دَخواریه، مدرسه، مشهورترین مدرسة پزشکی شهر دمشق در قرن هفتم. بنیانگذار مدرسه، مهذبالدین عبدالرحیمبن علیبن حامد، معروف به دخوار* (متوفی 628) بود. در 612، ملکعادل ایوبی ریاست پزشکان و چشمپزشکان مصر و شام را به دخوار سپرد (← ابنابیاصیبعه، ص 731). وی در دمشق برنامة روزانة منظمی برای درمان بیماران و تدریس و تحقیق داشت. نخست در بیمارستان کبیر نوری به مداوای بیماران میپرداخت، سپس در خانهاش پزشکی تدریس میکرد و سرانجام به تحقیق و مطالعه میپرداخت (← همان، ص 731ـ732). دخوار در 622 همین خانه را که در جنوب جامع اموی قرار داشت، به مدرسة پزشکی تبدیل و املاکی را بر آن وقف کرد (همان، ص 733؛ علبی، ص 257). به نوشتة ابنکثیر (ج 7، جزء13، ص 139) او این مدرسه را بر پزشکان وقف کردهبود. این مدرسه از مشهورترین و بزرگترین مدرسههای پزشکی دمشق بودهاست و پزشکان بسیاری در آن پرورش یافتهاند (← سامرائی، ج 2، ص 113). مقالة فیالاستفراغ، یکی از نوشتههای اوست که دخوار آن را در این مدرسه تدریس میکرد (ابنابیاصیبعه، ص 751).در باب فعالیت مدرسه پس از مؤسس آن، اطلاعات اندکی بهدست ما رسیدهاست و تنها از طریق زندگینامه شاگردان او و دانشآموختگان مدرسة دخواریه میتوان به پیشینة فعالیت و اهمیت آن پی برد. بنابه وصیت دخوار، پس از وی شاگردش، حکیم شرفالدین علیبن رَحْبی، در ربیعالآخر 628 تدریس در مدرسه را آغاز کرد (همان، ص 733ـ 734). عزالدین سویدی* از مدرّلسان دخواریه، مانند استاد خویش مهذبالدین، کتابهایی را در پزشکی تألیف کرد (← همان، ص 728، 759).با وجود آنکه دخواریه از مدارس خصوصی بهشمار میآمد، پس از مهذبالدین، تعیین مدیر و مدرّسان مدرسه را حاکم دمشق عهدهدار شدهبود؛ چنانکه الملکالجواد ایوبی در 637، بدرالدین مظفربن قاضی بعلبک، از شاگردان دخوار، را که ریاست پزشکان و چشمپزشکان و جراحان دمشق نیز با او بود، مدیر و مدرّس دخواریه کرد (همان، ص 734، 751).دستکم تا حدود یکصد سال پس از تأسیس مدرسه، فعالیت آن ادامه داشتهاست. کمالالدین محمدبن عبدالرحیم (متوفی 687) از مدرّسان این مدرسه بود (← ذهبی، حوادث و وفیات 681ـ690ﻫ .، ص 316) و جمالالدین محمدبن شهابالدین کحال در 717 ضمن تدریس در دخواریه به فرمان تنکز*، نایبالسلطنه شام، ریاست پزشکان را عهدهدار شد (ابنکثیر، ج 7، جزء14، ص 85). اطلاع دقیقی از سرانجام کار مدرسه در دست نیست؛ ظاهراً رفتهرفته ویران یا به منزل مسکونی تبدیل شده و گویا در اواخر دورة ممالیک از میان رفتهاست (← یوسف جمیل نعیسه، ج 1، ص 141؛ علبی، ص 257).منابع : ابنابیاصیبعه، عیونالانباء فی طبقاتالاطباء، چاپ نزار رضا، بیروت ] 1965[؛ ابنکثیر، البدایة و النهایة، ج 7، چاپ احمد ابوملحم و دیگران، بیروت 1407/1987؛ محمدبن احمد ذهبی، تاریخالاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات 681ـ690ﻫ .، بیروت 1421/2000؛ کمال سامرائی، مختصر تاریخالطب العربی، بغداد 1404ـ1405/ 1984ـ1985؛ اکرم حسن علبی، خطط دمشق: دراسة تاریخیة شاملة علی مَدَی الف عام من سنة 400 ﻫ ـ حتی سنة 1400ﻫ ، دمشق 1410/1989؛ یوسف جمیل نعیسه، مجتمع مدینة دمشق فی الفترة مابین 1186ـ1256ﻫ / 1772ـ 1840م، دمشق 1986.