درهم، سکه و واحد پول نقرهای که بهعنوان واحد وزن نیز بهکار میرفتهاست.الف) سکة نقرهای (سیمین)، واحد پول نقرهای. واژة درهم در پهلوی بهصورتهای متفاوت (drahm)، درخم (draxm) و درم (dram؛ فرهوشی، ذیل «درم» و «درهم»؛ مشکور، ذیل مادّه) و در سنسکریت، بهصورت dravyamāta (داس، ذیل مادّه) آمدهاست (برای ضبط درهم در برخی گویشهای فارسی ← عبدلی، ذیل «درم»؛ مرعشی، ذیل مادّه). برخی واژة درهم را عربیشده درم فارسی (← ابنمنظور، ذیل مادّه؛ مَقریزی، ص50ـ51؛ شاد؛ دهخدا، ذیل مادّه) یا عربیشدة واژة یونانی درَخْما، دراخمی، درخم، درخمه یا دِرَخمی (مقریزی، ص 51؛ دهخدا، ذیل «درخمی»؛ جوادعلی، ج 7، ص 498؛ نیز ← ادّیشیر، ذیل مادّه) دانستهاند. درهم بهصورت دِرْهام نیز در برخی منابع آمدهاست (← جوهری، ذیل مادّه؛ برهان، ذیل «درهام»؛ صفیپوری، ذیل مادّه).بنابر مشهور، استفاده از درهم در ایران از اواخر دوره هخامنشی (ﺣک : 550ـ331ق م) یا پس از حملة اسکندر آغاز شده و در سرتاسر دورههای سلوکی و اشکانی و ساسانی (سدة چهارم پیش از میلاد تا اواسط سدة هفتم میلادی) رواج داشتهاست (← عقیلی، ص 129؛ ملکزاده، ج 1، ص 79ـ81 ، 112، 137، 139؛ د.ایرانیکا، ذیل "Dirham.I"). بر روی سکههای نقرهای ساسانی، تصویر و نام و لقب شاه و سال ضرب به خط پهلوی و نیز تصویر آتشدانی با دو نگهبان منقوش بودهاست (← پاروک ، تصاویرIX ، XIX؛ مشیری، ص55ـ 57).پیش از اسلام، درهم ساسانی در مکه رایج بود و مردم عرب با آن دادوستد میکردند (← بلاذری، ص 465ـ466؛ نیز ← ادامة مقاله، بخش ب). پس از ظهور و گسترش اسلام نیز این درهمها همچنان در میان مسلمانان رایج بودند، اما مسلمانان با نگاشتن عباراتی عربی چون «بسماللّه» و «لاالهالااللّه» و جز اینها بر این سکهها رنگ اسلامی به آنها بخشیدند و نشان حاکمیت اسلامی را بر آنها نقش کردند (← بلاذری، ص 466؛ مقریزی، ص 8). بر این سکهها، که به درهمهای عرب ـ ساسانی مشهور شدهاند، گاه به خط پهلوی یا کوفی، نام خلیفه یا امیری مسلمان بهجای نام پادشاه ساسانی نقش بستهاست (← نقشبندی، ج 1، ص 2، 38ـ134؛ عاطف منصور و سمیره عبدالرؤوف، ص 45ـ 47). درهمهای عرب ـ ساسانی عمدتاً در همان شهرهایی ضرب میشدند که قبل از آن، ضرابخانههای ساسانیان در آنها قرار داشتند و ازهمینرو، قالبهای ضرب متعلق به ساسانیان بودند و هنرمندان و کارکنان ضرابخانهها نیز دستکم در دهههای نخست تشکیل حکومت اسلامی، ایرانیانی بودند که در دورة ساسانیان آموزش دیدهبودند (← مایلز ، ص 365؛ ناهض عبدالرزاق، ص 79ـ80 ؛ د.اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه).عبدالملکبن مروان (ﺣک : 65ـ86) احتمالاً در سال 75 دستور داد سکههایی با شکل کاملاً اسلامی ضرب و جایگزین سکههای بیزانسی و عرب ـ ساسانی شوند (ابنخلدون، ج 1: مقدمه، ص 323؛ قس نقشبندی، ج 1، ص 2: سال 79؛ برای آگاهی بیشتر ← سکه*). عموماً بر روی این درهمها، که از آن پس در ضرابخانههایی در مشرق و مغرب جهان اسلام ضرب میشدند، به خط کوفی تهلیل و تشهد یا آیهای کوتاه از قرآن، نام شهر، تاریخ ضرب و گاه عبارت «محمد رسولاللّه» درج میگردید (← نقشبندی، ج 1، ص 38ـ134؛ نیز ← نقشبندی و بکری، ص 27ـ34، 45ـ132). درهم عربی یا اموی در بیش از هفتاد ضرابخانه ضرب میشد که 66 ضرابخانه در ایران و عراق (بهویژه شهر واسط که ظاهراً مرکز اداری ضرب درهم و پرکارترین این مراکز در آن بود) و بقیه در دمشق، قیروان و قرطبه واقع بودند. این درهمها رایجترین سکهها در سرزمینهای اسلامی، و تا چندین قرن الگوی ضرب درهم در سرزمینهای مختلف اسلامی بودند، بهگونهای که تا قرن چهارم و در دورة حکومتهای مستقل ایرانی نیز تغییر اندکی در شکل آنها ایجاد شد و تفاوت عمدة درهمهای بعدی فقط در نوشتهها و نقوش آنها بود (← مایلز، ص 367ـ368؛ د.