت علوم دخیل در آنها مورد توجه قرار میگرفت ( رجوع کنید بهطیباوی، ص 93؛ معروف، ص 376ـ377؛ غنیمه، ص 58، 60؛ خفاجی، ج 3، ص 210). مساجد جامع شهرهای بزرگ و مرکز خلافت، محافل علمی پر رونقیداشت و اگر مسجد جامعی چون جامعِ اهواز، مجلس درسو بحث نداشت و صرفاً مورد توجه عامة مردم بود، ازنظر گزارشگر تیزبینی چون محمدبناحمد مقدسی نکوهیدهبود ( رجوع کنید به ص 7).محافل رسمی درس و بحث در مساجد جامع، حلقه و مجلس نام داشت (برای اطلاع از نقش حلقه در نظام آموزشی مسلمانان رجوع کنید بهمنیرالدین احمد، ص 289ـ301). حلقههای علمی هر استاد در جامعهای پر آوازه و بزرگ مانند جامع دمشق به طور ثابت در قسمت خاصی از جامع برگزار میگردید و از آن با عنوان «زاویه» یاد میشد. بعضی از این زوایا، مانند زاویة شافعی و مجدیه در جامع فسطاط، موقوفات خاص خود را داشت و تدریس در آنها برای استادان مایة افتخار بود (مقریزی، 1270، ج 2، ص 255ـ256).در جامع اموی دمشق، حلقههای علمی در فقه چهار مذهب اهل سنّت بر پا بود و هر مذهب فقهی زوایایی مخصوص داشت. همچنین دهها حلقه برای آموزشهای گوناگون در حوزة قرآن در مقاطع مختلف آموزشی تشکیل میشد ( رجوع کنید به ابنجبیر، ص 214ـ220؛ نعیمی دمشقی، ج 1، ص 333ـ 335، ج 2، ص 410ـ412؛ جورج مقدسی، ص 19ـ20؛ طنطاوی، ص 29، 35). در 326، شمار حلقههای درس جامع عمروعاص در فقه مالکی، شافعی و حنفی، به 33 رسیده بود (حسن عبدالوهاب، ج 1، ص 30). مقریزی (1270، ج 2، ص 256) شمار حلقههای درس جامع عمروعاص را در 749 بیش از چهل حلقه ذکر کرده است.حلقههای درس و بحث و وعظ، در روز جمعه نیز فعال بود و گاه استادانی در روز جمعه دو حلقة درس داشتند ( رجوع کنید بهابنجوزی، ج 14، ص 118ـ119). استادانی بودند که چند هزار مجلس در جامعی برپا کرده بودند. در جامع نیشابور محدّثی به نام ابنطاهر، هزار مجلس املای حدیث برپا کرده بود (همان، ج 17، ص 337). در جامع اصفهان ابوالقاسم طلحی، سابقة تشکیل صدها مجلس داشت (همان، ج 18، ص 10). مجالس املای تشریفاتی نیز در مساجد جامع برگزار میشد که بیشتر مخصوص صاحب منصبان بود (برای نمونه، خواجه نظامالملک در جامع مهدی بغداد رجوع کنید به همان، ج 16، ص 304). حضور زنان در حلقههای علمی جامعها به ندرت گزارش شده است که یک نمونة آن متعلق به جامع الازهر بوده است (خفاجی، ج 3، ص208؛ در بارة فعالیتهای آموزشی جامع الازهر رجوع کنید به محمدکمال سید، ص 650ـ 658).انتشار و املای اشعار نیز در جامع مرسوم بود. دعبل خزاعی قصیدهای را که برای امام رضا علیهالسلام در مرو خوانده بود بار دیگر در جامع شهر قم قرائت کرد و مردم صلة فراوانی به او دادند (ابنبابویه، 1404، ج 1، ص 296). مُتنَبّی در 346، در جامع عمروعاص حلقة ادبی داشت (خفاجی، ج 3، ص 209). در همین جامع، مکانی به نام قبةالشعراء یا قبةالشعر ساخته بودند که محل برگزاری محافل ادبی در هر جمعه بود ( رجوع کنید بهخطیب بغدادی، ج 9، ص 157).فعالیتهای آموزشی امامیه در مساجد جامع. نظارت مستقیم حکومت بر مساجد جامع، مانع از فعالیتهای جدّی عالمان امامیه در مساجد جامع بود؛ بنابراین، این مراکز نمیتوانست مکان اصلی فعالیتهای تعلیمی ایشان باشد. برخی از امامان، مانند حضرت علی در جامع کوفه و امام سجاد و امام باقر و امام صادق علیهمالسلام در مسجد نبوی، حلقههای تعلیمی داشتند و پیروان ایشان نیز در مساجد جامع، حلقههای بحث و فتوابرقرار میکردند که بیشتر با توریه و تقیه همراه بود ( رجوع کنید بهفیاض، ص 76).حمایت از شیعه در دورههایی چون حکومت آلبویه، مساجد جامع را پذیرای برخی از عالمان بزرگ شیعی کرد، چنانکه ابنعُقْدَه (متوفی 332) در مسجد جامع رَصافه و نیز جامع بَراثا در بغداد، مجلس املای حدیث داشت (خطیب بغدادی، ج 6، ص 147ـ159).آموزشهای عمومی. آنچه از فعالیتهای آموزشی در سطور پیشین یاد شد، بیشتر به طبقة طالبان علم اختصاص داشت که عامة مردم بهرة چندانی از آن نداشتند. در عوض، نوع دیگری از آموزش عمومی در مساجد جامع، که جنبة تبلیغی و ترویجی داشت، بیشتر به کار عامة مردم میآمد و آن مجالس قصهپردازان (قُصاص) و نیز مجالس وعظ و ارشاد بود (برای نمونه رجوع کنید بهابنجوزی، ج 14، ص 385، ج 17، ص 130ـ132، ج 18، ص 49؛ مقریزی، 1270، ج 2، ص 253ـ 254؛ طاشکوپریزاده، ص 362؛ طه ابوسدیره، ص 31ـ 35؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی ، ج 3، ص 266).منابع: علاوه بر قرآن؛ محمدبن احمد ابشیهی، المستطرف فی کلّ فنّ مستطرف ، چاپ مفید محمد قمیحه، بیروت 1406/ 1986، چاپ افست قم 1368 ش؛ ابناثیر، التاریح الباهر فیالدولة الاتابکیة ، چاپ عبدالقادر احمد طلیمات، قاهره ?] 1382/1963 [ ؛ همو، الکامل فیالتاریخ ، بیروت 1385ـ1386/ 1965ـ1966، چاپ افست بیروت 1399ـ1402/ 1979ـ1982؛ ابنادریس حلّی، کتاب السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی ، قم 1410ـ1411؛ ابنبابویه، عللالشرایع ، نجف 1386/1966، چاپ افست قم ] بیتا. [ ؛ همو، عیون اخبارالرضا ، چاپ حسین اعلمی، بیروت 1404/1984؛ همو، کتاب منلایحضره الفقیه ، چاپ علیاکبر غفاری، قم 1414؛ ابنبطوطه، رحلة ابنبطوطة ، چاپ محمد عبدالمنعم عریان، بیروت 1407/1987؛ ابنتغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة ، قاهره ?] 1383 [ ـ 1392/ ?] 1963 [ ـ 1972؛ ابنجبیر، رحلة ابنجبیر ، بیروت 1404/ 1984؛ ابنجوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت 1412/ 1992؛ ابن حجر عسقلانی، الدرر الکامنة فی اعیان المائة الثامنة ، بیروت 1414/ 1993؛ ابنحوقل؛ ابنخلدون؛ ابندرید، کتاب جمهرةاللغة ، چاپ رمزی منیر بعلبکی، بیروت 1987ـ 1988؛ ابندقماق، کتاب الانتصار لواسطة عقدالامصار ، بولاق 1310/ 1893، چاپ افست بیروت ] بیتا. [ ؛ ابنشبّه نمیری، تاریخ المدینةالمنورة: اخبار المدینة النبویة ، چاپ فهیم محمد شلتوت، بیروت 1410/1990؛ ابنطولون، القلائد الجوهریة فی تاریخ الصالحیة ، چاپ محمداحمد دهمان، دمشق ?] 1401/ 1980 [ ؛ابنعبدالحکم، فتوح مصر و اخبارها ، چاپ چارلز سی. توری، نیوهاون 1922، چاپ افست بغداد ] 1968 [ ؛ ابنعماد؛ ابن قتیبه، المعارف ، بیروت 1407/1987؛ ابنقدامه، المغنی ، چاپ افست بیروت 1403/1983؛ ابنکثیر، البدایة والنهایة ، چاپ احمد ابوملحم و دیگران، بیروت 1407/1987؛ ابنمجاور، صفة بلادالیمن و مکة و بعض الحجاز، المسمّاة تاریخالمستبصر ، چاپ اسکار لوفگرن، لیدن 1951ـ1954؛ ابنمنظور؛ ابنمیثم، شرح نهجالبلاغة ، قم 1362 ش؛ ابوالصلاح حلبی، الکافی فیالفقه ، چاپ رضا استادی، اصفهان ?] 1362 ش [ ؛ عبدالرحمانبن اسماعیل ابوشامه، الروضتین فی اخبار الدولتین ، چاپ ابوالسعود، قاهره 1287ـ 1288، چاپ افست بیروت ] بیتا. [ ؛ احمدبن عبداللّه ابونعیم، کتاب ذکر اخبار اصبهان ، چاپ سون ددرینگ، لیدن 1931ـ1934، چاپ افست تهران ] بیتا. [ ؛ ملکه ابیض، «تنظیم التعلیم فیالمسجد الجامع بدمشق قبل نشوءالمدارس»، التراثالشعبی ، ش 22 (جمادیالاولی 1406)؛ محمدبن عبداللّه ادریسی، کتاب نزهة المشتاق فی اختراقالا´فاق ، قاهره: مکتبةالثقافة الدینیة، ] بیتا. [ ؛ واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، گزیدة مقالات تحقیقی ، ترجمة کریم کشاورز، تهران 1358 ش؛ اسلمبن سهل بحشل، تاریخ واسط ، چاپ کورکیس عوّاد، بیروت 1406/1986؛ بلاذری (بیروت)؛ عبدالرحمان جبرتی، تاریخ عجائب الا´ثار فیالتراجم و الاخبار ، بیروت: دارالفارس، ] بیتا. [ ؛ عبداللّه جزائری، التحفةالسنیة فی شرح نخبة المحسنیة ، نسخة خطی کتابخانة آستان قدس رضوی، ش 2269؛ اسماعیلبن حماد جوهری، الصحاح: تاجاللغة و صحاحالعربیة ، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت ] بیتا. [ ، چاپ افست تهران 1368 ش؛ حسن عبدالوهاب، تاریخ المساجد الاثریة فیالقاهرة ، بیروت 1993؛ خطیب بغدادی؛ محمد عبدالمنعم خفاجی، الازهر فی الفعام ، بیروت 1407ـ 1408/ 1987ـ 1988؛ خلیفةبن خیاط، تاریخ خلیفةبن خیاط ، روایة بقیبن مخلد، چاپ سهیل زکار، بیروت 1414/1993؛ خلیلبن احمد، کتابالعین ، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم 1405؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی ، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران 1367 ش ـ ، ذیل «ابنجوزی» (از هادی عالمزاده)؛ احمدبن داوود دینوری، الاخبار الطوال ، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره 1960، چاپ افست قم 1368 ش؛ محمدبن احمد ذهبی، العبر فی خبر من غبر ، ج 2، چاپ فؤاد سید، کویت 1984؛ احمدبن عبداللّه رازی، تاریخ مدینة صنعاء ، چاپ حسینبن عبداللّه عمری، دمشق 1409/1989؛ حسینبن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن ، چاپ محمد سیدکیلانی، بیروت ] بیتا. [ ؛ محمدبن بهادر زرکشی، اعلام الساجد باحکامالمساجد ، چاپ ابوالوفا مصطفی مراغی، قاهره 1410/1989؛ زیدبن علی (ع)، مسند الامام زید ، بیروت: دارمکتبة الحیاة، ] بیتا. [ ؛ عبدالوهاببن علی سبکی، طبقات الشافعیة الکبری ، چاپ محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره 1964ـ1976؛ احمد سلاوی، کتاب الاستقصا لاخبار دول المغرب الاقصی ، چاپ جعفر ناصری و محمد ناصری، دارالبیضاء 1954ـ1956؛ عبدالعزیز محمد شناوی، الازهر جامعاً و جامعة ، قاهره 1983ـ1984؛ محمدبن مکی شهید اول، البیان ، چاپ محمد حسون، قم 1412؛ احمدبن مصطفی طاشکوپریزاده، الشقائق النعمانیة فی علماء الدولة العثمانیة ، بیروت 1395/1975؛ طبری، جامع ؛ علی طنطاوی، الجامع الاموی فی دمشق ، دمشق 1380/1961؛ محمدبن حسن طوسی، الاستبصار ، چاپ حسن موسوی خرسان، تهران 1390؛ همو، البیان فی تفسیرالقرآن ، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت ] بیتا. [ ؛ همو، المبسوط فی الفقه الامامیة ، ج 8 ، چاپ محمدباقر بهبودی، تهران 1351 ش؛ طه ابوسدیره، الحرکة العلمیة فی جامع عمروبن العاص فی عصر الولاة: 21 ه ـ 254 ه ، قاهره 1410/1990؛ عبداللطیف طیباوی، دراسات عربیة و اسلامیة ، دمشق 1403/1983؛ عبدالجلیل حسن عبدالمهدی، «المؤسسات التعلیمیة و الثقافیة فی بلاد الشام فیالعصرین الایوبی و المملوکی»، در التربیة العربیة: مؤسسات و ممارسات ، ج 2، ] عمان: مؤسسة آلالبیت، 1989 [ ؛ یوسف عش، دورالکتب العربیةالعامة و شبهالعامة لبلاد العراق و الشام و مصر فیالعصر الوسیط ، ترجمة عنالفرنسیة نزار اباظه و محمد صباغ، بیروت 1411/ 1991؛ حسنبن یوسف علامه حلّی، مختلفالشیعة فی احکام الشریعة ، قم 1412ـ1420؛ علیبن حسین علمالهدی، الانتصار ، قم 1415؛ زهره عمادی، «حضور مسجد در بازار تهران»، صفه ، ش 26 (بهار و تابستان 1377)؛ کورکیس عوّاد، «خزائن کتبالعراق العامة فی ایام العباسیین»، سومر ، ج 2، ش 2 (ژوئیة 1946)؛ محمد عبدالرحیم غنیمه، تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی ، ترجمة نوراللّه کسائی، تهران 1372 ش؛ محمدبک فرید، تاریخالدولة العلیة العثمانیة ، چاپ احسان حقی، بیروت 1408/1988؛ عبداللّه فیاض، تاریخالتربیة عندالامامیة و اسلافهم منالشیعة بین عهدیالصادق والطوسی ، بیروت 1983؛ محمد جمالالدین قاسمی، اصلاح المساجد منالبدع و العوائد ، بیروت 1390؛ احمدبن علی قلقشندی، صبحالاعشی فی صناعة الانشا ، قاهره 1331ـ 1338/ 1913ـ1920، چاپ افست 1383/1963؛ همو، مآثرالانافة فی معالم الخلافة ، چاپ عبدالستار احمد فراج، کویت 1964، چاپ افست بیروت 1980؛ ابوبکربن مسعود کاسانی، کتاب بدائع الصنائع فی ترتیبالشرائع ، بیروت 1402/1982؛ نادر کریمیان سردشتی، تاریخ کتابخانههای مساجد ایران ، تهران ] 1378 ش [ ؛ کلینی؛ لوئی ماسینیون، خطط الکوفة و شرح خریطتها ، ترجمة محمدتقی مصعبی، چاپ کامل سلمان جبوری، نجف 1399/ 1979؛ علیبن محمد ماوردی، الاحکام السلطانیة و الولایات الدینیة ، بغداد 1409/1989؛ محمدبن یزید مبرّد، الکامل ، ج 1، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم و سید شحاته، قاهره ?] 1376/1956 [ ؛ محمد عبدالعزیز مرزوق، «جامعالظاهر بیبرس البندقداری»، المجلةالتاریخیة المصریة ، ج 3، ش 1 (مه 1950)؛ محمدکمال سید، «الازهر جامعاً و جامعة»، مجلةالازهر ، سال 5، ش 3 (رجب 1398)؛ محمدعلی مخلصی، آثار تاریخی سمنان ، ] بیجا، ? 1356 ش [ ؛ مسعودی، مروج (بیروت)؛ فرشید مصدقی امینی، «تأملی در مفهوم , مسجد ، و معنای , جامع ، : ویژگیها، نقشها و کارکردها»، پژوهشنامه: مجموعه مقالات پژوهشی ادارة کل میراث فرهنگی استان تهران ، دفتر 1 (پاییز 1379)؛ بشار عواد معروف، «مؤسسات التعلیم فی العراق بینالقرنین الخامس و السابع الهجریین»، در التربیة العربیة الاسلامیة: المؤسسات و الممارسات ، ج 2، ] عمان:مؤسسة آلالبیت، 1989 [ ؛ مقدسی؛ احمدبن محمد مقّری، نفحالطیب ، چاپ احسان عباس، بیروت 1388/ 1968؛ احمدبن علی مقریزی، السلوک لمعرفة دول الملوک ، چاپ محمد عبدالقادر عطا، بیروت 1418/1997؛ همو، کتاب المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط والا´ثار، المعروف بالخطط المقریزیة ، بولاق 1270، چاپ افستقاهره ] بیتا. [ ؛ آر. دی. مک چسنی، «احداث اصفهان عباسی در متون صفوی»، ترجمة مهرداد محمودزاده، رواق ، سال 1، ش 1 (پاییز 1377)؛ منیرالدین احمد، «دورالمجالس الاسلامیة، مؤسسات و ممارسات»،در التربیة العربیة الاسلامیة ، ج 1، عمان: مؤسسة آلالبیت، ] بیتا. [ ؛ حسین مونس، المساجد ، کویت 1401/1981؛ ناصر خسرو، سفرنامة ناصرخسرو علوی ، تهران ?] 1341 ش [ ؛ حسنبن علی نظامالملک، سیرالملوک ( سیاستنامه )، چاپ هیوبرت دارک، تهران 1340 ش؛ عبدالقادربن محمد نعیمی دمشقی، الدّارس فی تاریخ المدارس ، بیروت 1410/1990؛ حسینبن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائلو مستنبط المسائل ، قم 1407ـ 1408؛ احمدبن عبدالوهاب نویری، نهایة الارب فی فنون الادب ، قاهره ] 1923 [ ـ1990؛ یاقوتحموی، کتاب معجمالبلدان ، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ 1866ـ1873، چاپ افست تهران 1965؛ همو، معجمالادباء ، مصر1355ـ 1357/ 1936ـ 1938، چاپ افست بیروت ] بیتا. [ ؛ یعقوبی،تاریخ ؛George Makdisi, The rise of colleges: institutions of learning in Islam and the West , Edinburgh 1981.