حامدبن عباس

معرف

از کارگزاران خلفای عباسی و وزیر المقتدر باللّه
متن
حامدبن عبّاس، از کارگزاران خلفای عباسی و وزیر المقتدر باللّه. کنیه او را ابومحمد نوشته‌اند (رجوع کنید به صابی، ص 175؛ ابن‌جوزی، ج 13، ص 228). فقط ذهبی (1403، ج 14، ص 356) کنیه وی را ابوالفضل دانسته که ظاهرآ با نام فضل، جدّ او (رجوع کنید به صفدی، ج 11، ص 274)، خلط شده است. حامد در 223 به دنیا آمد (ذهبی، 1415، حوادث و وفیات 311ـ320ه ، ص 411، 416). در اصل، اهل خراسان بود (همان، ص 413)، اما چون در عراق سکنا گزیده بود، به عراق نیز نسبت یافت (همو، 1403، همانجا). به گفته ذهبی، پدرش از شَهریگان بوده است (1415، حوادث و وفیات 311ـ320ه ، ص 416، با این ملاحظه که شَهارجه (جمعِ شَهریج) به شهارده تصحیف شده است). در زمان ساسانیان، به فرماندار شهر یا ناحیه، شهریگ گفته می‌شد که از طبقه دهقانان انتخاب می‌شد (یعقوبی، ج 1، ص 177؛ کریستن‌سن، ص 140، 265). حامدبن عباس نزد عثمان‌بن ابی‌شَیبه حدیث شنید، اما خود حدیث نگفت (ذهبی، 1415، حوادث و وفیات 311ـ320ه ، ص 411). از هجویه‌ای که ابن‌بَسّام (متوفی 302) درباره حامد سروده است، چنین برمی‌آید که حامد زمانی انارفروش بوده است (رجوع کنید به مسعودی، ج 5، ص 198؛ یاقوت حموی، 1965، ذیل «خسراویة»).حامدبن عباس از 273 جمع‌آوری خراج زمینهای واسط را برعهده داشت (د.اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه). او که والیِ واسط و نواحی دجله بود، در 11 رجب 287 عامل خراج و ضیاع فارس نیز گردید (طبری، ج 10، ص 77) و در دوره دوم وزارت ابن‌فرات* (304ـ306)، عامل خراج و ضیاع بصره و نواحی دجله شد و منصب اِشرافِ کَسکَر، دست‌مَیسان و جامده برعهده او بود. وی به اصلاح و آبادانی توجه می‌نمود و به مشکلات کشاورزان رسیدگی می‌کرد (ذهبی، 1415، حوادث و وفیات 311ـ320ه ، ص 413؛ همو، 1403؛ صفدی، همانجاها).حامدبن عباس حرکتهای مخالف دستگاه خلافت را با قساوت سرکوب می‌کرد. از جمله در 303 که احمدبن عبداللّه‌بن محمد صوفی، از علویان، در جامده (در منطقه بَطیحه*) قیام کرد، حامد با فرستادن لشکری وی و بیشتر همراهانش را از میان برداشت و اسرای این نبرد را کشت (رجوع کنید به قرطبی، ص 54؛ عمری، ص 284).چندی بعد شغل وزارت به حامدبن عباس تفویض شد. گفته‌اند که حامد از بیم بازخواستِ علی‌بن محمدبن فُرات وزیر شیعی، که خبر یافته بود حامد از نواحی واسط اموالی بسیار افزون بر ضَمان (تعهد پرداخت مالیات سالیانه در قبال ولایت ناحیه‌ای) خویش، به دست می‌آورد، به نصر حاجب و مادر مقتدر متوسل شد تا درباره وزارت وی با خلیفه گفتگو کنند. خلیفه که به سبب شورش لشکریان و درخواست ابن‌فرات مبنی بر پرداخت مالی از بیت‌المال خاص به آنان، از ابن‌فرات ناخشنود بود، پس از رایزنی با مشاوران خویش، حامدبن عباس را که مردی متمول بود، از واسط فراخواند و ابن‌فرات و پسرش (مُحَسِّن) و یارانشان را دستگیر کرد (مسکویه، ج 1، ص 56ـ58؛ ابن‌اثیر، ج 8، ص 111؛ قرطبی، ص 68).حامد در 2 جمادی‌الآخره 306، درحالی‌که چهارصد غلام مسلح وی را همراهی می‌کردند، وارد بغداد شد و از خلیفه خلعت وزارت گرفت (مسعودی، ج 5، ص 203؛ مسکویه، ج 1، ص 58؛ قس قرطبی، ص 68ـ69؛ صفدی، ج 11، ص 275ـ 276)، اما اندکی بعد، بزرگان دربار و خلیفه دانستند که او، به علت سالخوردگی و ناآگاهی از شئون وزارت، توانایی لازم را برای تصدی این شغل ندارد؛ از این‌رو، علی‌بن عیسی‌بن جرّاح (رجوع کنید به ابن‌جرّاح*)، وزیر اسبق، را که در حبس بود، آزاد کردند و به درخواست حامد و تنفیذ مقتدر، او در مقام نایب حامد زمام امور را به‌دست گرفت (مسعودی، همانجا؛ قرطبی، ص 69؛ مسکویه، همانجا؛ صابی، ص 374ـ375؛ ابن‌اثیر، ج 8، ص 111ـ112). حامد در نامه‌ای، ریاست همه دیوانها را برعهده او گذاشت (صفدی، ج 11، ص 276). بدین‌گونه، کارها عملا به تدبیر علی‌بن عیسی اداره می‌شد و وزیرِ واقعی او بود (صابی، همانجا؛ ابن‌اثیر، ج 8، ص 112). حامد نیز اموال ابن‌فرات، وزیر معزول، را مصادره کرد و در حساب کشیدن از ابن‌فرات و کسان او به اهانت و آزار دست زد. به‌گفته ابن‌فرات، حامدبن عباس با تصدی شغل وزارت، در واقع می‌خواست از بدهی عظیمی که ابن‌فرات از وی مطالبه کرده بود، رهایی یابد (رجوع کنید به مسکویه، ج 1، ص 60ـ68؛ ابن‌اثیر، ج 8، ص 112ـ113؛ ذهبی، 1415، حوادث و وفیات 311ـ320ه ، ص413ـ415؛ صفدی، همانجا).حامدبن عباس که حرمت و منزلتش نزد مقتدر از بین رفته بود، در 307 از او اجازه خواست به ولایت پیشین خود، که پرداخت مالیات آن را به شیوه ضمان برعهده داشت، بازگردد. مقتدر اجازه داد و وی امور خراج و ضیاع عام و خاص و جدید و زمینهای اطراف رود فرات، سواد بغداد، کوفه، واسط، بصره، اهواز و اصفهان را بر عهده گرفت و مال بسیاری گردآورد که از سویی موجب خوشحالی خلیفه و از سوی دیگر، باعث نگرانی علی‌بن عیسی گشت. در پی آن، نرخها در بغداد بالا رفت و مردم شوریدند، زیرا حامد و دیگر سرداران، غَلّات را انبار می‌کردند. حامد و مقتدر فتنه را فرو نشاندند. آنگاه خلیفه، به درخواست علی‌بن عیسی، ضَمان حامد را فسخ و عاملانش را در سواد برکنار کرد و ابن‌عیسی را بر آنجا تولیت داد. یاران حامد، علی‌بن عیسی را محرک این شورش می‌دانستند (مسکویه، ج1، ص 59ـ60، 71ـ75؛ ابن‌اثیر، ج 8، ص 116ـ117؛ ذهبی، 1415، حوادث و وفیات 311ـ320ه ، ص 411، 414؛ نیز رجوع کنید به یاقوت حموی، 1993، ج 1، ص 193).حامدبن عباس همچنان اسمآ وزیر بود و در حوادث سالهای بعد نیز از او یاد شده است. او در ماجرای محاکمه و اعدام حلّاج (24 ذیقعده 309) مؤثر بود (رجوع کنید به ابن‌ندیم، ص 242؛ مسکویه، ج 1، ص 76ـ82؛ نیز رجوع کنید به ابن‌فضلان، ص 73، 114). در 310 که گفته می‌شد برای سرنگونی مقتدر و به خلافت رساندن احمدبن محمدبن اسحاق، نواده متوکل، تلاشهایی صورت می‌گیرد، شایعات بسیاری نیز درباره مداخله حامد در این ماجرا وجود داشت (مسکویه، ج 1، ص 83ـ84؛ قرطبی، ص 95؛ ابن‌اثیر، ج 8، ص 137). وی در اواخر وزارت خود، حسین‌بن روح نوبختی، نایب سوم امام دوازدهم شیعه عجل‌اللّه تعالی فرجه‌الشریف، را در دارالخلافه به حبس انداخت (اقبال آشتیانی، ص 99).پس از گذشت چهار سال و ده ماه و 24 روز از وزارت حامدبن عباس (صفدی، ج 11، ص 277)، مقتدر در 22 ربیع‌الآخر 311 (ابن‌خلّکان، ج 3، ص 421ـ422) حامد و علی‌بن عیسی را، که حامی جدّی اهل‌سنّت و دشمن مخالفان آنان محسوب می‌شدند، از وزارت و ریاست دیوانها خلع و ابن‌فرات شیعی را برای بار سوم به وزارت منصوب کرد (اقبال آشتیانی، همانجا)، زیرا علی‌بن عیسی مقرری درباریان و اهل حرم را دیر و ناتمام می‌داد. حامدبن عباس نیز، که وزارت خویش را ظاهری دیده بود، برای رسیدگی به ضَمان خود به واسط رفته بود. ابن‌فرات پس از تصدی وزارت، حامدبن عباس را در شغل خود باقی‌گذاشت، اما طولی نکشید که دشمنان حامد، وزیر را به مطالبه بدهی حامد واداشتند. اندکی بعد ابن‌فرات، محمدبن علی بَزَوْفَری و ابوسهل اسماعیل‌بن علی نوبختی، رئیس شیعیان امامی در بغداد، را مأمور نمود که به واسط بروند و حساب مالی را که حامد به دیوان مدیون بود، از او بخواهند. حامد، به امید زنهار خلیفه، با لباس مبدّل از واسط به بغداد آمد ولی خلیفه او را تسلیم ابن‌فرات کرد. وزیر نیز از او به پرداخت مالی سنگین اقرار گرفت، سپس وی را به پسر خود مُحَسّن، که سخت‌دل و بدکردار بود، سپرد و او حامدبن عباس را پس از شکنجه‌های گوناگون، به واسط فرستاد تا در آنجا داراییهایش را حسابرسی کنند، اما در راه، حامد را مسموم کردند و وی در 13 رمضان 311 در واسط درگذشت (مسکویه، ج 1، ص 85ـ104؛ صابی، ص40ـ41، 245، 247، 327ـ328؛ ابن‌جوزی، ج 13، ص 232ـ233؛ ابن‌اثیر، ج 8، ص 139ـ142). پس از سپری شدن دوره وزارت ابن‌فرات، پیکر حامدبن عباس را به بغداد منتقل کردند (ذهبی، همان، ص 415ـ416).حامدبن عباس، به‌رغم ستمکاری، بخشنده و بزرگ‌منش بود. در جمع‌آوری اموال سخت‌دل بود. در امور تأمل نمی‌کرد و زود به سبک‌سری و تیززبانی می‌گرایید (ابن‌طقطقی، ص 268؛ ذهبی، 1415، حوادث و وفیات 311ـ320ه ، ص 411، 414؛ نیز رجوع کنید به مسعودی، ج 5، ص 48؛ ابن‌جوزی، ج 13، ص 229؛ یاقوت حموی، 1993، ج 1، ص 120).منابع : ابن‌اثیر؛ ابن‌جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت 1412/1992؛ ابن‌خلّکان؛ ابن‌طقطقی، الفخری فی الآداب السلطانیة و الدول الاسلامیة، بیروت: دارصادر، ]بی‌تا.[؛ ابن‌فضلان، رسالة ابن‌فضلان، چاپ سامی دهان، دمشق 1379/1960؛ ابن‌ندیم (تهران)؛ عباس اقبال‌آشتیانی، خاندان نوبختی، تهران 1357ش؛ محمدبن احمد ذهبی، تاریخ‌الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات 311ـ320ه ، بیروت 1415/1994؛ همو، سیر اعلام النبلاء، ج 14، چاپ شعیب أرنؤوط و اکرم بوشی، بیروت 1403/ 1983؛ هلال‌بن محسن صابی، الوزراء، او، تحفةالامراء فی تاریخ الوزراء، چاپ عبدالستار احمد فراج، ]قاهره[ 1958؛ صفدی؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ علی‌بن محمد عمری، المجدی فی انساب الطالبیین، چاپ احمد مهدوی دامغانی، قم 1409؛ عریب‌بن سعد قرطبی، صلة تاریخ الطبری، در محمدبن جریر طبری، تاریخ الطبری: تاریخ الامم و الملوک، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، ج 11، بیروت ]بی‌تا.[؛ مسعودی، مروج (بیروت)؛ مسکویه؛ یاقوت حموی، کتاب معجم‌البلدان، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ 1866ـ1873، چاپ افست تهران 1965؛ همو، معجم‌الادباء، چاپ احسان عباس، بیروت 1993؛ یعقوبی، تاریخ؛Arthur Emanuel Christensen, L'Iran sous les Sassanides, Copenhagen 1944; EI2, s.v. "Hamid b. al-Abbas" (by L. Massignon).
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 12
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده