جابُلْقا و جابُلْسا (یا جابُلق و جابُرس/ جابُرسا/ جابُلص/ جابُلصا)، نام دو شهر تمثیلی در جغرافیای قدیم بهترتیب در سرحد مشرق و مغرب عالم.خلیلبن احمد فَراهیدی (ج 5، ص 243، ذیل «جبلق») نام این دو شهر را جابَلَق و جابَلَص ضبط کرده و طبری (سلسلة 1، ص 67ـ 68) صورت سریانی آنها را مِرْقیسیا و بِرْجیسیا دانسته است. بهنوشتة مرتضی زَبیدی (ذیل «جابلص» و «جابلق») این دو نام عربی نیستند، زیرا در عربی دو حرف «ج» و «ق» و نیز «ج» و «ص» در یک کلمه جمع نمیشوند. در کتاب مجمل التواریخ و القصص (ص 498ـ500) در ذکر «شارستان زرین و شارستان رویین» از جابلقا و جابلسا سخن رفته است.به روایت طبری (همانجا) رسول اکرم فرمودهاند: خداوند دو شهر خلق کرده که یکی در مشرق و دیگری در مغرب است. مردمان شهر مشرق از قوم عاد و از مؤمناناند و مردمان شهر مغرب، از قوم ثمود و از ایمانآوردگان به صالح پیامبرند. به گفتة قزوینی (ص 17ـ 18) پیامبر اکرم در شب معراج به جابلسا رفت و مردم آنجا دین اسلام را پذیرفتند (قس بلعمی، ص 36). جغرافینویسان مسلمان در بارة این دو شهر اطلاع دیگری، جز نقل این قبیل اقوال، نیاوردهاند (مثلاً رجوع کنید به یاقوت حموی، ذیل «جابرس»). در وصف این دو شهر عبارات مشابهی در منابع آمده که از آن جمله است: هریک هزار یا ده هزار در دارد، مخلوقات آنها غیرقابل شمارشاند، ساکنان آنها از ابلیس و حضرت آدم علیهالسلام بیاطلاعاند و هریک هفت هزار سال عمر میکنند، خورشید و ماه را نمیبینند و از نور دیگری استفاده میکنند ( رجوع کنید به بلعمی، ص 35؛ طوسی، ص 204). معصوم علیشاه (ج 3، ص 351) نوشته است از جغرافیدانان و سیاحان کسی این شهرها را ندیده اما امام علی علیهالسلام آنها را به چند تن از خواص خود نموده است.برخی از جابلقا و جابلسا تأویلهایی کرده و آنها را در عالم مثال یا کنایه از منازل اول و آخر سالک دانستهاند ( رجوع کنید بهقطبالدین شیرازی، ص 514، 531؛ قیصری، ص 103؛ ترکه اصفهانی، ص 89؛ معصوم علیشاه، همانجا؛ نیز رجوع کنید بهدانشپژوه، ذیل «جابلسا» و «جابلقا»؛ یاحقی، ذیل «جابلقا و جابلسا»). شمسالدین لاهیجی (ص 116ـ117) در این باره دو تعبیر را راجح دانسته است: اول اینکه جابلقا عالم مثال و در جانب مشرقِ ارواح قرار دارد و برزخِ میان غیب و شهادت و مشتمل بر صور عالم است و جابلسا نیز عالم مثال و برزخی است در مغرب اجسام، که ارواح پس از مفارقت از بدنها به آنجا میروند و صُوَر همة مکتسباتِ آنان در دنیا، در آنجا خواهد بود. به عقیدة او ساکنان جابلقا «اَلْطَف و اَصْفا» هستند، در حالیکه ساکنان جابلسا بهسبب اعمال و اخلاق ناپسندشان، بیشتر «مُصوَّر به صُوَرِ مظلمه»اند. تعبیر دوم این است که جابلقا مرتبة الاهیت و مجمع وجوب و امکان است که صُوَرِ اعیانِ همة اشیا در آن است و جابلسا نشئة انسانی و محل تجلی همة حقایق اسمای الاهیه و حقایق کونیه است.در احادیث شیعه نیز به جابلقا و جابلسا اشاره شده است. محمدبن حسن صفّار قمی (متوفی 290)، در بصائرالدرجات (ص 490ـ494) بابی گشوده و در آن روایاتی را آورده است، در بارة آفریدگانی ماورای مغرب و مشرق که از پیروان اهل بیتاند. در برخی از این روایات، نام جابلقا و جابرسا نیز آمده است. قطب راوندی (ص 35ـ40) نیز حدیث بلندی را از جابربن یزید جعفی از امامباقر علیهالسلام با استناد به امام علی روایت کرده که موضوع آن همین جابلقا و جابرسا و مشتمل است بر مطالب غریب و نامأنوس. محمدباقر مجلسی (ج 54، ص 316ـ 354) نیز روایات متضمن نام و وصف این دو شهر را ذیل عنوان «العوالم» گرد آورده و دو شهرِ مورد اشاره را بر پایة مطالب روایات، خارج از عوالم چهارگانه دانسته است که ساکنان آن دو همه موحدند. از جملة این روایات، همان روایت جابر جعفی است؛ مجلسی با اذعان به احتوای آن بر غرائب و مطالب ضعیف، به مروری تفصیلی بر آرای متکلمان و فیلسوفان در اینباره پرداخته و تأویلات آنان را نپسندیده و آنها را مبتنی بر تخمین و حدس خوانده است، چرا که علم اینگونه مطالب را تنها پیامبران و امامان میدانند.جابلقا و جابلسا در شعر فارسی نیز بهکار رفته و تقریباً در همة موارد، منظور از آنها صرفاً دو شهر در مشرق و مغرب عالم است (برای نمونه رجوع کنید به فرخی سیستانی، ص 1؛ قطران تبریزی، ص 4، 28؛ ناصرخسرو، ص 389، 477؛ سنایی، ص 27).آقابزرگ طهرانی (ج 5، ص20) کتابی را با عنوان جابلقا و جابلسا و بیان ماوَرَدَفیهما از محمدباقر بهاری همدانی (متوفی 1333) معرفی کرده است.منابع: آقابزرگ طهرانی؛ محمدبن محمد بلعمی، تاریخ بلعمی: تکمله و ترجمة تاریخ طبری ، به تصحیح محمدتقی بهار، چاپ محمد پروین گنابادی، تهران 1380 ش؛ علیبن محمد ترکه اصفهانی، شرح گلشنراز ، چاپ کاظم دزفولیان، تهران 1375 ش؛ خلیلبن احمد، کتابالعین ، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم 1405؛ منوچهر دانشپژوه، فرهنگ اصطلاحات عرفانی ، تهران 1379 ش؛ مجدود بن آدم سنایی، دیوان ، چاپ مظاهر مصفا، تهران 1336 ش؛ محمدبن حسن صفّار قمی، بصائرالدرجات فی فضائل آلمحمد«ص» ، چاپ محسن کوچهباغی تبریزی، قم 1404؛ طبری، تاریخ (لیدن)؛ محمدبن محمود طوسی، عجایب المخلوقات ، چاپ منوچهر ستوده، تهران 1345 ش؛ علیبن جولوغ فرخی سیستانی، دیوان ، چاپ محمد دبیر سیاقی، تهران 1335 ش؛ زکریا بن محمد قزوینی، کتاب آثار البلاد و اخبارالعباد ، چاپ فردیناند ووستنفلد، گوتینگن 1848، چاپ افست ویسبادن 1967؛ محمودبنمسعود قطبالدینشیرازی، شرح حکمةالاشراق سهروردی ، چاپ عبداللّه نورانی و مهدی محقق، تهران 1380 ش؛ سعیدبن هبةاللّه قطب راوندی، قصصالانبیاء ، چاپ غلامرضا عرفانیان یزدی، مشهد1409؛ ابومنصور قطران تبریزی، دیوان ، چاپ محمد نخجوانی، تبریز 1333 ش؛ داوود بن محمود قیصری، شرح فصوصالحکم ، چاپ جلالالدین آشتیانی، تهران 1375 ش؛ محمدبن یحیی لاهیجی، مفاتیحالاعجاز فی شرح گلشنراز ، چاپ محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران 1371 ش؛ مجلسی؛ مجملالتواریخ و القصص ، چاپ محمدتقی بهار، تهران: کلالة خاور، 1318 ش؛ محمدبن محمدمرتضی زبیدی، تاجالعروس من جواهرالقاموس ، چاپ سنگی ] قاهره [ 1306ـ1307؛ محمدمعصومبن زینالعابدین معصوم علیشاه، طرائقالحقائق ، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران 1339ـ 1345 ش؛ ناصر خسرو، دیوان ، چاپ مجتبی مینوی و مهدی محقق، تهران ?] 1365 ش [ ؛ محمدجعفر یاحقی، فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیات فارسی ، تهران 1375 ش؛ یاقوت حموی.