حائری یزدی، عبدالکریم، از مراجع تقلید شیعه و بنیان گذار حوزه علمیه قم. او در خانواده ای غیرروحانی در مِهرجِرد میبد به دنیا آمد. پدرش، محمدجعفر، را فردی متدین و پرهیزکار توصیف کرده اند که به خریدوفروش کرباس و گوسفند و احتمالاً گاهی به کشاورزی اشتغال داشته است (رجوع کنید به مرتضی حائری یزدی، ص ۴۷؛ شریف رازی، ۱۳۳۲ـ۱۳۳۳ش، ج ۱، ص ۲۲؛ کریمی جهرمی، ص ۱۳ـ۱۴؛ درباره تولد عبدالکریم، که یگانه فرزند او بوده است رجوع کنید به مرتضی حائری یزدی، ص ۴۴ـ۴۵؛ اراکی، ۱۳۸۲ش، ص ۷۱ـ۷۲). در بیشتر منابع، سال تولد عبدالکریم ۱۲۷۶ ذکر شده (از جمله رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۴، قسم ۳، ص ۱۱۵۸؛ شریف رازی، ۱۳۵۲ـ۱۳۵۴ش، ج ۱، ص ۲۸۳؛ بامداد، ج ۲، ص ۲۷۵)؛ ولی فرزندش، مرتضی (ص ۴۷؛ نیز رجوع کنید به کریمی جهرمی، ص ۱۸؛ استادی، ص ۴۹)، احتمال داده است که وی در حدود ۱۲۸۰ به دنیا آمده باشد.شوهرخاله عبدالکریم، میرابوجعفر، او را دارای استعداد فراوان یافت و در خردسالی وی را به محل زندگی خود، اردکان، برد و به مکتب سپرد؛ ازاین رو، حائری همیشه خود را مدیون او می دانست. طولی نکشید که عبدالکریم پدرش را از دست داد و مدتی در مهرجرد نزد مادرش ماند (رجوع کنید به مرتضی حائری یزدی، ص ۴۸، ۵۵ـ۵۷؛ کریمی جهرمی، ص۲۰ـ۲۱)، اما پس از چندی به یزد رفت و با سکونت در مدرسه محمدتقی خان، معروف به مدرسه خان، ادبیات عرب و برخی دیگر از درسهای مقدماتی حوزه را نزد عالمانی چون سیدحسین وامق و سیدیحیی بزرگ، معروف به مجتهد یزدی، فراگرفت (شریف رازی، ۱۳۵۲ـ ۱۳۵۴ش، همانجا؛ مرسلوند، ج ۳، ص ۵۹).او در ۱۲۹۸ (قس آیتی، ص ۴۲۸؛ حسینی زنجانی، ج ۱، ص ۱۰۵؛ دانشنامه مشاهیر یزد، ذیل مادّه) برای ادامه تحصیل، به همراه مادرش، راهی عراق شد. نخست به کربلا رفت (قس د. ایرانیکا، ذیل «حائری، شیخ عبدالکریم یزدی») و حدود دو سال زیرنظر فاضل اردکانی (عالم بزرگ و رئیس حوزه علمیه کربلا) به تحصیل پرداخت و درسهای سطوح میانی فقه و اصول را در آنجا آموخت (مرتضی حائری یزدی، ص ۴۶ـ۴۷، ۷۴؛ کریمی جهرمی، ص ۲۳ـ۲۴). از علی بفروئی یزدی (متوفی ۱۳۲۴) به عنوان یکی از استادان او در کربلا یاد شده است (ریحان یزدی، ص ۳۱؛ حسینی زنجانی، همانجا). سپس حائری، به توصیه فاضل اردکانی که استعداد او را فراتر از ظرفیت آن زمان حوزه علمیه کربلا یافته بود (رجوع کنید به علی محقق داماد، ص ۵۳) و با معرفی نامه ای از جانب او برای میرزای بزرگ، محمدحسن شیرازی، به سامرا رفت. میرزا او را به گرمی پذیرفت و از او خواست که با فرزندش، سیدعلی آقا، مباحثه کند (مرتضی حائری یزدی، ص۸۰ـ۸۲، ۸۸؛ نیز رجوع کنید به علی محقق داماد، ص ۵۳ـ۵۴).دوره تحصیل حائری در سامرا از ۱۳۰۰ تا ۱۳۱۲ یا ۱۳۱۳ (قس حسینی زنجانی، همانجا)، تأثیر ژرفی در شکل گیری شخصیت علمی او داشت تا جایی که می توان او را از اصحاب مکتب سامرا (رجوع کنید به ادامه مقاله) دانست. در سامرا، او نخست دو تا سه سال درسهای سطوح عالی فقه و اصول را نزد استادانی چون شیخ فضل اللّه نوری، میرزا ابراهیم محلاتی شیرازی و میرزامهدی شیرازی (متوفی ۱۳۰۸، خواهرزاده میرزامحمدتقی شیرازی) به اتمام رساند و سپس در درسهای خارج فقه و اصول سیدمحمد فشارکی اصفهانی و میرزامحمدتقی شیرازی، و مدتی در مجلس درس میرزا محمدحسن شیرازی شرکت کرد (مرتضی حائری یزدی، ص ۸۷ـ۸۸، ۹۳ـ۹۴؛ آقابزرگ طهرانی، ۱۳۶۲ش، ص ۱۵۶؛ همو، ۱۴۰۴، قسم ۳، ص ۱۱۵۸؛ حسینی زنجانی، همانجا؛ کریمی جهرمی، ص ۳۶ـ۳۷؛ نیز رجوع کنید به علی محقق داماد، ص ۴۹ـ۵۱) و از میرزاحسین نوری (مشهور به محدّث نوری، صاحب مستدرک الوسائل) اجازه روایت دریافت کرد (مدرس تبریزی، ج ۱، ص ۶۸؛ حبیب آبادی، ج ۶، ص ۲۱۱۸).در میان استادان حائری، نقش فشارکی بسیار جدّی تر و پررنگ تر و مدت فراگیری حائری از او طولانی تر از دیگران بوده (قس موسوی اصفهانی، ج ۲، ص ۱۱۸)، تا جایی که از بهترین و نزدیک ترین شاگردان او به شمار می رفته است؛ بنابراین حائری، به تعبیری، دست پرورده فشارکی بوده است. این استاد و شاگرد چند ماه پس از درگذشت میرزای بزرگ (۱۳۱۲) از سامرا به نجف نقل مکان کردند (قس شریف رازی، ۱۳۵۲ـ۱۳۵۴ش، ج ۱، ص ۲۸۳ـ۲۸۴). حائری در نجف نیز همواره در درس استادش شرکت می کرد و در ماههای آخر عمر فشارکی، از او مراقبت هم می کرد (رجوع کنید به مرتضی حائری یزدی، ص ۳۹، ۸۷ـ ۸۸، ۹۳ـ۹۴؛ کریمی جهرمی، ص ۳۷ـ۳۹). حائری در ۱۳۱۳ حج گزارد (حسینی زنجانی، همانجا؛ استادی، ص ۴۴، ۵۱).به گزارش شماری از منابع، حائری در نجف در زمان حیات فشارکی، در درس آخوند خراسانی هم شرکت می کرده است (مثلا رجوع کنید به حسینی زنجانی، همانجا؛ مرتضی حائری یزدی، ص ۱۱۶ـ۱۱۷؛ استادی، ص ۵۱)؛ اما به گزارش شماری دیگر، او پس از درگذشت فشارکی (۱۳۱۶) به حلقه درس آخوند پیوست (مثلا رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۴، همانجا؛ شریف رازی، ۱۳۳۲ـ۱۳۳۳ش، ج ۱، ص ۲۳؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج ۱۴، قسم ۱، ص ۳۶۵). گزارشهای اخیر، نادرست به نظر می رسند، زیرا مستلزم آن اند که حائری در مجموع، قبل و بعد از دوره اول اقامتش در اراک (رجوع کنید به ادامه مقاله)، فقط حدود یک یا دو سال در درس آخوند خراسانی حاضر شده باشد و این با گزارشهای دیگر، که جایگاه مؤثر حائری و حضور طولانی تر او را در این درس نشان می دهد، سازگاری ندارد، از جمله اینکه او درس آخوند را برای برخی شرکت کنندگان، تقریر می کرده (رجوع کنید به ریحان یزدی، ص ۳۱؛ استادی، ص ۴۴)؛ اشکالات خود را بر درسهای طول هفته، چهارشنبه ها مطرح می کرده و گاهی نظر استاد را تغییر می داده؛ او مجموعه سؤال و جوابهای مبحث علم اجمالی در کفایةالاصول خراسانی را به اشکالات خود در آن درس مربوط دانسته است (رجوع کنید به طبسی، ص ۶۳ـ۶۴)؛ آخوند درس عمومی خود را برای چند نفر، از جمله حائری و نائینی، مفید ندانسته و برای آنها درس خصوصی دایر کرده است (رجوع کنید به مصطفی محقق داماد، ص ۳۶) و از همه مهم تر اینکه حائری خود اذعان داشته که در تألیف جلد دوم دُررالفوائد از آموزه های آخوند استفاده کرده است (رجوع کنید به طبسی، ص ۶۳). حائری و آقاضیاء عراقی و محمدرضا مسجدشاهی اصفهانی، هم بحث بوده اند که احتمالا به سالهای اقامت حائری در نجف مربوط است (مصطفی محقق داماد، ص ۳۵).حائری پس از درگذشت فشارکی با اصرار و همراهی دوست خود، محمود عراقی (فرزند آقامحسن عراقی، روحانی متمکّن و متنفذ اراک)، به ایران بازگشت و در سلطان آباد (اراک کنونی) حوزه درس پررونقی دایر کرد. شماری از منابع، سال بازگشت او را ۱۳۱۶ (مثلا رجوع کنید به عبدالکریم حائری یزدی، ۱۴۰۸، ج ۱، مقدمه، ص۲۰، به نقل از آیت اللّه اراکی؛ ستوده، ص ۲۷؛ عبدالحسین حائری، ص ۱۵۲ـ۱۵۳؛ استادی، ص ۴۴ـ۴۵،۵۱) و شماری دیگر، ۱۳۱۸ گزارش کرده اند (مثلاً رجوع کنید به حسینی زنجانی، همانجا؛ عبدالهادی حائری، ص ۱۷۹؛ د. اسلام، چاپ دوم، تکمله ۵ـ۶، ذیل «حائری، شیخ عبدالکریم یزدی»؛ صادقی فدکی، ص ۱۹۷). بسیاری از منابع نیز از این دوره اقامت شش یا هشت ساله او در اراک، یادی نکرده و به گونه ای گزارش داده اند که گویا او تمام این مدت را در نجف یا کربلا به سر می برده است (از جمله رجوع کنید به مدرس تبریزی، ج ۱، ص ۶۶ـ۶۷؛ آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۴، همانجا؛ ناصرالشریعه، ص ۳۴۱؛ شریف رازی، ۱۳۵۲ـ۱۳۵۴ش، ج ۱، ص ۲۸۳ـ۲۸۴؛ موسوعة طبقات الفقهاء، همانجا).حائری در ۱۳۲۴، هم زمان با آغاز نهضت مشروطه، به نجف بازگشت (قس بامداد، ج ۲، ص ۲۷۵). درباره علت این بازگشت دو گزارش متفاوت وجود دارد: یکی، احساس استقلال نداشتن در اداره کردن حوزه اراک و دیگری، بر هم خوردن آرامش آنجا به سبب نهضت مشروطه (رجوع کنید به عبدالهادی حائری؛ عبدالحسین حائری، همانجاها؛ مصطفی محقق داماد، ص ۴۳ـ۴۴؛ صدرایی خویی، ص۱۷؛ نیکوبرش، ص۴۶ـ۴۷). او در این نوبت، دوباره به حلقه درس آخوند خراسانی پیوست و در درس سید محمدکاظم طباطبایی یزدی نیز شرکت کرد؛ ولی به منظور دور ماندن از نزاع شدید میان موافقان و مخالفان مشروطه ــکه در حوزه نجف و در میان عالمان طراز اول، از جمله این دو استاد او، جریان داشت ــ پس از چندماه (قس مدرس تبریزی، ج۱،ص۶۷؛موسوی اصفهانی، ج ۲، ص ۱۱۸؛ علی محقق داماد، ص۳۸)، به اتفاق دوست صمیمی خود، محمدرضا مسجدشاهی اصفهانی، به کربلا رفت (رجوع کنید به کریمی جهرمی، ص۵۵؛ مصطفی محقق داماد، ص۴۱ـ۴۲).وی این بار قصد توطن کرد و حدود هشت سال (قس محمدی اشتهاردی، ص۴۰) در کربلا ماند و از آن زمان به حائری ملقب شد. او در کربلا به تدریس پرداخت و، به منظور حفظ بی طرفی خود در صف آراییهای مشروطه، کتابی از آخوند خراسانی و کتابی از طباطبائی یزدی را درس می داد. شاگردان برجسته او در این دوره، علی اکبر کاشانی، مصطفی کشمیری، احمد مازندرانی و سیدصدرالدین صدر (از معاونان و مشاوران حائری در اداره حوزه علمیه قم و سپس مرجع تقلید) بودند (رجوع کنید به کریمی جهرمی، ص ۵۵ـ۵۶؛ استادی، ص ۵۱؛ حسینی یزدی، ص ۲۴؛ نیکوبرش، ص ۲۶؛ مصطفی محقق داماد، ص ۴۳).در اثنای اقامت حائری در کربلا، از او برای بازگشت به اراک درخواستهای زیادی شد. سرانجام، او در ۱۳۳۲ یا اوایل ۱۳۳۳ (قس صفوت تبریزی، ص ۷۳؛ عبدالهادی حائری، ص ۱۷۹)، با این شرط که در اداره حوزه علمیه مستقل باشد، به اراک رفت و در مدت اقامت هشت ساله اش در آنجا، علاوه بر اداره حوزه، به تدریس فقه و اصول پرداخت. حائری که دهه ششم زندگی خود را می گذراند و نام و نشان بیشتری یافته بود توانست طلابی را از سایر مناطق به اراک جذب کند و حوزه ای با حدود سیصد علم آموز (قس استادی، ص ۴۵) شکل دهد. او در پاسخ به نامه استادش، میرزامحمدتقی شیرازی، پس از فوت سیدمحمدکاظم یزدی (۱۳۳۷) که از او خواسته بود به عتبات برگردد و خود را برای مرجعیت شیعه مهیا سازد، اقامت در ایران را وظیفه خود خواند و از قرارگرفتن ایران و ایرانیان در مسیر تباهی و انحطاط فکری اظهار نگرانی کرد (رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۴، قسم ۳، ص ۱۱۶۴؛ شریف رازی، ۱۳۳۲ـ۱۳۳۳ش، ج ۱، ص ۱۵، ۲۳؛ کریمی جهرمی، ص ۵۶؛ عبدالحسین حائری، ص ۱۵۳ـ۱۵۷؛ مرجعیت در عرصه اجتماع و سیاست، ص ۳۱۹؛ صدرایی خویی، ص ۱۷ـ۱۸).