جام(1) ، ظرفی برای نوشیدن مایعات بهویژه شراب. صورت اوستایی واژة جام ma ¦ya و پهلوی آن m ¦a §j یا m ¦ya است (هُرن، ذیل واژه). این واژه از قرن چهارم به بعد در اشعار فارسی فراوان به کار رفته است (برای نمونه رجوع کنید بهرودکی، ص 83؛ فردوسی، ج 6، ص10، 173، 179؛ ناصرخسرو، ص 159، 244). در میان واژههای فارسی و واژههای راه یافته به زبان فارسی کلمههای مترادف بسیاری برای جام وجود دارد، مانند ساغر (معرّب آن: صاغر) و طاس (معرّب از تاس/ s ¦ta پهلوی)، واژههای عربیِ کأس و قدح و نیز کاسه که مأخوذ از کأساست، ساتگین/ ساتگینی که در اصل ترکی است، و پیاله و فنجان (معرّب پنگان) که در اصل یونانیاند (نفیسی، ذیل «کاس»؛ دهخدا، ذیل «پیاله»، «کاسه»؛ معین، ذیل «ساتگینی»، «ساغر»، «طاس»، «فنجان»، «قدح»، «کاس»؛ برای دیگر معانی جام از جمله واحد شمارش قطعات بزرگ آینه و شیشه، جامِ مسابقات ورزشی، جام حمام رجوع کنید به دهخدا؛ صدری افشار و دیگران؛ فرهنگ بزرگ سخن ، ذیل واژه؛ برای مفاهیم عرفانی و ادبی رجوع کنید به جام ( 2 ) ).فرهنگنویسان کمتر به وصف دقیق شکل جام پرداختهاند. برخی مانند نفیسی (ذیل واژه) تعاریفی مبهم و بعضی مانند مؤلفان فرهنگ بزرگ سخن (ذیل واژه) به تعریف کلی «ظرف گود و دهان گشاد» اکتفا نمودهاند. با این حال، در بیشتر تعاریف، به شکل کاسهایِ کوچک و به تعبیری پیاله اشاره شده است (برای نمونه رجوع کنید به شاملو، ذیل «پیاله») و اگر قطر دهانة کاسه از پانزده سانتیمتر بیشتر نباشد، پیاله یا جام محسوب میگردد (صدری افشار و دیگران، ذیل «پیاله»).باستانشناسان و پژوهشگران هنر، اغلب تعاریف دقیقتری از شکل جام و پیاله ارائه نمودهاند، چنانکه به نوشتة هرینک (ص 27)، جام ظرف دهان گشادی است که گردن ندارد و قطر دهانة آن از کف و بدنهاش بیشتر است. بدینترتیب، جام از ظروف گردندار، مانند تنگ و ابریق، تفکیک و به شکل پیاله نزدیکتر میشود. شکل مشخصتر جام، نوع پایهدار آن است که اغلب ساغر نامیده میشود ( رجوع کنید به دهخدا، ذیل «ساغر»). نوع دیگرآن، تِکوک (ریتون )، مشهور به جام شاخی است که شبیه به سر حیوان (اغلب شیر) است (برهان، ذیل «تکوک»؛ لوسی ـ اسمیت، ذیل «جامشاخی»). برخی از انواع جام نیز به شکل لیوان و استکاناند ( رجوع کنید به دهخدا، ذیل «ساغر»). با این تعاریف، پیاله، لیوان، ساغر، ریتون و فنجان، با وجود تفاوتهایشان در اندازه و عناصر الحاقی مانند پایه و دسته، از مصادیق جاماند.جام در ادیان و مذاهب مختلف کاربرد آیینی داشته است و نقوش و تصاویر روی جامهای کهن ــ که بازتاب باورهای اقوام گوناگون است ــ این کاربرد را روشنتر میکند؛ جامی متعلق به هزارة چهارم پیش از میلاد که در شوش ساخته و همانجا کشف شده، با تصویر کوه و آب و بزکوهی (نمادهای ماه، آب، حاصلخیزی و باروری) از این دست است (کامبخشفرد، 1380 ش ب ، ص66 ـ67؛ قرشی، ص82 ـ83؛ برای اطلاع بیشتر در بارة جامهای مشابه، از جمله جام وارکا منسوب به سومر رجوع کنید بهمجیدزاده، ج 3، ص 18ـ19؛ نیز رجوع کنید به تصویر 1). مسیحیان در مراسم عشای ربانی برای نگهداری شراب، که نماد خون حضرت عیسی علیهالسلام است، از جام استفاده میکنند (هال، ص 127؛ نیز رجوع کنید به کوپر، ذیل واژه).در ایران نیز استفاده از چند نوع جام آیینی، به نامهای جام چهل بسماللّه، چهل قل و چهل کلید، متداول است. بر روی این جامهای فلزی (برنجین یا مسین)، چهل «بسماللّهالرحمن الرحیم» یا چهل آیه که با «قُلْ» شروع شود یا سورهها و آیههای فتح مانند «اِذاجاءَ نَصرُاللّهِ وَ الْفَتحْ» حک شده و ممکن است چهل کلید کوچک با زنجیر به آنها متصل باشد که برای دفع بلا یا بختگشایی، با این جامها بر سر فرد موردنظر آب میریزند (عناصری، ص 47؛ نجفی، ذیل واژه؛ شاملو، ذیل «جام چهلکلید»).