جم سلطان

معرف

شاهزاده ‌عثمانی‌، پسر کوچک ‌سلطان ‌محمد فاتح‌(حک : 855 - 886)
متن
جم ‌سلطان‌، شاهزاده ‌عثمانی‌، پسر کوچک ‌سلطان ‌محمد فاتح‌(حک : 855 - 886). وی‌ در صفر 864 در اَدِرنه‌به‌دنیا آمد (منجم‌ باشی‌، ج2‌، ص322‌؛ سعدالدین‌افندی‌، ج1‌، ص471‌). مادرش‌، چیچک ‌خاتون‌، از جاریه‌های‌حرم‌ محمد فاتح ‌و احیاناً از خاندان ‌سلطنتی‌ صرب‌ بود (اییجه‌ ، ص4‌؛ دراج‌، ص215‌؛ د. اسلام‌، چاپ‌دوم‌، ذیل‌«جم‌»). جم‌از پنج ‌سالگی‌ به‌ معلم ‌سپرده‌ شد و در ده‌ سالگی ‌به‌ حکومت ‌قَسْطَمونی‌(سَنجَقِ ایالتِ آناطولی‌) منصوب ‌گردید و در رجب‌، همراه‌ دولله ‌خویش‌، به ‌آن‌ سَنجق ‌رفت ‌و در آنجا، ضمن‌ ادامه‌ تحصیل ‌اشتیاق‌ فراوانی‌ به‌ ادبیات ‌فارسی ‌پیدا کرد ( د. اسلام‌، همانجا؛ سعدالدین‌افندی‌، ج‌1، ص515‌؛ نیز رجوع کنید به سامی‌، ذیل ‌مادّه‌). در 878، هنگامی‌ که ‌سلطان‌ محمد فاتح ‌برای ‌جنگ ‌با اوزون‌حسن‌* آق ‌قوینلو (حک : 857 -882) عازم‌ آناطولی ‌بود، جم‌ را برای‌اداره‌روم ‌ایلی ‌در ادرنه‌ مستقر کرد. چون ‌بعد از مدتی‌ خبر شکست ‌فاتح ‌شایع‌ شد، لله‌های ‌جم‌ با وی‌ بیعت ‌کردند، که ‌منجر به‌ تنبیه‌ جم‌ و اعدام‌ آنان‌ شد ( د.ا.د.ترک‌، ذیل‌مادّه‌). با مرگ ‌برادر جم ‌سلطان‌، مصطفی‌، در ربیع ‌الآخر 879 در قونیه‌، جم‌ در اواسط ‌شعبان ‌به ‌جای ‌او والی ‌قره‌مان‌* شد (سعدالدین‌افندی‌، همانجا؛ روملو، ج3‌، ص‌779؛ نیز رجوع کنید به سامی‌، همانجا) و ضمن‌ برقراری ‌مناسبات ‌حسنه ‌با بقایای‌ خاندان ‌ودولت ‌قره‌مانیان‌*ــ که ‌در آن ‌زمان ‌تحت حاکمیت ‌عثمانی ‌بودند (یوجل‌ و سویم‌ ، ج‌2، ص178‌) عده‌ای‌از علما و هنرمندان ‌را در اطراف ‌خود گرد آورد ( د.ا.د.ترک‌، همانجا).با مرگ ‌محمد فاتح‌ در 4 ربیع‌الاول‌، رقابت‌ نهانی‌ بین ‌دو پسر او، جم‌و بایزید * دوم‌(حک : 886ـ 918)، و هواداران ‌آن‌ دو آشکار شد که ‌به ‌کشمکشی ‌دامنه ‌دار انجامید. در آن‌میان‌اشراف‌ترک ‌ــ که‌خواهان‌ حفظ‌ سنن‌عثمانی‌ و بسط ‌دامنه ‌فتوحات ‌بودند از جم‌، شاهزاده ‌فعال‌ تر و ستیزه‌جوتر، جانبداری ‌می‌کردند. در حالی ‌که ‌دوشیرمه‌* (سربازان ‌مسیحی‌) بازوی ‌مسلح ‌ینی‌ چری‌* ( رجوع کنید به پاکالین‌، ذیل‌"Devsirme" ) با اشرافیت ‌ترک‌ د شمنی ‌و از بایزید حمایت‌ می‌کرد، زیرا با سیاستهای ‌مالی ‌و جهانگیرانه‌ فاتح‌، به ‌سبب ‌بحران ‌آفرینی ‌آن‌، مخالفت‌ بود (شاو ، ج1‌، ص‌67). محمد پاشا قره‌م انی‌ــ که‌ سهم‌ مهمی ‌در تدوین ‌قانون ‌نامه‌ فاتح ‌داشت ‌و از 881، در مقام‌ وزیر اعظمی‌، بسیاری‌از اوقاف ‌و املاک‌ را منسوخ ‌و آنها را به ‌تیمار (تیول‌) بدل‌ کرد تا مصارف ‌روزافزون ‌لشکرکشیهای ‌سلطان ‌محمد فاتح ‌را تأمین‌ کند مخالفانی‌ داشت‌ که‌ بایزید دوم ‌در رأس ‌آنان‌ بود ( د.