دَردِستان، ناحیهای کوهستانی در منتهاالیه شمالغربی شبهقارة هند، در جنوب و جنوبشرقی رشتهکوه هندوکش. این ناحیه که در اساطیر هندو، درداس نامیده شدهاست، به مناطقی چون کابل، درة کاغان پاکستان و شمال کشمیر محدود است. دردستان افزون بر مناطق گلگت*، آستور، گریز، چیلاس ، هودور ، دریل، و تنگر که مجموعاً به یاغستان مشهورند، گاه مناطق هنذه و نگر* ، چترال* ، یاسین ، لداخ*، قسمتی از بلتستان* و حتی بخشهایی از کافرستان (← نورستان*) را نیز شامل میشد. موقعیت کنونی دردستان در شمالغربی هند، شمال پاکستان و شمالشرقی افغانستان است (← لیتنر ، ص 58؛ چوهان ، 1983، ص 1؛ د. اسلام، چاپ دوم؛ د. ایرانیکا، ذیل مادّه). در قرن اول میلادی، ساکنان دردستان را دیردَی و دَردَی میخواندند (← استرابون ، ج 7، ص 75؛ پلینیوس/ پلینیاکبر ، ج 3، کتاب 11، ص 500).واژة دردستان مرکّب از واژة دَرَدَ سنسکریت (احتمالاً بهمعنای غار) و پسوند ستان فارسی است (← لیتنر، همانجا). ابتدا در نیمة دوم قرن سیزدهم/ نوزدهم، لیتنر (خاورشناس و رئیس کالج دولتی لاهور) این نام را برای این منطقه بهکار برد. سپس، برخی دیگر از محققان غربی از آن استفاده کردند (د. ایرانیکا، همانجا). کهویهامی نیز که اثرش را در نیمة دوم همین قرن نوشته، این منطقه را داردو نامیدهاست (← حصه 1، ص 228).پیش از ورود اسلام به دردستان، ادیان زردشتی، بودایی و هندو در این منطقه رواج داشتند. تاریخ ورود اسلام به آنجا مشخص نیست، اما در میانة قرن سیزدهم عدهای مسلمان در برخی مناطق این سرزمین ساکن بودند. در اواخر آن قرن، بیشتر مردم دردستان مسلمان بودند. افزون بر مسلمانان و هندوها، مسلمانانی چون شیعیان اسماعیلی و سنّیان نیز در این دوره به رقابت و خصومت با یکدیگر میپرداختند. اهل تسنن بیشتر در نواحی چیلاس و چترال و شیعیان در هونزا و نگر ساکن بودند. بهعلاوه، گروهی از صوفیان (احتمالاً از طریقت چِشتیّه*) نیز در دردستان زندگی میکردند (← لیتنر، ص49ـ 52؛ چوهان، 1983، ص 102، 108ـ110؛ درو ، ص 429؛ د. اسلام، همانجا).ساکنان دردستان متشکل از چند گروه قومی چون رونوها ، شِنها ، یشکونها ، کرمنها و دومها بودند و به زبانهای پشتو*، شینا/ شنواری و برشسکی* سخن میگفتند. در اواخر قرن سیزدهم، در گلگت و برخی مناطق دیگر دردستان، شماری کشمیری مقیم بودند که اجداد برخی از آنها در دورة احمدشاه درّانی (1160ـ1186) به این سرزمین مهاجرت کردهبودند (چوهان، 1983، ص 43ـ46؛ درو، ص 423ـ429؛ لیتنر، ص 59ـ60).در مناطق مختلف دردستان، معادن طلا، گوگرد، آهن و سنگهای گرانبها وجود دارد، اما شغل عمدة مردم این سرزمین از گذشته کشاورزی و باغداری بوده و گندم، جو، برنج و ذرت در آنجا کشت میشدهاست (چوهان، 1983، ص 30ـ31، 144).تاریخ دردستان در دورة اسلامی با تاریخ کشمیر پیوند داشتهاست، در دورة سلطانشهابالدین (753ـ772)، چهارمین سلطان از سلسله شاهمیریان*، گلگت و مناطق اطراف آن ضمیمة قلمرو وی شد و پس از شاهمیریان، این مناطق تحت حاکمیت طایفة چکها* (اواخر قرن دهم) و سپس بابریان قرار گرفت (← بهارستان شاهی، ص 264ـ265، 310، 327ـ330؛ جهانگیر، ص 341؛ کهویهامی، حصة 1، ص 228، حصة 2، ص 161ـ162؛ بَهنداری، ص 83).بعد از آنکه مهاراجه گلاب سینگه (ﺣک : 1206ـ1273)، مؤسس سلسلة دوگره، گلگت و چیلاس و مناطق دورافتادهای چون هونزا و نگر را تسخیر کرد، دیگر حکمرانان این سلسله نیز به سرکوب مبارزان و مخالفان دردستانی و گسترش دامنه سلطه حکومت کشمیر بر مناطق دردستان ادامه دادند (← کهویهامی، حصة 1، ص 228ـ229، حصة 2، ص 836 ـ837 ؛ لیتنر، ص 53ـ 55، 77؛ چوهان، 1983، ص 5، 9ـ13؛ درو، ص 437ـ445).پس از تسلط روسها بر آسیای مرکزی و نزدیک شدن آنها به مرزهای دردستان در قرن سیزدهم/ نوزدهم، اهمیت راهبردی دردستان که محل تلاقی مرزهای هند بریتانیا، چین و روسیه بود، بیشتر شد. انگلیسیها در 1294/1877 یک نمایندگی سیاسی بهمنظور تسلط بیشتر بر تمام دردستان و مسدود کردن معابر آن بر روی رقیبان، در گلگت دایر کردند. فعالیت این نمایندگی تا 1326ش/1947 ادامه داشت (چوهان، 1983، ص 14ـ15؛ همو، 1998، ص 3؛ چابارا، ج 2، ص 406).گفتنی است منطقة چمرقند یاغستان از حدود 1247/1831 مقرّ شماری از پیروان سیداحمد بَریلوی* گردید. این گروه که مجاهدین نامیده میشدند، بعد از ناکامی در جهاد با سیکهای حاکم بر کشمیر و شکست در جنگ درة کاغان (1238/ 1823)، در این منطقه پناه گرفتند. حکومت هند بریتانیا و سپس حکومت پاکستان تا 1338ش/1959، به بهانة فعالیتهای انقلابی و شورشگرانه مجاهدین، تردد آنها را به یاغستان تحت نظارت شدید قرار دادند و آن را منوط به اخذ مجوز کتبی کردند (کهویهامی، حصة 1، ص 438ـ441، حصة 2، ص 754ـ756؛ د. اسلام، همانجا).منابع : بهارستان شاهی: تاریخ کشمیر، ]از نویسندة ناشناختة کشمیری[، چاپ اکبر حیدری کشمیری، بدگم، کشمیر: انجمن شرعی، 1982؛ سوجان رای بَهنداری، خلاصةالتواریخ، چاپ خانبهادر ظفر حسنخان، دهلی 1918؛ جهانگیر، امپراتورهند، جهانگیرنامه ]یا[ توزک جهانگیری، چاپ محمدهاشم، تهران 1359ش؛ غلامحسن کهویهامی، تاریخ حَسَن، سرینگر، حصه 1، ?] 1954[، حصه 2، ]بیتا.[؛G. S. Chhabra, Advanced study in the history of modern India, vol.2, New Delhi 2005; Amar Singh Chohan, Historical study of society and culture in Dardistan and Ladakh, New Delhi [1983?]; idem, The Gilgit agency: New Delhi 1998; Frederic Drew, The Jummoo 1877-1935, and Kashmir territories: a geographical account, London 1875, repr. New Delhi 2002; EIr., s.v. "Dardestān. I: geography" (by Nigel J. R. Allan); EI2, s.v. "Dardistān" (by A. S. Bazmee Ansari); G. W. Leitner, Dardistan in 1866, 1886 and 1893, Kashmir 1996; Plinius/ Pliny [the Elder], Natural history, with an English translation, vol.3, tr. H. Rockham, Cambridge, Mass. 1967; Strabo, The geography of Strabo, with an English translation by Horace Leonard Jones, vol.7, London 1966.