حدیث (۱)، سخنان پیامبر صلی اللّه علیه وآله که در کنار قرآن دو منبع اصلی عقاید، معارف و تشریع احکام در دین اسلام است. نزد شیعیان، حدیث امامان علیهم السلام در حکم حدیث پیامبر است. در تمدن اسلامی حدیث جایگاهی رفیع داشته و در همه علوم اسلامی، از قبیل تفسیر قرآن، فقه، اصول فقه، کلام، اخلاق، تاریخ و نیز فرهنگ عمومی مسلمانان سهمی بسزا داشته است. بدین جهت از صدر اسلام تاکنون، به جز دوره کوتاهی که پس از رحلت پیامبر اکرم برخی اختلاف نظرها درباره روایت و کتابت آن پیش آمد، نزد همه مذاهب اسلامی روایت حدیث به دو شکل مکتوب و شفاهی، رواج یافته و چندین علم با موضوع «حدیث» تأسیس شده و گاه نیز به مناسبت، پژوهشهایی خاص در حوزه حدیث صورت گرفته است و در کنار روایت حدیث*، علومی مانند درایة الحدیث*، علم الحدیث*، غریب الحدیث*، مختلف الحدیث، علم رجال*، شکل گرفته است. علاوه بر این، آثار فراوان و متنوع حدیثی در طول چهارده قرن تدوین یافته و مورد توجه عالمان حدیث قرار گرفته است. در این دانشنامه به اقتضای مقام، عناوین زیادی به موضوع حدیث اختصاص یافته است، از آن جمله است : تخریج*، تحمل حدیث*، تدوین حدیث*، جامع حدیث*، جرح و تعدیل*، خبر واحد*، سنّت*، نقد حدیث*، وضع حدیث*.در این مقاله مباحث حدیث از چند بُعد بررسی شده است:۱) واژگان۲) حدیث و قرآن۳) حدیث و تفسیر۴) حدیث و کلام۵) حدیث و اخلاق۶) حدیث و فلسفه۷) حدیث و تصوف و عرفان۸) حدیث و تاریخ۹) حدیث و ادبیات و فرهنگ عامه۱۰) حدیث و موضوع بندی۱۱) گونه های تألیفات حدیثی۱۲) پژوهشهای حدیثی مسلمانان۱۳) حدیث پژوهی در غربگفتنی است که بحث رابطه حدیث و فقه، باتوجه به جایگاه حدیث در آن علم، به استقلال در مقاله فقه* می آید.۱) واژگان. حدیث در لغت به معنای چیز تازه (خلیل بن احمد، ج ۲، ص ۱۷۷، ذیل «حدث»)، ضد قدیم (ابن جماعه، ص ۳۰؛ سیوطی، ج ۱، ص ۲۳) و مطلق کلام و خبر است، خواه کم باشد خواه زیاد (ازهری، ج ۴، ص ۴۰۵، ذیل «حدث»؛ ابن جماعه؛ سیوطی، همانجاها) و به تعریف جامع تر، هر سخنی است که انسان از طریق شنیدن یا وحی، در خواب یا بیداری، با آن مواجه شود (راغب اصفهانی، ذیل «حدث»). حدیث مشتق از «حدث» به معنای پدید آمدن چیزی است که قبلا نبوده است (ابن فارس، ذیل «حدث») و سخن و کلام را از آن رو حدیث نامیده اند که اجزای آن به تدریج و پی درپی پدیدار می شوند (رجوع کنید به همانجا؛ ابن جماعه؛ سیوطی، همانجاها). جمع حدیث، برخلاف قاعده، احادیث است (رجوع کنید به ابن منظور، ذیل «حدث»؛ ابن جماعه، همانجا)، زیرا مفرد احادیث، اُحدوثه است که مترادف است با حدیث (رجوع کنید به ازهری؛ ابن جماعه، همانجاها). واژه حدیث در قرآن ۲۸ بار، ۲۳ بار به صورت مفرد و ۵ بار به صورت جمع، در اشاره به قرآن، سرگذشت پیشینیان و در موارد متعددی به معنای مطلق کلام و خبر به کار رفته است (برای نمونه رجوع کنید به تحریم: ۳؛ طه: ۹؛ طور: ۳۴؛ نجم: ۵۹؛ نساء: ۷۸، ۱۴۰).حدیث در اصطلاح اهل سنّت عبارت است از آنچه به پیامبر اکرم نسبت داده شود (ابن حجر عسقلانی، ۱۳۰۰ـ۱۳۰۱، ج ۱، ص ۱۷۳)، از قول و فعل و تقریر (ابن تیمیه، ص ۵؛ سخاوی، ج ۱، ص ۲۱؛ سیوطی، همانجا؛ انصاری، ص ۴۱) و صفاتِ خَلقی و خُلقی (سخاوی، همانجا) و حتی حرکات و سکنات آن حضرت در خواب و بیداری (همانجا). به سیره، فضائل و ویژگیهای پیامبر اکرم در پیش از بعثت نیز حدیث اطلاق شده است (رجوع کنید به ابن تیمیه، ص ۷ـ۸). عده ای حدیث را شامل قول، فعل و تقریرِ صحابه و تابعین (رجوع کنید به سیوطی؛ انصاری، همانجاها) و علما و صُلحا (برای نمونه رجوع کنید به شهیدثانی، ص ۵۴) نیز دانسته اند. نورالدین عتر (ص ۲۷) حتی صفات خَلقی و خُلقی صحابه و تابعان را نیز در تعریف حدیث گنجانده است.حدیث در اصطلاح علمای شیعه عبارت است از کلامی که قول، فعل یا تقریر معصوم را گزارش کند (رجوع کنید به شیخ بهائی، ص ۴۱۲؛ میرزای قمی، ج ۱، ص ۴۰۹؛ مامقانی، ج ۱، ص ۵۷) و اطلاق آن بر آنچه از غیر معصوم رسیده از باب مَجاز است (رجوع کنید به شیخ بهائی، همانجا؛ صدر، ص ۸۱).بنابر تعریف نخست، حدیث به چهار قسم تقسیم می شود : قولی، یعنی هر کلامی غیر از قرآن که از پیامبر اکرم صادر شده است؛ فعلی، یعنی هر گزارشی که راجع به اعمال و افعال پیامبر اکرم است؛ تقریری، یعنی هر سخن یا فعلی که از صحابه سرزده و پیامبر اکرم با سکوت و عدم انکار یا با اظهار تأیید و تحسین خود بر آن صحه نهاده است؛ و وصفی، یعنی هر آنچه درباره ویژگیهای جسمانی یا اخلاقی پیامبر اکرم نقل شده است (رجوع کنید به ستامونی اثری، ص ۵۰ـ۵۶). گاهی در بیان وجه تسمیه حدیث، به حدوث آن در قبال قرآن، که قدیم است، استدلال شده است (برای نمونه رجوع کنید به ابن حجر عسقلانی، ۱۳۰۰ـ۱۳۰۱، همانجا)؛ اما این استدلال، با توجه به اطلاق لفظ حدیث بر قرآن در خود قرآن (برای نمونه رجوع کنید به کهف: ۶؛ زمر: ۲۳) و نیز به کارگیری این اصطلاح از سوی معتقدان به حدوث قرآن، درست به نظر نمی رسد.هر حدیثی از دو بخش تشکیل شده است: متن و سند. متن در لغت به معنای پشت، قسمت آشکار هر چیز، رویه، و بخش مرتفع و سخت زمین (رجوع کنید به خلیل بن احمد؛ جوهری؛ ابن منظور، ذیل «متن») است و در اصطلاح عبارت است از الفاظ حدیث که معنا را افاده می کند (سیوطی، همانجا؛ درباره ارتباط معانی لغوی متن با معنای اصطلاحی آن رجوع کنید به همانجا). سند در لغت به معنای بخش مرتفع زمین که به کوه پیوسته و نیز نوعی لباس است (رجوع کنید به خلیل بن احمد؛ جوهری؛ ابن منظور، ذیل «سند»)، و در اصطلاح، طریق متن یا زنجیره راویان متن است (شهیدثانی، ص ۵۵). سند را خبر دادن از طریق متن نیز گفته اند (رجوع کنید به ابن جماعه، ص ۲۹؛ سیوطی، ج ۲، ص ۲۲)؛ اما تعریف نخست صحیح تر به نظر می رسد، زیرا خبردادن از طریق متن، اِسناد است (رجوع کنید به شهیدثانی، همانجا؛ مامقانی، ج ۱، ص ۵۱ـ۵۲).اصطلاح حدیث با اصطلاحات خبر*، اثر* و سنّت* ارتباط معنایی و کاربردی دارد.درباره ارتباط معنایی خبر و حدیث و نسبت این دو با یکدیگر، ابن حجر عسقلانی (۱۴۰۳، ص ۹ـ۱۰) سه قول را مطرح کرده است: الف) قول به ترادف حدیث و خبر. ب) آنچه از پیامبر اکرم نقل شده باشد حدیث و آنچه از غیر ایشان نقل شده باشد خبر خوانده شده و از این رو به کسانی که به تاریخ و مانند آن اشتغال دارند «اَخباری» و به افرادی که با سنّت نبوی سر و کار دارند «محدّث» اطلاق شده است. ج) نسبت بین خبر و حدیث نسبت عموم و خصوص مطلق است؛ یعنی هر حدیثی خبر است، اما هر خبری حدیث نیست. اما چون سخن ابن حجر عسقلانی، به سبب تعریف نشدن حدیث در آن، ابهام دارد، دیگر علمای حدیث با توجه به تعریفی که خود از حدیث داشته اند، آن را تفسیر و تفسیر خاص کرده اند. بنابر قولِ به ترادف حدیث و خبر، از یک دیدگاه، خبر بر حدیث مرفوع (قول منسوب به پیامبر صلی اللّه علیه وآله) و حدیث موقوف (قول منسوب به صحابیان) و حدیث مقطوع (قول منسوب به تابعین) قابل اطلاق دانسته شده است (رجوع کنید به سیوطی، ج ۱، ص ۲۳)، اما بنابر قول منسوب به فقهای خراسان، حدیث مرفوع، خبر و حدیث موقوف اثر نامیده شده است (رجوع کنید به ابن صلاح، ص ۲۷؛ سیوطی، همانجا). دیدگاه اول مورد پذیرش بسیاری از محدّثان قرار گرفته است (برای نمونه رجوع کنید به انصاری، ص ۴۱؛ شهیدثانی، ص ۵۴). محققان معاصر (برای نمونه رجوع کنید به صالح، ص ۱۲۲؛ خطیب، ص ۱۹؛ عتر، ص ۲۹) نیز، با توجه به شیوه محدّثان در نقل احادیث موقوف و مقطوع در کنار احادیث مرفوع، همین قول به ترادف را اختیار کرده اند.در میان محدّثان شیعه، قول به ترادف حدیث و خبر، رواج بیشتری دارد (برای نمونه رجوع کنید به شهید ثانی، همانجا؛ شیخ بهائی، ص ۴۱۳؛ صدر، ص ۸۳). نام گذاری کتابهای حدیثی کهن شیعه نیز شاهدی بر این مدعاست، چنان که شیخ طوسی کتاب خود را الاستبصار فیما اختلف فیه من الاخبار نامیده است (برای موارد دیگر رجوع کنید به مهدوی راد، ص ۴۰ـ۴۱).«اثر» در لغت به معنای نشانی که از هر چیز بر جا می ماند (خلیل بن احمد، ج ۸، ص ۲۳۶، ذیل «اثر»؛ ازهری، ج ۱۵، ص ۱۱۹، ذیل «اثر»)، جای پا (خلیل بن احمد، همانجا) و بازمانده (فیومی، ذیل «اثر») است. حدیث را «مأثور» گفته اند، زیرا عده ای آن را برای عده دیگر نقل کرده اند (رجوع کنید به ازهری، همانجا). هر چند برخی، اصطلاح اثر را فقط برای اقوال صحابیان (حدیث موقوف) به کار برده اند (ابن صلاح، ص ۲۶؛ نووی، ص ۲۳؛ سیوطی، همانجا)، اما شواهدی مبنی بر اینکه حدیث و اثر مترادف به کار رفته اند ذکر شده، مثلا مسلم بن حجاج (ج ۱ ص ۷) حدیث پیامبر را اثر نامیده است و طبری کتاب خود را که منحصر به احادیث مرفوع است تهذیب الآثار، و طحاوی کتاب خود را که مشتمل بر احادیث مرفوع و موقوف است شرح معانی الآثار نامیده است (رجوع کنید به سخاوی، ج ۱، ص ۱۲۲؛ برای موارد دیگر رجوع کنید به مهدوی راد، ص ۴۲ـ۴۳).درباره تعریف اثر، اقوال دیگری وجود دارد؛ از قبیل اینکه اثر اعم از حدیث و خبر است، یا اثر مترادف خبر است، یا اثر بر آنچه از صحابه رسیده و حدیث بر آنچه از پیامبر اکرم رسیده اطلاق می شود (رجوع کنید به شهیدثانی، ص ۵۴؛ حاج حسن، ج ۱، ص ۱۸۴)، اما مشهورترین اقوال همان قول نخست است. محققان معاصر نیز اثر را مترادف با حدیث و خبر، و شامل احادیث مرفوع، موقوف و مقطوع دانسته اند (رجوع کنید به صالح، همانجا؛ خطیب، ص ۲۰؛ عتر؛ حاج حسن، همانجاها). در میان محدّثان شیعه برخی اثر را اعم از خبر و حدیث دانسته اند (رجوع کنید به شهیدثانی، همانجا؛ میرداماد، ص ۶۷)، اما محقق حلّی (نجم الدین جعفربن حسن...بن سعید) اثر را تنها بر مطالب منقول از ائمه علیهم السلام اطلاق کرده است (رجوع کنید به میرداماد، همانجا). در عین حال، برخی اثر را مترادف حدیث دانسته اند (رجوع کنید به شیخ بهائی، ص ۴۱۲؛ صدر، ص ۸۲). عناوین برخی کتابهای کهن (رجوع کنید به صدر، همانجا) و اطلاق اثر بر حدیث پیامبراکرم از سوی ائمه علیهم السلام و نیز به کارگیری واژه اثر به جای حدیث از سوی محدّثان (از جمله عبارت کلینی در مقدمه کافی، ج ۱، ص :۸ «الآثارالصحیحة عن الصادقین علیهم السلام»)، بیانگر تداول نظر اخیر نزد علمای شیعه است (مهدوی راد، ص ۴۳ـ۴۴).درباره ارتباط معنایی حدیث و سنّت گفتنی است که محدّثان، سنّت را مترادف با حدیث به معنای قول، فعل، تقریر، صفات خَلقی و خُلقی پیامبر اکرم، در پیش و پس از بعثت، دانسته اند (رجوع کنید به ابن تیمیه، ص ۵ـ۹؛ سباعی، ص ۴۷). محدّثان اهل سنّت گاهی سنّت را بر عمل صحابه نیز اطلاق کرده اند، چه این عمل در قرآن یا احادیث پیامبر پیشینه ای داشته چه نداشته باشد (رجوع کنید به حاج حسن، ج ۱، ص ۱۹۲). از تعابیر محدّثان و عالمان سده های نخستین چنین برمی آید که سنّت در آغاز، تنها بر افعال و اعمال پیامبر اکرم دلالت داشته (صالح، ص ۱۱۶ـ ۱۱۷)، اما بعدها بر احادیث پیامبر اکرم نیز اطلاق شده است (همان، ص ۱۲۰ـ۱۲۱).در میان محدّثان شیعه، مراد از سنّت گاه خود فعل و تقریر معصوم (رجوع کنید به شیخ بهائی، ص ۴۱۴)، خود قول و فعل و تقریر معصوم (صدر، ص ۸۵) و نیز آنچه از پیامبر اکرم یا مطلق معصوم صادر شده (مامقانی، ج ۱، ص ۶۸) بوده و گزارش هر یک از موارد سه گانه، حدیث نامیده شده است (همان، ج ۱، ص ۶۹)؛ بنابراین، سنّت نزد آنان مترادف حدیث نیست، بلکه حدیث حاکی از سنّت است (رجوع کنید به شیخ بهائی، همانجا).منابع : علاوه بر قرآن؛ ابن تیمیه، علم الحدیث، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹؛ ابن جماعه، المنهل الروی فی مختصر علوم الحدیث النبوی، چاپ محیی الدین عبدالرحمان رمضان، دمشق ۱۴۰۶/۱۹۸۶؛ ابن حجر عسقلانی، فتح الباری: شرح صحیح البخاری، بولاق ۱۳۰۰ـ۱۳۰۱، چاپ افست بیروت ]بی تا.[؛ همو، نزهةالنظر فی توضیح نخبةالفکر، چاپ عبدالسلام مدنی، بنارس ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛ ابن صلاح، مقدمة ابن الصّلاح فی علوم الحدیث، چاپ مصطفی دیب البغا، دمشق ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴؛ ابن فارس؛ ابن منظور؛ محمدبن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج ۴، چاپ عبدالکریم عزباوی، قاهره ]بی تا.[، ج ۱۵، چاپ ابراهیم ابیاری، قاهره ۱۹۶۷؛ زکریابن محمد انصاری، فتح الباقی بشرح الفیة العراقی، چاپ حافظ ثناءاللّه زاهدی، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹؛ اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت ]بی تا.[، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ش؛ حسین حاج حسن، نقد الحدیث فی علم الروایة و علم الدرایة، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵؛ محمد عجاج خطیب، اصول الحدیث: علومه و مصطلحه، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۱؛ خلیل بن احمد، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵؛ حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمد سیدکیلانی، تهران [? ۱۳۳۲ش[؛ مصطفی سباعی، السنة و مکانتها فی التشریع الاسلامی، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵؛ علی ستامونی اثری، المدخل الی علوم الحدیث، منصوره، ]مصر[ ۱۴۱۸/۱۹۹۷؛ محمدبن عبدالرحمان سخاوی، فتح المغیث بشرح الفیة الحدیث للعراقی، چاپ علی حسین علی، قاهره ۱۴۱۵/ ۱۹۹۵؛ عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، چاپ احمد عمر هاشم، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹؛ زین الدین بن علی شهیدثانی، الرعایة لحال البدایة فی علم الدرایة و البدایة فی علم الدرایة، قم ۱۳۸۱ش؛ محمدبن حسین شیخ بهائی، الوجیزة فی الدرایة، چاپ ماجد غرباوی، در تراثنا، سال ۸، ش ۳و۴ (رجب ـ ذی الحجه ۱۴۱۳)؛ صبحی صالح، علوم الحدیث و مصطلحه، دمشق ۱۳۷۹/ ۱۹۵۹، چاپ افست قم ۱۳۶۳ش؛ حسن صدر، نهایةالدرایة فی شرح الرسالة الموسومة بالوجیزة للبهائی، چاپ ماجد غرباوی، ]قم ? ۱۴۱۳[؛ نورالدین عتر، منهج النقد فی علوم الحدیث و مصطلحه، دمشق ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛ احمدبن محمد فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، ]بیروت[: دارالفکر، ]بی تا.[؛ کلینی؛ عبداللّه مامقانی، مقباس الهدایة فی علم الدرایة، چاپ محمدرضا مامقانی، قم ۱۴۱۱ـ۱۴۱۳؛ مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، چاپ محمدفؤاد عبدالباقی، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛ محمدعلی مهدوی راد، «تدوین حدیث (۱): تعاریف»، علوم حدیث، سال ۱، ش ۱ (پاییز ۱۳۷۵)؛ محمدباقربن محمد میرداماد، الرواشح السماویة، چاپ غلامحسین قیصریه ها و نعمت اللّه جلیلی، قم ۱۳۸۰ش؛ ابوالقاسم بن محمدحسن میرزای قمی، قوانین الاصول، چاپ سنگی تهران ۱۳۰۸ـ۱۳۰۹، چاپ افست ۱۳۷۸؛ یحیی بن شرف نووی، التّقریب و التّیسیر لمعرفة سنن البشیر النذیر، چاپ صلاح محمد محمد عویضه، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.۲) حدیث و قرآنالف) جایگاه حدیث نسبت به قرآن. درباره جایگاه حدیث نسبت به قرآن، از جنبه های گوناگونی بحث شده است و در مجموع سه دیدگاه در این زمینه وجود دارد: حجیت توأمان قرآن و حدیث؛ حجیت حدیث و حجیت نداشتن ظواهر قرآن؛ و حجیت قرآن و نفی حجیت حدیث.دیدگاه نخست ــکه عقیده مشهور و مقبول و غالب در بین مسلمانان، اعم از شیعه و اهل سنّت (با تأخیری حدود یک قرن در میان ایشان)، است ــ ناظر به این معناست که قرآن و حدیث در کنار هم، در امور دینی (اعتقادات و احکام فقهی و اخلاق) منبع و مرجع محسوب می شوند (رجوع کنید به خبر واحد*؛ سنّت*). اما درباره اینکه حدیث هم ارز قرآن است یا خیر، اختلاف نظر وجود دارد. برخی قرآن و حدیث را هم رتبه دانسته و هیچ کدام را بر دیگری ترجیح نداده اند (رجوع کنید به شافعی، الرسالة، ص ۳۳؛ علم الهدی، قسمت ۱، ص ۴۶۲؛ ابن حزم، ۱۴۰۵، ج ۱، ص ۹۶؛ غزالی، ج ۲، ص ۳۹۲؛ نیز رجوع کنید به عبدالغنی عبدالخالق، ص ۴۸۵)، زیرا سرچشمه هر دو وحی الهی است. به علاوه، خود آیات قرآن هم بر وجوب اطاعت از پیامبر دلالت دارند (برای نمونه رجوع کنید به انعام: ۱۵۳؛ حشر: ۷؛ نیز رجوع کنید به محمد سعید منصور، ص ۴۷۴ـ ۴۷۵). در مقابل، کسانی (برای نمونه رجوع کنید به شاطبی، ج ۴، ص ۵) حدیث را در رتبه دوم حجیت قرار داده اند (محمدسعید منصور، ص ۴۷۰ـ۴۷۱؛ نیز رجوع کنید به سباعی، ص ۳۷۷؛ خضری، ۱۴۲۴، ص ۲۴۱)، زیرا اولاً کتابْ قطعی الصدور است و سنّتْ ظنی الصدور و قطعی الصدور بر ظنی الصدور مقدّم است، و ثانیآ سنّت یا بیانِ کتاب است یا مطالبی افزون بر آن دارد که در هر دو حال حاکی از تقدم کتاب بر سنّت است. در تأیید این دیدگاه، به احادیثی نیز استناد شده است (رجوع کنید به شاطبی، ج ۲، جزء۴، ص ۶؛ نیز برای پاسخ به این ادله رجوع کنید به عبدالغنی عبدالخالق، ص ۴۸۹ـ ۴۹۴)؛ هر چند که به نظر محمد سعید منصور (ص ۴۸۱) این اختلاف اصلا لفظی است.موضوع مطرح دیگر در این باب، این است که آیا حدیث در تشریعِ احکام استقلال دارد یا خیر، به این معنا که اگر در سنّت حکمی زائد بر قرآن وجود داشته باشد حجیت دارد یا نه. شافعی (الرسالة، ص ۱۰۴؛ نیز رجوع کنید به عبدالغنی عبدالخالق، ص ۵۰۸ـ ۵۰۹) بر آن است که هرچه در سنّت آمده لازم الطاعه است، هر چند در قرآن نصی بر آن دلالت نداشته باشد. در مقابل، این نظر هم ابراز شده است که تنها احادیثی حجیت دارند که اصلی ــ ولو با تأویل ــ در قرآن داشته باشند، خواه بیان نص قرآن باشند خواه اجمال کتاب را تبیین کنند (شاطبی، ج ۲، جزء۴، ص ۹ـ۱۰؛ برای دلایل هریک از این دو قول و پاسخ به آنها رجوع کنید به همان، ج ۲، جزء۴، ص ۱۰ـ۱۵؛ عبدالغنی عبدالخالق، ص ۵۰۸ـ ۵۳۶؛ محمدسعید منصور، ص ۴۸۴ـ۴۹۹). گفتنی است که سباعی (ص ۳۸۵؛ نیز رجوع کنید به عبدالغنی عبدالخالق، ص ۵۳۶ـ ۵۳۷؛ محمد سعید منصور، ص ۴۹۵ـ۵۰۱) اختلاف مذکور بین این دو گروه را لفظی قلمداد کرده است، زیرا هر دو گروه بر وجود احکام زائد بر نص و تصریح قرآن در سنّت اتفاق نظر دارند، ولی دسته نخست این امر را حاکی از استقلال سنّت در تشریع می دانند و دسته دوم این احکام را به نحوی از انحا ذیل نص یا قاعده ای از قرآن قرار داده اند. نزد علمای شیعه، که به استناد حدیث ثقلین و بر اساس تعلیم امامان اهل بیت علیهم السلام از همان ابتدا به حدیث توجه داشتند نیز سنّت ــکه اعم از قول و نص و تقریر پیامبر اکرم و ائمه علیهم السلام است ــ در کنار قرآن، منبعی مستقل برای تشریع محسوب شده است (برای نمونه رجوع کنید به مفید، ص ۲۸).دیدگاه دوم (حجیت حدیث و حجیت نداشتن ظواهر قرآن)، منسوب به اخباریان است که با نفی حجیت ظواهر قرآن، امکان فهم قرآن را از غیرمعصوم نفی کرده و حدیث را در مقابل آن اصالت بخشیده اند. این دیدگاه را نخستین بار محمدامین استرآبادی مطرح نمود و دیگران از وی پیروی کردند (رجوع کنید به اخباریه*). استرآبادی (ص ۵۹، ۱۰۴) بر آن بود که قرآن و سنّت پیامبر جز با احادیث ائمه علیهم السلام قابل فهم نیست. عمده ترین دلایل اخباریان، که شیخ انصاری (ص ۵۶ـ۶۴؛ نیز رجوع کنید به استرآبادی، ص ۱۷۸ـ۱۷۹، ۲۵۴ـ۲۵۶، ۳۵۲ـ۳۵۷؛ کرکی، ص ۱۵۵ـ۱۶۲؛ حرّعاملی، ص ۱۸۶ـ۱۹۵) نقل کرده و به آنها پاسخ داده، دو امر است: نخست، استناد به اخبار منع تفسیر به رأی و اینکه فهم قرآن فراتر از عقول بشری است. دوم، وجود تخصیص و نسخ در آیاتی که سبب اجمال آن آیات می گردد. انصاری (همانجا) به این هر دو اشکال چنین پاسخ داده است که اولاً تفسیر قرآن و عمل به ظواهر، مصداق تفسیر به رأی نیست و در قبالِ احادیثِ پیش گفته چندین حدیث وجود دارد که متضمن توصیه به مراجعه به قرآن و امکان فهم آن است. ثانیاً وجود تخصیص و نسخ، سبب وجوب فَحص می شود نه اجمال آن. علاوه بر این، تخصیص و نسخ در احادیث نیز هست (برای تفصیل رجوع کنید به آخوند خراسانی، ص ۲۸۱ـ۲۸۵؛ خوئی، ص ۲۶۷ـ ۲۷۴). نظر اخباریان متأخر در این باب تعدیل شده است، به گونه ای که نظر شیخ طوسی را در آغاز التبیان (رجوع کنید به سطور بعد) در این زمینه مرجح دانسته اند (رجوع کنید به جزایری، ص ۴۲ـ۵۲؛ بحرانی، ۱۳۶۳ـ۱۳۶۷ش، ج۱، ص۳۲؛ همو، ۱۳۰۷، ص۱۷۱ـ ۱۷۲). طوسی (التبیان، ج ۱، ص ۵ـ۶) عبارات و معانی قرآن را به چهار دسته تقسیم کرده و فقط دو دسته از آنها را نیازمند شرح و بیان از سوی پیامبر و ائمه علیهم السلام دانسته است: یکی آیات مجملی که ظاهر آنها محتوای تفصیلی آنها را نشان نمی دهد، دیگری آیاتی که متضمن الفاظ مشترکی اند که ممکن است هر یک از معانی آنها موردنظر باشد.دیدگاه سوم، متضمن اصالت بخشیدن به قرآن و نفی حجیت از حدیث است که در بین اهل سنّت مطرح بوده و در میان شیعیان ــ که روند کتابت و تدوین حدیث در میان آنان بسی زودتر آغاز شده است و ائمه شیعه و اصحاب آنان در این زمینه پیش گام بوده اندــ مطرح نبوده است (برای تفصیل رجوع کنید به تدوین حدیث*). در اواخر قرن دوم، گروهی که در ماهیت آنها اختلاف نظر هست، به انکار سنّت برخاستند. شافعی در کتاب خود بابی را به نقل دیدگاه این گروه اختصاص داده و گفتگوی خود را با برخی از آنان گزارش کرده است (رجوع کنید به الاُمّ، ج ۷، ص ۲۸۷). درباره اینکه این افراد به کدام فرقه مسلمانان منتسب بوده اند اختلاف وجود دارد؛ برخی آنان را معتزلی پنداشته اند (رجوع کنید به خضری، ۱۳۷۳، ص ۱۸۵ـ۱۸۷؛ سباعی، ص ۱۴۸ـ۱۴۹)، اما الهی بخش (ص ۹۵ـ۹۷) آنها را طایفه ای از خوارج دانسته و شواهدی (رجوع کنید به بغدادی، ص ۱۹؛ ابن حزم، ۱۳۱۷ـ۱۳۲۰، ج ۲، ص ۱۱۴) نیز اقامه کرده است. این نظریه را مجددآ در قرن سیزدهم در شبه قاره هند سیداحمدخان* مطرح کرد و پس از او چراغ علی*، عبداللّه چکرالوی و غلام احمد پرویز* داعیه داران این دیدگاه بودند (برای تفصیل رجوع کنید به الهی بخش، ص ۲۵ـ۶۲، ۹۹ـ۱۱۱). در مصر نیز محمد توفیق صدقی (متوفی ۱۳۳۸/ ۱۹۲۰) و پس از او افرادی چون اسماعیل ادهم (متوفی ۱۳۱۹ش/ ۱۹۴۰) و ابوشادی احمد زکی (متوفی ۱۳۳۴ش/ ۱۹۵۵) به نفی سنّت پرداختند (برای تفصیل رجوع کنید به همان، ص ۱۵۳، ۱۸۷ـ۲۰۲). این نظریه در بین مسلمانان همچنان طرفدارانی دارد (برای تفصیل رجوع کنید به حب اللّه، ص ۵۱۵ـ۵۱۹، ۶۱۲ـ۶۳۸). الهی بخش (ص ۲۱۰ـ۲۵۶) ادله صاحبان این نظریه را به تفصیل آورده است که آنها را در دو مورد می توان خلاصه کرد: اولاً سنّت فاقد اعتبار و حجیتِ وحیانی و دینی است. چون قداست ندارد و امری تاریخی و زمانمند است. ثانیاً انتساب سنّت به پیامبر قابل احراز نیست، زیرا کتابت نشده بوده و شرایط حفظ آن نیز اطمینان بخش نبوده، به طوری که راه را برای جعل و دَسّ در آن باز گذاشته است. در واقع، این دو اشکال از دو سنخ اند. در اولی اصل سنّت، به عنوان منبع احکام و معارف دینی، بی اعتبار شمرده شده، در حالی که بنابر آیات متعدد قرآن کریم پیامبر اکرم کسی است که به او وحی القا می شود و از سَرِ هوی سخن نمی گوید (برای نمونه رجوع کنید به نجم: ۳) و تأکید شده است که مردم باید آنچه را او آورده اخذ کنند و آنچه را نهی کرده وانهند (برای نمونه رجوع کنید به حشر: ۷). اشکال دوم هم ناظر به احراز سنّت است و هر چند جعل و وضع در احادیث راه یافته، اما نمی توان بدین سبب کلیت سنّت را انکار کرد (رجوع کنید به الهی بخش، همانجا؛ نیز رجوع کنید به سنّت*؛ وضع حدیث*).ب) جایگاه قرآن در جوامع حدیثی۱. جوامع حدیثی شیعه. در این جوامع، احادیث فراوانی درباره جنبه های گوناگون قرآن از پیامبر و ائمه علیهم السلام نقل شده است. در کافی اثر کلینی (متوفی ۳۲۹) کتابی با عنوان «فضل القرآن» وجود دارد (رجوع کنید به ج ۲، ص ۵۹۶ـ۶۳۴) که مشتمل است بر احادیثی در ابواب گوناگون، از قبیل فضل قرآن، ثواب حفظ و قرائت و تعلیم قرآن، ترتیل قرآن با صدای خوش، و مطالبی درباره نزول، زبان و تفسیر قرآن. به علاوه احادیث فراوانی در آن متضمن یک یا چند آیه قرآن است (برای نمونه رجوع کنید به ج ۵، ص ۱۰، ۱۹، ۶۵ـ۷۰) که در پاره ای از آنها برای اثبات حکمی فقهی به قرآن استشهاد شده (برای نمونه رجوع کنید به ج ۳، ص ۲۶، ج ۴، ص ۱۴۲، ج ۵، ص ۳۰۰) و در مواردی هم تفسیر یا سبب نزول آیه ای بیان گردیده است (برای نمونه رجوع کنید به ج ۳، ص ۱۸، ج ۴، ص ۲۲۳، ج ۵، ص ۵۲۱؛ برای فهرست کامل آیات در کافی رجوع کنید به بقاعی، ۱۴۱۳الف، ص ۷ـ۴۰).سه جامع حدیثی کتاب من لایحَضُرُه الفقیه (اثر ابن بابویه)، تهذیب الاحکام و الاستبصار (هر دو از طوسی)، هم با اینکه اساسآ بر مبنای ابواب فقه تنظیم شده اند، حاوی احادیثی هستند که، به گونه ای، شرح و تفسیر آیات الاحکام را دربردارند (برای نمونه رجوع کنید به ابن بابویه، ج ۱، ص ۱۹۵ـ۱۹۶، ج ۲، ص ۴ـ۷؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ج ۱، ص ۱۰۶ـ۱۰۷، ۱۶۶، ج ۲، ص ۲۱، ج ۴، ص ۱۰۶؛ همو، الاستبصار، ج ۱، ص ۶۲ـ۶۳، ج ۲، ص ۵۳، ۶۰ـ۶۲، نیز رجوع کنید به بقاعی، ۱۴۱۳ب، ص ۷ـ۱۸). از زمره جوامع حدیثی متأخر شیعی، بحارالانوار* محمدباقر مجلسی است که یک مجلد آن در تنظیم و تدوین مؤلف (جلد۸۹ و بخش نخست جلد ۹۰، در چاپ ۱۱۰ جلدی) با عنوان «کتاب القرآن» (شامل ۱۳۰ باب) به قرآن اختصاص یافته است. این حجم انبوه، موضوعات متنوعی چون فضائل قرآن، فضائل سوره ها و آیات، متشابهات، و تفسیر برخی آیات را دربرمی گیرد. در دیگر مجلدات بحارالانوار نیز شیوه ممتازی از تلفیق قرآن و احادیث به کار گرفته شده است. در ابتدای ابواب هر کتاب، آیاتی که صریحاً یا تلویحاً با موضوع تناسب دارد، ذکر شده و آنگاه احادیثِ ناظر به هر موضوع آمده است (مجلسی، ج ۱، ص ۴). گویی احادیث مندرج در هر باب، در حکم شرح و تفسیر آیات آغاز همان باب اند. مجلسی از جلد پنجم به بعد، در موارد لزوم، تفسیری نیز در ذیل آیات آورده (برای نمونه رجوع کنید به ج ۵، ص ۴، ۸۶، ۱۳۷) که مطالب آن عمدتآ از مجمع البیان طبرسی، مفاتیح الغیب فخررازی و انوارالتنزیل بیضاوی گرفته شده است (رجوع کنید به بحارالانوار*). کاظم مرادخانی (متوفی ۱۳۶۳ش) در کتاب بحارالانوار فی تفسیر المأثور للقرآن (تهران ۱۴۱۱) فهرستی از آیات مذکور در بحارالانوار را، به ترتیب سوره های قرآن، فراهم آورده است.۲. جوامع حدیثی اهل سنّت. کتابهای حدیثی شش گانه اهل سنّت نیز مشتمل اند بر نقل آیات قرآن و احادیثی در تفسیر و توضیح آنها، که در ابوابی تحت عنوان «تفسیر» آمده یا در سراسر این جوامع پراکنده اند.یکی از ۹۷ کتاب صحیح بخاری (متوفی ۲۵۶)، «کتاب التفسیر» نام دارد (ج ۵، ص ۱۴۶ـ۲۴۲، ج ۶، ص ۲ـ۹۶) و ۱۱۴ سوره قرآن فصول آن را تشکیل می دهند. معمولاً در ابتدا، حتی در باب سوره هایی که هیچ حدیث مرتبطی با آنها نیامده، توضیحات لغوی و تفسیری اجمالی ذکر شده است. در این توضیحات و نیز در مطالبی که به طور پراکنده در لابه لای احادیث آمده، بخاری بدون ذکر سند، فقط نام یکی از صحابه یا تابعین مشهور در تفسیر قرآن (همچون علی علیه السلام، ابن عباس، مجاهد، و حسن بصری) را ذکر کرده و تفسیر آیات را از معنای لغات یا عبارت آورده (برای نمونه رجوع کنید به ج ۶، ص ۳۵، ۳۷، ۴۸) و گاهی برای توضیحات خود منبعی هم ارائه نکرده است (رجوع کنید به ج ۶، ص ۵۸، ۷۱ـ۷۲). به نظر فؤاد سزگین (ص ۱۳۱)، بخاری بیشتر این توضیحات لغوی را از مجازالقرآن ابوعبیده (متوفی ۲۱۰) وام گرفته است. احادیثی که بخاری ذکر کرده است همه آیات یک سوره را شامل نمی شوند (برای نمونه رجوع کنید به ج ۵، ص ۱۴۶ـ۱۶۵، ۱۷۶). این احادیث از بیش از هفتاد تن از صحابه و تابعین، نظیر علی علیه السلام، ابن عباس، ابن مسعود، مجاهد، نقل شده است. در بخشهای دیگر صحیح بخاری نیز مطالبی مرتبط با قرآن وجود دارد، از جمله در «کتاب فضائل القرآن» (ج ۶، ص ۹۶ـ۱۱۶) احادیثی در باب زبان وحی، حروف هفت گانه، تاریخ جمع و تدوین قرآن، کاتبان وحی و فضائل تلاوت برخی سوره ها آمده است. «کتاب التوحید» (رجوع کنید به ج ۸، ص ۱۶۳ـ۲۱۹)، «کتاب بدءالخلق» (ج ۴، ص ۷۲ـ۱۰۱)، «کتاب الانبیاء» (ج ۴، ص ۱۰۱ـ۱۵۳)، «کتاب بدءالوحی» (ج ۱، ص ۲ـ۷) و «کتاب سجودالقرآن» (ج ۲، ص ۳۱ـ۳۴) نیز حاوی روایاتی درباره اسماء و صفات الهی، داستانهای آفرینش و قرآن هستند. کتابهای فقهی صحیح بخاری نیز با آیات قرآن آغاز می شوند که مبادی قرآنی احکام فقهی را نشان می دهند (برای نمونه رجوع کنید به ج ۱، ص ۴۲، ۶۷، ۷۶).آخرین کتاب صحیح مسلم بن حجاج (متوفی ۲۶۱) «کتاب التفسیر» است، شامل احادیث متنوعی درباره اسباب نزول و توضیحاتی درباره مبانی قرآنی برخی احکام فقهی. در «کتاب صلاةالمسافرین و قصرها» (رجوع کنید به ج ۱، ص ۵۴۳ـ۵۶۶) نیز احادیثی درباره فضل تلاوت و حفظ و تعلیم قرآن و فضائل برخی سوره ها و آیات و حروف هفت گانه و قرائات آمده است. به جز این موارد، صحیح مسلم انباشته از احادیثی در توضیح آیات است که در کل کتاب پراکنده است (برای نمونه رجوع کنید به ج ۱، ص ۵۳ـ۵۴، ۹۱، ۱۱۳).کتاب چهل و هشتم جامع ترمذی (متوفی ۲۷۹؛ ج ۵، ص ۱۹۹ـ۴۵۵) به تفسیر قرآن اختصاص یافته است. این کتاب تقریباً هم رتبه با کتاب التفسیر در صحیح بخاری است و ۴۲۰ حدیث دارد که از بیش از نود تن از صحابه و تابعین نقل شده است و تعداد اندکی از آنها با منابع بخاری اشتراک دارد؛ بنابراین، جامع ترمذی به روشنی از صحیح بخاری استقلال دارد، هر چند ترمذی از بخاری احادیث کمتر و مراجع بیشتری دارد. احادیث این بخش جامع ترمذی شامل ۹۲ سوره قرآن می شود. در این کتاب، پیش از کتاب التفسیر، دو کتاب «فضائل القرآن» (رجوع کنید به ج ۵، ص ۱۵۵ـ۱۸۴) و «کتاب فی القراءة» (ج ۵، ص ۱۸۵ـ۱۹۸) آمده است که احادیثی درباره فضائل قرآن و قرائات در آن هست. به طور پراکنده نیز احادیثی درباره قرآن در ابواب گوناگون جامع ترمذی دیده می شود (برای نمونه رجوع کنید به ج ۵، ص ۲۴، ۱۴۴، ۴۵۶).در کتابهای سنن هم که صرفاً احادیث فقهی را دربردارند، احادیث ناظر به شرح و توضیح آیات قرآن وجود دارد. در سنن ابوداوود (متوفی ۲۷۵) فصلی با عنوان «کتاب الحروف و القرائات» هست که چهل حدیث موجود در آن اساساً به شهاداتی درباره نحوه قرائت پیامبر صلی اللّه علیه وآله وسلم و بزرگان صحابه و تابعین اختصاص یافته است (رجوع کنید به ج ۴، ص ۳۱ـ۳۸). قرآن غالباً مقدّم بر همه شواهد در سراسر کتابهای فقهی سنن دیده می شود (برای نمونه رجوع کنید به ج ۱، ص ۱۱۲، ج ۲، ص ۲۲۵،۲۳۰). در «کتاب الصلاة» (ج ۲، ص ۵۵ـ۶۱) و «کتاب الوَتْر» نیز تعداد چشمگیری حدیث مرتبط با قرآن آمده است. «کتاب السنه» نیز همین وضع را دارد (رجوع کنید به ج ۴، ص ۲۳۴ـ۲۳۵). هر چند در سنن ابن ماجه (متوفی ۲۷۳) بخش ویژه ای به قرآن اختصاص نیافته، در جای جای آن احادیثی راجع به قرآن دیده می شود، از جمله در «کتاب اقامةالصلاة» (ج ۱، ص ۲۶۷ـ۲۷۳) و قسمتی با عنوان «ثواب القرآن» در ضمن «کتاب الادب» (رجوع کنید به ج ۲، ص ۱۱۴۲ـ۱۲۴۵). سنن نسائی (متوفی ۳۰۳) از نظر تفسیر قرآن جالب توجه ترین سنن است. «کتاب التفسیر» بخش گسترده ای از آن است شامل ۷۳۵ حدیث که در بردارنده آیاتی از ۱۰۵ سوره قرآن است (رجوع کنید به ج ۶، ص ۲۸۲ـ۵۲۶). این احادیث شامل موضوعاتی چون اسباب نزول، فضائل سوره ها و قرائت قرآن و امثال آنهاست. احادیث تفسیری به نحو آشکاری در بسیاری از فصول سنن نسائی دیده می شوند. نسائی غالباً بابی کامل را به یک بخش از قرآن اختصاص داده است که با عبارت «تأویلُ قولِ اللّه عزوجل» آغاز می شود (برای نمونه رجوع کنید به ج ۱، ص ۱۵۱ـ۱۵۲، ۳۱۷ـ۳۱۸). به علاوه در این سنن، کتاب مستقلی با عنوان «فضائل القرآن» وجود دارد که در آن به مباحثی چون کیفیت نزول قرآن، کتابت، قراء (که پیامبر اکرم صحابه را برای فراگیری قرآن به آنان ارجاع می داد)، فضائل سوره ها و آیات قرآن و امثال آنها پرداخته شده است. در پایان آن نیز احادیث نهی از تفسیر به رأی و جدال و مِراء درباره قرآن آمده است (رجوع کنید به ج ۵، ص ۳ـ۳۴).ج) حدیث به مثابه مبین قرآنعالمان مسلمان همواره از حدیث (سنّت) به عنوان مبین قرآن یاد کرده اند، چنان که سنّت را، همچون قرآن، وحیِ فروفرستاده از طریق جبرئیل دانسته اند که قرآن را تفسیر می کند (رجوع کنید به ابن عبدالبرّ، ج ۲، ص ۱۹۱؛ قرطبی، ج ۱، ص ۳۷ـ۳۹) و حتی برخی نیاز قرآن به سنّت را بیش از نیاز سنّت به قرآن شمرده اند، ازآن رو که سنّت مفسر و مبین قرآن است (رجوع کنید به قرطبی، همانجا). بر طبق یک تقسیم بندی، حدیث به یکی از این طرق شارح و مبین قرآن است: بیان جزئیات و تفصیل مطالب مجمل در قرآن، نظیر اوقات نماز و تعداد رکعات و کیفیت ادای آن؛ توضیح الفاظ و عبارات مبهم در قرآن، نظیر بیان پیامبر درباره «خَیط ابیض» و «خیط اسود» به عنوان روشنایی روز و تاریکی شب؛ تخصیص عام قرآن، نظیر تفسیر پیامبر از ظلم به شرک در آیه ۸۲ سوره انعام؛ تقیید مطلق قرآن، چنان که لفظ مطلق «ید» در آیه ۳۸ سوره مائده به یمین (دست راست) مقید شده است؛ بیان معنا یا مصادیق الفاظ، همچون بیان «مغضوب علیهم» به یهود و «ضالین» به نصاری؛ بیان احکامی که در قرآن نیستند، همچون رجم زناکار مُحصَن و مُحصَنه؛ بیان موارد نسخ در قرآن، نظیر سخن پیامبر درباره آیه وصیت؛ و تأکید مضامین آیات قرآن (رجوع کنید به ابن قیم جوزیه، ج ۲، ص ۳۱۴ـ۳۱۶؛ ذهبی، ج ۱، ص ۵۵ـ۵۷). اما ظاهراً این تقسیم بندی مبتنی بر نوعی نگاه فقهی بر قرآن است (برای بررسی تطبیقی موارد پیشین بر احادیث فقهی رجوع کنید به محمد سعید منصور، ص ۱۲۵ـ ۴۶۶) و با بررسی دقیق تر احادیث می توان موارد بسیاری یافت که در مقام بیان قرآن است ولی خارج از تقسیم بندی مذکور قرار می گیرد. در هر صورت، در یک تقسیم بندی کلی، احادیث مرتبط با قرآن را می توان در دو گروه جای داد: الف) احادیث درباره قرآن، که عموماً در علوم قرآنی مورد توجه قرار می گیرند. ب) احادیثی که در مقام تفسیر آیات قرآن اند.احادیث درباره قرآن، خود برچند دسته اند :احادیث راجع به کیفیت نزول قرآن، از جمله حدیث مشهور در منابع اهل سنّت درباره آغاز وحی (رجوع کنید به بخاری، ج ۱، ص ۳ـ۴)، احادیث ناظر به نزول یکباره قرآن در شب قدر در ماه رمضان (رجوع کنید به نسائی، ج ۶، ص ۵۱۹؛ کلینی، ج ۲، ص ۶۲۹) و احادیثی که درباره آخرین سوره و آیه نازل شده اند (رجوع کنید به بخاری، ج ۵، ص ۱۸۵؛ مجلسی، ج ۸۹، ص ۳۹؛ نیز رجوع کنید به قرآن*).پاره ای از احادیث با بحث چگونگی جمع و تدوین قرآن مرتبط اند، از جمله برخی از آنها از مکتوب شدن آیات قرآن در طول حیات پیامبر اکرم حکایت دارند (برای نمونه رجوع کنید به سیوطی، ج ۱، ص ۲۰۲؛ برای احادیث متضمن دیدگاههای دیگر رجوع کنید به بخاری، ج ۵، ص ۲۱۰ـ۲۱۱، ج ۶، ص ۹۹؛ طباطبائی، ج ۱۲، ص ۱۱۸ـ۱۲۴).برخی احادیث ناظر به بحث قرائات اند، از جمله اینکه قرآن بر هفت وجه نازل شده و قرائت قرآن به هر یک از این وجوه جایز است (رجوع کنید به مالک بن انس، ج ۱، ص ۲۰۱؛ مسلم بن حجاج، ج ۱، ص ۵۶۰؛ نیز رجوع کنید به احرف سبعه*). از موارد دیگر احادیثی است درباره قرائت خاص پیامبر و بعضی صحابه از برخی آیات (رجوع کنید به مسلم بن حجاج، ج ۱، ص ۵۶۵ـ۵۶۶؛ ابوداوود، ج ۴، ص ۳۱ـ۳۸؛ نیز رجوع کنید به قرائت*). در پاره ای از احادیث کیفیت تلاوت پیامبر و طریقه صحیح تلاوت قرآن وصف شده است (رجوع کنید به بخاری، ج ۶، ص ۱۱۲؛ مسلم بن حجاج، ج ۱، ص ۵۳۶ـ ۵۳۷؛ نیز رجوع کنید به تجوید*). در احادیثی از فضل آموزش تلاوت قرآن به دیگران (رجوع کنید به بخاری، ج ۶، ص ۱۰۸؛ مجلسی، ج ۸۹، ص ۱۸۵ـ۱۹۰) و در برخی احادیث از احکام مرتبط با قرآن مثل بحث سجده های قرآن (برای نمونه رجوع کنید به صنعانی، ج ۳، ص ۳۳۵ـ ۳۵۸؛ مجلسی، ج ۸۲، ص ۱۶۸ـ۱۸۰؛ نیز رجوع کنید به سجود*؛ عزائم*) و مَسِّ قرآن (رجوع کنید به مالک بن انس، ج ۱، ص ۱۹۹؛ طوسی، الاستبصار، ج ۱، ص ۱۱۳ـ۱۱۴) سخن به میان آمده است.درباره بسیاری از آیات، احادیثی درباره اوضاع و زمینه هایی که آیات در آنها نازل شده اند رسیده است. این گزارشها، که بخشی از تاریخ صدراسلام را تشکیل می دهند، در کنار یکدیگر گونه ای خاص از علوم قرآنی، به نام اسباب نزول، را پدید آورده اند. این اخبار تاریخی در قالب احادیث، در کتابهای تاریخی و مجموعه های حدیثی اهل سنّت و شیعه پراکنده اند (برای نمونه رجوع کنید به بخاری، ج ۶، ص ۹۰۵؛ مجلسی، ج ۷۷، ص ۳۰۹ـ ۳۱۶ نیز رجوع کنید به اسباب نزول*). در برخی احادیث هم برای تلاوت برخی سوره ها و آیات، ثواب بسیاری ذکر شده که در جوامع حدیثی بخشی به آن اختصاص یافته است (برای نمونه رجوع کنید به بخاری، ج ۶، ص ۱۰۳ـ۱۰۶؛ مجلسی، ج ۸۹، ص ۲۲۳ـ۳۶۹). در این احادیث فضیلت سوره/ سوره هایی خاص (برای نمونه رجوع کنید به بخاری، ج ۶، ص ۱۰۴، ۱۰۶) یا آیاتی از یک سوره (برای نمونه رجوع کنید به مسلم بن حجاج، ج ۱، ص ۵۵۶؛ مجلسی، ج ۸۹، ص ۲۶۲ـ۲۶۴) بیان شده است.درباره احادیثی که در مقام تفسیر آیات قرآن اند رجوع کنید به بخش ۳: حدیث و تفسیر؛ تفسیر*، بخش ۶: تفسیر مأثور.
منابع : علاوه بر قرآن؛ محمدکاظم بن حسین آخوند خراسانی، کفایةالاصول، قم ۱۴۰۹؛ ابن بابویه، کتاب مَن لایحضُرُه الفقیه، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۴۱۴؛ ابن حزم، الاحکام فی اصول الاحکام، ج ۱، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵؛ همو، کتاب الفِصَل فی الملل و الاهواء و النحل، مصر ۱۳۱۷ـ۱۳۲۰، چاپ افست بیروت ]بی تا.[؛ ابن عبدالبرّ، جامع بیان العلم و فضله و ما ینبغی فی روایته و حمله، بیروت : دارالکتب العلمیة، ]بی تا.[؛ ابن قیم جوزیه، اعلام الموقّعین عن رب العالمین، چاپ طه عبدالرؤف سعد، بیروت ۱۹۷۳؛ ابن ماجه، سنن ابن ماجة، چاپ محمدفؤاد عبدالباقی، ]قاهره ۱۳۷۳/ ۱۹۵۴[، چاپ افست ]بیروت، بی تا.[؛ سلیمان بن اشعث ابوداوود، سنن ابی داود، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، ]قاهره، بی تا.[؛ چاپ افست ]بیروت، بی تا.[؛ محمد امین بن محمدشریف استرآبادی، الفوائد المدنیة، چاپ رحمةاللّه رحمتی اراکی، قم ۱۴۲۴؛ خادم حسین الهی بخش، القرآنیون و شبهاتهم حول السنة، طائف ۱۴۲۱/۲۰۰۰؛ مرتضی بن محمدامین انصاری، فرائدالاصول، چاپ عبداللّه نورانی، قم ۱۳۶۵ش؛ یوسف بن احمد بحرانی، الحدائق النّاضرة فی احکام العترة الطاهرة، قم ۱۳۶۳ـ ۱۳۶۷ش؛ همو، الدرر النجفیة، چاپ سنگی ]تهران ۱۳۰۷[، چاپ افست ]قم، بی تا.[؛ محمدبن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، ]چاپ محمد ذهنی افندی[، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛ عبدالقاهربن طاهر بغدادی، کتاب اصول الدین، استانبول ۱۳۴۶/۱۹۲۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛ یوسف بقاعی، فهارس الکافی، بیروت ۱۴۱۳ الف؛ همو، فهارس تهذیب الاحکام، بیروت ۱۴۱۳ب؛ محمدبن عیسی ترمذی، الجامع الصحیح و هو سنن الترمذی، ج ۵، چاپ ابراهیم عطوه عوض، بیروت ]بی تا.[؛ نعمت اللّه بن عبداللّه جزایری، منبع الحیاة، در محمدبن شاه مرتضی فیض کاشانی، الشهاب الثاقب فی وجوب صلاة الجمعة العینی، چاپ رؤوف جمال الدین، قم ۱۴۰۱؛ حیدر حب اللّه، نظریة السنة فی الفکر الامامی الشیعی: التکون و الصیرورة، بیروت ۲۰۰۶؛ محمدبن حسن حرّعاملی، الفوائد الطوسیة، چاپ مهدی لاجوردی حسینی و محمد درودی، قم ۱۴۰۳؛ محمد خضری، اصول الفقه، بیروت ۱۴۲۴/۲۰۰۴؛ همو، تاریخ التشریع الاسلامی، ]قاهره[ ۱۳۷۳/۱۹۵۴؛ ابوالقاسم خوئی، البیان فی تفسیر القرآن، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۷؛ محمدحسین ذهبی، التفسیر و المفسّرون، ج ۱، قاهره ۱۳۸۱/۱۹۶۱؛ مصطفی سباعی، السنة و مکانتها فی التشریع الاسلامی، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵؛ فؤاد سزگین، محاضرات فی تاریخ العلوم العربیة و الاسلامیة، فرانکفورت ۱۴۰۴/۱۹۸۴؛ عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، ]قاهره ۱۹۶۷[، چاپ افست قم ۱۳۶۳ش؛ ابراهیم بن موسی شاطبی، الموافقات فی اصول الشریعة، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱؛ محمدبن ادریس شافعی، الاُمّ، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛ همو، الرسالة، چاپ احمد محمد شاکر، بیروت : المکتبة العلمیة، ]بی تا.[؛ عبدالرزاق بن همام صنعانی، المصنَّف، چاپ حبیب الرحمان اعظمی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛ طباطبائی؛ محمدبن حسن طوسی، الاستبصار، چاپ حسن موسوی خرسان، نجف ۱۳۷۵ـ۱۳۷۶/ ۱۹۵۶ـ ۱۹۵۷، چاپ افست تهران ۱۳۶۳ش؛ همو، التبیان فی تفسیرالقرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت ]بی تا.[؛ همو، تهذیب الاحکام، چاپ حسن موسوی خرسان، تهران ۱۳۶۴ش؛ عبدالغنی عبدالخالق، حجیة السنة، ]بغداد ? ۱۴۰۶[؛ علی بن حسین علم الهدی، الذریعة الی اصول الشریعة، چاپ ابوالقاسم گرجی، تهران ۱۳۶۳ش؛ محمدبن محمدغزالی، کتاب المستصفی فی علم الاصول، بولاق ۱۳۲۲ـ۱۳۲۴، چاپ افست ]بیروت، بی تا.[؛ محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵؛ حسین بن شهاب الدین کرکی، کتاب هدایة الابرار الی طریق الائمة الاطهار(ع)، چاپ رؤوف جمال الدین، ]بغداد ۱۹۷۷[؛ کلینی؛ مالک بن انس، المُوَطَّأ، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛ مجلسی؛ محمد سعید منصور، منزلة السنة من الکتاب و اثرها فی الفروع الفقهیة، قاهره ۱۴۱۳/۱۹۹۳؛ مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، چاپ محمدفؤاد عبدالباقی، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛ محمدبن محمد مفید، التذکرة باصول الفقه، چاپ مهدی نجف، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳؛ احمدبن علی نسائی، کتاب السنن الکبری، چاپ عبدالغفار سلیمان بنداری و سیدکسروی حسن، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.