دُرنا، از راستة درناسانان (کُلَنگیان )، تیرة درنا ، با یک جنس و پانزدهگونه. درناسانان پرندههای بزرگی با طول متوسط 112 تا 114 سانتیمترند که پا و گردن و بالهای دراز و منقار بلند و سختی دارند. رنگ آنها ترکیبی است از خاکستری، سفید و سیاه. این پرندگان همهچیزخوارند. آنها غالباً شبها و نزدیکیهای سحرگاه پرواز میکنند و صدای خشنی دارند که مشهور است و باعث شکارشدن آنها میشود. جوجههای آنها زودرساند و برای مدت کوتاهی به مراقبت والدین نیاز دارند (فیروز، ص 259؛ اسکات و همکاران، ص 116؛ حبیبی و راعی، ج 4، ص 375ـ376؛ منصوری، ص 112ـ114؛ او و اچکوپار ، ص 233). جمعیت این پرنده طی سالهای اخیر به شدت کاهش یافته چنانکه از مهمترین پرندگانِ در معرض خطر انقراض است.درنا در تمام قارههای جهان، بهجز امریکای جنوبی و قطب جنوب، وجود دارد (گژیمک، ج 9، ص 24). تنها سه گونة آن در خاورمیانه و خاور نزدیک مشاهده شدهاست (دانشنامة پرندگان، ص 181). دستههای درنا برای بهحداقلرساندن انرژی مصرفی، در یک خط و به شکل هشت پرواز میکنند (منصوری، ص 112؛ اسکات و همکاران، ص 116ـ117؛ ) علوم جانوری(، ج 2، ص 123؛ نیز ← گژیمک، ج 8 ، ص 29، 400، ج 9، ص 1ـ3، 23ـ36؛ فیروز، ص 208).انواع درنا عبارتاند از: 1) درنای معمولی، با نام علمی Grus grus، به طول 112 تا 115 سانتیمتر، تندپرواز و دارای دو زیرگونه. این درنا زمستان را بیشتر در سواحل مدیترانه، جنوب آسیا و شمال و شرق افریقا، بهویژه در شمال خط استوا، میگذراند. در ایران بهصورت زمستانگذر معمولی، نزدیکی تالابهای امن در ناحیة خزر دیده میشود (برای نقشة پراکندگی در ایران ← اسکات و همکاران، ص 369، نقشة 91؛ منصوری، همانجا). پرواز زمستانی آنها اواخر مهر و بازگشت به زادگاهشان اوایل فروردین است (قیسی، ج 2، ص 88 ؛ او و اچکوپار، ص 234؛ دانشنامة پرندگان، ص 156).2) درنای کوچک، با نام علمی Anthropoides virgo (Grus virgo)، به طول 95 تا 96 سانتیمتر. این درنا در شمالشرق افریقا، شمال دریای سیاه، مغولستان، هند، برمه و بهندرت در ژاپن زندگی میکند و در دستههای بزرگ به جنوب ایران، عراق و قبرس مهاجرت میکند. در سالهای اخیر بهصورت اندک و عبوری فقط در حوالی دریای خزر، آذربایجان و ناحیة مرکزی فارس دیده شدهاست (او و اچکوپار، ص 236ـ237؛ فیروز،ص 260؛ اسکات و همکاران، ص 117).3) درنای سیبری یا سفید، با نام علمی(Grus leucogeranus) Leucogeranus lencogeranus، به طول 130 تا 140 سانتیمتر، از پرندگان نادر جهان است. آشیانه را در نقاط کاملاً پنهان، روی زمین و زیر بوتهها میسازد. این درنا در شمالغرب و شمالشرق سیبری زندگی میکند و زمستان را در آسیا میگذراند. دارای سه جمعیت است، که زمستانها بهترتیب از سیبری به ایران (بهصورت زمستانگذر کمیاب به جنوب دریای خزر، از شرق قفقاز تا سیستان)، شمال هند و چین مهاجرت میکنند (گژیمک، ج 9، ص 28؛ منصوری، ص 113ـ 114؛ او و اچکوپار، ص 235ـ236؛ اسکات و همکاران، ص 356؛ فیروز، همانجاها).