دَردیر، احمدبن محمد عَدوی، صوفی خلوتی و فقیه مالکی در قرن دوازدهم و سیزدهم. کنیهاش ابوالبرکات و ملقب به دردیر بود. در 1127 در محلة بنیعَدی در حوالی اَسیوط مصر به دنیا آمد و نسبت او به عدوی به همین سبب است. لقب دردیر از جدش به او رسید (جبرتی، ج 2، ص 33؛ نیز ← دردیر، تعلیقة مکی، ص 5). او تحصیلات مقدماتی را در زادگاهش فراگرفت و قرآن را از بر کرد و در بیست سالگی برای کسب علم وارد الازهر شد و نزد محمد دَقْری، احمد صباغ و شمسالدین حَفنی/ حفناوی (متوفی 1181) علم آموخت (جبرتی، همانجا؛ مخلوف، ص 359). فقه را از علی صَعیدی (دربارة او ← خفاجی، ج 2، ص 318ـ 320) فراگرفت و پس از درگذشت وی، رئیس مذهب مالکی در مصر و صاحب کرسی تدریس فقه مالکی در الازهر شد. افزون بر این، سرپرستی دانشجویان مصر علیا در الازهر و مسئولیت امور وقف و افتای آنان، نشان از شهرت او به عنوان عالم و فقیهی بزرگ دارد (← جبرتی، ج 2، ص 34؛ الازهر، ص 346؛ بانرت ، ص 14). وی، در مواقع لزوم، از مقام خویش برای حمایت از اهالی قاهره در برابر جور عمال و حکام ممالیک بهره میبرد و گاه مردم را بر ضد آنان تحریک میکرد (← جبرتی، همانجا؛ الازهر، ص 346ـ347؛ ریموند ، ص 115؛ شیال ، ص 124). محبوبیت وی نزد تودة مردم چنان بود که حکام وقت نیز به او احترام میگذاشتند و گاهی از او در حل و فصل اختلافات خود کمک میخواستند (← توفیق طویل، ج 1، ص 137؛ جبرتی، ج1 ، ص 582). وی نزد علما و پادشاه مراکش نیز مقبول بود (← جبرتی، ج 2، ص 34؛ ویکور ، ص 85). دردیر در 1160، از طریق حفنی به طریقت خلوتیه* وارد شد و از برجستهترین خلفای او گردید (جبرتی، ج 2، ص 33؛ بانرت، ص 45ـ47؛ توفیق طویل، ج 1، ص 83). وی با اصلاح برخی آداب ظاهری طریقت خلوتیه، مانند قواعد تشرف و اوراد (← یونگ ، 2000، ص 245ـ246؛ هوفمان ، ص 277)، شاخهای به نام دردیریه* پدید آورد که پس از جانشینش، احمد سَباعی (متوفی 1189)، به دردیریه سَباعیّه معروف شد (تریمینگام ، ص 77؛ قس یونگ، 1978، ص 116، که احتمال دادهاست نام آن از زمان راغب محمد تغییر کرده باشد).دردیر در تدوین آداب خود بسیار از مصطفی بَکری* و کتابش بُلْغَةُالمُرید متأثر بود (بانرت، ص10) و اصلاحات و آداب وی بعد از وفاتش در 1201، در دیگر شعب طریقت خلوتیه، مانند صاویّه (پیروان احمد صاوی*)، همچنان ادامه یافت (← یونگ، 2000، ص 246). مقبرة دردیر، همراه با محمد و احمد سباعی، در زاویهای است که خود وی در 1177 در قاهره بنا نهاده بود (علیپاشا مبارک، ج 6، ص 74ـ75).حکایاتی از زندگانی وی در میان مسلمانان قاهره رواج دارد و کراماتی هم به او نسبت دادهاند (← بانرت، ص 17ـ19؛ نبهانی، ج 1، ص 564ـ565).دردیر آثار متعددی دارد که مشهورترین آنها عبارتاند از :1) اَقرَبُ المَسالک لِمذهبِ إِلامام مالک، یا الشّرحُ الصغیر (← صاوی، ج 1، ص 2) که شرحی است بر مختصر امام خلیل، در بیان احکام فقهی در مذهب مالکی. این کتاب که از باب طهارت شروع و به مسائل ارث و موضوعات متفرقه ختم میشود، بارها در مصر چاپ شدهاست. دردیر خود بر این کتاب شرحی نیمهتمام نوشت و سپس شاگردش مصطفی عُقباوی آن را تکمیل کرد.2) الشرحُ الکبیر علی مختصرِ سیّدی خلیل، در فقه، که با حواشی محمد دَسوقی در مصر در 1303 و 1310 منتشر شدهاست (← یوسف اِلیان سَرکیس، ج 1، ستون 869 ـ870).3) الخَریدة البَهیَّة فی العقائدِ التوحیدیة/ فی علمِ التوحید، منظومهای است در باب توحید، و صفات الهی، ایمان به پیامبر و قطعی بودن قیامت که خودش شرحی بر آن نوشتهاست. دردیر در این اثر (ص 18ـ20، 34، 45ـ46) رؤیت خدا را در بهشت قطعی میداند؛ زیرا به نظرش وقوع آن از نظر عقلی جائز است و نقل هم آن را تأیید میکند.4) تُحفةُالاِخْوان فی علمِ البیان، دربارة اصول و آداب تصوف، که در 1281 و 1332 در مصر چاپ شدهاست (یوسف الیان سرکیس، همانجا). این اثر در زمینة تصوف و حاوی توصیفی از تجربیات باطنی دردیر پس از ورود به طریقت خلوتیه و دریافت هفت اسم الهی است. موضوعات مطرح در این کتاب عبارتاند از: ریاضت و زهد، رفتار مرید و مراد، سلوک با دیگر درویشان، وظایف صوفی در برابر جامعه و مطالبی دربارة ذکر و مناسک. دردیر در این اثر متن اجازه خود از سوی حفنی را آوردهاست (← بانرت، ص 21ـ53). بانرت در مقالهاش (ص 21ـ52) متن تحفةالاخوان را به فرانسوی ترجمه کردهاست.5) مَولِدُالنَّبی یا مَولِدُالشَّریف، که در آن به شرح عقیدة خود دربارة پیامبر اسلام پرداختهاست (← همان، ص 15؛ برای دیگر آثار وی ← بروکلمان ، ج 2، ص 464ـ465، )ذیل(، ج 2، ص480؛ بغدادی، ج 2، ستون 164).از میان مریدان دردیر، احمدبن محمد صاوی (متوفی 1241) به شرح و حاشیهنویسی بر برخی آثار او پرداخت، که از آن جمله است: شرح او بر اَقرَبُ المَسالک با نام بُلْغَةُالسّالک لِاَقربِ المسالک در دو جلد (بیروت 1409)، شرح منظومه اسماءُالحسنی، و حاشیه بر شرح الخَریدةُالبَهیَّة (یوسف الیان سرکیس، ج 1، ستون 376).منابع : الازهر: تاریخه و تطوره، ]قاهره[: وزارة الاوقاف و شئون الازهر، 1383/1964؛ اسماعیل بغدادی، هدیةالعارفین، ج 2، در حاجیخلیفه، ج 6؛ توفیق طویل، التصوف فی مصر إبان العصر العثمانی، ]قاهره [1998؛ عبدالرحمان جبرتی، تاریخ عجائبالآثار فی التراجم و الاخبار، بیروت: دارالجیل، ]بیتا.[؛ محمدعبدالمنعم خفاجی، الازهر فی الف عام، بیروت 1407ـ1408/1987ـ1988؛ احمدبن محمد دردیر، شرحالخریدة فی علم التوحید، چاپ حسین عبدالرحیم مکی، بیروت : دار و مکتبةالهلال، ]بیتا.[؛ احمدبن محمد صاوی، بُلغةالسالک لاقرب المسالک الی مذهب الامام مالک، بیروت 1409/ 1988؛ علیپاشا مبارک، الخطط التوفیقیة الجدیدة لمصر و القاهرة و مدنها و بلادها القدیمة و الشهیدة، بولاق 1306، چاپ افست قاهره 1425ـ1426/2004ـ2005؛ محمدبن محمد مخلوف، شجرة النور الزکیة فی طبقات المالکیة، قاهره 1349ـ1350، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ یوسفبن اسماعیل نبهانی، جامع کرامات الاولیاء، چاپ ابراهیم عطوه عوض، بیروت 1411/1991؛ یوسف الیان سرکیس، معجم المطبوعات العربیة و المعربة، قاهره 1346/1928، چاپ افست قم 1410؛Ernst Bannerth, "La Khalwatiyya en Egypte: quelques aspects de la vie d'une confrérie", Mélanges de L'Institut dominicain d'études orientales du Caire, vol.8 (1964- 1966); Carl Brockelmann, Geschichte der arabischen Litteratur, Leiden 1943-1949, Supplementband, 1937- 1942; Valerie J. Hoffman, Sufism, mystics, and saints in modern Egypt, Columbia, S.C. 1995; Frederick de Jong, Sufi orders in Ottoman and post-Ottoman Egypt and the Middle East, İstanbul: The Isis Press, [2000]; idem, Turuq and turuq-linked institutions in nineteenth century Egypt, Leiden 1978; André Raymond, "Quartiers et mouvements populaires au Caire au XVIIIéme siécle", in Political and social change in modern Egypt: historical studies from the Ottoman conquest to the United Arab Republic, ed. P. M. Holt, London: Oxford University Press, 1968; Gamal el-Din Shayyal, "Some aspects of intellectual and social life in eighteenth-century Egypt", in Political and social change in modern Egypt, ibid; J. Spencer Trimingham, The Sufi orders in Islam, London 1973; Knut S. Vikr, Sufi and scholar on the desert edge: Muhammad b. `Alī al-Sanūsī and his brotherhood, London 1995.