حائری در ۱۳۳۷ به قصد زیارت مرقد امام رضا علیه السلام عازم مشهد شد و در مسیر خود چند روز در قم ماند و با اوضاع این شهر و حوزه علمی آن آشنا شد و از مهجوری و غربت مدارس علمی آنجا افسوس خورد (رجوع کنید به شریف رازی، ۱۳۵۲ـ ۱۳۵۴ش، ج ۱، ص ۲۸۶؛ مرسلوند، ج ۳، ص ۵۹ـ۶۰). در ماه رجب ۱۳۴۰ (در آستانه نوروز ۱۳۰۱ش؛ قس فیض قمی، ج ۱، ص ۳۳۲؛ کریمی جهرمی، ص ۵۹) بار دیگر، در پی دعوت تنی چند از عالمان قم از او (از جمله دعوت کتبی میرزامحمد فیض) و نیز برای زیارت مرقد حضرت معصومه، با همراهی چند تن، از جمله فرزند خردسالش مرتضی، به قم رفت و با استقبال بسیاری از علما و مردم قم و درخواست آنان برای اقامت او در این شهر مواجه شد. نخست تردید داشت، ولی پس از پافشاری شماری از عالمان، به ویژه محمدتقی بافقی*، حائری استخاره کرد و سپس تصمیم گرفت در قم بماند؛ تصمیمی که در پی آن حوزه ای بزرگ در آن شهر تأسیس شد و حائری، «آیت اللّه مؤسس» لقب گرفت (آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۴، قسم ۳، ص ۱۱۵۹؛ شریف رازی، ۱۳۳۲ـ۱۳۳۳ش، ج ۱، ص ۱۵ـ۱۶، ۲۱ـ ۲۲؛ فیض قمی، ج ۱، ص ۳۳۱ـ۳۳۴؛ سپهری اردکانی، ج ۱، ص ۲۱۲؛ نیز رجوع کنید به عبدالحسین حائری، ص ۱۵۴ـ۱۵۵؛ برای استخاره مذکور رجوع کنید به شریف رازی، ۱۳۵۲ـ۱۳۵۴ش، ج ۱، ص ۲۸۷ـ ۲۸۸؛ کریمی جهرمی، ص ۵۸ـ۵۹).حائری تصمیم خود را به شاگردانش اعلام کرد (رجوع کنید به حسینی زنجانی، ج ۱، ص ۱۰۶). علاوه بر سیدمحمدتقی خوانساری، که همراه حائری به قم رفته بود، بسیاری از شاگردان او، از جمله شاگردان برجسته ای چون سیداحمد خوانساری، سید روح اللّه خمینی (امام خمینی)، سیدمحمدرضا گلپایگانی و محمدعلی اراکی (برای برخی افراد دیگر رجوع کنید به استادی، ص ۵۴ـ۶۴)، به قم منتقل شدند. با این هجرت و آغاز شدن درس حائری در قم و همراهی و همکاری عالمان قم (رجوع کنید به علی محقق داماد، ص ۳۵ـ۳۷)، حال و هوای مدارس دینی آنجا دگرگون و حوزه علمی قم پرتحرک شد (رجوع کنید به ریحان یزدی، ص ۳۳). گر چه قم در گذشته هم در دوره هایی، حوزه های علمی پررونقی داشت، اما هیچگاه بدین درجه از شکوفایی و اعتبار نرسیده بود و در ردیف حوزه های درجه اول جهان اسلام به شمار نمی رفت (رجوع کنید به حوزه علمیه*). سیدابوالحسن اصفهانی و محمدحسین نائینی ــکه پس از تبعید شدن از عراق (درباره این تبعید رجوع کنید به طبسی، ص ۶۶) در ۱۳۰۲ش، حدود هشت ماه در قم ماندندــ نیز در تثبیت این حوزه نقش مهمی داشتند. به گزارش بسیاری از منابع، حائری با استقبال از حضور آن دو در قم و فراهم کردن مقدمات تدریسشان، شاگردان خود را به حضور در درس آنان تشویق کرد. بنابر برخی گزارشها، حائری حتی درس خود را به احترام آنها تعطیل کرد (رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۴، قسم ۳، ص ۱۱۶۰ـ ۱۱۶۱؛ شریف رازی، ۱۳۳۲ـ ۱۳۳۳ش، ج ۱، ص ۲۴ـ ۲۵؛ صفوت تبریزی، ص ۷۷؛ ذاکری، ص ۲۱۱؛ برای آگاهی از گزارشهای گوناگون درباره نحوه مواجهه حائری با آنان رجوع کنید به عبدالهادی حائری، ص ۱۸۱ـ۱۸۲).با پرآوازه شدن حوزه علمیه قم و ورود شماری از عالمان و مدرسان و بسیاری از محصلان سایر حوزه ها یا محصلان جدید، تعداد طلاب از هزار تن گذشت (رجوع کنید به آیتی، ص ۴۲۹؛ شریف رازی، ۱۳۳۲ـ۱۳۳۳ش، ج ۱، ص ۲۳ـ۲۴؛ استادی، ص ۷۷ـ ۷۸؛ برای آمارهای دیگر رجوع کنید به مدرس تبریزی، ج ۱، ص ۶۷؛ موسوی اصفهانی، ج ۲، ص ۱۱۸؛ امین، ج ۸، ص ۴۲؛ برای آگاهی از اسامی بیش از ۳۵۰ تن از آنان رجوع کنید به فیاضی، ص ۱۵۲ـ ۱۵۹). از آن پس، نام شیخ عبدالکریم ــکه دوستان و شاگردانش بیشتر از او با عنوان «حاج شیخ» یاد می کردند (رجوع کنید به مرجعیت در عرصه اجتماع و سیاست، ص ۳۱۵)ــ با نام حوزه قم پیوند خورد. او از سه جایگاه در تثبیت و توسعه حوزه علمی قم مؤثر بود: مرجعیت؛ تدریس و زعامت علمی؛ و اداره امور حوزه. هرچند حائری هیچگاه خود را در معرض مقام مرجعیت قرار نداده و بلکه با ترک حوزه علمی عراق، از آن فاصله گرفته بود، پس از درگذشت سیدمحمدکاظم یزدی و شیخ الشریعه اصفهانی و میرزامحمدتقی شیرازی، در فاصله سالهای ۱۳۳۷ تا ۱۳۳۹ که حائری هنوز در اراک به سر می برد، شماری از کسانی که در تکاپوی انتخاب مرجع تقلید بودند، به او رجوع کردند. پس از هجرت او به قم و افزایش شهرتش، رفته رفته بر مقلدان او افزوده شد تا اینکه بسیاری از ایرانیان و برخی شیعیان سایر کشورها، از جمله عراق و لبنان، از مقلدان او شدند. از جمله عوامل مهم و مؤثر در مرجعیت حائری را توجه ویژه میرزامحمدتقی شیرازی به او، از جمله ارجاع مقلدان خود به حائری در مسائل مورد احتیاط، دانسته اند (رجوع کنید به مستوفی، ج ۳، ص ۶۰۱؛ آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۴، قسم ۳، ص ۱۱۵۸ـ ۱۱۵۹، ۱۱۶۴؛ مرتضی حائری یزدی، ص ۵۶؛ مهدی حائری یزدی، ص ۱۸، ۷۶؛ عبدالهادی حائری، ص ۸۴؛ کریمی جهرمی، ص ۱۰۷ـ۱۰۸).حائری در قم با جدیت به تدریس فقه و اصول پرداخت. او به روش مکتب سامرا و با الهام از میرزای بزرگ شیرازی درس می داد. در این شیوه، پس از طرح مسئله، بدون هیچ اظهارنظری، نخست دیدگاههای گوناگون و دلایل هریک بیان می شد، سپس استاد ضمن نظرخواهی از شاگردان و تبادل نظر با آنها به جمع بندی آرا می پرداخت، آنگاه نظر خود را می گفت و در پایان اجازه می داد شاگردانش با او درباره این نظر بحث کنند و به نقد آن بپردازند. همچنین حائری هر روز موضوع درس بعدی را مشخص می کرد تا شاگردانش پیشاپیش آن را مطالعه کنند. او بر آن بود که مباحث اصول فقه باید مختصر و کاربردی مطرح شود؛ ازاین رو، در تألیف دررالاصول (رجوع کنید به ادامه مقاله) به این نظر عمل کرد و نیز دوره کامل درس اصول فقه را در مدت تقریبآ چهار سال تدریس می کرد (رجوع کنید به کریمی جهرمی، ص۷۴ـ ۷۵؛ علی محقق داماد، ص ۵۰، ۵۵؛ عیسی نژاد، ص ۱۰۸). از حوزه درس حائری، عالمان بزرگی سر برآوردند که تنی چند از آنان در عصر خود به مقام مرجعیت رسیدند. میرزاهاشم آملی، محمدعلی اراکی، سیداحمد حسینی زنجانی، امام خمینی، سیداحمد خوانساری، سیدمحمدتقی خوانساری، سیدمحمد داماد، سیدابوالحسن رفیعی قزوینی، سیدکاظم شریعتمداری، سیدصدرالدین صدر، سیدکاظم گلپایگانی، سیدمحمدرضا گلپایگانی، آخوند ملاعلی معصومی همدانی، سیدشهاب الدین نجفی مرعشی و میرسیدعلی یثربی همدانی از جمله شاگردان او بودند (رجوع کنید به شریف رازی، ۱۳۳۲ـ۱۳۳۳ش، ج ۱، ص ۵۹، ۸۷ـ۸۸؛ برای فهرست اسامی دهها تن از دیگر شاگردان نامدار او رجوع کنید به همان، ج ۱، ص ۸۷ـ۸۸، ۲۳۵).مهم ترین جایگاه و اصلی ترین مسئولیت حائری، مدیریت حوزه نوپای قم بود. او وظیفه اصلی خود را ایفای درست این نقش می دانست و از هرچه با آن تعارض داشت پرهیز می کرد. این نگرش در مشی سیاسی ـ اجتماعی او بی تأثیر نبود (رجوع کنید به ادامه مقاله). او باتوجه به آشنایی با حوزه های بزرگ شیعی سامرا و نجف و کربلا، و اطلاع از شیوه مدیریت و ضعفها و قوّتهای پیشینیان خود و نیز تجارب خویش در حوزه اراک، بیش از هر چیز به برنامه ریزی برای تثبیت حوزه و پیشرفت و بالندگی آن می اندیشید. تحول در روشهای آموزش در حوزه، تخصصی شدن ابواب فقه، توسعه دامنه معلومات دانش پژوهان حوزه، حتی آموزش زبانهای خارجی، و به طور خلاصه تربیت محقق و مجتهد، از برنامه ها یا آرزوهای او بود (رجوع کنید به حسینی زنجانی، ج ۱، ص ۱۲۴؛ اراکی، ۱۳۸۲ش، ص ۸۲ـ۸۳؛ کریمی جهرمی، ص ۴۷؛ سیدکباری، ص ۳۸۴؛ مصطفی محقق داماد، ص ۶۷ـ ۶۸، ۸۷ـ۸۸، ۹۲؛ >دایرةالمعارف جهان اسلام آکسفورد<، ج ۴، ص ۶۴). برخی اهتمام او را به حفظ حوزه قم مهم ترین دلیل اجتنابش از ورود در بسیاری از رویدادهای سیاسی و رویارویی با حکومت دانسته اند. به نظر اینان، حائری آگاهانه و هوشمندانه به مسائل مرتبط با حکومت وارد نمی شد، زیرا بر این باور بود که موضع گیری در برابر رضاشاه پهلوی در آن اوضاع و احوال، نتیجه ای جز برچیده شدن حوزه نخواهد داشت؛ بنابراین، با دوراندیشی و درایت و بردباری، حیات حوزه و بلکه حیات دین و مذهب را در ایران استمرار بخشید (مثلا رجوع کنید به شریف رازی، ۱۳۳۲ـ۱۳۳۳ش، ج ۱، ص ۲۹ـ۳۰، ۵۳ـ۵۴؛ امینی، ۱۳۸۳ش، ص ۱۹۸).با اینکه این نظر را نمی توان یکسره نادیده گرفت، شواهد زیادی وجود دارد که به استناد آنها می توان شخصیت حائری را اساسآ غیرسیاسی قلمداد کرد. به نظر می رسد که کناره گیری شدید او از دخالت در مسائل سیاسی، به حدی که حیرت و بلکه اعتراض برخی را برانگیخت (رجوع کنید به کریمی جهرمی، ص ۶۱ـ۶۲؛ فلسفی، ص ۸۲؛ عبدالحسین حائری، ص ۱۶۱ـ۱۶۲)، بیش از آنکه بنا به مصلحت جویی بوده باشد از روحیه او ناشی می شده است. رویه حائری پیش از ورود به قم، درباره مسائل سیاسی نامرتبط با حکومت ایران، نیز همین گونه بود. منابعی که حوادث دهه سوم و چهارم قرن چهاردهم را ثبت کرده اند مملو از اسامی عالمانی هستند که در اعتراض به حضور بیگانگان و اشغال بخشی از سرزمینهای اسلامی (به ویژه عراق) در جنگ جهانی اول، یا در اعتراض به برخی سیاستهای حاکمان این سرزمینها، اعلامیه داده، حکم صادر کرده و حتی به پا خاسته اند. در میان آنان با آنکه نام تنی چند از استادان حائری و بسیاری از همدرسان او زیاد دیده می شود، از حائری نامی نیست. مثلا در میان عالمانی که در محرّم ۱۳۳۰، هم زمان با حضور حائری در کربلا، در اعتراض به نیروهای اشغالگر خارجی از نجف و کربلا به کاظمین رفتند و حدود سه ماه در آنجا ماندند، نام کسانی چون میرزامحمدتقی شیرازی، شیخ الشریعه اصفهانی، نائینی، سیدابوالحسن اصفهانی و آقاضیاء عراقی در منابع تاریخی ثبت شده است (برای نمونه رجوع کنید به نظام الدین زاده، ص ۱۵۴ـ۱۵۵)، ولی نشانی از حائری نیست. برخی برگشت او را از اراک (در سفر اول) به نجف و در پی آن، هجرت از نجف به کربلا را به منظور دورماندن از حوادث انقلاب مشروطه و منازعات دو طیف مشروطه خواه و مشروعه خواه دانسته اند؛ بنابراین می توان حائری را، همچون استادش فشارکی، از عالمانی دانست که نه تنها هیچگاه در مسائل سیاسی فعال نبوده، بلکه از حوادث سیاسی و جنجالی گریزان بوده اند (رجوع کنید به عبدالهادی حائری، ص ۱۷۹ـ۱۸۰، ۱۹۰؛ حسینیان، کتاب ۱، ص۴۵۰ـ ۴۵۱؛ قس شکوری، ص ۱۱۶ به بعد؛ امینی، ۱۳۸۳ش، ص ۱۹۱، به نقل از عبدالحسین حائری). با این همه، جایگاه اجتماعی او، به ویژه در دهه آخر عمرش، مانع از آن بود که به کلی از هر آنچه رنگ و بوی سیاسی داشت، کناره گیری کند (رجوع کنید به حسینیان، کتاب ۱، ص ۴۵۳).مهم ترین چالش آیت اللّه حائری در این سالها نحوه تعامل و مناسباتش با رضاخان (بعدآ رضاشاه) بود. این مناسبات را می توان به سه دوره متمایز تقسیم کرد: در دوره نخست، دوره سردار سپهی، رئیس الوزرایی و نیز اوایل سلطنت رضاخان، روابط نسبتآ خوبی با یکدیگر داشتند (رجوع کنید به دولت آبادی، ج ۴، ص ۲۸۹). از یک سو، رضاخان که می کوشید به حوزه علمیه و عالمان دینی نزدیک شود، بسیار به حائری توجه داشت و با او محترمانه رفتار می کرد (رجوع کنید به مهدی حائری یزدی، ص ۱۷، ۶۵)، تا جایی که خود را مقلد او معرفی کرد (اراکی، ۱۳۶۵ش، ص ۲۷ و اظهارنظر خود او در این باره ). از سوی دیگر، حائری در تأیید و تا حدی تثبیت رضاخان بی تأثیر نبود؛ مثلا اعلامیه مشترک او و نائینی و اصفهانی در نفی جمهوریت، پس از ملاقات رضاخان با آن سه، در مجموع به سود رضاخان تمام شد (رجوع کنید به مستوفی، ج ۳، ص ۶۰۱ـ۶۰۲؛ مکی، ج ۳، ص ۱۵؛ عبدالهادی حائری، ص ۱۸۸ـ۱۹۰؛ درباره جمهوری خواهی در آن دوره رجوع کنید به بهار، ج ۲، ص ۲۷ به بعد). سه مسئله را می توان در این رویکرد حائری مؤثر دانست: تمایلات دینی و مذهبی رضاخان یا دست کم تظاهر به آن تا آن زمان (برای نمونه رجوع کنید به اعظام قدسی، ج ۲، ص ۵۱ـ۵۲)، وعده های او مبنی بر تقویت اسلام و جلوگیری از افکار ضددینی (رجوع کنید به هدایت، ص ۳۶۸)، و اقتدار او و درنتیجه ایجاد امنیت و ثبات نسبی در کشور (رجوع کنید به پهلوی*، سلسله: بخش ۱ و ۳؛ نیز رجوع کنید به مصطفی محقق داماد، ص۷۰ـ۷۳).در دوره دوم، از زمان تثبیت سلطنت رضاشاه تا پیش از طرح مسئله کشف حجاب، مناسبات میان آنها نه حسنه نه تیره بود (رجوع کنید به مهدی حائری یزدی، ص ۶۴). در این دوره، حائری در پاره ای مسائل، مشی بی طرفانه اتخاذ کرد و درنتیجه، گاهی توانست با میانجیگری از به وجود آمدن بحران جلوگیری کند؛ مانند نقش او در ماجرای مخالفت با نظام وظیفه اجباری به رهبری حاج آقا نوراللّه اصفهانی (رجوع کنید به فیض قمی، ج ۱، ص۳۲۰؛ امینی، ۱۳۸۳ش، ص ۱۹۹ـ۲۰۱، اسناد۱ـ۳، ص ۲۰۴ـ۲۰۸، اسناد ۱۰ـ۱۴) و نیز در موضوع اجباری کردن پوشش متحدالشکل مردان، که از سویی مجبور کردن مردم را به یکسان لباس پوشیدن، ناپسند می دانست و از سوی دیگر، سرپیچی مردم از این دستور دولت را تأیید نکرد (رجوع کنید به مصطفی محقق داماد، ص ۷۸ـ۸۱؛ علی محقق داماد، ص ۳۴ـ۳۵). حائری حتی گاهی با تصمیم کلی حکومت، همراهی نشان داد ولی کوشید با تغییراتی، آن را در جهت اهداف و برنامه های خود مدیریت کند، مانند تصمیم دولت درباره امتحان گرفتن از طلاب به منظور اعطای جواز استفاده از لباس روحانیت (رجوع کنید به امینی، ۱۳۷۴ش، ص ۱۶ـ۱۸، اسناد ۱ـ۵). اما او در بسیاری از مسائل، با اینکه موافق عملکرد دولت نبود، بردبارانه سکوت کرد و رو در روی حکومت قرار نگرفت؛ مانند برخورد حکومت با بافقی و سیدحسن مدرس. در تحلیل رفتار کژدارومریز حائری با رضاشاه در این دوره، علاوه بر روحیه غیرسیاسی او و نیز اهمیتی که به ماندگاری حوزه می داد، می توان این نگرش او را نیز مؤثر دانست که دربار پهلوی را تحت نفوذ انگلیس و جنگ با آن را بی ثمر می دانست. روی هم رفته، حائری در این دوره هرچند بر ضد حکومت و در حمایت از مخالفان موضع نمی گرفت، اما حکومت هیچگاه نمی توانست از سلوک وی به نفع خود بهره برداری کند (رجوع کنید به کریمی جهرمی، ص۶۰، ۶۴؛ عبدالحسین حائری، ص ۱۶۹ـ۱۷۰، ۱۷۵؛ مصطفی محقق داماد، ص ۵۷، ۷۲).در دوره سوم، از واقعه کشف حجاب (۱۳۱۴ش) تا درگذشت حائری (۱۳۱۵ش)، مناسبات میان آن دو تیره بود. در پی این ماجرا، حائری با اصرار و نیز فشار دیگران (رجوع کنید به فلسفی، ص ۸۱ـ۸۲)، در ۱۱ تیر ۱۳۱۴ در تلگرامی به رضاشاه، اوضاع را برخلاف قوانین شرع اعلام کرد و جلوگیری از آن را خواستار شد (رجوع کنید به همان، ص ۸۳، پانویس، ص ۴۵۶؛ برای پاسخ نسبتآ غیر محترمانه احتمالا نخست وزیر یا وزیر دربار به این تلگرام رجوع کنید به همان، ص ۸۴، پانویس، ص ۴۵۷). از آن پس، مناسبات آنها به کلی قطع شد و حتی آمد و شدهای نزد حائری به شدت تحت نظر بود (مهدی حائری یزدی، ص ۶۵). به نقل برخی منابع، موضوع کشف حجاب چنان بر حائری گران آمد که پس از آن خانه نشین شد و حتی به باور شماری از شاگردان و نزدیکانش، از غصه مرد (رجوع کنید به اراکی، ۱۳۸۲ش، ص ۸۱؛ مرتضی حائری یزدی، ص ۲۰۵؛ غروی تبریزی، ص ۴۳).حائری در ذیقعده ۱۳۵۵ (بهمن ۱۳۱۵)، پس از حدود پانزده سال اقامت در قم، درگذشت. با وجود محدودیتهای حکومتی، پیکر او تشییع باشکوهی شد و سپس در مسجد بالاسر، کنار مرقد حضرت معصومه، به خاک سپرده شد (رجوع کنید به شریف رازی، ۱۳۳۲ـ۱۳۳۳ش، ج ۱، ص ۶۶ـ۶۷؛ حسینی زنجانی، ج۱، ص۱۰۷؛ عاقلی، ج۱، ص۳۰۰؛ برای محدودیتهای ایجاد شده در برگزاری مجالس ترحیم او رجوع کنید به امینی، ۱۳۷۴ش، ص۲۰، ۳۶ـ۳۷، اسناد ۱۸ـ۱۹؛ مرجعیت در عرصه اجتماع و سیاست، ص۱۱۰).برخی ویژگیهای آیت اللّه حائری را چنین برشمرده اند : خوش اخلاقی، شوخ طبعی، اعتدال و پرهیز از ریاکاری. نیز گفته اند که او در مصرف وجوهات شرعی، بسیار محتاط بود و بر زندگی اش زهد و ساده زیستی حاکم بود و حتی می کوشید از برخی لوازم عرفی ریاست هم پرهیز کند (رجوع کنید به شریف رازی، ۱۳۳۲ـ۱۳۳۳ش، ج ۱، ص ۵۴ـ۵۵؛ کریمی جهرمی، ص ۵۲ـ ۵۴؛ علی محقق داماد، ص ۴۷ـ۴۸)؛ مثلا وجوه شرعی را معمولا نزد خود نگاه نمی داشت، بلکه آنها را به امانت به اشخاص معتمد خود می سپرد و نیازمندان و مصرف کنندگان وجوه را به آنان ارجاع می داد (برای نمونه رجوع کنید به امین، ج ۸، ص ۴۲). حائری به آسایش و رفاه مردم و کاستن از مشکلات گوناگون آنان توجه بسیار داشت؛ از جمله کارهای عام المنفعه او تأسیس بیمارستان سهامیه قم و تشویق به ساختن بیمارستان فاطمی قم بود (رجوع کنید به اطلاعات، سال ۵، ش ۱۳۰۱، ۳۰ فروردین ۱۳۱۰، ش ۱۳۰۲، ۳۱ فروردین ۱۳۱۰). وی در حادثه سیل قم در ۱۳۱۳ش با جدیت به یاری و اسکان سیل زدگان مبادرت کرد (برای فهرستی از این کارها رجوع کنید به ریحان یزدی، ص ۳۳ـ۴۲؛ شریف رازی، ۱۳۵۲ـ۱۳۵۴ش، ج ۱، ص ۲۸۸ـ۲۸۹)؛ به تأمین معاش طلاب و برطرف کردن مشکلاتشان توجه ویژه داشت، گاهی شخصاً به حجره های آنان می رفت، از میزان توجه آنان به درس و مطالعه آگاه می شد و افراد پرکار و کوشا را تشویق می کرد (رجوع کنید به شریف رازی، ۱۳۳۲ـ۱۳۳۳ش، ج ۱، ص ۵۶ـ۵۷؛ علی محقق داماد، ص ۴۱ـ۴۲)؛ به اهل بیت علیهم السلام سخت علاقه مند بود؛ در جوانی در سامرا ــکه به توصیه میرزای شیرازی اهل علم دسته عزاداری ویژه داشتندــ وی نوحه خوان این مراسم بود و برپایی سوکواری در ایام فاطمیه دوم (اول تا سوم جمادی الآخره) را در ایران مرسوم کرد، به جای مراسم تعزیه و شبیه خوانی، مجالس روضه خوانی را رواج داد و برای جلوگیری از نقل مطالب بی مأخذ در این مجالس و تحریف زدایی از مراسم عزاداری کوشید (رجوع کنید به شریف رازی، ۱۳۳۲ـ۱۳۳۳ش، ج۱، ص۶۰ـ۶۱؛ کریمی جهرمی، ص ۴۸ـ۵۰؛ رضوی، ص ۱۵۱ـ ۱۵۴).حائری پنج فرزند داشت: دو پسر به نامهای مرتضی (رجوع کنید به حائری یزدی*، مرتضی) و مهدی (رجوع کنید به حائری یزدی*، مهدی)، و سه دختر که به ترتیب سن، با شیخ محمد تویسرکانی، شیخ احمد همدانی (پدر عبدالحسین و عبدالهادی حائری) و سیدمحمد محقق داماد، ازدواج کردند (رجوع کنید به فیاضی، ص ۱۱۴ـ ۱۱۵).حائری مانند استادانش، فشارکی و شیرازی، و به ویژه به سبب اشتغالات فراوان در دوره اقامتش در قم، کمتر به تألیف پرداخت. با این حال، آثار ارزشمندی از او برجای مانده است که می توان آنها را چهار نوع دانست: نخست، تألیفِ تقریرات درس استادانش که از این نمونه، فقط از تقریرات درس اصول فقه فشارکی یاد شده است (رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳، ج ۴، ص ۳۷۸). دوم، تقریرات درسهای خود او که شاگردانش آنها را تدوین کرده اند، مانند رساله الاجتهاد و التقلید (رجوع کنید به ادامه مقاله)، کتاب البیع (قم ۱۴۱۵) و کتاب التجارة، هر سه به قلم محمدعلی اراکی (برای آگاهی از حذف بخشی از کتاب التجارة به هنگام چاپ رجوع کنید به علی محقق داماد، ص ۵۹ـ۶۰)، و تقریرات درسهای او به قلم سیدمحمدرضا گلپایگانی و میرزامحمود آشتیانی (رجوع کنید به کریمی جهرمی، ص ۱۰۵ـ۱۰۶؛ مدرسی طباطبائی، ص ۳۷۰).سومین و مهم ترین نوع، پنج اثری (قس ناصرالشریعه، ص ۳۴۲) است که خود او تألیف کرده است؛ یکی در اصول فقه به نام دُرَرُالفوائد (رجوع کنید به ادامه مقاله)، و چهار اثر دیگر در فقه: کتاب النکاح، کتاب الرضاع، کتاب المواریث و کتاب الصلوة (رجوع کنید به کریمی جهرمی، ص ۹۹ـ۱۰۱). در میان کتابهای فقهی او، کتاب الصلوة که در کربلا تألیف شده (حسینی زنجانی، ج ۱، ص ۱۰۵)، مهم دانسته شده (رجوع کنید به کریمی جهرمی، ص ۱۰۰ـ ۱۰۱، به نقل از آخوند خراسانی و بروجردی) و برخی عالمان در آثار خود به آن ارجاع داده اند (برای نمونه رجوع کنید به امام خمینی، ۱۳۷۳ش، ج ۱، ص ۲۹۱). این اثر با نظارت اراکی و گلپایگانی در ۱۳۵۳، و چند بار دیگر پس از آن (از جمله قم ۱۳۶۲ش)، به چاپ رسیده است (رجوع کنید به مشار، ج ۳، ستون ۹۱۷؛ کریمی جهرمی، ص۱۰۰).چهارمین نوع از آثار او، رساله های عملیه و فتاوای او با نامهای گوناگون هستند که یا مستقلا منتشر شده اند (مانند ذخیرةالمعاد، مَجمع الاحکام، مَجمع المسائل، مُنتخب الرسائل، وسیلةالنجاة و مناسک حج) یا به صورت حاشیه بر آرای دیگران نوشته شده اند (مانند حاشیه بر عروةالوثقی اثر سیدمحمدکاظم یزدی و حاشیه بر اَنیسُالتجّار اثر ملامهدی نراقی؛ رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳، ج ۲، ص ۴۵۳، ج۲۰، ص ۱۵، ج ۲۲، ص ۴۰۵ـ ۴۰۶، ج ۲۵، ص ۸۷؛ مشار، ج ۳، ستون ۹۱۶ـ۹۱۷). همچنین رساله هایی در پاسخ به استفتائات گوناگون از او، با عنوان سؤال و جواب، تدوین شده است (رجوع کنید به حسینی اشکوری، ج۱، ص۳۲۶؛ عبدالکریم حائری یزدی، ۱۳۸۳ش، ص۱۵۳؛ برای گزیده یکی از آنها رجوع کنید به همان، ص ۱۵۳ـ۱۷۴). حائری کتابی نیز با عنوان اربعین حدیث دارد (رجوع کنید به حسینی اشکوری، ج ۱، ص ۳۶۵).مهم ترین تألیف حائری، دررالفوائد است که دُرَرُالاصول هم نامیده شده است. این اثر از یک سو، ریشه در مبانی اصولی فشارکی دارد و نشان دهنده تأثیرپذیری فراوان حائری از نظریات استاد خویش است تا جایی که برخی این اثر را برآمده از تقریرات او از درس فشارکی معرفی کرده اند (برای نمونه رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳، ج ۴، ص ۳۷۸، ج ۸، ص ۱۱۸)؛ اما دست کم می توان گفت که مواد اصلی این کتاب از دل این تقریرات فراهم شده (کریمی جهرمی، ص ۴۳) و بسط یافته است و ازاین رو می توان حائری را از مهم ترین شارحان مبانی اصولی فشارکی به شمار آورد. از سوی دیگر، این کتاب از آرای مهم آخوند خراسانی در قلمرو اصول فقه برآمده است. حائری، بنابر اظهار خود، در تألیف جلد اول کتاب (چاپ ۱۳۳۷) از فشارکی و در جلد دوم آن (چاپ ۱۳۳۸) از آخوند خراسانی استفاده کرده است (رجوع کنید به طبسی، ص ۶۳). بهترین چاپ این کتاب با اعمال تغییراتی که در نظر مؤلف رخ داده بود (رجوع کنید به عبدالکریم حائری یزدی، ۱۴۰۸، ج ۱، مقدمه، ص ۵ـ۶) و با حاشیه های اراکی و تحقیق مؤسسه نشر اسلامی قم، هر دو جلد در یک مجلد، انتشار یافته است. چون درر فاقد مبحث اجتهاد و تقلید است، در این چاپ (ج ۲، ص ۶۸۷ به بعد)، رساله الاجتهاد و التقلید اراکی، که تقریرات درس حائری است، ضمیمه شده است (برای چاپهای دیگر دررالفوائد رجوع کنید به مشار، همانجا). محمدکاظم شیرازی (متوفی ۱۳۲۶ش) و نیز تنی چند از شاگردان حائری، از جمله میرزامحمود آشتیانی، میرزامحمد ثقفی، محمدعلی اراکی و سیدمحمدرضا گلپایگانی، بر دررالفوائد حاشیه نوشته اند که شماری از آنها به چاپ رسیده است؛ از جمله حاشیه گلپایگانی به نام اِفاضةالعوائد تعلیقٌ علی دررالفوائد، در دو جلد، که شامل آخرین نظرات حائری است و بیشتر آن در زمان حیات حائری نوشته شده و حدود یک سال پس از درگذشت او به اتمام رسیده است (رجوع کنید به حسینی اشکوری، ج ۱، ص ۳۲۴؛ کریمی جهرمی، ص ۱۰۳ـ۱۰۵). زین العابدین گلپایگانی نیز حواشی نقادانه ای بر درر نوشته است (رجوع کنید به مرتضی حائری یزدی، ص ۹۶). عالمان بزرگی به آرای حائری در دررالفوائد توجه داشته یا به آن ارجاع داده اند، مانند محمدحسین اصفهانی در نِهایةُالدرایة فی شرح الکفایة (برای نمونه رجوع کنید به ج ۲، ص۲۰۰ـ۲۰۱، ج ۳، ص ۳۶، ۱۱۰)، محمدرضا نجفی اصفهانی در وِقایةُالاذهان (برای نمونه رجوع کنید به ص ۱۵۵، ۴۵۶، ۶۰۷) و حاج آقا حسین بروجردی در درسهای خود (برای نمونه رجوع کنید به امام خمینی، ۱۳۷۹ش، ص ۲۶، ۲۱۹؛ اشتهاردی، ص ۵۲).
منابع : محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛ همو، طبقات اعلام الشیعة: نقباء البشر فی القرن الرابع عشر، مشهد ۱۴۰۴؛ همو، میرزای شیرازی: ترجمه هدیة الرازی الی الامام المجدد الشیرازی، تهران ۱۳۶۲ش؛ عبدالحسین آیتی، کتاب تاریخ یزد، یزد ۱۳۱۷ش؛ محمدعلی اراکی، «تأسیس حوزه علمیه قم بروایت خاطره : مصاحبه با آیت اللّه اراکی»، یاد، سال ۱، ش ۴ (پاییز ۱۳۶۵)؛ همو، «مصاحبه با استاد بزرگوار آیت اللّه العظمی اراکی»، در آیینه داران حقیقت: مصاحبه های مجله حوزه با عالمان و دانشوران حوزوی، تهیه و تدوین: مجله حوزه، ج ۱، قم: بوستان کتاب قم، ۱۳۸۲ش؛ رضا استادی، یادنامه حضرت آیةاللّه العظمی اراکی (ره)، ]اراک[ ۱۳۷۵ش؛ علی پناه اشتهاردی، تقریرات فی اصول الفقه، تقریرات درس آیةاللّه بروجردی، قم ۱۴۱۷؛ محمدحسین اصفهانی، نهایةالدرایة فی شرح الکفایة، ج ۲، چاپ رمضان قلی زاده مازندرانی، قم ۱۳۷۵ش، ج ۳، چاپ مهدی احد امیرکلائی، قم ۱۳۷۴ش؛ حسن اعظام قدسی، خاطرات من، یا، روشن شدن تاریخ صد ساله، تهران ۱۳۴۹ش؛ امام خمینی، لمحات الاصول، تقریرات درس آیةاللّه بروجردی، قم ۱۳۷۹ش؛ همو، منهاج الوصول الی علم الاصول، قم ۱۳۷۳ش؛ امین؛ داود امینی، «اهتمام آیةاللّه حاج شیخ عبدالکریم حائری در تأسیس و حراست از حوزه علمیه قم»، در مؤسّس حوزه: یادنامه حضرت آیةاللّه حاج شیخ عبدالکریم حائری قدّس سرُّه، به کوشش محمدکاظم شمس، عبدالهادی اشرفی، و جواد آهنگر، قم: بوستان کتاب قم، ۱۳۸۳ش؛ همو، «مروری بر زندگی آیت اللّه حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی: بنیانگذار حوزه علمیه قم به روایت اسناد»، گنجینه اسناد، سال ۵، دفتر ۳ و ۴ (پاییز و زمستان ۱۳۷۴)؛ مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ هجری، تهران ۱۳۴۷ـ۱۳۵۱ش؛ محمدتقی بهار، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، تهران ۱۳۲۳ـ۱۳۶۳ش؛ عبدالحسین حائری، «مصاحبه با استاد عبدالحسین حائری»، حوزه، سال ۲۱، ش ۵ (آذر و دی ۱۳۸۳)؛ عبدالهادی حائری، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، تهران ۱۳۶۴ش؛ عبدالکریم حائری یزدی، دررالفوائد، مع تعلیقات محمدعلی اراکی، قم ۱۴۰۸؛ همو، «گزیده استفتائات حضرت آیةاللّه شیخ عبدالکریم حائری یزدی»، به کوشش حسن فاطمی، در مؤسس حوزه، همان، ۱۳۸۳ش؛ مرتضی حائری یزدی، سرّدلبران: عرفان و توحید ناب در ضمن داستان ها، به کوشش رضا استادی، قم ۱۳۷۷ش؛ مهدی حائری یزدی، خاطرات دکتر مهدی حائری یزدی، به کوشش