استفادة تشریفاتی از جام سبب پدیدآمدن مناصبی چون پیالهدار، در دورههای مختلف گردید، از جمله در دورة صفویه (حک : ح 906ـ 1135) که آن را جامْ قِورچیسی (قورچیجام) میگفتند ( رجوع کنید به مینورسکی، ص 87).چون در منابع مکتوب بیشتر به نحوه و کثرت استعمال جام اشاره شده نه به شکل آن، برای شناخت شکل و انواع جام باید اشیا و جامهای مکشوفه از دورههای گوناگون تاریخی را منبع اصلی این بررسی قرار داد. در این مورد شناخت صنایع متداول هر دوره، مانند سفالگری و فلزکاری، نیز ضرورت دارد.بررسی انواع جام در فلات ایران، به عنوان منطقهای باستانی و متعلق به تمدنهای کهن، الگوهای بسیاری به دست میدهد. در ایران جامهای سفالی متعلق به هزارة هشتم و هفتم پیش از میلاد، از تپه گوران (در لرستان) بهدست آمده است (رفیعی، ص 67). ریتونهایی با اشکال گوزن، خوک، گاو و غزال، متعلق به هزارة ششم و پنجم پیش از میلاد، در منطقة حاجیلار در آناطولی یافته شده که میتوان آنها را از نخستین الگوهای ساخت ریتون دانست ( رجوع کنید به فیروزمندی، ج 1، ص 55 و تصویر 34، 35). در هزارة چهارم پیش از میلاد، در تپهیحیی (24 کیلومتری جنوب کرمان) جامهای تراشخورده از سنگ تالْک یا سنگ صابون ساخته میشد که نمونههایی از آن متعلق به تمدنهای باستانی مجاور ایران، نظیر موهنجودارو * (سند)، کُولی دامْب (بلوچستان پاکستان) و بینالنهرین، یافته شده است (لامبرگ ـ کارلوفسکی ، ص 278، 282ـ283، 288ـ289؛ نیز رجوع کنید به منوچهر دانائی، ذیل «تالک»، «سنگ لارد»، «هرکاره»؛ نیز رجوع کنید به تصویر 2).از هزارة هشتم و هفتم تا هزارة اول پیش از میلاد، اشکال گوناگون و گاه منحصر بهفردی از جام شناسایی شده که از آن جمله ساغرها و لیوانهایی متعلق به هزارة چهارم پیش از میلاد است که در شوش و فارس ساخته و همانجا یافته شده است، یا جامهایی با بدنه و پایهای تقریباً هم اندازه، متعلق به هزارةسوم و دوم پیش از میلاد که در تپه حصار دامغان یافته شدهو نیز جامهای دهانگشادی از خمیر قیر متعلق به هزارة سوم پیش از میلاد (پوپ، ج 7، تصویر 12، ش C ؛ زاهدی، ص 411؛ کامبخش فرد، 1380 ش الف ، ص80 ـ81). جامهای سفالین هزارة اول پیش از میلاد تنوع بسیاری دارند و علاوه بر ریتونها، که نمونههای آن در آسیای میانه نیز یافته شده، جامهای دستهداری با نقوش حیوانی از تپه حَسَنلو (در حوالی ارومیه؛ دورة چهارم) پیدا شده و جامهایی به شکل شاخ و کفش و نیز جام نوکداری با قطعههای کوچکی به اشکال کاسه و کوزه و نیمتنة یک زن بر لبة آن، با کاربرد آیینی، در منطقة خوروین ساخته و از همانجا یافته شده است (برگ ، ص 115 و لوحه 146 الف، د، ه ، و، ص 196؛ گیرشمن، ج 1، ص 19ـ20، تصویر 18؛ پوگاچنکووا و حکیموف، تصویر 134؛ رفیعی، ص 69).ریتونهای سفالینی در آذربایجان و گیلان پیدا شده است که از جملة آنها چند سفالینه متعلق به دورة هخامنشی (559 ـ330قم) است ( رجوع کنید به کامبخش فرد، 1380 ش ب ، ص523 و تصویر 106، 107). جامهای متداول دورة اشکانی (250 ق م ـ226 میلادی) ــ که تشخیص آنها از سفالینههای دورة ساسانی (226 ـ ح 652 میلادی) مشکل است ــ بیشتر به شکل پیالههایی با بدنة شبیه به کشتی با لبة نسبتاً مقعر یا جامهای کشیده و بلندی با بدنة اریب از سفال ظریف و نازکی مشهور به سفال پوست تخممرغی است ( رجوع کنید به هرینک، ص39، شکل1، ش7، 8، ص 42ـ44، شکل 3، ش 2، ص 48ـ50، شکل 5، ش 6).باتوجه به اینکه شمال و مرکز ایران از کهنترین مراکز فلزکاری بوده است (وولف ، ص 1)، ساخت جامهای فلزی متنوعی از نظر جنس، شکل و نقش در دورههای گوناگون در این منطقه، به ویژه در هزارة اول پیش از میلاد، اهمیت ویژهای داشته است. از نمونههای مشهور آن جام زرین حسنلو متعلق به قرن نهم پیش از میلاد، دارای نقوش اساطیری با مفهوم زندگی انسان است (گیرشمن، ج1، ص29؛ کامبخشفرد، 1380ش الف ، ص24ـ40؛ نیز رجوع کنید به تصویر 6؛ برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به حسنلو * ، تپه). جام گاوْ سرِ مارلیک نیز اثری بدیع از زرِناب، متعلق به قرن نهم پیش از میلاد، است که سازندة آن توانسته سر چهارگاو بالدار را با چکشکاری از ظرف بیرون نشاند. این جام با جام طلای کلاردشت با پیکر دو شیر با سرهای برجسته، قابل مقایسه است (نگهبان، ص34ـ 35؛ کامبخشفرد، 1380ش الف ، ص 55 ـ56؛ هیل ، ص 22، تصویر 32؛ نیز رجوع کنید به تصویر 7). شمار دیگری از جامهای تحسین برانگیز این دوره، لیوانهایی بلند با قاعدة کروی شکل از لرستاناند (معصومی، ص26ـ32؛ برگ، ص 92 و لوحة 122؛ پوپ، ج7، تصویر 69ـ72؛ برای بقیة جامهای این دوره رجوع کنید بهکامبخشفرد، 1380ش الف ، ص40ـ41؛ گیرشمن، ج 1، ص 33ـ 34، تصویر 36ـ 38؛ پوپ، ج7، تصویر 68؛ نگهبان، ص30ـ35).جامهایی از نقره، متعلق به دورة هخامنشیان، نیز یافته شده که یکی از آنها متعلق به اردشیر اول (حک : 464ـ424 ق م) بوده است. این جامها کمعمقاند و بدینسبب شراب در آنها شفاف به نظر میرسد و سطح داخلی جام بهتر دیده میشود (پوپ و دیگران، ص 37؛ برای مقایسة جامهای فلزی این دوره با جامهای سنگی مکشوفه در تخت جمشید رجوع کنید به گیرشمن، ج 1، ص 259ـ260، تصویر 314).از دورة ساسانی نیز شماری بشقاب نقره به دست آمده است که در واقع جام شراب لب تختاند. علاوه بر مجالس شکار، تصاویر پادشاهانی که جام متعلق به آنان بوده، روی هر جام نقش شده است (پوپ و دیگران، ص 67ـ 68).شاید قدیمترین جام شیشهای ایران متعلق به هزارةاول پیش از میلاد باشد که در محوطة باستانی مارلیکیا چراغعلیتپه (حومة رودبار گیلان) پیدا شده و تزئینات برجسته به شکل شبکهای از رشتههای شیشهای دارد (فوکائی، ص 19؛ برای جام دیگری با بدنة اریب که در تپة حسنلو ( دورة چهارم ) پیدا شده رجوع کنید به همان، ص20؛ علیاکبرزاده کردمهینی، ص 26). مقارن با این دوره (یعنی از حدود 1600 ق م)، جامهای ظریف پایهداری از مصر به دست آمده است (نادوری و ورکوته، ص 48).جامهای دورة هخامنشی را به چند گروه میتوان تقسیم کرد: پیالههای نسبتاً گود با لبة عریض به رنگ سبز شفاف؛ پیالههایی شبیه به بشقاف گود با لبة به خارج برگشته؛ و ریتونها ( رجوع کنید به شیشهگر، ص 185ـ186 و شکل 2، 3). از دورة ساسانی ــ که از نظر شیشهگری بسیار شایان توجه است (وولف، ص 168) ــ پیالههای شیشهای فراوانی در گیلان کشف شده است که تراشهای مدور مقعر و کفِ معمولاً محدب دارند. چنین پیالههایی در تیسفون و محوطة باستانی کیش در مشرق بابل، عین سینو در شمال بینالنهرین، پالْمیرا (تدمُر) در سوریه، و سودا گیلان در جمهوری آذربایجان نیز پیدا شده است (فوکائی، ص 37، 54 ـ60 و تصویر 1ـ 5؛ برای دیگر انواع جامهای پیالهای و ساغرها رجوع کنید به همان، ص 18، 22،60ـ 65، 72ـ 75 و تصویر 6ـ 8، 11، 14، 15).در قرون اولیة اسلامی که مسلمانان ظروف سفالی را بر طلا و نقره ترجیح میدادند و سفالگری رونق داشت (کامبخشفرد، 1380 ش ب ، ص 449ـ451)، ظروف گوناگونی از اواخر دورة ساسانی و اوایل دورة اسلامی، از جمله آبخوری و کاسه و پیاله، به دست آمده که یا بدون لعاباند و تزئینات نقشِ کنده یا قالبی دارند یا به پیروی از شیوة ساسانی لعاب سبز قلیا و مات دارند. بعضی از این جامها فنجانمانند و بعضی از آنها به شکل پیالهای با بدنه و لبة دالبری هستند. این شیوه در دورة عباسی (132ـ656) نیز کاربرد داشته است (توحیدی، ص 259ـ260؛ کریمی و کیانی، ص 9، 11؛ گروبه ، 1994، ص 16، تصویر 7، ص 18، تصویر 10؛ دیماند، ص 158؛ حسن، 1401 الف ، ص 1، تصویر 1).