واژگان. درنا را به فارسی کُلَنْگ میگویند (← بندهش، ص 79). با ورود واژههای ترکی به فارسی دری در اواخر دورة سامانیان و افزایش این واژهها در دورة غزنویان و سلجوقیان و دورههای بعدی (دولتآبادی، ص هشت) نام ترکی تُرنا/ تورنا/ طورنه/ دورنا و دیگر واژههای مشابه برای نامیدن این پرنده در فارسی نیز بهکار گرفته شد (← کاشغری، ج 3، ص 181؛ حمداللّه مستوفی، ص 158؛ استرآبادی، ذیل «تورنا»، ص 115؛ اولغون و درخشان، ذیل "Turna"). آن را به عربی کَماکی، غِرْنَوق (عرنیق، غُرْنَیْق، غَرْنَیْق) و نیز کُرکی یا کُرک میگویند (← جوهری، ذیل «الغرنیق»؛ جرجانی، ص 605؛ زمخشری، قسم 1، ص 475؛ قزوینی، ص 128، 442) که احتمالا برگرفته از نوع صدای این پرنده است. به هندی آن را کَوْنَج گویند (عقیلی علوی شیرازی، ص740). ارسطو (1971، ص 257) نام آن را بهصورت نوشتهاست. واژة لاتینی grus نیز برگرفته از صدای فریاد این پرنده است (← ارنو و میله ، ذیل "Gru(s"؛ د.جودائیکا، ذیل "Crane"؛ برای کنیهها ← دمیری، ج 3، ص 572). این پرنده در گویشهایی که ریشه در زبان پهلوی دارند نیز با واژههایی مشابه کلنگ نامیده میشود، از جمله در زبانها و گویشهای غرب کشور مثل کردی، لری و لکی بهصورتهای قُلنِگ/ قُلنِگَه/ قُرِنگ و قازقُلنِگ/ غازقُلنِگ میآید (← ایزدپناه، 1363ش؛ همو، 1367ش، ذیل «قازقلنگ»؛ مکری، ص 102ـ103) که شاید برگرفته از شباهت درنای کوچک به گونهای غاز، از نظرِ اندازه، باشد (← انطاکی، ج 1، ص 310).پیشینه. در عهد قدیم (ارمیاء نبیّ، 7: 8) ارمیای نبی از قوم بنیاسرائیل گلایه کرده و گفتهاست حتی پرندگانی چون درنا زمان مهاجرت خود را میدانند، اما قوم من به حکم خدا دانا نیستند (نیز ← اشعیاء نبیّ، 14:38؛ هاکس ، ذیل «پرستوک»). در بندهش (همانجا) کلنگ یک سرده (نوع) از 110 سرده پرندگان است. در منابع تاریخی از کاخ ضحاک که به شکل درنا ساخته شدهبود، باعنوان کلنگدیس نام برده شدهاست (← حمزه اصفهانی، ص 33؛ مجملالتواریخ و القصص، ص 41) که بازتابدهندة افسانههایی است که دربارة درنا در ایران و بینالنهرین وجود داشتهاست (د.ایرانیکا، ذیل "Crane"). در متون تاریخی به ریختشناسی و خصلتهای رفتاری این جانور توجه شدهاست، چنانکه درناها را تنها پرندگانی دانستهاند که رنگ پرهایشان متغیر است و با برابر شدن طول شب و روز و بهسبب ترس از تغییر هوا بهصورت گروهی مهاجرت میکنند. آنها هنگام مهاجرت از بین خود رهبر و نگهبانی برمیگزینند، بقیه بهدنبال رهبر پرواز میکنند و در طول پرواز دیگر پرندگان گروه، به نوبت این دو وظیفه را بهعهده میگیرند. درناها برای دورماندن از خطر در ارتفاعات بالا پرواز میکنند. هنگام خواب سرشان را بهزیر بال خود میبرند و برای سبککردن خواب به حالت ایستاده روی دو پا میخوابند. پرنده نگهبان نمیخوابد و با احساس خطر فریاد میکند (ارسطو، 1971، ص 189ـ190؛ همو، 1977، ص129، 330ـ331، 400؛ جاحظ، ج5، ص538ـ 539؛ ابوحیان توحیدی، ج 1، ص 187ـ188). آنها دور از مردم و درندگان میخوابند (شهمردانبن ابیالخیر، ص 136). همچنین در عجایبالمخلوقات قزوینی (ص442ـ 443) آمدهاست که درنا از ترس آنکه پایش در زمین فرو رود، آهسته پا روی زمین میگذارد.دربارة نحوة شکار این پرنده در متون قدیم مطالبی آمدهاست، از جمله دربارة حیوانات شکاری و پرندگانی که با استفاده از آنها به شکار درنا میپرداختهاند، سختبودن این شکار و نحوة ویژة تربیت و آزمودن پرندگان شکاری به این منظور، بهویژه با استفاده از خود درنا و حتی شکار برخی حیوانات نظیر آهو و کبوتر بهوسیلة درنا اشاره شدهاست (← نسوی، فهرست نام جانداران، ص 190، ذیل «کلنگ»؛ عباسی، ص 12، 48ـ49، 53ـ54، 57؛ نیز ← تاورنیه، ص 23). در منابع دیگر آمده که اگر باقلا را با گوگرد بپزند و کلنگ آن را بخورد، میافتد و دیگر توان حرکت نخواهد داشت (← جمالی یزدی، ص 75ـ76؛ قزوینی، ص 331). در قدیم شکار درنا یکی از مهمترین و باشکوهترین شکارها بودهاست. بهگفتة تیموربن حسینعلی حسامالدوله (ص 122ـ123)، بازدار دورة قاجار که تربیتکنندة باز برای شکار درنا بودهاست، هنگامی که پرندة شکاری درنایی را شکار کند درناهای دیگر به پرندة شکاری حمله میبرند و این حرکت را تا آزاد کردن درنای گرفتارشده ادامه میدهند. ظلالسلطان ضمن توصیف مختصری از درنا، به سخت و درعینحال تماشاییبودن شکار درنا و نیز رایجبودن آن در بین ترکها و عربها و فراوانی و شکار این پرنده در همهجا بهویژه در مناطق مختلف اصفهان و فارس اشاره کردهاست (← ج 2، ص 490، 493، 733ـ734). با توجه به شرح منابع قدیم، تشخیص اینکه قدما کدامیک از گونههای درنا را میشناختهاند مشکل است. اینکه ارسطو (1977، ص 128) آن را پرندهای در جوانی خاکستریرنگ دانستهاست و نیز نوشتههای انطاکی (ج 1، ص310) مبنی بر رنگ سیاه برّاقِ صورت و هماندازه بودنش با غاز، شاید منظور درنای کوچک باشد. از سوی دیگر دمیری (ج 3، ص 285) آن را پرندهای سفید با گردن دراز وصف کرده که بهگمان همان درنای سیبری است. کلنگِ ذکرشده در قوانینالصیاد عباسی نیز با درنای معمولی تطبیق دارد (← ص 48 و پانویس 2).باورها، ادبیات و احکام. ارسطو (1977، ص 332 و پانویس3) این باور مردم را که درناها سنگی برای جستجوی مسیر در خود دارند، رد کردهاست. درنا در اساطیر ملتهای مختلف شرق و غرب بارها وصف گردیده (← دانشنامه اساطیر جهان، ص 510؛ کریستی ، ص 192) و حتی گاه مقدس شمرده شدهاست (← ابنفضلان، ص 74).به گفتة جیمز هاکس (همانجا، به نقل از آریستوفانس و هلسیود) شنیدن صدای درنا نشاندهندة فرارسیدن زمان کشاورزی بوده و در ادبیات فارسی نیز درنا نشانة وجود آب و آبادانی است (← فردوسی، ج 6، ص 1605، بیت 1897). در تاریخ اسلام افسانهای باعنوان غرانیق ]درناها[ معروف است. بنابر روایتهای تاریخی، قریش به هنگام طواف کعبه سرودی در ستایش بتهایشان میخواندند که در آن بتهایشان را، غرنوقهای عالم بالا و مایة شفاعت میدانستند (← ابنکلبی، ص 19؛ برای تفصیل داستان ← قاضیعیاض، ج 2، ص 748ـ768؛ سیوطی، ص156ـ157، 171؛ نیز ← غرانیق*). همچنین بهویژگیهای مختلف این پرنده از جمله، رنگ آن، صفوف منظم بههنگام پرواز، قدرت و طول پرواز، مهاجر بودن، آوای نامفهوم داشتن و ترسوبودن، بهشکلهای مختلف در ادبیات فارسی و امثال توجه شدهاست (← فردوسی، ج7، ص2225، بیت 1952؛ منوچهری، ص52، 136، 182ـ183؛ اسدیطوسی، ص 453؛ دمیری، ج3، ص579ـ580؛ دهخدا، ج3، ص1201ـ1230). در خواب دیدن درنا را به ریاست و مال، منفعت در شراکت و سفر دور تعبیر کردهاند (← دمیری، ج 3، ص 580ـ581؛ آملی، ج 3، ص246).طبع و خواص. طبع گوشت درنا را در درجة دوم خشک و گرم یا سرد (تیاذوق و یوحنا، به نقل ابنبطلان، ص 62) دانستهاند. حکمای مشهور ایرانی از جمله ابنسینا و رازی به خواص درنا نپرداختهاند. فقط رازی (ص 24) به اصلاح روش پخت آن اشاره کردهاست.خوردن گوشت آن برای جوانان و گرممزاجان مفیدتر است، اما خون را غلیظ میکند و بهتر است در زمستان خورده شود (ابنبطلان، ص 62ـ63). زَهره آن برای لَقْوِه (جمالییزدی، ص 75ـ76)، و مغز آن برای شبکوری و فراموشی (ابنبیطار، ج 4، ص 66، به نقل از شریف)، و بازکردن سُدَد و در درمان قولنج مفید است (انطاکی، همانجا). خونش آرامبخش نِقْرس و پرهایش زداینده بواسیر است (انطاکی، همانجا) و نیز برای درد کلیه و مثانه و ورم و صلابت طحال و در تقویت حافظه کاربرد دارد (حکیم مؤمن، ص 219؛ نیز ← انصاری شیرازی، ص 376؛ عقیلی علوی شیرازی، ص 740ـ741). گوشت درنا دیرپز، دیرگوار، رگ و پی آن زیاد و سخت است و پخت آن نیازمند به کارگیری برخی روشهای خاص است (ابنبیطار، همانجا، به نقل از جالینوس؛ رازی، همانجا؛ هروی، ص 293؛ ابنبطلان، همانجا). ظلالسلطان (ج 3، ص 733) گوشت آن را برای تهیه حلیم، مناسب دانستهاست.زیستگاهها و برنامههای حفاظتی. تا 1354ش، فقط چند گزارش قدیمی از درنای سیبری در سواحل دریای خزر و سیستان وجود داشت و از حدود پنجاه سال قبل از آن در ایران مشاهده نشدهبود (← اسکات و همکاران، ص 356). از 1356ش با قرار گرفتن این گونه در رده «بهشدت در معرض خطر» برنامه بزرگی برای حفاظت از آن بههمت ولادیمیر فلینت ، پرندهشناسی روس، و با همکاری بنیاد بینالمللی درنا شروع شد. تقریباً در همان سالها انجمن درنای سیبری با تلاشهای الن واسالو (توکلی)، پژوهشگر فنلاندی مقیم ایران، بنیانگذاری شد. سپس در 1370ش، در کنوانسیون حفاظت از گونههای مهاجر یادداشت تفاهمی بین نُه کشورِ مسیر مهاجرت این پرنده به امضا رسید و با حمایت سازمان تسهیلات محیط زیست جهانی طرحی اختصاصی برای حفاظت از زیستگاههای این پرنده در روسیه، قزاقستان، ایران و چین درنظر گرفتهشد (گژیمک، ج 9، ص 29؛ خبرگزاری جمهوری اسلامی، 1390ش). این طرح از زمستان 1375ش در ایران شروع شدهاست (فیروز، ص260؛ طرح زیستگاه درنای سیبری ، 2009؛ بنیاد بینالمللی درنا، 2010). از 1383ش، جشن روز درنا هر سال در هشتم اسفند در هشت کشور جهان از جمله ایران برگزار میشود (حفاظت مسیر پرواز درنای سیبری ، 2012). در ایران تاکنون سه همایش بینالمللی برای جلوگیری از انقراض درنای سیبری برگزار شده که آخرین آنها اسفند 1386 در فریدونکنار بودهاست (← دنیای اقتصاد، سال 6، ش 1476، 16 اسفند 1386، ص 29).منابع : علاوه بر کتاب مقدس؛ شمسالدین محمدبن محمود آملی، نفائسالفنون فی عرایسالعیون، ج 3، چاپ ابوالحسن شعرانی، تهران 1379؛ ابنبطلان، تقویمالصحة، ترجمة فارسی از مترجمی نامعلوم (اواخر قرن پنجم/ اوایل قرن ششم)، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران 1366ش؛ ابنبیطار؛ ابنفضلان، رحلة ابنفضلان الی بلاد الترک و الروس و الصقالبة، 921، چاپ شاکر لعیبی، ابوظبی 2003؛ ابنکلبی، کتاب الاصنام، چاپ احمد زکیپاشا، قاهره 1332/ 1914؛ ابوحیان توحیدی، کتاب الامتاع و المؤانسة، چاپ احمد امین و احمد زین، بیروت ]بیتا.[؛ ارسطو، طباعالحیوان، ترجمة یوحنابن بطریق، چاپ عبدالرحمان بدوی، کویت 1977؛ همو، فی کون الحیوان: المقالات 15ـ19 من کتاب الحیوان، ترجمة من الیونانیة الی العربیة نُسبَت الی یوحنابن بطریق، چاپ یان بروکمان و یوان دروسارت لولوفس، لیدن 1971؛ محمدمهدیبن محمدنصیر استرآبادی، سنگلاخ: فرهنگ ترکی به فارسی از سده دوازدهم هجری، چاپ روشن خیاوی، تهران 1374ش؛ علیبن احمد اسدیطوسی، گرشاسبنامه، چاپ حبیب یغمائی، تهران 1354ش؛ درک ا. اسکات، حسین مروج همدانی، و علی ادهمی میرحسینی، پرندگان ایران، تهران 1354ش؛ علیبن حسین انصاریشیرازی، اختیارات بدیعی (قسمت مفردات)، چاپ محمدتقی میر، تهران 1371ش؛ داوودبن عمر انطاکی، تذکرة اولیالالباب]و [الجامع للعجب العُجاب، ]قاهره[ 1416/1996؛ ابراهیم اولغون و جمشید درخشان، فرهنگ ترکی به فارسی =Türkçe-Farsça sözlük، ]تهران[ 1350ش؛ حمید ایزدپناه، فرهنگ لری، تهران 1363ش؛ همو، فرهنگ لکی، تهران 1367ش؛ بندهش، ]گردآوری [فرنبغ دادگی، ترجمة مهرداد بهار، تهران: توس، 1369ش؛ عمروبن بحر جاحظ، کتاب الحیوان، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ?]1385ـ1389/ 1965ـ 1969[، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ اسماعیلبن حسین (حسن) جرجانی، کتاب الاغراض الطبیة و المباحث العلائیة، عکس نسخة مکتوب در سال 789 هجری محفوظ در کتابخانة مرکزی دانشگاه تهران، تهران 1345ش؛ مطهربن محمد جمالی یزدی، فرّخنامه : دائرةالمعارف علوم و فنون و عقائد، چاپ ایرج افشار، تهران 1346ش؛ اسماعیلبن حماد جوهری، الصحاح: تاجاللغة و صحاحالعربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت ]بیتا.[، چاپ افست تهران 1368ش؛ طلعت حبیبی و محمدمهدی راعی، جانورشناسی عمومی، ج 4، تهران 1380ش؛ تیموربن حسینعلی حسامالدوله، بازنامه ناصری، ]بیجا، بیتا.[؛ محمدمؤمنبن محمدزمان حکیممؤمن، تحفه حکیم مؤمن، چاپ سنگی تهران 1277، چاپ افست 1378؛ حمداللّهبن ابیبکر حمداللّه مستوفی، کتاب نزهتالقلوب، چاپ سنگی بمبئی ] 1311[؛ حمزةبن حسن حمزه اصفهانی، کتاب تاریخ سنی ملوکالارض و الانبیاء علیهم الصلوة و السلام، برلین 1340؛ خبرگزاری جمهوری اسلامی، 1390ش.Retrieved Aug.1, 2012, from http://www.irna.ir/News Show.aspx? NID=30707204;دانشنامه اساطیر جهان، زیرنظر رکس وارنر، برگردانِ ابوالقاسم اسماعیلپور، تهران: اسطوره، 1386ش؛ دانشنامه پرندگان: کلیات و اقلیمشناسی، گردآورنده و ویراستار: علی ادهمی میرحسینی، تهران: بنیاد دانشنامة بزرگ فارسی، 1384ش؛ محمدبن موسی دمیری، حیاةالحیوان الکبری، چاپ ابراهیم صالح، دمشق 1426/2005؛ عزیز دولتآبادی، فرهنگ واژههای ترکی و مغولی در متون فارسی، تبریز 1386ش؛ علیاکبر دهخدا، امثال و حکم، تهران 1363ش؛ محمدبن زکریا رازی، کتاب منافعالاغذیة و دفع مضارها، مصر 1305، چاپ افست تهران : مؤسسة مطالعات تاریخ پزشکی، طب اسلامی و مکمل، 1382ش؛ محمودبن عمر زمخشری، پیشرو ادب، یا، مقدمةالادب، چاپ محمدکاظم امام، تهران 1342ـ1343ش؛ عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، لبابالنقول فی اسباب النزول، چاپ محمد محمد تامر، قاهره 2004؛ شهمردانبن ابیالخیر، نزهتنامه علائی، چاپ فرهنگ جهانپور، تهران 1362ش؛ مسعودمیرزابن ناصر ظلالسلطان، خاطرات ظلالسلطان، چاپ حسین خدیوجم، تهران 1368ش؛ خدایارخان عباسی، ]قوانین الصیاد[، چاپ داگلاس کریون فیلات، کلکته 1908؛ عقیلی علوی شیرازی؛ ابوالقاسم فردوسی، شاهنامة فردوسی، از روی چاپ وولرس، تهران 1314ش؛ اسکندر فیروز، حیات وحش ایران: مهرهداران، تهران 1378ش؛ عیاضبن موسی قاضیعیاض، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، چاپ علیمحمد بجاوی، بیروت ] 1977[؛ زکریابن محمد قزوینی، عجایبالمخلوقات و غرائب الموجودات (تحریر فارسی)، چاپ نصراللّه سبوحی، ]تهران[ 1361ش؛ توفیق یوسف قیسی، دلیل الطیور فی قطر، دوحه ] 1990[؛ محمودبن حسین کاشغری، کتاب دیوان لغاتالترک، ]استانبول[ 1333ـ1335؛ آنتونی کریستی، شناخت اساطیر چین، ترجمة باجلان فرخی، تهران 1373ش؛ مجملالتواریخ و القصص، چاپ محمدتقی بهار، تهران: کلاله خاور، 1318ش؛ محمد مکری، فرهنگ نامهای پرندگان در لهجههای غرب ایران: لهجههای کردی، تهران 1361ش؛ جمشید منصوری، راهنمای صحرائی پرندگان ایران، تهران 1379ش؛ احمدبن قوص منوچهری، دیوان، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1347ش؛ علیبن احمد نسوی، بازنامه، چاپ علی غروی، تهران 1354ش؛ جیمز هاکس، قاموس کتاب مقدس، بیروت 1928، چاپ افست تهران 1349ش؛ هروی؛Animal sciences, ed. Allan B. Cobb, New York: Macmillan Reference USA, 2000; Encyclopaedia Judaica, Jerusalem 1978-1982, s.v. "Crane" (by Jehuda Feliks); EIr., s.v. "Crane" (by Hūšang A‘lam); A. Ernout and A. Millet, Dictionnaire étymologique de la langue Latine, Paris 1985; Bernhard Grzimek, Grzimek's animal life encyclopedia, Detroit 2003-2004; François Hüe and R. D. Etchécopar, Les oiseaux du proche et du moyen Orient de la Méditerranée aux contreforts de l'Himalaya, Paris 1970; International Crane Foundation, 2010. Retrieved July 29, 2012, from http://www.savingcranes.org/ siberian- crane.html; Siberian Crane Flayway Conservation. org/ Retrieved July 29, 2012 from http:// sibeflyway. education/crane-celebration; Siberian Crane Wetland Project, 2009. Retrieved July 29, 2012, from http:// www.scwp.info/iran/; Jean-Baptiste Tavernier, Les six voyages de Turquie et de Perse, introduction et notes de Stéphane Yerasimos, Paris 1981.