حذف، اصطلاحی در حوزه زبانشناسی و علوم ادبی، از جمله صرف، نحو، بلاغت و عروض، به معنای اسقاط که در مقابل ذکر به کار میرود. حذف در لغت به معنای قطع چیزی از انتها یا کنار است (ازهری؛ ابنمنظور، ذیل واژه) و در اصطلاح به افتادن حرکت، حرف (صوت)، کلمه و جمله اطلاق میشود (ابنجِنّی، 1372ـ1376، ج 2، ص 360؛ د. اسلام، چاپ دوم، ذیل «نحو»).حذف در آواشناسی، افتادن یک واحد زنجیری (صامت یا مصوت) تحت شرایط خاصی از زنجیره گفتار است (رجوع کنید به حقشناس، ص 157ـ159) و در اصطلاح علمای صرف، عبارت است از افتادن حرکت، حرف یا حروفی از کلمه، از جمله اعلال* و ترخیم* (رجوع کنید به سیبویه، ج 2، ص 239، ج 4، ص 152ـ158، و جاهای دیگر؛ سیرافی، ص 82ـ83، 88، 99ـ126؛ ابنفارس، ص 228ـ230). حذف حرف از کلمه در شعر، به دلایل گوناگونی صورت میگیرد، چون تخفیف در کلمه و جلوگیری از سنگینی آن، اختصار، کثرت استعمال، رعایت فاصله و قافیه* و ضرورت شعری (رجوع کنید به سیبویه، ج 2، ص 239، ج3، ص141، 498ـ499، 519، ج 4، ص 184ـ185، و جاهای دیگر؛ سیرافی، ص 83ـ84؛ ابنجنی، 1374، ج 1، ص 271؛ ابنرشیق، ج 1، ص 253ـ254). سیرافی (ص 92ـ 126) و ابنرَشیق (ج 2، ص 269ـ280) به بررسی این ضرورتهای شعری پرداختهاند. سیبویه (ج 3، ص 320ـ321) بابی با عنوان «بابُ اِرادةِ اللَّفظِ بِالْحَرْفِ الواحد» آورده که ابنرشیق (ج 1، ص 310) آن را نوعی از انواع اشارات محسوب نموده است.در علم بدیع به حذف بخشی از حروف کلمه، اِقْتِطاع گفته میشود (زرکشی، ج 3، ص 117؛ سیوطی، ج 3، ص 202). اصطلاح ایماء، قَبض و اِکتِفاء نیز برای اِقتطاع آورده شده (رجوع کنید به ابنفارس، ص 228؛ مدنی، ج 3، ص 83) است. این نوع حذف چندان قیاسی نیست (ابناثیر، ج 2، ص 92) و گاه اختلاف در حذف و اثبات حروف یک واژه منشأ اختلاف در گویشهای مختلف مردم عرب شده است (ابنفارس، ص 49).نَحْت (ساختن یک کلمه از دو کلمه جدا از هم) در علم صرف نیز میتواند نمونهای از حذف حروف در یک کلمه به شمار آید (رجوع کنید به همان، ص 271).نزد علمای نحو، حذف عبارت است از افتادن کلمه یا جمله از کلام (رجوع کنید به رُمّانی، ص 70؛ ابن اثیر، ج 2، ص 58؛ نیز رجوع کنید به ابنجنی، 1372ـ1376، ج 2، ص 360ـ379). حذف در زبان عربی شیوهای دقیق، مُستدل و از سنّتهای ادبی است (ابنفارس، ص 205؛ عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، 1398، ص 112)، اما ابن مَضاء قرطبی (متوفی 605؛ ص 97) برخی از صورتهای حذف را مصداق تکلف و تشخیص آن را خارج از توان دانسته است.حذف کلمه، که با عناوین مفردات یا جزئی از جمله نیز آمده، حذف اسم و فعل و حرف را شامل میشود (ابنجِنّی، 1372ـ1376، ج 2، ص 361؛ ابناثیر، ج 2، ص 71ـ72؛ خطیب قزوینی، التلخیص، ص 216ـ217). در علم بدیع به این نوع حذف اِختِزال گفته میشود (زرکشی، ج 3، ص 134؛ سیوطی، ج 3، ص 206).سیبویه (ج2، ص344ـ345، ج3، ص499، ج4، ص185) حذف اسم را شایستهتر از حذف دیگر انواع کلمه شمرده و به مواردی چون حذف مبتدا، خبر، مضاف و مستثنی اشاره کرده است. سایر منابع نحوی، بلاغی و تفسیری هر یک نمونههایی به این مجموعه اضافه کرده یا فقط مواردی خاص را ذکر کردهاند (رجوع کنید به ابنجنی، 1372ـ1376، ج 2، ص 361ـ 378؛ عسکری، ص 187ـ193؛ خفاجی، ص 202؛ عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، 1398، ص 112ـ113، 118؛ فخررازی، ص 238ـ 241، 243ـ245؛ سکاکی، ص 120ـ121؛ ابناثیر، ج 2، ص 71ـ92؛ خطیب قزوینی، التلخیص، ص 216ـ218).باتوجهبه اختلاف منابع، اهمّ موارد حذف اسم عبارت است از: حذف مضاف، مضافٌ الیه، مبتدا، خبر، موصوف، صفت، معطوفٌ علیه، معطوف با حرف عطف، مُبْدَلٌ منه، فاعل، مفعول، حال، منادا، عائد، موصول، صله، جار و مجرور، ضمیر متصل منصوب، تمییز، مستثنی (رجوع کنید به طیبی، ص 118ـ121؛ یحییبن حمزه علوی، ج 2، ص 103ـ 108؛ ابنهشام، ج 2، ص 623ـ 634؛ سبکی، ج 3، ص 108ـ 109، 115؛ زرکشی، ج 3، ص 135ـ180؛ سیوطی، ج 3، ص 206ـ210).ابنجنی (1372ـ1376، ج2، ص378) به یک مورد از حذف حال در قرآن اشاره کرده و دلیل آن را روشن بودن محذوف دانسته، اما بهطورکلی، حذف حال را نیکو نشمردهاست. ابنهشام (ج 2، ص 591، 608) فاعل را جزء محذوفات به شمار نیاورده و ابناثیر (ج 2، ص 71) حذف آن را منوط به ذکر فعل دانسته است. حذف مؤکّد و مبدلٌ منه نیز از دیگر موارد اختلاف است (ابنهشام، ج 2، ص 608ـ609، 629؛ سبکی، ج 3، ص 115). سیوطی (ج 3، ص 213ـ214) حذف جار و مجرور، معطوف و حرف عطف را در بخش محذوفاتِ بیش از یک کلمه آورده است.حذف فعل و حرف از موارد شایع حذف کلمه به شمار میآید (سبکی، ج 3، ص 115ـ116). چون حروف جانشین فعل هستند، مانند اِلّا که جانشین فعل اَسْتَثْنی است، و به جهت اختصار در جمله میآیند، حذف آنها به نوعی اختصار در اختصار است و قیاس در آن جایز نیست (رجوع کنید به ابنهشام، ج2، ص609، 635ـ645؛ زرکشی، ج3، ص 209ـ 210؛ سیوطی، ج 3، ص 211ـ213).از دیگر انواع حذف کلمه، اِکتِفاء (ذکر یک چیز از دو چیز ملازم هم و حذف دیگری) و اِحتِباک (حذف چیزی از جمله اول که نظیرش در جمله دوم آمده و برعکس) است (رجوع کنید به زرکشی، ج 3، ص 118ـ123؛ سیوطی، ج 3، ص 203ـ206).از دیگر موارد حذف، حذف یک یا چند جمله است. حذف جمله از بهترین نوع محذوفات است که اختصار در کلام را میرساند (ابنجنی، 1372ـ1376، ج 2، ص 360؛ ابناثیر، ج 2، ص 58؛ خطیب قزوینی، الایضاح، ص 187؛ برای اطلاع بیشتر درباره حذف انواع جمله رجوع کنید به ابناثیر، ج 2، ص 84ـ89؛ ابن عبدالسلام، ص 12ـ15، 18؛ سبکی، ج 3، ص 112ـ116).دلالت بر محذوف و وجود قرینه در جمله، از شرایط حذف به شمار میرود (آمدی، ص 169؛ خفاجی، ص 201ـ202؛ ابناثیر، ج2، ص58، 62؛ ابنابیالاصبع، ص462). گاه محذوف جانشینی دارد و گاه ندارد (خطیب قزوینی، التلخیص، ص 220؛ سیوطی، ج 3، ص 215؛ مدنی، ج 6، ص 246ـ 248). در منابع متقدم (رجوع کنید به سیبویه، ج 3، ص 269؛ ابنقتیبه، 1393، ص 210ـ 212؛ عسکری، ص187؛ خفاجی، ص202؛ ابناثیر، ج2،ص79ـ 84) به جانشینی مضاف و مضافٌالیه و همچنین موصوف و صفت اشاره شده است. به گفته ابنجنی (1372ـ1376، ج 1، ص 284ـ285، 288، ج 2، ص 366) گاه قرینه حالیه جانشین محذوف است نه هیچ لفظ دیگری. تَفتازانی (ص 193) و زرکشی (ج 3، ص 102) جانشینی محذوف و وجود قرینه را شرط حذف دانسته و ابوهلال عسکری (ص 188)، ابنمضاء قرطبی (ص 88ـ89) و مدنی (متوفی 1120؛ ج 5، ص 192ـ 193) علم مخاطب را به مثابه جانشین محذوف پذیرفتهاند.توجه به معنا و موقعیت نحوی کلمات، محذوف را تعیین میکند (ابناثیر، ج 2، ص 62؛ یحییبن حمزه علوی، ج 2، ص 92ـ 93). عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی (1954، ص 383) با بیان این نکته که گاه کلمهای حذف میشود و کلمه دیگر در محلّ نحوی آن قرار میگیرد، آن را گونهای مجاز* خوانده است. بنابر قول مشهور، حذف از انواع ایجاز (بیان مقصود با الفاظی اندک) به شمار میرود (ابنقتیبه، 1382، ص 16؛ قدامةبن جعفر، ص 76؛ رُمّانی، ص70؛ ابنجنی، 1372ـ 1376، ج1، ص289)؛ ابنجنی (1372ـ 1376، ج 2، ص 446، 451)، ابنرشیق (ج 1، ص 251) و ابن اَبیالاصبع (ص 459) آن را از انواع مجاز نیز دانستهاند.حذف در اختصار (رجوع کنید به قدامةبن جعفر، همانجا؛ برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به ابنقتیبه، 1393، ص 223ـ231؛ سکاکی، ص 120؛ یحییبن حمزه علوی، ج 2، ص 92؛ ابنهشام، ج 2، ص 611ـ 612؛ سیوطی، ج 3، ص 190)، استعاره*، اشاره و اِرْداف (اراده معنا با لفظی مترادف) نیز به کار میرود (ابنرشیق، ج 1، ص 310؛ ابن ابیالاصبع، همانجا).علم معانی، اقامه دلیل را شرط حذف دانسته است (ابناثیر، ج 2، ص 62؛ قرطاجنی، ص 65). سیبویه (ج 2، ص 129، 345، ج 3، ص 103، 288)، به نقل از خلیلبن احمد، کثرت استعمال، علم مخاطب بر معنا و استخفاف در کلام را از دلایل حذف برشمرده و خود (ج 1، ص 186، 212، 337، ج 2، ص 239) به دلایلی چون مجاز و جلوگیری از اطاله کلام در سخن اشاره کرده است. علمای نحو و بلاغت نیز هر یک به نوعی به بررسی این موارد به عنوان دلایل حذف پرداختهاند (رجوع کنید به قدامةبن جعفر، همانجا؛ آمدی، ص 169ـ171؛ ابنجنی، 1372ـ 1376، ج 1، ص 289ـ290؛ عسکری، ص 187ـ188؛ باقلانی، ص 268). در منابع متأخر (رجوع کنید به ابن عبدالسلام، ص 3ـ7؛ خطیب قزوینی، الایضاح، ص 194ـ195؛ سیوطی، ج 3، ص 195ـ196) دلالت عقل و عادت بر محذوف و تعیین آن را برحسب عقل و عادت از دلایل حذف برشمردهاند.چنانچه ظاهر کلام و مقتضای حال، بر محذوف دلالت نماید و جمله ابهام و پیچیدگی نداشته باشد، حذف شایسته و حتی بلیغتر از ذکر است (رجوع کنید به جاحظ، 1388، ج 1، ص 91؛ همو، 1351، ج 1، ص 141؛ رمانی، ص 70ـ71). هیچ دلیلی روشنتر از این قول نمیتواند حذف را جایز، و گاه به لحاظ بلاغی، واجب نماید و آن را مشروط به مقتضای حال سازد (عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، 1398، ص 126ـ127، 132؛ ابناثیر، ج 2، ص 61ـ 62؛ عبدالفتاح لاشین، ص 170؛ نیز رجوع کنید به باقلانی، همانجا). به همین مناسبت جاحظ در البیان و التبیین (ج 1، ص 226ـ232، ج 2، ص 219ـ222) ابوابی درباره سخنان موجز، محذوف و نیکو آورده است.برخی منابع متأخر (رجوع کنید به ابنعبدالسلام، ص 2؛ زرکشی، ج 3، ص 104ـ105؛ مدنی، ج 6، ص 242ـ244) به بررسی فواید حذف پرداختهاند که در واقع همان دلایل حذف هستند که به آنها اشاره شد.حذف در مباحث و عناوین نحوی چون تنازع*، اِغراء و تحذیر (هشدار به مخاطب در امری محبوب یا مکروه که حذف فعل در آن الزامی است) و اِشتغال مطرح شده است (رجوع کنید به ابنهشام، ج 2، ص 600ـ601؛ مدنی، ج 6، ص 242ـ243).حذف در علم بدیع صنعتی است که در آن کاتب یا شاعر در نثر یا نظم، یک یا دو یا چند حرف از حروف الفبا را میاندازد (رشیدالدین وطواط، ص 64؛ قس رادویانی، ص 108، که این صنعت را مُجَرَّد نامیده است). صفیالدین حِلّی (متوفی 750، ص 276)، ابنحِجَّة (ج 4، ص 344) و مدنی (ج 6، ص 176) به این تعریف، شرط عدم تکلف را اضافه نمودهاند و فخر رازی (ص 84) نشان دادن مهارت زبانی را عامل اصلی این صناعت دانسته است. همائی (متوفی 1359ش؛ ج 1، ص 76) آن را از صنایع لفظی بدیع برشمرده است.صنایع اِعنات (رجوع کنید به لزوم مالایلزم*)، مُوَصَّل (حروف کلمات در نوشتن از هم گسسته نباشند)، مُقَطَّع (حروف کلمات در نوشتن از هم گسسته باشند)، رَقْطاء (یک حرف دارای نقطه و حرف دیگر بینقطه باشد) و خَیفاء (حروف یک کلمه منقوط و کلمه دیگر غیر منقوط باشند) نیز از مقولات حذف به شمار میروند (رشیدالدین وطواط، ص 63ـ67؛ فخررازی، ص 85). خطبه بدون الف منسوب به حضرت علی علیهالسلام، خطبهها و جملات بدون راء واصلبن عطا و چند مقامه از مقامات ادبی حریری (ص54ـ66، 287ـ300) از آن جمله است (ابوالفرج اصفهانی، ج 3، ص 146؛ ابن ابیالحدید، ج 19، ص 140ـ143؛ ابنخلّکان، ج 6، ص 8؛ قس تفتازانی، ص 461، که آن را تکلف دانسته است).حذف در علم عروض عبارت است از افتادن سبب خفیف از آخر افاعیل عروضی، مانند حذف «لن» در «مفاعیلن» (علیبن محمد جرجانی، ص 114؛ نیز رجوع کنید به عروض*).منابع : حسنبن بشرآمدی، الموازنة بین ابیتمّام... و البحتری، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، ]بیروت ?1363/ 1944[؛ ابن ابیالاصبع، تحریر التحبیر فی صناعة الشعر و النثر و بیان اعجاز القرآن، چاپ حفنی محمد شرف، قاهره 1383؛ ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره 1385ـ1387/ 1965ـ1967، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ ابناثیر، المثل السائر فی أدب الکاتب و الشّاعر، چاپ کامل محمد محمدعویضه، بیروت 1419 / 1998؛ ابنجِنّی، الخصائص، چاپ محمدعلی نجار، ]قاهره 1372ـ1376/1952ـ 1957[، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ همو، سِرُّصناعة الأِعراب، ج 1، چاپ مصطفی سقا و دیگران، قاهره 1374/1954؛ ابنحِجَّه، خزانة الأدب و غایة الأرب، چاپ کوکب دیاب، بیروت 1421/2001؛ ابنخلّکان؛ ابنرشیق، العمدة فی محاسن الشعر و آدابه و نقده، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت 1401/1981؛ ابنعبدالسلام، کتاب الاشارة الی الایجاز فی بعض انواعالمجاز، بیروت: دارالمعرفة، ]بیتا.[؛ ابنفارس، الصاحبی فی فقه اللغة و سننالعرب فی کلامها، چاپ مصطفی شویمی، بیروت 1382/1963؛ ابنقتیبه، ادب الکاتب، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، مصر 1382/1963؛ همو، تأویل مشکلالقرآن، چاپ احمد صقر، قاهره 1393/1973؛ ابنمضاء قرطبی، کتاب الرد علیالنحاة، چاپ شوقیضیف، قاهره 1947؛ ابنمنظور؛ ابنهشام، مغنیاللبیب عن کتبالأعاریب، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره ] 1964[، چاپ افست قم 1404؛ ابوالفرج اصفهانی؛ محمدبن احمد ازهری، تهذیباللغة، ج 4، چاپ عبدالکریم عزباوی، قاهره ]بیتا.[؛ محمدبن طیب باقلانی، اعجازالقرآن، چاپ عمادالدین احمدحیدر، بیروت 1411/1991؛ مسعودبن عمر تفتازانی، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، ]استانبول[ 1330، چاپ افست قم 1407؛ عمروبن بحر جاحظ، البیان و التبیین، چاپ حسن سندوبی، قاهره 1351/1932؛ همو، کتاب الحیوان، چاپ عبدالسلام محمدهارون، مصر [?1385ـ1389/ 1965ـ 1969[، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، دلائل الاعجاز، چاپ محمدرشیدرضا، بیروت 1398/1978؛ همو، کتاب اسرارالبلاغة، چاپ هلموتریتر، استانبول 1954؛ علیبن محمد جرجانی، کتابالتعریفات، چاپ ابراهیم ابیاری، بیروت 1405/1985؛ قاسمبن علی حریری، کتاب المقامات الادبیة، مصر: دارالکتب العربیةالکبری، ]بیتا.[؛ علیمحمد حقشناس، آواشناسی، تهران 1376ش؛ محمدبن عبدالرحمان خطیب قزوینی، الایضاح فی علومالبلاغة: المعانی و البیان و البدیع، بیروت : دارالکتب العلمیة، ]بیتا.[؛ همو، التلخیص فی علومالبلاغة، چاپ عبدالرحمان برقوقی، ]قاهره ?1350/ 1932[؛ عبداللّهبن محمدخفاجی، سرّالفصاحة، چاپ عبدالمتعال صعیدی، ]قاهره[ 1389/1969؛ محمدبن عمر رادویانی، ترجمانالبلاغه، چاپ احمد آتش، استانبول 1949، چاپ افست تهران 1362ش؛ محمدبن محمدرشیدالدین وطواط، حدایق السحر فی دقایقالشعر، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران 1362ش؛ علیبن عیسی رُمّانی، النُّکتُ فی اعجازالقرآن، در ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، چاپ محمد خلفاللّه و محمد زغلول سلام، مصر : دارالمعارف، ]بیتا.[؛ محمدبن بهادر زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت 1408/1988؛ احمدبن علی سبکی، عروس الافراح فی شرح تلخیص المفتاح، چاپ خلیل ابراهیم خلیل، بیروت 1422/2001؛ یوسفبن ابیبکر سکاکی، کتاب مفتاح العلوم، ]قاهره[ 1348، چاپ افست قم ]بیتا.[؛ عمروبن عثمان سیبویه، کتاب سیبویه، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره [?1385/ 1966[، چاپ افست بیروت 1411/1991؛ حسنبن عبداللّه سیرافی، ضرورة الشعر، چاپ رمضان عبدالتواب، بیروت 1405/1985؛ عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، الاتقان فی علومالقرآن، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، ]قاهره 1967[، چاپ افست قم 1363ش؛ عبدالعزیزبن سرایا صفیالدین حلّی، شرح الکافیة البدیعیة، چاپ نسیب نشاوی، دمشق 1402/1982؛ حسینبن محمد طیبی، التبیان فی البیان، چاپ توفیق فیل و عبداللطیف لطفاللّه، کویت 1406/1986؛ عبدالفتاح لاشین، بلاغة القرآن فی آثارالقاضی عبدالجبار، ]قاهر 1978[؛ حسنبن عبداللّه عسکری، کتاب الصناعتین: الکتابة والشعر، چاپ علیمحمد بجاوی و محمد ابوالفضل ابراهیم، ]قاهره[ 1971؛ محمدبن عمر فخررازی، نهایة الایجاز فی درایة الاعجاز، چاپ احمد حجازی سقّا، بیروت 1412/1992؛ قدامةبن جعفر، کتاب نقدالنّثر، چاپ طه حسین بک و عبدالحمید عبادی، قاهره 1941؛ حازمبن محمد قرطاجنی، منهاجالبلغاء و سراجالادباء، چاپ محمد حبیببن خوجه، تونس [? 1966[؛ علیخانبن احمد مدنی، انوارالربیع فی انواعالبدیع، چاپ شاکر هادی شکر، نجف 1388ـ 1389/ 1968ـ1969؛ جلالالدین همائی، فنون بلاغت و صناعات ادبی، تهران 1367ش؛ یحییبن حمزه علوی، کتاب الطراز المتضمن لاسرار البلاغة و علوم حقائقالاعجاز، بیروت 1402/1982؛EI2, s.v. "Nahw" (by G. Troupeau).