چون سفالهای به دست آمده از قلمرو امویان (شام و عراق؛ حک : 14ـ132)، متعلق به قرن دوم، بیشتر کاسه و تُنگ است، شناخت شکل جام در این دوره مشکل است ( ) فرهنگ هنر ( ، ج 16، ص 396ـ397؛نیز رجوع کنید به تصویر 8).با وجود تحول در هنر سفالگری از قرن سوم به بعد و ساخت ظروف سفالین جلادار در دورة عباسی، تعداد جامها و پیالههای موجود از کاسهها کمتر است (توحیدی، ص 261؛ راجرز ، ص 257؛ دیماند، ص 165؛ گروبه، 1994، ص 21ـ33، 36ـ46؛ نیز رجوع کنید به رفیعی، ص 75ـ82).در شمال افریقا و اندلس نیز تا پیش از قرن چهارم کاسههای بیشتری نسبت به جامها باقی مانده است ( ) فرهنگ هنر ( ، ج 16، ص 403ـ404).پیالههای کوچک آبخوری که بیشتر با لعاب گلیِ سفید پوشیده و با نقوش رنگارنگ و خطوط کوفی تزئین میشد، الگوی رایجی در ایران از قرن سوم تا قرن پنجم محسوب میشود (توحیدی، ص 261ـ263؛ کریمی و کیانی، ص 16 و تصویر 23؛ نیز رجوع کنید بهکامبخشفرد، 1380 ش ب ، ص460). نمونههایی از لیوانهای این دوره جزو نخستین ظروف سفالی لعابدار بهشمار آمده است ( رجوع کنید به گروبه، 1994، ص 108، تصویر 106). در این فاصله (از قرن سوم تا پنجم)، ساخت جامهای پایهدار نیز منسوخ نگردید (برای نمونه رجوع کنید به پوپ، ج 9، تصویر 594، ش C ).سدة ششم و هفتم، دورة رونق سفالگری در ایران بود. از آثار کمنظیر این دوره، پیالههای ظریفی است از گِلسفید و خاک چینی که در جرجان ساخته شده و پیالههایی از سفال زرینفام که با لعاب درخشنده از اکسید فلزات (قلع، آهن، مس) پوشیده میشد (توحیدی، ص270ـ271، 276؛ گروبه، 1994، ص 121، تصویر 118؛ کریمی و کیانی، ص 17؛ کامبخشفرد، 1380 ش ب ، ص 460). در این دوره ظروف فنجان مانندی با لبة دالبری ساخته میشد که به سبب داشتن دستة حلقهای احتمالاً در ساخت آنها از الگوی ظروف فلزی مشابه تقلید شده است (گروبه، 1994، ص 179، تصویر 178). همچنین ظروفی به عنوان کاسه ـ جام شناخته شدهاند (همان، ص 176ـ177، تصویر 172، 173، ص 184، تصویر 189، ص 260ـ261، تصویر 292ـ296). با وجود این تنوع، جامهای لیوانی شکل با بدنهای اریب و تزئینات زیرلعابیِ سبزرنگ بیشتر تولید میشد (همان، ص 188، تصویر 198، ص 191، تصویر 203؛ پوپ، ج 9، تصویر660). از نمونههای شایان بررسیِ دیگر، ظروف فنجان مانندی با برجستگیهای قاشقی شکل است که به سبب تشابه با کاسههایی که برجستگیهایی به شکل سرپرنده دارند، به کاسة پرندهای شهرت یافته است (فبروری ، ص120، تصویر 147؛ گروبه، 1994، ص 193، تصویر 209). حتی ظروفی با کارکردهای عمومیتر، از جمله ظرف دستهدار پیازی شکلی که هم نوعی جام بوده و هم به عنوان تنگ برای نگهداری مایعات به کار میرفته، الگوی مشترک ساخت ظروف فلزی و سفالین شناخته شده است (گروبه، 1994، ص 175، تصویر 169؛ پوپ، ج 9، تصویر 666، ش A ، C ).از شهر رَقّه در سوریه، جامهای نفیسِ نقاشی شده و جلا داده شدهای با زمینة سیاه، متعلق به سدة ششم و هفتم، به دست آمده است که از شاهکارهای سفالگری اسلامی بهشمار میآید (دیماند، ص 184ـ186، تصویر 122ـ124). از مصر نیز پیالههایی با تزئینات حک شدة زیر لعاب، از جمله جامی با کتیبهای به خط کوفی و جامی با نقش پرنده در میان نقوش گیاهی، به دست آمده که از طرحهای دورة فاطمیان (297ـ567) است. در دورة ایوبیان (اواخر قرن ششم و نیمة اول قرن هفتم) نیز همین شیوه ادامه داشته است (همان، ص 203ـ206؛ فبروری، ص 254، تصویر 317). از ظروف سفالین دورة تیموری (807ـ913) آثار کمی باقی مانده، از جملة آنها جامی است با بدنهای نازک و ظریف با نقش اژدها که در موزة متروپولیتن (در نیویورک) نگهداری میشود (دیماند، ص 196).