جمیل بن عبدالله

معرف

، کنیه‌اش‌ ابوعمرو، از بلند آوازه‌ترین‌ نمایندگان‌ مکتب‌ عُذْری‌ * (شاعرانی‌ با عشق‌ بی‌آلایش‌ و ناکام‌) در عصر اموی‌ (14ـ132)
متن
جمیل‌بن‌ عبداللّه‌ ، کنیه‌اش‌ ابوعمرو، از بلند آوازه‌ترین‌ نمایندگان‌ مکتب‌ عُذْری‌ * (شاعرانی‌ با عشق‌ بی‌آلایش‌ و ناکام‌) در عصر اموی‌ (14ـ132). او را با نامهای‌ جمیل‌بن‌ عبداللّه‌بن‌ مَعْمَر، جمیل‌بن‌ معمر و جمیل‌بن‌ معمربن‌ عبداللّه‌ معرفی‌ کرده‌اند (ابن‌کلبی‌، ج‌3، ص‌21؛ ابوحاتم‌ سجستانی‌ و اصمعی‌، ص‌67؛ جُمَحی‌، سفر2، ص‌648، 669؛ ابن‌قتیبه‌، ص‌282). وی‌ از قبیله‌ عُذْرَه‌ * بود (ابن‌کلبی‌؛ ابن‌قتیبه‌، همانجاها). چون‌ مادرش‌ قَمِیه‌ نام‌ داشت‌، او به‌ ابن‌قمیه‌ نیز معروف‌ شد (ابن‌کلبی‌، همانجا).برخی‌ منابع‌، جمیل‌ را متولد دوران‌ جاهلیت‌ دانسته‌اند (رجوع کنید به ابوحاتم‌ سجستانی‌ و اصمعی‌، همانجا؛ نیز رجوع کنید به ابوالفرج‌ اصفهانی‌، ج‌8، ص‌95)؛ اما، فرّوخ‌ (ج‌1، ص‌479) وی‌ را متولد سال‌ 40 می‌داند. جمیل‌ ساکن‌ وادی‌ القری‌ بود (ابوالفرج‌ اصفهانی‌، ج‌8، ص‌108، 129؛ ابن‌خلّکان‌، ج‌1، ص‌366).او به‌ سبب‌ عشق‌ به‌ دختر عموی‌ خود، بُثَینَه‌ بنت‌ حَبَا، به‌ جمیل‌ بثینه‌ نیز مشهور گردید (ابن‌کلبی‌؛ ابن‌قتیبه‌، همانجاها؛ ابوالفرج‌ اصفهانی‌، ج‌8، ص‌92، 108، 122؛ ابن‌ندیم‌، ص‌609؛ سزگین‌، ج‌2، جزء3، ص‌150؛ فرّوخ‌، همانجا). دیدارهای‌ پنهانی‌ او و بثینه‌، حتی‌ پس‌ از ازدواج‌ بثینه‌ با نُبَیه‌بن‌ یزید (نبیه‌بن‌ الاسودالعذری‌)، و همچنین‌ اشعار عاشقانه‌اش‌ درباره‌ او، خانواده‌ بثینه‌ را به‌ اعتراض‌ و تهدید واداشت‌ و سرانجام‌ از وی‌ به‌ مروان‌بن‌ حکم‌ (متوفی‌ 65)، کارگزار معاویه‌ در مدینه‌، شکایت‌ کردند. او نیز خون‌ جمیل‌ را مباح‌ اعلام‌ نمود. جمیل‌ به‌ قبیله‌ جذام‌ * در یمن‌ پناه‌ برد و تا زمان‌ عزل‌ مروان‌ (57) در آنجا اقامت‌ کرد، سپس‌ به‌ شهر خود بازگشت‌ و دیدارهایش‌ را با بثینه‌ از سرگرفت‌. خانواده‌ بثینه‌ تصمیم‌ گرفتند به‌ شام‌ بروند. او نیز به‌ شام‌ رفت‌ و سپس‌ به‌ وادی‌القری‌ بازگشت‌. وی‌، به‌ علت‌ اشعاری‌ که‌ درباره‌ بثینه‌ می‌سرود، تهدید و سرزنش‌ می‌شد و سرانجام‌، مجبور به‌ ترک‌ حجاز گردید و از آنجا به‌ مصر رفت‌ (جمحی‌، سفر2، ص‌669ـ670؛ ابن‌قتیبه‌، ص‌282ـ283؛ ابوالفرج‌ اصفهانی‌، ج‌8، ص‌108ـ109، 124 و جاهای‌ دیگر؛ ابن‌حزم‌، ص‌449؛ ابن‌خلّکان‌، ج‌1، ص‌436ـ 437؛ فرّوخ‌، همانجا).جمیل‌ در مصر نزد عبدالعزیزبن‌ مروان‌ (حک: 65ـ85) رفت‌ و در برابر ستایش‌ او، صله‌ گرفت‌. عبدالعزیز از جمیل‌ خواست‌ که‌ آنجا بماند و دستور داد امکانات‌ رفاهی‌ وی‌ را فراهم‌ کنند و درباره‌ بثینه‌ هم‌ به‌ او وعده‌هایی‌ داد، اما مدتی‌ نگذشت‌ که‌ جمیل‌ بیمار شد و در سال‌ 82 در همانجا درگذشت‌ (ابوالفرج‌ اصفهانی‌، ج‌8، ص‌153؛ ابن‌عساکر، ج‌3، ص‌408؛ ابن‌خلّکان‌، ج‌1، ص‌370؛ قس‌ ذهبی‌، ج‌4، ص‌385، که‌ گفته‌ است‌ وی‌ تا حدود سال‌ 100 زنده‌ بوده‌ است‌).جمیل‌، به‌رغم‌ ماجرایی‌ که‌ با بثینه‌ داشت‌ به‌ دینداری‌ و پاکدامنی‌ معروف‌ بود و خود نیز در لحظات‌ پایانی‌ عمرش‌ به‌ این‌ پاکی‌ قسم‌ خورده‌ بود (ابن‌قتیبه‌، ص‌286؛ ابن‌عساکر، همانجا؛ ذهبی‌، ج‌4، ص‌181). وی‌ راوی‌ یک‌ حدیث‌ نبوی‌ در باب‌ شعر نیز بود (رجوع کنید به ابن‌عساکر، ج‌3، ص‌398).جمیل‌ در سرودن‌ شعر عاشقانه‌ سرآمد شاعران‌ حجاز و حتی‌ عرب‌ بود و تغزل‌ و تشبیب‌ در قصایدش‌ بر دیگر شعرا برتری‌ داشت‌. کُثَیر عَزَّه‌ * از جمله‌ راویان‌ شعر او بود (رجوع کنید به جمحی‌، سفر2، ص‌545، 648؛ ابوالفرج‌ اصفهانی‌، ج‌8، ص‌91ـ95، 125ـ126، 139ـ140؛ مرزبانی‌، ص‌314؛ بروکلمان‌، ج‌1، ص‌194؛ طه‌حسین‌، ج‌2، ص‌297). جمیل‌ اشعار لطیف‌ و بلیغ‌ می‌سرود و توجهش‌ به‌ عواطف‌ و احساسات‌ خود بیش‌ از وصف‌ محبوب‌ بود. شعر او، مانند اشعار دیگر شاعران‌ عذری‌، از عشقی‌ بی‌آلایش‌ و ناکام‌ و عفاف‌ ذاتی‌ و همچنین‌ زبانی‌ برخوردار بود که‌ باعث‌ قوام‌ شعر و تأثیر آن‌ می‌شد (ابن‌قتیبه‌، ص‌282، 286؛ ذهبی‌، ج‌4، ص‌181، 385؛ جمیل‌بن‌ عبداللّه‌، مقدمه‌ بستانی‌، ص‌11؛ بروکلمان‌، همانجا؛ طه‌حسین‌، ج‌2، ص‌191، 229ـ 230). جمیل‌ رجزها و فخریه‌های‌ بسیاری‌ دارد و هجویاتی‌ نیز سروده‌ است‌ (رجوع کنید به جمیل‌بن‌ عبداللّه‌، ص‌50، 72 و جاهای‌ دیگر؛ ابوالفرج‌ اصفهانی‌، ج‌8، ص‌90، 95، 122ـ123 و جاهای‌ دیگر؛ سزگین‌، همانجا). گرچه‌ درباره‌ هویت‌ ممدوحان‌ و کمیت‌ اشعار مدحی‌ او اختلاف‌ نظر وجود دارد (رجوع کنید به جمیل‌بن‌ عبداللّه‌، ص‌52، 87 و جاهای‌ دیگر؛ ابوالفرج‌ اصفهانی‌، ج‌8، ص‌132ـ 133؛ ابن‌رشیق‌، ج‌1، ص‌83ـ84؛ ابن‌عساکر، ج‌3، ص‌398، 403، 408؛ طه‌حسین‌، ج‌2، ص‌207؛ فرّوخ‌، همانجا)، بروکلمان‌ (همانجا) وی‌ را شاعر سیاست‌ و مدح‌ خوانده‌ است‌.مدت‌ زمانی‌ طولانی‌، آوازخوانان‌، اشعار منسوب‌ به‌ جمیل‌ را در دربار امویان‌ و عباسیان‌ (حک: 132ـ656) می‌خواندند. این‌ سروده‌ها آنقدر تأثیر گذاشت‌ که‌ در پایان‌ دوره‌ اموی‌، از آنها قصه‌های‌ عاشقانه‌ ساخته‌ شد (ابوالفرج‌ اصفهانی‌، ج‌8، ص‌100ـ102 و جاهای‌ دیگر؛ جمیل‌بن‌ عبداللّه‌، همان‌ مقدمه‌، همانجا؛ سزگین‌، همانجا؛ بروکلمان‌، ج‌1، ص‌194، 199؛ طه‌حسین‌، ج‌2، ص‌196، 203ـ206) و بعدها نام‌ جمیل‌ را در جهان‌ غرب‌ نیز مطرح‌ ساخت‌ (گوته‌، ص‌60؛ رجوع کنید به ادامه‌ مقاله‌).سرّاج‌ (متوفی‌ 500؛ ج‌1، ص‌159) صخره‌ای‌ را در محلی‌ بین‌ تیماء و وادی‌القری‌، محل‌ مجالست‌ جمیل‌ و بثینه‌ ذکر کرده‌ و ابن‌بطوطه‌ (متوفی‌ 779) نیز در سفرنامه‌ خود (ج‌1، ص‌186) این‌ محل‌ را با نام‌ جمیل‌ و بثینه‌ معرفی‌ نموده‌ است‌.جمیل‌ به‌ همراه‌ فَرزَدَق‌ * و کُثیر به‌ حضور سکینه‌، دختر امام‌ حسین‌ * علیه‌السلام‌، رسیدند. جمیل‌ اشعاری‌ درباره‌ شهدا سروده‌ بود و سکینه‌ سلام‌اللّه‌ علیها هزار درهم‌ به‌ وی‌ صله‌ داد و او را برتر از فرزدق‌ و کثیر خواند (سرّاج‌، ج‌2، ص‌81ـ82؛ ابن‌عساکر، ج‌3، ص‌399ـ400).ابن‌ندیم‌ (متوفی‌438) در الفهرست‌ (ص‌609)، کتابی‌ را به‌ او نسبت‌ داده‌ است‌. دیوان‌ اشعار جمیل‌ در زمان‌ ابن‌خلّکان‌ (متوفی‌ 681) مشهور بوده‌ است‌ (رجوع کنید به ج‌1، ص‌366). نسخه‌های‌ خطی‌ از دیوان‌ او در کتابخانه‌ برلین‌ و کیمبریج‌ موجود است‌ ((رجوع کنید به سزگین‌، ج‌2، جزء3، ص‌151؛ بروکلمان‌، ج‌1، ص‌195). دیوان‌ جمیل‌ سه‌ بار به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌: در 1313ش‌/1934 به‌کوشش‌ بشیریموت‌ در بیروت‌، در 1332ش‌/ 1953 به‌ کوشش‌ بُطرُس‌ بستانی‌ در بیروت‌، و در 1337ش‌/ 1958 به‌ تحقیق‌ حسین‌ نَصّار در قاهره‌. تحقیق‌ اخیر، مورد توجه‌ محققانی‌ چون‌ ماسنو و گابریلی‌ قرار گرفته‌ است‌. هر یک‌ از این‌ کتابها بارها تجدید چاپ‌ شده‌اند (رجوع کنید به سزگین‌؛ بروکلمان‌، همانجاها؛ فرّوخ‌، ج‌1، ص‌482).ابن‌هشام‌ (متوفی‌ 761؛ ج‌1، ص‌30، 120ـ121 و جاهای‌ دیگر) ابیاتی‌ از اشعار جمیل‌ را به‌ عنوان‌ شواهد صرفی‌ و نحوی‌ آورده‌ است‌.از بثینه‌ دو بیت‌ شعر در رثای‌ جمیل‌ به‌ جای‌ مانده‌ است‌ (رجوع کنید به ابن‌قتیبه‌، ص‌287؛ ابوالفرج‌ اصفهانی‌، ج‌8، ص‌154).منابع‌: ابن‌بطوطه‌، رحلة‌ ابن‌بطوطة، چاپ‌ محمد عبدالمنعم‌ عریان‌، بیروت‌ 1407/1987؛ ابن‌حزم‌، جمهرة‌ انساب‌العرب‌، بیروت‌ 1403/1983؛ ابن‌خلّکان‌؛ ابن‌رشیق‌، العمدة‌ فی‌ محاسن‌ الشعر و آدابه‌ و نقده، چاپ‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، بیروت‌ 1401/1981؛ ابن‌عساکر، تهذیب‌ تاریخ‌ دمشق‌الکبیر، از عبدالقادر بدران‌، بیروت‌ 1399/1979؛ ابن‌قتیبه‌، الشعر و الشعراء، او، طبقات‌الشعراء، چاپ‌ مفید قمیحه‌ و نعیم‌ زرزور، بیروت‌ 1405/1985؛ ابن‌کلبی‌، جمهرة ‌النسّب لابن‌ الکلبی‌ ، ج‌3، چاپ‌ محمود فردوس‌ العظم‌، دمشق‌ 1406/1986؛ ابن‌ندیم‌، الفهرست‌، چاپ‌ ناهد عباس‌ عثمان‌، دوحه‌ 1985؛ ابن‌هشام‌، مغنی‌اللبیب‌ من‌ کتب‌ الاعاریب‌، چاپ‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، قاهره‌ [ 1964 ] چاپ‌ افست‌ قم‌ 1404؛ ابوالفرج‌ اصفهانی‌؛ سهل‌بن‌ محمد ابوحاتم‌ سجستانی‌ و عبدالملک‌بن‌ قریب‌ اصمعی‌، سؤالات‌ ابن‌حاتم‌ السجستانی‌ للأصمعی‌ و رده‌ علیه‌ فحوله‌ الشعراء ، چاپ‌ محمد عودة‌ سلامة‌ ابوحری‌، [ قاهره‌ ] 1414/1994؛ کارل‌ بروکلمان‌، تاریخ‌ الادب‌ العربی‌ ، ج‌1، نقله‌ الی‌ العربیه‌ عبدالحلیم‌ نجار، قاهره‌ 1974؛ محمدبن‌ سلام‌ جمحی‌، طبقات‌ فحول‌ الشعراء ، قرأهُ و شرحه‌ محمود محمدشاکر، جده‌ [? 1400/1980 ]؛ جمیل‌بن‌ عبداللّه‌، دیوان‌ ، بیروت‌ 1386/1966؛ ذهبی‌؛ جعفربن‌ احمد سراج‌، مصارع‌العشاق، بیروت‌: دارصادر، [ بی‌تا. ]؛ فؤاد سزگین‌، تاریخ‌التراث‌العربی‌، ج‌2، جزء3، نقله‌ الی‌العربیة‌ محمود فهمی‌ حجازی‌، ریاض‌ 1403/1983؛ طه‌ حسین‌، المجموعة‌ الکاملة‌ لمؤلفات‌ الدکتور طه‌ حسین‌ ، ج‌2، بیروت‌ 1980؛ عمر فرّوخ‌، تاریخ‌الادب‌ العربی‌، ج‌1، بیروت‌ 1984؛ یوهان‌ ولفگانگ‌ فون‌ گوته‌، دیوان‌ شرقی‌، [ ترجمه‌ شجاع‌الدین‌ شفا ]، [ بی‌جا ? 1343 ]؛ محمدبن‌ عمران‌ مرزبانی‌، الموشح‌ ، چاپ‌ علی‌محمد بجاوی‌، مصر 1965.
نظر شما
مولفان
گروه
ادبیات و زبان ها ,
رده موضوعی
جلد 10
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده