دُر ← مرواریدNNNNدر، صفحات متحرکی از جنس چوب، آهن یا مواد دیگر بر ورودی بنا یا اتاق. در از پارسیِ باستان duvar(← بارتولومه، ستون 766) و واژة اوستاییِ dvara (بهرامی، دفتر 2، ص 784ـ 785) و پهلویِ dar گرفته شدهاست (مکنزی ، ص 240). در فارسی معاصر، با توجه به واژة عربی باب، درب نیز مصطلح شده که در گذشته بیشتر به دروازه شهرها و محلهها و قلعهها و دروازههای فراخ اطلاق میشدهاست (دهخدا؛ فرهنگ بزرگ سخن، ذیل «در»، «درب»، و «باب»).کارکردِ اصلی درْ به منزلة مدخل، برقراری ارتباط میان فضای درونی و بیرونی است (← حمام*).کارکردِ دیگرِ درْ حفظ امنیت است. درِ قلعه ویژگیهایی دارد و عموماً در کنار آن برجهای نگهبانی تعبیه شدهاست. دروازة جنوبی قلعة لَمْبَسَر دو در، یکی پس از دیگری، دارد که با هم حدود ششمتر اختلاف سطح دارند (← ستوده، ص 68ـ69). در شهرها، برای جلوگیری از تعدی زورمندان و جلبنکردن توجه آنها، درهای ورودی را ساده میساختند (سلطانزاده، ص60) و ساخت قفلهای مطمئن نیز ضروری بود. به گفتة ابناخوه (ص 345)، درودگرانی که قفل درها را میسازند یا نصب میکنند، باید در محافظت از املاک و داراییهای مردم بسیار دقت کنند و مجاز نیستند دو کلید یکسان برای دو شخص مختلف بسازند. کاروانسراهای بیابانی نیز، برای نظارت بیشتر، فقط یک در داشتند (سلطانزاده، ص 48). درِ دروازهها بهسبب شکوه و حفظ امنیت سنگین بود (گرابار ، ص 51؛ نیز ← باب*؛حلب*؛ قلعه*). انبارهای بزرگ، مانند انبار غلة عمومی در جنوب مراکش، دیوارهای بلند و درِ باریکی داشتند (پیتر بریج ، ص 205).در برخی از تمدنهای باستانی، از جمله در چَتَلهُویُوک در آسیای صغیر، در بخشی از دورة نوسنگی، هنگام ساخت بنا برای آن درِ ورودی درنظر گرفته شدهاست (فیروزمندی، ج 1، ص 41، 53؛ نیز ← خانه*، بخش 2، قسمت ج). در روستایِ پیش از تاریخِ تپهزاغة قزوین، درِ ورودیِ هر خانه در جهت مخالف وزش باد به گذر عمومی باز میشد و اگر ناگزیر جهت باز شدن در به جانب وزش باد بود، دیواری جلوی آن تعبیه میشد (ملک شهمیرزادی، ص 21). قفل درهای بهدستآمده در خرابههای خرساباد* متعلق به حدود 2000 پیش از میلاد و چُغازَنبیل* متعلق به حدود 1300 پیش از میلاد، نشاندهندة تعبیة در برای بناهای آن زمان است (وولف ، ص 67). از حفاریهای کاخ شَلمانْصِر سوم (858 ـ824 ق م) در بینالنهرین، دری با روکش مفرغی به عرض 29ر2 و ارتفاع چهار متر بهدست آمده که بر سطح آن نقشبرجستهها و کتیبههایی حاوی شرح پیروزیهای این حاکم حک شدهاست (مجیدزاده، ج 3، ص 192). در کتیبههایی که از تختجمشید بهدست آمده، از دستمزد هنرمندانی که روی درهای چوبی کندهکاری کردهاند سخن بهمیان آمدهاست (مهرپویا، ص 197). در دورة اسلامی، کاخ اموی خِرْبَةالبَیضاء* درهایی به عرض حدود چهار متر داشتهاست (گاوبه ، ص 101). در موزة بناکیِ آتن نیز یک درِ چوبی از اواخر دورة اموی باقی است که با نقش گیاهی و ستاره تزیین شدهاست (بهنسی، ص 405). درهای بناهای دورة عباسیان چوبی و منقوش بودهاست. درهای متعدد و پشتسرهم در کاخ بلکوارا از دورة عباسی وفور بهرهگیری از درها را نشان میدهد (خلیفی، ص 179؛ ← بُلکُوارا*). در موزة اسلامی قاهره درهای دولنگهای از دورة فاطمی باقیاست (بهنسی، همانجا). در دورة مملوکی علاوهبر بناها حتی برای منبرها نیز در تعبیه میشد (دسوقی، ص 38). ناصرخسرو در قرن پنجم به درهای مسجدالاقصی در بیتالمقدس اشاره کرده که روی آنها با ورقة برنج دمشقی، که مانند طلاست، پوشانده و سپس با نقشهای متنوع آراسته شدهاست (ص 40). به گفتة ابنخلدون (ج 1: مقدمه، ص 514ـ 515)، از چوب برای ساختن در استفاده میکردند و بر آن انواع نقشونگار میزدند.درِ چوبی دارای تزیینات آهنیِ دروازة مهریزِ یزد، متعلق به سدة پنجم (پیرنیا، ص 349) و لنگة در چوبی مسجدجامع عتیق شیراز، متعلق به دورة عَمرولیث صفاری، که در موزة پارس شیراز نگهداری میشود (حسنبیگی، ص 175)، از کهنترین درها در ایران است. تنوع در سازی در دورة سلجوقیان آسیای صغیر گاه با کوبهها و در دورة ایوبی با قابسازی نشان داده شدهاست (← عبدالناصر یاسین، ص 114). ساخت درهای بزرگ برای دروازهها و منبتکاری روی درها در دورة تیموریان موردتوجه قرار میگیرد (← تیموریان*).درگذشته، درها باتوجه به محل قرارگرفتن، موقعیت بنا، تعداد، اندازه، تزیینات و غیره نامهای مختلفی داشتند. برای نمونه، در ایران به درِ اصلی خانه، «درِ سر»، به درِ کوچک و یک لنگه میانِ هشتی و دالان، «میانْدر» (← پیرنیا، ص350)، به درهای مشبک، «در و پنجره»، و به ترکیب در و پنجره که در قسمت پایین آن در و در قسمت بالای آن پنجره قراردارد، «پاچُلاقی» گفته میشود (امرایی، ص 28، 33).از ویژگیهای ساخت در، در دورة صفویه، کاربرد شیشههای رنگی در در و پنجره است (همان، ص 17ـ18). در دورههای جدیدتر، با توجه به تأثیرپذیری هنری از سایر ملل، تزیینِ در، علاوه بر شیوههای قبلی، با روشهای جدیدی همراه شد، مانند کندهکاریهای عمیق و نصب قطعات چوبی برجسته روی درها که نمونههای آن بیشتر در دوره قاجار دیده میشود (← عطارزاده، ص 141ـ142، تصاویر). در به تناسب اندازه و اهمیت از اجزای مختلفی تشکیل میشود که مهمترین آنها عبارتاند از :1) چهارچوب. شامل دو قطعهچوب عمودی در دو طرف به نام باهو، یک قطعهچوب افقی در بالا به نام کلاه یا کلاهکِ چهارچوب، و دو قطعهچوب افقی در پایین و آستانة در. این اجزا معمولاً به روش کام و زبانه به هم متصل میشوند (پیرنیا، ص 351؛ وولف، ص 86 ، تصویر). گاه لنگههای چوبیْ درون چهارچوبی آهنی یا برعکس قرار میگیرند و گاهی نیز چهارچوب آهنی روی سنگ قرار میگیرد (خلیفی، ص 179؛ سلیمی و همکاران، ص 285).آستانه گاهی بلند ساخته میشود تا تمایز بین دو فضای بیرونی و درونی کاملاً نمایان شود (سلطانزاده، ص 93). برای نمونه، در خانههای عربستان، آستانه حدود بیست سانتیمتر بالاتر از سطح زمین قرار دارد (← لعیبی، ص 69). پاشنهگَرد قطعهچوبی افقی است که آن را پشت آستانه میکوبیدند و جای پاشنه لنگهها را در آن میبریدند (پیرنیا، ص 352).2) لنگه (لته). صفحة اصلیِ در که درون چهارچوب قرار دارد. اغلب باغها و بوستانها، دروازهها و قلعهها درهای یک لنگهای داشتند که درون دیوار چینهای قرار میگرفت و کنار آن سوراخی در چینه تعبیه میشد که محل کُلون و قفل چوبی بود. اینگونه لنگهها شامل چند تخته بودند که به صورتهای مختلف کنار هم چیده میشدند و با گلمیخ و یک یا دو نیمتیر چوبی مهار میشدند. درِ اتاقها و بقعهها غالباً دولنگه بود. هر لنگه معمولاً سه بخش داشت که قسمتهای بالا و پایین آن مربع و قسمت یا قابِ وسط آن مستطیل و عمودی بود (← همان، ص 350؛ عبدالسلام احمد نظیف، ص 390). در برخی از درها، هر لنگه دو قاب مستطیل در بالا و پایین و یک مستطیل افقی در وسط داشت و قابهای پایین کرکرهای بود (← عبدالسلام احمد نظیف، ص 388). در برخی از درها، قابها مشبک بودهاند. دماغه چوب نازکی است که روی درزِ میان دولنگه با گلمیخ به یکلنگه متصل میشود. معمولاً بالا و پایین دماغه مانند سر و پایه ستون برجستگی بیشتری دارد (پیرنیا، ص 351). بناهای مذهبی مملوکان مصر، بیش از گذشته، درهای دولنگه و حجیم داشت، اما در اواخر دورة عثمانی، درهای یکلنگه رایج شد (دسوقی، ص 33، 36ـ37). درِ برخی از بناها در زمان عثمانی در قاهره، دولنگه است، مانند مسجد ساریةالجَبَل (935)، و درِ برخی دیگر یک لنگه، مانند درِ اصلی مسجد داوودپاشا. گاهی اوقات برای آسان بازوبسته کردن درهای بزرگ، در کوچکی داخل لنگه راست قرار میگرفتهاست (سلیمی و همکاران، همانجا؛ سلطانزاده، ص 116). زمستانها در مراکش، برای جلوگیری از ورود هوای سرد، لنگههای اصلی در را میبستند و از درهای کوچکی با قابهای محرابیشکل تردد میکردند (پیاتروفسکی ، ص 155).3) لولا. به کمک آن، لنگه به چهارچوب متصل و موجب میشود در به یک سمت حرکت کند. لنگهها را میتوان با بستن لولای دوگانه در هر دو جهت بازوبسته کرد. ستونهای عمودی چهارچوب که لنگهها به آنها لولا میشوند، ابتدا باید با رنده مسطح شوند. سپس تیرهایِ افقیِ چهارچوب مسطح میشوند.معمولاً 5ر1 میلیمتر به عرضِ در اضافه میشود تا در صورت باد کردن یا رنگ کردنِ در، مشکلی در بازوبسته شدن آن ایجاد نشود. وقتی در با چهارچوب تطبیق یافت، میتوان لولاها را نصب کرد. اندازة لولا به وزن در بستگی دارد. برای نصب لولا، باید در لبه و چهارچوب در، مقداری تورفتگی ایجاد شود تا ضخامت لولا مانع نصب در نشود (درودگری و شناخت صنعت چوب، ص 138). برای وصل کردن لولاها به در و میخکردن آهنها روی چهارچوب و سایر قسمتها، از نوعی میخ بزرگ با سر چتری (گلمیخ) استفاده میشود (وولف، ص 52ـ53).4) کوبه. وسیلهای فلزی است برای بهصدا درآوردن در و خبر دادن از اینکه کسی پشت در است. هر کوبه روی یک لنگه قرار میگیرد. کوبه چکشی با صدای بم روی لنگه راست مخصوص مردان و کوبه حلقهای روی لنگه چپ با صدای زیر و ظریف مخصوص زنان است (← سلطانزاده، ص 92؛ امینیان آرانی، ص 260؛ لبافخانیکی، ص 275). شکل کوبهها بسیار متنوع است (← طغرل ، ص192ـ 193، تصویر)؛ برخی از آنها به شکل حیوان است، مانند کوبهای به شکل شیر در کرمان از قرن سیزدهم (← لوکاک ، ص 120، تصویر 28) یا کوبه درِ مسجد سیزر از دورة سلجوقیان که دو اژدهای قرینه است. کوبة برخی از درهای نفیس طلاکوب و نقرهکوب شدهاست (← بلوم و بلر ، ص55).5) قفل و بست. در مواقع ضروری و شبها برای امنیت بیشتر، معمولاً درها را با قفلهای گوناگونی میبستند که رایجترین آنها قفل کُلونی بود. کلون قطعهچوب محکمی است که از داخل یا پشت لنگه وارد بدنة قفل میشود. انتهای کلون وارد قسمتی میشود که پشت لنگة دیگر در قرار دارد. قفل قطعهچوب ضخیمی است که با گلمیخهایی به پشت لنگة در وصل شده و درون آن به اندازة کلون سوراخ شدهاست. برای بازوبستهکردنِ قفلِ کلونی، یک طرف کلون دندانهدار است و کلیدِ چوبیِ تراشخورده داخل آن میافتد. کلیدْ چفت داخلی کلون را بالا میآورد و با یک دور چرخاندن کلید، زبانه یک دندانه حرکت میکند و با چند دور چرخاندن کلید، کشو به آخر رسیده و باز و بسته میشود. قفلهای کلونی در ایران و سایر نقاط جهان، حدود چهارهزار سال قدمت دارد (وولف، ص 65ـ68). علاوهبر قفل کلونی، از قفلهای دیگری نیز استفاده میشدهاست؛ مانند قفل آهنی فنری با کلید پیچدار یا فشاری، قفل لولهای با کلید پیچی، و قفل حروفی یا رمزی (← همان، ص 69ـ73؛ زینالعابدین، ص 113). چفت، زنجیری در بالای هر لنگه است که تهِ آن به لنگه وصل شده و سرِ آن، که «سرچفت» نام دارد، دارای شکافی است که داخلِ «سفت» قرار میگیرد. سفت حلقه فلزیِ متصل به چوبِ افقیِ چهارچوب است. گاهی از چفت کوچکی به نام پاچفت استفاده میشد که لنگهها را به پایین چهارچوب میبست (پیرنیا، ص 352).6) روزن. قسمت غالباً مشبک برای حفظ روشنایی و هوارسانی در بالا و گاهی دو طرفِ در است که با چوب، گچ و سفال ساخته میشد و در مناطق سردسیر با شیشه آن را میپوشاندند (← همانجا).ورودی بنا ابتدا فقط شامل درگاه بوده، اما بعدها در دورة اعتلای معماری اسلامی، قسمتهای دیگری مانند جلوخان*، پیشطاق*، درگاه، هشتی*، دالان، و ایوان* نیز به آن اضافه شدهاست (سلطانزاده، ص 11؛ نیز ← کاتب، ص 170).اگرچه در بیشتر کشورهای اسلامی منابع تهیة چوب محدود است (ألفی، ص 280)، اما درها غالباً چوبی بودهاند (سلطانزاده، ص 90)، مانند درهایی از جنس چوب صنوبر در مسجدجامع دمشق (← بهنسی، ص 41)، و درهایی از ساج و آبنوس و صنوبر و سدر در بناهای فاطمیان و ایوبیان و طولونیان در مصر (زکیمحمدحسن، ص 197ـ199؛ عبدالناصر یاسین،ص 115) و دری از جنس ساج در کعبه متعلق به قرن پنجم (← ناصرخسرو، ص 107). در ایران ساخت درها از انواع چوبهای چنار، تبریزی، گردو، کاج، توت و غیره معمول است (← حسنبیگی، ص 175). علاوهبر چوب، از فلزات مختلف نیز برای ساخت تمام یا قسمتی از در استفاده شدهاست (← لوکاک، ص 120)، مانند درهای فلزی در مصرِ مملوکی (← ألفی، ص 288) و درهای نقره مکانهای مذهبی (ذکاء و سمسار، ص 116ـ117). در دورة صفویه، بهدستور شاهعباس اول، درِ جدیدی از طلا برای ورودی و دری از نقره برای قندیلخانة مقبرة شیخصفی در اردبیل ساخته شد (آلن ، ص 106، 109).گاهی متناسب با نوع خانه و برای رفتوآمدِ راحتتر، درها سادهترند. مثلاً درِ آلاچیقها یا چادرهای صحرانشینان ترکستان پردهای نمدین است که آن را به چهارچوبی آویختهاند (← پاشینو ، ص 49).اندازة در با توجه به عرض، ارتفاع و ضخامت چهارچوب آن مشخص میشود. تطبیق اندازة در با چهارچوب مسئلة مهمی است (درودگری و شناخت صنعت چوب، ص 138). چنانکه کاروانسراها درهای ورودی پهنی داشتند تا امکان عبورِ شتران با بار نیز فراهم شود (سیمز ، ص 101). در ترکیه، درهای خارجیْ بزرگ و دولنگه و درهای داخلی بیشتر یکلنگه و کوچک بودند، اما از اوایل قرن سیزدهم درها دولنگه و ارتفاع آنها زیاد شد (زینالعابدین، ص 109). خیرالدین معمار* در نسبت و اندازة درها تحولی پدید آورد و در مسجد بایزید استانبول، سه درِ ورودیِ همارتفاع با دیوار تعبیه کرد که در مقایسه با درهای پیشین و معمول آن زمان متناسبتر بودند (← عارسون، ج4، ص307ـ 308). در ایران، ارتفاع درِ خانهها، حمامها و بعضی از مساجد و مدارس حدود دو تا سهمتر است و درِ بناهای بزرگ گاه به پنج متر نیز میرسد (سلطانزاده، ص116؛ پیرنیا، ص 357)، اما لنگههای در برای راحتی کاربرد و جاگیری کمتر، پهن نیستند (پیرنیا، ص350). گاهی بزرگی و کوچکی درها بهوضع مالی صاحبخانه یا نوع بنا و کاربری آن بستگی دارد؛ مثلاً هر لنگة در مسجد امام اصفهان 3ر4متر ارتفاع و 60ر1متر عرض دارد (← آلن، ص114). در ایران، عموماً درها مستطیل است، اما بهرهگیری از درهای غیرمستطیل از دورة قاجار معمول شد (سلطانزاده، ص90).بعضی درها حرمت و قداست دارند، چنانکه از ابتدای دورة اسلامی گشودن بعضی درها مانند درِ خانة کعبه، بهسبب تقدس بنا، با مراسم خاصی همراه بودهاست (← ناصرخسرو، ص 112ـ113). گاهی نیکوکاران دری سفارش میدادند و نام خود را بر آن حک میکردند و آن را به مساجد یا بناهای دیگر هدیه میدادند. آستانة درِ بعضی از بناها بهسبب حرمت بنا مقدس میشد و مردم هنگام ورود پا روی آن نمیگذاشتند (← سلطانزاده، ص91، 93). در کشورهای اسلامی، از جمله ترکیه، درِ اتاقها بهگونهای تعبیه میشد که با گشودن آن، درون اتاق از بیرون دیده نشود (زینالعابدین، همانجا). خانهها معمولاً یک درِ ورودی داشت، ولی گاه درِ دیگری برای ورود زنان تعبیه میشد (← کاتب، ص 227)، مانند خانههای محله بَسْتَکیه در دبی و بندر قدیمی سُواکَن در دریای سرخ (پیتر بریج، ص 197). گاهی شکل درها حس فروتنی را القا میکرد، چنانکه درِ زورخانهها کوتاه بود و با قامت خمیده از آن عبور میکردند و این کار نشانة فروتنی در عین زورمندی بود (پرتو بیضایی، ص 15، 31).بعضی از باورها و رفتارهای شخصی و اجتماعی از طریق در بروز یافتهاست؛ مثلاً درْ مسجدجامع قُرطُبه، برای نشاندادن اهمیت درِ مخصوص درباریان، پشت در نیز تزیین شدهاست (بریش ، ص 218).جهت کارگذاری درها به شرایط محیط، آب و هوا، شهر و غیره بستگی دارد، اما در جهان اسلام، ویژگیهای دیگری مانند جهت قبله باعث شد در بسیاری از مساجد قدیمی، از گذرها و گوشههای کور برای تعبیه در استفاده شود (فتحی، ص 130ـ 131). درِ خانههای مسلمانان بوسنی طوری ساخته میشود که واردشونده پشت به قبله وارد نشود (پیتر بریج، ص 202). درِ خانههای قدیمی کاشان نیز رو به قبله بودهاست (امینیان آرانی، ص 264). گاهی درهای اصلی به سمت شرق و مشرف به طلوع خورشید قرار دارند، مانند مقبرة سلطانسنجر در مرو (← پوپ ، ص 131) و گاهی رو به ستارهای سعد تا صبحگاه ساکنان خانه به هنگام ترک خانه، روز را به میمنت آغاز کنند (لبافخانیکی، ص 276). گاهی در بناهای بزرگ و عمومی، مانند مساجد، در کنار درهای اصلی، درِ کوچکی نیز برای ورود و خروج افرادِ خاص تعبیه میشد (← فتحی، ص 133). گاهی مراجعات بسیار باعث کارگذاری درهای متعدد در بناها گردیدهاست؛ چنانکه در دورة عباسیان، درهای زیادی در اطراف مسجدالحرام تعبیه شدهبود و قرنها به همان صورت باقی ماند. در این دوره، فقط در جانب شرقی این مسجد 42 در قرار داشت (← جعفریان، ص 75 و تصاویر ص 74، 102). ابنرسته (ص 48) تعداد درهای مسجدالحرام را در قرن سوم 23 باب ذکر کردهاست. در حال حاضر این مسجد صد در دارد.در برخی از بناهای مهم، درهای متعدد بناها را نامگذاری میکردند، مثلاً باب بَنیشَیْبَة در مسجدالحرام که بعد از سقوط هُبَل از بام کعبه، آن بت در کنار همین در دفن شد و رفتوآمد موحدان از آن بهمعنای شکست شرک بودهاست، یا بابالفتح در شمال مسجدالحرام که پیامبر صلیاللّه علیهو آلهوسلم هنگام فتح مکه از آن وارد مسجد شد و نیز بابالرحمه در غرب مسجدالحرام که نامگذاری آن بهسبب اجابت دعای باران بودهاست (← جعفریان، ص 104ـ105، 236). مسجدجامع دمشق هفت در داشت و درِ شرقی آن در قرن یازدهم به درِ ساعات معروف بود، زیرا روبهروی آن چند ساعت قرار داشت و امروزه نیز به درِ نوفْرَه شهرت دارد (بهنسی، ص 40). انتخاب نام بابالوزرا برای یکی از درهای مسجد قرطبه، بیانگر اختصاص این در به حاکم و درباریان بودهاست (بریش، ص 216). در بناهایی که درهای زیادی داشتند، معمولاً به درِ بزرگتر و با ساختار مفصّلتر بابالابواب گفته میشد (← ناصرخسرو، ص 41).تزیین در همواره تنوع بسیار داشتهاست. پوشش فلزی مقاوم و درخشان روی درهای چوبی برای جلوگیری از پوسیدگی زودهنگام چوب بهکار میرفته و مسلمانان در تزیین در با روکش فلزی بسیار مهارت داشتند (هواگ و مارتن، ص 197)، مانند بعضی از درهای مسجدجامع دمشق که با صفحات مسی پوشانده شده و با میخهایی تزیین شدهاند و درِ مسجد صالح متعلق به دورة فاطمی، موجود در موزة قاهره (عبدالناصر یاسین، ص 114؛ بهنسی، ص 41؛ دسوقی، ص 38). از قرن هشتم درهایی بهجا مانده که از ورق مس* و برنج* پوشیده شده و مرصع به طلا و نقره است، مانند درِ مسجدهای حسن و سلطانبَرْقوق در قاهره (هواگ و مارتن، همانجا). در دورة عثمانیان نیز گاهی تمام یا قسمتی از رویة درها را با صفحات مسی یا مفرغی میپوشاندند که ساده یا پرنقشونگار بودهاست (دسوقی، ص 37). از ویژگی درهای عثمانی در قاهره، وجود میخهای مسی به شکل خط یا گلمیخ روی تیرهای چهارچوب است، مانند درهای مسجد ساریةالجبل (که در موزة هنر اسلامی قاهره نگهداری میشود)، مسجد سنانپاشا (979) و مسجد مصطفی چوریچیمیرزا (← همان، ص 40، تصویر 20). در دورة صفوی، ورقههای نقره یا طلای روی درِ کاخها و مساجد را قلمزنی میکردند، مانند درهای مسجد شاه (نام کنونی آن: مسجد امام) و مدرسة چهارباغ اصفهان (حسنبیگی، ص 141؛ لوکاک، ص 120، تصویر 26؛ آلن، ص 114). گاهی نیز درهای چوبی به قطعات چوبی مزیّن میشد و روی قابها گوشماهی، فلس و استخوان نصب میگردید (هواگ و مارتن، ص 198). با استفاده از گلمیخهایی به شکل پنجپر (شمسه) و غیره رویة در را تزیین میکردند. از حدود قرن هشتم، درهایی با گلمیخهای سرپهن و ستارهای و چندضلعی ساخته شد، مانند درهای مدرسههای فاس و مکناس در مراکش و بناهای طُلَیطُلَه و قرطبه و اِشْبیلیه در اسپانیا (همان، ص 197). غالباً ردیفی از این گلمیخها بالای چفتهای در قرار میگرفت (← لوکاک، همانجا). درِ مسجد مدرسة آقابزرگِ کاشان از دورة قاجار با هزاران میخِ سرپهنِ زرین یکی از زیباترین نقشآفرینیهای فلز بر چوب را دارد (عطارزاده، ص 127).گاهی کتیبههای شعر و نثر مشتمل بر آیات و احادیث، نام بنا، سازنده یا واقف و اهداکننده در، شرح و تاریخ بازسازیهای در و بنا، نام نویسندة کتیبه، شهادتین و اسماءاللّه و نامهای معصومین بر قسمتهای گوناگون در نقش بسته میشد (← نوروززاده چگینی، ص 28ـ31؛ آثار ایران، ج 1، ص 249). قابهای بالای در بهسبب آنکه بیشتر در معرض دید بودند، محل مناسبی برای قراردادن کتیبههای مذهبی میشدند، مثل کتیبة بالای درِ برج رِسْکِت (← گدار، ص 283). روی در مسجدجامع الازهر از دورة فاطمیان نیز کتیبهای وجود دارد (زکیمحمدحسن، ص 202). روی قابهای سردرِ آرامگاه احمد یَسوَی اشعار گلستان سعدی و نام سفارشدهنده و تاریخ ساخت کتیبه نقش بستهاست (← بلوم و بلر، ص 55ـ56). در کتیبههای روی درهای نقره حرمخانة شیخصفیالدین (1019) و توحیدخانة آستان قدس رضوی (955) نیز اشعاری حاوی نام سفارشدهنده آمدهاست (← ذکاء و سمسار، ص 116ـ118؛ آستان قدس رضوی*). کتیبهها و تزیینات فولادی مشبک درِ مسجد امام اصفهان با نقوش اسلیمی و ریزهکاریهای گلها و برگها از دیگر نمونههای کتیبهنویسی روی در است (← احسانی، تصویر 129).منبتکاری بیشتر روی درهای ساختهشده از چوبهای جنگلی شمشاد و فوفل و گردو صورت میگیرد. یکی از قدیمترین آثار منبتکاری شده، درِ مسجد عتیق شیراز از قرن سوم است که زیرسازی آن از چوب سپیدار است و روی آن با خلالهای چوب گردو و به شکل هندسی تزیین شدهاست (مهرپویا، ص 197). از قرن سوم درهای منبتکاریشده کاخ جَوْسَقالخاقانی* از دورة عباسیان در سامرا درخور ذکر است (← پیاتروفسکی، ص 154). درهای مقبرة سلطانمحمود غزنوی از قرن پنجم، منبتکاری شده و به اشکال ستارهای مزیّن شدهاند (← اختر ریاضالدین ، ص 496، تصاویر). درِ منبتکاریشده مسجدجامع الحاکمبامراللّه متعلق به سال 400 در موزة هنر اسلامی قاهره، درِ بیمارستان قَلاوون با مثلثهای برجسته از قرن پنجم (دسوقی، ص 39) و درهای قلعة حیدرآباد هند از قرن دوازدهم (← اختر ریاضالدین، ص 499، تصاویر) نمونههایی از درهای منبتکاری شدهاند. در ایران بهترین درهای منبتکاری شده عبارتاند از: درِ موجود در موزة ایران باستان، ساختهشده در فارس به تاریخ 506 از دورة سلجوقی (← عطارزاده، ص 17، 19، تصویر)؛ درهای تاریخدار مقبرة شیخجام (ویلبر ، ص 57)؛ درهای موجود در موزة متروپولیتن متعلق به دورة تیموریان (حسنبیگی، ص 173ـ174)؛ درهای موجود در اَفوشْتِه نطنز از قرن نهم که نام سازندة در، استاد حسینبن علی، روی آن حک شده (وولف، ص 81)؛ و درِ مدرسة شاهطهماسب در اصفهان از دورة صفویه (مهرپویا، ص 224).از خاتمکاری نیز در تزیین در استفاده شدهاست. برخی از درهای خاتمکاریشده عبارتاند از: یک جفت درِ مقبرة امیر در سمرقند از قرن نهم و موجود در موزة ارمیتاژ که با معرّق، منبت، و خاتم تزیین شدهاست؛ در ورودی مدرسة چهارباغ اصفهان از دورة صفوی؛ و در خزانة حرم حضرت عبدالعظیم و درِ امامزاده زید، در بازار تهران از دورة قاجار (روزیطلب و جلالی، ص 50، 56، 63).از مشبککاری و گرهچینی نیز در تزیین در استفاده شدهاست. قسمت بالای برخی از درهای دولنگه دارای گرهچینی با شیشههای رنگی (قوارهبری) است. روزنهای درهای چوبی مشبک در زمستانها با کاغذ مسدود و در تابستانها باز میشدهاست (امرایی، ص 28). در ایران استفاده از درهای مشبک و دارای گرهچینی در دورة صفویه آغاز شده و در دورههای بعد، بهویژه در دورة قاجار، به اوج رونق خود رسیدهاست. درِ گرهچینیشده کاخ ابیض گلستان و درهای خانههای قاجاری شیراز، اصفهان، تهران، قزوین، سنندج، یزد و غیره از این نمونهاند (← عطارزاده، ص 118ـ129).نقاشی روی درها بعد از دورة صفویه در ایران رواج یافت. در دورة زندیه، با بهرهگیری از رنگهای طبیعی و لاک، نقاشیهای گیاهی بهویژه گل و مرغ بر پیکره درها نمایان شد. لاکِ صمغیِ سرخرنگ، خرمایی یا قهوهای که از دو منشأ حیوانی و گیاهی به دست میآمد، برق و جلای مطبوعی داشت و باعث میشد رنگ به خورد چوب نرفته، نقش از بین نرود و نیز سطح کار شفاف شود. درهای موجود در موزة قزوین با زمینه قرمز و نقوش گلدانی از این نمونهاند. در دورة قاجار، با بهرهگیری از رنگ و روغن، علاوه بر دیوارهای اتاق، رویه و پشت درها نیز نقاشی میشد تا همگونی کاملی میان بنا و درها ایجاد شود. درِ دولنگه کاخ چهلستون* (اصفهان) و درِ اتاقهایی در منزل نصیرالملک شیراز چنین است (← بیانی، ص 12؛ عطارزاده، ص 32، 50، 124).از معرق نیز در دورة قاجار برای تزیین درها استفاده شدهاست. از جمله درِ خانة زینتالملک در شیراز که هر دولنگه و قابِ روزنِ بالای درها با نقش گلهای سفید و پرندگان مختلف معرقکاری شده و درِ نارنجستان قوام که در آن خطوط اسلیمی مشکی با پیچش زنجیرهای، گلهای سهپر سفیدرنگی را احاطه کردهاست (عطارزاده، ص 123). اکنون نیز از معرق برای تزیین درهای مزار ائمة اطهار استفاده میشود (حسنبیگی، ص 186).نقوشِ روی درها متنوع است. در دورة فاطمیان، درها گاه با شاخههای گیاهی، که میان آنها انسانی درحال طرب است، و پرندگان و حیوانات آذین شدهاند. روی در چوبی بیمارستان قلاوون، در میان برگها و شاخهها، دو غزال روبهروی هم و دو کبوتر و پرندگان دیگر نقش شدهاست (زکیمحمدحسن، ص 207ـ 208).در دورة ایوبی، در مصر، روی قابهای متنوع، از نقشهای هندسی و گیاهی استفاده میشد (← عبدالناصر یاسین، ص 112). در دورة سلجوقیان آسیای صغیر، درها از درخشانترین آثار چوبی آسیای صغیر هستند که با بهرهگیری از طرحهای هندسی و گیاهی و کتیبه تزیین شدهاند (← کونل ، ص 85). نقشهای درِ مسجد سیزر از این دوره، شامل نقوش حیوانی یا ترکیب تن پرنده با سربچه با رنگهای متنوع قرمز تا سیاه است (طغرل، ص 191). گاهی روی درها با نقوش نجومی تزیین میشد (← دسوقی، ص 39؛ ألفی، ص 288). در دورة ایلخانی در ایران، به شیوة خطوط مربعِ درهمتنیده در کتیبهها و برگهای طبیعی روی درها، مانند درهای مسجد مجموعة بایزید بسطامی، توجه میشد (← بلوم و بلر، ص 24). تاورنیه (ج 1، ص 126) در دورة صفویان از درهای چوبی حرم حضرت معصومه سلاماللّهعلیها نام بردهاست که از جنس گردو بوده و آنها را با رنگ زرد و بخور برّاق کردهبودند. طرح روی درهای مقبرة شیخصفی نیز تکرار نقش حاشیة قالیهای صفوی از جمله قالی معروف اردبیل موجود در موزة ویکتوریا و آلبرت است. طرح روی درهای مسجد امام اصفهان یک ترنج مرکزی است با لچکهای تزیینی که با بهرهگیری از قطعات نقره ایجاد شده و با بهرهگیری از هفت میخ و نصب آنها در کنار هم روی ورقه در، نقش گلهای قرینه شکل گرفتهاست (آلن، ص 109، 115ـ116).منابع : علاوه بر مشاهدات مؤلف؛ آثار ایران، اثر آندره گدار و دیگران، ترجمة ابوالحسن سروقد مقدم، ج 1، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1365ش؛ جیمز و. آلن، «روکشهای نقرهای درها در عهد صفوی»، ترجمة فرشته سپاهانی، وقف: میراث جاویدان، ش 53 (بهار 1385)؛ ابناخوه، کتاب معالمالقربة فی احکامالحسبة، چاپ محمد محمود شعبان و صدیق احمد عیسی مطیعی، ]قاهره[1976، چاپ افست ]قم[1408؛ ابنخلدون؛ ابنرسته؛ محمدتقی احسانی، هفت هزار سال هنر فلزکاری در ایران، تهران 1386ش؛ ابوصالح ألفی، الفنّالاسلامی: اصوله، فلسفته، مدارسه، ]بیروت[: دارالمعارف، ]بیتا.[؛ مهدی امرایی، اُرسی: پنجرههای رو به نور، تهران 1383ش؛ سیفاللّه امینیان آرانی، «خانههای قدیمی کاشان»، در مجموعه مقالات کنگره تاریخ معماری و شهرسازی ایران: 12ـ 7 اسفندماه 1374، ارگ بم ـ کرمان، به کوشش باقر آیتاللّهزاده شیرازی، ج 3، تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، 1375ش؛ کلاوس بریش، «بابالوزراء: درب مسجدجامع قرطبه»، ترجمة سعید فیروزآبادی، فصلنامة هنر، ش 29 (تابستان و پاییز 1374)؛ احسان بهرامی، فرهنگ واژههای اوستائی، تهران 1369ش؛ عفیف بهنسی، الفنّالعربی الاسلامی فی بدایة تکوّنه، دمشق 1403/1983؛ سوسن بیانی، «تاریخچه لاک سازی : اهمیت کاربرد لاک و جلای روغنی در هنرهای ایرانی»، موزهها، ش 15 (بهار 1374)؛ پتر ایوانوویچ پاشینو، سفرنامة ترکستان: ماوراءالنهر، ترجمة مادروس داؤد خانف، چاپ جمشید کیانفر، تهران 1372ش؛ حسین پرتوبیضایی، تاریخ ورزش باستانی ایران: زورخانه، ]تهران[1337ش؛ آرتور اپهام پوپ، معماری ایران، ترجمة غلامحسین صدریافشار، تهران 1370ش؛ محمدکریم پیرنیا، آشنایی با معماری اسلامی ایران : ساختمانهای درونشهری و برونشهری، تدوین غلامحسین معماریان، تهران 1371ش؛ رسول جعفریان، آثار اسلامی مکه و مدینه، تهران 1382ش؛ محمدرضا حسنبیگی، مروری بر صنایع دستی ایران، تهران 1365ش؛ محمدجاسم خلیفی، العمارةالتقلیدیة فی قطر، دوحه 1424/2003؛ درودگری و شناخت صنعت چوب، ]تألیف [ویلیام د. ولانسکی و دیگران، ترجمة غلامرضا حقانی و داریوش شباهنگ، ]تهران[ : تکنوبوک، 1361ش؛ شادیة دسوقی، الاخشاب فی العمائر الدینیة بالقاهرة العثمانیة، قاهره 1423/2003؛ دهخدا؛ یحیی ذکاء و محمدحسن سمسار، «اشعار و اشیاء»، در خط خوش فارسی (مجموعه مقالات)، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1383ش؛ موسی رجبیاصل، نقش و رنگ در بقعة شیخ صفیالدین اردبیلی، تهران 1381ش؛ غلامرضا روزیطلب و ناهید جلالی، هنر خاتم، تهران 1382ش؛ زکیمحمدحسن، کنوزالفاطمیین، بیروت 1401/1981؛ محمود زینالعابدین، جولة تاریخیة فی عمارةالبیتالعربی والبیتالترکی، ریاض 1419/1998؛ منوچهر ستوده، قلاع اسماعیلیه در رشتهکوههای البرز، تهران 1345ش؛ حسین سلطانزاده، فضاهای ورودی در معماری سنتی ایران، تهران 1372ش؛ پژمان ضیائیان، شیراز: رؤیای رنگین سرزمین پارس ]مجموعه عکس[، تهران 1386ش؛ عبدالسلام احمد نظیف، دراسات فی العمارة الاسلامیة، ]قاهره[1989؛ عبدالناصر یاسین، الفنون الزخرفیة الاسلامیة بمصرفی العصرالایوبی، اسکندریه: دارالوفاء لدنیا الطباعة و النشر، ]بیتا.[؛ عبدالکریم عطارزاده، «آرایههای چوبی در معماری اسلامی ایران: دورههای زندیه و قاجاریه»، پایاننامة کارشناسی ارشد باستانشناسی، دانشکدة علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس، 1374ش؛ حسن فتحی، ساختمانسازی با مردم، ترجمة علی اشرفی، ]تهران[1372ش؛ فرهنگ بزرگ سخن، به سرپرستی حسن انوری، تهران: سخن، 1381ش؛ بهمن فیروزمندی، باستانشناسی و هنر آسیای صغیر، ج 1، تهران 1378ش؛ فاطمه کاتب، معماری خانههای ایرانی، تهران 1384ش؛ ارنست کونل، هنر اسلامی، ترجمة هوشنگ طاهری، تهران 1355ش؛ هاینتس گاوبه، «خربةالبیضاء، او، القصرالابیض»، الحولیات الاثریة العربیةالسوریة، ج 24، ش 1 و 2 (1974)؛ آندره گدار، «برجهای لاجیم و رسگت (مازندران)»، در آثار ایران، اثر آندره گدار و دیگران، ترجمة ابوالحسن سروقد مقدم، ج 3، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1367ش؛ گنجنامه: فرهنگ آثار معماری اسلامی ایران، دفتر1: خانههای کاشان، زیرنظر کامبیز حاجیقاسمی، تهران : دانشگاه شهید بهشتی، 1375ش؛ رجبعلی لبافخانیکی، «ملاحظة شرف انسان در معماری سنتی ایران»، در مجموعه مقالات کنگرة تاریخ معماری و شهرسازی ایران: 12ـ17 اسفندماه 1374، ارگ بم ـ کرمان، ج 1، تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، 1374ش؛ شاکر لعیبی، العمارةالذکوریة: فنالبناء والمعاییرالاجتماعیة والاخلاقیة فی العالم العربی، بیروت 2007؛ یوسف مجیدزاده، تاریخ و تمدن بینالنهرین، تهران 1376ـ1380ش؛ دیوید نیل مکنزی، فرهنگ کوچک زبان پهلوی، ترجمة مهشید میرفخرایی، تهران 1373ش؛ صادق ملک شهمیرزادی، «نقش عوامل اجتماعی ـ فرهنگی در شکلگیری خانههای مسکونی کهن ایران : روستای پیش از تاریخ زاغه»، در مجموعه مقالات کنگرة تاریخ معماری و شهرسازی ایران، همان؛ جمشید مهرپویا، «منبت و کندهکاری چوب در معماری ایران دورة اسلامی»، در تزئینات وابسته به معماری ایران دورة اسلامی، به کوشش محمدیوسف کیانی، تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، 1376ش؛ ناصرخسرو، سفرنامة ناصرخسرو قبادیانی، چاپ احمد ابراهیمی، ]تهران، بیتا.[؛ ناصر نوروززاده چگینی، «درهای کتیبهدار امامزاده هفت تن و یک بقعة ناشناس»، میراث فرهنگی، سال 3، ش 5 (بهار 1371)؛ دونالد نیوتن ویلبر، معماری اسلامی ایران در دورة ایلخانان، ترجمة عبداللّه فریار، تهران 1365ش؛ جان هواگ و هانری مارتن، سبکشناسی هنر معماری در سرزمینهای اسلامی، ترجمة پرویز ورجاوند، تهران 1384ش؛ نزهت یعقوبی، قزوین: پایتخت کهن ]مجموعه عکس[، تهران 1388ش؛Akhtar Riazuddin, History of handicrafts: Pakistan- India, Islamabad 1408/ 1988; Calâl Esad Arseven, Türk sanat tarihi, İstanbul: Millî Eğitim Basιmevi, [n.d.]; Christian Bartholomae, Altiranisches Wörterbuch, Strasbourg 1904, repr. Berlin 1961; Jonathan M. Bloom and Sheila S. Blair, Islamic arts, London 1998; Oleg Grabar, "The architecture of power: palaces, citadels and fortifications", in Architecture of the Islamic world, ed. George Michell, London: Thames and Hudson, 1984; Ronald Lewcock , "Architects, craftsmen and builders: materials and techniques", in ibid; Guy T. Petherbridge, "Vernacular architecture: the house and society", in ibid; Mikhail Borisovich Piotrovsky, Earthly beauty, heavenly art: art of Islam, ed. John Vrieze, Amsterdam 2000; Abdulrahman Salimi, Heinz Gaube, and Lorenz Korn, Islamic art in Oman, Muscat 2010; Eleanor Sims, "Trade and travel: markets and caravanserais", in Architecture of the Islamic world, ibid; A Survey of Persian art, ed. Arthur Upham Pope, Tehran: Soroush, 1977; Jean- Baptiste Tavernier, Les six voyages de Turquie et de Perse, introduction et notes de Stéphane Yerasimos, Paris 1981; Cécile Tréal and Jean-Michel Ruiz, Villas and courtyard houses of Morocco [collection of photographs], London 2005; A. Beril Tuğrul, "A radiographic study of the door of the great mosque (Ulucami) at Cizre", Journal of Near Eastern studies, vol. 55, no. 3 (Jul. 1996); Hans E. Wulff, The traditional crafts of Persia, Cambridge, Mass. 1966.