از دورة صفویه، جامهایی سفالی با طرح تزئینی جلادار به رنگهای گوناگون و جامهایی از جنس نیمهچینی معروف به گامبرون (به سبب صادر شدن آنها از بندر گامبرون، بعداً بندرعباس) با پایة کوتاه و بدنهای مشبَّک به جا مانده است (همان، ص 199ـ200؛ توحیدی، ص 286). پس از دورة صفوی، هنر سفالگری، و به تبَع آن ساخت جامهای سفالین، رو به افول نهاد (کامبخشفرد، 1380 ش ب ، ص 489).بررسی جامهای سفالین نشان میدهد که سفالگران مسلمان در تمام دورهها شکل پیالهای جام را ترجیح میدادهاند و بیش از آنکه در شکل جام تنوع ایجاد کنند، تزئینات روی آنها را متنوع میکردند.در دورة اسلامی، ساخت پیالههای شیشهای ضخیمی که در دورة ساسانی رواج داشت، متوقف گردید (فوکائی، ص 56) و به جای آنها جامهای پایه بلندی ساخته شد که ظاهراً الگوی مشترکی میان سرزمینهای مرکزی اسلامی در سدههای دوم و سوم بوده است (چارلزتون ، ص 298، تصویر 7؛ کاربونی ، ص 21، تصویر 2b ).تا قرن چهارم، ساخت ظروف فنجان مانند و لیوانهای دهان گشاد و اغلب حنایی رنگ متداول بوده است ( رجوع کنید به علیاکبرزاده کردمهینی، ص 78، 85، 88؛ برند ، ص 39، تصویر 19؛ چارلزتون، ص 303، تصویر 15). پیالههای ارغوانیرنگ با خطوط سفید موجدار و تزئینات زرینفامِ سبزرنگ با طرح درخت زندگی از شام، و ساغرهای پایهدار از مصر از الگوهای شیشهگری اسلامی در این دوره محسوب میشوند (دیماند، ص 217؛ برند، ص 39، تصویر 20؛ کاربونی، ص 21، 54، و تصویر10).در دورة فاطمیان، یعنی دورة شکوفایی صنعت شیشهگری اسلامی، ظروف تراشخورده معروفبه بلور کوهی ساختهمیشد که مجموعهای از جامهای آن معروف به هدویگ با بدنة ضخیم، اغلب کدر و سبز یا زردرنگ، در موزة ویکتوریا و آلبرت در لندن موجود است (دیماند، ص 222؛ اتینگهاوزن و گرابار ، ص 248ـ 249، تصویر 183ـ 185؛ نیز رجوع کنید به تصویر 13؛ برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به بلور * ). بعدها، تعدادی ظرف بلورکوهی از همین دوره، از جمله جام پایهداری از ایران، به دست آمد (چارلزتون، ص 302؛ برند، ص40، تصویر 21). مقارن با دورة فاطمیان، صنعت شیشهگری در ایران چندان رونق نداشته، با این حال جامهای پایهدار و لیوانی شکل و پیالهای در ایران ساخته شده است ( رجوع کنید بهپوپ، ج 13، تصویر 1445، ش A ، B ، C ، تصویر 1446).در سدة هفتم و هشتم، که شیشهگری همچنان در مصر و شام رونق داشت، جامهای نفیس بسیار ظریفی، اغلب پایهدار و گاه کشیده و ساغرمانند یا دارای بدنهای مدور و نیمهمخروطی یا پیالهایِ پایهدار ساخته شد (بلر و بلوم ، ص 105؛ دیماند، ص 222ـ223؛ حسن، 1401 الف ، ص 62ـ63، تصویر 189ـ 195). فراوانی این جامهای میناکاری، زمینة طبقهبندی جامهای لیوان مانند را تا پنج گروه (به تناسب اندازه و شکل دهانه و ارتفاع جامها) فراهم آورده است. احتمالاً بعضی از این جامها، حباب چراغ بودهاند (کنسون ، ص 45ـ46). نمونة جامهای ایرانی که از دورة ممالیک به جا مانده، محدود است. ظروف فنجان مانند پایه کوتاه، الگوی متفاوتی از این دوره بهشمار میآید ( رجوع کنید بهچارلزتون، ص 300، تصویر 9).از قرن نهم شیشهگری در جهان اسلام رو به انحطاط نهاد، اما با نمونههایی، از جمله پیالههای نیمه تخت که در سمرقند و هرات ساخته شده است، میتوان تاریخچة شیشهگری در تمدن اسلامی را دنبال کرد (همان، ص 303؛ پوپ، ج 13، تصویر 1449، ش A ). جامهای پیالهای شکل دورة صفویه، ساختِ اصفهان و شیراز، با کیفیتی پایینتر، الگوهای متأخرتر جام شمرده میشود (چارلزتون، ص 305؛ پوپ، ج 13، تصویر 1449، ش C ، تصویر1450، ش C ).در حدود قرن یازدهم، که هنرمندان دورة شاهجهان (حک : 1037ـ 1068) در هند در ساخت بلور کوهی تبحر یافتند، ظروفی ساخته شد از جمله جام بلور شفافی با پایة کوچک و نقوش برجستة گیاهی که از بلور کوهی فاطمی ظریفتر بود (ولش ، ص 256ـ257، تصویر 166).تنوعطلبی هنرمندان مسلمان در شیشهگری بیش از دیگر صنایع بوده و نمونة آن ساخت جام به اشکال پیاله، ساغر و لیوان با لبهها و پایههای متنوع است.پس از اسلام، بهسبب منع استفاده از ظروف طلا و نقره، ساخت این ظروف محدود گردید و ظروف فلزی اولیه بیشتر محدود به ابریق و بخوردان و تُنگ شد، با این همه، جامی نقرهای به شیوة جامهای دورة ساسانی، منسوب به اوایل دورة اسلامی، به دست آمده است (لکپور، ص 11ـ12؛ دیماند، ص 134ـ 135؛ پوپ و دیگران، ص 76، تصویر 2). پیالههای فلزی کمعمقی از آسیای مرکزی نیز یافته شده است ( رجوع کنید بهپوگاچنکووا و حکیموف، تصویر 171، 173ـ174، 177). جامها و کاسههای پایهداری که تا قرن چهارم ساخته شده، ادامة ساخت الگوهای پیش از اسلام است ( ) فرهنگ هنر ( ، ج 16، ص 365).با رونق گرفتن مکتب فلزکاری خراسان در دورة سلجوقی (429ـ552)، ظروف فلزی از جمله جام، ظاهری شکوهمند یافتند (لکپور، ص 12؛ حسن، 1401 ب ، ص 242). برای ساخت کاسهها و جامهای پایهدار از روش ریختهگری یکپارچة بدنه و پایه استفاده میشد. علاوه بر آن، ساخت جامهای پیالهای هم رواج داشت، از آن جمله است پیالة طلای ابوشجاعالدین اینجوتکین با نقش پرنده و کتیبهای به خط کوفی در وصف شراب (آلن، 1989، ص 172، تصویر 3، ص 179ـ180، تصویر 17؛ دیماند، ص 144، تصویر 84؛ وارد ، ص 54، 56، تصویر 38؛ نیز رجوع کنید به تصویر 11). نمونة پیالهای کشیده با دستة حلقهای و زائدهای نوک تیز روی دسته، الگوی نادری در صنعت فلزکاری این دوره بهشمار میرود ( رجوع کنید به پوپ، ج 13، تصویر 1351، ش A ). به نظر جیمز ویلسون الن در جامهای پایهداری که در حدود قرن هفتم در شام ساخته شده، نیمه کروی بودن بدنة جام، حاکی از آن است که از شیوة بیزانسی تقلید شده است (1985، ص 134، 137، تصویر 7j, 7k ).در سدة هشتم و نهم، جامهای نفیس، اغلب دارای پایة قیفی یا پایهای نیمه کروی و بزرگ بودند و مانند بقیة ظروف،بیشتر با قلمزنی و حکاکی تزئین و کمتر ترصیع میشدندو علاوه بر دعا، اشعار فارسی روی ظروف حک میگردیدکه پیش از آن، به ندرت این کار صورت میگرفت (لکپور، ص 14ـ15؛ ملکیان ـ شیروانی، ص 187ـ189، تصویر 84، 85). از دیگر اشکال جام در این دوره، ساغرها و لیوانهای مکشوفه از سمرقند با تزئینات بسیار است (پوگاچنکووا و حکیموف، ص ] 154 [ ).تعدادی جام پایهدار با درصد زیاد قلع و نقوش گیاهی و اشعاری با مضمون جستجوی اسکندر از آب حیات متعلق به قرن هفتم تا نهم، از ایران به دست آمده است (وارد، ص 95، تصویر 73، ص 100). در مصر قرن نهم، ساخت ظروف فلزی بر بلور اولویت داشت، با این حال ظروف فلزی باقی مانده از مصر بیشتر ابریق، کاسه و پایة شمعدان، و به ندرت جام است (بلر و بلوم، ص 97). فلزینههای اواخر قرن دهم در ایران، با ترصیعکاریِ مستتر با فلزات گرانبها ساخته میشد و از ظروف متداول این دوره، جامهای کمعمق شراب با لبة برگشته و نقوش اسلیمی و شکل انسان و حیوان است (همان، ص 178؛ پوپ، ج 13، تصویر 1393، ش B ).در دورة گورکانیان هند (932ـ1274) جامهای برنجی قلعاندود پایهداری با کتیبههایی از آیات و اسمای الاهی ساخته میشد ( رجوع کنید به زبروفسکی ، ص343، تصویر 560 ـ562).در فلزکاری اسلامی، ساخت جام پایهدار رونق بیشتری داشت، بر خلاف سفالگری که در آن شکل جام عمدتاً پیالهای بود.در برخی ادوار، از جمله در دورة گورکانیان، جامهای سنگی نیز ساخته میشد، از آن جمله است جامهای متعلق به جهانگیر (حک : 963ـ1014). وی به داشتن انواع جام مباهات میکرد. از جامهای مشهور او پیالهای از یشم با رگههای طوسی و سه ردیف کتیبه روی آن و نیز جامی سبزرنگ با بدنهای مدور و نقوش و کتیبهای از اشعار فارسی است (ولش، ص 195، 197، تصویر 125، 126). پیشینة ساخت این نوع جام به پیالههای دستهدار دورة تیموری باز میگردد ( رجوع کنید به گروبه، 1989، ج 3، ص 189، تصویر 10A ، 10B ).نفیسترین جام سنگی دورة گورکانیان، متعلق به شاهجهان است که از یشم سفید ساخته شده و مانند میوة (شبیه بهگلابی) دونیم شده است. این ظرف دستهای طوماری شکلو پایهای به شکل گل نیلوفر ــ که شاخصة هنر هندوییاست ــ دارد (ولش، ص 257، تصویر 167؛ بلوم و بلر، ص 299).جامهای جواهرنشان نیز از انواع خاص جام محسوب میشوند، از جملة آنها جامی است که در دورة عثمانی ساخته شده است (بلرگان و مراد، ص 238 و تصویر 239).منابع: ریچارد اتینگهاوزن و اولگ گرابار، هنر و معماری اسلامی ، ترجمة یعقوب آژند، تهران 1378 ش؛ لوئی واندن برگ، باستانشناسی ایران باستان ، ترجمة عیسی بهنام، تهران 1348 ش؛ محمدحسینبن خلف برهان، برهان قاطع ، چاپ محمد معین، تهران 1361 ش؛ آرتور اپهام پوپ، فیلیس آکرمن، و اریک شرودر، شاهکارهای هنر ایران ، اقتباس و نگارش پرویز ناتل خانلری، تهران 1380 ش؛ گالینا آناتولیونا پوگاچنکووا و اکبر حکیموف، هنر در آسیای مرکزی ، ترجمة ناهید کریم زندی، تهران 1372 ش؛ فائق توحیدی، فن و هنر سفالگری ، تهران 1379 ش؛ زکیمحمد حسن، اطلسالفنون الزخرفیة و التصاویر الاسلامیة ، بیروت 1401 الف ؛ همو، الفنون الایرانیة فی العصر الاسلامی ، بیروت 1401 ب ؛ دهخدا؛ موریس اسون دیماند، راهنمایصنایع اسلامی ، ترجمة عبداللّه فریار، تهران 1365 ش؛ لیلا رفیعی، سفال ایران از دوران پیش از تاریخ از عصر حاضر ، تهران 1378 ش؛ جعفربن محمد رودکی، دیوان ، چاپ جعفر شعار، تهران 1378 ش؛ محمدرضا زاهدی، «کاربرد قیر در ایران از دورة نو سنگی تا اواخر ایلام: 8000 تا 640 ق .م»، اثر ، ش 33ـ34 (بهار و تابستان 1381)؛ احمد شاملو، کتاب کوچه ، تهران، حرف پ، دفتر 2، 1378 ش، حرف ج، 1381 ش؛ آرمان شیشهگر، «شیشهگری در دوران هخامنشی»، در باستانشناسی و هنر ایران: 32 مقاله در بزرگداشت عزتاللّه نگهبان ، به کوشش عباس علیزاده، یوسف مجیدزاده، و صادق ملک شهمیرزادی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، 1378 ش؛ غلامحسین صدری افشار، نسرین حکمی، و نسترن حکمی، فرهنگ فارسی امروز ، تهران 1377 ش؛ هلن علیاکبرزاده کرد مهینی، شیشه: مجموعة مرز بازرگان ، تهران 1367 ش؛ جابر عناصری، تجلی دوازده ماه در آئینة اساطیر و فرهنگ عامة ایران ، مرند 1374 ش؛ ابوالقاسم فردوسی، شاهنامة فردوسی ، ج 6، چاپ م.ن. عثمانوف، مسکو 1967؛ فرهنگ بزرگ سخن ، به سرپرستی حسن انوری، تهران: سخن، 1381 ش؛ شینجیفوکائی، شیشه ایرانی ، ترجمة انگلیسی از ادنا کرافورد، ترجمة فارسی از آرمان شیشهگر، تهران 1371 ش؛ بهمن فیروزمندی، باستانشناسی و هنر آسیای صغیر ، ج 1، تهران 1378 ش؛ اماناللّه قرشی ، آب و کوه در اساطیر هند و ایرانی: درآمدی بر علم اعلام جغرافیایی هند و اروپایی ، تهران 1380 ش؛ سیفاللّه کامبخشفرد، آثار تاریخی ایران ، تهران 1380 ش الف ؛ همو، سفال و سفالگری در ایران از ابتدای نوسنگی تا دوران معاصر ، تهران 1380 ش ب ؛ فاطمه کریمی و محمدیوسف کیانی، هنر سفالگری دورة اسلامی ایران ، ] تهران [ 1364 ش؛ جینکوپر، فرهنگ مصور نمادهای سنّتی ، ترجمة ملیحه کرباسیان، تهران 1380 ش؛ رومن گیرشمن، هنر ایران ، ج 1: در دوران ماد و هخامنشی ، ترجمة عیسی بهنام، تهران 1346 ش؛ کلیفورد چارلز لامبرگ ـ کارلوفسکی و مارتا لامبرگ ـ کارلوفسکی، «تپه یحیا: کهن شهری در ایران»، ترجمة هرمز شهریاری، چیستا ، سال 6، ش 5 و 6 (بهمن و اسفند 1367)؛ سیمین لکپور، سفیدروی ، تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، 1375 ش؛ ادوارد لوسی ـ اسمیت، فرهنگ اصطلاحات هنری ، ترجمة فرهاد گشایش، تهران 1380 ش؛ یوسف مجیدزاده، تاریخ و تمدن بینالنهرین ، تهران 1376ـ1380 ش؛ غلامرضا معصومی، «ساغرهای مفرغی لرستان»، مجلة بررسیهای تاریخی ، سال 4، ش 2 و 3 (خرداد ـ شهریور 1348)؛ محمد معین، فرهنگ فارسی ، تهران 1371 ش؛ محسن منوچهر دانائی، فرهنگ گوهرشناسی ، به کوشش محمدعلی احمدی بیداخویدی، ] تهران [ 1376 ش؛ ولادیمیر فئودوروویچ مینورسکی، سازمان اداری حکومت صفوی، یا، تحقیقات و حواشی و تعلیقات استاد مینورسکی بر تذکرةالملوک ، ترجمة مسعود رجبنیا، در میرزا سمیعا، تذکرةالملوک ، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1368 ش؛ رشید نادوری و ژان ورکوته، «هنرها و حرفههای دوران فراعنة مصر»، پیام یونسکو ، ش 116 (آبان 1360)؛ناصرخسرو، دیوان ، چاپ مجتبی مینوی و مهدی محقق، تهران 1353 ش؛ ابوالحسن نجفی، فرهنگ فارسی عامیانه ، تهران 1378 ش؛ علیاکبر نفیسی، فرهنگ نفیسی ، تهران 1355 ش؛ عزتاللّه نگهبان، گزارش مقدماتی حفریات مارلیک: چراغعلی تپه ، تهران 1356 ش؛ جیمزهال، فرهنگ نگارهای نمادها در هنر شرق و غرب ، ترجمة رقیه بهزادی، تهران 1380 ش؛ پاول هرن، اساس اشتقاق فارسی ، ] با توضیحات یوهان هاینریش هوبشمان [ ، ترجمة جلال خالقیمطلق، تهران 1356 ش؛ ارنی هرینک، سفال ایران در دوران اشکانی ، ترجمة حمیده چوبک، تهران 1376 ش؛James Wilson Allan, "Concave or convex? The sources of Jaz ¦ran and Syrian metalwork in the 13th century", in The Art of Syria and the Jaz ¦ra: 1100-1250 , ed. Julian Raby, Oxford: Oxford University Press, 1985; idem, "Metalwork", in The Arts of Persia , ed. Ronald W. Ferrier, New Haven: Yale University Press, 1989; Emine Bilirgen and Sدheyla Murat, "Imperial treasury", in Topkapi Palace , tr. Ender Gدrol, ed. Asya ´ag §lar, Istanbul: Akbank, 2000; Sheila S. Blair and Jonathan M. Bloom, The art and architecture of Islam: 1250-1800, Middlesex, Engl. 1995; Barbara Brend, Islamic art , London 2001; Stefano Carboni, Glass from Islamic lands , London 2001; R. Charleston, "Glass", in ThArts of Persia , ibid; The Dictionary of art , ed. Jane Turner, New York: Grove, 1998, s.vv. "Islamic art. IV: Metalwork. 1. (iv) forms" (by Eva Baer), "ibid. V: Ceramics. 2. (i) Syria" (by Alastair Northedge), "ibid. V: Ceramics. 2. (v) North Africa and Spain"; Ge ¨za Febe ¨rva ¨ri, Ceramics of the Islamic world in the Tareq Rajab Museum , London 2000; Ernst J. Grube, Cobalt and lustre: the first centuries of Islamic pottery , London 1994; idem, "Notes on the decorative arts of the Timurid period, II", in Islamic art: an annual dedicated to the art and culture of the Muslim world , vol.3, ed. Ernst J. Grube and Eleanor G. Sims, New York: The Islamic Art Foundation, 1989; C. Hill, "Early art", in The Arts of Persia , ibid; Summer S. Kenesson, "Islamic enamelled beakers: a new chronology", in Gilded and enamelled glass from the Middle East , ed. Rachel Ward, London: British Museum Press, 1998; Assadullah Souren Melikian- Chirvani, Islamic metalwork from the Iranian world: 8th-18th centuries , London 1982; Arthur Upham Pope, ed., A survey of Persian art , Tehran 1977; M. Rogers, "Ceramics", in The Arts of Persia , ibid; Rachel Ward, Islamic metalwork , New York 1993; Stuart Cary Welch, India:art and culture, 1300-1900 , New York1999; Hans E. Wulff, The traditional crafts of Persia , Cambridge, Mass. 1966; Mark Zebrowski, Gold, silver & bronze: from Mughal India , London 1997.