ا.ترک‌، ج7‌، ص‌589). محمد پاشا که‌ قونیوی ‌بود و با جم‌ سلطان‌، والی‌ قونیه‌، مناسبات ‌نزدیکی ‌داشت‌، علاقه ‌مند بود که‌ جم‌ سلطان‌ جانشین‌ فاتح ‌شود. به ‌روایتی‌، محمد پاشا ــ که‌ به‌ اتفاق ‌فاتح‌، واضع ‌قانون ‌جدید جانشینی‌ موروثی ‌بود در اینکه ‌فقط ‌نام ‌جم‌ ذکر شود، تعمد داشت‌(همانجا؛ آرتوق‌ ، 2ج‌، ص‌487؛ اوزون ‌چارشیلی‌، 1983، ج2‌، ص‌161ـ162). محمد پاشا که ‌می‌کوشید مرگ‌ فاتح ‌را مخفی ‌نگه‌دارد، پیکهایی‌برای‌خبر دادن‌ به ‌بایزید (در آماسیه‌) و جم‌(در قونیه‌) فرستاد تا جم‌، به‌ سبب ‌نزدیکی ‌راه‌(کین‌راس‌ ، ص169ـ170)، زودتر از بایزید خودش ‌را به‌ استانبول ‌برساند و با قبضه‌ کردن ‌حکومت‌، رقیب ‌را در مقابل‌ عمل‌انجام ‌شده ‌قرار دهد (شاو، ج1‌، ص70‌)، لیکن‌ سنان ‌پاشا، خویشاوند بایزید و بیگلربیگی ‌آناطولی‌، پیکِ محمد پاشا را دستگیر کرد و به ‌قتل ‌رساند. ینی‌چریها نیز که‌از درگذشت‌ سلطان‌ آگاه‌ شدند، شوریدند و محمد پاشا را کشتند و بایزید با استفاده ‌از فرصت‌، خود را به‌استانبول‌رساند و با دادن‌ وعده‌هایی ‌به ‌ینی‌ چریها، در 21 ربیع‌الاول‌ بر تخت‌ سلطنت ‌نشست‌(سعدالدین ‌افندی‌، ج‌2، ص2‌ـ 8؛ منجم‌باشی‌، ج‌2، ص‌371؛ هامر ـ پورگشتال‌، ج‌2، ص250‌ـ251؛ راسم‌، ج‌1، ص‌228ـ229؛ روملو، ج‌2، ص847‌؛ اوزون‌چارشیلی‌، 1983، ج2‌، ص162‌).جم‌ سلطان‌ــ که ‌خود را شایسته‌ تر از بایزید برای ‌جانشینی‌ پدر می‌دانست‌(سعدالدین‌افندی‌، ج2‌، ص8‌) پس‌از اطلاع از آنچه ‌اتفاق‌ افتاده ‌بود، بی‌درنگ‌ نیرویی ‌فراهم‌ آورد و به ‌سوی‌ بورسه‌، پایتخت ‌سابق‌عثمانی‌، رفت‌. وی‌ پس‌از پیروزی ‌بر نیرویی ‌دو هزار نفری ‌از ینی‌ چریها، که ‌بایزید اعزام‌ کرده ‌بود، در اوایل ‌ربیع‌الا´خر 886 وارد بورسه‌شد و خود را سلطان‌ خواند و به ‌نامش‌ سکه ‌زدند و خطبه ‌خواندند. سلطنت ‌او بیش ‌از هجده روز نپایید (همان‌، ج2‌، ص8-‌9؛ غفاری‌قزوینی‌، ص246‌؛ آرتوق‌، ج2‌، ص487‌؛ اوزون‌ چارشیلی‌، 1983، ج2‌، ص‌166). وی‌در همین‌ ایام ‌هیئتی ‌به ‌ریاست ‌سلجوق ‌سلطان‌، عمه‌ پدرش‌، به ‌استانبول ‌فرستاد با این ‌پیشنهاد که ‌بایزید به‌ ممالک‌ روم‌ ایلی ‌اکتفا کند و آناطولی ‌را به ‌وی‌ واگذارد، اما با یزید به‌ تجزیه ‌و تقسیم‌ ملک ‌راضی ‌نشد (سعدالدین‌افندی‌، ج2‌، ص‌؛ راسم‌، ج‌، ص‌231) و در 22 ربیع‌الآخر در دشت ‌ینی‌ شهر جنگی ‌روی‌ داد. سپاه‌ جم‌ ــ به ‌سبب‌ پیوستن‌ بعضی ‌از رؤسای ‌آن‌ به‌ نیروهای ‌بایزید، که ‌با وعده ‌منصب ‌فریفته‌ شده ‌بودند از هم‌ پاشید، جم‌ نیز به‌ قونیه‌ گریخت ‌و، همراه‌ جمعی ‌از افراد خانواده‌ و نزدیکانش‌، به‌الملک ‌الاشرف ‌ابونصر (سیف‌الدین‌) قایتْبای‌ (از ممالیک ‌برجی ‌مصر، حک : 873 902) پناهنده‌شد (سعدالدین‌افندی‌، ج‌2، ص11‌ـ14؛ منجم‌باشی‌، ج‌2، ص373‌ـ376؛ هامرـ پورگشتال‌، ج2‌، ص255‌ـ257). جم‌پس‌از به‌جا آوردن‌حج‌و در حدود ده‌ماه‌پس‌از پناهنده‌ شدن ‌به ‌مصر، از قاسم‌ بیگ‌(واپسین ‌بیگ ‌قره‌مان‌ که‌ پس‌ از مرگ‌ محمد فاتح ‌به ‌فکر احیای‌ امارت ‌خود افتاده ‌بود؛ اوزون ‌چارشیلی‌، 1988، ص‌33ـ 35؛ نیز رجوع کنید به سامی‌، همانجا) و محمد بیگ‌ طرابزونی ‌(بیگ ‌سنجق ‌آنقره ‌که ‌از بایزید دوم ‌رویگردان‌ شده ‌بود) دعوتنامه‌هایی ‌دریافت ‌کرد مبنی‌ بر اینکه‌ مردم ‌نیز از بایزید رویگردان ‌شده‌اند و چشم ‌به ‌راه ‌او هستند (اوزون ‌چارشیلی‌، 1983، ج‌2، ص‌136؛ نیز رجوع کنید بهسامی‌، همانجا). جم‌، که ‌به‌ بازیابی‌ سلطنت‌ از دست ‌داده ‌امیدوار شده‌ بود، پس‌از کسب ‌اجازه ‌از قایتبای‌، در ربیع‌الاول‌ به ‌حلب‌ رفت ‌و در ادرنه ‌با قاسم ‌بیگ ‌متحد شد و سپس ‌باهم ‌به‌ سوی ‌قونیه‌ حرکت ‌کردند؛ لیکن‌ازمحاصره‌ آن ‌شهر نتیجه‌ای‌ حاصل‌ نشد. در همان ‌ایام ‌با مرگ ‌محمد بیگ ‌در درگیری ‌با نیروی ‌اعزامی ‌بایزید، ضربه‌ای ‌به‌ نیروهای‌ حامی ‌جم ‌وارد آمد و اقدامات ‌دیگر وی‌نیز بی‌نتیجه ‌ماند (اوزون ‌چارشیلی‌، 1983، ج2‌، ص167‌ـ 168؛ یوجل‌ و سویم‌، ج‌2، ص‌199ـ200). در همین‌ مدت‌ تماسهایی‌ با نامه ‌و فرستاده ‌بین ‌جم ‌و بایزید برقرار شد که‌ در جریان‌آنها بایزید از جم‌ می‌خواست‌ تا در بیت‌المقدّس ‌مجاور شود و کماکان‌ از عایدات ‌دوره ‌شاهزادگی‌، یعنی ‌سالانه ‌یک ‌میلیون ‌آقچه‌، برخوردار گردد (فریدون ‌بیگ ‌پاشا، ج1‌، ص292‌ـ294؛ منجم ‌باشی‌، ج‌2، ص378‌؛ کونْت‌ ، ص95‌؛ د. اسلام‌، همانجا)، اما جم‌پیشنهاد کرد امپراتوری‌به‌دو بخش‌تجزیه‌شود و بایزید فقط‌ بر قسمت ‌اروپایی‌ حکومت ‌کند (هامر پورگشتال‌، ج2‌، ص262‌؛ شاو، ج1‌، ص71‌)، در حالی ‌که بایزید استدلال‌ می‌کرد: «کشور روم ‌عروس‌ سرپوشیده‌ پرناموسی ‌است ‌که ‌تاب ‌خِطبه‌ دو داماد را ندارد و قهر مشارکت‌ را برنمی‌تابد» (سعدالدین‌افندی‌، ج‌2، ص22‌). جم‌ که‌ از ماندن‌در آناطولی ‌بیمناک‌ و نومید شده ‌بود، تصمیم‌ به‌ ترک‌ آنجا گرفت‌. او ابتدا قصد داشت ‌به ‌یعقوب ‌آق‌قوینلو پناهنده‌ شود (اوزون‌چارشیلی‌، 1983، ج2‌، ص‌166؛ یوجل‌ و سویم‌، ج‌2، ص‌201)، ولی ‌قاسم‌ بیگ‌ قره‌مانی‌ به ‌او پیشنهاد کرد که‌از طریق‌ دریا خود را به‌ روم‌ایلی‌ برساند و سلطان‌ بایزید را از آنجا تحت‌فشار قرار دهد. هدف ‌قاسم‌ بیگ‌ این ‌بود که‌ با ایجاد گرفتاری ‌برای ‌بایزید، دست ‌کم ‌دوباره‌ بر بخشی ‌از بیگ ‌نشین‌ سابق‌ قره‌مان ‌حاکم ‌شود؛ همچنانکه‌ شد (سعدالدین‌افندی‌، ج2‌، ص‌24؛ منجم‌باشی‌، ج2‌، ص379‌؛ اییجه‌، ص6‌؛ کونت‌، ص96‌؛ اوزون ‌چارشیلی‌، 1988، ص35‌؛ نیز رجوع کنید به سامی‌، همانجا). جم‌ پیشنهاد قاسم‌ بیگ ‌را پذیرفت‌ و فرنگ ‌سلیمان‌، یکی ‌از نوکران ‌صدیق ‌خود، را برای‌درخواست‌کمک‌از شهسواران ‌فرقه ‌قدیس ‌یوحنا، معروف ‌به‌ شهسواران ‌مهمان ‌نواز (کین‌راس‌، ص170‌؛ نیز رجوع کنید به اوزون‌چارشیلی‌، 1983، ج2‌، ص169‌)، به ‌جزیره‌ رودس ‌اعزام‌کرد (یوجل‌و سویم‌، ج2‌، ص‌200ـ201). این‌شهسواران ‌مشتاقانه‌ با درخواست ‌جم ‌موافقت‌ کردند، اما فرستاده‌ جم‌ درباره ‌صداقت ‌آنان ‌اظهار تردید کرد (سعدالدین‌افندی‌، ج2‌، ص23‌؛ منجم ‌باشی‌، همانجا؛ اوزون‌چارشیلی‌، 1983، ج2‌، ص‌171). جم ‌با حدود سی‌تن‌از ملازمان ‌خویش ‌سوار کشتی ‌شد و در 18 جمادی‌الآخره ‌به ‌جزیره‌ رودس ‌رسید و پی‌یر دو اُبوسون، مِهین‌سَروَر شهسواران‌ قدیس‌ یوحنا، از او استقبال‌کرد (هامر ـ پورگشتال‌، ج‌2، ص263‌؛ اوزون‌چارشیلی‌، 1983، ج2‌، ص170‌؛ اییجه‌، ص6‌؛ خادم‌، ص244‌)؛ استقبالی‌که‌اسارت‌سیزده‌ساله‌او را در پی‌داشت‌.جم‌ سلطان ‌در دست‌شهسواران‌حربه‌مؤثری‌برای‌اِعمال‌فشار سیاسی‌بر دولت‌ عثمانی ‌و نیز اخاذی ‌و امتیازگیری‌از آن‌به ‌شمار می‌آمد (اوزون‌چارشیلی‌، 1983، همانجا؛ کین‌راس‌، 171ص‌). پی‌یر دو ابوسون ‌نامه‌هایی ‌به‌ پاپ‌ و پادشاهان‌ مجارستان ‌و ناپل‌ نوشت‌ و، ضمن ‌گزارش‌ اوضاع‌، از آنان‌ درباره‌ راهی ‌که‌ باید در پیش ‌گیرد، کمک ‌خواست‌( د. ا. د. ترک‌، همانجا). وی ‌در نامه‌اش ‌به پاپ‌ نوشته ‌بود که ‌زمان ‌آن ‌فرارسیده‌ است‌ که ‌با استفاده ‌از وجود جم ‌همه ‌دولتهای‌ مسیحی‌ بر ضد اسلام‌ متحد شوند و ترکها را از اروپا اخراج ‌کنند ( د.ا.ترک‌، ج3‌، ص‌73؛ د. اسلام‌، همانجا؛ نیز رجوع کنید به خادم‌، همانجا). افتادن‌ جم‌ به‌ دست‌ شهسواران ‌جنب ‌و جوش ‌سیاسی‌ در اروپا پدید آورد؛ بیشتر دولتهای ‌اروپایی ‌کم‌ وبیش ‌به‌ در اختیار داشتن ‌او علاقه ‌داشتند و حاضر بودند در این‌راه‌پول‌خرج‌کنند ( د.ا.ترک‌، ج3‌، ص74‌ـ 75؛ دورانت‌، ج5‌، ص‌429). شهسواران‌ از بیم‌ بایزید، که‌ برای ‌پس‌ گرفتن‌ این ‌گروگان ‌گرانقدر به‌جنگ‌ متوسل‌ شود، بر آن ‌شدند که‌ جم‌ را به‌فرانسه‌ منتقل‌ سازند، زیرا در آنجا قلعه‌ها و قصرهایی‌ داشتند (هامر ـ پورگشتال‌، ج‌2، ص264‌؛ اوزون‌چارشیلی‌، 1983، همانجا؛ راسم‌، ج1‌، ص‌239ـ240). در همین ‌روزها سلطان ‌بایزید با شهسواران ‌قرارداد مصالحه‌ای‌ بست‌ مبنی‌ بر آزادی ‌امیران ‌مسیحی ‌و تعهد پرداخت‌ سالانه‌000 ، 45 دوکاتِ ونیزی‌در قبال ‌هزینه‌نگهداری‌جم‌(هامر ـ پورگشتال‌، ج2‌، ص274‌؛ د.ا.ترک‌، ج‌3، ص‌74؛ اوزون‌چارشیلی‌، 1983، ج2‌، ص‌176؛ د. اسلام‌، همانجا). این‌قرارداد تا زمانی ‌که ‌جم ‌در اختیار شهسواران ‌بود، به‌ اعتبار خود باقی‌ماند (اوزون‌چارشیلی‌، 1983، ج‌2، ص171‌). شهسواران ‌با جم‌نیز پیمان‌بستند که‌در صورت ‌رسیدن ‌به‌حکومت‌، برای‌ صلح‌ دائم ‌با شهسواران‌ رودس‌ و آزادی‌ کشتیهای‌ مسیحی‌ برای‌تجارت‌در بندرهای‌عثمانی ‌اقدام ‌کند و در ازای ‌پذیرایی ‌از وی‌، 000 ، 150 اکو بپردازد (هامر ـ پورگشتال‌، ج2‌، ص274‌ـ275؛ اوزون‌چارشیلی‌، 1983، همانجا؛ د. ا. ترک‌، ج3‌، ص‌ 74-75؛ اییجه‌، ص7‌).