حبیب لاجوردی، تهران ۱۳۸۱ش؛ محمدعلی حبیب آبادی، مکارم الآثار در احوال رجال در قرن ۱۳ و ۱۴ هجری، ج ۶، اصفهان ۱۳۶۴ش؛ احمد حسینی اشکوری، فهرست نسخه های خطی کتابخانه عمومی حضرت آیةاللّه العظمی گلپایگانی، ج ۱، قم ۱۳۵۷ش؛ روح اللّه حسینیان، تاریخ سیاسی تشیع تا تشکیل حوزه علمیه قم : مقدمه ای بر انقلاب اسلامی ایران، کتاب ۱، تهران ۱۳۸۰ش؛ احمد حسینی زنجانی، الکلام یجرّ الکلام، قم ۱۳۶۸ش؛ صادق حسینی یزدی، شرح زندگانی حضرت آیت اللّه مؤسس و فرزند برومندشان آیت اللّه حاج شیخ مرتضی حائری (ره)، قم ۱۳۸۱ش؛ دانشنامه مشاهیر یزد، به اهتمام میرزامحمد کاظمینی، یزد: بنیاد فرهنگی، پژوهشی ریحانةالرسول، ۱۳۸۲ش؛ یحیی دولت آبادی، حیات یحیی، تهران ۱۳۶۲ش؛ علی اکبر ذاکری، «رفتارشناسی سیاسی آیت اللّه حائری»، حوزه، سال ۲۱، ش ۶ (بهمن و اسفند ۱۳۸۳)؛ عباس رضوی، «حاج شیخ عبدالکریم حائری و سامان دادن به تبلیغات دینی»، حوزه، همان؛ علیرضا ریحان یزدی، آینه دانشوران، با مقدمه و تعلیقات و اضافات ناصر باقری بیدهندی، قم ۱۳۷۲ش؛ علی سپهری اردکانی، نگاهی به تاریخ اردکان، ج ۱، اردکان ۱۳۶۴ش؛ محمدتقی ستوده، «مصاحبه با استاد ستوده»، در آیینه داران حقیقت، همان؛ علیرضا سیدکباری، حوزه های علمیه شیعه در گستره جهان، تهران ۱۳۷۸ش؛ محمد شریف رازی، آثارالحجة، یا، تاریخ و دائرةالمعارف حوزه علمیه قم، قم ۱۳۳۲ـ]۱۳۳۳ش[؛ همو، گنجینه دانشمندان، تهران ۱۳۵۲ـ۱۳۵۴ش؛ ابوالفضل شکوری، «مرجع دوراندیش و صبور: آیت اللّه حائری، مؤسس حوزه علمیه قم»، یاد، ش ۱۷ (زمستان ۱۳۶۸)؛ عباس صادقی فدکی، «اندیشه ها و عملکرد آیت اللّه حائری در احیای حوزه علمیه قم»، حوزه، سال ۲۱، ش ۵ (آذر و دی ۱۳۸۳)؛ علی صدرایی خویی، آیت اللّه اراکی : یک قرن وارستگی، تهران ۱۳۸۲ش؛ محمدعلی صفوت تبریزی، «زندگی نامه آیةاللّه حاج شیخ عبدالکریم حائری»، به کوشش علی صدرایی خویی، در مؤسّس حوزه، همان؛ محمدرضا طبسی، «مصاحبه با آیت اللّه حاج شیخ محمدرضا طبسی»، حوزه، سال ۶، ش ۴ (مهر و آبان ۱۳۶۸)؛ باقر عاقلی، روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی، تهران ۱۳۷۶ش؛ محمد عیسی نژاد، «شیخ عبدالکریم حائری، حوزه علمیه قم و تولید علم در سده معاصر ایران»، حوزه، سال ۲۱، ش ۶ (بهمن و اسفند ۱۳۸۳)؛ عبدالحسین غروی تبریزی، «مصاحبه با آیةاللّه عبدالحسین غروی تبریزی»، حوزه، سال ۱۱، ش ۲ (خرداد و تیر ۱۳۷۳)؛ محمدتقی فلسفی، خاطرات و مبارزات حجةالاسلام فلسفی، تهران ۱۳۷۶ش؛ عمادالدین فیاضی، زندگینامه و شخصیت اجتماعی ـ سیاسی آیت اللّه العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری (مؤسس حوزه علمیه قم)، تهران ۱۳۷۸ش؛ عباس فیض قمی، کتاب گنجینه آثار قم، قم ۱۳۴۹ـ۱۳۵۰ش؛ علی کریمی جهرمی، آیةاللّه مؤسّس مرحوم آقای حاج شیخ عبدالکریم حائری (قدّس سرُّه الشّریف)، قم ۱۳۷۲ش؛ علی محقق داماد، «مصاحبه با حضرت آیت اللّه حاج سیدعلی آقا محقق داماد»، حوزه، سال ۲۱، ش ۶ (بهمن و اسفند ۱۳۸۳)؛ مصطفی محقق داماد، «مصاحبه با حجةالاسلام و المسلمین دکتر سیدمصطفی محقق داماد»، حوزه، سال ۲۱، ش ۵ (آذر و دی ۱۳۸۳)؛ محمد محمدی اشتهاردی، «نگاهی به زندگی آیةاللّه العظمی شیخ عبدالکریم حائری، مؤسس حوزه علمیه قم»، در مؤسس حوزه، همان؛ محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانةالادب، تهران ۱۳۷۴ش؛ حسین مدرسی طباطبائی، مقدمه ای بر فقه شیعه: کلیات و کتابشناسی، ترجمه محمد آصف فکرت، مشهد ۱۳۶۸ش؛ مرجعیت در عرصه اجتماع و سیاست: اسناد و گزارش هایی از آیات عظام نائینی، اصفهانی، قمی، حائری و بروجردی، ۱۲۹۲ تا ۱۳۳۹ شمسی، به کوشش محمدحسین منظورالاجداد، تهران: شیرازه، ۱۳۷۹ش؛ حسن مرسلوند، زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، ج ۳، تهران ۱۳۷۳ش؛ عبداللّه مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران ۱۳۶۰ش؛ خانبابا مشار، مؤلفین کتب چاپی فارسی و عربی، تهران ۱۳۴۰ـ۱۳۴۴ش؛ حسین مکی، تاریخ بیست ساله ایران، ج ۳، تهران ۱۳۶۲ش؛ موسوعة طبقات الفقهاء، اشراف جعفر سبحانی، قم: مؤسسة الامام الصادق، ۱۴۱۸ـ۱۴۲۴؛ محمدمهدی موسوی اصفهانی، احسن الودیعة فی تراجم اشهر مشاهیر مجتهدی الشیعة، او، تتمیم روضات الجنات، بغداد [? ۱۳۴۸[؛ محمدحسین ناصرالشریعه، تاریخ قم، چاپ علی دوانی، تهران ۱۳۸۳ش؛ محمدرضا نجفی اصفهانی، وقایة الاذهان، قم ۱۴۱۳؛ حسن نظام الدین زاده، هجوم روس و اقدامات رؤسای دین برای حفظ ایران، به کوشش نصراللّه صالحی، تهران ۱۳۷۷ش؛ فرزانه نیکوبرش، بررسی عملکرد سیاسی آیت اللّه حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی از سال ۱۳۰۱ تا سال ۱۳۱۵ه .ش، تهران ۱۳۸۱ش؛ مهدیقلی هدایت، خاطرات و خطرات، تهران ۱۳۶۳ش؛EIr., s.v. "Haeri, Shaikh Abol-al-Karim Yazdi", (by Hamid Algar); EI۲, suppl. fascs. ۵-۶, Leiden ۱۹۸۲, s.v. "Hairi,Shaykh Abd al-Karim Yazdi" (by Abdul-Hadi Hairi); The Oxford encyclopedia of the modern Islamic world, ed. John L. Esposito, New York ۱۹۹۵, s.v. "Shii Islam: modern Shii thought" (by Hamid Dabashi).