اسلام، همانجا). به گزارش مقدسی (ص 339ـ340)، یکی از درهمهای دورة اموی (مشهور به مُسَیِّبی) تا عهد سامانیان (ﺣک : 261ـ389) رونق فراوانی داشت و خراج برخی شهرهای خراسان برمبنای آن جمعآوری میشد. درهم اموی همچنین بر شکل و ارزش درهم در روم شرقی و اروپای غربی نیز تأثیر گذاشت (← مایلز، ص 367). بااینحال، درهمهای عرب ـ ساسانی کاملاً از دور خارج نشدند و در برخی مناطق چون طبرستان و بخارا تا دورة مأمون عباسی (ﺣک : 198ـ218) همچنان ضرب میشدند (← واکر ، ص160؛ نقشبندی، ج 1، ص 2). بههرروی، درهم اموی یا درهمهایی که به تقلید از آن ضرب شدند، تا قرن چهارم، واحد پول رسمی سرزمینهای اسلامی بهشمار میرفتند و عمده دادوستدها با آنها صورت میگرفت (اشپولر ، ج 2، ص 237).تغییرات درهمها در دورة عباسیان (132ـ656) و خاندانهای حکومتگر در مشرق و مغرب جهان اسلام، اغلب در نقوش و نوشتهها بود. بااینحال، در برخی دورهها در شکل درهم نیز تغییراتی ایجاد شد؛ مثلاً برخی درهمهای ضربشده در دورة موحدون (524ـ668)، برخلاف همة درهمهای مدورِ رایج در سرزمینهای اسلامی، چهارگوش بودند (ابنخلدون، ج 1، مقدمه، ص 324). از دورة منصور عباسی (ﺣک : 136ـ158)، ضرب نام خلیفه بر درهم آغاز شد و پس از آن، در سرتاسر دورة عباسیان و به پیروی از آنها در دورة خاندانهای حکومتگر، بهمناسبت، علاوهبر نام خلیفه، گاه نام ولیعهد*، وزیر*، حاکم ایالت، همسر خلیفه و دیگران ضرب میشد (← لین ـ پول ، ج 1، ص 41، 43؛ عاطف منصور و سمیره عبدالرؤوف، ص 63ـ 64، 66). نوشتههای روی درهم اغلب بیانگر اوضاع سیاسی و اجتماعی زمان ضرب بودند و سعی میشد اصلیترین عقیدة دینی و سیاسی افرادی که سکه بهنام آنها ضرب شدهبود، در آن گنجانده شود. مثلاً بر سکههایی که داعیان عباسی پیش از غلبه بر امویان ضرب میکردند، عبارت «قل لااَسئَلُکُم علیهِ اَجراً اِلّا المَوَدَّةَ فی القُرْبی» (شوری: 23 : بگو بر این رسالت مزدی از شما، جز دوستداشتن ذَویالقربی نمیخواهم) نوشته میشد، که راهی برای تبلیغ دعوت عباسیان بود (← نقشبندی و بکری، ص 133؛ ناهض عبدالرزاق، ص 93ـ94). منصور نیز برای ردّ ادعای محمدبن عبداللّه نفس زکیه، نام فرزند خویش (مهدی) را بر درهم ضرب کرد و بر سکههای دورة مهدی، بهنشانة پیروزیهای وی در سرکوب زنادقه، عبارت «للّه الحمد» نقش بسته بود. برخی از حکومتهای مدعی تشیع نیز «علی ولیاللّه» و خوارج «لاحکم الّاللّه» را بر درهمهای خویش مینوشتند (← عاطف منصور و سمیره عبدالرؤوف، ص 63؛ ناهض عبدالرزاق، ص 94؛ مایلز، ص 369، 373). تفاوت نام درهمها ــ که در مطالعات سکهشناسی محل توجه است ــ حاکی از وجود تفاوتهایی ولو اندک در این سکههاست. درهم گاه به نام ضربکنندهاش نامبُردار میشد. از این جمله است درهم بَغْلی یا عبدی، که شخصی به نام رأسالبغل آن را ضرب کردهبود(بلاذری، ص 446؛ دمیری، ج 1، ص 228؛ نیز ← بدریه*) و این درهم در عصر جاهلی و نیز در صدر اسلام شناخته شدهبود. همچنین، درهم خالدی منسوب به خالدبن عبداللّه قَسری*، که به فرمان هشامبن عبدالملک، در سال 106 وزن درهم را در هفت دانگ تثبیت کرد (← بلاذری، ص 469؛ کرملی، ص 51ـ 52؛ دیانت، ج 2، ص 153ـ154)، و درهم مسیّبی که آن را مسیّببن زهیر* (سردار عباسی) در 166 در بخارا ضرب کرد (گردیزی، ص 283).گاهی محل ضرب درهم اساس نامگذاری آن بود، مانند درهم بُندُقیّه/ بندقی که در بندقیه (ونیز ) ضرب میشد و از 806 بهبعد، در سرزمینهای شرقی اسلامی رواج یافت و رواج آن در مصر چندان بود که واژة بندقی بهجای درهم بهکار میرفت. همچنین، درهم جوراقی در اوایل دورة اسلامی در جورَقان* همدان، و درهم حَمَوی در دورة ممالیک بحری (648ـ784) در حماه* ضرب میشدند (← کرملی، ص 27ـ28، 68، 161؛ دیانت، ج 2، ص 155).مهمترین عامل تمایز درهمها از یکدیگر، میزان و عیار نقره بهکار رفته در آنها بود. ازاینرو، تبدیل درهم به دینار همیشه یکی از مشکلات جوامع اسلامی بود و احتمال داشت نوسان قیمتها یا مالیات و خراج را بهدنبال داشتهباشد (← مَقریزی، ص 27ـ28). از دورة امویان، کسانی چون یوسفبن عمربن هُبَیره (والی عراق در دورة یزیدبن عبدالملک) و خالدبن عبداللّه قَسری (والی عراق در دورة هشامبن عبدالملک) در تعیین عیار درهمها سختگیری کردند و بههمیندلیل، درهمهایی که در دورة آنها ضرب شدهبود تا دورة عباسیان اعتبار و ارزش فراوان داشت و گاه خلفایی چون منصور فقط این درهمها را برای جمعآوری خراج سرزمینهای اسلامی معتبر میدانستند (بلاذری، ص 469؛ قدامةبن جعفر، ص 59ـ60). در دورة عباسیان، گاه برای نشاندادن خلوص عیار درهمها کلماتی چون «بخ»، «بخ بخ» یا «فضل» بر روی آنها ضرب میشد (← ناهض عبدالرزاق، ص 153؛ مایلز، ص370؛ ناستیچ ، ص 2ـ3).بنابر گزارش قلقشندی (ج 3، ص 439، 463)، اصل بر آن بود که دوسوم درهم از نقره و یکسوم آن از مس باشد، اما این نسبت همیشه رعایت نمیگردید و گاه برعکس نیز میشد. گاه درهمهایی ضرب میشدند که میزان نقره آنها به حداقل میرسید و حتی در بخارا در دورة سامانیان، درهمی بهنام غِطْریفی رواج داشت که ترکیبی از مس و برخی فلزات کمبهای دیگر بود. نقره موجود در این درهم بهقدری ناچیز بود که رنگش بهسرعت سیاه میشد و مردم آن را نمیپذیرفتند. همچنین، در سالهای پایانی دورة آلبویه (ﺣک : 320ـ447) در ری، درهمهای نقره به مس بدل شدهبودند (← نرشخی، ص 51؛ ابنفضلان، ص 47؛ نیز ← اشپولر، ج 1، ص 188، پانویس 1؛ دیانت، ج 2، ص 156ـ 158). کمکردن میزان نقره در درهم عمدتاً ناشی از کمبود نقره در یک سرزمین و گاه نشانه اوضاع نابسامان سیاسی و اقتصادی بود (فرای، ص 153؛ اشپولر، همانجا)، اما گاه نقره درهمها را عمداً کم میگرفتند تا بازرگانان، این درهمها را به خارج از قلمرو حکومتی که سکه در آن ضرب شدهبود منتقل نکنند و بهاین ترتیب حکام، مانع خروج نقره از قلمرو خود میشدند (← مقدسی، ص 286). بااینحال، گزارشهایی نیز بهویژه از سرزمینهای مصر و شام در دورة ایوبیان (اواخر قرن ششم و نیمة اول قرن هفتم) و جانشینان آنها که اوج رواج درهم بهشمار میرود (← مقریزی، ص30ـ36)، در دست است که نشان میدهد برخی سلاطین و امرا در ترکیب درهم از نقرة خالص هم استفاده میکردهاند (← ابنکثیر، ج 13، ص 276؛ مقریزی، ص 29؛ سیوطی، ج 2، ص 283). همچنین، گاه سکههای نیمدرهمی یا چنددرهمی در برخی سرزمینهای اسلامی ضرب میشدند، مثلاً برخی حکام منصوبِ عباسیان در طبرستان سکههای نیمدرهمی، و برخی امرای سامانی سکههای چنددرهمی ضرب کردهبودند (← مایلز، ص 374؛ د.ایرانیکا، ذیل "Arab-Sasanian coins"). تنوع در عیار درهمها موجب شد تا در سرزمینهای اسلامی و حتی گاه در یک منطقه، انواع درهم رایج گردد و هرکدام از آنها در دادوستد کالایی خاص یا جمعآوری مالیاتها بهکار گرفته شوند؛ برای مثال، در جزیرةالعرب در قرن چهارم، چندین نوع درهم رایج بود که برخی را به شمارش و برخی دیگر را براساس وزن معامله میکردند (← مقدسی، ص 99، 339ـ340). تعیین وزن درهم، بهویژه بهاینسبب که در دورة اسلامی، درهم مقیاس اندازهگیری وزن بهویژه برای سنجش زکات و غیره بود، همواره موضوعی مهم بودهاست (برای اطلاع بیشتر ← ادامة مقاله، بخش ب).درهم بهعنوان واحد پول، از نیمة دوم قرن هشتم اهمیت خود را از دست داد و در سرزمینهای مختلف واحدهای پولی دیگر جایگزین آن شد (← د.اسلام، همانجا؛ د.ایرانیکا، ذیل "Dirham.II"). امروزه (1391ش)، دِرَم نام واحد پول اصلی ارمنستان و درهم نام واحد پول اصلی امارات متحدة عربی و مراکش (مغرب)، و واحد پول فرعی قطر و لیبی است.منابع : ابنخلدون؛ ابنفضلان، رحلة ابنفضلان الی بلادالترک و الروس و الصقالبة، 921، چاپ شاکر لعیبی، ابوظبی 2003؛ ابنکثیر، البدایة و النهایة، بیروت 1411/1990؛ ابنمنظور؛ ادّیشیر، کتاب الالفاظ الفارسیة المعرّبة، بیروت 1908؛ برتولد اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ج 1، ترجمة جواد فلاطوری، تهران 1364ش، ج 2، ترجمة مریم میراحمدی، تهران 1369ش؛ محمدحسینبن خلف برهان، برهان قاطع، چاپ محمد معین، تهران 1342ش؛ بلاذری (لیدن)؛ جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبلالاسلام، بغداد 1413/1993؛ اسماعیلبن حماد جوهری، الصحاح فی اللغة و العلوم، چاپ ندیم مرعشلی و اسامة مرعشلی، بیروت 1974؛ کریشنا داس، پارسی پرکاش : فرهنگ سانسکریت ـ فارسی، چاپ محمدرضا جلالی نائینی و ن. ش. شوکلا، تهران 1354ش؛ محمدبن موسی دمیری، حیاةالحیوان الکبری، چاپ ابراهیم صالح، دمشق 1426/ 2005؛ دهخدا؛ ابوالحسن دیانت، فرهنگ تاریخی سنجشها و ارزشها، تبریز 1367ش؛ سکههای ایران قبل از اسلام (موزة میرزامحمد کاظمینی)، پژوهش امین امینی، تهران : پازینه، 1389ش؛ عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، حسنالمحاضرة فی اخبار مصر و القاهرة، چاپ علی محمد عمر، قاهره 1428/2007؛ محمد پادشاهبن غلام محییالدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1363ش؛ عبدالرحیمبن عبدالکریم صفیپوری، منتهیالارب فی لغةالعرب، چاپ سنگی تهران 1297ـ1298، چاپ افست 1377؛ عاطف منصور و سمیره عبدالرؤوف، النقود الاسلامیة المحفوظة فی المتحف الیونانی الرومانی بالاسکندریة، ]قاهره 2007[؛ علی عبدلی، فرهنگ تاتی و تالشی، بندرانزلی 1363ش؛ عبداللّه عقیلی، پول و سکه، تنظیم و بازبینی علی بهرامیان، تهران 1389ش؛ بهرام فرهوشی، فرهنگ فارسی به پهلوی، تهران 1358ش؛ قدامةبن جعفر، الخراج و صناعة الکتابة، چاپ محمدحسین زبیدی، بغداد 1981؛ قلقشندی؛ انستاس ماری کرملی، رسائل فی النقود العربیة و الاسلامیة و علم النمیات، ]قاهره [1987؛ عبدالحیبن ضحاک گردیزی، تاریخ گردیزی، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران 1363ش؛ احمد مرعشی، واژهنامه گویش گیلکی، بهانضمام اصطلاحات و ضربالمثلهای گیلکی، رشت 1363ش؛ محمدجواد مشکور، فرهنگ تطبیقی عربی با زبانهای سامی و ایرانی، تهران 1357ش؛ ملک ایرج مشیری، پژوهشی پیرامون سکهشناسی ایران در دورة ساسانیان، ]ترجمه از فرانسوی به فارسی از مهدیهالسادات دستمالچیان[، در سکههای ساسانی، بهاهتمام امین امینی، یزد: امین امینی، 1385ش؛ مقدسی؛ احمدبن علی مَقریزی، النقود الاسلامیة، المسمی بشذور العقود فی ذکر النقود، چاپ محمد بحرالعلوم، نجف 1387/1967؛ ملکه ملکزاده (بیانی)، تاریخ سکه: از قدیمترین ازمنه تا دورة ساسانیان، تهران 1381ش؛ ناهض عبدالرزاق، المسکوکات، کویت: دارالسیاسة، ]بیتا.[؛ محمد عمر نتو، النقود الاسلامیة: شاهد علی التاریخ، مکه 1432؛ محمدبن جعفر نرشخی، تاریخ بخارا، ترجمة ابونصر احمدبن محمدبن نصر قباوی، تلخیص محمدبن زفربن عمر، چاپ مدرس رضوی، تهران 1363ش؛ ناصر محمود نقشبندی، الدرهم الاسلامی، ج 1، بغداد 1970؛ ناصر محمود نقشبندی و مهاب درویش بکری، الدرهم الاموی المعرب، بغداد 1394/1974؛EIr., s.vv. "Arab-Sasanian coins" (by Michael Bates), "Dirham. I: in pre-Islamic Persia" (by Philippe Gignoux), "ibid. II: in the Islamic period" (by Michael Bates); EI2, s.v. "Dirham" (by G. C. Miles); Richard Nelson Frye, Bukhara: the medieval achievement, Norman, Okla. 1965; Stanley Lane - Poole, Catalogue of oriental coins in the British Museum, London 1875-1890, repr. Bologna 1967; G.C. Miles, "Numismatics", in The Cambridge history of Iran, vol.4, ed. R. N. Frye, Cambridge 2007; Vladimir N. Nastich, "Persian legends on Islamic coins: from traditional Arabic to the challenge of leadership", in Polymnia: numismatica antica e medievale (The 2nd Simone Assemani Symposium on Islamic Coins), vol.1, Trieste 2010, [author's revised copy], p.1-23; Furdooniee D. J. Paruck, Sāsānian coins, Bombay 1924; John Walker, A catalogue of the Arab-Sassanian coins, [London] 1967.ب) واحد اندازهگیری وزن. چون سکهها از فلزات گرانبها و با وزن تقریباً یکسان تهیه میشدند، آنها را بهصورت وزنه نیز بهکار میبردند (خاروف، ص 183). در منابع، مقدار درهم متفاوت بیان شدهاست (← ادامة مقاله)، اما واحدهای کوچکتر از آن دانگ، قیراط، تَسوج و حبّه و واحدهای بزرگتر از آن مثقال و اَوقیَه بودهاند (علیبن یوسف محاسب، ص 62؛ عزّاوی، ص 102ـ104).برای وزن کردن با درهم/ درم از اسم مرکّب دِرَمْسَنگ استفاده کردهاند تا از خلط با درهم بهمعنای سکه جلوگیری شود. برخی درمسنگ را برابر مثقال (ﺣ 687ر4 گرم) یا هموزن یک درم دانستهاند (← شاد؛ داعیالاسلام، ذیل «درمسنگ»؛ دهخدا؛ معین، ذیل «درمسنگ»؛ قس نفیسی، ذیل «درمسنگ»، که این واژه را صراف معنی کردهاست). همچنین، کوهین عطار هارونی (ص 263) به واحد «دخل درهم»، معادل پانزده خَروبه، هجده قیراط و 5ر1 درهم اشاره کردهاست. صالح هروی (ص 7) از واحد دِرْخِمیان سخن گفتهاست و آن را معادل هرچه با سه انگشت برداشته شود، و شش درخمی دانستهاست.براساس اسناد بهدستآمده از ایران پیش از اسلام، بهنظر میرسد نیمشِکِل (شِکِل: سکة نقره معادل 40ر8 گرم) همسان دراخمای (سکة نقره) یونانی بودهاست (بیوار ، ص 621ـ622؛ قس راوندی، ج 1، ص 158، که درهم را مقیاس وزن در دورة هخامنشی و معادل یک مثقال ذکر کردهاست). وزن دراخمای یونانی معادل 3105ر3 گرم و به قولی 25ر4 گرم بودهاست (هینتس ، ص 11).در دورة ساسانیان (ﺣ 226 ـ ﺣ 652م)، واحد وزن درهم براساس سکه درهم و سنگینی آن با مقیاسهای رایج کنونی، بین 65ر3 و 3ر4 گرم بود (← سرفراز و آورزمانی، ص 105؛ گوبل ، ص 25؛ نیز ← دیانت، ج 1، ص200).در دوران جاهلیت، عربها، بهخصوص اهالی مکه، درهم را مطابق سه وزن متفاوت که بین ایرانیان رواج داشت، بهکار میگرفتند (ابنخلدون، ج 1: مقدمه، ص 325؛ مَقریزی، ص 4؛ نیز ← یوسف: 20؛ جاحظ، ص 106). برخی معتقدند در این دوره، قریش واحدهایی برای اندازهگیری وزن داشتند و بعد از اسلام نیز آنها را رواج دادند. آنان نقره را با واحد وزن درهم و طلا را با واحد وزن دینار میسنجیدند و هر ده واحد درهم با هفت واحد دینار برابر بود (← جوادعلی، ج 7، ص 498). وزن و شکل درهم در میان اعراب متفاوت بود. بهطوریکه در دوران پیامبر و خلفا، مقدار دقیق آن معلوم نبود (ابنخلدون، ج 1 :مقدمه، ص 323، 325؛ نیز ← محمد ضیاءالدین رَیِّس، ص 365). چون که برای پرداخت خراج و زکات، به درهم با وزن یکسان نیاز بود، خلیفة دوم براساس میانگین وزن سه درهم رایج در بین ایرانیان، وزن درهم شرعی یا وزن سبعه را تعیین کرد که برابر با چهارده قیراط و هر ده درهم معادل هفت مثقال یا دینار (هر دینار معادل 25ر4 گرم) بود (ماوردی، ص 404ـ405؛ ابنفَرّاء، ص 174ـ175؛ ابناخوه، ص 141ـ142). بنابراین، هر درهم شرعی 975ر2 گرم وزن داشت (د. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه؛ نیز ← محمد ضیاءالدین ریّس، ص 373ـ376). برخی معتقدند در بین درهمهای رایج، درهم بَغْلی (معادل هشت دانگ) و درهم طبری (معادل چهار دانگ) متداولتر بودند و از میانگین وزن این دو، درهم شرعی (ششدانگ) تعیین گردید (← ماوردی، ص 405؛ ابنفرّاء، ص 178؛ نیز ← امام شوشتری، ص 45؛ قس مقریزی، ص 4ـ5، که درهم طبری را هشت دانگ و درهم بغلی را چهار دانگ دانستهاست). برهان (قرن یازدهم؛ ذیل «درهم بغلی») مقدار درهم شرعی را معادلِ مقداری از کف دست دانستهاست که وقتی دست را صاف کنند و آب بر کف آن بریزند، روی آن باقی بماند.در منابع پزشکی و داروسازی دورة اسلامی، درهم (برای نمونه ← رازی، ج 19، ص 294ـ296؛ ابنسینا، ج 1، کتاب 2، ص 378، 396؛ ابوریحان بیرونی، ص 62، 218)، درم (برای نمونه ← ابوریحان بیرونی، ص 171؛ هروی، ص20، 84 ، 118، 130)، درمسنگ (برای نمونه ← ابومنصور قمری بخاری، ص 65؛ هروی، ص 15، 17ـ19، 130؛ ابنبطلان، ص 42، 117، 165؛ جرجانی، ص 292ـ296) و درخمی (ابنسینا، ج 1، کتاب 2، ص 392، 545ـ546؛ خوارزمی، ص 179؛ جرجانی، ص 743؛ ادریسی، ص 341ـ342) ذکر شدهاست.در متون ریاضی نیز به واحد وزن درهم/ درم (معادل 72 حبه) و ده درمسنگ (معادل هفت مثقال؛ طبری، ص 36)، شش دانگ یا دوازده قیراط (علیبن یوسف محاسب، همانجا) اشاره شدهاست. وزنة رطلی از شام از دورة امویان (41ـ132)، و وزنة رطلی از دورة فاطمیان (297ـ567) در موزة لوور نگهداری میشوند که بهترتیب نشان میدهند درهم در این دورهها معادل 125ر3 و 123ر3 گرم بودهاست (هینتس، ص 3).در دورة غازانخان (694ـ703)، هفتمین پادشاه ایلخانی، کلیة مسکوکات و مقیاسات در قلمرو او یکسان شدند و درم یکی از واحدهای اندازهگیری بود (← رشیدالدین فضلاللّه، ص 289ـ290).در دورة صفوی (906ـ1135)، درهم معادل ششدانگ، 48 حبه، نیم مثقال، و نوعی از آن معادل پنج دانگ و بیست نخودِ میانه بود (حکیم مؤمن، ص 272؛ عقیلی علوی شیرازی، ص 58؛ صالح هروی، ص 6).برخی سفرنامهنویسان سدههای سیزدهم و چهاردهم نیز به واحد درهم/ درم و درمسنگ اشاره کردهاند (برای نمونه ← پولاک ، ص 372؛ رابینو ، ص 67).تا آغاز مشروطیت و پیش از یکسانسازی واحدهای اندازهگیری، در شهرها و روستاها واحدهای متفاوت بهکار برده میشد (گلریز، ج 1، ص 754؛ قائممقامی، ص 161) و مقدار هر واحد در همهجا یکسان نبود (برای آگاهی از مقدار درهم در نقاط مختلف، برای نمونه ← جناب اصفهانی، ص 134؛ ضرابی، ص 274؛ قائممقامی، ص 168).براساس قانون مصوب مجلس شورای ملی در 10 خرداد 1304، مقرر شد اوزان و مقیاسهای رسمی مطابق اصول متری محاسبه شوند و طبق آن، درم مساوی یک گرم، واحدهای کوچکتر از درم شامل نخود (معادل یکدهم درم)، ارزن (معادل یکصدم درم)، و خردل (معادل یکهزارم درم) و واحدهای بزرگتر از درم شامل مثقال (برابر ده درم)، سیر (معادل صد درم) و سنگ (برابر هزار درم) تعیین شدند و از 18 دی 1311، بهکاربردن اوزان قدیمی ممنوع گردید (ایران. قوانین و احکام، مجموعه قوانین موضوعه و مصوبات دورة پنجم قانونگذاری، ص190، 192؛ ایران. قوانین و احکام، مجموعه قوانین موضوعه و مصوبات دورة هشتم قانونگذاری، ص 206ـ 207؛ شاکری، ص 24).اگرچه پیش از انقلاب اسلامی، بین سقطفروشان، ادویهفروشان و جواهرسازان، درهم شرعی با وزن 52ر2 گرم و درهم صیرفی با وزن 2ر3 گرم بهکار میرفت، برطبق قانون جمهوری اسلامی، درهم شرعی معادل 6ر12 قیراط یا نخود (هر قیراط معادل 2ر0 گرم) معیّن شد (دیانت، ج 1، ص 203).در برخی شهرستانها و روستاهای ایران، هنوز هم مقدار درهم متفاوت است (← واحدهای محلی وزن و سطح : آذربایجان غربی، ص 9، 16؛ واحدهای محلی وزن و سطح در ایران، ص 57، 99؛ انصاری، ص 452؛ افشار سیستانی، ج 1، ص 507؛ ملکپور، ص 264؛ اعظم واقفی، ج 1، ص 538، ج 4، ص 280).براساس منابع، درهم در سرزمینهای اسلامی دیگر نیز رواج داشته است. به گفتة مقریزی در قرن نهم (ص 91)، حکومت عثمانی، درهمی را رایج کرد که 3 11 درهم شرعی بود و به مثقال مشهور شد و تا دورههای بعد نیز صرافان از این درهم استفاده میکردند. در سدة گذشته، در استانبول، چهارصد درم معادل 5ر17 سیر به وزن تبریز بود (← فراهانی، ص 133). محمدعلیپاشا (ﺣک : 1220ـ1265)، خدیو مصر، مقدار درهم را معادل 0898ر3 گرم تعیین کرد، اما براساس مدارک رسمی دولت مصر در 1303ش/ 1924، یک درهم معادل 12ر3 گرم و براساس منابع بهدستآمده، درهم استاندارد معادل 125ر3 گرم بود (هینتس، ص 2ـ3). همچنین از 1332ش/ 1953 دو وزنه درهم برنجی مربوط به زرگری باقی ماندهاست که 1322ر3 و 1335ر3 گرم وزن دارند (د.اسلام، همانجا).منابع : ابناخوه، کتاب معالمالقربة فی احکام الحسبة، چاپ محمد محمود شعبان و صدیق احمد عیسی مطیعی، ]قاهره[ 1976؛ ابنبطلان، تقویمالصحة، ترجمة فارسی از مترجمی نامعلوم (اواخر قرن پنجم/ اوایل قرن ششم)، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران 1366ش؛ ابنخلدون؛ ابنسینا؛ ابنفَرّاء، الاحکامالسلطانیة، چاپ محمد حامد فقی، بیروت 1403/1983؛ ابوریحان بیرونی، الصیدنة؛ حسنبن نوح ابومنصور قمری بخاری، کتاب التنویر: در ترجمه و تفسیر اصطلاحات پزشکی بزبان پارسی، چاپ محمدکاظم امام، تهران 1352ش؛ محمدبن محمد ادریسی، الاکیال و الاوزان، چاپ ایرج افشار، در میراث اسلامی ایران، دفتر3، بهکوشش رسول جعفریان، قم: کتابخانة آیتاللّه مرعشی نجفی، 1375ش؛ حسین اعظم واقفی، میراث فرهنگی نطنز، تهران، ج 1، 1379ش، ج 4، 1386ش؛ ایرج افشار سیستانی، مقدمهای بر شناخت ایلها، چادرنشینان و طوایف عشایری ایران، ]بیجا [1366ش؛ محمدعلی امام شوشتری، تاریخ مقیاسات و نقود در حکومت اسلامی، تهران 1339ش؛ هرمز انصاری، مقدمهای بر جامعهشناسی اصفهان، چاپ احمد جواهری، تهران 1379ش؛ ایران. قوانین و احکام، مجموعه قوانین موضوعه و مصوبات دورة پنجم قانونگذاری: از 22 دلو 1302 تا 21 بهمن ماه 1304، ]تهران[: مجلس شورای ملی، 1350ش؛ همو، مجموعه قوانین موضوعه و مصوبات دورة هشتم قانونگذاری: 25 دیماه 1309ـ25 دی ماه 1311، تهران : مجلس شورای ملی، ]بیتا.[؛ محمدحسینبن خلف برهان، برهان قاطع، چاپ محمد معین، تهران 1342ش؛ یاکوب ادوارد پولاک، سفرنامة پولاک، ترجمة کیکاوس جهانداری، تهران 1361ش؛ عمروبن بحر جاحظ، البخلاء، چاپ طه حاجری، قاهره 1971؛ اسماعیلبن حسین (حسن) جرجانی، ذخیرة خوارزمشاهی، چاپ عکسی از نسخهای خطی، چاپ علیاکبر سعیدی سیرجانی، تهران 1355ش؛ علی جناب اصفهانی، الاصفهان، چاپ عباس نصر، اصفهان 1371ش؛ جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بغداد 1413/1993؛ محمدمؤمنبن محمدزمان حکیم مؤمن، تحفة حکیم مؤمن، چاپ سنگی تهران 1277، چاپ افست 1378؛ محمد احمد اسماعیل خاروف، «اوزان و مکاییل و مقاییس اسلامی از قرن اول تا قرن چهاردهم هجری و مقایسه آنها با اوزان و مکاییل و مقاییس در نظام متریک»، مقالات و بررسیها، دفتر 21ـ22 (1354ش)؛ محمدبن احمد خوارزمی، کتاب مفاتیحالعلوم، چاپ فان فلوتن، لیدن 1895، چاپ افست 1968؛ محمدعلی داعیالاسلام، فرهنگ نظام، چاپ سنگی حیدرآباد، دکن 1305ـ1318ش، چاپ افست تهران 1362ـ1364ش؛ دهخدا؛ ابوالحسن دیانت، فرهنگ تاریخی سنجشها و ارزشها، تبریز 1367ش؛ محمدبن زکریا رازی، کتاب الحاوی فی الطب، حیدرآباد، دکن 1374ـ1393/ 1955ـ1973؛ مرتضی راوندی، تاریخ تحولات اجتماعی، تهران 1358ش؛ رشیدالدین فضلاللّه، کتاب تاریخ مبارک غازانی: داستان غازانخان، چاپ کارل یان، لندن 1358/1940؛ علیاکبر سرفراز و فریدون آورزمانی، سکههای ایران: از آغاز تا دوران زندیه، تهران 1383ش؛ محمد پادشاهبن غلام محییالدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1363ش؛ رضا شاکری، دنیای مقیاسات : شامل آحاد سنجش و روشهای تبدیل مقیاس سیستمهای مختلف، تهران ?] 1359ش[؛ محمدصالحبن محمد صالحهروی، کتاب قرابادین صالحی (تحفةالصالحین یا عمل صالح)، چاپ سنگی تهران 1283، چاپ افست تهران: مؤسسة مطالعات تاریخ پزشکی، طب اسلامی و مکمل، 1383ش؛ عبدالرحیم ضرابی، تاریخ کاشان، چاپ ایرج افشار، تهران 1356ش؛ محمدبن ایوب طبری، مفتاحالمعاملات، چاپ محمدامین ریاحی، ]تهران[ 1349ش؛ عباس عزّاوی، تاریخالنقود العراقیة لما بعد العهود العباسیة من سنة 656ﻫ ـ1258م الی سنة 1335ﻫ ـ 1917م، بغداد 1337/ 1958؛ عقیلی علوی شیرازی؛ علیبن یوسف محاسب، لبالحساب، چاپ عکسی از نسخة خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، تهران 1368ش؛ محمدحسینبن مهدی فراهانی، سفرنامه میرزاحسین فراهانی به قفقازیه، عثمانی، مکه : 1303ـ1302 هجریقمری، چاپ حافظ فرمانفرمائیان، تهران 1342ش؛ جهانگیر قائممقامی، «اوزان و مقادیر قدیم ایران»، مجله بررسیهای تاریخی، سال 3، ش 2 (خرداد ـ تیر 1347)؛ داوودبن ابینصر کوهین عطار هارونی، منهاجالدُّکّان و دستورالاعیان فی اعمال و تراکیب الادویة النافعة للابدان، چاپ حسن عاصی، بیروت 1412/1992؛ محمدعلی گلریز، مینودر، یا، بابالجنه قزوین، ]قزوین [1368ش؛ علیبن محمد ماوردی، الاحکامالسلطانیة و الولایات الدینیة، چاپ محمدجاسم حدیثی، بغداد 1422/2001؛ محمدضیاءالدین رَیِّس، الخراج و النظم المالیة للدولة الاسلامیة، ]قاهره[ 1969؛ محمد معین، فرهنگ فارسی، تهران 1371ش؛ احمدبن علی مَقریزی، النقودالاسلامیة، المسمی بشذور العقود فی ذکر النقود، چاپ محمد بحرالعلوم، نجف 1387/1967؛ علی ملکپور، کلاردشت: جغرافیا، تاریخ و فرهنگ، تهران 1377ش؛ علیاکبر نفیسی، فرهنگ نفیسی، تهران 1355ش؛ واحدهای محلی وزن و سطح: آذربایجان غربی، ]ارومیه[: سازمان برنامه و بودجه استان آذربایجان غربی، 1366ش؛ واحدهای محلی وزن و سطح در ایران، تهران: مرکز آمار ایران، 1353ش؛ هروی؛A. D. H. Bivar, "Achaemenid coins, weights and measures", in The Cambridge history of Iran, vol.2, ed. Ilya Gershevitch, Cambridge 1985; EI2, s.v. "Dirham" (by G. C. Miles); Robert Göbl, Sasanian numismatics, tr. Paul Severin Braunschweig 1971; Walther Hinz, Islamische Masse und Gewichte, Leiden 1970; Hyacinth Louis Rabino, Les provinces caspiennes de la Perse: Le Guîlân, Paris 1917.