پس‌از گذشت ‌پنج ‌هفته‌ از پناهنده ‌شدن ‌جم‌، او را به‌بهانه‌فرستادن‌ به‌ روم‌ ایلی‌، به‌همراه ‌سی‌تن ‌از ملازمانش ‌و بیست ‌بنده‌ زرخرید ترک‌، در 17 رجب ‌در کشتی‌ نشاندند و در سوم‌ رمضان‌ در ساحل ‌فرانسه ‌پیاده ‌کردند (سعدالدین‌افندی‌، ج‌2ص24‌ـ25؛ اوزون‌ چارشیلی‌، 1983، همانجا؛ د.ا.ترک‌، ج2‌، ص33‌؛ د.ا.د.ترک‌، همانجا). جم‌ که ‌از نخستین ‌روزهای ‌پناهندگی‌ دریافته‌ بود که ‌در چه ‌دام‌ خطرناکی ‌افتاده‌، نامه‌ای‌ به‌ زبان ‌فارسی ‌به برادرش ‌سلطان ‌بایزید دوم‌ نوشت‌ و تقاضای‌ بخشش‌ کرد و اظهار داشت ‌که ‌سزاوار نیست‌اسیر کفار باشد، ولی ‌بایزید در نامه‌ای‌، که ‌نیمه‌اولش ‌به ‌ترکی ‌و نیمه‌ دومش‌ به‌ فارسی ‌بود، با اشاره‌ به‌ اینکه‌« ده‌درویش‌ در گلیمی ‌بخسبند و دو پادشاه‌در اقلیمی ‌نگنجند» بر دفاع‌از تمامیت‌و وحدت‌کشور تأکید و یادآوری‌کرد که‌به‌تو پیشنهاد شده‌بود «همه ‌سال ‌مال ‌حلال‌ بیت‌المال‌، خاصه ‌بر وجه‌نقد ده‌بار صد هزار آقچه‌» دریافت‌کنی ‌و دعاگوی ‌سلطان باشی‌(فریدون‌بیگ‌پاشا، ج‌1، ص‌ 292ـ294). بایزید، علاوه‌بر آنکه‌با باج‌دادن‌ به‌ شهسواران‌، کار نجاتِ جم ‌را ناممکن‌ و دولت‌ را از هواداران‌ جم‌ تصفیه‌ کرد، فرمان ‌قتل‌ فرزند خردسال‌وی‌، اوغوزخان‌، را هم‌ صادر نمود (اوزون‌چارشیلی‌، 1983، ج‌2، ص‌175، پانویس1‌؛ اییجه‌، همانجا؛ یوجل‌ و سویم‌، ج3‌، ص201‌).در این‌ هفت ‌سال‌، میزبانان ‌جم ‌از او در قلعه‌ها و قصرهای ‌پراکنده ‌در خاک ‌فرانسه ‌نگهداری ‌کردند، لذا نقشه‌های‌ جم‌ برای‌ رهایی ‌عملی‌ نشد و همراهانش ‌نیز از میان‌رفتند (سعدالدین‌افندی‌، ج2‌، ص25‌ـ 28؛ اییجه‌، ص‌ 8-10؛ یوجل ‌و سویم‌، همانجا؛ د.ا.ترک‌، ج‌3، ص74‌ـ79؛ د. اسلام‌، همانجا).در پی ‌مذاکرات ‌شارل ‌هشتم‌(حک: 888-903/ 1483ـ 1498)، پادشاه ‌فرانسه‌، و پاپ‌اینوکنتیوس‌(اینوسان‌) هشتم‌ ــ که‌با استفاه‌از وجود جم‌، درصدد راه‌اندازی‌جنگ‌ صلیبی ‌دیگری ‌بر ضد عثمانی ‌بودند سرانجام ‌شهسواران ‌رضایت‌ دادند که ‌جم‌ را، در مقابل‌ دریافت ‌وجهی‌کلان‌ و وعده ‌مقام ‌کاردینالی ‌به ‌پی‌یر دو اوبوسون‌، به ‌پاپ‌ تسلیم‌ کنند (یوجل‌و سویم‌، ج2‌، ص‌202؛ دورانت‌، همانجا). در اول‌ربیع‌الا´خر 894، در رم‌از جم‌استقبال‌شد (سعد الدین ‌افندی‌، ج2‌، ص‌:32: 11 ربیع‌الاول‌؛ اییجه‌، ص10‌؛ سامی‌؛ یوجل‌ و سویم‌؛ د. اسلام‌، همانجاها). وی ‌روز بعد با پاپ ‌ملاقات ‌کرد و، ضمن‌ گلایه ‌از شهسواران‌، گفت ‌که‌ آرزویی‌ جز رفتن ‌به‌ مصر و پیوستن ‌به‌ خانواده‌اش ‌ندارد، لیکن‌ پاپ ‌پاسخ ‌داد که‌ حالا وقت‌ مناسبی‌ برای ‌رفتن‌ به ‌مصر نیست‌. در ملاقاتی ‌دیگر، پاپ ‌به ‌وی‌توصیه ‌کرد که ‌بهتر است‌ به‌ مسیحیت ‌بگرود و به‌ مجارستان‌ برود و با پادشاه‌ آنجا، بر ضد عثمانی‌، همکاری ‌نماید؛ لیکن ‌جم‌ پاسخ‌ داد که ‌دین‌ خود را با مملکت‌ عثمانی ‌که ‌سهل ‌است ‌با سلطنت ‌جهان‌ هم‌ عوض ‌نمی‌کند (سعدالدین‌افندی‌، ج‌2، ص34‌) و افزود که‌ من‌ راه ‌مصر را از شما طلب ‌کردم‌، شما راه ‌باطل ‌را به ‌من ‌نشان ‌می‌دهید (اییجه‌، ص‌11). در همین زمان‌، سلطان ‌بایزید 000 ، 120 دوکات‌، به‌ عنوان ‌هزینه‌ سه‌ ساله‌ حفاظت ‌از جم‌، به ‌دربار پاپ‌ فرستاد. سفیرِ بایزید در عین ‌حال‌ اجازه‌ یافت ‌که‌ با جم‌ دیدار و نامه‌ و هدایای ‌برادرش‌ را به ‌وی ‌تقدیم ‌کند (سعدالدین‌افندی‌، ج2‌، ص‌34؛ اوزون ‌چارشیلی‌، 1983، ج2‌، ص172‌؛ د.ا.ترک‌، ج3‌، ص77‌؛ یوجل‌و سویم‌؛ د. اسلام‌، همانجاها).در 15 شوال897‌/ 10 اوت‌، پس ‌از مرگ ‌اینوکنتیوس ‌هشتم‌، رودریگو بورخا با عنوان ‌الکساندر ششم‌ به‌جای‌ وی ‌به‌مقام‌ پاپی ‌رسید (دورانت‌، ج5‌، ص435‌؛ نیزرجوع کنید به سامی‌، همانجا). در آن ‌زمان ‌ظاهراً از محدودیتهایی ‌که ‌بر جم‌ اعمال ‌می‌شد، کاسته‌ شد، ولی‌ اقدامات ‌بایزید در دلجویی‌ از پاپ ‌جدید، به ‌روایتی ‌پاپ ‌را بر آن‌ داشت که‌، با دریافت ‌سیصد هزار دوکات‌(000 ، 750 ، 3 دلار)، جم‌ را به‌ قتل‌ برساند ( رجوع کنید بهعاشق‌ پاشازاده‌، ص251‌). نامه ‌بایزید که‌ گویا در بر دارنده‌ موافقت‌ بایزید با پرداخت‌ مبلغ‌ مذکور برای‌ قتل ‌جم‌ بود به ‌دست‌ شارل‌ هشتم‌، پادشاه‌ فرانسه‌، افتاد و او که‌ قصد داشت ‌از همراهی ‌جم‌ در لشکرکشی ‌صلیبی ‌به ‌بیت‌المقدّس‌استفاده ‌کند، در لشکرکشی ‌به ‌ناپل‌، به‌ رم‌ رفت ‌و جم ‌را در اول ‌جمادی ‌الاولی‌/ 27 ژانویه ‌95 از پاپ ‌تحویل ‌گرفت ‌و همراه‌خود به‌ ناپل ‌برد، لیکن ‌چند روز بعد، آثار بیماری ‌در جم ‌آشکار شد و در حدود یک ‌ماه‌ بعد، یعنی ‌در 29 جمادی ‌الاولی‌، درگذشت ‌(همان‌، ص252‌، پانویس‌1؛ سعدالدین ‌افندی‌، ج‌2، ص35‌ـ 38؛ اوزون ‌چارشیلی‌، 1983، ج‌2، ص‌173ـ174؛ دورانت‌، ج5‌، ص‌439ـ440؛ اییجه‌، ص13‌ـ14؛ یوجل‌ و سویم‌، ج2‌، ص202ـ203؛ د.ا.ترک‌؛ د. اسلام‌؛ د.ا.د.ترک‌، همانجاها).درباره‌ علت‌ مرگ‌ جم‌ نظرهای‌ گوناگونی‌ داده‌ شده ‌است‌؛ بعضی ‌مرگ ‌او را ناشی از بیماری ‌برونشیت‌ پنداشته ( رجوع کنید به دورانت‌، ج5‌، ص‌440) و برخی ‌گفته‌اند که ‌به ‌دست‌ فرستاده‌ با یزید یا مأمور پاپ‌، مسموم ‌شده‌است‌ ( رجوع کنید به سعدالدین ‌افندی‌، ج‌2، ص38‌؛ هامرـ پورگشتال‌، ج‌2، ص277؛ سامی‌، همانجا) و به ‌طور کلی ‌بر مسمومیتش ‌به ‌دستور پاپ ‌تأکید کرده‌اند (راسم‌، ج‌1، ص‌241؛ رفعت‌، ج‌3، ص‌46؛ کین‌راس‌، ص171‌؛ یوجل ‌و سویم‌، ج‌2، ص203‌؛ د.ا.ترک‌، ج‌3، ص‌78ـ79؛ د.ا.د.ترک‌؛ د. اسلام‌، همانجاها).جم‌سلطان‌، وصیت ‌کرده‌ بود که‌ جسدش ‌را به‌ دارالاسلام ‌انتقال ‌دهند، زیرا نمی‌خواست ‌جسدش ‌در کافرستان ‌بماند و دشمنِ دین ‌به‌ نامش ‌خروج ‌کند و جاهایی ‌را از ممالک ‌اسلام‌ تصرف ‌نماید (سعدالدین‌افندی‌، ج2‌، ص‌39؛ صولاق ‌زاده‌، ص291‌؛ اییجه‌، ص14‌؛ یوجل‌ و سویم‌، همانجا)؛ اما، گرچه‌ او را به‌ آیین ‌و رسوم‌ اسلام‌ به‌ خاک‌ سپردند، انتقالش‌ به‌ عثمانی‌، به‌ سبب ‌کشمکشهای ‌بین ‌عثمانی ‌و پاپ ‌و ناپل ‌و فرانسه‌ در حدود چهار سال‌طول‌کشید (عاشق‌ پاشازاده‌، ص‌253). نامه‌ای ‌از بایزید به ‌پسرش‌، قورقود، موجود است ‌که‌ در آن‌ از وی‌ خواسته ‌است ‌برای‌ آمرزش ‌روح‌ جم‌، در مساجد قلمرو حکومت ‌خود نماز برگزار کند (فریدون ‌بیگ ‌پاشا، ج‌1، ص294‌). شاعران ‌نیز به‌ مناسبت ‌درگذشت ‌جم‌ مادّه‌ تاریخهایی ‌سرودند (سعدالدین‌افندی‌، ج2‌، ص40‌). سرانجام‌، در رمضان‌ پادشاه‌ ناپل‌ جنازه‌جم‌ را به ‌عثمانی ‌فرستاد و او را در مرادیه‌ بورسه‌، در کنار گور برادرش ‌مصطفی‌، دفن‌ کردند (اوزون‌ چارشیلی‌، 1983، ج2‌، ص174‌؛ یوجل‌ و سویم‌؛ سامی‌، همانجاها).جم‌، به ‌روایتی‌، در ایتالیا «ترک ‌بزرگ » را (دورانت‌، ج‌5، ص429‌؛ در باره ‌این ‌عبارت‌ رجوع کنید به اییجه‌، ص42‌) و در غرب ‌زیزیم‌ نامیده‌ می‌شد. ماجراهای ‌زندگی ‌او موضوع‌ رمانها و نمایشنامه‌هایی ‌در غرب ‌و ترکیه‌ شده ‌است ‌(اییجه‌، ص18‌ـ19؛ د.ا.د.ترک‌، همانجا؛ نیز رجوع کنید به هامر ـ پورگشتال‌، ج‌2، ص253). همچنین‌ نگاره‌(مینیاتور)هایی ‌از چهره‌ وی‌ در شرق ‌و غرب ‌تصویر گردیده ‌است‌(اییجه‌، ص3‌؛ د.ا.ترک‌، ج3‌، ص79‌).جم‌ سلطان‌ شعر نیز می ‌سرود. به‌ گفته ‌بروسه ‌لی ‌(ج‌2، ص122‌ـ123)، وی ‌با اشعار رندانه‌، ابیات‌ سوزناک ‌و بیانگر فراق‌، به‌ موقعیت ‌ویژه‌ای ‌در میان‌ شاعران‌عثمانی‌ دست ‌یافت‌. از او این ‌آثار به ‌فارسی ‌و ترکی‌ به ‌جا مانده‌است‌: 1) دیوان ‌فارسی‌، که ‌نسخه‌هایی ‌از آن ‌در بورسه‌، طوپقاپی ‌و سلیمانیه ‌موجود است ‌و نسخه‌ای ‌از آن‌ ضمیمه‌ کتابِ سلطان‌جم‌، نوشته‌ ارتایلان، به ‌صورت‌ عکسی ‌منتشر شده‌ است ‌(بروسه ‌لی‌؛ د.ا.د.ترک‌، همانجاها). 2) دیوان‌ترکی‌، شامل‌غزل‌، مناجات ‌و توحید، ترجیع ‌بند و معما، که‌ در 1368 ش‌/1989 در آنکارا به‌ چاپ ‌رسیده‌ است‌( د.ا.د.ترک‌، همانجا). 3) فالِ ریحان ‌جم‌ سلطان‌، مثنوی ‌در 48 بیت‌، که‌ در 1330 ش‌/ 1951 ارتایلان ‌آن ‌را منتشر کرده ‌است ‌(همانجا). 4) ترجمه ‌مثنوی ‌جمشید و خورشید * (در سال‌) سروده ‌سلمان‌ ساوجی‌* (متوفی‌). عدنان ‌اینجه‌ ، به‌عنوان ‌پایان ‌نامه ‌دکتری‌، بر روی ‌این ‌اثر کار کرد که‌ به‌ صورت ‌کتابی ‌در 1360 ش‌/1981 در استانبول‌ چاپ ‌شد (همانجا).منابع‌: ابن‌ ایاس‌، بدائع‌ الزهور فی ‌وقائع‌ الدهور، چاپ‌ محمد مصطفی‌، قاهره‌ 1402ـ1404/ 1982ـ1984؛ محمد طاهر بروسه ‌لی‌، عثمانلی ‌مؤلفلری‌، استانبول‌1333ـ1342؛ سمیر علی‌خادم‌، الشرق‌الاسلامی‌ و دارالمغرب ‌المسیحی‌، بیروت‌؛ احمد سید دراج‌، «جم‌ سلطان ‌و الدبلوماسیة‌ الدولیة‌»، المجلة‌ التاریخیة‌ المصریة‌، ج‌ 8(1959)؛ ویلیام ‌جیمزدورانت‌، تاریخ‌ تمدن‌، ج‌5: رنسانس‌، ترجمه‌ صفدر تقی ‌زاده‌ و ابوطالب ‌صارمی‌، تهران ‌ش‌؛ احمد راسم‌، عثمانلی‌ تاریخی‌، استانبول1327‌ـ1329؛ احمد رفعت‌، لغات ‌تاریخیه‌ و جغرافیه‌، استانبول 1299‌ـ1300؛ حسن‌ روملو، احسن‌التواریخ‌، چاپ ‌عبدالحسین ‌نوائی‌، تهران ‌ش‌؛ شمس‌الدین ‌بن‌ خالد سامی‌، قاموس ‌الاعلام‌، چاپ ‌مهران‌، استانبول‌ـ1316/ 1889ـ 1898؛ محمد بن‌ حسنجان ‌سعدالدین ‌افندی‌، تاج ‌التواریخ‌، [استانبول‌] 1279ـ1280؛ محمد همدمی ‌صولاق زاده‌، صولاق ‌زاده‌ تاریخی‌، استانبول‌؛ درویش ‌احمد عاشق‌ پاشازاده‌، عاشق ‌پاشازاده‌ تاریخی‌، چاپ ‌عالی‌ بیگ‌، استانبول‌؛ احمد بن ‌محمد غفاری ‌قزوینی‌، تاریخ‌ جهان ‌آرا ، تهران1343 ‌ش‌؛ احمد فریدون ‌بیگ‌ پاشا، منشآت ‌السلاطین‌، [ استانبول‌] 1274ـ 1275؛ پاتریک‌ بالفور کین‌راس‌، قرون‌عثمانی ( ظهور و سقوط‌ امپراتوری‌عثمانی‌)، ترجمه ‌پروانه ‌ستاری‌، تهران 1373‌ش‌؛Ibrahim Artuk and Cevriye Artuk, Istanbul arkeoloji muzeleri teshirdeki Islami sikkeler katalogu , Istanbul 1970-1974; EI 2 , s.v. "Djem" (by Halil Inacik); Semavi Eyice, "Sultan Cem'in portreleri hakkinda", Bellenten , XXXVII , no. 145 (Jan. 1973); Joseph von Hammer- Purgstall, Geschichte des osmanischen Reiches , Graz 1963; I A , s.vv. "Cem" (by Cavid Baysun), "Mehmed Pasa" (by M.C. Sehabeddin Tekindag); Metin Kunt, "Siyas al tarih (1300-1600)", in Turkiye tarihi , ed. Sina Aksin, vol.2, Istanbul 1989; Ahmed b. Lutfullah Muneccimbasi, Muneccimbasi tarihi=Sahaif-ul-ahbar fi vekayi-ul- asar , tr. Ismail Erunsal, [Turkey, n.d.]; Mehmet Zeki Pakalin, Osmanli tarih deyimleri ve terimleri sozlugu , Istanbul 1971-1972; Stanford J. Shaw, History of the Ottoman Empire and modern Turkey , Cambridge 1985; TDVIA , s.v. "Cem Sultan" (by Mahmut H. Sakiroglu); I smail Hakki Uzuncarsili, Anadolu beylikleri , Ankara 1988; idem, Osmanli tarihi , vol.2, Ankara 1983; Yasar Yucel and Ali Sevim, Turkiye tarihi , vol.2, Ankara 1990.
نظر شما
مولفان
گروه
آسیای صغیر و بالکان ,
رده موضوعی
جلد 10
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده